فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

چشمم مربوط به او نيست‏

 

سالى براى زيارت عارف كامل، حضرت آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب كه از حسنات روزگار بود، به اصفهان رفتم. من زمانى خدمت اين مرد بزرگ رسيدم كه نزديك به هفت سال بود چشمش را بر اثر كهولت سن از دست داده بود، مردى در همان وقت به محضر ايشان مشرّف شد و گفت: فلان آشنا از حال شما و چشم شما جويا شد، فرمود: حالم بسيار عالى است و چشمم مربوط به او نيست، محبوب من علاقه داشت هشتاد سال ببينم و اكنون مصلحت ديده بدون بينايى باشم و من صد در صد به مصلحت محبوبم راضى هستم!!


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حكايت گرگان و كرمان‏
حکایت گرسنگى شقيق بلخى‏
مرا قدرت ازدواج نیست!
دنياى عجيب حيوانات‏
هجرت‏
صفات شيعيان‏
على را برايم توصيف كن‏
خانه‏اى دو در
مخالفت با هواى نفس اساس پاكى‏ها
حکایت ترجيح خدا بر همه چيز

بیشترین بازدید این مجموعه

دامادی که شب عروسی غذایش را بخشید!
استغفار ماهيان دريا براى طالب علم
حكايت گرگان و كرمان‏
حكايتى از رمى جمرات‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایت گرسنگى شقيق بلخى‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
صبر ديندارن بر مصائب‏
حالتان چطور است؟
حكايت گرگان و كرمان‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^