فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ولايت اللَّه‏

ولايت اللَّه‏

 

«ولايت» به معناى سلطنت، حكومت، تدبير امور، امارت، نصرت، توليت، مالكيت، سرپرستى، محبت و ربوبيت است كه در حقيقت و در اصل و ريشه، حقِّ حضرت‌ رب العزّة و آفريدگار جهان هستى است.

ولايت و تدبير، عرصه‌گاه آفرينش، اختصاص به آن ذات مقدس دارد، كه مبدأ خلقت، آفرينش، پديدآورنده ساختمان شگفت‌انگيز هستى، حافظ، نگهبان و مربى حقيقى تمام موجودات ملكى و ملكوتى است.

براى او كه مالك و مربى تمام عناصر هستى است، و آغاز، انجام، رشد، كمال، حيات و موت تمام موجودات به دست اراده اوست، ولايت، كامله، تامه و مطلقه و بدون شرط است.

ولايت حضرت او، منشأ تجلى حقوق خدايى است كه آن حقوق عبارت است از حق ربوبيت، مالكيت، عبادت، حاكميت، اطاعت و الوهيت و...

در حق ربوبيت او، آنچه مطرح است اين است كه انسان همسو با تمام موجودات هستى، براى آفرينش و اوضاع و احوال آن، مربى و صاحب اختيارى جز او نشناسد، و مدبر و سررشته‌دارى در زندگى و حيات، غير او را نپذيرد و به طور دائم سعى و كوشش بر اين باشد كه دست ارباب و انداد را از سر انسان و انسانيت كوتاه نمايد، و پوزه آنان كه ادعاى‌ انا ربكم الاعلائى‌ دارند، با قدرت هر چه تمام‌تر، به خاك مذلت و نيستى بمالد، و شر حكومت و امارت و سلطه آنان را از بيخ و بن بركند؛ چرا كه رب واقعى و مربى حقيقى، در تمام هستى فقط و فقط اللَّه است و بس.

«قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‌ءٍ» «1»

«بگو آيا غير خدا پروردگارى را بطلبم در حالى كه او پروردگار همه چيز است».

در حق مالكيت او آنچه مطرح است، اين است كه وجودش مقدس و بر تمام آسمان‌ها و زمين، و آنچه در آنهاست ملكيت ذاتى دارد، و كسى را نمى‌رسد كه در جنب مالكيت او ادعاى ملكيت بر چيزى و بر شيى‌ء داشته باشد، كه ملكيت انسان بر عناصر و اشيا اعتبارى است، و حق تصرفش در املاك تنها به اذن حضرت اوست.

انسان را نمى‌رسد كه به بيش از آنچه محصول سعى و كوشش اوست دست‌اندازى كند، و در هيچ زمينه‌اى براى وى حق تكاپو نيست، و آنچه در اختيار اوست از آن مولاست، و بر اوست كه در مسئله تصرف، گردن به امر حضرت او نهد، و از بخل، امساك، حرص، جمع نعمت از طريق نامشروع و خرج آن در راه حرام، با كمال قدرت و شدت روحى بپرهيزد، و زمينه استفاده ديگران را كه عباد مالك حقيقى‌اند، از عنايات حضرت حق فراهم آورد، و چون مال خدا در دست غاصب و ستمكار ببيند، به هر نحو ممكن قيام كند و آن را از دست غاصب پس گرفته به صاحب حق كه مؤمن و مسلمان است برساند.

«وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما» «2»

«حكومت آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست».

امام صادق عليه السلام كه منبع علم الهى و آگاه به حقايق و اسرار است، در روايت‌ مهمى مى‌فرمايد:

ذلِكَ انَّ جَمِيْعَ ما بَيْنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ للَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلِرَسُولِهِ صلى الله عليه و آله، وَلِاتْباعِهِ مِنَ الْمُؤمِنْيِنَ مِنْ اهْلِ هذِهِ الصِّفَةِ، فَما كانَ عَنِ الدُّنْيَا فِى ايْدِى الْمُشْرِكِيْنَ وَالْكُفَّارِ وَالْظَّلَمَةِ وَالُفُجَّارِ وَاهْلِ الْخَلافِ لِرَسُولِ اللَّهِ وَالْمُوَلِّى عَنْ طاعَتِهِما، مِمَّا كانَ فِى ايْدِيْهِمْ ظَلَمُوا فِيْهِ الْمُؤمِنْيِنَ مِنْ اهْلِ هذِهِ الصِّفاتِ وَغَلَبُوهُمْ عَلى‌ ما افاءَ اللَّهُ على‌ رَسُولِهِ فَهُوَ حَقُّهُمْ افاءَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَدَّهُ الَيْهِمْ انَّما مَعْنَى الْفَىْ‌ءِ كُلَّ ما صارَ الى‌ الْمُشْرِكِيْنَ ثُمَّ رَجَعَ الى‌ ما قَدْ كانَ عَلَيْهِ‌ «3».

«جميع آنچه بين آسمان‌ها و زمين است، از آن خدا و پيامبر و مؤمنان مطيع است. آنچه در دست مشركين و كفار و ستمگران و مجرمين و دورافتادگان از صراط خداست متعلق به رسول الهى و تابعان مقام ختمى مرتبت است. اموالى كه در انحصار افتادگان در چاه ضلالت است، بيرون آوردنش از دست آنان، جهت برگرداندن به صاحبان حق گرچه در گرو جهاد و مقاتله باشد واجب است».

«أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما» «4».

«يا مگر مالكيّت و فرمانروايى آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آنهاست، در اختيار آنان است؟».

مگر حق زمامدارى و صاحب اختيارى آسمان‌ها و زمين، و نعمت‌هاى در آن دو از آنان است؟

 

سر به فرمان او

 در مسئله عبادت، آنچه مطرح است اين است كه بر تمام انسان‌ها واجب، لازم عقلى و شرعى است كه همچون تمام موجودات هستى، سر به فرمان او باشند و فقط از اوامر و نواهى آن حضرت، بى چون و چرا اطاعت كنند، و بندگى كسى جز او را ندانند، كه در عبادت او ظهور كمالات و استعداد حتمى، و در بندگى غير او هلاكت و شقاوت ابدى است.

تسليم امر و نهى او نبودن، كفر، شرك، زندقه و فسق، ضلالت و شقاوت مى‌باشد، در اين عبادت است كه سراسر ميدان حيات، مظهر فساد و افساد و فحشا و منكرات مى‌گردد.

انسان نبايد جز به عبوديت حق تن دهد، و خويش را كه گوهر گرانبهايى از خزانه خلقت است، چونان مرده به دست غسالانى كه سردمدار كفر و نفاقند دهد، كه تسليم غير او شدن، و به نوكرى و خدمت غير برخاستن، محصولى جز ذلّت در دنيا و آخرت ندارد.

بندگى حقيقى حق، نفى بندگى شيطان و اولياى شيطان است، و اسلام را از مسئله عبادت جز اين مقصودى نيست، كه در اين بندگى خير دنيا و آخرت لحاظ شده و آبادى امروز و فرداى انسان درنظر گرفته شده است.

نماينده ارتش ستمگر ساسانى، چون از نماينده سپاه اسلام علت محاصره ايران را سؤال مى‌كند، جواب مى‌شنود:

جِئْنا لِنُخْرِجُ الْعِبادَ مِنْ عِبادَةِ الْعُبَّادِ الى‌ عِبادَةِ اللَّهِ، وَمِنْ ضِيْقِ الدُّنْيا الى‌ سِعَتِها وَمِنْ جَوْرِ الْأَدْيانِ الى‌ عَدْلِ الْاسْلامِ.

«آمده‌ايم تا بندگان حق را از بندگى بندگان، بسوى بندگى حضرت رب درآورده، و از تنگناى دنيا به پهنه وسيع، و از بيداد فرهنگ‌هاى غلط به‌ عدالت انسان درآوريم».

امام باقر عليه السلام در بيان وظيفه انبيا و امامان، و سلحشوران جبهه حق عليه باطل مى‌فرمايد:

الدُّعاءُ الى‌ طاعَةِ اللَّهِ مِنْ طاعَةِ الْعِبادِ، وَالى‌ عِبادَةِ اللَّهِ مِنْ عِبادَةِ الْعِبادِ وَالى‌ وَلايَةِ اللَّهِ مِنْ وَلايَةِ الْعِبادِ «5».

«دعوت به اطاعت خدا و رهانيدن از طاعت بندگان، نجات ازبندگى بندگان و هدايت به عبادت حق، بيرون آودن از زمامدارى مردمان و قرار دادن ايشان در مدار ولايت اللَّه».

«إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» «6».

«حكم فقط ويژه خداست، او فرمان داده كه جز او را نپرستيد. دين درست و راست و آيين پابرجا و حق همين است».

در حق حاكميت، آنچه مطرح است اين است كه فرماندهى بر تمام هستى‌بر حيات و شئون انسان‌ها، خاص حضرت اوست، چه آنكه جنابش مستجمع جميع صفات كمال، و غير او فاقد آن است و غير را با آن همه نقص و محدويت نرسد كه بر ديگران سلطه و حكومت داشته باشد، و براى جامعه انسانى تعيين نظام‌مقررات نمايد.

«إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ» «3».

«حكم فقط ويژه خداست، [تنها] بر او توكل كرده‌ام، و [همه‌] توكل‌كنندگان‌ بايد به خدا توكل كنند».

«إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ» «10».

«فرمان و حكم فقط به دست خداست، همواره حق را بيان مى‌كند و او بهترين داوران و جداكنندگان [حق از باطل‌] است».

«فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ» «11».

«پس [اكنون‌] داورى ويژه خداى والامرتبه و بزرگ است».

در حق اطاعت، آنچه مطرح است اين است كه تنها او بايد مطاع انس و جن باشد، و احدى را نرسد كه از غير او اطاعت نمايد.

چون حق اطاعت، در صحنه حيات، براى وجود مقدس او لحاظ شود، سعادت دنيا و آخرت تأمين مى‌گردد و خير دنيا و آخرت تحقق مى‌يابد.

دخالت در اين حق، از جانب هر كس باشد، عين شرك و مطيع غير حق، مشرك و فاسد و مفسد است. تمام انسان‌ها ملزمند از حضرت حق و آنان كه حق به اطاعت از آنان دستور داده اطاعت كنند و هر فرمانرايى جز او و امامانِ هدايت را از ميدان زندگى محو كنند، كه اطاعت از غير، مساوى با ذلّت دنيا و عذاب آخرت است.

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ» «12».

«اى اهل ايمان! پيامبر را اطاعت كنيد و اعمالتان را [با تخلف از دستورهاى خدا و پيامبر، شرك، نفاق، منت گذارى و ريا] باطل مكنيد».

«قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرِينَ» «13».

«بگو: از خدا و پيامبر اطاعت كنيد. پس اگر روى گردانيدند [بدانند كه‌] يقيناً خدا كافران را دوست ندارد».

«وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ» «14».

«و بى‌ترديد اگر بشرى مانند خود را اطاعت كنيد، يقيناً زيانكاريد».

«وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ» «15».

«و اگر از آنان پيروى كنيد، يقيناً شما هم مشركيد».

«وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» «16».

«و از كسى كه دلش را [به سبب كفر و طغيانش‌] از ياد خود غافل كرده‌ايم و از هواى نفسش پيروى كرده و كارش اسراف و زياده‌روى است، اطاعت مكن».

در حق الوهيت، آنچه مطرح است اين است كه وجود مقدس اللَّه، كه مستجمع جميع صفات كماليه است، محبوب حقيقى و هميشگى انسان قرار گيرد، و انسان تمام شئون حيات و امور زندگى را، بر مبناى اسما و صفات او بسازد، و از تمام رذايل، آلودگى‌ها، پستى‌ها، پوچى‌ها و اسارت‌ها، چون حضرت او كه مبرّا و منزه است، مبرّا و منزه بماند، چنانچه در حديث نبوى آمده:

تَخَلَّقُوا بِاخْلاقِ اللَّهِ‌ «17».

«به صفات و خصال حضرت او، در سايه پيروى از دستورات و فرامينش، آراسته شدن به عبادات با معنا خود را زينت دهيد».

به مثل هم چون او كه به مؤمنين، رؤوف، رحيم، غفور و كريم است، شما هم همان خصال را نسبت به مؤمنان به كار بريد، و چون او كه در برابر كفار و سركشان همچون رعد، صاعقه و طوفان بنيان‌بركن است، شما هم آنگونه باشيد.

با معرفت به او عشق ورزيد، و در تمام صحنه‌هاى حيات از او درس بگيريد و نياز و حاجت خود را، به سوى او بريد، و بر معيار صفات جلال، جمال و كمال او حركت نماييد.

جز او هيچ جاندار و بى‌جانى در هر حيثيتى كه باشد، نمى‌تواند به عنوان معبود، معشوق، محبوب، اله و اللَّه تجلى كند، كه غير او فاقد نقيصه و جامع كمالات نيست.

«إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ» «18».

«و خداى شما خداى يگانه است، جز او خدايى نيست، رحمتش بى‌اندازه و مهربانى‌اش هميشگى است».

«وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ» «19».

«و با خدا معبودى ديگر قرار ندهيد، يقيناً من از سوى او بيم‌دهنده‌اى آشكارم».

«لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولًا» «20».

«با خدا معبودى ديگر قرار مده كه [نزد شايستگان‌] نكوهيده و [در دنيا و آخرت‌] بى‌يار و ياور شوى».

آرى! حقِّ ولايت، با آن وجود مقدسى است كه قرآن مجيد درباره او مى‌فرمايد:

«وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ مُحِيطاً» «21».

«و خدا همواره بر هر چيزى احاطه دارد».

«وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ» «22».

«و او در آسمان‌ها و در زمين، خداست».

«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» «23».

«اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چيز داناست».

«كُلُّ شَيْ‌ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» «24».

«هر چيزى مگر ذات او هلاك شدنى است».

«وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» «25».

«و او با شماست هرجا كه باشيد».

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» «26».

«و ما به او از رگ گردن نزديك‌تريم».

«ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» «27».

«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالكيّت و فرمانروايى خداست».

«أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ» «28».

«آگاه باشيد كه آفريدن و فرمان [نافذ نسبت به همه موجودات‌] مخصوص اوست».

 

پی نوشت ها:

 

______________________________
(1)-/ انعام (6): 164.

(2)-/ مائده (5): 17.

(3)-/ تهذيب: 6/ 129، باب 57، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 15/ 36، باب 9، حديث 19949.

(4)-/ ص (38): 10.

(7)-/ كافى: 5/ 3، باب فضل الجهاد، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 15/ 12، باب 1، حديث 19908.

(8)-/ يوسف (12): 40.

(9)-/ يوسف (12): 67.

(10)-/ انعام (6): 57.

(11)-/ مؤمن (40): 12.

(12)-/ محمّد (47): 33.

(13)-/ آل عمران (3): 32.

(14)-/ مؤمنون (23): 34.

(15)-/ انعام (6): 121.

(16)-/ كهف (18): 28.

(17)- بحار الانوار: 58/ 129.

(18)-/ بقره (2): 163.

(19)-/ ذاريات (51): 51.

(20)-/ اسراء (17): 22.

(21)-/ نساء (4): 126.

(22)-/ انعام (6): 3.

(23)-/ حديد (57): 3.

(24)-/ قصص (28): 88.

(25)-/ حديد (57): 4.

(26)-/ ق (50): 16.

(27)-/ بقره (2): 284.

(28)-/ اعراف (7): 54.

 

منابع:

کتاب: بربال اندیشه

نوشته: استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
  • الله
  • استاد حسین انصاریان
  • ربوبیت
  • حضرت حق
  • ولايت اللَّه‏
  • ولايت حضرت او
  • سر به فرمان او
  • بربال اندیشه
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    اگر نیازمندید هم انفاق کنید
    نمازشب و نوافل
    سيري در قرآن و قرآن پژوهي (2)
    ارتباط میان مسئولیت اخلاقی و مسئولیت فقهی!
    رمضان، بهترین فرصت برای طهارت روح
    فرهنگ عاشورا وامام حسین(ع) مرکز ثقل اصول دين
    بخشنده ترین مردم در نگاه امام حسین علیه السلام
    چهره امام حسين(ع)
    تمام شب در عبادت
    عظمت شب قدر

    بیشترین بازدید این مجموعه

    مرجع بزرگ تقليد علامه ميرزا محمد حسين ناييني (ره)
    استقامت زن در عفت و پاک دامنی
    قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
    دشمنى با جبرئيل دشمنى با خداست‏
    ارتباط میان مسئولیت اخلاقی و مسئولیت فقهی!
    الگویی برای دختران نخبه
    افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
    صدقه عامل دفع بلا
    کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
    متن دعای معراج + ترجمه

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^