فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

کسی که در میدان و مسجد پیوسته با خدا بود حق با علی است

کسی که در میدان و مسجد پیوسته با خدا بود حق با علی است
آن شب ستاره های غمگین، با آه و ناله گرد هم آمده بودند و از بالابه خانه ای در کوفه می نگریستند. زمین می گریست.

آسمان نالان بود. دیوارهای کوفه از ترس حدوث «واقعه » به هم نزدیک می شدند، شاید جلوگیر آن باشند. پرنده های نگهبان در چارسوی مسجدکوفه، نگهبانی می دادند. شب پره های مهاجم ضمن این که به یکدیگرنوید می دادند، ترس و رعب سراسر وجودشان را فراگرفته بود، آخر حمله به یک فرد نبود; حمله به تمام انبیا و اولیا و صالحان و صدیقان بود. می خواستند عرش خدا را به لرزه درآورند و می خواستندعروه الوثقای دین را نابود سازند. ابن ملجم، نماینده خفاشان شب باوحشت، برای رسیدن به آرزوی دیرینه اش، به مسجد آمده و کمین کرده بود. ولی چگونه اقدام به آن کار کرد؟! چقدر باید شقاوت و بدبختی،وجود یک به ظاهر انسانی را فراگیرد تا دستش به شمشیر بلند شود وبر فرق قهرمانی فرود آید که برق ذوالفقارش دل یلان عرب را می لرزاندو زهره قهرمانان را می شکافت; رادمردی که در برابر اشک یتیمان ومحرومان مهربان تر از پدر و مادر بود و با لطف و مهربانی اشک های غم دیدگان را پاک می کرد و دست محبت بر سرشان می کشید و با آنان چون فرزندان خویش رفتار می نمود. چگونه می توانست آن اشقی الاشقیا شمشیرزهراگینش را بر سر آن نامتناهی فرد بزند; او که محور مرکزی تمام فضایل بود. آن انسان کاملی که مجسمه تمام نمای رسول خدا و نفس اوو برادر او و جانشین به حق او بود. او که نمی توان با کلمات حقش راادا کرد و توصیفش نمود، زیرا جز خدا و رسولش کسی نتوانست و نخواهدتوانست تا روز رستاخیز او را بشناسد و قدرش را بداند و عظمتش را درک کند; نه آن ها که پرستیدندش و نه آن ها که پیرویش کردند; همه در شناخت مقامش حیران و سرگردانند.

شاعران و سرایندگان در برابر کوه عظمت، چه می توانند بسرایند وسخنوران و نویسندگان چه سخنی بر زبان و قلم برانند! دانشمندان وحکیمان در این اقیانوس مواج حکمت غرق می شوند، جز آن که او خود به دادشان برسد و آن ها را به کرانه نجات برساند. نه تنها زمینیان که افلاکیان نیز از این عظمت خدایی که متجلی در یک فرد شده است، انگشت حیرت به دهان گرفته اند. این چگونه مخلوقی است که تمام صفات متضادرا در خود جمع کرده است. هنگامی که گرد و خاک جنگ، فضا را تیره وتار می کند و قلب پهلوانان به لرزه می آید، سیمای او برافروخته ولبانش متبسم و قلبش محکم، آن چنان بر میمنه و میسره می تازد و باشمشیر برانش بر فرق دشمنان فرود می آورد و با ضربت های سهمگینش درلحظه لحظه های کارزار، یلان بی شمار را در خاک و خون می غلطاند که جزاو کسی مانند او نیست، و همو شب هنگام در محراب عبادت از خوف خدامی گرید و برای این که بنده ای سپاسگزار باشد در خانه و در میدان،با نماز و نیایش و گریه و زاری، شب را به صبح می رساند «الم اکن عبدا شکورا». هرگز فجری بر روزگار علی نتابیده که دیده اش در خواب باشد و هرگز دمی از عمرش نگذشته که در غفلت باشد. پیوسته به یادخدا و دایم در ذکر او است، او را از خدایش هیچ امری جدا نمی سازد،چه در جنگ باشد و چه در دکه القضاء; چه در خانه باشد و چه بیرون از خانه، چه در بازار باشد و چه در مسجد، برای او فرق نمی کند;همواره در حال عبادت و شکرگزاری است.

او تنها اطاعت خدا را مد نظر دارد وتنها به تکلیف شرعی اش عمل می کند چه در مسند خلافت باشد و چه در خانه، زندانی! چه در مصاف دشمن باشد و چه همراه با یتیمان! چه در نبرد قاسطین و مارقین وناکثین باشد و چه در کنج عزلت از خلق! و خلاصه چه در حال زائیده شدن از مادر در کعبه باشد و چه در حال جان دادن در مسجد کوفه. آن جا لب به شهادتین می گشاید و این جا لب با ذکر شهادتین فرو می بندد.

لحظه زاییده شدن خدا را بر زبان جاری می سازد و لحظه جان دادن «فزت و رب الکعبه » می گوید، به پروردگار کعبه همان جایی که درآن زاییده شدم رستگار گشتم، که رستگاری از نخستین لحظه ولادت تاآخرین روز زندگی با علی همراه است، چون همیشه حق با علی است.

علی نقطه مرکزی و تمام فضایل و منش های والا و اخلاق انسانی و کمالات معنوی گرداگرد وجودش می چرخد; پس علی همیشه رستگار است و اگر کسی خواهان رستگاری و رسیدن به خوشبختی و سعادت باشد، باید فقطدنباله رو او و پیرو او باشد. و جز این راهی برای رسیدن به سعادت چه در دنیا و چه در آخرت نیست. باید تنها در راه علی گام برداشت و در تمام رخدادها، فقط علی را الگو قرار داد. علی طریق وسطی است «الیمین والیسار مضله و الطریق الوسطی هی الجاده » و علی صراطمستقیم است; همان صراطی است که هر صبح و شام، در هر نماز واجب ازخدا می خواهیم که ما را به آن هدایت کند و راهنما باشد «اهدناالصراط المستقیم ». و علی «نعیم » است; همان نعمت بزرگی که خداوند در روز رستاخیز بی گمان از ما سوال می کند که آیا شکر این نعمت را به جا آوردیم یا نه؟! «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم » که شکرانه این نعمت بزرگ، فقط در پیروی کردن و تبعیت از علی و اولادعلی محقق می شود و لا غیر. و اگر کسی از او پیروی نکند، اعمالش پذیرفته نیست، هرچند روزهای زندگیش را روزه بدارد و شب ها را تاصبح در کنار خانه خدا در مسجدالحرام به عبادت سپری کند! اصلا تاگذرنامه علی در دست کسی نباشد، نمی تواند از صراط بگذرد «لایجوزالصراط الا من بیده صک من علی » کسی از صراط نمی گذرد جز آن که گذرنامه عبور از علی در دست داشته باشد.

و علی نفس محمد و جان او و روح و روان اوست. و نه تنها پیامبر اورا نفس خود می داند که خداوند او را نفس محمد می داند «و انفسنا وانفسکم ». و این بالاترین مقام است که رسول الله او را نفس خودبداند و خداوند بر این امر صحه بگذارد و تمام مفسران سنی و شیعه اتفاق نظر در این امر دارند که مقصود از«انفسنا» در آیه مباهله، علی است و بس.

و علی «هادی » و راهنمای مردم است.

علی مردم را به سوی خدا دعوت می کند و علی همگام با محمد، رسالت اورا ادامه می دهد و تکمیل می کند. خود آن حضرت در تفسیر آیه «انماانت منذر و لکل قوم هاد» می فرماید: «رسول الله المنذر و اناالهادی; رسول خدا هشدار دهنده است و من هدایتگرم.»(مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 129) فخر رازی در تفسیر این آیه ادامه می دهد: رسول خدا(ص) دستش را بر سینه اش گذاشت و فرمود: من منذرم و سپس اشاره به کتف علی کرد و فرمود:

«انت الهادی، بک یهتدی المهتدون من بعدی; تو هادی هستی که پس ازمن هدایت خواهان به وسیله تو هدایت می شوند. » و همین یک سخن کافی است بر خلافت بلافصل علی پس از رسول الله; ولی چه باید کرد که برخی از دانشمندان حق را آشکار می بینند و باز هم از آن روی برمی گردانند! و علی «شاهد» است و بر بینه پیامبر، گواه است «افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه » آیا کسی که دلیلی روشن (قرآن) دارد و پس از آن گواهی صادق و راستین (علی)... که برتمام شئون وجودی دلیل بر صدق ادعای رسول الله است. سیوطی در تفسیر«درالمنثور»ش در ذیل این آیه شریفه نقل می کند که امیرالمومنین علی علیه السلام خود فرمود: «رسول الله علی بینه من ربه وانا شاهد منه » و در موردی دیگر از خود رسول الله روایت می کند که فرمود: «افمن کان علی بینه من ربه انا و شاهد منه علی ».

و علی «صالح المومنین » است. جایی که ولایت به خدا نسبت داده می شود چه کسی پس از «الله » ولایت بر مومنین را داراست؟ همه تفسیراین آیه را می دانید و تمام مفسران بزرگ آن را مخصوص علی نقل کرده اند که مقصود از «الذین آمنوا» که در آیه ولایت آمده، علی است، زیرا تنها او بود که در حال نماز، به سائلی صدقه داد وخداوند آیه ولایت را درباره اش نازل کرد ولی در جای دیگر نیز خداوندمی فرماید: «فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المومنین » پس خداوند و جبرئیل و آن رادمرد شایسته از مومنان، ولی اوست. در این جا نیز پیش از مفسران شیعه، مفسران اهل سنت، غرض از صالح المومنین را در این آیه «علی » دانسته اند و از رسول الله نقل می کنند که فرمود: «و صالح المومنین، علی بن ابی طالب » و نه تنها سیوطی در«درالمنثور»ش، که صاحب «کنزالعمال » در صفحه 237 از جلد اول کتابش همین مطلب را نقل کرده اند. و ابن حجر در «صواعق »ش و هیثمی در «مجمع الزواید»ش نیز به تفصیل و با بیان بیش تری نقل کرده اند.

و علی «انفاق کننده است در پنهانی و آشکار». ابن عباس در ذیل آیه شریفه «الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیه »نقل کرده که این آیه درباره علی نازل شد، زیرا علی چهار درهم داشت، یک درهم را شبانه و درهمی را روزانه و یک درهم را آشکارا ودرهمی را مخفیانه، در راه خدا انفاق کرد.(اسد الغابه ابن اثیرج 4 ص 25) زمخشری در «کشاف »، سیوطی در «درالمنثور»، هیثمی در«مجمع الزواید» و ابن حجر در «صواعق المحرقه » و ده ها مفسر ودانشمند همین را ذکر کرده اند.

و علی «خیر البریه » است. او بهترین مخلوقات و برترین آفریدگان آفریدگار متعال است. او والاتر و شریف تر و افضل همه انسان های روی زمین است. و پس از علی بهترین مردم، پیروانش هستند. من این رانمی گویم که مفسران اهل سنت می گویند، پس چرا خود جزء پیروان علی نمی شوند و چرا خود شیعه «خیر البریه » نمی شوند و چرا از او فاصله می گیرند.

ابن جریر طبری در جلد30 صفحه 171 از تفسیر معروفش «طبری » نقل می کند که پیامبر در ذیل آیه «اولئک هم خیر البریه » فرمود: «انت یا علی و شیعتک ». تو ای علی و شیعیانت بهترین مردم هستید. چه گواهی و چه شاهدی بالاتر از خدا و رسولش سراغ دارید؟ پس چرا «اذن واعیه » نیست و چرا گوش شنوا وجود ندارد؟ سیوطی در تفسیر الدرالمنثور به تفصیل بیشتر نقل کرده که جابربن عبدالله گوید: ما نزدپیامبر نشسته بودیم که ناگهان علی وارد شد. حضرت فرمود: «و الذی نفسی بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه; به همان خدایی که جان من در قبضه او است سوگند که این مرد و شیعیانش رستگاراننددر روز رستاخیز». سپس این آیه نازل شد: «ان الذین آمنوا و عملواالصالحات اولئک هم خیر البریه ».

و علی «اهل ذکر» است. پس هر چه را نفهمیدیم باید از پیشگاه علی و آل علی سوال کنیم و باید از علوم آنان بهره ببریم تا پاسخ سوالهایمان را دریابیم. جابر جعفی نقل می کند که وقتی آیه «فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون » نازل شد، علی علیه السلام فرمود: «نحن اهل الذکر; ما اهل ذکریم ».(تفسیر طبری،ج 17،ص 5) وعلی «رحمت خدا» است. و چه شیرین است سخن حق که می فرماید: «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفر حوا هو خیر مما یجمعون; بگو به فضل خدا و به رحمتش امیدوار باشند و این سان خرسند شوند که این بهتر است از آنچه جمع می کنند.» ابن عباس می گوید: مقصود از فضل الله، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مقصود از«رحمته » علی علیه السلام است. (تاریخ بغداد،ج 5،ص 15) و علی «صدیق » است. هر جا سخن از رسول خدا است، پس از او به نحوی به علی اشاره شده است. در سوره زمر می فرماید: «والذی جاء بالصدق وصدق به اولئک هم المتقون; و آن کسی که صدق و راستی را آورد و کسی که او را تصدیق نمود، آنان تقوا پیشگان اند.» و در اینجا رسول خدااست که دلیلی راستین از سوی پروردگارش آورده و پیام خدایش را به مردم ابلاغ کرده و کسی که از ساعت نخست، او را تصدیق کرد و به اوایمان آورد و در تمام مراحل دعوت همراه او و پشتیبان او بود، علی بود. آنچه در این جا فهرست وار یاد آور شدیم، کمتر از یکهزارم فضایل آن حضرت است که تنها در برخی از کتابهای اهل سنت دیده شده واگر کسی بخواهد همه فضایل حضرت را از زبان حضرت رسول، صلی الله علیه و آله، به تنهایی یاد آور شود، مثنوی هفتاد من می شود.

بی گمان آن همه فضائل و مناقب علی از زبان رسول گرامی اسلام در گه و بی گاه، در سفر و حضر، در صبح و شام، به مناسبت و بدون مناسبت،نقل شده، تصادفی نیست که سخن او سخن حق است «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی ». پس آنچه پیامبر درباره علی گفته است، تکرارسخن پروردگار است. ولی چه رازی در این امر نهفته است؟ و چراپیامبر پیوسته از علی سخن می گوید و نه تنها در جمع که اگر یک نفرهم در محضر مبارکش نشسته بود، به مناسبتی یا هم بدون هیچ مناسبت،بلکه ابتداء به ساکن، در مدح و وصف علی، سخن می راند؟

شاید راز آن همه تاکیدهای پی در پی رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باشد که خود می دید این مردم پس از حلت حضرتش با علی چه می کنند! او سقیفه را و سقیفه سازان را می دید که چگونه پیش ازخشک شدن آب غسل جسد مبارکش، گردهم می آیند و تمام سخنان او رانادیده می گیرند و با یک توطئه از پیش ترسیم شده، علی را از حق خویش جدا می سازند و خلافت را که امری است الهی به دیگری می سپارند و سپس به یکدیگر پاس می دهند و علی را خانه نشین می کنند وبه این هم بسنده نکرده که خانه اش را آتش می زنند و همسرش را که تنها یادگار رسول خدا است به شهادت می رسانند و آن روز هم که بافریاد عمومی مردم، خلاف به او منتقل می شود، از همان روز اول، جنگ وکارزار را با او آغاز می کنند و تا روز رسیدن به لقای محبوب، ازجنگیدن و قتال او فروگذار نمی کنند.

پیامبر تمام این رخدادهای تلخ را می دید، و لذا بیشتر تاکید بریاری رساندن به علی و تایید مطلق او می کرد، شاید افرادی ازمهاجرین و انصار متاثر شوند و به احقیت علی معتقد گردند و درروزی که او غریب و تنها می ماند، از او دفاع کنند و دست از اهل بیت رسول الله بر ندارند. و چقدر اینان کم بودند! همواره یاوران حق درتاریخ کم بوده اند. خود حضرتش می فرماید:

«لاتستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله; در راه حق از کمی یارانش نهراسید». و سرانجام علی که صبرش کوه را به لرزه در می آورد، دربرابر آن همه بی وفایی ها، نامردی ها، نفاق ها و آزارهای دشمنان و یانااهلان سست عنصر، فریاد بر می آورد: «قاتلکم الله لقد ملاتم قلبی قیحا و شحنتم صدری غیظا... و ها انا ذا قد ذرفت علی الستین، ولکن لا رای لمن لایطاع; خدا شما را بکشد. قلبم را پر از جراحت و سینه ام را مالامال از اندوه و غم کردید... هان اینک عمر را از شست سال می گذرد (ولی به سخنم گوش نمی دهید و اطاعتم نمی کنید) و کسی که اطاعت نشود، رایش پذیرفته نیست.» و این چنین درد دل های علی بسیاراست که نه تنها از دشمنان بلکه از یاران بی وفایش ناله می کند وآن چه نگفته است بسیار زیادتر از گفتنی ها است. به خدا هر گاه ناله های علی را می خوانم، بیش از حادثه شهادتش دلتنگ و گریان می شوم; گو اینکه شهادت علی مایه آسایش و آرامش او بود که از دست این نااهلان راحت شود و به دوست بپیوندد، چه او آن قدر به مرگ علاقه مند است که از کودک بره پستان مادر افزونتر. و این سان علی جهان را با قلبی پر از خون وداع می کند و در شب قدر، رستگارانه به خدای کعبه می پیوندد.

شهادت مظلومانه امام تقوا پیشگان را به همه شیعیان و محبانش تسلیت عرض می کنیم. سلام و درود خدا بر علی و آل علی باد.

مجله پاسدار اسلام دی 1377، شماره 205
 

منبع : پایگاه حوزه
  • خدا
  • مسجد
  • نفس
  • شهادت حضرت علی علیه‌السلام، ا
  • شهادت امام علی علیه السلام
  • مسجد کوفه
  • رسول خدا
  • شهادت
  • کوفه
  • حق کوفه
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
    بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
    بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
    ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
    علامه شهید مطهری
    وَ اَمّا حَقّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ ...
    پنج درس آموزنده سعادت بخش
    جایگاه صحیفه سجادیه در بین دانشمندان
    راویان صحیفه غیر از ابن سكون و عمیدالروساء
    شرح های صحیفه سجادیه

    بیشترین بازدید این مجموعه

    امامان از نگاه حضرت رضا (عليه السلام)
    وصيت اميرالمؤمنين عليه السلام به كميل‏
    بستر تاریخی مفاهیم سیاسی - اجتماعی حادثه ی کربلا
    اهل بیت در آیه تطهیر کیانند؟ / بخش اول
    لزوم وفا به عهد و پيمان‏
    الگویی برای دختران نخبه
    افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
    سوره ای از قران جهت عشق و محبت
    بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
    متن دعای معراج + ترجمه

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^