همه سلطنت در مقابل عمر
- تاریخ انتشار: 21 دى 1392
- تعداد بازدید: 270
من از تصور اين دادو ستد عاجزم. ظاهرا اين داستان از مرحوم حاج شيخ جعفر شوشترى نقل شده است كه:
پادشاهى در شكارگاه، چشمش به آهويى افتاد و آن را دنبال كرد. اسب پادشاه توان اين را كه به آهو برسد، نداشت. آهو شاه را در بيابان بسيار دواند تا اين كه راه را گم كرد. از دور ديوارهاى گلى به نظرش آمد. در خانهاى را زد. پيرزنى بيرون آمد. پادشاه گفت: تشنهام. پيرزن آب خنك آورد و شكارچى از مرگ نجات يافت. نشانى خود را به او داد و گفت: اگر روزى گذر تو به اين منطقه افتاد، نزد من بيا.
روزى پيرزن به اميدى اين راه را پيمود و به كاخ، نزد شاه آمد. شاه رو به درباريان كرد و گفت اين زن، مرا از مرگ حتمى نجات داده است. درباريان گفتند : اگر همه سلطنت خود را به او بدهى، مساوى مىشود.
آن گاه مرحوم آقا شيخ مىگويد : امام حسين عليهالسلام هر چه داشت، به سلطان اصلى پرداخت. چه چيزى به او بدهد كه از مساوى بيشتر شود؟ عاقلتر از انبيا و ائمه، كسى در اين دنيا زندگى نكرده است كه اين عمر را كه محصول چرخش ميلياردها چرخ بوده است، تقديم بندگان خدا كردند.
كسانى كه عمر را به گناه و خواب اضافه و همراهى بازيگران گذراندند، اگر فردا نتوانند اولين سؤال را جواب بدهند، نوبت به سؤال دوم نمىرسد. يك روايت بسيار جالبى از پيامبر و اهل بيت رسيده است كه براى انسان، در شبانه روز، شش ساعت خواب، كافى است.