ابتدا باید توجه داشت كه صفات اخلاقی در انسان به دو صورت فعّال و غیر فعّال وجود دارد. صفات فعّال صفاتی هستند كه به علّت فراهم بودن شرایط به ظهور رسیده اند و اینك به صورت فعّال در وجود انسان منشأ اثرند. شناخت این گونه صفات، كار چندان مشكلی نیست به طوری كه اگر شخص منصفانه به بررسی احوال درونی خود بپردازد و اعمال خود را مورد دقت و تأمل قرار دهد، می تواند این گونه صفات را در خود بشناسد. البتّه استفاده از نظر و قضاوت دیگران، به خصوص صاحب نظران نیز در این خصوص می تواند مفید باشد.
صفات غیر فعال صفاتی هستند كه یا به جهت ضعف، وجودشان چندان محسوس نیست و یا بصورت استعدادند و چون هنوز شرایط لازم برای ظهور و تقویت آنها فراهم نیامده، حالت كُمونی دارند. این قبیل صفات كه در وجود انسان زمینه آماده ای برای رشد و پرورش دارند، به محض آماده شدن شرایط ، شروع به رشد می كنند و به فعلیت می رسند.
شناخت این قبیل خصوصیات روحی، قبل از اینكه به مرحله ظهور برسند، كار آسانی نیست بلكه باید با توجه به اصولی كه خواهیم گفت، به شناخت آنها پرداخت. شناسایی این خصوصیات روحی و استعدادهای مثبت یا منفی از آن جهت اهمّیت دارد كه اگر انسان از وجود آنها در درون خود غافل باشد، نه قادر به بهره برداری صحیح از استعداد های مثبت می شود و نه به موقع به مقابله با استعدادهای منفی می رود. تا صفتی در مرحله بالقوه قرار دارد و به فعلیت نرسیده است، جلوگیری از رشد و تقویت آن، كار چندان مشكلی نیست امّا در صورتی كه به فعلیت رسد و به صورت یك صفت فعال درآید، تضعیف و انهدام آن به مراتب مشكلتر است. از این رو، پیش آگهی بر ضعفهای موجود در سازندگی معنوی انسان اهمّیت به سزایی دارد.
انواع صفات و استعدادها
كسی كه امروز تصمیم به شناخت صفات و خصوصیات خود و تزكیه و اصلاح خویش می گیرد، دارای مجموعه ای وسیع از صفات و استعدادها ـ خواه در جهت مثبت، خواه در جهت منفی ـ است پاره ای از این صفات جنبه اكتسابی دارد، یعنی شخص به دست خود و تحت تأثیر عوامل و شرایط محیطی ـ اعم از خانواده و مدرسه و اجتماع ـ آنها را به دست آورده است؛ پاره ای دیگر، دارای زمینه های موروثی است و با مساعدت شرایط محیطی، عوامل تربیتی و همراهی صفات جنبی دیگر به مرحله فعلیت رسیده است. بعضی دیگر از استعداد ها ممكن است جنبه خدادای داشته و چه بسا سابقه ای در نسل گذشته نیز نداشته باشد.
شناخت صفات و استعدادهای موروثی
برای تشخیص صفات موروثی از اكتسابی می توان به مطالعه در احوال نسل گذشته پرداخت تا با كشف و شناخت صفات روحی و مَلَكات اخلاقی آنان، خصوصیاتی را كه استعداد آنها احتمالاً از طریق موروثی به ما رسیده است و در صورت آماده شدن شرایط به سهولت به ظهور خواهند رسید، شناسایی كرد. البتّه نمی توان تمامی صفات و خصویاتی را كه از طریق توارث به شخص منتقل می شود شناخت و آنها را به طور دقیق مشخص كرد، امّا چون صفات نسل یا نسلهای قبلی زمینه هایی را در روح انسان ایجاد می نماید، شناخت آنها در این زمینه از نظر تربیتی حایز اهمّیت است. البتّه نه موروثی بودن یك استعداد منفی از انسان سلب مسئولیت می كند و نه دارا بودن یك فضیلت موروثی به تنهایی امتیاز محسوب می شود. آنچه مِلاك اجر و پاداش در پیشگاه خداوند است سعی و مجاهدت انسان در جهت تزكیه و تحصیل كمال است. قرآن كریم می فرماید:
وَ اَنْ لَیْسَ لِلْا نْسان اِلا ما سَعی[1] برای انسان بهره ای جز آنچه خود به دست آورده است، نیست.
تنظیم جدول صفات
بنابراین، با مطالعه در زندگی خویشان و اطرافیان نزدیك می توان استعدادهایی را كه احتمالاً از طریق توارث به ما منتقل شده اند و چه بسا پاره ای از آنها به فعلیت رسیده اند و پاره ای دیگر هنوز حالت بالقوه دارند را، شناسایی و در جدولی تنظیم كرد، بدین ترتیب كه صفات و استعدادهای موروثی مثبت را در یك ستون و صفات و استعدادهای منفی را در ستون دیگر قرار داد و با قرار دادن علاماتی، شدّت و ضعف آنها را مشخّص كرد. سپس صفات اكتسابی را نیز به همان ترتیب در دو ستون گرد آورد.
برای كشف و شناسایی صفات و خصوصیات خود، علاوه بر مطالعه در زندگی نسل قبل و بررسی دقیق احوال خود، می توان از طریق مطالعه در خصوصیات دوستان نزدیك و كسانی كه با آنها معاشرت نزدیكتری داریم نیز به نكاتی پی برد زیرا دوستی و صمیمیت جز در سایه وجوه مشترك روحی و اخلاقی امكان پذیر نیست. مثلاً اگر كسی فرد متین و موقّری است هرگز نمی تواند با شخص سبك سری طرح دوستی بریزد و یا صمیمی شود. یا كسی كه صالح و خیر خواه دیگران است نمی تواند با كسی كه فاسق و بدخواه دیگران است پیوند دوستی برقرار كند و ... بنابراین، بررسی خصوصیات روحی و اخلاقی دوستان و آشنایان نزدیك نیز می تواند به طور غیرمستقیم ما را در شناخت خصوصیات روحی و اخلاقی خودمان تا حدّی یاری كند.
مراقبه
بعد از تنظیم چنان جدولی، می توان با روزی یك بار مراجعه به آن، نسبت به احوال درونی خود آگاه شد و به ضعفها و قوّتهای قطعی یا احتمالی خود توّجه پیدا كرد. همین توّجه و آگاهی مداوم، سبب می شود انسان از حالت غفلت و بی خبری خارج شود و ندانسته در جهت صفات درونی خود به حركت درنیاید، بلكه از روی عقل و شعور و با دخالت اراده به كنترل امیال و صفات و مراقبت از اعمال خویش بپردازد(مراقبه). میزان موفقیت انسان در جهت كنترل و تعدیل این صفات علاوه بر سعی و دقت او، با مراتب ایمان و تقوا و توّجه او به خدا متناسب است، به طوری كه هر گاه در برابر صحنه ای قرار گیرد یا در آستانه حادثه ای واقع شود كه احتمال بروز ضعف و لغزشی در خود می دهد(با پیش آگاهی بر صفات و استعدادهای موجود) اگر در آن جا لحظه ای چند توقف و تأمّل كند و با توّجه به خدا و پناه بردن به درگاه الهی از او طلب یاری نماید، اراده او تقویت شده، می تواند بر امیال و خواسته های درونی خود غلبه نماید:
اِنَّ الذَّینَ اتّقَّوْا اِذا مسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَكَّرُوا فَاِذا هٌمْ مٌبْصِرُونَ[2]
افراد پرهیزكار هنگامی كه شیطان آنها را وسوسه كند متذكّر شده، به یاد خدا می افتند و در همان حال بصیرت می یابند.
مراقبه از مهمترین شرایط سلوك الی الله و از لوازم حتمی آن است. تا در این زمینه، موفقیت نصیب كسی نشود، در سایر مراحل نیز توفیقی به دست نخواهد آمد. زیرا شرط اوّل برای گام برداشتن در مسیر زندگی خدا این است كه شخص از وظایف و تكالیفی كه بر عهده دارد غفلت نكند و بتدریج باطن خود را از آلودگی تصفیه نماید و لازمه آن، مراقبت كامل و دایمی از اعمال و حالات قلبی است. بزرگان اهل معرفت، مراقبه را در حكم پرهیز از غذای نامناسب، و سایر عوامل و مراتب معنوی را در حكم دارو دانسته اند. تا وقتی مریض از آنچه برای او مناسب نیست پرهیز نكند، دارو در او موثّر نمی افتد.
مراقبه را مراتبی است، لكن حقیقت آن در تمام مراتب این است كه شخص، خداوند متعال را ناظر و مراقب خویش داند و سعی در مراعات ادبِ حضور نماید كه:
اِنَّ الله كانَ عَلَیْكٌمْ رَقیباً[3]
به یقین خدا در همه حال مراقب و نگران شماست.
اولین مرتبه از این ادبِ حضور آن است كه شخص چون خود را در پیشگاه خدا و در محضّر او می بیند، اقدام به مخالفت نكند، یعنی حریم اوامر الهی را نكشند و به ارتكاب حرام یا ترك واجب اقدام نكند. امّا مرتبه بالاتر این است كه شخص از هر آنچه خلاف رضای حقّ است پرهیز كند و حتی از امور لهو نیز دوری جوید و در هر كاری، ملاك ترك یا انجام عمل را رضای خدا قرار دهد. اگر مدت زمانی بر این روش مداومت كند، و با علم و آگاهی از نقاط ضعف خود از غلبه هوای نفس جلوگیری به عمل آورد، این حال برای او ملكه شده، در او پایدار می شود[4].
محاسبه
یكی از لوازم موفقیت در امر مراقبه این است كه شخص در آخر هر روز، زمان مناسبی را برای رسیدگی به اعمال روزانه خود اختصاص دهد، و در آن به محاسبه نفس خویش بپردازد. محاسبه نفس از عوامل بسیار موثّر در اصلاح و تهذیب نفس و تقویت و پرورش اراده است كه در تعالیم اسلامی مورد تأكید قرار گرفته است. حضرت امام موسی كاظم ـ علیه السّلام ـ می فرمایند:
لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ كُلَّ یَوْمٍ مَرَّهً[5]
آن كس كه روزانه یك بار به محاسبه نفس خویش نپردازد، از ما نیست.
در ضمن این محاسبه روزانه، اگر شخص با مواردی مواجه شود كه از وظایف خود تخلّف كرده و خطایی از او سَر زده است، باید بلافاصله در مقام توبه و استغفار بر آید و با توجه به اصولی كه در شرع آمده است به جبران آن پرداخته، و تصمیم قاطع بر ترك آن بگیرد و مراقبت جدی كند كه بار دیگر آن خلاف تكرار نشود. و اگر در انجام وظایف تخلّف نكرده و اعمال صالحه از او سَر زده است، آنرا توفیق الهی در حق خویش بداند كه خیری را به دست او جاری ساخته است، لذا از بابت آن خدا را شكر گزارد.[6] حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ می فرمایند:
اگر موقف حساب را هول و هراسی نبود جز شرم و حیایی كه از عرضه كردن اعمال به درگاه خداوند متعال به انسان دست می دهد و رسواییی كه در نتیجه پاره شدن پرده عیب پوشی خدا و برملا شدن اعمال پنهانی به بار می آید، سزاوار بود كه آدمی سَر به كوه به بیابان بگذارد... آری، كسی كه عرصه محشَر را با تمام هولها و سختیهایش در هر نفسی كه می كشد مشاهده كند و به دیده دل، ایستادن در پیشگاه خدای جبّار را ببیند، دراین صورت: یَاّْ خُذُ نَفْسَهُ بِالْمُحاسَبَهِ كَاَ نَّهُ اِلی عَرَصاتِها مَدْعُوٌّ وَ فی غَمَراتِها مَسئوولٌ.(خود را به پای میز محاسبه می كشد آن چنان كه گویی در عرصه قیامت خوانده شده، و در میان گرفتاریهای آن روز مورد سؤال قرار گرفته است). خداوند می فرماید:اِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِن خَردَلٍ اَتَیْنا بِها وَ بِنا حاسِبینَ.(اعمال انسان را هر چند به كوچكی دانه خردلی هم باشد، می آوریم و به حسابش كاملاً رسیدگی می كنیم).[7
پی نوشت:
[1] . نجم،39.
[2] . اعراف،200.
[3] . نساء،1.
[4] . علامه طباطبایی، رساله لبّ الّلباب،ص181.
[5] . اصول كافی.
[6] . كسانی كه اصلاح خود را جدی می گرفته اند، هنگام محاسبه اگر به موارد خلاف بر می خوردند برای اینكه آثار سوء آن جبران و ار تكرار و ارتكاب مجدد آن جلوگیری كنند، بر خویشتن سخت می گرفتند و خود را مجازات می نمودند، و برای این مجازات مراتبی قائل بوده اند كه از آن به مشارطه، معاتبه و مجاهده تعبیر می كنند. رجوع كنید به كتاب «چهل حدیث» حدیث شماره 1؛«مٌحًجّهُ البَیْضاء»،8/149و «حقایق»،ص571 از ملا محسن فیض كاشانی؛«كیمیای سعادت»،2/484 از امام محمد غزالی.
[7] . مصباح الشریع
منبع : پایگاه اسلام شیعه