لطفا منتظر باشید

بى اعتمادى بر امور دنيا

 

 يقين بدانيد كه امور مادى بعد از شما را عمل نمى‏كنند . بنابراين به فرموده اميرالمؤمنين عليه السلام تا نمرده‏ايد ، وصى خود باشيد . به عمر نيز اعتمادى نيست ، چون زمان مردن ما را به ما خبر نداده‏اند .

 يكى از رفقاى منبرى خوب كه من به او ارادت داشتم ، چند سال قبل بر سر منبر - جمعيت پاى منبر ايشان زياد بود ، چون منبر خوبى داشت ، دلسوز بود و امام رحمه الله نيز به او علاقه داشتند - خيلى با نشاط و سلامت روى منبر نشست . خيلى خوب حرف مى‏زد . خطبه منبر را شروع كرد ، بعد از تمام شدن خطبه عربى ، آيه شب احياء را شروع كرد و هنوز »هاء «ى آيه تمام نشده بود كه از بالاى منبر افتاد و مردم متوجه شدند كه مرده است .

 به ما ضمانتى نداده‏اند كه چند سال ديگر زنده هستيد . زمان مرگ ما را كه به ما خبر نداده‏اند . رابطه بين ما و همه عالم نيز مانند ذرّه‏اى در باد است ؛ ما را با زنجير به دنيا نبسته‏اند . تمام رابطه ما و جهان هستى نيز به اندازه ذرّه‏اى باد است كه اين باد از بيرون به دهان و شش مى‏رود و بيرون مى‏آيد . وقتى كه به اين باد اجازه ندهند برود و برگردد ، رابطه ما با زندگى قطع مى‏شود .

 

 پيش صاحب نظران ملك سليمان باد است

بلكه آن است سليمان كه ز ملك آزاد است

 

 چه رابطه‏اى با اين عالم داريم ؟ به اندازه باد . همه چيز ما بر باد است .

 اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايد :

 به جاى اين كه بنويسيد : بعد از مردن من پول اين طلبكاران را بدهيد و خمس مال مرا حساب كنيد ، خود اين كار را بكنيد ، چون دل كسى براى شما نمى‏سوزد .

 وصيت اميرالمؤمنين عليه السلام را نگاه كنيد ، هيچ مسأله مالى در وصيت ايشان نيست . اميرالمؤمنين - بر اثر ارزيابى امروزى - در آن زمان درآمد بالايى داشته است ، اما آن اموال كجا رفت و در كجا خرج شد ؟ كاخ ، خانه وسيع ، اسب با زين و ركاب طلا ، كباب و پيراهن ابريشمى كه نشد . پس حضرت چه كردند ؟

 اميرالمؤمنين عليه السلام تمام درآمد مادى خود را ، منهاى آن مقدارى كه به رعايت اقتصاد خرج زندگى خود كردند ، قبل از مرگ تبديل به ارز آخرتى كردند كه وقتى از دنيا مى‏روند ، براى ابد در كنار بهره آخرتى آن پول‏ها بنشينند و استفاده كنند .

 اگر چند ميليون پول از من بماند ، اما خرج صحيح نشود ، با روزنامه‏ها و كاغذها چه فرقى مى‏كند ؟

 در روايت آمده است كه حضرت عليه السلام پول را كف دست خود مى‏گذاشتند و به پول مى‏گفتند : تا نزد من هستى ، من مالك تو نيستم ، ولى زمانى كه خرج خدا ، دين و كار خير شدى ، آن گاه من مالك تو مى‏شوم . اما تا هستى ، من مالك تو نيستم ، دزد مى‏تواند بيايد ببرد . آتش سوزى مى‏تواند تمامش را نابود كند . من و پول هميشه در خطر هستيم .

 

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه