فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
پیامبر و اهل بیت(ع)   اخلاق و عرفان   اجتماع و فرهنگ اسلامی   قرآن شناسی   کلام و اعتقادات   جامعه و حکومت اسلامی  
مقالات دینی و اخلاقی
ارسال پرسش جدید

بیابانی سراسر نیزه و تو... از سید حبیب نظاری

بیابانی سراسر نیزه و تو... از سید حبیب نظاری
بیابانی سراسر نیزه و تو... دلم می رفت با هر نیزه و تو... سفر کردیم با هم عمه زینب! من و داغ و سر بر نیزه و ...

سر بر نیزه ها، سر سبز، سرخوش از سید حبیب نظاری

سر بر نیزه ها، سر سبز، سرخوش از سید حبیب نظاری
سر بر نیزه ها، سر سبز، سرخوش در اوج تشنگی چشمان تر خوش تو که خورشید در خورشید صبحی برو با کاروان شب، سفر ...

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد از علی رضا لک

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد از علی رضا لک
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟ با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت حیف خون ...

علم بر دوش او مجنون‌تر از لیلای محزون است از بهروز سپیدنامه

علم بر دوش او مجنون‌تر از لیلای محزون است از بهروز سپیدنامه
علم بر دوش او مجنون‌تر از لیلای محزون است پریشان‌تر زباد و گیسوان بید مجنون است به سوی آب می‌تازد، به سوی تشنه‌تر گشتن به سوی منزل آخر، ‌که پشت وادی خون است کف دستی ز آب آورد بالا در میانش دید نگین تشنه پیغمبری که فخر گردون است به آب افزوده شد آبی ...

ای برتوی ازجلوه ی جانانه اباالفضل از عباس خوش عمل

ای برتوی ازجلوه ی جانانه اباالفضل از عباس خوش عمل
ای برتوی ازجلوه ی جانانه اباالفضل          روح شرف و غیرت مردانه اباالفضل در انجمن علوی مردان    خدایی             بر شمع ولایت شده بروانه اباالفضل ناموس وفا نور هدی قبله ی حاجات        کانون صفا مظهر جانانه  اباالفضل در مکتب اخلاص ووفاداری ...

هدف تیر بلا تا گلوی اصغرشد از عباس خوش عمل

هدف تیر بلا تا گلوی اصغرشد از عباس خوش عمل
هدف تیر بلا تا گلوی  اصغر    شد          به جنان فاطمه محزون و علی مضطرشد گل نشکفته ی گلزارولایت افسوس        برسر دست حسین بن علی بر بر  شد خاست ازسینه چو غمناله ی جبریل امین     محفل قدس عزا خانه ی بیغمبر  شد روشنان فلکی را به دل آتش  ...

مرزی نمانده بیـن عزاها و عیـدها از سید محمد مهدی شفیعی

مرزی نمانده بیـن عزاها و عیـدها از سید محمد مهدی شفیعی
مرزی نمانده بیـن عزاها و عیـدها نابـودی است سهم تمام امیـدها در عصر رسم نقشه ی از نیل تا فرات در عصر شوم حرمله ها و یـزیـدها در فصـل انزوای غم انگیـز سـروها افتاده باغ سبز جهان دست بیدها سرها به نیزه رفته و در چرخش اند باز تسبـیـح های بی ثمر ...

دلم دریای خون است و تباهی از حجت اله بخشوده

دلم دریای خون است و تباهی از حجت اله بخشوده
دلم دریای خون است و تباهی تنم لبریز ازشب از سیاهی خجالت می کشم از ماندن خود و از کوچ کبوترهای ...

به درک رفتن پلیس ستمکار

به درک رفتن پلیس ستمکار
آقاي حاج سيد اسماعيل هاشمي  نقل مي كند: در زمان حاج شيخ عبدالكريم حائري  (رضوان الله تعالي عليه ) و داستان بي حجابي رضاخان قُلدر، دو تا پاسبان بودند كه خيلي اذيت مي كردند. روزي زني با روسري از خانه بيرون مي آيد، يكي از اين پليسها او را تعقيب مي كند، ...

عطاي حسيني

عطاي حسيني
جناب آقاي محمد رحيم اسماعيل بيگ، مؤمني باتقوا بود که در توسل به اهل بيت عصمت و طهارت، علاقه زيادي به حضرت امام حسين عليه‏السلام داشت. ايشان مي‏گفت: در شش سالگي به درد چشم مبتلا شدم و اين درد، سه سال به طول انجاميد و سرانجام هر دو چشم خود را از دست ...

از روي شوق

از روي شوق
اگر مردم مي دانستند كه در زيارت قبر حضرت حسين بن علي (ع ) چه فضل و ثوابي است حتما از شوق و ذوق قالب تهي مي كردند و بخاطر حسرت ها نفس هايشان به شماره افتاده و قطع خواهد شد. راوي مي گويد: عرض كردم : در زيارت آن حضرت چه اجر و ثوابي مي باشد.  حضرت فرمودند: كسي ...

مشورت کردن مردي با امام حسين درباره زن گرفتن

مشورت کردن مردي با امام حسين درباره زن گرفتن
نقل مي‏کنند که در شهر مدينه، مردي که در کمال توانگري بود خدمت امام حسين عليه‏السلام رسيد و با آن حضرت درباره‏ي ازدواج مشورت کرد و گفت: مي‏خواهم با فلان زن که مال و منال زيادي دارد ازدواج کنم. امام حسين عليه‏السلام فرمودند: اگر با او ازدواج کني ...

باز شدن در مسجد براثا براي شيخ غلامرضا طبسي

باز شدن در مسجد براثا براي شيخ غلامرضا طبسي
زاهد عابد و واعظ متعظ، مرحوم حاج شيخ غلامرضا طبسي قدس سره فرمود:با چند نفر از دوستان با قافله به عتبات عاليات مشرف شديم. هنگام مراجعت براي ايران، شب آخري که در سحر آن بايد حرکت مي کرديم، به ياد آوردم که در اين سفر، مشاهده مشرفه و مواضع متبرکه را زيارت ...

بي ارزش كردن زيارت

بي ارزش كردن زيارت
مرحوم محدث نوري رحمة اللّه عليه در دار السلام جلد دوم صفحه سيصدو سي وسه نقل نموده از علي بن عبدالحميد در كتاب انوار المضيئة كه سيد جعفر بن علي از عمويش نقل كرده كه باجماعتي به خانه خدا رفتيم در اين بين فقيه بن ثويره سوراوي متولي و معلم و راهنماي حج ...

بي اعتنايي به نذر

بي اعتنايي به نذر
حاج شيخ مهدي كرمانشاهي  از پدر بزرگوارش نقل مي كرد: در حرم حضرت اباالفضل العباس (ع) مشرف بودم اياّم ، اياّم زيارتي و حرم مملو از جمعيت بود، در اين اثناء مرد و زن عربي با هم مشغول زيارت خواندن شدند و دور ضريح طواف مي كردند تا اينكه به بالاي سر حضرت ...

پرده اي در مقابل چشم مأمور

پرده اي در مقابل چشم مأمور
عالم پرهيزگار حاج شيخ علي تاکي شهرضايي در دهه ي محرم سال 1322 اين قضيه را نقل فرمودند:سالي بنده در فصل زمستان، در مشهد مقدس بودم و به حضرت امام رضا عليه السلام عرض کردم که من خيلي به زيارت امام حسين عليه السلام مشتاق شده ام و فکر مي کنم اگر به کربلا نروم ...

پول با بركت

پول با بركت
 حضرت حاج آقاسيد وليّ الله طبسي رضوان الله تعالي عليه  فرمودند: در اواخر دولت عثماني كربلا غرق در بلا و ابتلا و گرفتاري بود و اهالي آن با حكومت (در واقعه حمزه بيك كه معروف بود) در مجادله بودند. من با چند سر عائله در نهايت فقر و سختي بسر مي برديم . ضمناً ...

منظومه عشق از اکرم سادات هاشمی‌پور

منظومه عشق از اکرم سادات هاشمی‌پور
   خاک، تمامی دلواپسی‌های من است. آسمان، تمامی دلتنگی‌هایم. بهانه‌ای نیست؛ برای گریستن، شیواترین بهانه، افتادن آسمان بر روی خاک است و برای دلتنگی، فرورفتن خاک، زیر پلک‌های لاجوردی آسمان.مویه می‌کنم تمامی خاک را و بر سرم می‌ریزم خاکستری‌ترین ...

از نظرت کرب و بلایی شدم از امیر عاملی

از نظرت کرب و بلایی شدم از امیر عاملی
از نظرت کرب و بلایی شدم زمزمه کردم سحری با خودم « ای حرمت قبلة حاجات ما » می‌شنوی ذکر مناجات ما‌؟ خوب اگر خوب اگر یا بدم مرغ دلم با دل تو زد قدم در طلبت بال و پر انداختم گاه دل و گاه سر انداختم ای بت من گو چه نثارت کنم‌؟ اذن بده بوسه نثارت کنم ...

ناگهان شاعری پریشان شد از علی سلیمانی

ناگهان شاعری پریشان شد از علی سلیمانی
ناگهان شاعری پریشان شد ، گریه - گریه - رسید تا باران در خیالش دوباره می بارید ، روی لب های خیمه ها ، باران در هیاهوی گرم و مبهم باد ، نیزه در نیزه عشق رفت از یاد یک سبد گل میان دشت افتاد ، باد فریاد شد : بیا باران !خط خون ، لحظه های تنهایی ، ابرها مانده در ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^