به گزارش شيعه آنلاين، زنان تازه مسلمان جذابیتهایی را که در دین اسلام و خاصه مکتب شیعه وجود دارد به عنوان عامل اصلی تغییر زندگیشان می دانند.
کلارا لانتسل (زینب لانتسل) زن تازه مسلمان اتریشی در این باره اظهار داشت:مذهب تشیّع جاذبه های بسیاری دارد، ولی شاید بتوانم در این میان، به دو محور اصلی که برای شخصِ من، بسیار زیبا و دوست داشتنی و مهم بوده اند، اشاره نمایم: یکی از این جاذبه ها، که در خاطرات دوران کودکی من نیز ریشه دارد، حضور با برکت جان بازان شیعه ای بود که برای معالجه به اتریش می آمدند و بنا به مناسبت هایی، ما می توانستیم در ارتباط نزدیک با ایشان قرار بگیریم و جاذبه های روحی و رفتاری ایشان را درک نماییم. بعضی از جانبازان در طول جنگ، با وجود اینکه خیلی هاشان نه دست داشتند و نه پا و صورت هایشان به خاطر گازهای شیمیایی غیرقابل تشخیص بودند، ولی از روحیه بسیار شادی برخوردار بودند و با ما بچه ها شوخی می کردند. رفتار آن ها به گونه ای بود که تأثیر عمیقی بر ما می گذاشت. به طور کلی، همیشه ابعاد عاطفی و مهرآمیز یک دین یا آیین جاذبه زیادی برای معطوف نمودن دل ها به سوی خود دارا هستند. حال اگر این عواطف در رفتار و شخصیت پیروان یک آیین مجسّم شوند، می توانند بهترین زمینه را برای جذب افراد به سوی آن آیین فراهم نمایند.
لانتسل وجود شریعت محکم را در این آیین عامل انتخاب تشیع دانسته و در گفتگو با بانوان شیعه گفت: نکته دیگری که در آیین تشیع برای شخص من جالب بود، وجود شریعت محکم در این آیین است. مراد من از «شریعت» همان دستورالعمل های ظاهری این مذهب است که برای همه عرصه های عمل مکلّفان، احکامی را پیش بینی کرده است.
وی با اشاره به آن چه به عنوان دین مسیحیت در حال حاضر وجود دارد گفت: به نظر من، یکی از دلایلی که موجب شده است دین مسیحیت برای مردم و جوانان جذّابیت های خود را از دست بدهد، این است که از ستون فقرات محکمی برخوردار نیست؛ زیرا احکام آن چارچوب خاصی ندارند و هر کس مطالب آن را به گونه ای تفسیر می کند. برای مثال، از روزه ای که در مسیحیت وجود دارد، تعریف های مختلفی در دست است، بعضی آن را به صورتی سخت تر از روزه های اسلام مطرح می کنند، و بعضی می گویند: برای تحقق روزه، فقط نباید گوشت خورد یا فقط نباید شیرینی خورد و امثال این مطالب. نماز هم در مسیحیت اختیاری است و مراسم روز یکشنبه هم اجباری نیست.
لانتسل در ادامه اظهار داشت:به نظر من، وقتی انسان می خواهد به هدف والایی برسد، باید تلاش بیشتری بکند و دستورالعمل های بیشتری انجام دهد. همان گونه که یک ورزش کار برای کسب مدال تلاش می کند و حاضر است برای رسیدن به پیروزی، هر دستوری را انجام دهد. در هر حال، برای رسیدن به معنویت، انجام حداقلی از امور لازم است تا نتیجه حاصل شود، و این حداقل فرایض، ستون فقرات دین است که دین بدون آن ها کم کم فرومی پاشد، و مسیحیت در غرب هم اکنون دچار چنین سرنوشتی شده است. دینی را که اناجیل و متون مقدّس کنونی مسیحیت ارائه می دهند بیشتر مطالبی نظری هستند و در دین مسیحیت، دستورالعمل های جزئی و دقیقی برای چگونه زیستن وجود ندارند.
زینب (کلارا)لانتسل با اشاره به نگاه مسیحیت فعلی به خانواده گفت:یک مسیحی مؤمن اگر بخواهد به جای دِیر و کلیسا در اجتماع و خانواده زندگی کند با مشکلات خاصی روبه روست؛ زیرا نگاه این دین به اصل زندگی متأهّلی و روابط زناشویی مثبت نیست و تأکید مسیحیت بیشتر بر تجرّد و انزواست. اگر یک مسیحی بخواهد برای درس خواندن و تحصیل مسافرت کند و یا در مقام تربیت فرزند واقع شود و یا در سایر عرصه های عملی زندگی قرار گیرد، در آموزه ها و گزاره های درون دینی متون مقدّس مسیحیت، نمی تواند احکام عملی خاصی راجع به دقایق این امور به دست آورد.ولی در آیین تشیّع، این ویژگی منحصر به فرد وجود دارد که به صورتی بسیار دقیق، درباره همه مسائل و حیطه های جزئی زندگی انسان احکامی وارد شده اند. البته ناگفته نماند که این دستورالعمل ها واجب نیستند و هر کس بنا به میزان انگیزه و شوق خود، مختار است آن ها را انجام دهد اما برای همه ابعاد اندیشه و عمل، پیشنهاداتی وجود دارند. برای مثال، حتی برای نحوه اندیشیدن، که اکنون به عنوان «تکنولوژی فکر» مطرح است و تازه علمیّت آن در علم روان شناسی کشف شده، دستورالعمل های ویژه و مدوّنی در شریعت مستغنی تشیّع وجود دارند. شاید بتوان ادعا کرد که این نکته از ویژگی های منحصر به فرد تشیّع است و حتی سایر مذاهبِ درون دینی اسلام به خاطر اکتفا نمودن به سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و محرومیت از سنّت معصومان علیهم السلام ، واجد چنین شریعت غنی و گسترده ای نیستند. مسلّم است آیینی که می تواند در تمامی لحظه های زندگی عملی انسان حضور داشته باشد و با عقل و منطق هماهنگ باشد، جلوی احساس تنهایی و پوچی انسان را در دنیا می گیرد. ناگفته نماند که این احساس و بخصوص بی تفاوتی نسبت به همه چیز، در بین جوانان اتریشی خیلی زیاد است.
این بانوی تازه مسلمان اروپایی در ادامه افزود:اگر در اناجیل و متون دینی مسیحیت بر مهرورزی و گذشت تأکید می شود، قالب دقیق چگونگی این توصیه ها بیان نمی گردد و افراد ممکن است در مرحله عمل و اجرای این توصیه ها به جهالت دچار شوند. در اتریش، فرق ظاهری یک کاتولیک معتقد با یک شهروند غیرمعتقد، به حضور او در کلیسا در روز یکشنبه و یا بعضی مواقع دیگر است و نمی توان در عمل، فرق چندانی بین ایشان گذاشت. ولی مطلبی که حایز اهمیت است این است که اگر یک فرد شیعه به صورت بسیار جدّی اهل عمل به همه دستورات دینی، اعم از واجب و مستحب و مکروه و حرام باشد، حتی در بیشتر اعمال روزمرّه و عادی زندگی خود نیز می تواند به صورتی متفاوت عمل کند و حتی اگر بخواهد و انگیزه داشته باشد، برای نحوه غذا خوردن و توفیق بیشتر در استفاده از امکانات نیز چندین دستورالعمل وجود دارند.
زینب لانتسل در پایان گفت: در غرب، عمل کردن به شریعتی که در جای جای زندگی روزمرّه حضور دارد دشوار است، ولی در این دشواری ها، حضور خداوند تجربه می شود و حس تقرّب و ارتباط و محبت به او در عمل ظاهر می گردد. در شریعت مقدّس علوی و محمّدی صلی الله علیه و آله ، حرکت به سوی کمال و معنویت با بجای آوردن احکام شرع و عبودیت آغاز می شود و «عمل به شریعت» نقطه آغاز سیر و سلوک عارفانه است. در مذهب تشیّع، هرچند ارکان مسلمانی «محبت و معرفت به خدا و پیامبر و فاطمه زهرا و دوازده معصوم علیهم السلام » هستند، ولی شریعت و التزام به آن سبب می شود که یک شیعه به درجات اخلاص و معرفت نایل آید. بنابراین، در عرفان شیعی، به دست آوردن «حقیقت» از «عمل به شریعت» جدا نیست. به همین دلیل، بعضی از محققان «شریعت» و «طریقت» و «حقیقت» را لایه های این دین می دانند. در مذهب تشیّع، محبت به خدا و محمّد و آل محمد علیهم السلام از راه اجرای اعمال شرع تعریف می شود و انسان بدون بجای آوردن فرایض و مستحبات فقه شیعی نمی تواند در وادی محبت و اعتقاد و ایمان و عرفان، ثابت قدم بماند.
001 01 دعاى امام- عليه السلام- كه به هنگام دعا ابتدا به حمد خداوند عزوجل و ستايش او مى پرداخت و اظهار مى داشت:
001 01 حمد سپاس خدايى را كه سرآغاز (هستى) است و پيش از او آغازى نبوده و پايان (هستى هم) او اينت، بى آنكه پس از او پايانى باشد.
002 01 همان خدايى كه ديده ى بينندگان از مشاهده ى (ذات) او ناتوان، و انديشه ى ستايشگران از ستايش او عاجزند.
003 01 خدايى كه آفريدگان را به قدرت خود آفريد و آنان را به اراده ى خويش ايجاد كرد (و از نيستى به خلعت هستى آراست.)
004 01 سپس آفريدگان خود را در مسير اراده ى خويش روانه ساخت، و در راه محبت خود برانگيخت، (به گونه اى كه) از حد و مرتبه اى كه دارند، باز پس نمى توانند ماند و از آن (نيز) پيشى نمى توانند گرفت؛
005 01 و براى هر يك از آنان از رزق خود،روزى معلومى قرار داد. هيچ كس را ياراى آن نيست از روزى وافر كسى بكاهد و بر روزى كاسته ى مخلوقى بيفزايد.
006 01 آن گاه براى هر يك (از آنان) زمان معينى مقرر فرمود و سرانجام مشخصى قرار داد كه (با سپرى شدن) روزهاى زندگيش (تدريجاً) به سوى پايان عمر
خود گام بر مى دارد و با گذشتن سال هاى عمرش به پايان زندگيش نزديك مى شود زمانى كه به پايان عمر خود مى رسد، او را قبض روح مى كند، و به سوى آنچه بدان فراخوانده است از پاداش فراوان (نعمت هاى بهشتى) يا كيفر دردناك (عذاب جهنم)، رهسپارش مى كند تا بدكرداران را به كردار بدشان كيفر، و نيكوكاران را به كردار نيكويى كه داشته اند، پاداش دهد.
007 01 (و اين كيفر و پاداش) از عدالتخواهى اوست. نام هاى او پاك و منزه و نعمت هاى او پى درپى است، از كارى كه مى كند مورد سؤال قرار نمى گيرد ولى همگان در معرض سؤال اويند؛
008 01 و سپاس خداى را كه بندگان خود را از معرفت شكر و سپاس عطاهاى پيوسته اى كه به آنان داده و نعمت هاى پياپى كه براى ايشان به كمال رسانده باز مى داشت از نعمتهايش استفاده مى كردند ولى سپاس او را به جاى نمى آوردند،و با فراخى از روزى او بهره مند مى شدند، بى آنكه به شكرانه ى آن بكوشند؛
009 01 و اگر اين گونه بودند از مرز انسانى بيرون رفته و به حد حيوانى مى رسيدند و آن چنان مى شدند كه در كتاب محكم خود قرآن، ايشان را وصف كرده است: «آنان به چيزى نمانند جز به چهارپايان، بلكه از آنان (نيز) گمراه ترند»؛
010 01 و سپاس خداوند را كه خود را به ما شناساند و (راه) شكر و سپاس (از نعمت هاى) خود را به ما فهماند، و درهاى معرفت به پروردگارى خود را بر روى ما گشود وما را به اخلاص در توحيد و يگانگى ذات خود رهنمون شد و از انكار و ترديد در كارهاى خويش، دور داشت.
011 01 چنان سپاسى كه در ميان بندگان سپاسگزارش، زندگى كنيم و در اثر اين سپاس بر هر كسى كه به (خاطر جلب) رضامندى و بخشايش او (بر ديگران) پيشى گرفته است، پيش گيريم.
012 01 چنان سپاسى كه پرتو آن، تيرگى هاى عالم برزخ را روشن و راه رستاخيز را هموار، و جايگاه ما را در موقف گواهان رفيع سازد، (همان) روزى كه هر كس به سزاى اعمالش مى رسد بدون آنكه بر كسى ستمى رود، روزى كه هيچ دوستى نتواند عذاب و كيفر را از دوستى دور كند و كسى به يارى ديگرى نشتابد.
013 01 چنان سپاسى كه از جانب ما تا اعلى عليين بالا رود و در پرونده اى كه اعمال سعادتمندان در آن ثبت شده رقم خورد و مقربان درگاه الهى بر آن گواهى دهند.
014 01 چنان سپاسى كه چون (در آن روز) چشم ها خيره شود مايه ى روشنايى چشمان ما گردد و چون چهره ها سياه شود چهره ى ما از پرتو آن سپيد گردد.
015 01 چنان سپاسى كه ما را از عذاب دردناك خداوندى رها سازد و در جوار رحمت الهى جاى دهد.
016 01 چنان سپاسى كه از بركت آن دوش به دوش فرشتگان مقرب حركت كنيم تا جا را بر آنان تنگ سازيم و به وسيله ى آن در سراى جاويد و جايگاه هميشگى او-كه پيوسته باقى است-در صف پيامبران مرسل الهى در آييم؛
017 01 و سپاس خداى را كه زيبايى هاى جهان آفرينش را براى ما برگزيد و روزى هاى پاك و حلال را به جانب ما روانه ساخت؛
018 01 و ما را بر همه ى آفريدگان (خود) قدرت و برترى داد و از اين روى آفريدگانش با قدرت حضرت او از ما فرمان برند و در سايه ى عزت او در حلقه ى اطاعت ما در آيند؛
019 01 و سپاس خداى را كه در نياز را از همه سو جز درگاه خود بر روى ما بست، ما كجا ياراى سپاس او را داريم؟ و حق سپاس او را كى توانيم به جاى آوريم؟ هيچ گاه!؛
020 01 و سپاس خداى را كه در تركيب بدن ما ابزار گشودن و ادوات بستن اندام را فراهم ساخت (قبض و بسط اندام) و ما را از نسيم هاى روحبخش حيات بهره مند كرد و اندام هاى لازم را برى انجام دادن كارها در اختيارمان قرار داد و با روزى هاى پاك به پرورش مان پرداخت و ما را از همگان به فضل خويش بى نياز ساخت و از دولت عطاى خويش به ما سرمايه داد.
021 01 سپس (به ما) فرمان داد، تا ميزان طاعت و اطاعت مان را بيازمايد و ما را (از محرمات) نهى فرمود تا ميزان سپاسگزارى مان را بسنجد، ولى ما درازاى اين همه لطف و مرحمت، با فرامين او مخالفت كرديم و محرمات الهى را به جاى آورديم، و (او با اين وجود) در كيفر ما شتاب نكرد و در عقاب ما تعجيل روا نداشت؛ بلكه با رحمت و كرم ذاتى خود با ما مدارا كرد و از سر رفق و رحمت مهلت مان داد و بازگشت ما را به سوى خود انتظار كشيد؛
022 01 و سپاس خداى را كه به راه توبه و انابه رهنمون مان شد و اين را از فضل و بزرگى او يافتيم و بس. اگر هيچ يك از نعمت هاى الهى را به جز همين نعمت توبه، به حساب نياوريم، باز بايد اعتراف كنيم كه عنايت او در حق ما نيكو، احسانش بزرگ و ميزان بخشش او بسيار زياد است.
023 01 سنت خدواندى براى پيشينيان در امر توبه و بازگشت از گناهان چنين نبود، هر چه را كه طاقت بر انجام آن نداشتيم، از عهده ى ما برداشت و ما را جز به كارهاى آسان
تكليف نكرد، و بر اين اساس براى هيچ كس جاى عذر و بهانه اى باقى نگذاشت.
024 01 هر كسى كه از ما هلاك شد، نابودى او از جانب خود او، و هر كسى كه سعادتمند شد به جهت تمايل قلبى او به خدا بوده است;
025 01 و سپاس خداى را به تمامى آن ها سپاس هايى كه نزديك ترين فرشتگان به حضرت او، و گرامى ترين بندگان و پسنديده ترين ستايشگران ستوده اند.
026 01 سپاسى از ساير سپاس ها برتر همانند برترى پروردگارمان بر آفريدگانش.
027 01 و (در پايان كلام) سپاس خداى را به ازاى تمام نعمت هايش به ما و به بندگانش در گذشته و حال و آينده، سپاسى به شماره ى تمام چيزهايى كه علم او به آنها احاطه دارد، و نيز چندين برابر هر يك از اين نعمت ها (سپاس) جاودانه و هميشگى (ما) تا به روز قيامت (نثار او باد).
028 01 سپاسى كه اندازه ى آن را نهايتى، و شماره ى آن را اندازه اى، و نهايت آن را پايانى، و زمان آن را مقطعى (مدتى) نباشد.
029 01 سپاسى كه مايه ى طاعت و بخشايش او، موجب رضا و خشنودى او و سبب آمرزش او باشد، و راه بهشت را فرا راه مان بگشايد، و از كيفر او پناه مان داده، و از قهر او آسوده خاطرمان سازد، و در (راه) طاعت و اطاعت از او يار و مددكارمان باشد، و از نافرمانى او بازمان دارد و در انجام وظايف به درگاه حضرت حق يارى مان كند.
030 01 سپاسى كه در اثر آن سعادتمند شويم و در حلقه ى كامروايان و دوستان او درآييم و در زمره ى شهيدان راه حق و كشته شدگان شمشير دشمنانش قرار گيريم كه خداوند، يارى دهنده و ستوده شده است.
001 02 دعاى امام-عليه السلام- پس از ستايش خداوند، در درود بر رسول خدا-صلوات الله عليه-
001 02 سپاس خداى را كه با (بعثت) پيامبرش حضرت محمد-صلوات الله-بر ما منت نهاد منتى كه امت هاى گذشته و مردمى كه در سده هاى گذشته زندگى مى كردند، از آن بى بهره بوده اند. با آن قدرت خداييش كه از هيچ كارى ولو بسيار خطير در نمى ماند و هيچ چيز ولو بسيار اندك و ناچيز از دست او نمى رهد؛
002 02 و ما را در شمار آخرين امت ها قرار داد و بر انكار آنان گواه گرفت، و به فضل و كرم خويش بر گروه اندك آنان فزونى مان داد.
003 02 بارالها! بر محمد صلى الله و عليه و آله درود فرست كه امين وحى و برگزيده ى مخلوق و بنده ى زبده و پسنديده ى تو در ميان بندگان توست، پيامبرى كه پيشواى رحمت است و كاروانسالار خير و كليد بركت؛
004 02 كه خود را در انجام فرمان تو آماده كرد و به زحمت انداخت؛
005 02 و در راه (تبليغ احكام) تو، تن خود را در معرض هرگونه آزارى قرار داد.
006 02 و در راه دعوت مردم به سوى تو آشكارا با خويشان خويش در افتاد؛
007 02 و بارى جلب خشنودى تو، با تبار خويش جنگيد؛
008 02 و در راه زنده نگه داشتن دين تو، از اقوام خود بريد؛
009 02 و بستگان نزديك به خود را به سبب انكارشان از خود دور ساخت؛
010 02 و بيگانگانى را كه دين تو را پذيرفتند، به خود نزديك فرمود;
011 02 و به خاطر تو با بيگانگان دوستى كرد؛
012 02 و براى رضاى تو با آشنايان خود دشمنى ورزيد؛
013 02 و جان خود را در ابلاغ پيام تو رنجه ساخت؛
014 02 و براى دعوت مردم به دين تو، خود را در تعب افكند.
015 02 و خود را به نصيحت آنان كه دعوت تو را پذيرفته بودند، مشغول ساخت؛
016 02 و (از وطن مألوف خود) به ديار غربت هجرت كرد، و از زادگاه و محل نشو و نما و افراد خانواده و قبيله ى خو دورى گزيد تا چنان كه مى خواست دين تو را پيروز و سرافراز گرداند و براى در افتادن با كافران، ياران و همراهانى به دست آورد.
017 02 تا سرانجام به آنچه كه اراده كرده بود، نايل آمد؛
018 02 و به آنچه كه در مورد دوستداران تو تدبير كرده بود، رسيد.
019 02 در حالى كه جوياى تو بود و در ناتوانى از تو قدرت و نيرو مى گرفت، بر كافران تاخت؛
020 02 و در ديار كافران جنگيد؛
021 02 و بر آنان در قرارگاهشان هجوم برد؛
022 02 تا فرمان تو (بر همه) آشكار و كلام تو (بر تمام كلام ها) برترى يافت، اگر چه خوشايند مشركان نبود.
023 02 بارالها! مقام و منزلت او را به خاطر مرارتى كه در راه تو كشيد، تا بالاترين درجات بهشت، بالا بر؛
024 02 مقام و منزلتى كه هيچ كس با او همپايه نباشد و در مرتبه ى او جاى نگيرد و در پيشگاه تو هيچ فرشته ى مقرب و پيامبر مرسلى با او برابرى نتواند؛
025 02 و شفاعت به جا و پسنديده ى او را در حق دودمان پاك و افراد با ايمان امتش افزون از آنچه وعده داده اى، عنايت فرما.
026 02 اى خدايى كه به وعده ى خود وفا، و به قول خود عمل مى كنى! اى خدايى كه چندين برابر بدى ها را به نيكى تبديل مى كنى! كه تو دارنده ى فضل عظيمى.
001 03 دعاى امام-عليه السلام- در درود بر حاملان عرش الهى و فرشتگان مقرب
001 03 بار الها! (درود فرست) بر حاملان عرش خود كه از تسبيح و تقديس تو ملول و خسته نمى شوند و از عبادت تو باز نمى مانند، و (راه) آسايش و كوتاهى را دراجراى فرمانت بر نمى گزينند و از عشق ورزيدن در طى طريق به سوى تو غفلت نمى ورزند؛
002 03 و بر اسرافيل، آن فرشته ى صاحب صور كه با چشم باز نگران دستور و در انتظار فرمان توست تا با دميدن در صور، خفتگان در گور را از خواب ديرپايى كه آنان را فرا گرفته است بيدار كند؛
003 03 و بر ميكائيل، فرشته ى بلند مرتبه در درگاه تو و داراى مقامى رفيع و والا به خاطر مراتب طاعت و فرمانبرداريش؛
004 03 و جبرئيل،فرشته ى امين وحى تو كه فرمانش بر اهل آسمان مطاع و در پيشگاه تو صاحب منزلت و مقرب درگاه است;
005 03 و بر فرشته ى روح، كه موكل بر فرشتگان حجب است؛
006 03 همان روحى كه متعلق به عالم امر توست، و نيز بر فرشتگانى درود فرست كه در رتبه ى فروترى از آنان (از فرشتگانى كه ياد شد) قرار دارند، فرشتگانى كه از
ساكنان آسمان هاى تواند و امين در ابلاغ پيام هاى تو؛
007 03 فرشتگانى كه در اثر كار و كوشش خسته و ملول نمى شوند و در اثر هيچ زحمت و مشقتى درمانده نمى گردند، و خواسته هاى نفسانى از تسبيح تو بازشان نمى دارد و غفلت و اشتباه در وجود آنان راه ندارد تا به جهت آن از تعظيم و تكريم تو دور افتند؛
008 03 فرشتگانى كه (از فرط ادب و فروتنى) چشمان خود را بسته اند و به خود اجازه ى مشاهده انوار جلال تو را نمى دهند، سر خود را به زير افكنده اند (و سرگرم كار خودند)، همان فرشتگانى كه رغبت و اشتياقشان به آنچه كه در پيش توست، بسيار زياد است، همان فرشتگانى كه با ياد تو شيفته مى شوند و در برابر جلال و جبروت كبريايى تو، فروتن؛
009 03 همان فرشتگانى كه چون آتش جهنم را بر گناهكاران برافروخته و شعله ور مى بينند، مى گويند: اى خداوند پاك! ما تو را چنان كه سزاوار بندگى توست، پرستش نكرديم؛
010 03 پس (اى خداى بزرگ!) بر همه ى آنان و نيز بر فرشتگان مقرب و روحانى خود و فرشتگانى كه (به فرمان تو) رموز غيبى را با پيامبرانت در ميان مى گذارند و امين وحى تواند (درود فرست)؛
011 03 و گروه هايى از فرشتگان كه از خواص درگاه تواند و آنان را به خاطر (لذت) تسبيح و تقديس خود از (هر نوع) خوردنى و آشاميدنى بى نياز ساخته اى، و در طبقات آسمان هايشان مأوا داده اى؛
012 03 و بر فرشتگانى كه چون قيامت آشكار شود در كرانه ى آسمان ها مستقر گردند؛
013 03 و بر فرشتگانى كه خزانه داران باران و به گردش در آورنده ى ابرند؛
014 03 و فرشته اى كه از صداى حركت و جنبش او غرش رعدها شنيده مى شود و هنگامى كه با تازيانه ى او ابر به حركت در آيد صاعقه هايى از برق درخشيدن گيرد؛
015 03 و بر فرشتگانى كه دانه هاى برف و تگرك را (از آسمان تا زمين) بدرقه مى كنند و همراه قطره هاى باران (به زمين) فرود مى آيند، و فرشتگانى كه گنجور خزينه هاى بادند، و فرشتگانى كه به (نگهبانى) كوه ها گمارده شده اند تا از جاى خود نجنبند؛
016 03 و بر فرشتگانى كه (شيوه ى) توزين آبها و (ميزان) پيمانه ى باران هاى پى در پى و سيل خيز را (به آنان) آموخته اى؛
017 03 و بر رسولانى از فرشتگانت كه گرفتارى هاى ناگوار (ناشى از بلا) و انبساط خاطر (ناشى از رحمت و نعمت) را بر اهل زمين فرود آورده اند؛
018 03 و بر سفيرانى بزرگوار و نيكوكار و فرشتگانى و حافظان و كاتبان اعمال مردمند، و بر فرشته ى مرگ (عزراييل) و دستياران او، و بر نكير و منكر، و رومان- فرشته ى آزمايش خفتگان در گور- و فرشتگانى كه پيرامون «بيت معمور» در طوافند، و «مالك» و خزانه داران دورخ، و «رضوان» و كليدداران و متوليان بهشت (درود باد؛)؛
019 03 فرشتگانى كه از فرمان خدا سر نمى پيچند و آنچه را كه به انجام آن مأمورند، به نيكى عمل مى كنند؛
020 03 و فرشتگانى كه به اهل بهشت مى گويند: درود بر شما به خاطر تحمل و شكيبايى تان (در گرفتارى ها دنيا)، پس خانه ى آخرت براى شما جايگاه شايسته و نيكويى است؛
021 03 و بر فرشتگان نگهبان دوزخ كه چون به آنان فرمان رسد؛ او را بگيريد و ببنديد و در آتش دورخ در افكنيد بيدرنگ در انجام فرمان شتاب كنند و مهلتش ندهند.
022 03 و بر هر فرشته اى كه از او ياد نكرديم و از منزلت او در پيشگاه تو خبر داريم، و نمى دانيم كه به چه كارى گماشته شده است؛
023 03 و بر فرشتگانى كه در هوا و زمين و آب ساكن اند و به هر يك از فرشتگانى كه موكل امور آفريدگان (تو) اند؛
024 03 پس (خدايا!) بر آنان درود فرست و در روزى كه هر كس با دو فرشته ى راننده و گواه (در روز قيامت) خواهد آمد؛
025 03 و بر آنان درود فرست، درودى كه بر كرامت و پاكى آنان بيفزايد.
026 03 بارالها! هنگامى كه بر فرشتگان و پيامبرانت درود مى فرستى و درود ما را نيز به آنان ابلاغ مى كنى، به خاطر بيان نيكويى كه در ستايش آنان بر زبان ما روان ساختى، برما نيز درود و رحمت خود را ارزانى دار كه تو بخشنده و بزرگوارى.
001 04 دعاى امام در درود بر پيامبران و ايمان آورندگان به آنان
001 04 بارالها! بر پيروان پيامبران و ايمان آورندگان به آنان از ساكنان كره ى زمين- كه از ژرفاى دل تصديقشان كردند و به خاطر ايمان به حقايق ايمانى مشتاقانه به آنان روى آوردند، خصوصاً هنگامى كه دشمنان در مقام معارضه و تكذيب انبيا برآمدند-
002 04 در هر دوره اى از زمان حضرت آدم تا روزگار حضرت خاتم محمد- كه درود خدا بر او و خاندان او باد- پيامبرى فرستادى و براى رهروان راه ايمان راهنمايى قرار دادى كه پيشواى اهل هدايت بودند و قافله سالار اهل تقوى، بر همه ى آنان درود باد. بارالها! از آنان با آمرزش و رضامندى خود ياد فرما؛
003 04 خصوصاً از اصحاب حضرت محمد صلى الله عليه و آله اصحابى كه حق صحبت و همزبانى او را به نيكى پاس داشتند،همان كسانى كه در يارى او به بهترين وجه كوشيدند و به مدد او برخاستند و بر اريكه ى قدرت نشاندنش لحظه اى درنگ نكردند، و به هنگام قبول دعوتش بر يكديگر سبقت گرفتند چون برهان رسالت هاى او را شنيدند، دعوتش را پذيرفتند؛
004 04 و در راه آشكار ساختن دعوت او از زنان و فرزندان خود جدا شدند و در راه استوار ساختن پايه هاى رسالت او با پدران و فرزندان خود جنگيدند و به بركت وجود آن حضرت بر آنان پيروز شدند؛
005 04 و آنان كه مهر او را در ژرفاى دل مى پروريدند، به سودايى اميد بسته بودند كه (در بازارش) كساد زيان راه نداشت؛
006 04 و كسانى كه وقتى به رشته ى محبت او چنگ زدند قبيله هاى آنان تركشان كردند
و زمانى كه در سايه ى آشنايى او آرمديند، خويشان شان پيوند آشنايى از آنان گسيختند.
007 04 بارالها!(به خاطر اين همه فداكارى و گذشت) آن چه را براى تو و در راه (رضاى) تو از دست دادند، از نظر لطف و مرحمت خود دور مگردان و آنان را به جهت خشنودى خود، خشنود ساز و باز به خاطر آنكه مردم را بر پرستش تو يكدل و يكزبان كردند و با فرستاده ى تو در دعوت خلق (به راه دين تو) همراه بودند (آنان را فراموش مكن)؛
008 04 آنان را به خاطر اينكه در راه تو از شهر و ديار خود و خويشان خود دورى گزيدند و از وسعت معاش به تنگى معيشت دچار آمدند، پاداش كرامت فرما، و نيز بر بسيارى از آنان كه در راه عزت و سربلندى دين تو ستم ها ديده اند، جزاى نيك عطا فرما.
009 04 بارالها! بهترين پاداش خود را بر پيروان نيكو كردار آنان (پيروان صحابه ى رسول گرامى اسلام) كرامت فرما، همان كسانى كه مى گويند: «خداوندا! برادران ما را كه در ايمان (به تو و دين تو) بر ما پيشى جستند، بيامرز»
010 04 كسانى كه مشى صحابه ى راستين را در پيش گرفتند و در راه آنان گام برداشتند و سمت و سوى زندگانى خود را با روش آنان هماهنگ ساختند.
011 04 (كسانى كه) در باورشان ترديد راه نيافت و در پيروى از آثار صحابه ى راستين و نشانه هاى هدايت آنان دچار ترديد نشدند.
012 04 بلكه آنان را در كنف حمايت خود قرار دادند و به آنان در پيشبرد اهداف مذهبى كمك كردند، دين آنان را دين خود قرار دادند و راه هدايت شان را در پيش گرفتند و با آنان همدل و متحد شدند و در درستى راستى آنچه كه صحابه ى راستين از جانب رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله به آنان ابلاغ مى كردند،ترديدى روا نداشتند و آنان را به تحريف و نادرستى متهم نمى كردند.
013 04 بارالها! از امروز تا به روز قيامت بر تابعان و پيروان صحابه ى راستين رسول خدا صلى الله عليه و آله و همسران و فرزندان آنان- كه تو را اطاعت-درود فرست.
014 04 آن چنان درودى كه آنان را به وسيله ى آن از نافرمانى خويش در امان نگاه دارى و باغ هاى بهشت را براى آنان وسعت و فراخى بخشى و از كيد ابليس بازشان دارى و در هر كار خيرى كه از تو طلب كمك كردند به يارى آنان شتابى و از پيشامدهاى ناگوار شب و روز- جز حوادثى كه خير آنان در آن است- محفوظشان دارى.
015 04 آن چنان درودى كه در اثر آن، باورشان را نسبت به حسنى كه در اميد به توست معطوف دارى و حس آزمندى آنان را به تحصيل آنچه كه در پيش توست، برانگيزى تا نسبت به آنچه كه (توسط تو) در اختيار بندگان قرار گرفته است، دچار تهمت و آزمندى نگردند؛
016 04 و آنان را از سر ميل رغبت باطنى به راه (بندگى) خود و ترس از (عذاب) خويش بازگردانى تا در وسعت رزق، پارسايى پيشه كنند و آنان را به انجام عمل خير براى (توشه و زاد) آخرت علاقه مند سازى تا براى (ورود به عوالم) پس از مرگ آمادگى لازم را پيدا كنند؛
017 04 و دشوارى هاى ناشى از جان دادن به هنگام مرگ را براى آنان آسان كنى؛
018 04 و نيز آنان را از هر عمل مفسده انگيز، و از در افتادن در آتش و براى هميشه مقيم بودنشان در جهنم رهايى بخشى؛
019 04 و آنان را به مقام امن و امانى كه جايگاه پرهيزگاران (در بهشت است) روانه سازى.
001 05 دعاى امام درباره ى خود و دوستانش
001 05 اى خدايى كه (توصيف) شگفتى هاى شكوه و بزرگى تو پايان نيست! بر محمد صلى الله عليه و آله و آل او درود فرست و ما را از شرك و انحراف در عظمت (ذات) خود باز دار.
002 05 اى خدايى كه دوران سلطنت و حكومت تو را پايانى نيست! بر محمد صلى الله و عليه و آله و آل او درود فرست و از رحمت (بى منتهاى) خود براى ما (نيز) بهره اى قرار ده.
003 05 اى خدايى كه گنجينه هاى رحمت تو فناپذير نيست! بر محمد صلى الله و عليه و آل او درود فرست و از رحمت (بى منتهاى) خود براى ما (نيز) بهره اى قرار ده.
004 05 اى خدايى كه چشم ها از ديدن تو فروماند! بر محمد صلى الله و عليه و آله و آل او درود فرست و ما را به مقام قرب خود نزديك كن،
005 05 و اى خدايى كه تمام قدر و منزلت ها در پيشگاه قدر و منزلت تو كوچك (و ناچيز) است، بر محمد صلى الله و عليه و آله و آل او درود فرست و ما را در حضرت خويش گرامى دار؛
006 05 و اى خدايى كه پرده هاى نهانى اخبار در نزد تو آشكار است! بر محمد صلى الله عليه و آله و آل او درود فرست و ما را در پيشگاه (عدل) خود رسوا مساز.
007 05 بارالها! با رحمت و بخشش خود ما را از عطاى اهل احسان بى نياز كن، و نگرانى ما را از گسستن ديگران با پيوستن به خود جبران فرما تا در سايه ى لطف تو، به (لطف) هيچ كس دل نبنديم و با وجود فضل و احسان تو، از (قطع عطاى) احدى نهراسيم.
008 05 بارالها! بر محمد و آل محمد او درود فرست و (چنان كن كه) چاره سازى تو به سود ما باشد نه به زيان ما و (در امور زندگى) به سود ما تدبير كن و زيان ما را اراده مفرما. و در هر كارى (بر دشمنان) پيروزمان كن و ديگران را بر ما چيره مخواه.
009 05 بارالها! بر محمد صلى الله عليه و آله و آل او درود فرست و ما را از خشم خود نگاه دار و (در سايه ى) لطف خود (از خطر هر آسيبى) حفظ كن و به سوى خويش هدايت فرما و از درگاه (لطف) خويش مران (چرا كه) هر كه را كه تو (از آسيب) در امان دارى سلامت يابد و هر كه را كه تو هدايت كنى، به آگاهى رسد، و هر كه را كه تو در بارگاه (قرب و رحمت) خود مقام دهى، غنيمت برد.
010 05 بارالها! بر محمد و آلش درود فرست و ما را از ناملايمات روزگار، و شر دام (فريب) شيطان و مرارت خشم سلطان در امان دار.
011 05 بارالها! (در اين) ترديدى نيست كه بى نيازان عالم از (دولت) فضل و قدرت تو به نيازى رسيده اند، پس بر محمد و آل او درود فرست و ما را بى نياز گردان، و شك نيست كه بخشندگان (عالم) از فزونى عطاى تو مى بخشند، پس بر محمد و آلش درود فرست و از عطاى خود به ما نيز بخش، و ترديدى نيست كه هدايت يافتگان به نور ذات تو هدايت يافته اند. پس بر محمد و آل او درود فرست و ما را (نيز) هدايت فرما.
012 05 بارالها! از هر كسى كه تو دستگيرى كنى، از خوار كردن زبونى خواهان به خوارى و زبونى نمى افتد و زيان نمى بيند و هر كسى را كه تو عطا كنى، هيچ مانعى ياراى كاستن از آنرا ندارد و آنرا كه تو هادى راه باشى، هيچ كس گمراه نتواند كرد.
013 05 پس بر محمد و آلش درود فرست و به عزت خود از شر بندگان خويش نگاه مان بدار و به عطاى خويش از (عطاى) غير خود بى نيازمان ساز و با راهنمايى خود در راه حق رهپوى مان گردان.
014 05 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و سلامت و عافيت دل هاى مان را در ياد كرد بزرگى و عظمتت، و آسودگى و راحت بدن هاى مان را در سپاس از نعمتت و رسايى و گويايى زبان هاى مان را در وصف و بيان احسانت قرار ده.
015 05 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست، و ما را در شمار دعوت كنندگان درگاهت- كه مردم را به سوى تو مى خوانند- و از زمره ى هدايتگران- كه مردم را به سوى تو راهنمايى مى كنند- در آور، و ما را از مقربان خاص درگاه خويش شمار،اى مهربان ترين مهربانان!
001 06 دعاى امام به هنگام صبح و شام
001 06 سپاس خداى را كه به قدرت خود شب و روز را آفريد؛
002 06 و با قدرت خود ميان شب و روز تفاوت و جدايى مقرر كرد؛
003 06 و براى هر كدام، اندازه ى معين و زمان مشخصى قرار داد.
004 06 (خداوند) از (مدت) هر كدام از (از آن دو كه) مى كاهد بر ديگرى مى افزايد و باز از ديگرى گرفته و در جاى خود مى گمارد؛ تا به اندازه اى كه مقرر فرموده امر معيشت و بالندگى و پرورش بندگان فراهم گردد.
005 06 او (براى بندگان خود) شب را آفريد و تا دز آن از تلاش هاى دردآور و كوشش هاى دل آزار بياسايند، و شب را پوششى قرار داد تا (آفريدگان او) در اثر خواب و آرام به راحتى رسند و براى آنان موجبات طراوت و (به دست آوردن) نيرويى تازه گردد و به لذت و كامجويى نايل آيند؛
006 06 و روز را براى ايشان، روشن و روشناى بخش قرار داد تا فضل او را طلب كنند، و (روز را) وسيله ى كسب معاش و روزى قرار دهند و در روى (گستره ى) زمين براى به دست آوردن سود گذراى دنياى فانى و سود ماندگار عالم آخرت حركت كنند.
007 06 با دستيازى به اين امور- كار آنان را سر و سامان داده و امور آنان را اصلاح
بخشد، و گفتار و كردار آنان را در معرض نظر قرار دهد، و آنان را در زير نظر گرفته تا ببيند كه در اوقات طاعت و زمان انجام واجبات و احكامى كه مقرر داشته است، در چه حالند؟ و چه مى كنند؟ تا بدكاران را كيفر دهد و نيكو كاران را به خاطر كار نيكى كه كرده اند، پاداش عنايت فرمايد.
008 06 بارالها! تو را سپاس كه (سينه سياهى) شب را به نور سپيده شكافتى و ما را از روشنايى روزه بهره ور ساختى، و چشم مان را در اثر روشنايى روز در طلب روزى بينا كردى، و از شر آسيب ها (يى كه در پرده ى شب كمين كرده بودند) در امان مان نگاه داشتى.
009 06 ما و همه ى آفريدگان، شب را به صبح رسانديم، آسمان ها و زمينشان را (كه در آنها زندگى مى كنند و آن چه را كه در ميان آسمان ها و زمين پراكنده و منتشر ساختى از (موجودات) ساكن و آرام تا جنبنده، از ايستاده تا رونده، و هر چه در سطح فوقانى فضا و در ژرفاى خاك است، پاى از عرصه ى شب به جولانگاه روز كشيدند.
010 06 و (ما و همه ى موجودات) شب را به صبح رسانديم در حالى كه اسير سرپنجه ى قدرت و در احاطه ى حكومت و سلطنت تو بوديم، و اراده ى تو ما را به دور هم گرد آورده است تا به فرمان تو در امور حيات و آفرينش تصرف كنيم و در گستره ى تدبير تو، به حركت در آييم.
011 06 جز آنچه اراده ى تو بر آن تعلق گرفته و فرمان تو در اجراى آن صادر شده است كارى از دست ما بر نمى آيد و هيچ خير و بركتى به ما نمى رسد مگر آنكه آن را تو عطا كرده باشى.
012 06 امروز، روزى تازه است كه فرا رسيده و شاهدى است كه ناظر بر گفتار و رفتار ماست اگر نيكى كنيم، در حال امتنان ترك مان مى كند و اگر بدى كنيم سرزنش كنان از ما جدا خواهد شد.
013 06 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و نيكى مصاحبت ما را در اين روز (كه تازه فرا رسيده) مقرر فرما، و ما را از مصيبت جدا شدن از او به خاطر نافرمانى
و ارتكاب گناه- چه كوچك و چه بزرگ- در امان نگاه دار؛
014 06 و نصيب ما را از حسنات و نيكى هاى امروز افزون و (وجود) ما را در اين روز از بدى ها و زشتى ها، تهى (و دفتر اعمال ما را) از ابتدا تا پايان امروز از حمد و سپاس و اجر اخروى و بزرگى و نيكوكارى پرساز.
015 06 بارالها! زحمت و مرارت ما را (به خاطر عدم ارتكاب گناه) بر كاتبان نامه ى اعمال (كرام الكاتبين) آسان ساز و نامه ى اعمال ما را از حسنات سرشار فرما، و ما را به خاطر كردارهاى ناصواب و زشت شرمنده و رسوا مگردان.
016 06 بارالها! در هر ساعت از ساعت هاى امروز براى ما نصيبى از منزلت بندگان مقرب درگاهت، و بهره اى از (صواب) شكر و سپاست مرحمت فرما و راستگويى از فرشتگانت را بر (احوال) ما بگمار.
017 06 بارالها! بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را از (تمامى جهات:) پيش رو، پشت سر، و سمت راست، و طرف چپ (آن چنان) حفظ كن، كه از ارتكاب گناه بازمان دارد و به طاعت و بندگى تو رهنمون مان شود، ما را سرگرم محبت تو سازد.
018 06 بار الها! بر محمد و آل او درود فرست و ما را در اين روز و اين شب و در همه ى ايام به انجام كارهاى نيكو (و توفيق) جدايى از (كارهاى) زشت و ناپسند، و (انگيزه ى) شكرانه ى نعمت ها و پيروى سنت ها و ترك بدعت ها، و (عمل به) امر به معروف و نهى از منكر و پاسدارى از (كيان) اسلام، و سرزنش كردن باطل و بى مقدار ساختن (پيروان) آن و يارى كردن به حق و بزرگداشت پيروان حقيقت، و هدايت گمراهان، و ياورى ناتوانان و مستمندان، و پناه دادن به افراد ستمديده و (بى پناه) توفيق كرامت فرما.
019 06 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و امروز را مبارك ترين و گرامى ترين روز از روزهاى عمرمان كه (تاكنون دريافته ييم) قرار ده و آنرا شايسته ترين همصحبتى مقرر فرما كه (تاكنون) سپرى كرده ايم.
020 06 و ما را از (گروه) پسنديده ترين و خشنودترين آفريدگان خود قرار ده- كه شب و روز بر آنان گذشته است و از (زمره ى) سپاسگزارترين آنان درباره ى نعمت هايى كه عطا كرده اى محسوب فرما، و از (خيل) باثبات ترين و پايدارترين آنان در مورد (انجام احكام) اديانى كه (توسط پيامبرانت) فرستاده اى، و پردرنگ ترين و پارساترين آنان در مورد (پرهيز از) امورى كه از آن بيم داده اى در شمار آر.
021 06 بارالها! من تو را گواه مى گيرم كه كافى ترين گواهى و آسمان و زمين تو را و نيز فرشتگان و ساير آفريدگانت را كه در آن دو مسكن داده اى، در اين روز و اين ساعت و اين شب و اين جايگاهى كه اكنون در آن قرار دارم، گواه مى گيرم بر شهادت خودم به خدايى تو و اينكه جز تو خدايى نيست (تو آن خدايى كه) بر پا دارنده ى عدل و داد است، بر اساس عدالت حكم مى كند، بر بندگان خويش عطوف و مهربان است، جهان آفرينش از آن اوست و نسبت به آفريدگان خويش رحيم و بخشاينده است.
022 06 و شهادت مى دهم كه (حضرت) محمد، بنده و رسول و برگزيده ى آفريدگان توست، (همان پيامبر رحمتى كه) بار رسالت را بر دوش او نهادى و او نيز به خوبى از عهده ى انجام اين مهم برآمد، او را به نصيحت و دلسوزى امتش فرمان دادى و او نيز چنان كرد.
023 06 بارالها! پس بر محمد و آل او درود فرست افزون از آنچه كه (پيش از اين) براى هر يك از آفريدگان خويش درود فرستاده اى، و از جانب ما بهترين هديه و عطيه اى را به او عطا كن كه به (مقرب ترين) بندگانت مرحمت فرموده اى، و از جانب ما گرامى ترين و برترين پاداشى را به او كرامت كن كه به يكى از پيامبرانت از جانب امت عطا كرده اى؛
024 06 چرا كه تو آن خدايى كه نعمت هاى بزرگ را مى بخشد و گناهان بزرگ را مى بخشايد، و تو از هر مهربانى مهربانترى، پس بر محمد و آل او درود فرست و كه آنان پاكيزه و طاهرند (و از هر آلايشى) منزه و پاك برگزيده ترين سرآمدان.
001 07 دعاى آن حضرت به هنگامى كه پيشامد غم انگيز و يا اندوهى براى او رخ مى داد، و نيز به هنگام (روبه رو شدن با) هر غمى
001 07 اى خدايى كه گره دشوارى ناگوار به دست تو گشوده مى شود! و اى خدايى كه شدت هر سختى به (لطف و مرحمت) تو نرم و شكسته مى شود! و اى خدايى كه راه بيرون شدن از تنگى (تنگناها) و راه (اصول) راحت و آسايش را از تو بايد خواست.
002 07 (راه ناهموار) دشوارى ها به قدرت و آسان و هموار مى شود و در (سايه ى) رحمت توست كه اسباب امور فراهم مى آيد، (اى خدايى كه) قضا به قدرت (لايزال) تو جريان پيدا مى كند و (حركت) هر چيزى بر اراده ى تو استوار است.
003 07 همه ى چيزها- بدون آنكه فرمان تو به گفتار آيد- از تو فرمان برند و نهى تو را- بى آنكه اظهار شود- از كار باز مى مانند.
004 07 تويى كه در پيشامده اى ناگوار مى خوانندت، در گرفتاريها به تو پناه مى برند، هيچ بلايى بر طرف نمى شود مگر بلايى كه تو دفع كنى و هيچ گرهى گشوده نمى شود مگر گرهى كه تو بگشايى.
005 07 بارالها! بلايى بر من فرود آمده كه سنگينى آن (كمر) مرا درهم شكسته است و پيشامد ناگوارى بر من تاختن آورده كه ستوه مرا برانگيخته است.
006 07 (مى دانم كه) تو آن بلا و گرفتارى) را به قدرت خود بر من روا داشته اى و با توانائى خود آن (پيشامد ناگوار) را به جانب من رهسپار ساخته اى.
007 07 (بارالها!) آن را كه تو آورده اى ديگرى (هرگز) نبرد و آن را كه تو فرستاده اى، ديگرى نيارد كه باز گرداند، بسته ى تو را هيچ كس نگشايد گشوده ى تو را هيچ كس نبندد، دشوارتر تو را هيچ كس آسان نكند، و زبون ساخته ى تو را يار و ياورى نباشد.
008 07 يا الهى! بر محمد و آل او درود فرست و به (دست) خود در آسايش و گشايش را بر روز من بگشاى و (سرپنجه ى) غم را به (بازوى) قدرت و قوت خود بشكن، و از (دست) آنچه به تو شكوه آورده ام به حسن عنايت بنگر و كام مرا شيرينى اجابت بچشان، و از جانب خود رحمت و گشايشى در خور نصيبم كن و وسيله ى رهايى از گرفتارى ها را برايم به زودى فراهم فرما؛
009 07 و به خاطر گرفتارى درچنگال غم از (فيض انجام) واجبات و مستحبات خود بازم مدار؛
010 07 زيرا به خاطر اين گرفتاريها و مصيبتها، ناتوانم و قلب من به خاطر تحملى كه كردام سرشار از اندوه و ماتم است و تويى (تو اى خدا!) كه به رفع آنچه گرفتار آن شده ام توانايى و به دفع بلا از وجود من قادر. پس قدرت خويش را در مورد (رفع گرفتارى هاى) من به كار گير هر چند از نظر تو شايسته ى (اين همه محبت) نباشم اى صاحب تخت عظيم پادشاهى!
001 08 دعاى آن حضرت در پناه بردن به خدا از پيشامدهاى ناگوار و اخلاق زشت و كارهاى نكوهيده
001 08 بارالها! به تو پناه مى برم از بر آشفتن (حس) آز و شدت خشم، و چيرگى حسد، و زبونى شيبايى، وكمى قناعت، تندخويى و سوء خلق، و پافشارى و زياده روى در شهوت و اصرار بر تعصب (نكوهيده).
002 08 (و به تو پناه مى برم) از پيروى هوس، و مخالفت با هدايت و خواب غفلت و سعى بيش از اندازه و مشقت زا، و انتخاب (راه ) باطل (بر راه) حق و حقيقت، و پافشارى در (ارتكاب) گناه، و ناچيز شمردن معصيت (و نافرمانى از فرامين حق)، و بزرگ انگاشتن طاعت و بندگى (و خود را در خور عنايت تو ديدن).
003 08 (و به تو پناه مى برم) از به خود باليدن (به خاطر دوستى و همنشينى) با مال اندوزان، و خوار شمردن تهيدستان، و بدرفتارى در حق زيردسنان خود، و ناسپاسى در حق كسانى كه به ما نيكى كرده اند.
004 08 (و به تو پناه مى بريم) از اين كه به يارى ستمگرى برخيزيم، و يا ستمديده اى را زبون و خوار و سازيم، و آن چه را كه حق ما نيست طلب كنيم، و
يا اين كه در علم (دين) ندانسته سخن گوييم (واظهار نظر كنيم)
005 08 (بارالها!) به و پناه مى بريم از اين كه خيانت به كسى را اراده كنيم، و به اعمال خود بباليم، و (دامنه ى) آرزوها را دراز كنيم؛
006 08 و به تو پناه مى بريم از زشتى سيرت، و كوچك شمردن گناه صغيره، و دستيازى شيطان بر ما، و از اين كه (شيطان) روزگار ما را به سختى و دشوارى در افكند، و يا سلطان ستمى در حق ما روا دارد؛
007 08 و به تو پناه مى بريم از عمل به اسراف، و از نيافتن روزى و معيشت به اندازه اى كه بايسته و ضرورى است؛
008 08 و به تو پناه مى بريم از سرزنش دشمنان (دشمن شاد شدن)، و از نيازمندى به همانندان خود، و زندگى كردن در سختى (و تنگى معيشت)، و مرگى كه بدون زاد و توشه باشد؛
009 08 و به تو پنا مى بريم از بزرگترين حسرت مصيبت و بدترين (نوع) بدبختى ها و بدى سرانجام و محروميت و نااميدى از ثواب و فرود آمدن عقاب.
010 08 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا و همه زنان و مردان با ايمان را از همه ى اين امور (مواردى كه در اين دعا ذكر شد) در (سايه ى) رحمت خود پناه ده، اى مهربان ترين مهربانان!
001 09 دعاى ان حضتر در اشتياق طلب آمرزش از درگاه خداوندى
001 09 بارالها! بر محمد و آلش درود فرست و ما را (از غفلت و گناه) به تو به- كه محبوب توست- باز گردان و از اصرار بر گناه (و خطا ورزى)-كه خوشايند تو نيست- دور فرما.
002 09 بارالها! هنگامى كه در دو راهه ى زيان دينى و خسارت دنيوى قرار مى گيريم. (اين) زيان و كاهش را در (امور دنياى ما) كه زود فانى مى شود قرار ده و عفو و بخشش خود را (در دين ما) كه طولانى تر و بادوام تر است مقرر فرما؛
003 09 و هنگامى كه قصد انجام دو كارى را مى كنى كه يكى مايه ى خشنودى و ديگرى موجب قهر و غضب توست، ما را به انجام كارى مشتاق فرما كه سبب خشنودى تو از ما گردد و از نيروى (اراده ى) ما در انجام كارى كه مايه ى قهر و غضب توست، بكاه؛
004 09 و ما را در چنگ (هوى نفسانى) خويش و اختيار خويش وامگذار كه نفس ما باطل را (به جاى حق) بر مى گزيند مگر آنكه توفيق تو (مددش كند)، (و ما را) به بدى (و نادرستى) فرمان مى دهد، مگر آنكه تو (بر حال او) رحمت آورى.
005 09 بارالها! (وجود) ما را بر (پايه ى) ضعف و ناتوانى استوارى كردى و هستى ما را بر
(اساس) سست و كاهلى بنا فرمودى، و آفرينش ما را به آبى پست و حقير آغاز كردى، بنابراين جز به نيروى تو ما را حركتى و جز به قدرت تو ما را تاب و توانى نيست.
006 09 پس (اى خدا!) ما را به توفيق خويش مدد فرما و (گام) ما را به راه خير و صواب استوار ساز و چشم دل ما را از آنچه كه خلاف دوستى و محبت توست، كور دار و هيچ يك از اعضاى (بدن) مان را به نافرمانى خود مشغول مساز.
007 09 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و چنان (مقرر) كن كه اسرار (پنهانى) دلهاى مان، و جنبش عضو عضومان، و نگاه چشمان مان، و سخنان زبان مان موجبات (جلب) خير و ثواب تو باشد، تا (حدى) كه (توفيق) هيچ عمل خير و شايسته اى- كه موجب پاداش توست- از ما سلب نگردد و (كيفر و ندامت) هر گناهى كه سبب عذاب و عقاب تو مى شود- براى ما باقى نماند.
001 10 دعاى امام در پناه بردن به خداوند متعال
001 10 بارالها! اگر خواهى از فضل خويش بر ما ببخشايى، و اگر خواهى به عدل خويش ما را كيفر دهى.
002 10 (بارالها!) به احسان خويش، بخشش خو را به طرز آسان نصيب ما فرما، و با گذشت و شفقت خويش از (گناهان) ما در گذر، چرا كه ما را ياراى عدل و داد تو نيست و براى هيچ كدام از ما (انسان ها) بى عفو و گذشت تو (از كيفر و عذاب جهنم) رهايى نه.
003 10 اى بى نيازترين بى نيازان! اينك اين ماييم بندگان (نيازمند) تو (كه) به درگاهت (روى آورده ايم)، و من (در اين ميانه) نيازمندتر از همه. پس به بى نيازى و غناى خويش نيازمان را برآور، و به منع عطاى خويش نااميدمان مگردان، كه اگر چنين كنى (و عطاى خويش را از ما دريغ كنى)، كسى را كه از كرم و بخشش تو (چشم) سعادت و بهروزى داشته، تيره روز و بدبخت كرده اى، و كسى را كه از فضل (بى نهايت) تو (چشم) عطا داشته، محروم ساخته اى؛
004 10 پس در اين احوال در هنگام رحمت تو به كجا رويم؟ اى خداى پاك و منزهى كه (از آن چه كه در خور خداوندى تو نيست) مبرايى، ما (از آن) درماندگان ناتوانيم كه اجابت (دعاى) آنان را (بر خويش) واجب
كرده اى، و ما (از همان) مستمندانيم كه رفع گرفتارى هاى شان را به آنان وعده فرموده اى.
005 10 (بارالها!) همانندترين چيزها به اراده ى تو و شايسته ترين كارها (كه در خور) عظمت و بزرگى توست، رحمت آوردن به (حال) كسى است كه از تو خواهان رحمت است و رسيدن به فرياد كسى است كه از تو طلب فريادرسى كرده است، پس به زارى (و التجاى) ما به درگاهت رحمت آر و اينك خويش را بر آستان (رحمت) تو (به خاك) افكنده ايم، بى نيازمان فرما.
006 10 بارالها! (اينك كه) شيطان- به خاطر اينكه در معصيت به درگاه تو از او پيروى كرده ايم- ما را سرزنش مى كند، بر محمد و آل او درود فرست و اكنون كه براى (رضاى) تو از شيطان كناره گرفته و به درگاه تو روى آورده ايم با سرزنش ما، او را شاد مگردان (و بما را شيطان شاد مفرما).
001 11 دعاى امام در طلب عاقبت خيرى ها
001 11 اى خدايى كه يادت مايه ى شرف و آبروى يادكنندگان است و اى خدايى كه شكر و سپاست موجب رستگارى سپاسگزاران (بود و هست)، و اى خدايى كه اطاعت و تو مايه ى رهايى فرمانبرداران است! بر محمد و آل او درود فرست و دل هاى ما را با ياد خويش- از هر ياد ديگرى- مشغول دار، و زبان ما را به سپاس خويش- از هر سپاس ديگرى- سرگرم ساز، و اعضاى (بدن) ما را به طاعت و فرمانبردارى خويش- از هر طاعت- باز دار.
002 11 و اگر براى ما آسايشى را مقدر فرموده اى، آنرا به سلامتى همراه ساز كه و بالى به دنبال نداشته باشد، تا فرشتگان مأموريت ثبت اعمال زشت و نكوهيده با نامه ى (اعمالى) خالى از گناهان و فرشتگان مأمور ثبت كننده ى اعمال نيك و پسنديده به خاطر ثبت نيكى هاى مان (در نامه ى اعمال) شادان (به سوى تو) باز گردند.
003 11 و هنگامى كه ايام زندگانى ما به پايان رسد و رشته عمرمان از هم بگسلد و دعوت تو (مرگ) كه از آن و پذيرفتن آن گريزى نيست ما را (به سوى تو) فرا خواند، پس بر محمد و آل او درود فرست و در پايان آنچه كه فرشتگان مأمور ثبت (خوب و زشت) در نامه ى اعمال ما نوشته اند:، توبه اى مقبول
قرار ده. تا پس از آن، ما را به خاطر گناه و نافرمانى هايى كه مرتكب شده ايم سرزنش نكنى؛
004 11 و پرده اى را كه (اعمال زشت) ما را به آن پوشانده اى- را برابر چشم حاضران، بر مدار (و ما را رسوا مكن).
005 11 البته تو آن (خدايى) كه هر كه تو را خواند (در حق او) دلسوز و مهربانى و خواسته ى هر كسى كه تو را صدا زند، بر آورده مى سازى.
001 12 دعاى امام در اعتراف به گناه و درخواست توبه و بازگشت به سوى خداوند
001 12 بارالها! سه عالم، از اينكه چيزى را از تو طلب كنم، مرا باز مى دارد و يك عامل مرا به انجام آن (و درخواست از درگاهت) ترغيب مى كند؛
002 12 (آن سه عامل باز دارنده عبارت است از:) 1- درنگ كردن و به كندى عمل كردن در مورد كارى كه فرمان به انجام آن داده اى.2- شتافتن در انجام كارى كه مرا از آن بازداشته اى. 3- كوتاهى در سپاس از نعمتى كه به من ارزانى داشته اى؛
003 12 و (تنها) عمل كه مرا به درخواست از (پيشگاه) تو ترغيب مى كند، فضل و احسان توست در حق كسى كه با پاكى نيت و گمانى خوش به درگاه تو روى آورده است، زيرا تمامى احسان هاى تو از روى تفضل و بزرگوارى است و نعمت هاى تو همه بدون سبب و بدون استحقاق بندگان است.
004 12 (بارالها) اينك همانند بنده اى خوار و فرمانبردار در پيشگاه عزت (و بزرگوارى) تو ايستاده ام و به سان مستمندى شرمنده و عيال مند از (درگاه رحمت) تو در خواست مى كنم.
005 12 اعتراف مى كنم كه به هنگام احسان تو، به جز پرهيز از گناه و معصيت (به درگاه ) تو، طاعت (ديگرى) نداشته ام (و مستحق احسان تو نبوده ام) ولى با اين حال، هيچ گاه از نعمت و احسان تو بى نصيب نبوده و نيستم.
006 12 پس اى خداى من»! آيا اقرار من به زشتى آنچه انجام داده ام به حال من سودى خواهد داشت؟ و آيا اعتراف من به پلشتى كردارم (از عذاب و عقاب تو) رهاييم خواهد بخشيد؟ يا آنكه مرا تو را مى خوانم خشم خويش مى دانى؟ و يا به هنگامى كه با (زبان) دعا تو را مى خوانم، كيفر تو باز همراهيم خواهد كرد!
007 12 اى (خداوندى) كه پاك و منزهى از (عفو گذشت) تو نااميد نمى شوم چرا كه در توبه را تو خود بر روى من باز كرده اى، بلكه (در اين مقام) سخنى را مى گويم كه سخن بنده اى زار و زبون و ستم كرده ى بر خويش است كه حرمت پروردگار خويش را نگاه نداشته است؛
008 12 بنده اى كه گناهان او بزرگ و زمانه نيز روى از او برگردانيده است و چندان كه به كار خويش مى نگرد دوران كار و كوشش او به سر آمده و مدت عمر او به پايان رسيده است و بر اين قادر است كه از عذاب و عقاب تو (براى او) راه گريزى نيست و از انتقام تو او را پناهگاهى نه، و از اين روى با انابه به درگاه تو روى آورده و از سر اخلاص توبه نموده و با دلى پاك در پيشگاه تو ايستاده است و با ناله اى گرفته (و برخاسته از بغض گلو) آهسته تو را مى خواند؛
009 12 (بنده ى شرمنده اى كه) قامت خود را از سر خاكسارى خم كرده و (از روى شرمندگى سر به زير افكنده و ترس (از عذاب تو) لرزه بر اندام او در انداخته است و (قطرات) اشك، رخساره ى او را فرا گرفته و (با اين كلمات) تو را صدا مى كند: اى مهربانترين مهربانان! و اى بخشنده ترينى كه جويندگان رحمت پى در پى به درگاه او روى مى كنند! و اى مهربان ترينى كه طالبان آمرزش بر (درگاه) او گرد آيند! و اى خدايى كه عفو و گذشت تو از انتقامت افزون تر است و خشنودى تو از قهر و خشمت فراتر؛
010 12 و اى خدايى كه با عفو پسنديده ى خويش، آفريدگان خود را به حمد و سپاس، دعوت كرده اى و اى خدايى كه بندگكان خود را به پذيرش توبه عادت داده اى، و اى خدايى كه اصلاح اعمال زشت فاسد بندگان را به توبه وابسته اى، و اى خدايى كه با عمل ناچيز بندگان (خود) راضى و خشنود مى گردى به نيكى اندك آنان، پاداش بسيار عطا مى كنى، و اى خدايى كه اجابت خواسته و روا شدن نياز بندگان را بر خويش واجب ساخته اى، و اى خدايى كه از روى كرامت و بزرگوارى، پاداش بندگان را وعده فرموده اى.
011 12 (بارالها!) نه من از كسى كه معصيت تو را كرده و تو او را آمرزيده اى گنهكارترم، و نه از خطا كارى كه به درگاه تو عذر (تقصير) آورده و تو عذر او را پذيرفته اى زشت تر و ناپسندترم، و نه از ستمگرى كه توبه ى او در پيشگاهت مقبول افتاده است،ستمكارتر.
012 12 من با چنين (افكار و) حالاتى به درگاه تو، توبه مى كنم توبه ى بنده اى كه از اعمال گذشته ى خود شرمگين است و از آن چه بر سر او آمده نگران و از مهلكه اى كه در آن افتاده است، (از ژرفاى دل و جان) پشيمان.
013 12 (بنده ى شرمنده اى كه) مى داند در گذشتن از گناه بزرگ، در پيشگاه تو بزرگ نيست و بخشيدن معصيت بزرگ (و دامنه دار)، و تحمل جنايت هاى فاحش و سهمگين در پيشگاه (عفو) تو گران و دشوار نه. محبوب ترين بندگان در درگاه تو بنده اى است كه نافرمانى نكند و از اصرار بر گناه دورى ورزد، و خود را ملزم به طلب بخشش از درگاه تو داند.
014 12 و من از نافرمانى تو بيزارم و به (درگاه لطف) تو از پافشارى در گناه، پناه مى برم و از تو براى آن چه كه تقصير كرده ام مطلب آمرزش مى كنم، و به خاطر امورى كه از انجام آن درمانده ام، از پيشگاه تو درخواست كمك دارم.
015 12 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و حقوقى را كه از تو بر عهده ى من است ببخشاى و از كيفرى كه در خور آنم معافم فرما،و از چيزى كه بدكرداران از آن واهمه دارند، در پناهم گير چرا تو بر گذشت توانايى.(اى خداى كه) در آمرزش (گناهان) اميد (بندگان) فقط به (لطف و كرم) توست و تو آن خدايى كه به عوف و گذشت، شهره اى. حاجت مرا به غير درگاه تو جايگاهى نيست و گناه مرا جز تو آمرزنده اى نه، حاشا از تو كه اين چنين (كه من مى پندارم) نباشى؛
016 12 و من جز از (عذاب) تو بيمى ندرام كه تو را (آن خداوند قهارى) كه بايد از (خشم) تو بپرهيزند و نيز سزاوار آنى (كه گناهان بندگان خويش را) بيامرزى. (بار الها!) بر محمد و آل او درود فرست نيازم را روا، خواسته ام را ادا، و گناهان مرا بيامرز و از هراسم ايمنى ده، زيرا كه تو بر انجام هر كارى توانايى، و انجام خواسته ى من براى تو آسان است. اى پروردگار جهانيان! دعاى مرا مستجاب فرما.
001 13 دعاى امام در طلب حاجت از درگاه خداوند
001 13 بارالها! اى آخرين مقصد نياز (نيازمندان)!
002 13 اى خدايى كه (كليد قفل) تمام نيازها در دست توست!
003 13 و اى خدايى كه نعمت هاى خود را به بها نمى فروشى! و رايگان در اختيار آفريدگان خود قرار مى دهى؛
004 13 و اى خدايى كه (زلال) احسان خود را با (غبار) منت آلوده نمى سازى!
005 13 و اى خدايى كه (آفريدگانت) با (لطف و احسان) تو (از همگان) بين نياز مى گردند ولى از تو (هرگز) بى نياز نمى گردند!
006 13 و اى خدايى كه (تمام آفريدگان) به درگاه تو روى آورند و از پيشگاه (رحمت تو) روى گردان نشوند!
007 13 و اى خدايى كه انجام درخواست (بندگانت) گنجينه هاى تو را نابود نمى كند (و به پايان نمى رساند)!
008 13 و اى خدايى كه هيچ دستاويزى، حكمت تو را تغيير نمى دهد!
009 13 و اى خدايى كه رشته ى درخواست (آفريدگان) از تو گسستنى نيست (و احسان تو به آفريدگان ادامه دارد)!
010 13 و اى خدايى كه دعاى درخواست كنندگان، تورا به رنج نمى افكند (و از شنيدن خواسته هاى آنان ملول نمى شوى)!
011 13 (تو آن خداوندى كه) ذات خود را به بى نيازى از آفريدگانت ستوده اى، و تو به بى نيازى از آنان سزاوار و شايسته اى!
012 13 و (تو آن خداوندى كه) كه آفريدگانت خود را به نيازمندى و تهيدستى نسبت داده اى، و آنان به چنين نسبتى سزاوارند!
013 13 (بار الها!) كسى كه رفع نياز خويش را از درگاه تو طلب كند و رفع تهيدستى خويش را از پيشگاه تو جويا شود، مسلما نياز خود را از محل واقعى خود طلب كرده، و براى به دست آوردن مطلبى كه دارد راه درستى را برگزيده است!
014 13 و (اى خدايى كه) اگر كسى حاجت خود را از آفريدگان تو طلب كند، و آنها را وسيله ى برآوردن حاجت خويش قرار دهد،بدون ترديد خود را در معرض ناكامى و نااميدى افكنده و خود را سزاوار حرمان از نعمت و احسان تو كرده است.
015 13 بارالها! مرا حاجتى است كه (رسيدن به آن) از توان من بيرون است و انديشه ى من از يافتن راه چاره آن درمانده است، و نفس (اين وجود اهريمنى) دچار وسوسه ام مى كند تا حاجت خود را از كسى طلبم كه او خود حاجات خويش را از درگاه تو مى طلبد و در انجام نياز خويش از (لطف) تو بى نياز نيست، و اين لغزشى است كه از خطاكاران سر مى زند، و از پاى در آمدنى است كه از گناهكاران صورت مى پذيرد.
016 13 (بارالها!) اينك با هشدار تو از (خواب) غفلت بيدار شده ام و با توفيق تو از (سر) لغزش برخاسته و به خاطر دستگيرى تو (پس از افتادن در راه غفلت و لغزش) به خود باز آمده ام؛
017 13 و (با خود) گفتم:-پروردگار من پاك و منزه است- چگونه (ممكن است كه) نيازمندى از حاجتمند ديگرى (چون خود) طلب نياز كند؟! و كجا كسى ديده و يا شنيده است كه انسان تنگدستى (در گرفتاريها و ابتلائات زندگى) به فقير گرفتارى (همانند خود) روى آورد؟!
018 13 پس اى خداى من! از روى ميل باطنى، آهنگ تو كردم و اميد خود را به (لطف و احسان) تو بستم؛
019 13 و به اين نكته پى بردم كه خواسته ى من از تو- هر چند كه زياد باشد- در برابر غنا و استغناى تو اندك است و خواهش من- هر چه بزرگ باشد- در مقايسه با دامنه ى گسترده ى رحمت تو، ناچيز، (چرا كه) دايره ى كرم و بخشش تو در اثر نياز خواسته ى آفريده اى تنگ نمى شود و دست (قدرت و عطاى) تو به (هنگام) بخشش ها و عطاه از هر دست ديگرى، بالاتر است.
020 13 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست، از سر كرم به مقتضاى لطف و فضل (بى منتهاى) خويش با من رفتار كن، و نه به چيزى كه در پيشگاه عدل تو سزاوار آنم. من اولين كمسى نيستم كه سزاوار راندن از درگاه تو بوده است ولى چون با شوق و رغبت به درگاه تو روى آورده، تو از فضل و كرم خود به او عطا كرده اى، و نخستين نيازمندى نيز نيستم كه مستحق محروميت (از عطاى تو) بوده ولى (همين كه نياز خود را) از درگاه تو طلبيده، تو در حق او عنايت فرموده اى.
021 13 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و دعاى مرا مستجاب كن و به نداى من نزديك باشد و بر زارى من ببخشاى و ناله ى مرا بشنو؛
022 13 و (رشته ى) اميد مرا پاره مكن، و رابطه ام را با خود مگسل و در اين حاجت و ساير نيازهايم مرا به ديگران وامگذار،
023 13 و تو خود، اداى مطلب و رواشدن حاجت مرا بر عهده گير، پيش از آن كه از اين جايگاه برخيزم و دشوارى (كار) مرا آسان فرما و سرنوشت نيكى براى من مقدر كن.
024 13 و بر محمد و آل او درود فرست، درودى هميشگى و فزاينده كه مدت آن را نهايتى، و دوران آنرا پايانى نباشد، و اين (درود هميشگى و فزاينده) را وسيله بر آمدن نيازهاى من قرار ده، چرا كه تو گشايشگرى كريم و بخشنده اى.
025 13 (و بعد مى گويى:) بارالها! از جمله نيازهاى من اينها است و حاجات خود را (يكى پس از ديگرى) به خاطر مى آورى، سپس به سجده رفته و مى گويى:
(اى خدايى كه) فضل تو مايه ى آرامش من، و احسان تو راهگشاى من است! از تو مى خواهم و تو را به ذات مقدست و نيز (به حرمت) محمد و آل محمد- صلوات الله عليهم اجمعين- سوگند مى دهم كه مرا (از درگاه لطف خود) نااميد باز نگردانى.
001 14 دعاى امام به هنگامى كه (از كسى) ستمى مى ديد و (يا) از ستمگران رفتارى را مشاهده مى كرد كه بر او گران مى آمد
001 14 اى خدايى كه احوال شكوه گران و دادخواهان از تو پنهان نمى ماند!
002 14 و براى پرس و جوى احوال ايشان، تو را به گواهى شاهدان نيازى نيست!
003 14 اى خدايى كه ياريت به ستمديدگان نزديك است.
004 14 و ياورى تو از (گروه) ستمگران، دور.
005 14 اى خداى من! تو (خوب) ميدانى كه از دست فلانى فرزند به من چه گذشته است، (همان) ستمى كه تو (انسان را) از آن باز داشته اى، و بى حرمتى هايى كه (فلانى در حق من روا داشته و) تو (آدمى را) از آن منع فرموده اى، (همان كسى كه) از سر سركشى (غرورى كه از) (وفور) نعمت تو (يافته) است و به خاطر انكارى كه به (عذاب و عقاب) تو دارد و از آن نمى هراسد و (و از ستم كردن بر من دريغ نمى ورزد).
006 14 پس اى خداى من! بر محمد و آل او درود فرست و دشمن مرا از ستمى كه در حق من روا مى دارد، به قدرت خود باز دار واز برايى تيغ (ستم) او به نيروى خود بكاه، و او را به (كردار زشت) خويش سرگرم ساز و در برابر دشمنش زبون و ناتوان فرما.
007 14 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و او را اجازه ى ستم كردن بم من مده، و در برابر او به خوبى ياريم كن و مرا از انجام كارهايى همانند اعمال او باز دار و حال مرا مانند حال او مگردان.
008 14 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا بر دشمنى كه دارم پيروز گردان تا (شعله ى) خشم من (نسبت به او) فرو نشيند و كينه ى من پايان يابد.
009 14 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و در ازاى ستمى كه او بر من روا داشته است (از كردار زشت) من در گذر و در عوض بد رفتارى او بر حال من رحمت آور، زيرا هر امر ناپسندى در برابر قهر تو ناچيز است و هر اندوهى در نزد غضب تو در خور تحمل و آسان.
010 14 بارالها! همان گونه كه ستم كشيدن مظلوم شدن را در (ذايقه ى) من ناگوار ساخته اى مرا از ستم كردن (در حق ديگران) باز دار.
011 14 (بارالها!) جز به درگاه تو شكوه نمى آورم و هرگز از هيچ داورى جز تو يارى نمى جويم، پس بر محمد و آل او درود فرست و دعاى مرا به اجابت رسان و شكايت مرا با دگرگونى وضع فعلى ام مقرون ساز.
012 14 بارالها! مرا به نااميدى از عدل خود، و دشمن مرا به آسودگى از عتاب خويش ميازماى تا در ستم ورزيدن در حق من پافشارى كند، و يا بر من مسلط گردد (و حق مرا ناديده بگيرد). (بارالها!) دشمن مرا به كيفرى كه ستمگران را از آن بيم داده اى، مجازات كن (تا نتيجه ى ستم خويش را دريابد)، و مرا با اجابتى كه به درماندگان وعده فرموده اى، آشنا كن.
013 14 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و به من توفيقى عنايت كن تا تقدير تو را در سود و زيان خويش پذيرا باشم و به آن چه از ديگرى براى من مى ستانى و يا از من براى ديگرى، خرسند گردم و به راست ترين (و هموارترين) راه، هدايتم فرما و به انجام سالم ترين كارهايم بگمار.
014 14 بارالها! اگر خير و صلاح مرا در اين مى بينى كه (زمان) احقاق حق (از دست رفته ى من و نيز انتقام من از كسى كه در حق من ستم روا داشته است تا روز
قيامت- روز گرد آمدن دشمنان در پيشگاه تو- به تأخير افتد (و در اين دو مورد صورت نپذيرد)، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا با نيتى پاك و شكيبايى دامنه دار، مدد فرما.
015 14 و مرا از رغبت (به كارهاى) نكوهيده و آزمندى اهل از نگاه دار و صورت (برزخى و يا اخروى) ثوابى را كه براى من اندوخته اى، و (نيز) صورت (برزخى و يا اخروى) كيفرى را كه براى دشمن من آماده ساخته اى، در (فراروى) دل من مجسم فرما، و آنرا مايه ى رضامندى من به آنچه (برايم) مقدر كرده اى- و نيز سبب اطمينان خاطر من- به آنچه برايم پسنديده اى- قرار ده.
016 14 آمين يا رب العالمين! (الهى! دعاى مرا مستجاب كن) چرا كه تو دارنده ى احسانى بزرگ و به انجام هر كار قادرى.
001 15 دعاى امام به هنگام بيمارى و يا بلا و گرفتارى
001 15 بارالها! تو را سپاس به خاطر سلامتى و تندرستى بدن كه هميشه (و تاكنون) از آن بهره مند بوده ام، و تو را سپاس به خاطر اين بيمارى (كه هم اكنون) در جسم من پديد آورده اى.
002 15 اى خداى من! و نمى دانم كدام از اين دو حالت: (حال سپاس بر تندرستى و يا سپاس در بيمارى) براى سپاسگزارى و تشكر از پيشگاه تو سزاوارتر است؟ و كدام يك از اين دو حال، به سپاس تو شايسته تر؟!
003 15 آيا به هنگام تندرستى؟ كه (استفاده از) روزهاى پاك خويش را براى من گوارا ساختى و براى (سپاس از نعمت تندرستى) و طلب خشنودى، به من حالت نشاط و شادمانى ارزانى داشتى، و با نيرويى كه نتيجه ى تندرستى بود به طاعت خود توفيقم دادى.
004 15 يا به هنگام بيمارى؟ كه مرا به سبب آن از آلودگى گناهان پاك كردى و با ره آورد نعمت هاى (ناشى از بيمارى) بار گناهان مرا كه بر پشت من سنگين مى كرد، سبكبار ساختى، و از (آلودگى به) خطاهايى كه در آن غوطه ور بودم، پاكم كردى و اين آگاهى را به من ارزانى داشتى كه (گرد) گناه را به (آب) توبه بشويم و با يادآورى نعمت هايى كه در گذشته نصيبم كرده اى (نعمت هاى ناشى از تندرستى)،گرد گناهان را از نامه ى اعمال خود پاك سازم؛
005 15 و در مدت بيمارى، فرشتگان (مأمور ثبت اعمال) به اندازه اى از اعمال نيك و پاكيزه (در نامه اعمال من) نوشته اند كه انديشه ى آن از هيچ خاطرى عبور نكرده و بر هيچ زبانى جارى نشده است، (اعمال پاكيزه اى كه) هيچ يك از اعضاى (بدن) من براى (انجام) آن مرارتى نكشيده (و زحمتى متحمل نشده) است، بلكه (اين همه اعمال خيرى كه به هنگام بيمارى در نامه ى اعمال من ثبت گرديده) به خاطر فضل و احسان تو بر من بوده است.
006 15 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و آن چه را كه براى من پسنديده اى در نظرم محبوب گردان، و تحمل آن چه را بر (جسم و روح من فرود آورده اى (برايم) آسان فرما و از آلودگى اعمال (بدى كه در) گذشته (مرتكب شده ام) پاكم ساز، و پيامدهاى زشت (و مكافات) اعمال (بد) گذشته را از من دور گردان، و شيرينى عافيت و سلامت رابر من بچشان، و چنان (تدبير) كن كه از اين بيمارى به خاطر آمرزش تو برهم، و از سرافكندگى به جهت گذشت تو رهايى يابم، از اين گرفتارى و اندوه به سبب رحمت تو آزاد گردم و از اين (مشقت و) و دشوارى در اثر گشايش تو، آسوده شوم.
007 15 زيرا كه توان خداى كريمى كه بدون (كوچكترين) استحقاق (در حق بندگان خود احسان مى كنى و بى دريغ به (آنان) نعمت مى دهى، كه تويى خداوند بخشنده و كريم و دارنده ى عظمت و بزرگى.
001 16 دعاى امام در آمرزش از گناهان و تضرع و زارى براى طلب گذشت (از خداوند) براى عيب ها و نقص ها
001 16 بارالها! اى آنكه گناهكاران (با اميد) به رحمت تو طلب دادرسى مى كنند!
002 16 اى خدايى كه درماندگان به درگاه احسان تو پناه مى گيرند!
003 16 اى خداى كه خطاورزان از بيم (قهر) تو سخن مى نالند!
004 16 اى مونس و همنشين وحشت زدگان دور از وطن! و اى مايه ى شادى و گشايش كار هر دلشكسته ى اندوهگين! و اى فريادرس درمانه ى تنها مانده! و اى مددرسان هر نيازمند از در رانده!
005 16 تو آن خداوندى كه رحمت و دانش تو تمام آفريدگان را فرا گرفته؛
006 16 و هر آفريده اى را از نعمت تو بهره اى و نصيبى هست؛
007 16 و (تو آن خداوندى كه) عفو و بخشش تو ا زعذاب و عقابت برتر و افزون تر است؛
008 16 خداوندى كه رحمت او بر قهر و غضبش پيشى مى گيرد؛
009 16 و بخشش او (به آفريدگانش) از (موارد نهى و) منع او بيشتر است؛
010 16 خداوندى كه تمامى آفريدگان در گستره ى رحمت و قدرت او جاى گرفته اند.
011 16 تو آن خداوندى كه به هر كس كه نعمت مى دهد، چشم پاداش از او ندارد.
012 16 و در كيفر سركشان زياده روى نمى كند؛
013 16 و من اى خداى من! آن بنده اى هستم كه به دعايش فرمان دادى و (در پاسخ)
عرضه داشت: (امر تو را) (به جان) پذيرايم و (فرمان تو را) فرمانبردار، من همان بنده اى هستم كه در پيشگاه (عظمت) تو به خاك در افتاده ام.
014 16 بنده اى كه بار گناهان بر پشت او سگينى مى كند، و عزم خود را در (ارتكاب) گناهان به سر برده، و از سر نادانى به نافرمانى تو كشيده است در حالى كه سزاوار نافرمانى نبودى.
015 16 اى خداى من! آيا به حال كسى كه تو را مى خواند، رحم مى كنى تا من (نيز) در دعا (به درگاه تو) بكوشم؟ و آيا كسى را كه به پيشگاه تو مى گريد، مى آمرزى تا من (نيز) به گريه و زارى روى آورم؟ و يا از (گناه) بنده اى كه از سر شرمندگى رخساره به خاك درگاهت مى نهد، در مى گذرى (تا من نيز چنين كنم)؟ و آيا بينوائى را كه با توكل به (لطف و احسان) تو شكوه ى تنگدستى خود را به درگاهت عرضه مى دارد، بى نياز مى سازى تا من نيز شكوه كنم؟
016 16 اى خداى من! كسى را كه جز تو بخشنده يا سراغ ندارد، از (لطف خويش) نااميد مگردان، و آن را كه جز تو از احدى بى نياز نمى شود، خوار و زار مساز.
017 16 اى خداى من! بر محمد و آل او درود فرست، و از من كه اكنون به درگاه (لطف) تو روى آورده ام، روى مگردان و اينك كه دل به (اميد) تو بسته ام (از احسان خويشم) نااميد مفرماى، و اكنون كه در محضر تو ايستاده ام، از درگاه خويشم مران.
018 16 تو آن خداوندى كه خود را به صفت رحمت ستوده است، بر محمد و آل او درود فرست و بر حال من رحمت آور، و تويى (آن خدايى كه) كه خود را به صفت خطا بخشى (و خطاپوشى) توصيف كرده اى، پس از (گناهان) من درگذر.
019 16 اى خداى من! كه اشكبارى مرا از ترس خود، پى از (گناهان) من درگذر.
خود، و لرزش عضو عضو مرا از هيبت خويش مى بينى.
020 16 اينها همه به خاطر شرمندگى من از توبه جهت كردار زشتى است كه داشته ام، و به همين خاطر از بسيارى لابه و زارى به درگاه تو (و بغضى كه در گلو نهفته
دارم) آهنگ صدايم گرفته و زبانم از بسيارى مناجات به پيشگاه تو، دچار گرفتگى و لكنت شده است.
021 16 اى خداى من! تو را سپاس كه بسيارى از عيب هاى مرا (از چشم ديگران) پوشاندى و رسوايم نخواستى، و چه بسيار گناهان مرا (از چشم خلق) پنهان داشتى و مرا به (نافرمانى و ناسپاسى) شهره نكردى، و پرده ى بسيارى از آلودگى هاى مرا ندريدى، و طوق زشتى آنها را از گردن من نياويختى، و پليدى و پلشتى و زشتى اعمال مرا در پيش همسايگانم- كه عيب جوى منند- و (نيز) نزد رشگ ورزان- كه اين همه پرده پوشى هاى تو) مرا از بدى ها و خطاكارى هايى كه مى دانى، باز نداشت.
022 16 (ولى افسوس كه اين همه پرده پوشى هاى تو) مرا از بدى ها و خطاكارى هاى كه مى دانى، باز نداشت.
023 16 پس اى خداى من! از من به خير و صلاح خويش نادان تر، و از بهره و نصيب خويش غافل تر، و از اصلاح خويش دورتر كيست؟ كه رزق مقدر و روزى مقرر تو را در امورى كه از آن نهى كرده اى صرف مى كند! و از من در (گرداب) باطل فرو رفته تر و در ارتكاب اعمال نكوهيده پيشقدم تر كيست كه در ميان (قبول) دعوت تو و (يا) دعوت شيطان درنگ مى كند؟ و على رغم شناختى كه از شيطان دارد (و مى داند كه او را به گمراهى فرا مى خواند)، دعوت او را مى پذيرد در حالى كه رفتار او را فراموش نكرده است (و در اين كه او خيرخواه آدمى نيست ترديدى ندارد)؛
024 16 و يقين دارم كه سرانجام دعوت تو به بهشت و فرجام دعوت او به دوزخ مى انجامد.
025 16 اى خداى پاك! چه شگفت آور است كه من به زيان خودگواهى مى دهم و راز نهان خويش را آشكارا بر مى شمرم;
026 16 و شگفت انگيزتر از اين، بردبارى تو در قبال رفتار من و درنگ تو از كيفر سريع من است و، و اين نه براى آن است كه من درپيشگاه تو عزيزم، بلكه به خاطر مدارا و كرم و احسان تو در حق من است، تا شايد (با ديدن اين همه لطف و بزرگوارى) از نافرمانى تو- كه خشم برانگيز است- درمانم، و از ارتكاب گناهانى- كه مايه ى آبروريزى من
است- بپرهيم، چرا كه تو بخشش (گناهان) مرا از كيفر دادن من دوست تر دارى؛
027 16 و گرنه اى خداى من! گناهان من افزون تر، آثارم زشت تر، كردارم ناپسندتر، و بيباكيم در امور باطل و نادرست شديدتر، بيدريم به هنگام طاعت تو ضعيف تر، و هوشياريم در برابر تهديد تو كمتر از آن است كه در پيشگاهت ياراى شماره كردن عيب ها يا توان يادآورى گناهان خود را داشته باشم؛
028 16 و از آن جهت خود را بدين گونه سرزنش مى كنم كه در مهربانى تو طمع بسته ام (چرا كه اصلاح كار گناهان به لطف و مهربانى توست) و (نيز) اميد به رحمت توست- از آنكه رهايى خطاكاران منوط به آن است.
029 16 بارالها! اين گردن من است كه در بند گناهان در آمده، پس بر محمد و آل او درود فرست و (گردن) مرا با عفو گذشت خويش (از بند گناهان) آزاد گردان، و كمر مرا نيز كه از بار گناهان سنگين، ناتوان است، پس بر محمد و آل او درود فرست و به فضل و كرم خويش سبكبار فرماى.
030 16 بارالها! اگر در پيشگاهت چندان بگريم كه پلك چشمانم بريزد، و (چندان به ناله و زارى صداى خود را بلند كنم كه (راه) نفسم بگيرد، و آن قدر در محضر تو بايستم كه پاهاى من ورم كند، و آن سان در پيشگاه تو (از سر خضوع و خشوع) به ركوع در آيم كه مهره هاى كمرم از هم بگسلد، و آن اندازه بر درگاهت سجده كنم كه چشم هايم از حدقه بيرون افتد، و همه ى عمر (به جاى آب و غذا) خاك زمين خورم و تا اخر عمر (به جاى آب زلال و گوارا) آب در آميخته به خاكستر بنوشم، و در اثناى اين كار (آن قدر) به ذكر تو مشغول باشم تا زبانم از كار افتد، و از فرط شرمندگى چشم (از زمين بر ندارم) و آفاق آسمان را ننگرم، باز سزاوار آن نيستم كه (حتى) يك گناه از گناهان (نوشته در نامه ى اعمال) من پاك شود؛
031 16 و اگر مرا به لطف و رحمت خويش در خور آمرزش يابى و مرا بيامرزى، و يا اگر شايستگى عفو تو را پيدا كنم و از (تقصيرات) من بگذرى، مسلماً اين آمرزش و بخشش به خاطر شايستگى من نبوده و من سزاوار آمرزش (تو) نيستم، زيرا به
هنگام اولين نافرمانى، سزاى من آتش جهنم بود، پس (اى خدا!) اگر مرا عذاب كنى، بر من ستم روا نداشته اى (و به مقتضاى عدل خود با من رفتار كرده اى).
032 16 اى خداى من! اينك كه بر گناهان من پرده پوشيدى و رسوايم نخواستى، و به كرم و فضل خويش در كيفر من تا اين زمان تأخير روا داشتى و در عذاب من شتاب نفرمودى (بلكه در مورد من) از سر لطف، بردبارى پيشه ى خود ساختى، و زوال نعمت خود را در حق من نخواسته اى، و (زلال احسان (خويش) را با (غبار منتت) آلوده نفرموده اى، پس بر من و اين گريه و زارى طولانى، و شدت تنگدستى و بدى احوالم ببخشاى.
033 16 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا از (آلودگى به) گناهان در امان دار و گام هاى مرا) در (راه) طاعت خود استوار ساز و حسن انابه و بازگشت (به درگاه خود) را روزيم گردان و به (آب) توبه (از آلايش گناهان) پاكم فرما، و به پاكدامنى تأييدم كن و، و با سلامتى و تندرستى (امور) مرا اصلاح فرما، و شيرينى آمرزش خود را به من بچشان، و به عفو خويش از بند گرفتاريم رها و با رحمت خود (از قيد اندوه) آزادم ساز، و از قهر و خشم خويش خط امانم بخش، و هم اكنون و نه در آينده به (عفو و رحمت) خود بشارتم ده، بشارتى كه آن را بشناسم، و نشانه اى كه آن را آشكارا دريابم؛
034 16 كه (انجام) اين كار از گنجايى قدرت تو افزون نيست و (روا ساختن نياز من) با آن همه توانايى (كه در تو سراغ دارم) براى تو دشوار نبوده و تو را به زحمت نمى افكند، و (انجام در خواست من) در قابل بخشش هاى فراوانت- كه آيات تو بر آن دلالت دارد- بر تو سنگين نيايد، چرا كه (تو آن خداوند توانايى كه) هر چه اراده كنى انجام مى دهى و هر چه مى خواهى كنى، كه تو بر انجام هر كارى توانايى.
001 17 دعاى امام به هنگامى كه (در محضر او) نام شيطان برده مى شد و از دشمنى و مكر او به درگاه خدا پناه مى برد.
001 17 بارالها! از وسوسه هاى شيطان رانده شده (از درگاه تو)، و حيله و نيرنگ ها و دل بستن به وعده ها و فريبت ها و دامهاى او، به تو پناه مى بريم؛
002 17 و نيز از اين كه در گمراه كردن ما طمع بندد، و ما را از بندگى تو باز دارد، و به نافرمانى (از اوامر تو) زبانمان سازد، و زيبا تصور كردن چيزى كه در نظرمان نيكو جلوه دهد، و (تحمل آن) بر ما گران آيد (از) آن چيزى كه شيطان در نظرمان زشت مى دارد، (به درگاه تو پناه مى بريم).
003 17 بارالها! به عبادت و طاعت خود، شيطان را از ما دور گردان، و با كوششى كه در (راه جلب) محبت تو داريم، خوارش ساز و در ميانه ما و او پرده اى قرار ده كه نتواندش دريد، و سدى استوار ساز كه نياردش شكافت.
004 17 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و شيطان را با سرگرم ساختن به برخى از دشمنانت از ما منصرف فرما، و ما را با رعايت نيكوى (اوامر و نواهى) خود از (شر و وسوسه ى) او نگاه دار، و مكر او را چنان از ما دور كن كه از ما بگريزد و (ديگر) جاى پايى از او (در نامه ى اعمال ما) باقى نماند.
005 17 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و ما را از هدايتى بهره مند كن كه (در دوام و پايندگى) به گمراهى او ماند، و ما را در ازاى تباهكارى هاى او، توشه ى
پرهيزگارى كرامت فرما، و در راه پرهيزگارى آن چنان رهپويمان ساز كه خلاف مسير هلاكت بار او باشد.
006 17 بارالها! را ورود در دل هاى ما قرار مده، و در نزد ما جايگاهى براى او آماده مساز،
007 17 بارالها! از هر امر باطلى كه شيطان در نظرمان جلوه مى دهد، آگاهمان ساز و پس از آنكه آن را به ما شناساندى، ما را از آن در امان دار، و به شيوه ى نبرد با او بينا و آگاهمان گردان، و به ما الهام كن كه چگونه (شر) او را از خود دور گردانيم، و ما را از خواب غفلتى كه مورد پسند و دلخواه اوست بيدار كن و به توفيق خويش، ما را در مبارزه با او مدد فرما.
008 17 بارالها! قلوب ما را با انكار كارهاى او (از سرچشمه ى توكل خود) سيراب كن، و راه شكستن (طلسم) نيرنگ و افسون شيطان را به ما بياموز.
009 17 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و شيطان را بر ما چيره مساز و او را (از گمراهى ما) نااميد كن و از ميل شديدى كه به گمراهى ما دارد بازش دار.
010 17 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و پدران، مادران، فرزندان، كسان، خويشان، نزديكان و همسايگان ما را- و هر چه زن و مرد با ايمان است- در جايگاهى محكم و دژى استوار و پناهگاهى امن، از شر شيطان ايمن دار،و (بدن) آنان را براى در امان ماندن از آسيب ابليس با زره هايى محافظ بپوشان، و براى در آويختن با او اسلحه اى كارا و برا به آنان عطا فرما.
011 17 بارالها! هر كه را كه به پروردگارى تو گواهى مى دهد، مشمول اين دعا بگردان، (همان كسى) كه (در اقرار) به يگانگى تو اخلاص مى ورزد، و در (عالم) بندگى (تو) حقيقتاً با شيطان دشمنى مى كند، و در آموختن علوم اهلى از درگاه تو يارى مى جويد و به مخالفت با شيطان بر مى خيزد.
012 17 بارالها! هر چه را كه شيطان گره زند، تو بگشاى و هر چه را كه او مى گشايد تو ببند، و (شيرازه ى) هر تدبيرى را كه مى انديشد از هم بگسل، و از آهنگ هر كارى كه مى كند بازش دار، و (بناى) هر چه را كه محكم كرده است سست گردان.
013 17 بارالها! سپاه شيطان را در هم بشكن و نيرنگ او را بى اثر و سنگر او را ويران كن و بينى او را به خاك بمال.
014 17 بارالها! ما را در صف دشمنان شيطان قرار ده و از شمار دوستانش بيرون كن، تا هرگاه قصد فريبمان كند از او پيروى نكينم و چون ما را به سوى خويش فرا خواند، نپذيريم، و هر كس كه از فرمان ما پيروى كند به دشمنى با او فرمانش دهيم و كسى را كه از نهى ما فرمان برد از فرمانبرى او بازش داريم.
015 17 بارالها! بر محمد- آخرين پيامبران و سرور رسولان- و بر اهل بيت پاك و پاكيزه ى او درود فرست،و ما و كسان و برادران ما و تمامى اهل ايمان- چه زن و چه مرد- را از چيزى كه به درگاه تو پناه مى بريم، پناهمان ده و از هراس آن چه كه از پيشگاه تو ايمنى طلبيديم، امانمان بخش.
016 17 (بارالها!) دعاى ما را بشنو، و آن چه را كه از درخواست آن غفلت ورزيده ايم به ما كرم كن، و هر چه را كه فراموش كرده ايم، براى ما نگاه دار و به وسيله ى آن مرا در درجات نيكوكاران و مراتب اهل ايمان قرار ده. پروردگار جهانيان! دعاى ما را اجابت فرما.
001 18 دعاى آن حضرت به هنگامى كه از او بلايى دور مى شد يا خواسته ى او از جانب خدا زودتر برآورده مى گرديد.
001 18 بارالها! تو را سپاس كه با حسن تقدير خويش بلا را از من دور ساختى، نصيب مرا از رحمت خويش فقط در سلامتى و عافيتى كه اكنون از آن برخوردارم منحصر مگردان تا به خاطر آن چه را كه دوست مى دارم تيره روز و سياه بخت گردم ولى ديگرى به سبب چيزى كه مورد پسند من نيست، سعادتمند شود؛
002 18 و اگر اين عافيت و تندرستى- كه روز و شب از آن بهره مندم- بلاى (دامنه دار و) هميشگى و تيره روزى دائمى به دنبال داشته باشد (از روى لطف و مرحمت) آن چه را كه براى من به تأخير انداخته اى، پيش فرست. و آن چه را كه (برايم) پيش اندخته اى به تأخير انداز؛
003 18 زيرا پايان چيزى كه به نيستى انجامد (در حقيقت) بسيار نيست، و آن چه انجامى جاودانه دارد، اندك و ناچيز نباشد، و بر محمد و آل او درود فرست.
001 19 دعاى امام در طلب باران در ايام خشكسالى
001 19 بارالها! ما را به (آب زلال) بران سيراب ساز و (سايه ى) رحمت خويش را به بارش بسيار ابرى روياندن گياهان در كرانه هاى زمين روانه است- (بر سر ما) بگستران.
002 19 و با (به بار نشستن درختان و) رسيدن (زمان استفاده ى از) ميوه ها بر بندگان خويش منت گذار، و زمين هاى مرده را با شكوفايى شكوفه ها زنده ساز، و فرشتگان گرامى- همان كاتبان (اعمال بندگان خويش)- را بر نزول بارانى سودمند گواه گير- بارانى بسيار و پياپى با بركاتى دامنه دار، و بارانى تند و شتابان.
003 19 تا (در اثر بارش باران) هر چه مرده است زنده كنى و آن چه از دست رفته است به ما بازگردانى، و هر چه روييدنى است (از زمين) بيرون آورى، و روى ها را فراوان و گسترده سازى، ابرى در هم فشرده (به همراه بارانى) خوش و گوارا و فراگير و با خروش رعدى كه به گوش آيد، (ولى نه آن چنان ابرى) كه (بارانش) ويرانى به بار آورد و (خنده) برقش فريبنده (و خانمانسوز) باشد.
004 19 بارالها! ما را به بارانى سيراب كن كه چاره ى خشكسالى كند، گياه را بروياند، (و آن چنان فراوان و فراگير) كه گياه نو رسته را خرم و نهال مرده و پژمرده را زنده و شاداب سازد.
005 19 بارالها! ما به بارانى سيراب گردان كه آب آن از تپه ها سرازير شود، چاه ها را لبريز و رودها را به جريان اندازد، درختان را بروياند، بهاى (اجناس) را در تمامى شهرها ارزان گرداند، چهار پايان را قوت و آفريدگان (تو) را نشاط افزايد، سبب كمال و افزونى روزى هاى پاك شود، روييدنى(ها) را بروياند، پستانها را پر شير سازد، و نيرويى بر نيروى ما بيفزايد.
006 19 بارالها! مبادا و مباد كه سايه ابر را چون باد سوزان، و سردى آن را مايه ى شومى و بارش آن را، با باران عذاب و آب آن را سبب تلخكامى ما گردانى.
007 19 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و ما را از بركات آسمان ها و زمين برخوردار فرما، كه تو بر انجام هر كارى توانايى.
001 20 دعاى اما در طلب اخلاق ستوده و اعمال پسنديده
001 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و ايمان مرا به كامل ترين درجه ى ايمان برسان، و باور مرا (در شمار) برترين باورها و نيت مرا در رديف بهترين نيت ها و كردار مرا در زمره ى بهترين كردارها قرار ده.
002 20 بارالها! نيت مرا به لطف خويش (خالص و) و كامل گردان. و باور مرا- چنان كه دانى- در مسير صحت و صلاح قرار ده، و تباهى كردار مرا به تواناى خويش اصلاح فرما.
003 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست وانديشه ى مرا از آن چه به خود مشغول داشته است، آسوده ساز و به كارى كه فردا از آن بازخواست كرد مشغولم ساز، و ايام عمر مرا در انجام عملى كه مرا به خاطر آن آفريده اى، مصروف ساز، و (از هر چه به جز خود) بى نيازم كن، و روزى خود را بر من (چنان) گشاده و فراخ گردان كه به چشمداشت (از ديگران) گرفتار نگردم، و (چنان) عزيزم ساز كه در (دام) غرور نيفتم، و (نفس سركش) مرا به (قيد) بندگى خويش رام كن، و عبادت مرا به خودبينى و خودپسندى تباه مساز، و (چشمه ى) خير و نيكى به مردم را از دستان من جارى ساز و آنرا از (كدورت) منت دور دار،
نيكو به من كرامت كن و از (خوى ناپسند) باليدن و فخرفروشى نگاهم دار.
004 20 (بارالها!) بر محمد و آل او درود فرست و مقام و منزلت مرا در نزد مردم بالا مبر مگر به همان اندازه كه (قدر مرا) درنظر خودم زبون سازى و بر عزت ظاهرى من ميفزاى مگر آن كه به همان اندازه بر فروتنى من بيفزايى.
005 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا از روش پسنديده اى بهره مند فرماى كه آن را با روش ديگرى عوض نكنم و در راه حقيقتم به شيوه اى رهسپر ساز كه از آن روى برنتابم و نيت ثابت و استوار نصيبم ساز كه در (درستى) آن ترديد نكنم، و مرا تا هنگامى زنده بدار كه عمرم در راه طاعت (و اطاعت) تو سپرى گردد، و اگر قرار باشد كه زندگى من چراگاه شيطان گردد مرا بميران پيش از آن كه دشمنى تو به سراغ من آيد يا (پايه هاى) قهر و خشم تو در (وجود) من محكم و استوار گردد.
006 20 بارالها! هيچ خصلت زشت و نكوهيده اى را در وجود من (باقى) مگذار مگر آنكه (خواهى به رحمت خويش) اصلاحش كنى و (درچنگ) هيچ عيب (و نقصى) فرو مگذارم كه به خاطر آن سرزنشم كنند مگر آنكه (خواهى) و هيچ كرامتى را در وجود من ناقص و ناتمام مپسند، مگر آنكه (خواهى) به كمالش رسانى.
007 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و كينه ى دشمنان مرا به مهر و محبت، و حسد ستم ورزان را به نيكخواهى و رأفت، و بدگمانى مردم وارسته و شايسته را به خوش گمانى و اعتماد، و دشمنى نزديكان را به دوستى، و بدرفتارى خويشان را به خوشرفتارى و عمل نزديكان ذلت خواه را به يارى، و چاپلوسى و محبت ريايى ياران لاف زن و دروغ انديشه را به دوستى واقعى، و اهانت همصحبتان را به حسن
سلوك، و تلخى ترس از بيدادگران را به شيرينى ايمنى، مبدل فرما.
008 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست، و مرا بر كسى كه در حق من ستم مى كند پيروز گردان و در برابر كسى كه با من به مجادله برخيزد زبان گويايم عطا كن، و مرا بر كسى كه با من دشمنى مى كند چيرگى بخش، و بر (مكر) آنكه قصد فريب مرا دارد چاره سازى كن، و بر آنكه زبون و خوارم خواهد توان نيرويم ده، و بر آنكه عيبجوى من است، قدرت تكذيبم عطا كن و از دست آنكه در انديشه ى آزار من است رهاييم ده، و از كسى كه مرا به راه راست مى خواند توفيق فرمانبرى عنايت كن، و به پيروى از كسى كه ارشادم مى كند موفق ساز.
009 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و به من توفيق آن ده كه بدخواه خود را خيزخواه باشم و درحق كسى كه (بى جهت) از من كناره مى گيرد، نيكويى كنم و (رفتار زشت و كسى را كه موجب نااميدى و محروميت من شده است، با بخشش پاسخ دهم، و با كسى كه از من بريده است بپيوندم، و از كسى كه درباره ى من بدگويى و غيبت كرده است، به نيكى ياد كنم، و خوبى (اشخاص) را پاس دارم و از بدى (رفتار افراد) بگذرم.
010 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا به زيور اهل صلاح بياراى و به خلعت پرهيزگارانم بپوشان (از قبيل): گستردن (بساط) عدل و داد، فرو خوردن خشم، فرونشاندن آتش فتنه و دشمنى، و گردآوردن (دل هاى) پراكنده، آشتى دادن مردم با يكديگر، آشكار ساختن و رفتار پسنديده ى ديگران و پنهان داشتن كردار ناپسند آنان، نرمخويى، فروتنى و خاكسارى، خوشرفتارى، بردبارى، خوشرويى، پيشى گرفتن در كسب فضيلت، احسان كردن در حق ديگران، دورى گزيدن از سرزنش مردم، بخشش كردن به ديگران بدون استحقاق، و چشمداشت، اظهار سخن حق اگر چه دشوار و گران باشد، ناچيز شمردن گفتار نيك و اعمال نيكوى خود اگرچه بسيار باشد، و بسيار شمردن گفتار و رفتار زشت خود اگرچه ناچيز و كم باشد.(بارالها! اين صفات
پسنديده اى را كه از پرهيزگاران بر شمردم) با تداوم طاعت و بندگى، همراهى با جامعه و امت اسلامى، وانهادن اهل بدعت و كناره گيرى از كسانى كه آراء خودساخته ى خود را وارد دين مى كنند، در وجود من كامل فرما (و مرا به آرايه اين صفات برين بياراى.)
011 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و گشاده ترين (سفره ى) روزى را به هنگام پيرى و برترين قدرت را به هنگام درماندگى نصيب من فرما، و بر ستى در عبادت و كورى و عدم تشخيص راه مستقيم به خويش دچارم مكن، تا كارى كه بر خلاف رضا و دوستى توست انجام ندهم، و از نزديك شدن به كسى كه از تو دور است بپرهيزم، و از آنكه با تو همراه و نزديك است، درو نگردم.
012 20 بارالها! چنان مقدر كن كن با يارى تو بر سر ناملايمات بتازم و به هنگام نيز از سر دريوزگى به درگاه تو روى آورم، و در زمان تهيدستى به پيشگاه تو زارى كنم و به هنگام اضطرار از غير تو يارى نجويم، و در تنگدستى جز به درگاه تو فروتنى نكنم در زمان هراس جز به پيشگاه تو پناه نياورم (و گرنه) درخور دورى از رحمت تو گردم و از من روى گردان شوى اى مهربان ترين ومهربانان!
013 20 بارالها! (چنان مقدر كن كه) به جاى (انديشه ى) آرزوى باطل و گمان بد و حسدى كه شيطان در دل من مى افكند، در عظمت و قدرت تو بينديشم و در دفع (مكر) دشمنان تو چاره انديشى كنم، و به جاى آن چه شيطان بر زبان من جارى مى سازد-از ناسزا و بدگويى و آبرو ريزى يا گواهى به ناحق و غيبت شخص با ايمانى كه حضور ندارد و (يا) دشنام به شخصى كه حاضر است و مانند اين قبيل موارد- در سپاس تو گويا، و در ستايش تو بسيار كوشا باشم، و با تمام وجود ستايشگر بزرگى و عظمت تو گردم، و سپاس نعمت تو را (چنان كه بايد و شايد) به جايى آورم، و به احسان تو (در حق آفريدگانت) اعتراف كنم، و نعمت هاى (فراوان) تو را شماره كنم.
014 20 بارالها! بر محمد آل او درود فرست و (مپسند) تا بر من ستم رود در حالى كه تو بر دفع ستم (شخصى كه ستم مى كند) توانايى، يا من در حق كسى ستم
ورزم كه به باز داشتن من از ستم قادرى.
(بارالها! عنايت كن تا) گمراه نگردم چرا كه هدايت من (به راه راست) براى تو آسان است، و دچار تنگدستى بينوايى نگردم كه گشاسش كار و گشادگى روزى من در دست توست، و (به خاطر بى نيازى) سركشى نكنم كه بى نيازى من از توست.
015 20 بارالها! به درگاه آمرزش تو روى آورده ام و، و گذشت و بخشش تو را خواستارم و عفو تو را مشتاق، و اعتمادم به فضل و كرم توست با وجود آن كه در من چيزى كه سبب آمرزش تو گردد نيست و كردارى (پسنديده نيز ندارم) كه در خور گذشت تو باشم، و پس از اقرار به گناه و اعتراف به كوتاهى خويش، جز اعتماد به فضل تو چاره اى ندارم پس بر محمد و آل او درود فرست و در حق من تفضل كن.
016 20 بارالها! (زبان) مرا به (طلب هدايت گويا و (راز و رمز) پاراسى و پرهيزگارى را به من الهام كن، و به (انتخاب) روشى كه پاكيزه ترين روش هاست توفيقم ده، و به (انجام) كارى وا دارم ساز كه بيشتر مايه ى خشنودى تو باشد.
017 20 بارالها! در (پيمودن) بهترين راه، سالكم گردان تا با (اعتقاد به) دين تو زنده باشم و (سرانجام با همين اعتقاد) بميرم.
018 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و از (نعمت) اعتدال و ميانه روى بهره مندم كن، و مرا در (شمار) درستكاران، رهنمايان به خير و نيكوكارى و بندگان شايسته قرار ده، و رستگارى در روز رستاخيز و رهايى از كمين گاه (عذاب جهنم) را نصيب من فرما.
019 20 بارالها! چيزى كه مايه ى آلودگى من است از من بگير تا پاك شوم، و آن چه را كه موجب صلاح (و فلاح) مى باشد براى من (باقى) بگذار، چرا كه وجود من در معرض نابودى است مگر آنكه تو او را (از تباهى) نگاه دارى.
020 20 بارالها! اگر اندوهگين گردم تو مايه دلخوشى من و اگر محروم شوم، (چشم) اميدم به (درگاه) توست، و به هنگام هجوم مصائب پناه من تويى، و هر چه از دستم بيرون رود فراهم آوردنش به دست توست، و هر چه تباه گردد اصلاحش به (فرمان) تو، و هر چه را ناپسند بمشارى، تغييرش به (تقدير) توست، پس (اى خداى من!)
بر (گردن) من منت گذار و پيش از بلا و گرفتارى، عافيت و سلامتى را، و پيش از درخواست (از درگاهت) توانگرى و بى نيازى را، و پيش از گمراه شدن (از راه مستقيم) هدايت را نصيبم كن، و از رنج و آزار بندگان دورم ساز، و از قهر و كيفر روز قيامت ايمنم فرما، و نيكى (نهفته در) راهنمايى (به سوى حق) را به من كرامت كن.
021 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و از روى لطف و مرحمت خويش همه ى پيشامدهاى ناگوار و ناپسند را از من دور ساز، و در (دامان) نعمت خود پرورشم ده و به كرامت خويش اصلاحم كن، درد مرا به چاره سازى خود را بر من فرما و در سايه ى رحمت خويش پناهم ده، و خلعت رضامندى خود را بر من بپوشان، و چون (نظم امور بر هم خورد و رشته ى) كارها درهم آميزد، مرا به درست ترين و بهترى آنها و، و به هنگام همانندى كردارها، مرا به پاكيزه ترين آنها و در (كشاكش) اختلاف آيين هامرا به پسنديده ترين آنها رهنمون باش.
022 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و (سر) مرا به تاج كفايت و كارسازى و بى نيازى مفتخر گردان، و مرا به حسن تدبير در امور خلق و ارشاد آنان به راه راست توفيق ده، و با فراخى روزى مرا ميازماى و زندگى بدون رنج و زحمت را (نيز) براى من مخواه و تنگى معيشت و دشوارى در امر معاش را برايم مپسند، و دعاى مرا رد مكن، كه من براى تو همتاى نمى دانم و همانندى نمى شناسم (تا حاجت خويش را با او در ميان بگذارم).
023 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا از زياده روى (در امور زندگى) باز دار، و روزى مرا از (آسيب) تلف نگاه دار، و دارايى مرا با بركت (خويش) افزون كن، و روزى مرا از (قمستى) از آن در راه خير رهنمون باش.
024 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا از رنجى كه در طلب روزى و به دست آوردن رزق (حلال نهفته) است آسوده خاطر ساز، و روزى مرا از جايى كه به فكرم نمى رسد برسان تا به طلب روزى سرگرم نشوم و از (فيض) بندگى تو باز نمانم و بار ورز، و وبال آن را بر دوش خود ننهم.
025 20 بارالها! آن چه را كه در طلب آنم به قدرت خويش آماده ساز و از آن چه بيم دارم به عزت خويشم امان ده.
026 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست شرف و آبروى مرا با بى نيازى (از خلق) نگاه دار و عزت و منزلت مرا با تنگدستى، پست و بيمقدار مگردان تا (به ناچار) از كسانى كه روز خوار توآند، طلب روزى كنم و از زشت سيرتان، عطا خواهم، و (سرانجام) به ستايشگرى كسى مايل گردم كه به من عطا كرده و يا به سرزنش كسى برخيزم كه (از برآوردن نياز من) مضايقه كرده است، (چرا كه مى دانم) بخشش و عدم بخش (هر دو) به دست توست (و ديگران در اين ميانه سبب و واسطه اند و تنها تويى كه برانگيزنده ى اسباب امر جهانى.)
027 20 بارالها! بر محمد و آ ل او درود فرست و به من آن قدر سلامتى و تندرستى عطا كن كه (قادر) بندگى تو باشم و آسودگى و فراغتى كرامت كن كه در زهد و عدم رغبت قلبى به امور دنيا بكوشم، و دانشى كرم فرما كه آن بندم، و پارسايى و زهدى كه با ميانه روى (و در حد عفاف و كفاف) روزگار بگذرانم.
028 20 بارالها! پايان عمر مرا با گذشت خويش مقرون ساز، و آرزوى مرا- در اميد به درحمت و بخشش خويش- جامه ى عمل بپوشان، و راه هاى رسيدن به رضامندى خود را براى من آسان و هموار ساز، و كردار مرا در همه ى احوال، نيكو گردان.
029 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست، و به هنگام غفلت و فراموشى با (تازيانه ى نام و) ياد خود بيدارم كن، و در طول زندگى (و پيش از فرا رسيدن مرگ) به طاعت خويشم وادار، و راهى روشن و هموار- كه به محبت تو انجامد- پيش پايم بگذار به سبب آن، خير دنيا و آخرت مرا به كمال رسان.
030 20 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست، درودى برتر بالاتر از درودى كه پيش از او بر احدى از آفريدگان خويش فرستاده اى و (يا) پس از او براى كسى خواهى فرستاد، (خدايا!) خير دنيا و آخرت را نصيب ما فرما و مرا از عذاب آتش جهنم نگاه دار.
001 21 دعاى امام به هنگامى كه حادثه اى او را غمين و (يادآورى) لغزش ها او را اندوهگين مى كرد
001 21 (بارالها! اى وجود تو براى چاره سازى و كامروايى) مردم تنها و ناتوان بس، و اى ذات تو بارى نگهدارى (آدمى در افتادن به دام) پيشامدهاى ترسناك كافى، (آلودگى به) لغزش ها (از تو جدايم كرده و تنهاى) تنهايم خواسته است و (ديگر) يار و ياورى ندارم، و به سبب خشم تو زار و ناتوان شده ام و كسى از من حمايت نمى كند، و (لحظه ى) بيمناكى من از ديدار تو (به هنگام مرگ) نزديك است و كسى به تسكين دردم بر نمى خيزد.
002 21 كه اگر تو مرا (از قهر و عذاب خويش) بيم دهى چه كسى پناهم دهد؟ و اگر تو (به خاطر آلودگى هاى كه دارم) تنهايم گذارى چه كسى ياريم كند؟ و اگر تو زار و ناتوانم خواهى چه كسى تاب و توانم بخشد؟
003 21 اى خداى من! هيچ پرورده اى را جز پرودرگار، و هيچ شكست خورده اى را جز شخص فاتح و پيروز امان ندهد، و هيچ خواسته اى را جز خواهنده بكار نيايد و مدد نرساند.
004 21 اى خداى من! (رشته ى) همه ى اين كارها در دست توست و راه گريز (همه ى آفريدگان) به سوى تو. پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا در پناه خود امان ده كه به سوى تو گريخته ام (و از همه به تو روى آورده ام) و نياز مرا برآور (كه حاجت خود را با تو در ميان گذاشته ام).
005 21 بارالها! من به هيچ يك از آرزوهايم نمى رسم اگر تو روى كرامت از من بگردانى، و از فضل بسيار خويش بازم دارى و روزى خود را از من دريغ كنى،
و يا رشته ى پيوند خويش را از من بگسلى، چرا كه من به جز يارى تو بر آن چه نزد توست نخواهم رسيد، كه من بنده ى (ناتوان) و فرمانبر توام و پيشانى من در پنجه ى (طاعت و سرگرم سجده به درگاه) توست.
006 21 با وجود فرمان تو، مرا فرمانى (نبوده و) نيست، حكم تو (هر چه باشد) درباره ى من جارى و تقدير تو (كه برخاسته ى از عدل است) در حق من سارى است، و مرا ياراى بيرون رفتن از گستره ى سلطنت تو و توان بيرون شدن از قلمرو قدرت تو نيست، و قادر نيستم تا محبت تو را (نسبت به خود) جلب كنم و (بدون لطف و مرحمت تو) به رضامندى تو نايل آيم، و (ترديدى ندارم كه) من جز به اطاعت به درگاه تو و جز با فضل و رحمت تو به آنچه در (خزاين رحمت) توست نخواهم رسيد.
007 21 اى خداى من! در حال و حالتى شب را به صبح را به شب پيوند مى دهم كه بنده ى ذليل توام، و جز با عنايت تو به جلب ناتوانى تو به جلب منفعت و دفع ضرر از خويش قدرت ندارم و، و من به (مراتب) ناتوانى و زبونى خويش گواهى مى دهم و به درماندگى و بيچارگى خويش اعتراف مى كنم، پس (اى خداى رحيم و توانا!) آن چه را كه به من وعده فرموده اى عطا كن و هر نعمتى را كه (تاكنون) كرم كرده اى كامل ساز، چرا كه من بنده ى توام بنده اى بينوا و ناتوان و رنجور و زار و زبون و تهيدست و بيمناك (از قهر و عذاب تو) كه به درگاه تو پناه جسته است.
008 21 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا از ياد خويش- به خاطر نعمت هاى بسيارى كه به من عطا كرده اى- دچار غفلت و فراموشى مكن (تا گرفتار ناسپاسى و كفران نعمت نگردم) و مرا از (درياى بيكرانه ى) احسان خويش آن چه نصيبم كرده اى غافل مگردان، و در همه ى احوال- چه شادى و چه ناخوشى، سختى و آسايش، سلامتى و گرفتارى، نيازمندى و توانگرى، و تنگى معيشت- از بر آوردن خواسته ام اگر چه به تأخير افتد، نااميد مگردان.
009 21 بارالها! بر محمد و آل او دورد فرست و (مقدر) كن كه در تمامى احوال
ثناگوى تو باشم و ستايشگرى تو كنم و سپاس تو گويم و به آنچه از مال دنيا عطايم كرده اى خوشحال واز آن چه محرومم ساخته اى اندوهگين نشوم، و دل مرا جايگاه تقواى خويش ساز، و بدن مرا به كارى كه مورد پسند تو باشد مشغول كن،و در اثر بندگى خويش از هر انديشه ى ديگرى بازم دار تا چيزى را كه پسند تو نيست نپسندم و امرى را كه مورد خشنودى توست، زشت و ناخوش ندارم.
010 21 بارالها! بر محمد و آل او دورد فرست و (خانه ى) دل مرا بپيراى تا جاى محبت تو باشد، و دل مرا به ياد خويش سرگرم ساز، و نشاط قلبى مرا در هراس از خويش قرار ده، و با رغبت به (نام و ياد) خويش توانش بخش، و دل مرا به بندگى خويش رغبت ده، و ره راهى كه بيشتر دوست دارى رهسپارش گردان و در مدت عمر- به طلب آن چه در نزد توست- فرمانبرش كن؛
011 21 و توشه ى (راه) مرا از (زندگانى در) دنيا تقواى خويش و سلوك مرا در مسير رحمت خود، و ورود مرا به بارگاه رضاى خويش مقرر كن و در بهشت خود مأوايم ده، و به من قدرت و توانى بخش كه (بار) همه امورى كه مورد خشنودى توست (بر دوش) كشم،و گريز مرا به سوى درگاه خود و ميل مرا به (طلب) آن چه در نزد توست قرار ده، و لباس وحشت از آفريدگان شرور خود را بر اندام قلب من بپوشان، و (دولت) انس به خود و بندگان خاص خود و (محبت) اهل بندگى و طاعت را به من عنايت كن؛
012 21 و منت پذير و ريزه خوار هيچ فاجر و كافرى مگرادانم، و روى نياز مرا به جانب آنان مپسند، بلكه آرامش قلب و راحت جان و بى نيازى و چاره جويى مرا (در امور زندگى) بر عهده ى خود و برگزيدگان خلق خود قرار ده.
013 21 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا همدم و همنشين برگزيدگان خلق خويش كن، و بر (گردن) من منت گذار كه شوق و رغبت قلبى من (فقط) به تو باشد، و به كارى دست يازم كه تو دوست دارى و مى پسندى، چرا كه تو بر انجام هر كارى قادر و توانايى (انجام) اين (تقاضا) براى تو آسان است.
001 22 دعاى امام به هنگام سختى. (رو به رو شدن با) كارهاى دشوار
001 22 بارالها! مرا به انجام كارى وادار كرده اى كه خود به انجام آن از من تواناترى، و توانايى تو بر (انجام) آن (كار) و (نيز) بر من افزون تر از قدرت من است، پس (توفيق انجام) كارى را به من عنايت كن كه موجب خشنودى تو از من گردد، و مرا به كارى وادار كه مورد خشنودى تو و عافيت من باشد؛
002 22 بارالها! در (وجود) من توان (تحمل) رنج، و شكيبايى به هنگام بلا و گرفتارى، و ياراى تنگدستى و بينوايى نيست، و پس روزى مرا از من دريغ مدار،و (كار) مرا به (دست) آفريده خود وامگذار، بلكه (از روز لطف و مرحمت و) به تنهاى نياز مرا برآورد؛ و (امور) مرا كارسازى كن؛
003 22 و به چشم رحمت و محبت به من بنگر، و خير و مصلحت مرا در همه ى كارها در نظر گير، چرا كه اگر مرا به خود واگذارى در كار خود در خواهم ماند، و به انجام كارى كه صلاح من در آن است بر نخواهم خواست، و اگر (امور) مرا به خلق خويش واگذارى (از من) روى در هم كشند (و با ناخوشايندى نه از روى رضامندى با من رفتار كنند)، و اگر (امور) مرا به نزديكانم واسپارى، نااميدم سازند، و اگر (از سر اجبار و رودربايستى (عطايى) در حق من) كند، عطايى ناچيز و ملال آور خواهد بود، و (به خاطر همين بخشش اندك و ناچيز) بر (گردن) من (بار) منت بسيار نهند و بسى از اندازه مورد سرزنشم قرار دهند.
004 22 پس (بارالها!) به فضل خويش (از عطا و منت ديگران) بى نيازم كن، و به بزرگى عظمت (ذاتى) خويش مرتبت و منزلت مرا بلند گردان، و به توانگرى خويش دست مرا (در امور معيشتى) گشاده دار، و (به رحمت و قدرت خويش) و به آنچه در توست (انجام) امور مرا بر عهده گير (و از ديگرانم بى نياز فرما.)
005 22 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا (از آلودگى) حسد پاك گردان، و از (در افتادن به دام) گناهان و از امور خواهش مرا به جانب خويش معطوف فرما، و به آنچه از جانب تو به من مى رسد راضى و خشنودم ساز، و در چيزى كه روزى من كرده و يا بخشيده و انعام فرموده اى، بركت و (افزونى) قرار ده،و در تمامى احوال (از بد هر پيشامد ناپسندى) نگاهم دار، و عيوب مرا پوشيده و از دسترس (مردم بد نهاد) دورم ساز و در پناه خويش امانم ده.
006 22 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و بر انجام تكاليفى كه به هر نحوى از انحاء نسبت به تو و خلق تو دارم- و مرا (به انجام آنها) ملزم ساخته اى-توفيق عنايت كن، تكاليفى كه بدنم از آنجا آنها ناتوان، و قدرت جسمانى من از اداى آنها فرو مى ماند، و توانايى من به آن نمى رسد (و از عهده ى آن بر نمى آيد)، و ثروت و دارايى من تكافو نكند و دست (قدرت) من قادر به انجام آن نباشد، خواه تكاليفى كه در يادم هست و خواه تكاليفى را كه فراموش كرده ام (در اين دعا ذكرى از آن به ميان نياورده ام.)
007 22 اين تكليف از تكاليفى باشد كه تو اى پروردگار من! بر عهده ام گذارده باشى و من از آن غفلت كرده باشم، پس (اى خداى قادر و غفور!) آن تكليف (فراموش شده) را به بخشش بزرگ و رحمت بى منتهاى خويش از جانب من ادا كن (و مرا در زير بار اين تكليف مپسند)، چرا كه تو قادر و بى نياز و كريمى و
(نمى پسندى كه كيفر) آن طاعت (ناكرده و فراموش شده) بر عهده ى من باقى بماند، تا در روز ديدار خود به خاطر آن (طاعت فراموش شده) از حسنات اعمال من بكاهى يا بر (بار) گناهان من بيفزايى اى پرودرگار (من)!
008 22 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و به من شوق و رغبتى عنايت كن كه عمل به (احكام) تو را براى (فزونى توشه ى) آخرت و خويش بدانم، بدان گونه كه (نور) صدق اين شوق و رغبت را در دل خويش ببينم، و (انديشه ى) بى رغبتى به دين (و امور دنيا) بر وجودم چيره شود تا جايى كه از سر شوق به انجام اعمال نيك و پسنديده برخيزم، و به خاطر هراسى كه از گناهان دارم (از كيفر تو) در امان مانم، و فروغى بر (جان) من بيفكن كه در پرتو آن در ميان مردم زندگى كنم و (به مدد آن) در تاريكى ها (به سوى تو) راه يابم، و نور آن (خانه ى) دلم را از (تاريكى) شبهه و ترديد پاك سازد؛
009 22 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و هراس عذاب و شوق ثوابى را كه وعده فرموده اى، نصيبم كن، تا لذت (ثوابى) كه تو را براى آن مى خوانم، دريابم و اندوه عذابى را كه از آن به درگاه تو پناه مى برم، (با تمام وجود) احساس كنم.
010 22 بارالها! (تويى كه) آن چه شايسته ى دنيا و آخرت من باشد، مى دانى، پس به خواسته هاى من با چشم عنايت و رحمت بنگر.
011 22 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و توفيقم ده تا به خاطر كوتاهى كه در شكر نعمت هاى تو به هنگام سلامت و بيمارى داشته ام با گرايش به جانب حق، و مراتب رضامندى خاطر و آرامش جان خود را در انجام تكاليى كه مرا ملزم به انجام آنها ساخته اى پيدا كنم- چه در حالت هراس و چه در آسودگى يا در حالت خشنودى و خشم و به هنگام زيان و سود-.
012 22 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و سينه ى مرا از (آسيب) حسد به سلامت درا تا بر هيچ يك از آفريدگانت به خاطر نعمتى (كه به آنان كرم كرده اى) حسد نورزم و هيچ نعمتى از نعمت هاى تو را- چه در امر دينى و چه در امور دنياى- از عافيت و تقوى (گرفته) تا گشادگى روزى و خوشى و آسودگى (كه) در (اختيار) آفريدگانت قرار داده اى مشاهده نكنم مگر آنكه بهتر از آن نعمت ها را از درگاه لطف تو اى خداوند بى شريك و يگانه! (براى خود و ديگر بندگان شايسته ى تو) آرزو نمايم.
013 22 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و ما را از (آلودگى به) گناهان بدور دار و در دنيا و آخرت و در حالت خشنودى و خشم از لغزش ها امانم ده به گونه اى كه اين دو حال در نظر من يكسان باشد و در طاعت (و اطاعت) تو باشم و رضامندى تو را بر خشنودى خود بگزينم و به حكم تو با دوستان و دشمنان رفتار كنم، تا دشمن من از (آسيب) ستم من در ا مان، و دوست من از حمايت نارواى من نااميد گردد؛
014 22 و مرا در زمره ى كسانى قرار ده كه تو را در ايام راحت و آسايش چنان با اخلاص و بى ريا مى خوانند كه افراد مضطر و درمانده، و ترديدى ندارم كه تو ستوده و بزرگوارى.
001 23 دعاى امام به هنگام درخواست تندرستى و سلامتى و توفيق سپاس از درگاه خداوند
001 23 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و (لباس) سلامت بر (اندام) من بپوشان، و وجود مرا به (نور) عافيت فراگير، و در (حصار) عافيت خويش نگاهم دار، و به (دولت) سلامتى گرامى و بى نيازم فرما، و از (نعمت) تندرستى بهره ورم ساز، و مرا به سلامت دار، و (فرش) عافيت را برايم بگستران و آنرا سزاوار من فرما، و در دنيا و آخرت ميان من و (نعمت) سلامتى جدايى ميفكن.
002 23 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و به من (نعمت) عافيت عطا فرما، عافيتى كامل و شفادهنده، عافيتى برتر و افزون تر (از آنچه در نظرم دارم)، عافيتى كه هم براى تن من سلامت آورد و هم عافيت در دنيا و آخرت را براى من (به همراه) داشته باشد.
003 23 (بارالها!) به (نعمت) تندرستى و ايمنى در دين و بدن، بينايى دل، پيشرفت در امور (زندگى)، و ترس از عذاب و عقاب) و هراس از خشم خويش، بر (گردن) من منت گذار، و به من نيرويى عنايت كن تا بر آن چه فرمان داده اى عمل كنم، و (اراده اى به من عطا كن) تا از آن چه نهى كرده اى دورى گزينم.
004 23 بارالها! ت هنگامى كه به لطف تو زنده ام- چه در (طول) امسال و يا هر سال (ديگر)- با توفيق (انجام مناسك) حج و عمره و زيارت قبر رسول خود و
خاندان او- كه درود تو بر همه آنان نثار باد- بر (گردن) من منت گذار، و اين اعمال را (به كرم خويش) به صورت پسنديده (از من) بپذير، و (آنها را) مورد نظر خويش و مايه ى توشه و اندوخته ى من (در آخرت) قرار ده؛
005 23 زبان مرا به حمد و سپاس و ذكر و ستايش پسنديده ى خويش گويا و (تنگناى) دل مرا براى دريافت هدايت ما و مقاصد دينى خويش گشاده ساز؛
006 23 و مرا و فرزندان مرا از گزند شيطان رانده شده و جانوران گزنده و كشنده و ديگر جانوران آسيب رسان، و (نيز) از چشم زخم و (آسيب) هر شيطان سركش و پادشاه ستم پيشه و مردم خودكامه ى ياغى و گزند هر موجود ديگرى- اعم از ضعيف و قوى، عالى مرتبه و فرومايه، كوچك و بزرگ، نزديك و دور- در امان دار و (نيز) از گزند هر جن و انسى كه به ستيزه ى با پيامبر تو و خاندانش برخاسته است، و از آسيب هر جنبنده اى كه اسير پنجه ى قدرت توست پناهم ده، چرا كه تو در مسير مستقيم عدالت و حقيقتى.
007 23 بارالها! بر محمد و آل و درود فرست،و هر كسى را كه درباره ى من سوء نيت دارد، (شر) او را از من بازگردان و مكر او را از من دور كن و گزندش را از من بگردان، و (پيامدهاى) مكر او را گريبانگير خود او ساز؛
008 23 و در فراروى بدخواه من سدى قرار ده كه چشم او را از ديدن من كور و گوش او را از شنيدن نام من كر و دل او را هنگام بدخواهى من قفل كند، و زبانش را از بدگويى من باز دارد، و سر او را به (سنگ) مذلت بكوبد، و عزتش را به خوارى بدل كن، بزرگى او را در هم بشكند، و گردنش را به طوق ذلت در آورد، و (بساط) خودخواهى او را بر هم زند و مرا از تمامى زيان ها و آسيب هاى او- اعم از طعن و سخن چينى و غيبت و حسد و دشمنى- برهاند و از دام و كمند پياده ها و سواره هاى آن در امان دارد، زيرا كه تو غالب و توانايى.
001 24 دعاى امام در حق پدر و مادر خود (عليهما السلام)
001 24 بارالها! بر محمد- بنده و فرستاده ى خود- و خاندان پاكش رحمت فرست و آنان را به بهترين درود و رحمت و بركات و سلام خود ممتاز گردان.
002 24 بارالها! پدر و مادر مرا نيز با گرامى داشتن در درگه خود و با سلام از جانب خويش (بر ديگران) برترى بخش، اى مهربان ترين مهربانان!
003 24 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و فهم و درك تكاليفى را كه (اداى آن ها) درباره ى پدر و ماردم واجب است به من الهام كن و (موجبات انجام آن ها را) تماماً براى من فراهم ساز، و آن گاه توفيقم ده تا آن چه را كه به من آموخته اى به كار گيرم و در مورد آن چه كه بصيرتم داده اى لباس عمل بپوشانم، به گونه اى كه هيچ يك از آموخته هاى من هدر نرود و هيچ يك از اعضاى بدن من در انجام آن چه فرا گرفته ام احساس (خستگى و) و سنگينى نكند.
004 24 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست، (همان پيامبرى) كه ما را وجود او مفتخر فرموده اى، و بر محمد و آل او درود فرست همان سان كه به بركت وجود او حقى براى ما بر عهده ى مردم نهاده اى.
005 24 بارالها! چنان (مقدر) كن كه هيبت پدر و مادر همانند هيبت پادشاهى خود رأى و خود كامه ى وجود مرا فراگيرد و همانند مادرى مربان ودلسوز درباره ى آن دو نيك كنم، و اطاعت از (فرامين) پدر و مادر و نيكويى كردن در حق آنان را از لذتى كه چشم خواب آلوده از خواب مى برد در نظرم خوشتر كن، و از لذتى كه (انسان) تشنه از آشاميدن (آب) سرد احساس مى كند، و گواراتر ساز تا خواهش آنان را بر خواسته ى خويش، و خشنودى خاطر آنان را بر خرسندى خود مقدم دارم، و نيكى آنان را درباره ى خودم- هر چه كم و ناچيز باشد- (به چشم) زياد بنگرم و نيكى خود را در حق آنان- اگر چه بسيار باشد- اندك شمارم.
006 24 بارالها! (آهنگ) صدايم را در حضور آنان آهسته، و (شيوه ى) گفتارم را در نظر آنان خوش، و اخلاقم را نسبت به آنان ملامى، و قلبم را در حق آن دو مهربان ساز، و مرا براى آن دو دلسوز و خوشرفتار قرار ده.
007 24 بارالها! پدر و مادر مرا به خاطر تربيت من پاداش نيكو عطاكن و به خاطر گرامى داشتن من اكرامشان فرماى، و پاداش زحماتى را كه در ايام كودك برايم كشيده اند و از گزندم مصون داشته اند، در حق آنان منظور كن.
008 24 بارالها! اگر از جانب من گزندى به آنان رسيده و يا كار ناپسندى از من ديده اند، يا حقى از آنان توسط من از ميان رفته است همه ى اينها را سبب پاكى (نامه ى اعمال) آنان از گناهانشان، و موجب بلندى مقام و منزلشان و افزونى حسنات آنان قرار ده، اى خدايى كه بدى اعمال راه به چندين برابر از اعمال پسنديده تبديل مى كنى!
009 24 بارالها! اگر پدر ومادر (با سخنان تند و اهانت آميز) در حق من تعدى كرده و يا كردار ناپسندى داشته اند يا حقى از حقوق) مرا ناديده گرفته اند يا از انجام وظايف خود درباره من كوتاهى ورزيده اند من از آنان در گذشتم و (ثواب اين احسان و گذشت خود را به آنان) بخشيدم، و از تو مى خواهم كه پيامد اعمالشان را (بر آنان ببخشايى و سنگين وبال آن را) از (دوش) آنان بردارى، چرا كه من آنان را به كوتاهى (در انجام وظايف خود نسبت من) متهم نمى كنم (و در اين مورد گمان بد به آنان ندارم) و آنان را در مهربانى كردن به خود سهل انگار نمى دانم، و از آنچه پدر و مادر درباره ى من انجام داده اند ناراضى و ناخشنود نيستم- اى پروردگار من!-
010 24 زيرا (رعايت حقوق پدر و مادر واجبتر و نيكى و احسان آنان (نسبت به من ريشه دارتر و) ديرينه تر و منتى كه آنان بر (گردن) من دارند بيشتر از آن است كه از آنان (در پيشگاه تو) دادخواهى كنم (و به درگاه تو از آنان شكوه آورم) و يا همانند آنان رفتار كنم (و بيمهرى پدر و مادر خود را با بيمهرى پاسخ گويم) اى خداى من! اگر از آنان نگذرم پى تكليف آن روزگار درازى كه (از عمر گرانبهاى خود را) صرف تربيت و پرورش من كرده اند؛ و آن ناملايمات و رنج هاى فراوانى كه در نگهدارى من متحمل شده اند، و آن قدر امر معاش و زندگى را بر خود تنگ گرفتند تا من در آسايش و راحتى باشم، چه مى شود؟
011 24 افسوس و هيهات كه در و مادر من نمى توانند حقوقى را كه بر ذمه ى من دارند استيفا كنند و آنها را از من باز گيرند، و (نيز) نمى توانم حقوق آنان را (كه بر عهده دارم) ايفا كنم و به وظيفه ى خويش عمل نمايم، پس (اى خداى من!) بر محمد و آل او درود فرست- و اى بهترين يارى رسانى كه خلق از او طلب يارى مى كنند و اى بهترين راهنمايى كه مردم به او روى مى آورند- به من
توفيق (خدمت به پدر و مادر را) عطا كن، و مرا در زمره ى كسانى كه با پدران و مادران خويش بدرفتارى كرده و عاق پدر و مادر خويش اند، قرار مده در آن روزى كه هر كس به كيفراعمال خويش مى رسد و بر كسى ستم نمى رود.
012 24 بارالها! بر محمد و آل او و فرزندانش درود فرست و پدرو مادر مرا به بهترين پاداشى كه از آن پدران و مادران بندگان با ايمان توست مخصوص گردان، اى مهربان ترين مهربانان!
013 24 بارالها! ذكر (خير) آنان را در هيچ يك از (تعقيبات) نمازها و اوقات شب و ساعات روز از ياد من مبر.
014 24 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و به بركت خيرى كه در حق آن دو كردم مرا بيامرز، و از آنان نيز در گذر كه در حق من نيكى كرده اند، و از آنان هميشه به شفاعت من خشنود باش، و آن دو را به كرم خويش به جاى امن و امان برسان.
015 24 و اگر پيش از اين، آنان را آمرزيده اى شفاعت آن دو را درباره ى من قبول فرما، و اگر پيش از اين از گناهان من نيز در گذشته اى، شفاعت مرا در حق آن دو بپذير، تا در سايه ى عنايتت در مقام كرامت و جايگاه آمرزش و رحمت تو به گرد هم جمع آييم، زيرا كه تو دارنده ى فضل عظيم و نعمت ديرينه و مهربان ترين مهربانانى.
001 25 دعاى امام درباره ى فرزندانش (عليهم السلام)
001 25 بارالها! با بقاى (عمر) فرزندانم و اصلاح (نفوس و امور) آنان به خاطر (رعايت حال) من و برخوردارى من از آنان، بر من منت گذار.
002 25 بارالها! عمر فرزندان مرا به خاطر من دراز و مدت عمرشان را بسيار گردان، افراد خردسال آنان را براى من پرورش ده و ناتوانيشان را نيرومندى بخش و بدن و دين و اخلاق آنان را به خاطر من از سلامت برخوردار ساز و جان و اندام آنان را و (نيز) از آن چه كه من درباره ى آنان انديشناكم از آسيب در امان دار و به خاطر من و به دست من روزى آنان را فزونى ده؛
003 25 و فرزندان مرا نيكوكارانى خدا ترس، اهل بينش و شنوا (و پذيراى سخن حق) و فرمانبر خود گردان، و (آنان را) دوستدار و هواخواه و خيرانديش اولياى خود ساز و بدخواه دشمنان خويش قرارشان ده، خداوندا! دعاى مرا درباره ى آنان مستجاب فرما.
004 25 بارالها! بازوى مرا به وجود فرزندانم توانا، و خللى كه در امور منست به وسيله ى آنان بر طرف كن، و تيره و تبار من (و ياران) مرا به وسيله ى آنان بسيار ساز و محفل مرا به وجود آنان بياراى، و ياد مرا به وسيله ى آنان (در خاطرها) زنده نگاه دار، و امور مرا در غياب من به (دست) آنان به سامان كن، و آنان را درامورى كه به آن نيازمندم يار و ياورم گردان، و نسبت به من دوستدار ومهربان و
دلسوزشان بدار تا از روى التفات فرمانم برند و در اطاعت من كوشند، نه نافرمان و بدكردار و مخالف و خطاكار (بار آيند تا به آزار من كوشند)؛
005 25 و مرا در پرورش و تربيت و نيكى كردن به فرزندانم يارى ده، و علاوه بر آنان از روى كرامت، فرزندان ذكور (ديگرى) نيز به من عنايت كن و خير مرا در اين انجام اين خواسته قرار ده و آنان را در انجام آن چه از درگاه تو طلب مى كنم، يار و ياورم فرما؛
006 25 و (بارالها!) مرا و فرزندانم را از (شر) شيطان رانده شده ى (از درگاه خويش) حفظ كن چرا كه تو (بودى كه) ما را آفريدى و به ما امر و نهى كردى و به پادش اوامر خويش تشويق و از مكافات مخالفت با خويش بيم مان دادى، و براى ما دشمنى مقرر كردى كه در فريبمان كوشد و او را بر ما چيره كردى (در حالى) كه ما را چندان بر او چيرگى نبخشيدى، او را در سينه هاى ما مكان دادى و درشريان ما روان ساختى، كه اگر ما از او غافل شويم او از ما غافل نمى ماند و اگر ما را فراموش كنيم، او فراموشمان نخواهد كرد، همو كه ما را از مكافات تو ايمن مى كند و (نه از تو كه) از غير تو مى هراساند.
007 25 بارالها! ابليس (همان رانده ى درگاه توست كه) اگر به انجام كار نكوهيده اى اهتمام كنيم، ما را جسور و گستاخ مى كند، و اگر قصد انجام كار نيكويى كنيم ما را از انجام آن باز مى دارد، (و همو) خواهشهاى نفسانى را در نظرمان جلوه مى دهد (و ما را مى فريبد) و در راه (باورهاى دينى) ما دام شبه و ترديد مى گسترد، اگر به ما وعده دهد به آن وفا نمى كند و اگر به چيزى نويدمان دهد از انجام آن سر باز مى زند، (خدايا!) اگر تو (شر) فريب شيطان را از ما دورمان نسازى، گمراهمان خواهد كرد، و اگر تو از (دام) فساد و تباهى او دورمان نگردانى، ما را به خطا و لغزش سوق خواهد داد.
008 25 پس (بارالها!) توانايى و سلطه ى شيطان را (اينك) با قدرت و تسلط خود، از ما دور ساز تا آنكه به خاطر بسيارى دعاهايمان (براى هميشه) (شر) او را از ما باز داشته و در پناه تو از نيرنگ او در امان مانيم و در زمره ى بيگناهان درگاهت قرار گيريم.
009 25 بارالها! هر چه را كه از تو طلب كردم به من عطا كن و خواسته هاى مرا بر آور و مرا از اجابت دعاهايم نوميد مگردان چرا كه تو استجابت دعا را وعده كرده اى، و دعاى مرا از درگاه خويش در پرده ى حجاب ميفكن و از اجابت باز مدار چرا كه تو به دعايم فرمان داده اى، (خداوندا!) هر چه در دنيا موجب اصلاح امور منست به من عنايت كن اعم از آن كه آنها را به خاطر داشته و يا فراموش كرده باشم، يا آنها را اظهار كرده و يا پنهان داشته، و يا آنكه آشكارا بر زبان آورده و يا در خلوت پنهان با تو در ميان نهاده باشم؛
010 25 و (بارالها!) مرا در تماتى حالات از بندگان سزاوار و در خور درگاه خويش گردان كه به خاطر درخواستشان از تو، به درخواست خويش نايل آمدند و از خواسته ى خويش محروم نشدند چرا كه به (لطف و عنايت) تو اعتماد كردند.
011 25 (بارالها! مرا) از آن گروه (قرار ده) كه به روى آوردن به درگاه تو خو گرفته اند و از سوداى با تو سود سرشارى نصيب خود كرده اند، هم آنان كه در پناه عزت مقيمند و از دولت جود و كرم تو از (گستره ى) فضل گسترده ى تو، روزى حلال و فراوانى يافته و در اثر عنايت تو از (حضيض) ذلت و خوارى به (اوج) عزت رسيده، و از ستم (بيدادگران) به پيشگاه عدل تو پناه آورده اند، و از (آسيب)
بلا به خاطر رحمت (بى منتهاى) تو جان بدر برده اند، و از (دولت) بى نيازى تو از (محنت) فقر و تنگدستى رهيده و به توانگرى رسيده اند، و به خاطر تقواى آن از (ورطه ى) گناه و لغزش مصون مانده، و در اثر طاعت تو به خير و صواب توفيق يافته اند، و به قدرت تو در ميانه ى آنان و گناهان حجابى حايل آمده، (تا آن جا كه) هر گونه نافرمانى را رها كرده و در جوار رحمت تو جاى گرفته اند.
012 25 بارالها! همه ى اين خواسته ها را به توفيق و رحمت خود ارزانى ما كن و ما را از عذاب دوزخ در امان دار و تمامى آن چه را كه براى خود و فرزندانم از درگاه تو درخواست كردم به عموم مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ايمان، در اين جهان و آن جهان عنايت فرما، چرا كه تو (به بندگان خود) نزديكى، و خواسته ى آنان را اجابت مى كنى، و شنوا و دانا و بخشاينده ى (گناهانى) و دلسوز و مهربان؛
013 25 و ما را در اين دنيا خسته و در آن دنيا (نيز) حسنه عطا كن و از عذاب و شكنجه ى آتش (دورخ) نگاهمان دار.
001 26 دعاى امام درباره ى همسايگان و دوستانش به هنگامى كه از آنان ياد مى كرد
001 26 بارالها! بر محمدو آل او درود فرست و مرا در رعايت حق همسايگان و دوستانم- كه حق ما را مى شناسند و با دشمنان ما در ستيزه اند- به بهترين وجه يارى فرما؛
002 26 و به آنان توفيق ده كه سنت تو را بر پاى دارند، و آداب نيكوى تو را به كار گيرند تا ناتوانان (جامعه ى) خود را يارى كنند و خواسته ى آنان را برآورند، و از بيماران عيادت نمايند، و طالبان راه (حق) را هدايت كنند، و در حق مشورت كنندگان خيرخواه باشند، و از مسافران بازگشته به وطن ديدار نمايند، و اسرار مردم را پنهان سازند، و عيوب خلق خدا را بپوشانند، و به يارى ستمديدگان بشتابند، و در فراهم آوردن لوازم خانه به خوبى كمكشان كنند، و از بخشش فراوان درباره ى آنان دريغ نورزند و پيش از درخواست، آن چه را كه مورد نياز آنان است آماده سازند.
003 26 بارالها! مرا به احسان كردن درباره ى بدكردار آنان و در گذشتن از ستمكارشان توفيق ده، و (چنان كن كه) نسبت به همه ى آنان حسن ظن داشته باشم و با ايشان به نيكى رفتار كنم، و از روى عفاف چشم از خطاى آنان بپوشم و از راه فروتنى با ايشان نرمى كنم و بر بلاديدگان آنان از سر رحمت رقت آورم، و در غيابشان محبت خود را نسبت به آنات اظهار كنم و با دلسوزى دوام نعمت آنان
را بخواهم، و آن چه را كه بر بستگان خود لازم مى شمرم، درباره ى آنان (نيز) منظور دارم.)
004 26 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و همانند آنچه (درباره ى هسمايگان و دوستانم) از درگاهت تقاضا نمودم از (زبان) ايشان روزيم گردان (تا رفتارى همانند رفتارى كه با آنان دارم با من داشته باشند) و بهره اى وافرتر (از خوبى ها و اخلاق نيكو) كه نزد آنان است نصيب من فرما و بصيرت آنان را نسبت به من بيفزاى، و معرفت ايشان را (نيز) به فضل (و كيان وجودى) من افزون كن تا آنان به سبب من سعادتمند شوند، و من نيز به جهت ايشان نيكبخت گردم. پروردگارا! دعاى مرا مستجاب كن.
001 27 دعاى امام در حق مرزداران
001 27 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرزهاى (كشور اسلامى و سرزمين) مسلمانان را به عزت خود (از آسيب دشمن) در امان نگاه دار، و نگاهبانان سرحدات (كشور اسلامى) را به نيروى خويش توان ده و عطايا (و در آمد) ايشان را به توانگرى بى منتهايت فراوان گردان.
002 27 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و بر تعداد مرزداران (كشور اسلامى) بيفزاى و جنگ افزار آنان را تيز و برا ساز و از قلمروشان پاسدارى كن و حدود جبهه ى آنان را محكم و غير قابل نفوذ فرما، و در (ميانه ى) جمع آنان الفت و يكدلى و همانگى حاكم گردان، و امورشان را به سامان كن، و آذوقه ى آنان را پياپى برسان، و هزينه ى معيشتى شان را خود به تنهايى بر عهده گير، و با يارى خويش به تقويت آنان بكوش، و با شكيبايى امدادشان فرما و به آنان (راه) چاره جويى ها را به دقت بياموز.
003 27 بار الها! بر محمد و آل او درود فرست و آن چه را كه (مرزداران) نمى دانند به آنان بياموز و از امورى كه آگاهى ندارند آگاهشان كن.
004 27 بار الها! بر محمد و آل او درود فرست و هنگام رويارويى با دشمن، خيال دنياى مكار و فريبا را از خاطرشان ببر و (نقش) خيالات مال و دارايى فتنه انگيز (دنيا) را از دل آنان بزداى، و بهشت را در نظرشان مجسم ساز، و آن چه را كه در بهشت (براى جهادگران) فراهم ساخته اى از (قبيل:) رودهاى جارى با نوشيدنى هاى رنگارنگ و گوناگون و درختان پربار با انواع ميوه ها، در پيش چشم آنان جلوه گر
ساز تا هيچ يك از مرزداران آهنگ گريختن و پشت كردن به دشمن نكنند وانديشه ى گريز از (روياروى با) هماورد را از ذهن خود عبور ندهند.
005 27 بارالها! به بركت اين دعا (صفوف) دشمنان آنان را در هم بشكن و ناخن دشمنان شان را (از سر انگشتان) برچين و نابودشان فرما، و در ميانه ى دشمن و جنگ افزار آنان جدايى بيفكن، و بندهاى دل آنان را از هم بگسل، و توشه و آذوقه آنان را از دسترسشان دور ساز و در راه ها سرگردانشان كن و از مقصدى كه (در پيش رو) دارند گمراهشان فرما، و (راه) مددرسانى به آنان را قطع كن، و تعداد آنان را اندك ساز، و در دل هاى آنان هراس انداز، و دست آنان را چنان ببند كه نتوانند گشود، و زبان ايشان را از گفتار ببند، و با پراكندگى (صفوف) دشمنان (قواى) پشت سر آنان را متفرق كن و شكست دشمن را مايه ى عبرت ديگر همرزمانشان قرار ده، با زبونى اينان (رشته ى) اميد دشمنان ديگر را كه از دنباله ى آنان خواهند آمد، پاره كن.
006 27 بارالها! زنان دشمن را عقيم و نازا، و صلب مردانشان را خشك، و نسل چهارپايان و سوارى و گاو و گوسفندانشان را قطع كن، به آسمانشان اجازه ى باريدن و به زمين آنان اجازه ى روييدن مده.
007 27 بارالها! به آنچه از تو طلب كردم پشت مسلمانان را قوى و (محدوده ى) شهرهايشان را به دژى محكم و حصارى متسحكم، استوار ساز و (شجره ى) دارايى آنان را بارور كن و خاطرشان را از (مشغله ى) جنگ و از رزمشان با دشمن آسوده ساز كه بندگى تو كنند و با تو در خلوت به راز و نياز بپردازند و تا آنجا كه در گستره ى كره ى زمين جز تو را نپرستند و هيچ يك از آنان جز به درگاه تو جبين بر خاك نسايند.
008 27 بارالها! مسلمانان را در تمامى (جبهه ها) و نواحى به دفع مشركانى كه در برابر آنان (ايستاده) اند، برانگيز و به فرشتگان خود پياپى مدد فرست تا آنان را به دورترين نقطه ى كره ى خاك برانند وشرشان را با كشتن و به اسارت در آوردن آنان از سر مردم (مسلمان) كوتاه سازند مگر آنكه به يگانگى تو
كه همتا و انبازت نيست- اقرار كنند.
009 27 بارالها! دشمنان خود را در هر كجا كه به سر مى برند به اين سرنوشت دچار كن چه در هند و روم و تركستان كه خزر و حبشه و نوبه و زنگبار (و چه) سقلابيان و ديالمه و ساير ملت هاى مشرك كه نام و نشان آنان براى ما مشخص نيست و تو آنانر را يكايك مى شناسى و به قدرت خويش بر آنان مسلطى.
010 27 بارالها! مشركان را (به جان هم انداز و) و به خود مشغول شان ساز تا از دستيابى بر ممالك اسلامى باز مانند و با كاستن شماره ى آنان از كاستن تعداد مسلمانان بازشان دار در ميانه ى آنان تفرقه افكن تا به مخالفت با مسلمانان گرد نيايند.
011 27 بارالها! دل آن را از آرامش تهى و بدنشان را از نيرو خالى كن و دل هايشان راز مكر و چاره جويى غافل گردان و اعضاى آنان را بى قوت و سست ساز كه هماوردى با مردان مسلمان نتوانند و در دلشان از فرشتگان خود را- با عذابى كه خود مى دانى- بر آنان بگمار، همان سان كه در روز (غزوه ى) بدر (بر سپاه دشمن) گماردى و بدين گونه دشمنان را بى بنياد شوكتشان را ريشه كن و جمع آنان را پريشان گردان.
012 27 بارالها! آب آشاميدنى آنان را به (ميكروب) وبا و خوراكشان را به بيمارى هاى گوناگونى درآميز و شهرهايشان را (در اثر زلزله) در (ژرفاى) زمين فرو بر و پيوسته بر (سر) آنان سنگهاى آسمانى بباران و به (بلاى) قحطى و خشكسالى گرفتارشان ساز، و خوار و بار (مورد نياز) ايشان را در بى بركت ترين و دورترين نقاط كره ى خاك قرار ده و دژهاى آن سرزمين را از حفاظت آنان باز دار و به گرسنگى هميشگى و بيمارى هاى دردناك دچارشان كن.
013 27 بارالها! هر مرد سلحشور و رزمنده اى كه از اهل دين و ملت تو هر جهادگرى كه از پيروان سنت تو با آنان بجنگد و به جهاد برخيزد تا دين تو (بر تمامى اديان در كره ى خاك) برترى يابد و حزب تو كارآتر و نيرومندتر گردد و نصيب
دوستان تو فزونى يابد، او را از آسايش (خيال) برخوردار ساز و امور زندگى او را به سامان دار، و پيروزيش را بر عهده گير و (شايسته ترين) ياران را براى او بگزين، و پشت او را (به قدرت خود) قوى و توانا كن و درآمد او را فراوانى بخش (تا در انفاق و دستگيرى از بينوايان دستى گشاده داشته باشد) و او را از طراوت و خرمى بهره مند ساز و آتش اشتياق شهر و فرزند و خانمان را در دل او فرو نشان (تا رغبتى به امور دنيا نداشته باشد) و از هراس تنهاييش امان ده و خيال همسر و (انديشه ى) فرزندان را از دل او بيرون كن؛
014 27 و نيت او را نيكو ساز و تندرستى او را خود بر عهده گير و ايمنى و سلامت را رفيق راهش ساز، و هراس (از غير خود) را از دل او ببر، و دل او را دليرى ده و نيرومندش ساز و به نصرت خويش تأييدش فرما و سيره و سنت هاى اسلامى را به او بياموز و راه درست داورى را به او بنماى و او را از ريا دور كن و از (بلاى) خودنمايى و شهرت طلبى مصونش دار و فكر و ذكر و سكون و جنبش او را در راه خود و براى خود قرار ده؛
015 27 و هنگامى كه با دشمنانت- كه دشمن او نيز هستند- به مصاف درآيد شماره ى (سپاهيان) دشمن را در نظر او ناچيز و اندك جلوه گر ساز و شوكتشان را در دل او كوچك گردان، و او را بر آنان چيره كن و دشمن را بر او چيره مساز، و اگر پايان زندگى او را (همراه) با نيكبختى و سعادت مقرر كرده و شهادت را روزى او فرموده اى، اين سعادت را از آن او ساز كه ريشه ى دشمن تو را با كشتن او بركنده و يا با اسيرى او زبون و خوارش كرده باشد، و پيرامون مرزهاى (كشورهاى) مسلمان را امنيت فرا گرفته و دشمنت رو به هزيمت نهاده باشد.
016 27 بارالها! هنگامى كه رزمنده ى مسلمان در جبهه ى جنگ حضور دارد و مرزبان (كشور اسلامى) سرگرم مرزدارى است هر مسلمانى كه در غياب او به امور زندگيش رسيدگى كند يا هزينه ى معيشتى افراد تحت تكفل او را بر عهده گيرد و يا با قسمتى از مال و دارايى خويش يه يارى او برخيزد، يا ساز و برگ جنگى و
ادوات رزمى او را فراهم سازد، يا همت او را براى نبرد با دشمن برانگيزد، يا او را در راهى كه در پيش گرفته است با دعاى خير همراهى كند، يا در غياب او در حفظ آبرويش بكوشد، پس (اى خداى بزرگ!) اجرى همانند و همسنگ آن رزمنده به او نيز عطا كن و عمل او را پاداشى نقد (در همين دنيا) عنايت فرما كه به زودى فايده ى عمل خيرى را كه پيشاپيش فرستاده و شادمانى و خرسندى كارى را كه انجام داده است دريابد تا آن گاه كه عمر او به نقطه ى پايان رسد و (در آن دنيا نيز) به آن چه كه براى او از فضل و احسان خويش مهيا ساخته اى و از روى كرم و بخشش خود براى او آماده كرده اى، برسد.
017 27 بارالها! هر مسلمانى كه به امر اسلام اهميت دهد و از گرد آمدن اهل شرك در برابر ملت اسلام اندوهگين شود و با آن كه قصد رويارويى و آهنگ جهاد با مشركان را دارد ولى به خاطر ضعف و ناتوانى، خانه نشين شده و يا به جهت تنگدستى و بينوايى، آهنگ زندگيش به كندى گرايد و يا بروز پيشامدى تصميم او را (مبنى بر شركت در جهاد با مشركان) به تأخير اندازد و يا مانعى سد راه اراده ى او گردد، (بارالها!) نام او ار در شمار عبادت كنندگان (واقعى) منظور فرما و پاداش جهادگران (راه حق) را به او عنايت كن، و او را در زمره ى شهيدان و صالحان (درگاه خويش) قرار ده.
018 27 بارالها! بر محمد بنده و رسول خويش و آل او درود فرست (درودى) بالاتر از هر درود و برتر از هر ستايش، درودى كه از نظر زمانى پايان نپذيرد و از نظر شماره متوالى و ادامه دار باشد، همانند كامل ترين درودهايى كه بر يكى از اولياى خويش نثار كرده اى چرا كه تو بسيار بخشنده اى و ستوده، و آغازگر (خلقتى) و بازگرداننده ى (مردم در روز قيامت) و تويى كه هر چه اراده كنى انجامش مى دهى.
001 28 دعاى امام به هنگام پناه بردن از گرفتاريها و پيشامدهاى ناخوشايند به خداى عزوجل
001 28 بارالها! با دل بريدن از غير و پيوستنم به تو، خود را از (از هر آلودگى) پاك كردم؛
002 28 و با تمامى وجود روى به درگاه تو آوردم؛
003 28 و از كسانى كه نيازمند عطا و احسان تواند، روى برگرفتم؛
004 28 و (دست) خواهش خود را از (دامن) كسى كه از احسان تو بى نياز نيست، كشيدم؛
005 28 و (به اين حقيقت) پى بردم كه درخواست نيازمندى از نيازمند ديگر، از سر نادانى و گمراهى عقل (او) است،
006 28 چه بسا ديده ام مردمى را كه از غير تو عزت طلبيدند و خوار و ذليل شدند، و (چه بسا مردمى كه) از غير تو تقاضاى ثروت و مال كردند و به تنگدستى دچار شدند، و (يا) در طلب شأن و مقام بلند (اجتماعى)، به پستى در افتادند؛
007 28 پس هر انسان عافيت منش و دورانديشى با مشاهده ى (عاقبت كار) امثال آنان، پاى در راه مستقيم نهد و با پند گرفتن (از فرجام كار اين گونه مردم) سبب توفيق خود گردد و اين (حسن) انتخاب به راه صوابش رهنمون شود،
008 28 پس اى مولاى من! تنها مرجع (اميد) من در هر خواسته و نياز تويى نه ديگرى.
009 28 (بارالها) فقط تو را مى خوانم و بس. پيش از آن كه ديگرى را بخوانم، و در اميد من به (لطف و احسان) تو هيچ كس (دخيل و) شريك نيست، و احدى در دعاى من به درگاه تو حضور ندارد، و در نداى (ملتمسانه ى) خود كسى را با تو (مورد خطاب قرار ندهم و) نخوانم.
010 28 خداى من! وحدانيت و يگانگى از آن توست و قدرت و كمال مطلق و بى نيازى زيبنده ى تو، و مزيت حول و قدرت و (صفت) بلندى و شكوه و رفعت شايسته ى تو.
011 28 و هر چه جز تو، در طول زندگى نيازمند رحمت تواند و در كار خويش عاجز و درمانده و (در رويارويى با پيشامدهاى ناگوار) شكست خورده، با حالاتى ناپايدار و صفاتى گوناگون و ناماندگار.
012 28 پس تو (اى خداوند جهان هستى!) بالاتر و برتر از آنى كه تو را همانند و غير همانندى باشد، و بزرگ تر از آنى كه همتا و همسانى داشته باشى، چرا كه تو پاك و منزهى، و معبودى در خور پرستش غير ذات تو نيست.
001 29 دعاى امام به هنگام تنگى روزى
001 29 بارالها! (بارها) ما را به بدگمانى در امر روزى و به آرزوهاى دراز در طول زندگانى آزموده اى تا جايى كه روزى (مقدر) تو را از روزى خواران (خوان) نعمت هاى فراوانت طلبيديم و (براى رسيدن به آرزوهاى دور و درازمان) به عمر دراز سالخوردگان چشم طمع دوختيم.
002 29 پس (اى خداى بزرگ!) بر محمد و آل او درود فرست و يقين درست و باور راسخى به ما كرامت كن كه از رنج طلب فارغمان سازد، و آرامش ناب و زلالى به دل هاى ما عنايت كن كه (از كدورت) رنج (دلازار) طلب، آسوده خاطرمان سازد؛
003 29 و چنان (مقرر) كن تا به آنچه در قرآن خويش وعده فرمودى و از پى (انجام) آن در كتاب خود سوگند ياد كردى ما را از دويدن خويش وعده فرمودى و از پى (انجام) آن در كتاب سوگند ياد كردى ما را از دويدن (بيحاصل) به دنبال روى مقدرمان- كه بر عهده گرفته اى- باز دارد و در مورد رزقى كه ضمانت بسندگى آن را فرموده اى، ما را از نگرانى و پريشانى خاطر رهايى بخشد،
004 29 چرا كه تو (اى خداى بزرگ) چنين فرموده اى. گفتار تو، حق و راست ترين گفته ها است، و سوگند ياد كرده اى و سوگند تو درست ترين سوگندها است: «و روزى شما و آن چه به آن وعده داده مى شويد در آسمان است.»
005 29 و باز چنين فرموده اى: «پس به پروردگار آسمان و زمين سوگند همان گونه كه شما سخن مى گوييد اين سخن، حق است»
001 30 دعاى امام در يارى خواستن (از خدا) براى اداى دين و پرداخت وام
001 30 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا گرفتارى وامى مكن كه باعث ريختن آبرو و پريشان خاطرى و آشفتگى فكرى من شود و تلاش من در جستجوى راه چاره به درازا كشد.
002 30 اى پروردگار من! از اندوه وام و انديشه (در چگونگى پرداخت) آن و از دل مشغولى و بيخوابى ناشى از بدهكارى به تو پناه مى برم، پس بر محمد و آل او درود فرست و از شكنجه ى وام (و بدهكارى به خلق) امانم ده، و اى پروردگار من! از ذلت و سرافكندگى ناشى از قرض در زندگى (دنيا) و وبالى كه پس از مرگ دارد به تو پناه مى برم، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا به ثروت بسيار و يا زندگى همراه با (عفاف و) كفاف از (اندوه بدهكارى و تبعات) آن حفظ فرما.
003 30 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا از زياده روى (در هزينه ى زندگى) و اسراف (در صرف مال) باز دار و (گام هاى) مرا در (راه) بخشش و ميانه روى استوار ساز و راه و رسم نيكوى حد و اندازه نگاه داشتن (در امور زندگى) را به من بياموز و مرا به لطف خويش از هزينه ى بيجا نگاه دار، و روزى مرا در مسيرهاى حلال روانه ساز و به هزينه كردن در امور خير توفيقم ده، و ثروتى كه مرا به خود بينى وا دارد و يا به ستمگرى و سركشى سوقم دهد از من بگير و نصيب من مفرما.
004 30 بارالها! همنشينى با تنگدستان و بينوايان را از امور دلخواه و دوست داشتنى من قرار ده و با حسن شكيبايى و بردبارى در همنشينى با آنان ياريم فرما؛
005 30 و هر چه از ثروت نابود شونده ى دنيا از من گرفته اى، همان را در گنجينه هاى ابدى خود براى من اندوخته كن؛
006 30 و هر چه از مال و منال دنيا به من ارزانى داشته اى و هر متاع دنيوى را كه در همين دنيا نصيبم ساخته اى، (آنها را) وسيله ى رسيدن به جوار (رحمت) خود و پيوستن به (منزلت) قرب خويش و سبب رسيدن به بهشت خود قرار ده، چرا كه تو دارنده ى فضل بزرگ و بخشنده اى بزرگوارى.
001 31 دعاى امام در توبه و درخواست توفيق آن از درگاه پروردگار
001 31 بارالها! اى كسى كه توصيف ستايشگران (حق سخن را در) وصفت ادا نتواند كرد (و زبان همه از وصف تو ناتوان است)؛
002 31 و اى كسى كه اميد اميداواران از درگاه او فراتر نمى رود (و تنها اميد جهان اميدواران تويى)،
003 31 و اى كسى كه پاداش نيكوكاران در پيشگاه تو ضايع و تباه نمى شود؛
004 31 و اى آنكه هراس عبادت كنندگان به تو منتهى مى شود (و جز تو از كسى باكى ندارند)؛
005 31 و اى آنكه نهايت بيم پرهيزگارانى (و جز تو آنان را از كسى هراسى نيست)؛
006 31 اينك بنده اى در محضر توست كه بازيچه ى دست گناهان ودستخوش جرايم قرار گرفته و عنانش به دست خطاها درافتاده، و شيطان بر او چيره شده و از اين روى در اجراى فرمانت كوتاهى كرده و از سر مكر و غرور مرتكب اعمالى شده است كه تو از آن ها بازش داشته اى.
007 31 همانند كسى كه قدرت تو را بر خويش نمى داند، و يا احسان تو را در حق خويش انكار مى كند، تا هنگامى كه چشم هدايتش (به لطف تو) گشوده شود و ابرهايى كه مانع ديدن اوست (از پيش چشم او) پراكنده گردد، آن گاه ستم هاى را كه در حق خود كرده بشمرد و در امورى كه با حكم خدا
مخالفت ورزيده انديشه كند، (سرانجام) بر بزرگى عصايان خود بنگرد و به عظمت مخالفت خود با تو پى برد.
008 31 سپس از سر اميد و شرمندگى روى به درگاه تو آورد و با اعتماد به (لطف و بزرگوارى) تو از سر شوق و رغبت به پيشگاه تو رو كند و با يقين و از روى طمع و آرزو قصد تو نمايد، و از روى پاكى و اخلاص و با دلى پر هراس سوى تو آيد، در حالى كه جز تو به كسى اميدش نيست و از هيچ كس غير ذات تو باكش نه.
009 31 پس به زارى در حضور تو ايستاده و از روى فروتنى چشم بر زمين دوخته، و سر خود را در پيشگاه عزت و جلال تو به حالت خوارى به زير درافكنده، و راز خويش را- كه تو بهتر از او آگاهى- فروتنانه با تو در ميان نهاده، و گناهان خويش را- كه تو به شماره ى آنها آگاه ترى- يك به يك در پيشگاه تو بر شمرده، و از ورطه ى بزرگ (و هولناك) كه از علم تو گذشته، و از كار نكوهيده اى كه به حكم قضاى تو مايه ى رسوايى و بى آبرويى او شده، (اينك) به درگاه (لطف) تو پناه آورده است، گناهانى كه (عمر) لذت هاى آنها به پايان رسيده ولى پيامدهاى زيانبارشان هنوز باقى است.
010 31 اى خداى من! اگر اين بنده ى خود را كيفر دهى، عدل تو را انكار نمى كند، و اگر از وى در گذرى و بر او ببخشايى، عفو تو را عجيب نشمارد و از گذشت تو ابراز شگفتى نكند، چرا كه تو آن پروردگار كرمى و بزرگوارى كه آمرزش گناه بزرگ در پيشگاه او بزرگ نيست.
011 31 بارالها! اينك اين منم كه از سر فرمانبرى به درگاه تو آمده ام، (تو خود) فرموده اى كه (به درگاه بى نياز تو) دعا كنيم، فرمان بردم، بشارت اجابت دعا دادى و گفتى: «مرا بخوانيد تا نياز شما را بر آورم» اينك منتظر اجابتم.
012 31 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و همان گونه كه من با اعتراف به گناه به محضر تو آمدم تو نيز با آمرزش (خويش) مرا بپذير (و به اين بنده ى گناهكار توجه كن)، و همان است كه خود را در پيشگاه تو بر خاك مذلت در افكنده ام نيز در لغزشگاه گناهان، مرا درياب و آن چنان كه در كيفر من درنگ كرده اى، (گناهان) مرا نيز در پرده ى (لطف) خود بپوشان (و رسوايى مرا مپسند).
013 31 بارالها! نيت مرا در طاعت خود استوار ساز و بصيرت مرا در بندگى خويش عميق و محكم بدار و به (انجام) عملى توفيقم ده كه پليدى و كثافت گناهان را از (دل و جان) من بشويد و مرا در دين خود و آيين پبامبرت حضرت محمد- كه بر ا و درود باد- بميران.
014 31 بارالها! من در اين مقام وموقعيت از گناهان بزرگ و كوچك خود و از اعمال بد پوشيده و آشكار خويش و لغزش هاى كهنه و نو (به درگاه تو) توبه مى كنم همانند توبه ى كسى كه ديگر خطا و گناه در دل خود راه ندهد و خيال بازگشت به گناه را نكند.
015 31 و تو اى خداى من! در كتاب محكم و استوار خود (قرآن) فرموده اى كه: «توبه ى بندگانت را مى پذيرى و اعمال بدشان را مى بخشى و توبه كنندگان را دوست دارى» پس بر اساس وعده ى خود توبه ى مرا بپذير و همان گونه كه بشارت داده اى گناهان مرا ببخش و چنان كه شرط كردى مرا بر محبت خود ملزم فرما.
016 31 و من هم اى خدا! (با تو پيمان مى بندم و) تعهد مى كنم به جانب اعمالى كه دوست ندارى باز نگردم و عهد مى كنم كه از هر چه گناه است پرهيز كنم.
017 31 بارالها! تو بهتر (از من) مى دانى كه چه كرده ام، پى آن چه از من سراغ دارى بيامرز و مرا به قدرت خود به جانب اعمالى كه دوست دارى و مى پسندى سوق ده.
018 31 بارالها! برگردن من از ديگران حقوقى است كه به ياد دارم و برخى را فراموش كرده ام (ولى) همه ى اين وبال ها و گرفتاريها در برابر چشم توست- كه هرگز به خواب نمى رود- و در (خزاين) عمل تو موجود است- كه فراموشى در آن راه ندارد- پس كسانى را كه بر گردن من حقى دارند (و من مديون آنانم) به جاى من عوض ده و گرانى اين (بار سنگين) را از دوش من بردار و سنگينى آن را بر من سبك گردان، و مرا از نزديك شدن (به اين گونه اعمال ناپسند و پر مكافات) و ارتكاب (مجدد) آنها باز دار،
019 31 بارالها! براى من پايدار ماندن به وفاى تو به جز به عصمت تو امكان پذير نيست و ترك گناهان جز به قدرت تو، پس مرا چنان كه بايد و شايد توان ده و با نيروى بازدارنده اى كه مانع گناه و خطا باشد، ياريم فرما.
020 31 بارالها! هر بنده اى كه (به درگاه تو) توبه مى كند، تو با علم غيب خود، آگاهى كه او (پيمان) توبه را خواهد شكست و به سوى گناه و خطاى خود باز خواهد گشت، پس (اى خداى بزرگ!) من از اين كه چنين باشم به تو پناه مى برم، (بيا و) اين توبه ى مرا آخرين توبه ى من قرار ده تا نيازمند توبه ى ديگرى نباشم، آن چنان توبه اى كه گناهان گذشته ى مرا از ميان بردارد و از ارتكاب گناه در بقيه ى ايام عمرم دور سازد.
021 31 بارالها! من به خاطر نادانى خود از پيشگاه تو پوزش مى طلبم پى مرا به لطف خويش در پناه رحمت خود گير و به فضل خويش لباس عافيتم بپوشان،
022 31 بارالها! و (نيز) اعمالى كه مخالفت با خواست و اراده ى تو بوده از (قبيل:) خطورات (ناشايسته ى) قلبى، نگاه هاى (آلوده) و گفتار (بيهوده وخطاآميز، به پيشگاه تو)
022 31 توبه مى كنم، توبه اى كه (در اثر آن) هر يك از اعضاى من از كيفر تو درامان ماند و از هر و عتاب دردناكت- كه بيدادگران از آن مى هراسند- امين يابد.
023 31 بارالها! بر تنهاييم در پيشگاه تو، و طپش قلبم از هراس (عذاب) تو، و لرزش اعضاى بدنم از هيبت تو رحمت آور، چرا كه اى پرودرگارم! گناهانى كه من مرتكب شده ام مرا در مقام رسوايى و خوارى در آستانه ى تو قادر داده است كه اگر خاموش بنشينم كسى نيست كه از جانب من سخن گويد (و عذر تقصير به پيشگاه تو آورد) و اگر شفيعى طلب كنم (تا به خاطر او از گناهان من درگذرى، خود مى دانم كه) در خور شفاعت نيستم.
024 31 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و كرم و بزرگوارى خود را شفيع من گردان و گناهان مرا نيز به عفو خويش (بر من) ببخشاى و با عقوبت خويش (كه سزاوار آنم) كيفرم ده، و (دامنه ى) احسان خود را براى من بگستران و (اعمال ناپسسند) مرا به پرده ى (ستاريت) خويش بپوشان، و با من بدان گونه رفتار كن كه انسانى توانمند به (حال) بنده ى خوار و ذليلى كه زارى كنان به درگاه او روى آورده است (به اميد خير و احسان) نشسته است، دستگيرى مى نمايد.
025 31 بارالها! (هيچ كس را ياراى آن نيست كه) از (كيفر) تو پناهم دهد و (فقط) بايد عزت و قدرت (لايزال) تو به من امان بخشد، و (به خاطر اعمال ناپسندم هيچ) شفيعى به درگاهت ندارم (زيرا كسى حاضر نيست كه در پيشگاه تو از من شفاعت كند) و (كارم از بدى اعمال به جاى رسيده است كه فقط) بايد احسان و بزرگوارى تو شفيعم شود، و (به اندازه اى كيفر) گناهان، هراسناكم ساخته است كه تنها عفو و بخشايش تو، امانم مى دهد.
026 31 (بارالها!) آن چه (اكنون) بر زبان راندم به خاطر عدم آگاهى از كردار زشت و يا فراموشى اعمال ناپسندى كه مرتكب شده ام، نيست بلكه بدان جهت است كه
آسمان و زمين و ساكنان آنها ندامت مرا (و عذر تقصيرى را) كه به پيشگاه تو ابراز كرده ام و نيز توبه اى را كه در اثر آن به (درگاه عفو و لطف) تو پناه آورده ام، بشنوند،
027 31 تا شايد يكى از آنان با (عنايت به) رحمت (بى منتهاى) تو بر موقعيت بدى كه در آن قرار دارم، رحمت آورد يا بر حال زار من ترحم كند و (در اثر مشاهده ى وضعيت من) در حق من دعايى كند كه از دعاى من در پيشگاه تو مقبول تر و مستجاب تر باشد، و يا از من شفاعتى كند كه از شفاعت من در درگاه تو مؤثرتر باشد تا (شايد) به سبب دعا و يا شفاعت او از خشم تو رهايى يافته و به رضا و خشنودى تو نايل آيم.
028 31 بارالها! اگر در پيشگاه تو پشيمانى (در حكم) توبه است، من از هر پشيمانى، نادم ترم و اگر (در درگاه تو) دورى از گناه، توبه به حساب مى آيد، نخستين توبه كننده منم؛
و اگر طلب آمرزش (از پيشگاه لطف و رحمت تو) سبب ريختن گناهان (و پاكى من مى شود) من در زمره ى استغفار كنندگانم.
029 31 بارالها! همان گونه كه (ما را) به توبه فرمان دادى و قبولى آن را نيز بر عهده گرفتى، و (آدمى را) به امر دعا ترغيب كردى و (به او بشارت اجابت دادى)، پس بر محمد و آل او درود فرست و توبه ى مرا بپذير و از درگاه رحمت خويش با نااميدى بازم مگردان. زيرا تو بخشنده ى گناهكاران و بر حال خطاكاران توبه كننده، دلسوز و مهربانى.
030 31 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست چرا كه بوسيله ى او مرا را (به راه راست) هدايت كردى، و بر محمد و آل او درود فرست كه به سبب او ما را (از نادانى و گمراهى) نجات دادى، و بر محمد و آل او درود فرست كه در روز قيامت- روز نيازمندى همه ى انسان ها به تو- از ما (امت گناهگار خود) شفاعت خواهد كرد، زيرا تو بر (انجام) هر كارى توانايى و (اجابت درخواست من) براى تو آسان است.
001 32 دعاى امام پس از به جا آوردن نماز شب در اعتراف به گناه
001 32 بارالها! اى دارنده ى سلطنت پاينده و ابدى!
002 32 و اى سلطان قدرتمندى كه حكومت تو بدون (مدد) سپاهيان و حاميان (از آسيب دشمنان) در امان و بالفعل و قوه تواناست؛
003 32 و (اى خداوندى كه) عزت و جلال و شكوه تو با گردش روزگاران و سپرى شدن سال ها و گذشت زمان ها (هم چنان) باقى و پايدار است،
004 32 شكوه و سلطنت و سيطره ى تو را چنان شوكت (بيكرانه اى) است كه نه آغازى دارد و نه انجامى؛
005 32 و پادشاهى تو چنان بلند پايه است كه تمامى موجودات از پى بردن به آن عاجز و درمانده اند؛
006 32 و رساترين وصف ستايشگران از توصيف پايين ترين مرتبه و مقامى كه از آن توست، فرومانده است.
007 32 اوصاف (خرد ورزان) در (مقام وصف) تو سرگشته، و (شيرازه ى) ستايش ها در (توصيف) تو از هم گسسته است، و انديشه هاى (ژرف و) باريك در وادى عظمت و كبرياى تو حيران.
008 32 تو آن خداوندى كه با ازلى بودن خود بر همه پيشى گرفته اى و در ابدى بودن خود تا هميشه پايدارى؛
009 32 و من بنده اى با كردار اندك و آرزوى بسيار كه (سر رشته ى) وسايل و اسبابى كه با تو پيوندم مى دهد، از دستم بيرون رفته و رشته هاى اميد من (نيز) از هم
گسسته به جز (رشته ى) عفو و بخشايش تو كه به آن چنگ زده ام.
010 32 (بارالها! ميزان) طاعتى كه بدان دل خوش دارم اندك است ولى معصيتى كه (بار خاطر من است) و بدان اعتراف دارم بسيار، و بر تو (اى خداوند مهربان!) در گذشتن از بنده ى خود- اگر چه بدكردار باشد- كار دشوارى نيست، پى مرا ببخش.
011 32 بارالها! علم تو بر اعمال پنهان من اشراف دارد و هر امر پوشيده اى در برابر علم تو آشكار است، و جزئيات امور از نظر تو پنهان نيست؛
012 32 و دشمن تو- شيطان كه بارى گمراهى من از تو فرصت خواست و تو به او مهلت دادى و تا روز قيامت (براى فريب انسان) از تو مهلت طلبيد و تو مهلتش بخشيدى- (اينك) بر من چيره شده است؛
013 32 و هنگامى كه من از گناهان كوچك هلاكت آور و از گناهان بزرگ عافيت سوز و تباه كننده به درگاه تو مى گريختم، (شيطان) پشت مرا به خاك رساند (و مرا شكست داد)، و پس از آن كه به گناهان آلوده شدم و در اثر كردار ناشايست خود مستوجب خشم تو گشتم، به خيانت از من روى برتافت و با سخن كفر آلوده با من رو به رو شد و از من بيزارى جست و به من پشت كرد و مرا در بيابان تباهى و گمراهى با خشم تو (اى خداى مهربان!) تنها گذاشت، و مرا تا آستانه ى انتقام تو راند و سرانجام رهايم كرد،
014 32 در حالى كه نه شفيعى (مى توانم داشت تا از من در نزد تو) شفاعت كند و نه زينهار دهنده اى كه (از عذاب تو) امانم دهد، و نه دژ محكم و استوارى كه در ميان من و تو فاصله اندازد، و نه پناهگاهى كه از (خشم) تو به آن پناه برم.
015 32 (بارالها!) من اينك در اين موقعيت (دشوار و نااميدكننده) به پناه تو آمده ه ام و از تو زينهار مى طلبم و بر گناهان خود معترفم، بنابراين (از لطف و احسان و
گذشت تو چشم آن دارم كه گستره ى) فضل و بزرگوارى تو بر من تنگ نگيرد و عفو (دامنه دار) تو شامل حال من گردد، تا (در شمار) محروم ترين بندگان تو به كار تو و نااميدترين كسى كه به درگاه (لطف و احسان) تو روى آورده است نباشم، و مرا بيامرز كه تو بهترين آمرزندگانى.
016 32 بارالها! تو به من فرمان دادى و من نافرمانى تو كردم، و مرا (از امور زشت و ناپسند) بازداشتى و من مرتكب شدم (چرا كه) انديشه ى ناصواب، خطا و گناه را در نظر من به طرزى نيكو جلوه داد، و من (در انجام اوامر و ترك مناهى تو) كوتاهى كردم؛
017 32 و من (اى خدا!) آن چنان با دست خالى به درگاه تو آمده ام كه) نه مى توانم روزى دارى خود گواه گيرم و (يا) شبى راه به خاطر شب زنده داريم پناهگاه خود قرار دهم، و نه سنتى تا به ستايشم برخيزد كه (در طول عمر خو و لو يكبار) آن را به جاى آورده باشم، به جز واجبات تو كه هر كس از آن ها غافل شود و يا آن ها را فرو گذاريد، نابود مى شود.
018 32 (بارالها!) نه تنها نافله اى به جاى نياورده ام كه توانم (دست) توسل به (دامن) تو برزنم بلكه از بسيارى از شروط اعمال واجب تو نيز غفلت ورزده و به آنها عمل نكرده ام، و از حدودى كه (براى بندگان) معين فرموده اى فراتر رفته ام، و پرده ى محرمات را دريده و گناهان بزرگى را مرتكب شده ام مگر آن كه گذشت و نيكخواهى (و صفت ستاريت تو) به جاى رسوايى بر (اعمال زشت) من پرده افكند (و آبروى مرا نزد بندگان تو حفظ كند)؛
019 32 و حال و مقام من (كه در محضر تو فروتنانه ايستاده ام) به جايگاه كسى مى ماند كه از (نافرمانى) خويش شرمنده ى توست و از (اعمال ناشايست) خويش خشمگين (و برافروخته) و از (روى آوردن به درگاه لطف و رحمت) تو خشنود است و (اينك) با دلشكستگى و فروتنى و سرافكندگى و با كمرى خميده و گرانبار
از (بار سنگين) گناهان در حالى در پيشگاه تو ايستاده كه بر سر دو راهى (دل بستن به) اميد (و گذشت) تو و نگران بودن از (كيفر و عقاب) تو قرار گرفته است.
020 32 چرا كه تو شايسته ترين كسى هستى كه بايد دل به اميد (و گذشت) او بندد و سزاوارترين كس كه بايد از (كيفر) او بهراسد و از (عذاب) او بپرهيزد، پس اى پرودردگار من! آن چه مايه ى اميدوارى من شده است به من ارزانى دار و از آن چه مى ترسم امان و پناهم ده و از رحمت خويش بهره مندم كن زيرا كه تو كريم ترين كسى هستى كه از او حاجت طلبند.
021 32 بارالها! اينك كه بر (اندام سراپا گناه) كن پرده ى عفو پوشانده اى و درميان همگنان (رسوايم نخواستى) و در (اين) سراى (زودگذر) دنيا به فضلل و بزرگوارى خود مرا نواخته و از نعمت هاى خويش بهره ورم ساختى، در سراى آخرت (نيز) ا ز رسوايى هاى روز باز خواست نگاهم دار- همان جايى كه گواهانى از فرشتگان مقرب و پيامبران گرامى و ارجمند و شهيدان و نيكوكاران (امت) حضور دارند- و (نيز) در پيش همسايه اى كه اعمال زشت و ناپسند خود را از او پنهان مى كردم، و يا خويشاوندى كه از او به خاطر كردار زشت و نهانى خود شرمنده بودم، (آبروى مرا مريز).
022 32 پروردگارا! من به همسايگان و خويشاوندان خود در (رازدارى و) رازپوشى اعتماد نكردم ولى در آمرزش (گناهان) خويش به (لطف و بزرگوارى) تو اعتماد (كامل) دارم چرا كه تو شايسته ترين كسى هستى كه مى توان به او اعتماد داشت و بخشنده ترين فردى كه مى توان به درگاه (لطف) او روى آورد و مهربان ترين شخصى كه مى توان از او طلب رحمت كرد، پس بر (حال) من رحمت آور و بر من ببخشاى.
023 32 بارالها! (هرگز فراموش نمى كنم كه در آغاز كار) آب پست و ناچيزى بودم كه از ميان مجراهاى تنگ و باريك استخواهاى درهم فشرده ى پشت (پدر عبورم
دادى و) و درتنگناى رحم (مادر)- كه آن را به چندين پرده پوشانده اى- سرازير كردى، و درحالى كه مر از حالتى به حالت ديگر شكل مى دادى صورت مرا كامل كردى و در (پيكر) من اعضا و اندام (مورد نياز) مرا قرار دادى همان گونه كه در كتاب خود-قرآن كريم- توصيف كرده اى: (ابتدا) نطفه و سپس خون بسته (علقه) و پاره گوشت (مضغه) و استخوان بندى، و سپس استخوان ها را با گوشت پوشاندى و سرانجام بدان گونه كه اراده فرموده بودى مرا به مرحله ى ديگرى از آفرينش سوق دادى (و جان بخشيدى)؛
024 32 تا هنگامى كه به روزى تو نيازمند شدم- (اگر چه) هيچ گاه از (سفره ى) احسان تو بى نياز نبوده ام، و از زيادتى مواد خوراكى و آشاميدن مادر، روزى مرا هم فراهم آوردى، مادرى كه در شكم او جايم دادى و در رحم او به امانتم سپردى.
025 32 و اگر- اى پروردگار من!- در آن حال، مرا تنها وا مى گذاشتى و به قدرت خودم وا مى نهادى، (مسلماً) تاب و توان از (وجود) من رفته و توانايى از (پيكر) من رخت بر بسته بود؛
026 32 (اما) تو همانند نيكوكارى دلسوز و مهربان از سر احسان و بزرگوارى مرا تغذيه كردى و اين رفتار كريمانه را تاكنون در حق من روا داشته اى، و هيچ گاه از (نعمت) احسان تو محروم نبوده ام و در بزرگوارى تو نسبت به من هيچ كم و كاستى رخ نداده و آهنگ آن به كندى نگراييده است ولى با وجود اين همه
بزرگى و بزرگوارى و مهربانى (تو نسبت به من پايه ى) اعتماد و يقينم به (احسان و رزق كريمانه ى) تو محكم و استوار نمى شود تا در (راه) انجام اعمالى كه در پيشگاه تو از براى من مفيدتر است بكوشم.
027 32 (و علت اين سست باورى هاى در اين است كه) شيطان عنان مرا به دست گرفته و به جانب بدگمانى و ضعف يقين مى كشاند و اينك در پيشگاه تو (با راستى و اخلاص) از بدرفتارى او با من و (اثرات سويى كه هم) هم صحبتى او (براى من به همراه داشته است) و (نيز) از خوش گمانى و خوش رفتارى هاى خودم با شيطان شكايت دارم و از چيرگى او بر خويش به درگاه تو پناه مى برم و با ناله و زارى (و ملتمسانه) از تو مى خواهم كه (شر) فريب او را از (سر) من كوتاه كنى؛
028 32 و از تو (عاجزانه) مى خواهم كه براى به دست آوردن روزى راه آسان (و هموارى) را فر راه من قرار دهى، و تو را (اى خداى مهربان!) سپاس (هم) به خاطر نعمت هاى بزرگى كه به من عطا فرمودى و (هم) به جهت آن كه شيوه ى شكرانه ى احسان و انعام (خود) را به من الهام كردى، پس بر محمد و آل او درود فرست و (دشوارى تحصيل) روزى را بر من آسان ساز و به (رزقى كه براى من تقدير فروده اى) قانعم فرما و به آن چه قسمت من كرده اى خرسندم كن و آن چه (به مرور زمان) از (توانايى) بدنم (كاهيده) و (مقدارى كه از) عمرم سپرى شده است در راه طاعت و بندگى خويش منظور فرما، چرا كه تو بهترين روزى رسانى.
029 32 بارالها! از آتشى كه گنهكاران و سركشان را به آن عذاب مى كنى و به اين وسيله بر آنان سخت مى گيرى، و (نيز از همان آتشى كه) منحرفان از راه رضا و خشنودى خويش را وعده ى عذاب داده اى، به تو پناه مى برم، همان آتشى كه روشنايى كه تاريك، و (شعله ى) اندك و ملايم آن، بسيار و دردناك، و (حرارت) دورش (سوزان و) نزديك است، آتشى كه هر پاره ى آن پاره ى ديگر را در خود
فرو مى برد، و (شعله ى) برخى بر شعله ى بعضى ديگر مى تازد.
030 32 (بارالها!) از همان آتشى كه استخوان ها را مى پوساند و بر دوزخيان آب جوشان مى نوشاند، از آتشى كه بر زارى اهل عذاب ترحم نمى كند، و بر التماس لابه كنندگانش نمى بخشايد و بر حال كسانى كه از او طلب رحمت و عطوفت دارند مهربانى نمى كند (چرا كه) قادر نيست تا (عذاب) كسانى را كه رام و تسليم اويند و در برابر او فروتنى و اظهار مذلت مى كنند، و تخفيف دهد، از همان آتشى كه دوزخيان را با عذابى هولناك و دردناك ترين عقاب ديدار مى كند (به تو پناه مى برم).
031 32 (بارالها!) از كژدم هاى جهنم با دهانى گشاده و مارهاى نيش زننده و از آشامدينى (سوزان) آن كه امعاء و احشاى دوزخيان را پاره پاره مى كند و قلب هاى آنان را از هم مى درد و از جاى بر مى كند به تو پناه مى برم و از تو ارايه ى طريق مى خواهم در مورد امرى كه آتش را از من دور گرداند و عذاب را به تأخير افكند.
032 32 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا به فضل و رحمت خود از (آسيب) آتش (جهنم) نگاه دار و به حسن گذشت خويش از لغزش هاى من در گذر، و اى بهترين پناه دهندگان! مرا خوار مگردان.
033 32 بارالها! تويى كه (بندگان را) از هر چه زشتى و ناپسندى نگاه مى دارى و به آنان خير و خوبى عطا مى كنى و هر چه اراده كنى انجام مى دهى، و تو (اى خداى توانا!) بر (انجام) هر چيزى توانايى.
034 32 بارالها! هرگاه از نيكان ياد شود و تا زمانى كه شب و روز در گردشند بر محمد و آل او درود فرست، درودى بى پايان و فزون از شماره ى درودى كه (عطر آن) فضا را پر كند و (نور آن) زمين و آسمان را فراگيرد.
035 32 درود تو بر او باد تا هنگامى كه خشنود شود و درود تو بر او و آل او باد-پس از خشنودى خاطر (او)- درودى بى اندازه و بى پايان اى مهربان ترين مهربانان!
001 33 دعاى امام به هنگام طلب خير از خداوند
001 33 بارالها! من (بايقين كه) به علم و آگاهى تو (دارم بدين وسيله) از تو طلب خير مى كنم، پس بر محمد و آل او درود فرست و خير ونيكى را در حق من مقدر فرما؛
002 33 و معرفت انتخاب و شناخت كارى را كه بايد برگزيد به ما الهام كن، و آن را وسيله ى خشنودى ما از مقدرات خويش و تسليم شدن در برابر آن چه حكم كرده اى قرار ده پس زنگ ترديد را از آيينه ى دل ما بزداى و ما را به يقين مخلصان (درگاهت) تأييد كن،
003 33 و ما را به ناتوانى از شناخت چيزى كه براى ما انتخاب و مقدر فرموده اى رفتار مساز تا (حكمت آن را باز نشناسيم) و امر تقدير تو را سبك شماريم و آن چه مورد رضا و خشنودى توست مورد پسند ما نباشد و به چيزى تمايل پيدا كنيم كه از حسن عافيت دورتر و به خلاف عافيت نزديك تر است.
004 33 بارالها! آن چه از تقديرات تو كه پسند خاطر ما نيست دلپسند ما گردان و احكامى را كه از نظر ما دشوار مى نمايد (انجام آن ها را) بر ما آ سان گردان؛
005 33 و ما را بر آن دار تا هر چه را كه مشيت و اراده تو براى ما رقم مى زند گردن نهيم و كندى آهنگ امرى را كه شتاب آن را اراده كرده اى نخواهيم، و نيز در كارى كه كندى آهنگش به اراده توست شتاب روا نداريم، و هر چه را تو دوست مى دارى (مبادا) دلپسند ما نباشد و آن چه را دوست نمى دارى مورد پسند خاطر ما قرار گيرد؛
006 33 و فرجام كار ما را، پسنديده ترين فرجام ها و شايسته ترين سرانجام ها مقدر كن،چرا كه (اى خداى كريم و توانا!) تويى كه (به آفريدگان خود) كرامت مى بخشى و (به آنان) نعمت هاى بزرگ عنايت مى كنى و (تو آن خداى توانايى) كه هر چه اراده كنى انجام دهى، و تو بر (انجام) هر چيز قادر و توانايى.
001 34 دعاى امام به هنگام گرفتارى و يا مشاهده ى كسى كه به رسوايى گناه گرفتار آمده بود
001 34 بارالها! تو را سپاس كه مى دانى و (با اين همه، گناهان بندگانت را) مى پوشانى، و (از نافرمانى آنان) آگاهى (ولى به لطف و بزرگوارى خويش از ايشان) در مى گذرى. هر كدام از ما دست به گناه آلوده ايم ولى تو (اعمال زشت و ناپسند كسى را) آشكار نكردى و رسواى شهر و ديارش نساختى، و هر يك از ما مرتكب اعمال ناپسندى شده ايم ولى تو آبروى كسى را نريختى، (و اى بسا) گناهانى كه در خلوت و پنهان انجام داده ولى تو رهنمونش نبوده اى و پرده از روى كارش برنداشته اى.
002 34 (بارالها!) چه بسيار اعمالى كه مورد نهى تو بودند و ما مرتكب شديم و چه بسيار اعمالى كه فرمان به انجامش دادى و ما را از آن باخبر ساختى و ما (از حد بندگى خود) پا فراتر نهاديم (و از انجام آن ها سر باز زديم)، و چه بسا اعمال ناپسند و ناروا كه فرا گرفتيم و تو از آن ها آگاه بودى و كسى جز تو ناظر اعمال ما نبود، و با آن كه بهتر از هر كس قادر به فاش كردن آن ها بودى ولى عفو و گذشت (بى نهايت) تو در برابر چشم مردم كشيد و درمقابل گوش آنان سد و مانعى قرار داد (تا صحبت گنه آميز ما را نشنوند) تا رسواى عام و خاص نگرديم.
003 34 (اگر) اعمال زشت ما را پوشانيدى و پرده از راز كار ما برنداشتى (به خاطر آن بود)
كه براى ما پند آموز باشد تا از خلق و خوى زشت و كار نكوهيده بازمان دارد و مرا به سمت و سوى توبه كشاند، توبه اى كه گناه را از ميان بردارد و ما را به راه صواب و پسنديده رهنمون شود.
004 34 (بارالها!) زمان (فرا رسيدن) توبه را نزديك فرما و ما را از (خداوندى) خود غافل مساز، چرا كه (اكنون) به درگاه تو روى (نياز) آورده ايم و از گناهانى كه كرده ايم توبه كار (و پشيمانيم).
005 34 بارالها! بر برگزيده ى آفريدگان خويش (حضرت) محمد و آل او- كه در ميان بندگان تو پاك و سرآمدند- درود فرست، و ما را- همان گونه كه فرمان داده اى- مطيع و گوش به فرمان آنان قرار ده.
001 35 دعاى امام در رضا به تقدير الهى و به هنگام مشاهده ى دنياداران
001 35 حمد و سپاس از آن خدا است، (خدايى كه) به تقدير او خشنودم، و گواهى مى دهم كه خداوند، روزى بندگان خود را بر پايه ى عدالت (در ميان آنان) قسمت كرده و با تمامى آفريدگان خويش به فضل و بزرگوارى رفتار مى كند.
002 35 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و به آنچه ارزانى آل الله كرده اى مفتونم مكن (تا فارغ از همه با تو و به ياد تو باشم) و آنان را نيز از نعمت هايى كه مرا محروم ساخته اى فريفته مساز، تا بر آفريدگان تو حسد ورزم و بر تقدير تو بر آشوبم.
003 35 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و (آيينه ى جان) مرا (از غبار وسوسه و ترديد) در مورد قضا و قدر خويش پاك گردان، و (فضاى) سينه ى مرا در (پذيرش و درك) فرامين خويش گشاده تر كن (و ظرفيت وجودى مرا فزونى بخش تا به چشم حقيقت در فلسفه احكام تو بنگرم) و باورى به من ارزانى دار تا بر جريان قضاى تو در (مسير) خير ونيكى (و حكمت) اقرار كنم، و سپاس مرا در مورد نعمت هايى كه از من دريغ كرده اى، افزون تر كن از سپاسى كه من در مورد عطايا و نعمت هاى تو دارم.
004 35 و از اين كه (به چشم حقارت بر تهيدستان بنگرم و) بينوايان را زبون و خوار انگارم، و يا در حق صاحبان مال و منال گمان منزلت و برترى برم بازم دار، چرا كه
(درپيشگاه تو) شرافتمند كسى است كه (مقام و منزلت) بندگى تو او را شريف و ارجمند كند، و عزيز و گرامى (در درگاه تو) كسى است كه در اثر عبادت تو به مقام عزت رسد.
005 35 پس (اى خداوند بى نياز!) بر محمد و آل او درود فرست و ما ر از ثروتى بهره مند ساز كه فانى و نابود نمى گردد و ما را به عزتى بنواز كه از ميان نمى رود، و ما را به ديار جاودانه اى رهسپار كن (كه ويرانى نپذيرد)، چرا كه تو آن خداوند يكتا و بى نياز و انبازى كه نه فرزندى دارد و نه فرزند كسى است و تو را همتا و همانندى نبوده و نيست.
001 36 دعاى امام به هنگام ديدن ابر و برق و شنيدن صداى رعد
001 36 بارالها! (رعد و برق) دو نشانه از نشانه هاى تو و دو كارگزار از كارگزاران تواند و كه در اجراى فرمان تو يا موجب رحمت سودمندند و يا از اسباب قهر و عذاب زيان آور، پس (اى خداى مهربان!) در اثر رعد و برق، باران بلا بر سرمان مبار و لباس بلا و گرفتارى بر (اندام) ما مپوشان.
002 36 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و سود اين ابرها و بركات آن ها را بر ما فرو بار و آزار و زيانشان را از ما دور گردان، و با اين دو، گزندمان مرسان و امر زندگى ما را دچار آسيب مساز.
003 36 بارالها! اگر ابرها را برى مكافات و عذاب (ما) فرستاده اى و آن ها را از سر خشم و (ناخشنودى خود از ما) برانگيخته اى ما از خشم تو به درگاه (لطف و بخشش) تو پناه مى بريم و به (اميد) عفو و گذشت تو به پيشگاهت لابه و زارى مى كنيم، و (از تو مى خواهيم كه باران) قهر و غضب خود را بر (سر) مشركان ببار و آسياى عذاب خود را برى ملحدان به گردش در آر.
004 36 بارالها! خشكى (و بى حاصلى) زمين هاى ما را به آبيارى باران از ميان بردار و با رزق خود عقده و اندوه را از دل هاى ما بيرون كن و ما را به غير خود مشغول مساز، و (رابطه ى) احسان و هميشگى خود را از ما قطع مفرما، كه بى نياز (واقعى) كسى است كه تو بى نيازش سازى، و تندرست (حقيقى) كسى كه تو (از گزند بلا و بيمارى) نگاهش دارى.
005 36 (بارالها!) جز با (مدد لطف) تو كسى را توان دفاع (و رويارويى با گرفتارى ها و پيشامدهاى ناگوار) نيست، و از قهر و غلبه ى تو هيچ كس را قدرت سرپيچى نه، كه تو بر همگان به آنچه خواهى حكم كنى، و درباره ى هر كس هر چه اراده كنى جارى سازى؛
006 36 پس (اى خداى بزرگ!) تو را سپاس كه از (گزند) بلا درومان داشته اى، و تو را شكر بر نعمت هايى كه ارزانى ما كرده اى، سپاسى كه بر سپاس ديگر سپاسگزاران پيشى گيرد، شكرى كه (گستره ى) زمين و آسمان را فرا گيرد.
007 36 تويى كه به خاطر نعمت هاى بزرگ بر (گردن) ما منت نهاده اى، و (تويى آن) بسيار بخشنده اى كه از موهبت هاى فراوان بهره ورمان ساخته اى، و (تو آن خدواندى كه) سپاس اندك (ما) را مى پذيرى و شكر ناچيز (ما) را پاداش مى دهى، (رفتار تو) زيبا و (كردار تو) جميل (و) دارنده ى فضل و احسانى، معبودى جز تو نيست و بازگشت (همه) به سوى توست.
001 37 دعاى امام در اعتراف به ناتوانى (خويش) از اداى شكر (نعمت هاى خداوندى)
001 37 بارالها! (چگونه) بنده اى (از بندگان تو از عهده ى شر نعمت هايت برون آيد كه) هنوز حق شكر (يكى از نعمت هاى تو را)- چنان كه بايد و شايد- ادا نكرده كه احسان ديگر تو شكر ديگرى را بر او واجب مى سازد؟
002 37 و هر چه در طاعت و بندگى تو بكوشد باز هم (حق بندگى تو را به جاى نياورده) از عهده ى اداى آن چه سزاوار عظمت و بزرگى توست، بر نخواهد آمد.
003 37 بنابراين، شاكرترين بندگانت از سپاس تو در مى ماند و عابدترين آنان در اداى (مراتب) طاعت و بندگى تو دچار كوتاهى (از روى عجز و ناتوانى) است.
004 37 هيچ بنده اى (از بندگانت) در خور آمرزش و تو نيست و سزاوار خشنودى توست.
005 37 پس (اى خداوند مهربان!) هر كه را كه بيامرزى از رحمت (بيكرانه ى) تو و از هر كس خشنود گردى از فضل (بى نهايت) توست.
006 37 (تو آن خداوند رحيمى كه چنان) سپاس ناچيز و مقبول (بندگان خود) را پاداش فراوان و طاعت اندك آنان را جزاى بسيار مى دهى، كه انگار بدون مشيت (و توفيق تو) از عهده شكرى كه بر آنان واجب ساخته اى- و صواب و پاداششان را افزون كرده اى- بر مى آمدند! و يا مى توانستند از سپاس تو خود دارى كنند! و گويا توفيق اين شكر و سپاس از جانب تو نبوده و بندگان تو (بدون عنايت تو) خود قادر به اداى شكر و سپاس تو بوده اند! و از اين روى به آنان پاداش مى دهى!.
007 37 در صورتى كه- اى خداى من!- پيش از آن كه به عبادت تو برخيزند، اختيار آنان به دست تو بوده و قبل از آن كه به طاعت تو روى آورند، (موجبات) ثواب آنان را فراهم آورده اى، چرا كه سنت (خداوندى) تو: عطا و فضل، و عادت تو: كرم و احسان، و روش تو: عفو و گذشت است؛
008 37 و از اين روى، همه ى آفريدگان تو (بر اين باورند و) اعتراف مى كنند كه اگر عقابشان كنى بر آنان ستم روانداشته اى، و همه گواهى مى دهند كه اگر از گناهشان درگذرى آنان را به (رحمت و) و بزرگوارى خود نواخته اى و همه اقرار مى كنند كه از انجام آنچه (طاعت و سپاس و عبادتى كه) درخور (خداوندى و عظمت) توست كوتاهى ورزيده اند؛
009 37 و اگر فريب شيطان نبود كسى نافرمانى تو نمى كرد و به معصيت آلوده نمى شد، اگر همو باطل را (در چشم مردم) به صورت حق جلوه نمى داد، كسى از راه (مستيقم) تو سر بر نمى تابيد و گمراه نمى گرديد.
010 37 اى خداوند پاك و منزه! كرم و بزرگوارى تو در حق مطيعان و عاصيان (درگاهت) بسيار روشن است چرا كه فرمانبران را به خاطر عملى- كه خود توفيق انجام آن را داده اى- پاداش، و گناهكاران را نيز (براى توبه و بازگشت) مهلت مى دهى با آن كه مى توانى در كيفرشان شتاب كنى.
011 37 (بارالها!) به هر يك از مطيعان و عاصيان نعمت عطا كرده اى كه در خور آن نيستند و به هر يك از سر تفضل و بزرگوارى عنايتى كرده اى كه (پاداش) عمل آنان از كمتر است؛
012 37 و اگر پاداش عمل اهل طاعت را- كه توفيقش از جانب توست- به اندازه ى عطا مى كردى چه بسا كه سزاوار (اين مقدار) ثواب نبودند- و نعمت تو نيز از. ميان مى رفت ولى تو (اى خداوند مهربان!) از روى كرم و بزرگوارى ذاتى خود در برابر
عملى كه در مدت كوتاه و گذراى (دنياى) فانى داشته، پاداشى هميشگى و دراز مدت (در عالم آخرت) در نظر گرفته اى، و در ازاى كردار زودگذر و فانى، اجرى جاودانه و طولانى به وى ارزانى داشته اى؛
013 37 و سپس آن چه از (سفره ى) روزى (مقدر) تو استفاده كرده تا بر طاعت و بندگى نيرو و توانايى يافته به حساب نياوردى و تاوانى هم براى او در نظر نگرفتى و در مورد اسبابى كه براى رسيدن به عفو و آمرزش تو فراهم آورده است، ايرادى نگرفتى، اگر اين عوامل را به حساب او مى گذاشتى (و در برابر آن ها طاعت و عبادت از او مى طلبيدى) تمامى زحمات او بر باد مى رفت و همه ى تالاش هاى او ارزش كوچكترين نعمت تو را نداشت و در مورد ديگر نعمتهاى تو مديون و وام دار تو بود، در اين صورت (آيا) ديگر جاى ثوابى براى او باقى مى ماند و سزاوار اجر و پاداش تو بود؟ هرگز! هرگز چنين اتفاقى رخ نمى داد.
014 37 بارالها! اين حال كسى است كه فرمانبر تو بود و سر طاعت و بندگى تو را داشت و (تو در حق او لطف ها كردى كه نمونه هاى از آن بيان شد)، اما در مورد انسان معصيت كار هم- كه امر تو را ناديده گرفته و نهى تو را مرتكب شده- در انتقام و كيفر دادن و خدمت تو گزيند، (همان بنده ى گنهكارى) كه در اولين نافرمانى خو سزاوار مكافات هايى بود كه براى تمامى آفريدگانت در نظر گرفته اى،
015 37 بنابراين تمامى كيفرهايى كه (انسان گناهكار در خور آن بود و تو آن ها را از سر لطف و مرحمت) به تأخير انداخته اى و هر مكافاتى كه از او بازداشته اى،حق مسلم تو بود كه از آن در گذشته اى و به كمتر از حقى كه مقام خداوندى تو اقتضا مى كند، راضى و خشنود گشته اى.
016 37 پس- اى خدا ى من!- كريم تر از تو كيست و بدبخت تر از بنده اى كه به خاطر نافرمانى تو خود را در معرض نابودى قرار داده است؟! نه! مسلما هيچ كس (روسياه تر از او نيست)، (يا الهى!) تو برتر و والاتر از آنى كه تو را جز به صفت نيكى و احسان بستايند و نيز كريم تر از آنى كه جز به عدالت از تو بهراسند، از ستم تو در حق كسى كه معصيت تو مى كند، باكى نيست و از چشم پوشى تو در مورد پاداش كسى كه (با اعمال پسنديده ى خود) تو را خشنود ساخته ترسى نه چرا كه تو نه بر كسى ستم مى كنى و نه از پاداش كسى كه در خور آن است خوددارى مى كنى پس بر محمد و آل او درود فرست و آرزوى مرا برآور و هدايت خويش را در حق من (آن قدر) زياده كن كه به سبب آن در كار خويش موفق باشم، كه تو خداوند بخشنده و كريمى.
001 38 در عذر تقصير از دادخواهى هاى مردم (به خاطر ستمى كه بر آنان رفته) و كوتاهى در اداى حقوق آنان، و درخواست رهايى از آتش دوزخ
001 38 بارالها! اگر در حضور من به ستمديده اى ستم كرده اند و من به يارى او برنخاسته ام، واگر كسى در حق من نيكى و احسان كرده و من شكرانه ى آن را به جاى نياورده ام، و اگر گناهكارى از من پوزش طلبيده و من از خطاى او در نگذشته ام و اگر بينوايى از من درخواست كمك كرده و من بر آوردن نياز او را بر نياز خويش ترجيح داده ام، و اگر مؤمنى بر عهده ى من حقى داشته و من حقى او را به تمامى ادا نكرده ام، و اگر عيب مرد با ايمانى براى من فاش شده و من عيبت او را نپوشانده ام، و اگر گناه و خطايى از من سرزده و من به ترك آن نكوشيده ام، (من از تمامى اين كوتاهى هاى كه بر شمردم) از درگاه تو پوزش مى طلبم.
002 38 اى خداى من! به خاطر اين گناهان و خطاهايى از اين گونه از تو پوزش مى طلبم، پوزشى كه از روى پشيمانى است و براى من- در مورد گناهانى از اين دست كه پيش خواهد آمد- عبرت انگيز و پندآموز خواهد بود.
003 38 پس بر محمد و آل او درود فرست و پشيمانى مرا از خطاها و لغزشهايى كه داشته ام، و اراده ى مرا در دورى از گناهانى كه فرا روى من قرار دارند، به منزله ى توبه ى (مقبولى) به شمار آور كه موجبات محبت تو را (بيش از پيش) نسبت به من فراهم آورد، اى خدايى كه توبه كنندگان را دوست مى دارى.
001 39 دعاى امام در طلب عفو و رحمت (از پيشگاه خداوند)
001 39 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و (بت) شهوت را در (رابطه ى) با هر (عمل) حرامى در هم بشكن و (دست) اشتياق و آز مرا از (دامن) هر گناهى كوتاه ساز و از آزار هر مرد و زن مسلمانى بازم دار.
002 39 بارالها! اگر بنده اى (از بندگان تو) درباره ى من مرتكب عملى شده است كه تن حرامش كرده اى، و (يا) به ناسزا پرده ى آبروى مرا در موردى درديده كه تو بازش داشته اى، و (يا) حقى از من برگردن اوست- مرده اى زنده- (اينك) از رفتارى كه با من داشته است در گذر، و حقى را كه از من بر عهده ى اوست بر او ببخشاى، و عمل ناپسندش را نسبت به من بر رخ او مياور و به سرزنش وى مپرداز،و اين گذشت مرا در زمره ى پاكيزه ترين صدقات و برترين هداياى مقربان درگاه خود قرار ده.
003 39 (بارالها!) اين گذشت مرا از آنان با گذشت خويش از من عوض ده و دعاى مرا در حق آنان با رحمت خويش جبران كن، تا هر كدام از ما از (دولت) فضل و بزرگوارى تو سعادتمند گرديم، و در اثر رحمت و احسان تو (از بدبختى و گمراهى) رهايى يابيم (و رستگار گرديم).
004 39 بارالها! اگر بنده اى از بندگان تو را (به ناروا) كيفر داده ام و يا از جانب من آزارى به او رسيده، و يا از من و يا به وسيله ى من ستمى بر او رفته و يا حقى از او پايمال گرديده است، پس بر محمد و آل او درود فرست، او را به فضل و بزرگوارى خويش از من راضى وخشنود گردان، و حق او را از (جانب من و از
خزانه رحمت) خويش عطا فرما؛
005 39 و مرا از كيفرى كه حكم تو ايجاب مى كند، نگاه دار، و مرا از پيامدهاى عدل خويش رهايى ده، چرا كه تحمل من تاب كيفر و انتقام تو را ندارد. و توان من از عهده ى قهر و خشم تو بر نمى آيد، كه اگر به عدل خويش با من رفتار كنى نابود مى شوم و اگر به رحمت خويش (لباس عافيت بر تن من) نپوشى تباه خواهم شد.
006 39 بارالها! من از تو چيزى مى طلبم كه از (خزانه ى رحمت) تو نمى كاهد، و بارى مى خواهم (از دوش من) بردارى كه براى تو گران و سنگين نيست.
007 39 اى خداى من! مرا (به بزرگوارى خود) ببخشاى، كه تو (آن خداوند بى نيازى كه) مرا نيافريده اى تا شرى را به دست من از خود دوركنى و يا به وسيله من سودى نصيب تو شود، بلكه (خلقت من و نفس من) به خاطر آن بوده است كه قدرت (لايزال) خود را در آفرينش امثال من ثابت كنى و بر همگنان من در امر آفرينش موجوداتى از اين دست حجت را تمام كنى؛
008 39 و از تو مى خواهم تا بار گناهانى را كه مرا به ستوه آورده است، از دوش من بردارى، و در (برداشتن) بارى كه گرانبارم كرده است، ياريم كنى.
009 39 پس بر محمد و آل او درود فرست و از من به خاطر اين كه بر خود ستم كرده ام، در گذر، و به دست رحمت خويش اين بار گران را از دوش من بردار، چه بسا كه رحمت (فراگير) تو (دست) خطاكاران را گرفته، و چه بسيار كه عفو و بخشش تو شامل حال ستمكاران شده است.
010 39 پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا جلودار كسانى قرار ده كه آنان را با گذشت خويش از پرتگاه (گناه) بازداشته اى و در اثر توفيق خويش آنان را از ورطه ى نابودى نجات داده اى و با گذشت خويش از اسارت قهر و خشم خود آزادشان كرده اى، و به احسان و بزرگوارى خود از زندان عدل خويش رهايشان ساخته اى.
011 39 اى خداى من! تو اگر با من چنين كنى، در حق كسى احسان كرده اى كه منكر استحقاق كيفر تو نيست، و سزاوارى خود را از عقاب تو انكار نمى كند.
012 39 اى خداى من! اين رفتار (كريمانه ى) تو در خق كسى است كه هراسش (از قهر و عذاب تو به مراتب) از اميدواريش به (لطف و رحمت) تو بيشتر، و (پايه ى) ناامديى او از اميدى كه به رهايى (از عذاب) تو دارد افزون تر است، اما نه آن چنان نااميد كه از رحمت تو چشم پوشد، و نه آن چنان اميدوار (به رحمت تو) كه از بندگى و طاعت تو باز ماند و اسير غرور و غفلت گردد، (بارالها! اين اعترافات به گناه و عذر تقصير به پيشگاه تو) به خاطر آن است حسنات و اعمال پسنديده اين بنده ى (روسياه) در ميان سيئات و گناهانش ناچيز، و عذر و بهانه ى او در قبال گناهانش سست ونامقبل است،
013 39 ولى تو اى خداى من! درخور آنى كه نيكان راستگوى و درست كردار به (رحمت) تو مغرور و گناهكاران از (عفو و گذشت) تو نااميد نگردند، چرا كه تو آن خداوندگار والا مرتبه اى كه فضل و احسان خود را از كسى مضايقه نمى كند و حق خود را به تمامى از بندگان خود نمى طلبد.
014 39 ياد تو از همه ى ذكرها بالاتر و نام هاى تو از هر اسمى كه به تو نسبت داده مى شود پاك تر ومقدس تر، و نعمت هاى (فراوان) تو در ميان آفريدگانت پراكنده و منتشر است، پس تو را سپاس بر همه ى اين نعمت ها اى پروردگار جهانيان!.
001 40 دعاى امام به هنگامى كه خبر مرگ كسى را مى شنيدند و يا زمانى كه ياد مرگ مى كردند
001 40 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و ما را از آرزوهاى دور و دراز (و بيهوده) باز دار و به كردار دست (مشغولمان ساز و عمر) آرزوهايمان را كوتاه گردان تا در اين (انديشه و) آرزو نباشيم كه ساعتى را به ساعتى، و روزى را به روزى و لحظه اى را به لحظه اى پيوند زنيم و از پى هر قدمى، در انتظار گام ديگرى باشيم.
002 40 و ما را از فريب آمال (دور و دراز) و (گزند) بدى هاى آن به دور دار، و (منظره ى) مرگ را در برابر چشم ما مجسم كن، و ياد مرگ را براى هميشه در خاطر ما بسپار (و آن را از خاطر ما مبر).
003 40 و آن قدر توفيق اعمال شايسته و پسنديده به ما عطا كن كه هر لحظه خواهان بازگشت به سوى تو باشيم (و از به تأخير افتادن زمان آن هراسناك شويم) و ديدار تو را به زورى زود آرزو كنيم، و به فرا رسيدن زمان مرگ دل بنديم و با الفتى كه به آن پيدا مى كنيم مشتاق آمدن آن باشيم، و همانند (نزديك ترين و آشناترين) خويشان قرب او را آرزو كنيم.
004 40 پس (اى خداى مهربان!) به هنگام فرا رسيدن زمان مرگ (و حضور پيك مرگ بر در سرايمان) ما را به ديدار او خوشبخت و به همصحبيت او مأنوس فرما، و ما را در پذيرايى از مرگ به زحمت و مشقت ميفكن و از ديدار او شرمنده و سرافكنده مساز، و مرگ را درى از درهاى آمرزش و كليدى از كليدهاى رحم و بخشايش خود قرار ده؛
005 40 و ما را همانند هدايت شدگان و راه يافتگانى بميران كه گمراه نمى گردند، و چون فرمانبرانى كه اكراه نمى ورزند، و بسان توبه ورزانى كه گناهشان نيست و بر انجام گناهشان اصرارى نه. اى (خداوندى) كه پاداش نيكوكاران را بر عهده گر فته اى و اصلاح تباهكاران را خواستارى.
001 41 دعاى امام در طلب پرده پوشى و حفظ (از گناهان)
001 41 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و بستر كرامت خود را برايم بگستران و به سرچشمه هاى رحمت خويش رهنمون باش، و در ميان بهشت خود مكانم ده، و با راندن از درگاه خويش سر افكنده و خوارم مخواه، و با نااميدى از رحمت خويش، محرومم مساز؛
002 41 و به خاطر گناهان كيفرم مكن و به اعمال (نارواى) من خرده مگير، و پنهان مرا آشكار مكن و راز مرا فاش و بر ملا مساز و كردار مرا به ميزان عدل و انصاف مسنج، و باطن مرا در برابر چشم مردم ظاهر مفرما.
003 41 آشكارى چيزى كه مايه ى ننگ و رسوايى من است از مردم، پنهان كن، و آن چه مايه ى بدنامى من در پيشگاه توست، از نظر آنان پنهان دار؛
004 41 و با خشنودى خود مقام و منزلت مرا افزون كن (و در نظر همگان گرامى و ارجمندم ساز)، و كرامت (وجودى) مرا با آمرزش خويش كامل فرما، و در زمره ى اصحاب يمينم در آور و مرا راهى راه اهل امن وامان ساز و در شمار رستگارانم قرار ده، و محفل نيكوكاران را به وجود من (رواج و گرمى بخش و) آبادان كن، اى پروردگار جهانيان! دعاى مرا مستجاب فرما.
001 42 دعاى امام به هنگام ختم قرآن
001 42 بارالها! مرا به توفيق ختم قرآن يارى كردى، و قرآنى كه به عنوان نور (براى هدايت مردم) فرو فرستادى، و آن را بر ديگر كتب آسمانى هيمنه و سيطره بخشيدى (و بر درستى كلام وحى شاهد صادق گرفتى) و بر هر سخن ديگرى- كه حكايت كرده اى-فزونيش دادى؛
002 42 و فرقانى كه به وسيله ى آن در ميانه ى حلال و حرام جدايى افكندى، و قرآنى كه توسط آن راه هاى احكام (آسمانى) خود را آشكار ساختى، و كتابى كه (شأن و منزلت و عظمت) آن را براى بندگان خود به تفصيل بيان فرمودى، و وحيى كه آن را بر پيامبر خود (حضرت) محمد نازل كردى- كه بر او و خاندانش درود تو باد-
003 42 و آن را همانند (مشعل) هدايت راه يابيم، و هر كه به (نداى آسمانى) آن گوش فرا داد شفا گرفت، ترازوى عدل و انصافى كه زبانه ى آن از جانب حق روى بر نمى تابد، و فروغ هدايتى كه روشنايى آن در نظر تماشاييان به خاموشى نمى گرايد و پرچم نجاتى كه هر كس از پى آن رود به گمراهى نيفتد، و آن كه عصمت او را دستاويز خود قرار دهد دست هلاكت گريبان او را نگيرد.
004 42 بارالها! اكنون كه با (توفيق) تلاوت قرآن كريم مددمان كردى و دشوارى زبانمان را به زيبايى عبارات آن آسان فرمودى، ما را در شمار آن كسانى بگمار كه (حق) آن را چنان كه بايد و شايد به جاى آورند با اعتقاد (استوار) به آيات (نورانى)
كه دارد، به بندگى تو برخيزند، و به متشابهات آيات قرآنى و دلايل روشن آن معترفند.
005 42 بارالها! تو قرآن را به صورت مجمل بر پيامبرت (حضرت) محمد- كه بر او و خاندانش درود تو باد- نازل كردى، و او را به آگاهى از شگفتى هاى آن ملهم فرمودى، و دانش قرآنى و تفسير آن را در ميان ما (خاندان نبوى) به ميراث نهادى، و (به اين مزيت استثنايى) ما را بر كسانى كه از دانش قرآنى بويى نبرده اند، برترى و قدرت بخشيدى قدرت آگاهى از (رمز و راز) قرآن را به ما (آل الله) عنايت فرمودى تا ما را بر آنان كه توانايى فهم آن را ندارند مزيت دهى.
006 42 بارالها! همان گونه كه دل هاى ما را حامل (حقايق) آن ساختى و به رحمت خود، شرف و فضيلت قرآن را به ما شناساندى، و پس بر محمد- كه به نام قرآن خطبه خواند و با ما به قرآن سخن گفت-و خاندان او- كه خزانه داران- قرآنند- درود فرست، و ما را در زمره ى كسانى قرار ده كه به نزول قرآن از جانب تو معترفند تا باور (قلبى) ما دچار ترديد نگردد، و از طريق قرآنى به دور نيفتيم.
007 42 باراالها! بر محمد و آل او درود فرست و ما را در زمره ى كسانى قرار ده كه به ريسمان قرآن چنگ زنند و در رخدادهاى ترديد برانگيز و همانند به سنگر قرآن پناه برند و در سايه سار بال (رحمت) قرآن بياسايند و در روشنى سپيده دم قرآن راه جويند، و با فروغ بامدادش (هماهنگ و) همراه باشند و از مشعل (نورانى) قرآن كسب نور كنند واز غير قرآن راه هدايت نجويند.
008 42 بارالها! همان سان كه از (وجود مبارك حضرت) محمد به سبب قرآن نشانه ى (ماندگارى) ساختى كه (بندگانت را) به سوى تو هدايت كند، و راه رضامندى خود را براى خاندان آن حضرت (به نور معرفت) روشن و منور كردى، پس بر محمد و آل او درود فرست، و قرآن را وسيله ى رسيدن ما به بالاترين نازل كرامت، و نردبان عروج ما به جايگاه امن و امان، و سبب رهايى ما در عرصه ى
قيامت (از عذاب و عقاب)، و موجب بهره مندى ما از نعمتهاى سراى ابدى قرار ده.
009 42 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و با (سبكبالى ناشى از تلاوت و فهم) قرآن سنگينى (بار) گناهان را از دوشمان بردار و اخلاق نيكو و پسنديده ى نيكان را به ما ارزانى دار، و ما را پيرو كسانى گردان كه در دل شب و ساعات روز به نيت تلاوت قرآن و بندگى تو بر مى خيزند تا به بركت طهارت و پاكى قرآن ما را از هرگونه آلايش پاك كنى، و ما را ادامه دهنده ى راه كسانى ساز كه از نور و روشنايى قرآن بهره مند شدند (همان كسان كه) آرزوهاى دور و درازشان از عمل (پسنديده) باز نداشته و نيرنگ آمالشان افسون نكرده است تا از كار خير فرو مانند و به بدبختى و سايه ورزى در افتند.
010 42 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و قرآن را در تيره شبان مونس و هم صحبت ما گردان، تا در (در افتادن به دام) نيرنگ ها و وسوسه هاى شيطانى نگاهبان ما باشد، و گام هاى ما را از گرايش به سمت گناهان باز دارد، و زبان ما را از سخن گفتن ناتوان سازد تا در (گرداب) سخنان ياوه و بيهوده نيفتيم- نه كه به سبب بيمارى گنگ و لالمان سازد- و اندام بدن ما را از آلودگى به گناه دور كند، و به (بركت) قرآن پرده هاى غفلت را- براى عبرت آموزى در فرا رويمان- بگشايد تا دل هاى ما شگفتى هاى قرآن را دريابد و از حكمت ها و مثال هايى كه كوه هاى سخت و استوار قرآنى صلابتى كه دارند- از تحمل آن ها درمانده و عاجزند.
011 42 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و به (بركت) قرآن آراستگى ظاهر ما را تدوام بخش و (لوح) ضمير (صاف) ما را از (نقش) وسوسه هاى اهريمنى پاك كن و انديشه هاى شيطانى را از نفوذ در ژرفاى وجودمان بازدار، و (غبار) آلودگى دل ها و تيرگى ناشى از گناهان ما را با (زلال جارى) قرآن بشوى و نابسامانى.
پريشانى امور ما را به سامان كن، و در گرما گرم قيامت و به هنگام عرضه ى (نامه ى) اعمال، (آتش) عطش ما را با (زلال گواراى) قرآن بنشان، و در آن روز وحشت زا و به هنگامه ى محشر و جامه ى امن و امان را به خاطر قرآن بر اندام ما بپوشان.
012 42 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و به بركت قرآن بينوايى و تنگدستى ما را جبران كن نيازمند (اين و آن) نباشيم، و اسباب آسايش و فراوانى كفر و پرتگاه نفاق در امانمان نگاه دار، تا قرآن كريم در روز قيامت به سوى رضوان و بهشت تو رهنمونمان شود، و در دنيا نيز از خشم تو و تجاوز به حدود (دين) تو بازمان دارد و در پيشگاه تو گواهى دهد كه ما حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانسته ايم.
013 42 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و (به خاطر انس با قرآن) به هنگام مرگ، سختى جان كندن و مشقت ناله ها و به شماره افتادن نفس ها را بر ما آسان گردان- همان زمان كه جان به گلوگاه (آدمى) مى رسد-و گفته مى شود: (كه درد مرگ را) چاره كننده كيست؟ و فرشته ى مرگ براى گرفتن روح انسان از پرده ى غيب به در آيد، و تيرهاى هراس انگيز جدايى را از كمان مرگ- با هدف گرفتن جان رها سازد، و شربت مرگ را به سان جامى زهر آلوده به كام جان (ما) فرو ريزد، و آن گاه زمان كوچ ما به چهان ديگر فرا رسد، و (نامه ى) اعمال هر كس به سان طوقى بر گردن او درهم پيچد و گورها تا به روز قيامت آرامگاه ما گردند.
014 42 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و ورود ما را به خانه ى گور- كه بايد در ميانه ى آن از هم بپاشيم و بپوسيم- و زمان طولانى اقامتمان را در زير طبقات خاك مبارك گردان و پس از ترك دنيا، گورها را بهترين منازل ما قرار ده، و تنگى (خانه ى) گور را به رحمت (گسترده ى) خويش براى ما گشاده گردان، و در
نزد كسانى كه در محشر حضور دارند- به خاطر گناهان تباهى آور و هلاك كننده- رسوايمان مساز؛
015 42 به آبروى قرآن به هنگام صف بستن در پيشگاه تو، بر پستى مقام و خواريمان ترحم كن، و گامهايمان را در روز عبور از صراط جهنم و به هنگام لرزش آن، استوار ساز و از لغزش (پاى) دورمان دار، و به نور قرآن قبرهاى تيره و تار ما را- پيش از بر پايى قيامت- روشن و منور بگردان، و در روز رستاخيز از تمامى آلام و هراس هاى شديد آن نگاهمان دار؛
016 42 و روزى كه (رنگ) چهره ى ستم پيشگان (از هراس عذاب تو) سياه شود، ور سپيدمان گردان- همان روزى كه روز حسرت و ندامت است- و در دل اهل ايمان محبت ما را قرار ده، و در (امور) زندگى بر ما سخت مگير (و وضع معيشتى ما را دشوار مساز)؛
017 42 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و كه بنده ى تو و پيغمبر توست (و در انجام رسالت خويش) پيام تو را (به مردم) ابلاغ فرمود و فرمان (آسمانى) تو را هويدا ساخت و خير خواه بندگان تو بود.
018 42 بارالها! در روز قيامت پيامبر ما (حضرت محمد) را- كه درود تو بر آو و آل او باد- مقرب ترين پيامبران شفاعت آن حضرت را (درباره ى امتش) از شفاعت پيامبران ديگر كاراتر و كارسازتر، و مقام و منزلت او را از ساير انبيا افزون تر، و شكوه و جلال او را رفيع تر و آبرومندانه تر از آنان، در نزد خود قرار ده.
019 42 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست، و اساس (آيين) او را والا و گرانقدر،و حجت (آسمانى) او را قوى و گران سنگ، و (كفه ى) ترازوى (خيرات) او را وزين و سنگين، و شفاعتش را مقبول، و اسباب قرب او را (به خويش) نزديك، و چهره (جميل) او را (به نور جمال خويش منور و) سپيد، و فروغ (هدايت) او را كامل، و پايه ى منزلتش را بلند ساز؛
020 42 و ما را بر سنت نبوى زنده دار، و بر آيين او بميران، رهسپر راه روشن او ساز، و به راه او هدايتمان فرما و در زمره پيروان او قرار ده، و با جمع ياران او محشورمان فرما، و به (آب زلال و گواراى) حوض او مهمان كن و از جام او سيرابمان گردان؛
021 42 و بارالها! بر محمد آل او درود فرست، درودى كه او را به بهترين خير و فضل و كرامتى كه از تو انتظار دارد نايل گردانى، چرا كه تو داراى رحمت فراگير و گسترده و كريمانه اى.
022 42 بارالها! به رسول گرامى اسلام پاداشى ده به مراتب بهتر از پاداشى كه به هر يك از فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل و برگزيده ى خود عنايت فرمودى به خاطر ابلاغ پيام هاى (آسمانى) تو (به مردم)، و آگاه ساز (آنان) از آيات (نورانى تو،) و خيرخواه بندگانت و جهاد در راه تو و درود و رحمت بركات خداوند بر او و خاندان پاك و بى آلايش او باد!
001 43 دعاى امام به هنگام تماشاى مه نو (و خطاب به هلال)
001 43 اى آفريده ى رام و فرمانبر! و اى رونده ى سبك سير و تيزتك! و اى هميشه در منازل معين (فلكى) در رفت و آمد! و اى در آسمان چاره گرى رهنورد!
002 43 من ايمان آورده ام به خدايى تاريكى ها را به (نور) تو روشن كرد، و ناديدنى هاى ابهام برانگيز را (به فروغ تو) آشكار ساخت، و تو را نشانه اى از نشانه هاى سيطره و چيرگى خود، و آيتى از آيات قدرت و توانايى خويش قرار داد، و تو را (در همه ى حالات چه) در كمال و (چه در) نقصان و (چه به هنگام) طلوع و (يا به گاه) غروب و افول و (چه در نهايت) روشنايى و (يا در زمان) خسوف و گرفتگى (بنا به اراده ى خويش) به كار گرفت و تو در تمامى اين احوال رام و فرمانبر او بودى و به اراده ى او در شتاب.
003 43 (چه) پاك و منزه است خداوند! و چه شگفت انگيز و حيرت آور است تدبيرى كه در كار تو كرد! و چه لطف و زيبا هنرى كه در مورد توبه كار بست! (و) تو را كليد ماه نو براى كارى تازه و نو ساخته و پرداخته كرد؛
004 43 بنابراين من از پيشگاه خداوندى كه پروردگار من و پروردگار توست، و آفريننده ى من و آفريننده ى تو، و تقدير كننده ى امور من و تو، و صورتگر من و توست، درخواست مى كنم كه بر محمد و آل او درود فرستد و تو را ماه مبارك و فرخنده اى سازد كه گذشت روزگاران بركات او را از ميان برندارد، و ماه پاكى و پاكيزگى كه (پليدى) گناهان (مكدر و) آلوده اش نسازد؛
005 43 ماهى كه از (گزند) آفات در امان باشد، و از (آسيب) گناهان به دور، ماهى با خير و شگون و بركنار از نحوست (و بدى)، (ماهى سراسر) فرخندگى و خوشى كه شومى و ناگوارى از پى نداشته باشد، (ما) آسايش و آسانى بدون سختى دشوارى، و (ماه) خير و بركت كه آلوده ى به شر نشود، ماه امن و امان و نعمت و احسان و سلامت و (سرافرازى) اسلام (و تسليم دشمن در برابر اوامر و نواهى حق).
006 43 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و ما را در زمره ى خشنودترين و پسنديده ترين كسانى قرار ده كه (فروغ) ما نو بر آنان دميد، و از پاك ترين انسان هايى كه به آن نظر كردند، و از خوشبخت ترين افرادى كه در اين ماه بندگى و عبادت تو كنند، و (اى خداى مهربان!) تو ما را (در اين ماه) توفيق توبه عنايت كن و از گناهمان دور نگهدار و از ارتكاب معصيت و نافرمانى خويش بازمان دار؛
007 43 و توفيق شكر نعمت خو را به ما ارزانى دار، و لباس عافيت را در اين ماه بر (اندام) ما بپوشان، (و ما را به سپر سلامت مجهز گردان)، و با توفيق طاعت و اطاعت كامل، نعمت خود را بر ما تمام كن، چرا كه تو بخشنده ستوده اى، و درود خدا بر محمد و خاندان پاك و پاكيزه ى او باد!
001 44 دعاى (امام) به هنگام فرا رسيدن ماه (مبارك) رمضان
001 44 سپاس خدا را كه به حمد و سپاس خود هدايتمان فرمود و ما را در خور (اين موهبت) گردانيد تا درشمار شكرگزاران او باشيم، به خاطر آن پاداش نيكوكاران را به ما عنايت كرد؛
002 44 و سپاس خدا را كه دين خود را به ما كرامت كرد و ما را به آيين خود (اسلام) اختصاص داد و راهى طرق احسان خود كرد تا در (سايه ى) لطف و بزرگوارى او تا به سمت رضا و خشنودى او حركت كنيم، همان سپاسى كه با پذيرش آن از ما خشنود شود؛
003 44 و خدا را سپاس كه ماه خود- ما رمضان- را يكى از راه هاى (احسان) خود قرار داد، ماه روزه و ماه اسلام (و ماه تسليم شدن در برابر اوامر و نواهى او) و ماه طهارت و پاكى و ماه (خودسازى و) و آزمون، و ماه قيام، همان ماهى كه قرآن را در آن (براى هدايت مردم) نازل كرد با نشانه هاى روشنى كه در ميانه ى حق و باطل جدايى افكند؛
004 44 (و به خاطر نزول قرآن) و حرمت بسيار و فضايل آشكارى كه در اين ماه بود،
برترى آن را بر ساير ماه ها روشن و آشكار كرد، و از اين روى آن چه در ساير ماه ها حلال بود در ماه رمضان حرام فرمود، و خوردن و نوشيدن آن ها را (در ساعات روزه دارى) ممنوع كرد، و براى روزه دارى مدت زمان مشخصى را معين فرمود و (از ين جهت است كه) پيش و پس انداختن زمان (روزه ى) واجب را (از كسى) نمى پذيرد.
005 44 آن گاه شبى از شب هاى ماه مبارك رمضان را بر شبهاى هزار ماه برترى و مزيت داد و آن را شب قدر ناميد، شبى كه فرشتگان و روح به دستور پروردگار خود را براى انجام امورى كه مقدر فرموده است (از آسمان به زمين) فرود مى آيند، شب قدر شب بركت و فزونى است كه تا سپيده دمان (آن شب) در مورد بندگانش ادامه، بندگانى كه قضاى (مقدر الهى) اين بركت را بر آنان روا داشته است.
006 44 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و معرفت فضيلت اين ماه و پاسدارى از حرمت او را به ما الهام كن تا از امورى كه (در ماه مبارك رمضان) حرام كرده اى، بپرهيزيم، و ما را به روزه دارى اين ماه يارى ده تا اعضاى بدن ما به نافرمانى تو آلوده نگردد، و ما را به كارى كه موجب خشنودى توست وادار تا به سخنان ياوه و بيهوده گوشش نسپاريم و چشمان خود را به سوى امورى كه فايده اى بر آن ها مترتب نيست، نگشاييم و به سمت آن ها نشتابيم؛
007 44 و دستهاى خود را به سوى حرام دراز نكنيم، و با گام هاى خود به طرف امورى كه (ما را از انجام آن) باز داشته اى حركت نكنيم، تا آن جا كه شكم هايمان جز به حلال تو پر نگردد و زيان هايمان به غير آن چه تو فرمان داده اى گويا نشود، و جز در امورى كه با ثواب و پاداش تو همراه است نكوشيم، و جز به آن چه ما را از كيفر تو باز دارد نپردازيم. پس از آن كه اين توفيقات را نصيب ما كردى
اعمال ما را از (آلايش) رياى رياكاران و شهرت طلبى شهرت جويان پاك گردان تا جز تو را در كار خود شريك نسازيم و مرادى جز تو برنگزينيم.
008 44 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و ما را در ماه مبارك رمضان از اوقات نمازهاى (واجب) پنج گانه و حدود و احكام و شروطى كه مقرر فرموده اى، آگاه فرما (و به انجام آن توفيق ده)؛
009 44 و ما را در امر نماز در زمره ى كسانى قرار ده كه درجات و منزلت هاى آن را دريافته اند و اركان آن را پاس مى دارند و آن را همانند بنده و پيامبرت (حضرت محمد كه بر او و خاندان او درود باد) در وقت خود به جاى مى آورند و در نهايت طهارت و فروتنى ركوع سجود (نماز) و همه ى فضيلت هاى آن را ادا مى كنند،
010 44 و در ماه مبارك رمضان به نيكى در حق خويشاوندان و پيوند با آنان و نيز عطا و احسان به همسايگان توفيقمان ده، تا اموال و دارايى زكاتى كه به آن تعلق مى گيرد پاكيزه اش كنيم، و با كسى كه از ما به قهر بريده است، آشتى كنيم و در حق كسى كه ستم بر ما روا داشته است با انصاف مدارا رفتار نماييم، و با دشمنان خود به مدارا بر خيزيم مگر آن كه دشمنى آنان با ما به خاطر تو و براى تو باش، كه با چنين دشمنى هرگز دوستى نكنيم، چرا كه در شمار گروهى هتسند كه دل ما با آنان صاف نگردد (و كينه ى آنان از سينه ى ما بيرون نرود)؛
011 44 و در اين ماه به ما توفيق عنايت كن تا به درگاه تو با اعمال پاك و شايسته اى تقرب جوييم كه ما را از (آلايش) گناهان پاك سازد و ما را از كاستى ها و زشتى هاى تازه باز دارد تا آن جا كه فرشته اى از فرشتگان تو نتواند بالاتر از عباداتى كه ما به جاى آورده ايم- در زمينه هاى طاعت و تقرب به درگاهت به محضر خدوانديت عرضه كند.
012 44 بارالها! به حق اين ماه (مبارك) و به حق كسى كه از آغاز تا پايان اين ماه به طاعت و اطاعت تو برخاست- از فرشته مقرب و پيمبر مرسل گرفته تا بنده صالح و شايسته تو- بر محمد و آل او درود فرست و ما را شايسته ى كراماتى گردان كه به دوستان خود مژده داده اى و از آن چه براى عبادت كنندگان كوشا در طاعت و بندگى خود مقرر داشته اى بخوردارمان ساز، و ما را در زمره ى كسانى قرار ده كه در اثر رحمت تو شايسته ى مرتبه اى ارجمندند.
013 44 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و ما را از انكار در يگانگى خودت و از كوتاهى در ستايشت ترديد در دينت، و كورى (و عدم شناخت) راهت و غفلت در حرمتت و فريب دشمنت- شيطان رانده شده- بر حذر دار.
014 44 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و از بخشش تو در هر شب از شب هاى اين ماه مبارك (گروهى از) بندگان (خطاكار) از (عذاب و عقاب) آزاد مى گردند و مورد آمرزش قرار مى گيرند، و ما را نيز در زمره ى همان بندگان قرار ده و از بهترين اصحاب و شايسته ترين مصاحبان اين ماه به شمار آور.
015 44 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و با زوال تدريجى هلال ماه رمضان از گناهان ما بكاه همزمان با سپرى شدن روزهاى پايانى اين ماه، بدى ها و زشتى ها را در (وجود) ما ريشه كن كن كه با (پشت سرگذاشتن و) گذشتن اين ماه،ما را از (آلايش) لغزش ها پاك و از گناهان پاكيزه كرده باشى.
016 44 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست، و اگر در اين ماه (از راه راست) منحرف گرديم، ما را (به صراط مستقيم هدايت) بازگردان، و اگر در اين ماه مبارك (از حق و حقيقت فاصله بگيريم و) به بيراهه در افتيم ما را به راه صواب رهنمون باش و از انحراف باز دار، و اگر دشمن تو- شيطان- بر ما چيره شد ما را از (شر وسوسه هاى) او رهايى بخش.
017 44 بارالها! اين ماه را از بندگى و عبادت ما سرشار ساز، و اوقات آن را به طاعت ما بياراى، و در روزهاى اين ماه مبارك به روزه دارى و شبهاى آن به نماز و نياز و زارى و فروتنى و خاكسارى به درگاهت ياريمان فرما، تا روز آن شاهد غفلت ما و شب آن گواه كوتاهى ما نباشد.
018 44 بارالها! (نه تنها در طول ماه مبارك رمضان بلكه) در اسير ماه ها و روزها تا عمر داريم ما را بر اين حال بدار و ما را از بندگان صالح و شايسته ى خود قرارده، همان بندگان نيكوكارى كه بهشت را به ارث مى برند و در آن جاودانه زندگى مى كنند، همان كسان كه با دلى بيمناك از بازگشت به سوى پروردگارشان از آنچه دارند (در راه خدا) انفاق مى كنند، همان بندگانى كه با شتاب در امور خير بر ديگران پيشى مى گيرند (و گوى سبقت را از همگنان مى ربايند).
019 44 بارالها! در هر هنگام و هر زمان و در هر حال و چندين برابر درودهايى كه به ديگران فرستاده اى، بر محمد و آل او درود فرست كه كسى را ياراى بر شمردن آن نباشد، كه تو آن چه را كه اراده كنى انجام مى دهى.
001 45 دعاى امام در وداع ماه مبارك رمضان
001 45 اى خدايى كه (در برابر احسان خويش) ميلى به پاداش (بندگان خود) ندارى (و از آنان عوض نمى طلبى)؛
002 45 و اى خدايى كه (هيچ گاه) از عطا و بخشش (به مخلوق خود) پشيمان نمى شوى؛
003 45 واى خدايى كه پاداش تو بيش از كردار بنده توست؛
004 45 و (اى خدايى كه) بخشش تو بى سبب و گذشت تو از روى تفضل (و بدون در نظر گرفتن استحقاق) است، كيفر تو عين عدل است و فرمان تو عين عدل است و فرمان تو محض خير و صلاح.
005 45 (اى خدايى كه) اگر عطا كنى تو آلوده ى به منت نيست، و اگر (بندگان خود را از امورى) منع كنى در منع تو ستمى نباشد.
006 45 (اى خدايى كه) هر كس در سپاس تو كوشد، شكر او را پاداش مى دهى در حالى كه خود (ادب) ستايش كردن را به او آموخته اى؛
007 45 و هر كه حمد تو گويد و تو را بستايد جزايش مى دهى در صورتى كه خود (روش) حمد را به او الهام كرده اى؛
008 45 و عيب و گناه كسى را مى پوشى كه اگر مى خواستى رسوايش مى ساختى (چرا كه در خور رسوايى بود)، و بر بنده ى (ناسپاسى) كرم مى كنى كه مى توانستى از آن محروم سازى (چرا كه سزاوار چنين فرمانى است) و اين دو (گروه عاصى و ناسپاس اگر چه) مستحق رسوايى و حرمان تو بودند، ولى تو بناى كار خود را بر تفضل و بزرگوارى نهاده اى و قدرت خود را در بخشش و عفو (بندگان خود) به كار مى گيرى .
009 45 كسى كه (از فرمان تو) سرپيچى كند (نه تنها در كيفرش شتاب نمى كنى بلكه) از سر بردبارى و مدارا با او رفتار مى كنى، و آن كه (با ارتكاب گناه) بر خويش ستم مى ورزد مهلتش مى دهى (تا به سوى تو باز گردد و از گناهان خود به درگاه تو توبه كند) و با آنان تا به هنگام بازگشت به سوى خود مدارا مى كنى (و به انتظار مى نشينى)، و در كيفرشان شتاب نمى كنى تا (از گناهان خويش) توبه كنند تا نابودى هيچ هلاك شونده اى از جانب تو نباشد و آن كس كه اهل شقاوت و بدبختى است به خاطر نعمت تو دچار بر فرجامى نگردد مگر پس از قطع هر عذر و بهانه و بعد از اتمام حجت آشكار و دامنه دار، و اين ها همه (نشانه ى) كرامت و بخشندگى و گذشت توست اى (خداوند) كريم! و بهره اى از مهربانى توست اى (خالق) بردبار.
010 45 تو آن خداوندى كه درى از عفو خود براى بندگان خويش گشوده اى و نام آن را توبه نهاده اى، و از كلام آسمانى قرآن براى هدايت مردم به سوى آن در راهنمايى قرار داده اى كه هرگز آن را گم نكنند (و از درگاه عفو تو درى
برنگردانند)، و تو خود- كه نامت مبارك و فرخنده باد- گفته اى:«به پيشگاه خدا توبه كنيد، توبه اى پاك و بى آلايش به اميد آن كه پروردگارتان گناهان شما را بپوشاند و شما را در باغهايى (از بهشت) درآورد كه (در پاى آن ها) رودهايى (از آب گوارا) جارى است».
011 45 «روزى كه خداوند، پيامبر و كسانى را كه به او ايمان آورده اند رسوا و خوار نمى سازد، و (در حالى كه) نور آنان در فرا روى و از جانب دست راستشان حركت مى كند، مى گويند: اى پروردگار ما! نور ما را كامل گردان و از (گناهان) ما در گذر، كه تو بر انجام هر كارى توانايى» (و بايد پرسيد) بهانه ى كسى كه از اين در روز بر تابد، درى كه تو آن را (بر روى بندگان خويش) گشوده اى و (براى راهنمايى مردم به سوى آن) از پيامبران راهنما گماشته اى، چيست؟!
012 45 و تو (آن خداوند كريمى كه) در معامله ى با بندگان خود بر عطاى خويش افزوده اى چرا كه دوست دارى در اين تجارت سود بسيار برند و به هنگام بازگشت به سوى تو كامياب گردند و از پيشگاه (رحمت) تو بهره ى بيشترى عايدشان شود، و از اين روى تو خود (اى خداوند مهربان!)- كه نامت بلند و مبارك باد- (در قرآن كريم) فرموده اى: «هر كس عملى نيكو به جاى آورد ده برابر آن پاداش گيرد و اگر به كار زشت و نكوهيده اى دست يازد جز به اندازه ى كيفر آن مكافات نگردد».
013 45 و (نيز در قرآن كريم) فرموده اى:
«قصه ى كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند داستان دانه اى است كه هفت خوشه از آن مى رويد و در هر خوشه ى آن صد دانه جاى دارد، و خداوند به هر كس كه بخواهد به چندين برابر آن پاداش دهد» و تو (خود)
در قرآن كريم فرموده اى: «كيست آن كه به خدا قرضى نيكو دهد تا خداوند چندين برابر آن را به او عطا كند؟» و نيز همانند آين بشارت ها را در قرآن آورده اى (و در آن ها نيز) چند برابر شدن حسنات را مژده داده اى؛
014 45 و تويى آن خداوندى كه با كلام خود بندگان خويش را به عالم غيب و پنهانت درهنمون شدى و آنان را با ترغيب و گرايش- كه متضمن سودشان بود- به سمت و جهتى راهنمايى كردى كه اگر آن را از آنان پنهان مى داشتى، ديدگانشان از ديدن آن و گوش هايشان از شنيدنش در مى ماند و انديشه ى آنان به آن نمى رسيد، و خود فرموده اى:
«مرا ياد كنيد تا من هم به ياد شما باشم، و به شكرانه ى (نعمت هاى) من بكوشيد و ناسپاسى روا نداريد»
«اگر (نعمت هاى مرا پاس داريد و) سپاسگزار (من) باشيد، نعمت هايتان را افزون كنم و اگر كفران ورزيد و ناسپاسى كنيد، كيفر و عذاب من شديد خواهد بود»
015 45 و تو خود فرموده اى: «مرا بخوانيد تا شما را دريابم، و كسانى كه از سر كبر و غرور از عبادت من روى بر مى تابند (و از فرمان من سرپيچى مى كنند) زودا كه با خوارى و زارى در دوزخ در آيند»، و تو (اى خداى مهربان!) دعاى (بندگان) خود را عبادت خواندى و ترك آن را نافرمانى و سركشى نام نهادى و وعده دادى كه اگر (بندگان تو) به ترك دعا كوشند به خوارى و زارى در جهنم در آيند.
016 45 (به همين جهت بندگانت) نعمت و احسان تو را ياد كردند (و شكرانه ى آن را به جاى آوردند) و فضل بزرگوارى تو را پاس داشتند و سپاسگزار تو بودند تو را بدان است كه فرمان داده بودى خواندند و در راه (جلب رضا و خشنودى) تو صدقه دادند به اميد آن كه احسان و كرم تو را در حق خود افزون كنند، و (راه) نجاتشان از قهر و خشم تو و (راز) دستيابى شان به خشنودى تو در همين امر بود؛
017 45 و اگر آفريده اى آفريده ديگرى را همانند تو (راه راست) هدايت مى كرد، (مسلماً عمل او) مورد سپاس قرار مى گرفت و از او به نيكى ياد مى شد و به هر زبانى سزاوار مدح و ستايش بود، بنابراين سپاس و ستايش (واقعى در حقيقت) از آن توست تا راهى براى حمد تو گشايد، و تا لفظى براى ستايش تو باقى است به هر معنى و مفهومى كه باشد.
018 45 اى خدايى كه به خاطر فضل و احسان در نظر بندگان خويش سزاوار ستايشى و آنان را غرق نعمت و احسان خود ساخته اى، نعمت هاى تو در وجود ما چه آشكار و ميزان بخشش تو در حق ما چه بسيار فراوان است و چه مخصوص است نيكى و احسان تو درباره ى ما!
019 45 ما را به راه دين برگزيده ى خود (اسلام) هدايت كردى و به آيين و طريقت مورد خشنود خويش رهنمون گشتى و در راه آسان (و هموار) خود سوق دادى، و براى رسيدن به (درجه ى) تقرب و (مراتب) كرامت خويش بينايمان ساختى.
020 45 بارالها! و تو اعمال ماه رمضان را در زمره ى برگزيده ترين تكليف و اعمال واجب قرار دادى، ماهى كه از ساير ماه ها ممتازش ساختى و به خاطر نزول (كتاب آسمانى) قرآن در اين ماه، ان را از (ميان) تمامى اوقات و ايام برگزيدى و (ميزان) ايمان (در قلوب مؤمنان) را چند برابر فرمودى و در اين ماه، روزه را واجب ساختى و (مردم با ايمان را) به شب زنده دارى و به پاداش (نمازهاى مستحبى و انجام ساير عبادات مستحب) ترغيب فرمودى، و به تجليل شب قدر
- كه از هزار ماه بهتر و نيكوتر است- همت گماشتى؛
021 45 و سپس به خاطر فضيليت كه داشت ما (و امت اسلامى) را در اين ماه (مبارك) بر ساير امت ها (و پيروان اديان آسمانى) برگزيدى و برترى دادى، و ما به فرمان تو در روز (هاى) اين ماه روزه گرفتيم و در (سايه ى) رحمت و (و عنايت) تو به شب زنده دارى برخاستيم، و در اثر روزه دارى و بيدارى شب خود را در معرض رحمت- و بخشايش تو- كه (زمينه ى) آن را براى ما فراهم آورده بودى قرار داديم، و اين اعمال را وسيله ى نيل به ثواب و پاداش تو ساختيم، و تو آن خداوندى كه برانجام آن چه بندگانت بدان مايل و راغب اند توانايى، و به آن چه از (پيشگاه) لطف و احسان او تمنا شود كريم و بخشنده اى و به آن كه به (درگاه) قرب تو روى آورد نزديك؛
022 45 و اين ماه به گونه اى در خور حمد و ستايش (روزها و شبها را) در ميان ما گذارند و همانند همدمى نيكو نديم و هم صحبت ما بود، و (همو) بهترين و برترين سودهاى جهان و جهانيان را نصيب ما كرد و چون ايام اين ماه سپرى كرد (و ماه مبارك رمضان به پايان خود رسيد به ناچار) از ما آهنگ جدايى كرد؛
023 45 و ما اينك حالى با او بدرود مى گوييم كه جدايى او از براى ما ناگوار است، و روى تافتن او از ما در محنت و هراسمان افكنده است، (او مى رود در حالى كه) بر گردن ما حق پيمانى محفوظ دارد و رعايت حرمت و اداى حق او لازم است، بنابراين (او را مورد خطاب قرار داده و) مى گوييم: سلام بر تو اى بزرگترين ماه خدا و اى (بهترين) عيد دوستان خدا!
024 45 سلام بر تو اى بهترين همدم و هم صحبت در ميانه ى اوقات و اى بهترين ماه در ميانه ى ايام و ساعتها!
025 45 سلام بر تو اى ماه آرزوهاى بر آورده و اى ماه فراوانى و گستردگى اعمال (شايسته)!
026 45 سلام بر تو اى مونس (روزها و شبهاى مؤمنان) كه تا حضور دارى بسيار
گرانقدر، و ارجمندى، وزمانى كه (از ما) درود مى شوى جدايى تو بسيار غم انگيز و محنت خيز است و (توان) مايه ى اميدى كه دورى تو (براى دينداران به راستى) دردناك است و اليم.
027 45 سلام بر همدمى همانند تو كه به گاه آمدنت با ما انس گرفتى و مايه ى شادى و شرور شدى و به هنگام رفتنت به هراس دچارمان كردى و اسباب غمگينى (خاطر) ما را فراهم آوردى.
028 45 سلام بر همسايه اى چون تو (كه در اثر همنشينى ات) دل هاى ما را نرمى و لطافت بخشيدى و از (بار) گناهان ما كاستى.
029 45 سلام بر تو يار و ياورى كه ما را در چيره شدن بر شيطان كمك كردى و (درود بر چون تو) رفيق (و همراه دلسوز و مهربانى) كه راه هاى (رسيدن به) خير و احسان را براى ما هموار و (سلوك در آن ها را براى ما) آسان ساختى.
030 45 سلام (همه ى مؤمنان) بر تو كه بسيار فراوانند آزاد شدگان (از قهر و غضب) الهى در (روزها و شبهاى بركت آفرين) تو، و چه سعادتمند است آن كه به خاطر (مباركى) تو حرمت تو را پاس دارد.
031 45 سلام بر تو كه (زنگ كدورت) گناهان بسيارى را (از آيينه ى جان ها) زدودى و عيوب گوناگون (ما) را (به لطف ستاريت خود) پوشاندى (و رسوايى ما را نخواستى).
032 45 سلام بر تو كه بى اندازه (در چشم گنهكاران) به درازا كشيدى (و موجبات ملال خاطر آنان را فراهم آوردى) و چقدر با شكوه و عظمت در دل هاى مؤمنان به جلوه نشستى!
033 45 سلام بر (ماهى به سان) تو كه هيچ روز (و روزكارى در طول سال) با او لاف همسرى و برابرى نتواند زد.
034 45 سلام بر (ماهى همانند) تو كه از هر جهت بى آزار و گزند و در نهايت سلامت است.
035 45 سلام بر (يار همراهى) چون تو، كه مصاحبت با او مايه ى ملال خاطر و معاشرت با او موجب سرزنش (و ندامت) نيست.
036 45 سلام بر (ماه مباركى به مانند) تو كه با بركت بسيار آمدى و آلودگى گناهان ما را (در زلال رحمت خود) شستى (و موجب آمرزش ما شدى).
037 45 سلام بر (ماه رحمت آفرينى چون) تو كه وداع با او از سر (بيزارى و) دلتنگى و ترك ايام روزه دارى او به خاطر ملامت خاطرنيست (بلكه گردش زمانه، در ميانه ى ما و اوجدايى مى افكند).
038 45 سلام بر (ماه مبارك و پر فيضى همانند) تو كه پيش از آمدنش در آرزوى (ديدار) اويند و به هنگام بدرود او دل غمين و محزون اند.
039 45 سلام بر (ماه پر بركتى چون) تو كه ناگوارى هاى بسيارى از ما به خاطر او دور شد و بركات بى اندازه اى به يمن (وجود) او به ما رسيد.
040 45 سلام بر تو و درود بر شب قدر كه (ارزش معنوى او) از هزار ماه بهتر (و بيشتر) است.
041 45 سلام بر تو كه ديروز مشتاقانه در طلب تو بوديم و فردا در اشتياق (ديدار) تو مى مانيم.
042 45 سلام بر تو و فضليت تو كه (اينك) از آن محروميم و (درود بر) بركات گذشته ى (تو) كه از ما گرفته شد. (و اكنون با سپرى شدن ماه مبارك رمضان از فضليت ها و بركت ها مخصوص آن بى بهره ايم).
043 45 بارالها! ما از شهروندان اين ماه مباركيم، ماهى كه به خاطر (حرمت) آن شرافتمان بخشيدى و توفيق (طاعت و عبادت) را از سر نيكخواهى به ما عطا فرمودى، (همان ماه مباركى كه) تيره روزان از اوقات (گرامى) او بى خبر بودند و به خاطر تيره بختى خود از فضيلت آن بى بهر ماندند.
044 45 (بارالها!) تو آن صاحب اختيار مائى كه ما را (از ميان تمامى موجودات) به معرفت اين ماه برگزيدى و به آداب و سنت آن رهنمونمان شدى و (با تمامى كوتاهى هايى كه داشتيم) به روزه دارى و شب زنده دارى (در اين ماه) توفيقمان دادى و (توانستيم) اندكى از عبادت بسيارى را (كه مخصوص اين ماه مبارك بود) انجام دهيم.
045 45 بارالهاا! تو را (به خاطر توفيق عبادت در اين ماه با فضيلت) سپاس مى گوييم و به بدكردار و تباهكارى خود معترفيم و (به همين خاطر است كه) با عقده ى زبان هايمان در پيشگاه تو (جارى) است (از تو مى خواهيم كه) در ازاى آن همه كوتاهى، پاداشى به ما كرامت فرمايى كه فضيلت هاى (از دست رفته و) مورد نظر ما را در اين ماه مبارك جبران كند، و ذخيره هاى معنوى بسيارى را كه آرزومند آنيم، نصيب مان سازد؛
046 45 و عذر ما را به خاطر تقصيرى كه در حق تو روا داشته ايم بپذير و عمر ما را تا ماه رمضان آينده تداوم بخش و چون ما را به (فيض) اين ماه رسانيدى ياريمان كن تا عبادتى را كه سزاوار توست انجام دهيم و به طاعتى كه شايسته ى توست قيام كنيم و (توفيق) انجام عباداتى را نصيب ما كن كه در خور شأن و منزلت (بندگى) تو در دو ماه رمضان امسال و سال آينده باشد.
047 45 بارالها! چنان چه در اين ماه (مبارك) به عمد و يا در اثر فراموشى مرتكب گناه صغيره و يا كبيره اى شده ايم (و در اثر ارتكاب آن ها) در حق خود ستم كرده ايم، و يا حرمت كسى را پاس نداشته ايم، تو بر محمد و آل او درود فرست و (اعمال ناشايسته ى) ما را در پرده ى عفو خويش بپوشان و به رحمت و گذشت خويش از (گناهان) ما در گذر، و (اعمال نارواى) ما را در منظر شماتت كنندگان قرار مده، و زبان آنان را به ما گستاخ مفرما، و در اثر رحمت دامنه دار و احسان كاستى ناپذير خويش ما را بر انجام كارى بگمارد كه كفاره اعمالى باشد كه ما را در ماه رمضان از انجام آن ها نهى فرموده بودى.
048 45 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست، و اندوه ما را در فراق اين ماه (به لطف و رحمت خود) جبران كن، و عيد فطر و گشودن روزه را براى ما مبارك گردان و آن را در شمار بهترين روزهايى قرار ده كه بر ما گذشته است، تا مبارك ترين روز
براى طلب عفو و نابودى گناهان (ما از درگاه تو) باشد، و گناهان پنهان و آشكار ما را (نيز) بيامرز.
049 45 بارالها! با سپرى شدن اين ماه، از گناهانم در گذر و با رفتن آن ما را از (ورطه ى) گناه بيرون آر و ما را در زمره ى سعادتمندترين، با نصيب ترين و بهره مندترين مردم در ا ين ماه قرار ده.
050 45 بارالها! (همانند) كسى كه منزلت اين ماه را (با انجام عبادات) رعايت كرده و حرمت آن را چنان كه بايد و شايد پاس داشته، و در انجام احكام خاصه ى آن كوشا بوده، و از (آلودگى به) گناهان پرهيز كرده، و به گونه اى به درگاه قرب تو بار يافته كه از ا و خشنود شده اى و در خور رحمت و بخشايش تو گرديده است، ما را نيز به قدرت خويش از عناياتى كه در حق او داشته اى بهره ور فرما و به فضل و رحمت خود چندين برابر لطفى كه با او داشته اى نصيب ما ساز، چرا كه (گنجينه ى) فضل تو كاستى نمى پذيرد و از (خزاين) رحمت تو (نه تنها) كم نمى شود بلكه زياده مى گردد، و معادن احسان تو را پايانى نيست و (زلال) عطاى تو (سرچشمه اى) گوارا است.
051 45 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و پاداش روزه دارانى را كه تا روز قيامت (توفيق) روزه دارى و عبادت را در ماه مبارك رمضان در مى يابند به ما كرامت كن.
052 45 بارالها! در اين روز (عيد) فطر كه بارى مؤمنان روز شادى و شادمانيش قرار دادى و براى دينداران روز اجتماع و انس و همدليش مقرر داشتى از هر گناه و بدى و انديشه هاى ناپسندى كه داشته ايم به درگاه (رحمت) تو، توبه مى كنيم توبه اى كه بازگشتى به دنبال نخواهد داشت و گرد گناه و خطا و لغزش نخواهيم گشت توبه اى هيمشگى و برگشت ناپذير كه از (آلودگى) ترديد و دوددلى پاك باشد، (بارالها!) اين توبه ى (خالصانه) را (به كرم خويش) از ما بپذير و از ما خشنود باش و در اين (راه) ثابت و استوارمان فرما.
053 45 بارالها! هراس از عقاب (آخرت و) و (عذاب جهنم) را در ضميرمان مستقر فرما و اشتياق (بهشت و) پاداشى را كه وعده داده اى روزيمان گردان تا (به درستى) لذت آن چه را كه از تو مى خواهيم دريابيم و از هراس آن چه كه از آن به تو پناه مى بريم، در امان باشيم،
054 45 و ما را در درگاه خويش از زمره ى توبه كنندگانى قرار ده كه محبت خود را درباره ى آنان لازم و واجب دانسته اى، اى دادگرترين دادگران!
055 45 بارالها! (به بركت اين انابه و استغاثه) از گناه پدران و مادران و تمامى هم كيشانمان- چه زنده و چه مرده- (و چه آنان كه در آينده به دنيا خواهند آمد) تا روز قيامت بگذر (و آنان را مشمول عفو بى منتهاى خويش قرار ده) بارالها! بر پيامبرمان محمد و آل او درود فرست همان سان كه بر فرشتگانم مقرب درگاه خود درود فرستادى؛
056 45 و بر او و آل او درود فرست همان گونه كه بر پيامبران مرسل خود درود فرستادى، و بر او و خاندان او درود فرست بدان سان كه بر بندگان خوب و شايسته ى خود درود فرستادى بلكه (درودى) بهتر از درودهاى آنان (بر محمد و آل او بفرست) اى پرودرگار جهانيان! چنان درودى كه بركت آن راه ما (نيز) برسد و بهره اى از آن عايد ما شود و به بركت آن درود، دعاى ما نيز مستجاب شود، چرا كه تو كريم ترين كسى هستى كه (آفريدگان) روى به درگاه او آورند، و بى نيازكننده ترين كسى هستى كه مورد اعتماد (آفريدگان) است و بخشنده ترين كسى هستى كه (آفريدگان) از (خرمن) فضل و احسانش (روزى) مى طلبند، و تو (آن خداوندى كه) بر انجام هر كارى توانا است.
001 46 دعاى امام در عيد فطر و روزهاى جمعه
001 46 اى (خدايى) كه در حق كسى مهربانى مى كنى كه بندگان (تو) نسبت به او مهربان نيستند؛
002 46 و اى (خداى مهربانى) كه كسى را به (درگاه خود) مى پذيرى كه (آواره ى شهرها است و) و كسى (حاضر) نيست او را بپذيرد؛
003 46 و اى (خداوند بخشايشگرى) كه نيازمندان خود را ذليل و خوار نمى سازى؛
004 46 و اى (خداوند غفورى) كه طالبان (لطف و رحمت خود) را نااميد نمى كنى،
005 46 و اى (پروردگار دلسوزى) كه بر سينه ى آنان كه بر محبت تو اعتماد مى كنند، دست رد نمى زنيد (و از درگاه لطف خود نمى رانى)؛
006 46 و اى (آفريدگار كريمى) كه تحفه هاى ناچيز (بندگان خود) را مى پذيرى و عمل اندك (آنان) را پاداش مى دهى؛
007 46 و اى (خداوند رحيمى) كه عمل ناچيز (آفريدگان) را پاس مى دارى و پاداش بزرگى (به آنان) عطا مى كنى؛
008 46 و اى (خداوند جليلى) كه به (بنده ى) تقرب جوى خود نزديك مى شوى؛
009 46 و به درگاه (لطف) خويش فرا مى خوانى بنده اى را كه از تو بگريزد،
010 46 و اى (پرودرگار روؤفى) كه (زوال و) دگرگونى نعمت (خود) را (در حق آفريدگان
خطاكار خود) روا نمى دارى و در انتقام و كيفر (بندگان خويش) شتاب نمى كنى؛
011 46 و اى (خداوند قادرى) كه (نخل) احسان و نيكى را بارور مى كنى تا نيرومند (و پر ثمرش) سازى و (شجره ى) بدى ها را ناديده مى گيرى (تا به تدريج آن را ريشه كن كرده و از چشم تماشاييان) پنهانش كنى (تا به طرف آن كسى ميل نكند).
012 46 اى (خداوند كريمى) كه (در اثر لطف و بخشش تو) آمال (نيازمندان) پيش از آن كه منتهاى احسان تو را دريابند، برآورده مى شود و كشكول گدايى (آفريدگان) در اثر جريان (زلال) جود و كرم تو لبريز مى گردد، و (شيرازه ى) اوصاف (بندگان) بدون آن كه (به كنه) صفات (لايزالى) تو نايل آيند از هم گسيخته مى شود، (زيرا) عظمت (جايگاه) تو بالاتر از هر بلندى است، و شكوه (كبريايى) تو برتر از هر بزرگى و جلال است.
013 46 (مقام) هر جليل القدرى در پيشگاه تو خرد و ناچيز است و (جلال) هر انسان شرافتمندى در كنار شكوه شرافت و جلال تو اندك. آنان كه از درى جز درگاه تو در آمدند، نااميدانه بازگشتند و جز آنان كه به پيشگاه (لطف) تو عرض حاجت آوردند، زيان كردند، و جز آنان كه در آستان تو منزل كردند، (اجر خود را) تباه ساختند و جز آنان كه از چمنزار فضل و احسان تو طلب خير و نيكى كردند، (سرانجام) دچار قحطى و بى حاصلى شدند.
014 46 در (رحمت و احسان) تو بر روز طالبان باز است و (باران) بخشش (بى حساب) تو بر (سر و روى) آرزومندان مى بارد، و كسى كه از طلب دادخواهى كند، در دادرسى او شتاب مى كنى.
015 46 آرزومندان (رحمت) از (از پيشگاه احسان) تو نااميد باز نمى گردند، و آنان كه به درگاه تو عرض حاجت آورند از (بخشش و عطاى) تو محروم نمى شوند، و آمرزش طلبان در اثر عذاب و عقابت تو شقاوتمند نمى گردند.
016 46 (خوان) روزى تو (حتى) براى عاصيان نيز گسترده است، و (دامنه) حلم و بردباريت (حتى) در دسترس دشمنان تو قرار دارد، چرا كه عادت تو احسان كردن در حق بدكاران است، و روش تو: مهلت دادن به كسانى كه پا (از حد (بندگى) فراتر مى نهند، تا جايى كه از مداراى تو با ايشان دچار غرور مى شوند و گرد توبه نمى گردند! و تأخيرى كه در كيفر آنان روا مى دارى از ندامتشان باز مى دارد!
017 46 و (علت) اين كه به آنان مدارا كرده اى اين بود كه سر به (پا) فرمان تو بگذارند و به خاطر آن مهلتشان دادى كه قدرت تو بى منتها است و سلطنت تو لايزال. بنابران هر كس كه اهل نيكبختى و سعادت بود پايان كارش را به سعادت مقرون ساختى، و آن كه اهل شقاوت و تيره بختى بود پايان كار او را به همين خاطر به شقاوت رقم زدى.
018 46 همه ى آنان به جانب فرمان تو حركت مى كنند و امورشان به حكم تو پايان مى گيرد، (پايه هاى) سلطنت تو از به درازا كشيدن مهلتى كه به آنان مى دهى، سست نپذيرد، و برهان محكم تو به خاطر درندگى كه در امر بازخواست آنان روا داشتى، باطل و بى اثر نمى گردد.
019 46 حجت تو چنان ثابت و پا برجاست كه باطل نمى شود، و سلطنت تو آن چنان پايدار كه زوال نمى پذيرد، پس كيفر هميشگى از آن كسى است كه از تو روى برتابد، و نااميدى ذلت آفرين گريبانگير كسى است كه از پيشگاه (عفو و رحمت) تو مأيوس مى شود، و بدترين نوع بدبختى از براى كسى است كه از (مهلت و مداراى) تو دچار غرور مى گردد.
020 46 (بدا به حل او كه) در اثر عذاب تو دچار دگرگونى بسيار شود، و سرگردانى و آشفته حال طولانى او به هنگامى كه كيفر تو را تحمل مى كند، و چه دور است فرجام كار او از گشايش و چه نااميد است از اين كه به آسانى (از بند عذاب تو) رهايى يابد و تمامى اين كيفرهايى كه مى بيند بر اساس داورى عادلانه ى توست و تو در حق كسى ظلم روا نمى دارى، و به موجب انصاف و دادگرى توست و تو به كسى ستم نمى كنى.
021 46 براهين را به صورت روشن و آشكار بيان فرمودى و هرگونه عذر و بهانه را (از دست بهانه جويان) بيرون آوردى و (بندگان را) در مورد عذاب (آخرت) تهديد كردى، و در ترغيب كردن (آنان به انجام اعمال نيكو) با مهربانى سخن گفتى، و (براى تبيين كلام وحى از زندگانى پيشينيان) مثل ها زدى (و به پند و اندرز، روى آوردى) و به آنان مهلت بسيار دادى، و در حالى كه مى توانستى در كيفر آنان شتاب كنى چنين نكردى و با آنان با حلم و مدارا رفتارى كردى در صورتى كه مى توانستى عتاب پيشه كنى.
022 46 درنگ تو (در كيفر بندگان) نه از ناتوانى و مهلت (طولانى) تو نه به خاطر سستى است و خود دارى تو (از عذاب آنان) نه از سر بى خبرى و تأخير در كيفرشان نه از روز نرمى و ملاطفت و مهربانى است، بلكه به خاطر آن است كه اتمام حجت تو رساتر، و اكرام تو كامل تر، و احسان تو افزون تر، و نعمت تو وافرتر گردد، و تمامى اين مواردى كه بر شمرده شد (و سنت تغييرناپذير تو) چنين بوده و چنين نيز خواهد بود.
023 46 (الهى!) حجت تو برتر و واالاتر از آن است كه كماهى به وصف درآيد، و عظمت و بزرگى تو بالاتر از آن كه به كنه آن توان رسيد و آن را توان شناخت و، و نعمت تو وافرتر از آن كه به شمارش در آيد، و احسان تو افزون تر از آن كه از عهده ى سپاس كمترين آن توان برآمد.
024 46 سكوت (ناشى از حيرت دير پاى من) از شكر و سپاس تو بازم داشت و خوددارى (ناشى از ناتوانى من) از تمجيد و بزرگداشت تو ناتوانم ساخت، ونهايت سعى من (حاصلى جز) اعتراف به درماندگى و اقرار به ناتوانى ندارد، و اين نه از سر بى رغبتى كه از عجز من است.
025 46 اينك (با اين همه عجز و ناتوانى) روى به درگاهت آورده ام و چشم داشت من از پيشگاه تو حسن بخشش و عطا است، پس بر محمد و آل او درود فرست، و راز و نياز مرا بشنو و دعاى مرا مستجاب فرما، و روز مرا به نااميدى (از لطف بى منهايت) به پايان مرسان، و در مورد خواسته اى كه از تو دارم دست رد بر سينه من مزن (و از درگاه لطف خويش نا اميدم مساز)، و باز آمدن و بازگشت مرا با لطف عميم و كريمانه خويش مقرون كن، و از اجابت درخواست هايى كه از تو مى شود ناتوان نيستى، چرا كه تو بر انجام هر كارى توانايى، و حول و قوت مخصوص خداوند بلند مرتبه است و لاغير.
001 47 دعاى امام در روز عرفه
001 47 خداى را سپاس كه پرودگار جهانيان است.
002 47 بارالها! تو را سپاس اى پديد آورنده ى آسمان ها، و اى دارنده ى جلالت و كرامت؛ پرورش دهنده ى پرورش يافتگان! معبود هر پرستنده! آفريننده ى آفريدگان!،وارث تمامى موجودات! هيچ چيزى (درعالم آفرينش) همانند تو نيست، و هيچ دانش و آگاهى از تو پنهان نه، (تويى كه) بر تمامى موجودات احاطه دارى و بر هر چيزى نگهبان.
003 47 تو آن خدايى كه معبودى جز او نيست، خداوندى يكتا و پروردگارى بى همتا؛
004 47 و تو آن خدايى كه معبودى جز او نيست، كريم و در نهايت كرامت مندى، بزرگى و در عظمت بى همانند، و حد كبرياى تو را اندازه اى نه.
005 47 تو آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، بلند مرتبه و درنهايت برترى و والايى، و كيفر او بى نهايت شديد؛
006 47 و تو آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، بخشنده ى مهربان، دانا و حكيم (على الاطلاق)؛
007 47 و تو آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، شنوا و بينا، با قدمت وجودى ([همراه) با آگاهى؛
008 47 و تو آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، كريم و كريم ترين، و كرمش بى پايان و هميشگى؛
009 47 و تو آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، بود تو پيش از همه كس (و تويى آغازگر هستى) و تويى كه پس از همه خواهى بود؛
010 47 و تو آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، با همه ى عظمت و بزرگى بسيار نزديكى، و بسيار نزديكى به همه ى بزرگى و عظمت ذاتى؛
011 47 و تو آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، داراى شكوه و شوكت و كبرياى و سزاوار حمد و سپاس؛
012 47 و تو آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، خدايى كه تمامى اشيا را بدون نمونه (قبلى) آفريد و به آنها شكل داد بدون آن كه از پيش همانندى داشته باشند، و پديده هاى نو و تازه را پديد آورد بى آن كه از پديده اى الگو گرفته باشد.
013 47 تو آن خداوندى كه هر چيزى را به اندازه مقدر كرده، و هر يك از آن ها را به آسانى آماده ى كارى ساخته است. و هر چه غير از او تدبيرش با اوست.
014 47 تو آن خداوندى كه در امر آفرينش از كسى جز خود كمك نگرفته است، و در اين امر (مهم) به مشورت و تدبير كسى نيازمند نبوده است و به هنگام آفرينش، كسى ناظراو نبوده و همانند او نيز كس نه.
015 47 تو آن خداوندى كه هر چه اراده فرمود انجام شده، و آن چه هم كرده است بر اساس انصاف بوده و عدالت.
016 47 تو آن خداوندى كه هيچ مكانى او را فرا نگيرد و در برابر سلطان و استيلاى او هيچ قدرتمندى قد علم نكند، و در برابر هيچ برهان و بيانى در نمى ماند.
017 47 تو آن خداوندى كه شماره ى تمامى اشيا را مى داند و براى هر يك زمان و پايانى مقرر كرده است و از هر چيزى به اندزه ى معلوم (و به اندازه ى نياز به مقتضاى حكمت خود) آفريده است.
018 47 تو آن خداوندى كه اوهام از درك كنه ذات او در مى مانند و فهم و درك (بشرى) از ادراك چگونگى او ناتوانند، و هيچ چشمى را ياراى يافتن جايگاه او نيست تا فرزند كسى باشد.
019 47 تو آن خداوندى كه او را حد و مرزى نيست تا به آن محدود گردد، و به جسم در نمى آيد كه او را احساس كنند، و او را فرزندى نيست تا فرزند كسى باشد.
020 47 تو آن خداوندى كه مخالفى ندارد تا ياراى دشمنى با او را داشته باشد و او را همتايى نيست كه با او (لاف) همسرى تواند زد، و نيز همانندى ندارد كه با او برابرى تواند كرد.
021 47 تو آن خداوندى كه اساس آفرينش را بنيان نهادى و جهان هستى را اساسى تازه و نو درانداختى و (به راستى) كه چه نيكو آفريده اى آن چه را كه خلق كرده اى.
022 47 (بارالها!) چه قدر منزه و پاكى! و چه اندازه برتر و والا است شأن و مقام تو! و شگفتا چه بلند است مكان و منزلت تو! و چه روشن و آشكار است جدايى راه حق از باطل.
023 47 شگفتا! چه قدر منزه و پاكى (اى خداى بزرگ!) و چه چاره ساز و مهربانى (در حق آفريدگان خويش اى مهربان ترين!) و چه بسيار است دلسوزى تو (اى دلسوزترين كس به حال بندگان!)، و چه حكيم (بى مانندى) كه (حد) هر چيز را (به نيكى) مى شناسى!
024 47 شگفتا! چه قدر منزه و پاكى! چه بسيار است فر و شكوه تو اى پادشاه (توانا!)، و چه افزون است ميزان توانگرى تو اى خداى بخشنده و كريم! و چه بلند است پايه ى قدر و منزلت تو اى پروردگار بلند پايه! و اى دارنده ى مجد و كبريايى و روشنايى كه سپاس از آن توست.
025 47 چه قدر منزه و پاكى اى خداوند بزرگ! كه دست به احسان و نيكى ها گشودى، و (درميان آفريدگان خويش به صفت) راهنمايى معروفى، (اى خدايى كه) هر كس براى دين و يا دنيا به دامان تو چنگ زد، مقصود خويش را دريافت.
026 47 چه قدر منزه و پاكى كه هر چه در حيطه ى علم توست (در برابر عظمت) تو فروتن و هر چه در زير عرش توست در پيشگاه بزرگى تو خاكسار است، و هر آفريده اى فرمان تو را فرمانبردار.
027 47 چه قدر منزه و پاكى به هيچ حس در نمى آيى و تو را لمس نتوان كرد، كسى را ياراى نيرنگ با تو نيست (چرا كه نيرنگ او در تو بى تأثير است)، و نمى توان تو را (از خود) دور ساخت و با تو از در نزاع در آمد (چرا كه) غلبه ى بر تو امكان ندارد، و تو را فريب نمى توان داد و نيرنگ با تو نمى توان باخت.
028 47 چه قدر منزه و پاكى (اى خداى مهربان!) كه راه تو هموار، و فرمان تو هر ماه با رشد و هدايت است، و تويى كه زنده و بى نيازى.
029 47 چه قدر منزه و پاكى تو كه گفتارت حكمت است و آگاهى، و فرمانت انجام شدنى و اراده ات محكم و استوار.
030 47 چه قدر منزه و پاكى! كه مشيت تو را كسى نتواند تغيير دهد و كلمات تو را دگرگون سازد.
031 47 چه قدر منزه و پاكى! اى خدايى كه نشانه هاى خداوندى تو آشكار است و (تويى كه) پديد آورنده ى آسمان ها و آفريننده ى جاندارانى.
032 47 (الهى!) تو را سپاس، سپاسى كه با دوام (الوهيت) تو ادامه پيدا مى كند؛
033 47 و تو را حمد و سپاس سپاسى كه با جاودانگى نعمت تو، جاودانه و برقرار بماند؛
034 47 و تو را شكر و سپاس، سپاسى كه با آفرينش تو همراه (بوده و) خواهد بود؛
035 47 و تو را سپاس، سپاسى كه با احسان (بى منتهاى) تو برابرى تواند كرد؛
036 47 و تو را سپاس، سپاسى كه مقرون به سپاس هر سپاسگزارى است، و (تو را شكر،) شكرى كه از شكر شاكران فراتر باشد؛
037 47 سپاسى كه جز تو سزاوار آن نباشد و يا آن جز به درگاه تو تقرب نتوان جست.
038 47 سپاسى كه اولين لطف و نعمت را استمرار بخشد و در اثر آن ادامه ى نعمت هاى ديگر ميسر گردد.
039 47 سپاسى كه با مرور زمان فزونى يابد و افزايش پى در پى را چند برابر كند.
040 47 سپاسى كه (فرشتگان) نگهبان (و مأموران نيت اعمال بندگان) از شمارش آن درمانند؛ و از آن چه در لوح محفوظ ثبت كنند فزونى گيرد.
041 47 سپاسى كه (از لحاظ ارزش) هم سنگ عرش عظيم و همانند كرسى رفيع تو باشد.
042 47 سپاسى كه ثواب آن در پيشگاه تو كامل و پاداش آن از تمامى پاداشها افزون باشد.
043 47 سپاسى كه ظاهر آن مطابق باطنش، و باطنش با نيت صادق همراه است.
044 47 سپاسى كه هيچ آفريده اى همانند آن (تو را) سپاس نگفته باشد و فضيلت آن را غير از تو هيچ كس نداند.
045 47 سپاسى كه اگر كسى در بسيارى آن كوشد مورد مدد (تو) قرار مى گيرد، و آن كه در كمال اداى آن كوتاهى نورزد مورد تأييد (تو) است.
046 47 سپاسى كه جام تمامى حمدهاى (گذشته) باشد و سپاس هاى آينده را نيز سامان دهد.
047 47 سپاسى كه هيچ حمدى به گفتار تو نزديك تر از آن نباشد، و كسى بالاتر از آن تو را سپاس نگفته باشد.
048 47 سپاسى كه به كرمت افزونى آن موجب افزونى نعمت گردد و تو از روز احسان سبب افزونى پى در پى آن باشى.
049 47 سپاسى كه شايسته ى عظمت ذاتى و در خور شكوه و جلال تو باشد.
050 47 پرودرگارا! بر محمد و آل و او درود فرست (همان پيامبرى كه) برگزيده و گرامى و مقرب درگاه توست، درودى كه برترى درودها باشد، و كامل ترين بركات و سودمندترى رحمت هاى خود را به او كرامت فرما.
051 47 پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست درودى كه پاك تر از آن نباشد، و بر او درود زاينده اى فرست درود كه زاينده تر از آن (در تصور) نيايد، وبر او درودى فرست كه از جهت رضامندى درودى برتر از آن نباشد.
052 47 پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست، درودى كه او را خرسند سازد و بر خشنودى او بيفزايد، و بر او درود فرست درودى كه تو را خرسند كند و از خشنودى رضامندى تو از او افزون باشد، بر او درود فرست، درودى كه جز به آن خشنود نمى شوى و جز آن را شايسته ى او نمى دانى.
053 47 پروردگارا! بر محمد و آل او درود فرست، درودى كه از رضامندى تو افزون باشد، (درودى كه) با بقاى (سلطنت) تو پيوند خورد و همانند كلمات تو فناناپذير و بى پايان باشد.
054 47 پرودردگارا! بر محمد و آل او درود فرست درودى كه درود فرشتگان و پيامبران و رسولان و بندگان مطيع و فرمانبر و تو را در بر گيرد، و درود بندگان تو را- از جن و انس- و درود كسانى را كه به دعوت تو لبيك گفته اند و نيز درودى كه تمامى انواع آفريدگان تو را شامل شود.
055 47 پروردگارا! بر او و آل او درود فرست، درودى كه بر درودهاى گذشته و آينده احاطه داشته باشد، و بر او و آل او درود فرست، درودى كه مورد پسند تو و غير تو باشد و نيز درودهاى ديگرى را سبب گردد كه (در نهايت) چند برابر و روز افزون شود به حدى كه كسى نتواند آن را شماره كند و عدد آن را بداند.
056 47 بارالها! بر پاكان خاندان محمد درود فرست، و همه آنان كه براى اجراى فرمان خود (از ميان مردم) برگزيدى آنان را خزانه داران علم خود در روى زمين و حجت خويش بر بندگانت قرار دادى، به اراده ى خويش از آلودگى و ناپاكى پاكشان ساختى، و آنان را وسيله اى براى رسيدن به خود و راهى به جانب بهشت خويش برگزيدى.
057 47 پروردگارا! بر محمد و آل او دورد فرست، درودى كه كرامت ها و عطاياى خويش را در حق آنان افزون كنى، و انواع نعمت ها و هداياى خود را براى آنان كامل فرمايى، و نصيبشان را از انعامات خود بسيار گردانى.
058 47 پرودرگارا! بر محمد و آل او درود فرست، درودى كه آغاز آن را حد (زمانى) و پايان آن را نهايتى نباشد.
059 47 پروردگارا!بر آنان درود فرست (درودى) كه هم سنگ عرش تو و هر چه مادون آن است، (درودى كه) آسمان ها و ما فوق آن را پر كند، (درودى) به شماره زمين ها و آن چه در زير آن است و هر چه در ميان طبقات آسمان و زمين قرار
دارد، درودى كه آنان را (به درگاه قرب خويش) نزديك كنى (به اندازه اى كه) تو و آنان را خشنود سازد، (درودى) كه به درودهاى همانند خود (همانند حلقه هاى زنجير) به پيوندد.
060 47 بارالها! تو دين خود را در هر زمانى به (وجود) امامى تأييد كردى و او را همانند پرچم (فراراه) بندگان خويش بر افراشتى (تا گمراه نگردند) و چون مناره اى (نورافكن) در شهرهاى خود به پا داشتى (البته) پس از آن كه رشته ى او را به ريسمان خود پيوند دادى، و او را راه (كسب) رضامندى خويش (در ميان امت اسلامى) قرار دادى و طاعتش را (بر مردم) واجب و از نافرمانيش بر حذر ساختى، و به فرمانبرى از اوامر او فرمان دادى، و دورى از نواهى او را گوشزد كردى، تا آن كه مبادا كسى از او پيشى گيرد و يا (از پيروى او) (باز پس افتد، (و نيز) او را پناه پناه آورندگان و سنگر دينداران و دستاويز رهايى طلبان و روشنى بخش جهان قرار دادى.
061 47 بارالها! شكر (اين همه) نعمت را بر ولى خويش الهام كن و ما را نيز به سپاس نعمت وجود او ملهم فرما، و ياريش كن تا (بساط) سلطنت (خود) را (در گستره ى جهان آفرينش) بگستراند و (گره دشوارى) كار او را بگشاى و اين كار را بر او آسان ساز، و پايه هاى قدرت و تواناى او را استوار بگردان؛
062 47 و كتاب (آسمانى قرآن) و احكام و قوانين و سنت هاى رسول خدا را- كه درودهاى تو بر او و آل او باد!- به وسيله ى او بر پاى دار و ستمگران آن چه از آثار دين تو را نابود كردند (دوباره) توسط او زنده كن، و به (بركت وجود) او آثار (تباهى و) ستم را از راه خويش بردار، و با (بازوانت تواناى) او دشوارى هايى را كه در مسير دين تو قرار داده اند، از بين ببر، و منحرفان (بد آيين) رابه (دست) او نابود كن و كسانى را كه مى خواهند راه (مستقيم) تو را به بيراهه بكشند توسط او از ميان بردار؛
063 47 و قلب ولى خود را بر دوستان خود مهربان كن، و دست او را در پيروزى بر دشمنان خود گشاده دار، و ما را از رأفت و رحمت و عطوفت و شفقت او بهره مند
فرما، و ما را فرمانبردار (اوامر) او گردان تا در رضامندى خاطراو بكوشيم و براى يارى و دفاع از او (در برابر دشمنان) نصرتمان فرما، كه از اين راه به تو و پيامبر تو- كه درودهاى تو اى خدا نصيب انان باد!- تقرب توان جست؛
064 47 بارالها! و بر دوستان (واقعى) ائمه (اطهار) درود فرست و كه ماتم آنان را دريافتند و به راه آنان شتافتند، و (هم آنان كه) از آثارشان پيروى كردند وبه ريسمان آنان چنگ زدند و ولايت و دوستى امامان را دستاويز خود ساختند و امامت آنان را پذيرفتند و در برابر اوامرشان تسليم شدند، و فرمانشان را گردن مى نهادند، و در اطاعت (از اوامرشان) كوشانيد، و چشم انتظار (فرا رسيدن) دوران دولت و حكومت آنان و چشم اميد خود را به جانب آنان دوختند، (بارالها! بر آنان درود فرست) درودهاى مبارك و پاك و زاينده و فزاينده در بامدادان و شبانگاهان؛
065 47 و بر آنان و ارواحشان درود فرست، و امور آنان را با تقوى همراه كن، و احوالشان را اصلاح فرما و توبه ى آنان را بپذير چرا كه توبه پذير و مهربان و بهترين آمرزندگانى، و ما را با آنان در سراى امن و سلامت جاى ده كه (چشم انتظار) رحمت توايم اى مهربان ترين مهربانان!
066 47 بارالها! امروز، روز عرفه است، همان روزى كه به آن شرافت و كرامت و عظمت بخشيدى و رحمت خود را در آن پراكندى و با عفو خود (بر بندگان) منت نهادى، و عطاى خويش را در اين روز افزون كردى، و به خاطر آن بر بندگان خويش رحمت آوردى.
067 47 بارالها! و من بنده ى توام، (همان بنده اى) كه پيش از آفرينش و پى از آن نعمتم عطا كردى و در زمره ى كسانى قرار دادى كه به راه دين تو هدايت شدند، و به اداء حق خود توفيقم دادى و به ريسمان محكم خود پيوندم زدى، و ما از حزب و گروه خود شمردى و در راه دوستى با دوستان و دشمنى ب دشمنان هدايتم كردى!
068 47 (ولى با اين همه محبت و بزرگوارى) فرمان دادى ولى من فرمان نبردم! و پرهيزم دادى ولى من پرهيز نكردم! و از آلوده شدن به گناه و نافرمانى بر
حذرم داشتى ولى من ازفرمان تو سرپيچى كردم! (و اين همه تمرد و سركشى) نه از سر دشمنى و گردن كشى بلكه اين خواهش دل و هواى نفسانى بود كه مرا به راهى واداشت كه تو پرهيزم داده بودى، و (شيطان) اين دشمن مشترك من و تو، مرا به اين نافرمانى فرمان داد، و با آن كه به ارعاب تو آگاهى داشتم و به عفو تو اميدوار بودم و گذشت تو را باور داشتم ولى باز به مخالفت با تو برخاستم در حالى كه (در ميان بندگان تو) شايسته ترين بنده اى بودم كه در برابر اين همه نعمت نبايستى دل به نافرمانى تو مى دادم (و به گناه آلوده مى شدم).
069 47 (بارالها!) اينك اين منم كه در محضر تو ايستاده ام در حالى كه (به خاطر گذشته ى خويش) سرافكنده، زار و خوار و بيمناكم و به گناه بزرگى كه بر دوش كشيده ام و خطاى عظيمى كه مرتكب شده ام اعتراف دارم، و (اينك در نهايت روسياهى و نااميدى) به پيشگاه عفو تو پناه آورده ام و از (درگاه) رحمت تو امان مى طلبم و اين در حالى است كه يقين دارم هيچ كسى نمى تواند قهر تو را از من باز دارد و مانع عذاب تو گردد.
070 47 پى (اى خداوند رحيم و غفار!) همان گونه كه بنده ى گناهكار را به رحمت خود در مى يابى مرا نيز درياب، و همان سان كه به پناه آورندگان خود امان مى دهى به من نيز پناه ده، و همانند گذشتى كه نسبت به آمرزش خواهان درگاه خويش دارى، بر من نيز منت بگذار و از من بگذر؛
071 47 و براى من در اين روز بهره اى از رضامندى خويش قرار ده، و مرا با دست خالى از پيشگاه (لطف و كرم) خويش- كه بندگان ساعى تو در امر عبادت به سرشارى از آن برخوردارند، باز مگردان؛
072 47 و من اگرچه همانند بندگان عبادت كار تو- كه اعمال شايسته اى پيش (از مرگ خود) فرستاده اند- كردار در خورى نداشته ام، اما تو را به يگانگى شناخته و شريك و همانندى براى تو قائل نبوده ام و از همان درهايى كه فرمان داده بودى به درگاهت روى آورند، در آمده ام و با اعمالى به پيشگاه تو تقرب
جستم كه طالبان قرب تو به همان اعمال دست مى يازند؛
073 47 به دنباله ى آن با توبه و انابه به سوى تو آمدم، و در پيشگاه (عظمت) تو به زارى و خاكسارى نشستم، و با حسن ظنى (كه به عفو تو داشتن) و به (خزاين) رحمت تو دل بستم و باا ميد به سوى تو اميدم، اميدى كه دارنده ى آن (از عفو و رحمت تو) نااميد نمى گردد؛
074 47 و ملتمسانه همراه ب فروتنى و زارى و بميناك (از عذاب و عقاب، بخشش خود را) از پيشگاه تو تقاضا مى كنم، تقاضايى كه از سر هراس و زارى و پناه جويى است نه از روى نافرمانى همانند كبرورزان و نه از راه گستاخى چون كسانى كه به عبادت خود مى نازند و مى بالند، و نه از روى خودخواهى و جسارت به خاطر شفاعت و شفاعت گران؛
075 47 و من هنوز خود را از هر (بنده ى) پستى كمتر و از هر خوارى ذليل تر مى دانم همانند مورى (ضعيف) بلكه (به مراتب) كمتر از آن. پس اى آن كه در كيفر بدكاران شتاب نمى ورزى، و (گريبان) فرورفتگان در (گرداب) لذت ها را ناگهان نمى گيرى (بلكه به آنان مهلت مى دهى تا اشتباه خود را جبران كنند)، و با دستگيرى از لغزندگان و گذشت از لغزش آنان به گردن شان منت مى گذارى،و در حق خطاكاران تفضل مى كنى و مهلتشان مى دهى.
076 47 هان اين منم همان (بنده ى) گنهكاراى كه به خطاى خود اعتراف مى كند و بر لغزش خود گواه.
077 47 اين منم كه در پيشگاه (كبريايى) تو جسارت ورزيد.
078 47 اين منم كه به عمد، راه نافرمانى تو را در پيش گرفت.
079 47 اين منم كه زشتى كردار خود را (رياكارانه) از (چشم) بندگان تو پنهان ساختم ولى (در نهايت گستاخى) پلشتى اعمال خود را در پيشگاه (كبريايى تو آن هم بدون كوچك ترين هراس) هويدا ساختم!
080 47 اين منم كه از بندگان تو مى هراسيد ولى از (خشم) تو هراسى نداشت!
081 47 اين منم كه از قهر تو بيمى به دل راه نداد و از كيفر تو نهراسيد.
082 47 (آرى) اين منم كه در حق خويش ستم كرده ام؛
083 47 و در بد بلاى خويش گرفتارم.
084 47 (آرى) اين منم، (بنده اى) گستاخ و بى شرم و آزرم؛
085 47 و گرفتار آلام بسيار.
086 47 (الهى! تو را قسم) به حق آن كه از ميان آفريدگانش برگزيدى و او را به قرب خويش سرافراز و مباهى ساختى، و براى اجراى فرامين خويش سزاوار و شايسته اش ديدى و اطاعت از او را با اطاعت از خود يكى دانستى و نافرمانى از (اوامر) او را (در حكم) نافرمانى (از دستورات خود) قرار دادى (تو را سوگند) به حق آن كه دوستى با او را دوستى خود، و دشمنى با او را با دشمنى خود برابر گرفتى، رحمت (بى نهايت) خود را نصيب ما گردان همانند كسانى كه به بيزارى و نفرت از گناهى كه مرتكب شده اند از تو پناه مى جويند، و با ندامتت و به اميد بخشش تو به درگاه (بى نيازت) روى مى آورند.
087 47 (بارالها!) مرا در پناه خودگير و با من همان رفتار را داشته باش كه با اهل طاعت و خاصان درگاهت- كه در پى تو آبرويى دارند و منزلتى- رفتار مى كنى و آنان را در كنف لطف خويش پناه مى دهى.
088 47 (بارالها!) و تو خود به تنهايى در حق من نيكى واحسان كن همانند كسانى كه به عهد (خود با) تو وفادار بودند و در راه وفاى به عهدى كه با تو بسته بودند رنجها كشيدند و در طلب رضامندى تو بسى كوشيدند؛
089 47 و مرا به جرم كوتاهى در بندگى تو و به گناه اين كه پاى از حريم بندگى خويش فراتر نهاده و نافرمانى تو را كردم، به كيفر مرسان؛
090 47 و با مهلت دادن به من، تدريجاً موجبات كيفرم را آماده مساز همانند كسى كه
(با مهلت خود) آن قدر به نعمت خويش سرگرميش ساختى كه از تو غافل ماند و خير و احسانش را از من مضايقه كرد در حالى كه او در نعمت هايى كه به من داده بودى سهيم و شريك نبود؛
091 47 و مرا از خواب (غفلتى) كه گريبانگير بى خبران و گناهكاران و اهل ذلت مى گردد، بيدار كن (و به آن دچار مساز.)
092 47 و دل مرا به كارى ترغيب كن كه اهل طاعت و عبادت را به آن واداشتى، (همان كارى كه) عبادت كنندگان را به وسيله ى آن رام و فرمانبر خويش و سهل انگاران را به خاطر آن از كيفر رهانيدى;
093 47 و مرا از امورى كه موجب دورى و مايه ى محروميت و بى نصيبى من از تو مى شود بازدار، همان امورى كه مرا از تو دور مى سازد و اميد مرا به (لطف و رحمت تو) به نااميدى مى كشاند.
094 47 و راه امور خير را برايم هموار و (عبور مرا از آن) آسان كن تا همان گونه كه فرمان داده اى در انجام آن ها بشتابم و همان سان كه اراده فرموده اى نسبت به آن ها مشتاق باشم;
095 47 و مرا به همراه كسانى كه عذاب تو را آسان مى شمارند (به كيفر مرسان و) نابود مساز.
096 47 و همانند كسانى كه مورد قهر و خشم تواند مرا هلاك مكن.
097 47 و همانند كسانى كه از راه (مستقيم) تو، به بيراهه افتاده اند (با خطر هماغوشم مكن و با كيفر خود) مرا مشكن.
098 47 و از گرداب هاى فتنه و گلوگاه هاى بلا نجاتم ده و از پيامدهاى مهلت خود در امانم دار;
099 47 و در ميانه ى من و دشمنى كه به گمراهيم مى كوشد، جدايى افكن، و از آرزوى كه مايه ى نابودى من مى شود، دورم دار، و از زيانى كه سد راه من شود، بازدار؛
100 47 و همانند كسانى كه در (چنگال) خشم تو گرفتار آمدند و هرگز از آنان خشنود نمى گردى، از من روى مگردان (و فراموشم مكن)؛
101 47 و از اميدى كه به (رحمت) تو بسته ام نااميدم مفرما تا يأس از رحمت تو بر من غالب نيايد؛
102 47 و افزون تر از ظرفيت من به من عطا مكن و به آن مرا ميازماى تا به خاطر سنگين بارى خود از فيض محبت تو محروم نشوم؛
103 47 و مرا به حال خود وامگذار همانند كسى كه (اميد) خيرى در او نيست و كارى از دست او بر نمى آيد و (در اثر توبه) به سوى تو باز نمى گردد؛
104 47 و مرا از درگاه (لطف و رحمت) خود دور مساز همانند كسى از چشم عنايت ت و افتاده و خوارى و رسوايى گريبان او را گرفته است، زير بال مرا بگير تا از در افتادن به پرتگاه اهل عذاب و گرفتار شدن به هراس گمراهان و دچار آمدن به لغزش فريب كاران و فريب خوردگان و تباهى تباه شدگان رهايى يابم؛
105 47 و مرا از انواع بلاهايى كه گروه زنان و مردان را به آن گرفتار ساخته اى به دور دار، و مقام و منزلت كسانى را به من ببخش كه مورد عنايت تواند و از نعمت هاى تو برخوردار بوده و اسباب رضامندى تو را فراهم ساخته آن و تو نيز زندگانى را به كام آنان شيرين ساختى و مرگ آنان را با سعادت و (و عاقبت به خيرى) قرين كردى؛
106 47 و (از تقوى و خداباورى و خداترسى) طوقى از گردن من بياويز (تا هميشه مد نظرم باشد) و از امورى كه حسنات را نابود و بركات را از ميان بر مى دارد، دورى جويم؛
107 47 و قلب را به آن مرتبه از آگاهى برسان كه از زشتى گناهان و رسوايى نافرمانى بيزار گردد؛
108 47 و به امورى كه جز با عنايت تو نمى توان رسيد (و دور از دسترس آدمى است) سرگرمم مساز تا از امورى كه خشنودى تو را به دنبال دارد، باز نمانم؛
109 47 و علاقه و محبت دنياى پست را از دل من بيرون كن تا مرا از بركاتى كه نزد توست محروم نسازد، و از توسل و روى آوردن به تو بازم ندارد، و از تقرب جستن به درگاه (لطف و رحمتت) غافلم نگرداند؛
110 47 و خلوت تنهايى مرا به (نور) مناجات خويش در شب و روز مزين فرما.
111 47 و توفيقى به من كرامت كن كه از (قهر و عذاب) تو بهراسم و از محرماتم باز دارد، و از گناهان بزرگ مرا برهاند؛
112 47 و از پلشتى گناه پاكم كن و آلايش معصيت ترا از وجود من دور ساز، و جامه ى عافيت بر (اندام) من بپوشان و تن مرا به خلعت صحت و سلامت آراسته فرما، و با نعمت هاى فراگير و دامنه دار، مرا درياب و (باران) فضل و احسان بى حساب خود را بر من فرو بار؛
113 47 و به توفيق و قدرت خويش تأييدم فرما و در نيت شايسته و گفتار پسنديده كردار بايسته ياريم كن، به نيروى (ناچيز خودم) وامگذار و قدرت خويش را از من دريغ مدار؛
114 47 و (در روز قيامت) كه مرا براى ديدار خويش (از خاك) بر مى انگيزى، رسوايم مخواه و نزد دوستان خود زار و خوارم مساز، و (نام و) ياد و سپاس خود را از ياد من مبر و در هنگامى كه نادانان از (شكر) نعمتت در غفلت اند،مرا به سپاس نعمت خود موفق دار و شيوه ى ثناى خود را بر آن چه ارزانى من داشته اى به من الهام كن تا تو را در ازاى هر عطايى ثناگو باشم به هر نعمتى كه به من عطا كرده اى اقرار كنم؛
115 47 و ميل و رغبت مرا به خود، از اشتياق ديگران افزون تر كين و سپاس مرا برتر از سپاس ديگران قرار ده؛
116 47 به هنگام نيازمندى خوارم مخواه، و به خاطر كوتاهى هايى كه در انجام اوامر تو داشته ام هلاكم مپسند، و همانند دشمنان، دست رد بر سينه ى من مگذار، كه پا در دايره ى تسليم دارم و مى دانم كه حجت از آن توست، كه در فضل و بخشش سزاوارت و در نيك و احسان از ديگران سودمندترى و اهل تقوى و آمرزش و گذشتى (به حدى) كه به عفو تا انتقام شايق ترى و به پوشاندن گناه تا بر ملايى آن اولى.
117 47 (الهى) مرا زنده بدار به زندگى پاك و آراسته اى كه با خواسته هاى (مشروع) من همسو و به آنچه دوست دارم پايان پذيرد، زندگى پاكى كه به آن چه نمى پسندى روى نياورم و از آن چه بازم داشته اى آسوده باشم، و مرا بميران همانند آن (سعادتمندى) كه فروغ (هدايت و معنويت) از فرا روى و جانب راست او حركت مى كند (و او را به سمت بهشت رهنمون مى شود)؛
118 47 و مرا در پيشگاه (كبرياى) خود به فروتنى و خاكسارى توفيق ده (ولى) در ميان بندگان خويش سرافرازم گردان و از كسى كه نيازى به من ندارد بى نيازم ساز و بى برگ و نوايى مرا در درگاه خود افزون فرما.
119 47 (بارالها!) دشمن شادم مخواه و از آسيب رنج و بلا و سختى در امانم دار و هر خطايى كه از من ديده اى و به آن آگاهى دارى (از چشم خلق) مستورش ساز همانند كسى كه صفت بردباريش او را از انتقام باز مى دارد، و مدارا كردن او از مؤاخذه ى گناه ديگرانش منصرف مى سازد؛
120 47 و به هنگام آزمايش و يا فرود آوردن عذاب بر گروهى (از مردم)، مرا- كه پناهنده ى درگاه توام- از آن معاف دار و همان گونه كه در دنيا رسوايم نخواستى، در آخرت نيز آبروى مرا مريز؛
121 47 و در حق من نعمت هاى پيشين خود را به نعمت هاى آخرين پيوند زن و فوايد ديرينه ات را به منافع جديد متصل ساز، و چندان عمر مرا به درازا مكشان كه
دلم را شقاوت گيرد و به بلايى مبتلايم مكن كه (در انظار) خوار گردم، و به عيبى گرفتارم مپسند كه منزلت مرا پنهان سازد؛
122 47 و هراسى در دل من ميفكن كه از درگاه تو نااميد گردم و چنان بيمناكم مكن كه دچار اضطراب و وحشت گردم، بلكه توفيقى كرم كن كه از كيفر تو بينديشم و از انذار و هشدار و اتمام حجت هاب تو بهراسم و به هنگام تلاوت آيات (كتاب محكم) تو (قرآن)، بيمناك شوم؛
123 47 و شب (هاى) مر در اثر بيدارى من (پربار و) آباد گردان تا در خلوت تنهايى به عبادت تو سرگرم شوم و با (ياد) تو آرامش خاطر يابم، و (فقط) از (درگاه بى نياز) تو طلب حاجت كنم و از تو خواهم كه از آتش خشم تو رهاييم بخشى و از عذاب اهل دوزخ نجاتم دهى؛
124 47 و لحظه اى مرا به خود وامگذار تا سركشى آغازم و در (وادى) بى خبرى به سر برم، و سرنوشت مرا عبرت آموز ديگران و يا سبب گمراهى اين و آن قرار مده، و همانند كسانى كه فريب (نعمت) تو را خوردند، در دام فريبم ميفكن، و ديگرى را به جاى من مگزين و (نام) مرا از (صورت اسامى) بندگانت بيرون مكن و (شاكله ى كالبد) مرا (در اثر آفت) دگرگون مساز و مورد ريشخند خود و خلقم قرار مده، و مرا به انجام كارى وامدار مگر آن كه خشنودى تو در آن باشد و دچار محنت و رنجم مساز مگر آن كه در راه انتقام كيفر دشمنان تو باشد؛
125 47 و زلال سرد (و گواراى) عفو و شيرينى رحمت خود را به من بچشان و رايحه ى جان فزاى خود و بهشت پر از نعمت خويش را نصيبم فرما، و از لذت آسودگى خيال بهره ورم ساز تا با فراغ بال به آن چه دوست دارى سرگرم شوم و به انجام عملى كه مرا به تو نزديك مى سازد بپردازم، و هديه اى از هديه هاى خود را براى من بفرست؛
126 47 و سوداى مرا (در بازار عمل) پر سود گردان و در بازگشت من (از اين بازار) زيانى قرار مده، و هيبت و خشيت خود را در دل من بيفكن و آرزومند ديدار خويشم گردان، از راه لطف و عنايت به جانب من بنگر، و توبه مرا بپذير، توبه اى راستين كه در اثر آن ديگر در هيچ گناهى- اعم از صغيره و كبيره- در (نامه اعمال من) نباشد، و از خطاهاى پنهان و آشكارى چيزى در آن باقى نماند؛
127 47 و كينه ى مردم با ايمان را از دل من بيرون كن، و دل مرا با فروتنان عطوف و فروتن گردان، و با من چنان رفتار كن كه با بندگان صالح و شايسته ى خود مبذول مى دارى، و به زيور خدا ترسان و خدا باوران آراسته ام كن، و نام مرا در ميان رفتگان با نيكى و احسان همراه كن و در ميان آيندگان پرآوازه ام ساز، و نام مرا در زمره ى رفتگان (نيكو نام) به شمار آر؛
128 47 و گشايش هاى نعمت خود را در حق من تمام كن، و ارزش اين نعت ها را پى در پى برايم آشكار فرما، و دست (خالى) مرا از عطاى (وافر) خويش پر كن و بخشش هاى ارزشمند خود را به سويم روانه ساز، و مرا در بهشت همسايه ى پاكان و ياران خويش كن كه آن را براى برگزيدگان خويش آراسته اى، و در جايگاهى كه براى دوستداران خود آماده ساخته اى خلعت شرافتم بپوشان؛
129 47 و پناهگاهى در جوار خويش روزيم ساز كه با آرامش خاطر در آنجا اقامت گزينم، و مأمنى برايم آماده ساز كه در آن مأوا كرده و چشم خود را (به ديدن آن) روشن سازم، و به كيفر گناهان بزرگم كيفر مفرما، و در آن روزى كه هر چه پنهان است آشكار مى گردد، نابودم مساز و (دست) هر ترديدى را از
(دامن باور) من دور كن، و راه هاى رحمت (بى منتهاى) خود را در مسير حقيقت فرا رويم بگشا، و نصيب مرا از بخشش هاى خويش زياده گردان، و بهره ى مرا از احسان خود افزون كن؛
130 47 و دل مرا به (رحمت فراوانى) كه دارى، مطمئن ساز، و اراده ى مرا در انجام امورى كه از آن توست مصمم فرما، و مرا به امورى سرگرم كن كه خاصان (درگاه خود) را به آن مشغول مى دارى، و هنگامى كه انديشه ها از تو غفلت مى ورزند، دل مرا (از زلال گواراى نام و ياد خود) سيراب كن و بى نيازى و پاكدامنى، و آسايش و تندرستى و گشايش و سلامتى را يك جا به من ارزانى دار؛
131 47 و اعمال نيكو و پسنديده ى مرا به خاطر آلايش معصيت- كه با آن در آميخته است- تباه مساز و (آرامش خاطر مرا در) خلوتهايى كه با تو دارم، به هجوم فتنه بر مياشوب (و تباهى هاى ناشى از امتحان مرا در مناجاتم دخيل مساز)، و مگذار كه دست نياز به سوى بنده اى از بندگانت دراز كنم و آبروى خود را بريزم، و از عرض نياز در نزد فاسقان بازم دار؛
132 47 و مرا از حمايت ستمگرانى كه قصد نابودى احكام كتاب (آسمانى تو، قرآن) را دارند دور دار، و يار و ياور آنانم قرار مده، و مرا از راهى كه حتى تصور آن را ندارم مراقبت كن، به گونه اى كه از خطاها بازم دارى و درهاى توبه و رحمت و مهربانى و روزى فراوان خود را فراروى من بگشاى كه از آرزومندان اين درگاهم، و اكرام خود را در حق من تمام كن كه تو بهترين نعمت دهندگانى؛
133 47 و آن چه از عمر من باقى مانده است، در انجام (مناسك) حج و عمره و در راه طلب خشنودى خود قرار ده، اى پرودرگار جهانيان! و بر محمد و خاندان پاك او درود فرست، و هماره بر او و خاندان او درود باد!
001 48 دعاى امام در روز عيد قربان و روز جمعه
001 48 بارالها! امروز، روز مبارك و فرخنده اى است، و امروز مسلمانان در نقاط مختلف گستره ى زمين به صورت دسته جمعى رو به سوى تو مى آورند در حالى كه جوياى (آمرزش) و خواستار (نعمت) و در طلب (پاداش) تواند و از (عذاب) تو هراسان، همه در محضر تو حاضرند و تو از نياز آنان آگاهى. تو بخشنده اى و كريم كه بر آوردن نياز من براى تو آسان است، پس بر محمد و خاندان او درود فرست.
002 48 اى خدا و اى پروردگار ما! سلطنت و پادشاهى از آن توست و سپاس سزاوار (كبرياى) تو، جز تو خداى نيست، (خداى) بردبار و كريم و مهربان بخشنده و دارنده ى شكوه و جلال و پديد آورنده ى آسمان ها و زمين از (پيشگاه) تو درخواست مى كنم به هنگامى كه در ميان بندگان با ايمان خود خير و عافيت و بركت و هدايت و توفيق بندگى را قسمت مى كنى، يا با اعطاى هر احسانى كه بر آنان منت مى گذارى و (به راه مستقيم) هدايتشان مى كنى، و مقام منزلشان را بلند و خير دنيا و آخرتند را به آنان عطا مى كنى، بهره ى مرا نيز (از عطاياى كه بر شمردم) زياد گردان.
003 48 بارالها! از آن جا كه سلطنت و سپاس از آن تو شايسته ى (كبرياى) توست، بر محمد- بنده و رسول و حبيب و برگزيده و سرآمد خلق خود- و بر خاندان او- كه از نيكان و پاكان و نيكوكاران (امت)اند- درود فرست، درودى كه شماره ى بندگان باايمان خود ما را سهيم سازى، اى پروردگار جهانيان! و نيز ما و آنان را بيامرزى كه تو بر انجام هر كارى توانايى.
004 48 بارالها! در حال نيازمندى به سوى تو آمدم، و بينوايى و تهيدستى بيچارگى خود را در پيشگاه تو عرضه كردم، (چرا كه) اميد من به آمرزش و بخشايش تو از اميدى كه به كردار خود دارم بيشتر است، آمرزش و رحمت تو از گناهان من افزون، پس بر محمد و آل درود فرست و حاجت مرا بر آور كه انجام آن براى خداوند قادرى چون تو آسان است. من نيازمند (رحمت و آمرزش) توام ولى تو را به من نيازى نيست، (و بر اين باورم كه) هيچ خيرى به من نمى رسد مگر از جانب تو و هيچ كس شرى را از من دور نمى سازد مگر تو، و براى امر دنيا و آخرت جز تو به كس ديگرى اميد ندارم.
005 48 بارالها! اگر كسى امروز براى انجام حاجت و طلب بخشش و دريافت هديه و جايزه، از ديگرى خود را آماده مى سازد (و رو به سوى بنده اى از بندگان تو مى آورد)، امروز من- اى مولاى من!- خود را آماده ى عطاى تو ساخته ام و به آستانه ى تو رو نهاده ام، و چشم به عفو و عطا و بخشش و پاداش تو دوخته ام.
006 48 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا از درگاه (عفو و رحمت) خويش نااميد باز مگردان، اى خداوند (مهربانى) كه عرض نياز هيچ نيازمندى تو را رنجه نمى سازد، و هيچ بخشش و عطايى از (گنجينه ى ثروت) تو نمى كاهد، اگر من به درگاه تو روى آورده ام به خاطر كردار شايسته ام نيست (كه از تهيدستى خود آگاهم و بر بينواى خود واقف)، و به شفاعت هيچ شفاعتگرى دل نبسته ام
مگر شفاعت محمد و خاندان او- كه بر او و آل او درود باد-
007 48 اينك با اعتراف به گناه و اقرار به كردار زشت و ناپسند خود به درگاه تو آمده ام و به عفو عظيم و بى منتهاى تو اميد بسته ام كه از خطاى خطاورزان در مى گذرى، و (بر اين باورم كه) پافشارى آنان به ارتكاب گناهان بزرگ، مانع آن نمى شود كه از سر بخشايش و آمرزش به آنان نظر كنى.
008 48 بنابراين اى خدايى كه (درياى) رحمت تو بيكرانه و (گستره ى) عفو تو بزرگ و (نامتناهى) است! اى خداوند بزرگ و اى خداوند بزرگ!، اى خداوند كريم و اى خداوند كريم! بر محمد و آل او درود فرست و از سر رحمت به من (و احوال زارم) بنگر و به (خاطر) بزرگوارى (ذاتى خود) در حق من مهربانى كن و با آمرزش من عنايت خود را افزون فرما.
009 48 بارالها! اين مقام جانشينان و جايگاه برگزيدگان و امناى توست، و اى مرتبه ى والايى است كه به آنان اختصاص داده اى و اينك مورد غضب و دستبرد (راهزنان) قرار گرفته (و اهريمن به جاى سليمان تكيه زده است)، و اين امرى است كه خود مقدر فرموده اى و كسى را بر فرمان تو چيرگى نيست، و اين (همان) تدبير قطعى و حتمى توست كه از آن نمى توان در گذشت، تو هرگونه كه پسندى و هر نوع كه خواهى همان خواهد شد (و لاغير)، چرا كه به (حكمت) آن چه مقدر ساخته (و تدبرى كرده اى) داناترى (و انديشه را در بارگاه حكمت تو بار نيست)، و تويى (آن خداوند توانايى) كه در آفرينش و مشيت خود (مختارى و مورد سؤال قرار نمى گيرى و) اتهامى متوجه تو نيست، (و پس از غصب خلافت، سرانجام) برگزيدگان و جانشينان تو (از غاصبان به ظاهر) شكست خوردند و مورد قهر و خشم آنان قرار گرفتند، و حق (مسلم) آنان از دست رفت (و به چشم خود) مى بينند كه حكم تو را تغيير داده و كتاب تو (قرآن) را ترك كرده اند، و (مسير) واجبات تو را از راه هاى شريعت منحرف ساخته و سنت هاى رسول تو را رها كرده اند.
010 48 بارالها! بر دشمنان آنان-از پيشينيان تا آيندگان- و تمامى كسانى كه به كردار (غاصبانه ى) آنان راضى اند، و بر پيروان و يارانشان لعنت فرست.
011 48 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست- كه تويى ستوده و بزرگوار- همانند درودها و بكرات و سلام هايى كه به برگزيدگان خود- (حضرت) ابراهيم و خاندان او- فرستاده اى، و در گشايش و آسايش و پيروزى و توانايى و تأييد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و خاندان او شتاب كن.
012 48 بارالها! مرا از زمره ى خداپرستان و دينداران و كسانى كه (حضرت) رسول و امامان- عليهم السلام- را تصديق كرده (و راه و روش آنان را پذيرفته اند) قرار ده، همان كسانى كه اطاعتشان را (بر همگان) واجب ساخته اى، و نيز مرا در شمار كسانى در آور كه امر توحيد و ايمان و تصديق (راه و روش) معصومان- عليهم السلام- به آنان سامان يابد. دعاى مرا مستجاب كن اى پروردگار عالميان!
013 48 بارالها! آتش خشم تو را جز (باران) حلمت فرود ننشاند، و قهر تو را جز گذشت تو از ميان برندارد، و از عذاب تو جز درگاه و رحمت و لطفت پناهگاهى نيست، و جز زارى و بينوايى از كيفرت بازم نمى دارد، پس بر محمد و آل او درود فرست و به آن قدرتى كه مردگان را زنده مى كنى و زمين هاى مرده و بى آب و علف بر جان (دوباره) مى بخشى، در كار من گشايش به وجود آور.
014 48 اى خداى من! مرا در حالت حسرت و غمناكى نميران پيش از آن كه دعاى مرا متسجاب كنى و مزه ى استجابت دعا را به من بچشانى، و مرا دشمن شاد مكن و دشمن را بر من چيره مساز.
015 48 خداى من! اگر تو مرا بلند كنى، كه مى تواند كه زبونم كند؟! واگر تو مرا خوار و زبون كنى كه مى تواند بلند مرتبه ام سازد؟! و اگر تو مرا عزيز و گرامى دارى كه مى تواند ذليل و خوارم كند؟! و اگر تو مرا ذليل و خوار پسندى كه مى تواند عزيز و گراميم سازد؟! و اگر به كيفر من برخيزى چه كسى بر حال من رحمت آورد؟!
و اگر تو به نابوديم كوشى كه را ياراى آن كه تو را از اين كار باز دارد و يا لب به اعتراض بگشايد و يا تو را مورد سؤال قرار دهد؟!، و من بر اين باورم كه در داورى تو ستم راه ندارد و در كيفر گناه (بندگان خويش) شتاب نمى كنى، چرا كه كسى در امر كيفر شتاب مى ورزد كه از زوال قدرت خود بيمناك باشد و يا فرصت را از دست بدهد، و كسى ستم روا دارد كه زبون و ناتوان باشد، و تو اى خداى من! بزرگ تر از آنى كه به اين امور روى آورى.
016 48 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا نشانه ى تير بلا و آماج (ضربه هاى) انتقام خود قرار مده و به من مهلتى ده (تا به سوى تو باز گردم) و از غم و اندوهم وارهان، و از اشتباهم درگذر، و (باران) بلا را پى در پى بر سر من مبار، كه از ناتوانى من خبر دارى و خوار و زارى مرا به درگاهت مى نگرى.
017 48 بارالها! امروز از قهر و غضب تو به (آستانه ى رحمت) تو پناه مى برم، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا (در آستانه ى خود) پناه ده.
018 48 (بارالها!) امروز از خشم تو امان مى طلبم و از تو زينهار مى جويم، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا (در آستانه ى خود) پناه ده.
019 48 (بارالها)! از تو مى خواهم كه از عذاب خويش امانم دهى، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا به لطف خويش ايمن گردان؛
020 48 و (بارالها)! طلب هدايت مى كنم (هدايت به راه مستقيم) پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا هدايت كن؛
021 48 و (بارالها!) از تو يارى مى طلبم، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا نصرت فرما؛
022 48 و (بارالها!) از تو رحمت مى جويم، پس بر محمد و آل او درود فرست و بر (حال) من رحمت آور؛
023 48 و (بارالها!) از درگاه تو طلب بى نيازى مى كنم پس بر محمد و آل او درود فرست و امور مرا كفايت كن؛
024 48 و (بارالها!) از تو طلب روزى مى كنم، پس بر محمد و آل او درود فرست و روزى مرا مقرر فرما؛
025 48 و (بارالها!) از تو يارى مى طلبم، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا يارى كن؛
026 48 و (بارالها!) از گناهان گذشته ى خود آمرزش مى طلبم، پس بر محمد وآل او درود فرست و مرا بيامرز؛
027 48 و (بارالها!) از (درگاه) تو درخواست مى كنم كه مرا از معصيت باز دارى، پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا از آلوده شدن به گناهان نگاه دار، كه اگر تو مرا حفظ كنى به آن چه تو از آن كراهت درى روى نخواهم آورد
028 48 اى پرودرگار من! اى پروردگار من! اى بسيار مهربان! اى بسيار بخشنده! اى داراى عظمت و اكرام! بر محمد و آل او درود فرست، و آنچه از (درگاه) تو طلبيده و به زارى در خواست كرده ام، مستجاب كن (همان درخواست هايى كه) به اميد اجابت آن به سوى تو آمدم و اشتياق مرا به تو برانگيخت، (بارالها! اجابت خواسته هاى مشروع مرا) اراده كن و انجام آن را مقدر فرما، و حكم كن تا برآورده شود و به پايان برسد و در فرمان خويش خود مرا منظور دار و آن را براى من مبارك و فرخنده ساز) و با (اجابت آن درخواست) در حق من بزرگى كن و اسباب سعادت مندى مرا با عطاى خويش فراهم ساز و بهره ى مرا از (خوان) فضل و آنچه در (خزانه ى خدايى) توست افزون فرما، كه تو كريمى و در كرم دستى گشاده دارى و همه اين خيرات را به حسنه ى آخرت و نعمت هاى اخروى متصل كن، اى مهربان ترين مهربانان!
يادآورى:
پس از خواندن اين دعا، آنچه مى خواهى از خداى خويش بخواه و بر محمد و آل محمد- صلوات الله عليهم اجمعين- هزار مرتبه درود فرست. يعنى: هزار مرتبه بگو: اللهم صل على محمد و آل محمد.
001 49 دعاى امام در دفع حيله ى دشمنان و جلوگيرى از آسيب آنان
001 49 خداى من! (به راه راست) هدايتم كردى ولى من به كارهاى بيهوده سرگرم شدم، و اندرزم دادى ولى من سنگدل شدم (و پند تو را نشنيده گرفتم)، و بهترين نعمت ها را ارزانى من داشتى ولى (من به جاى سپاسگزارى) به نافرمانى تو برخاستم، سپس به خاطر معرفت و شناختى كه به من عنايت فرمودى به لطفى كه در حق من كرده بودى آگاه شدم و به طلب آمرزش روى آوردن و تو از خطاى من در گذشتى، دوباره به گناه روى آوردن و تو آن را پوشاندى (و رسوايم نخواستى)، پس اى خداى من! سپاس تنها تو را سزا است.
002 49 (اينك) من در وادى هلاكت افتاده ام و به دره ى تباهى سقوط كرده ام و خود را در معرض خشم تو قرار داده ام و با كيفر تو روبه رويم؛
003 49 و وسيله ى (رهايى) من (از اين بدبختى ها) خداپرستى است و دستاويز من شريكى براى تو قائل نشدن است، و من با وجود تو خداى ديگرى نپرستيدم، و اينك با تمام وجود به سوى تو گريخته ام، و تنها راه گريز بنده ى گنهكار راهى است كه به تو مى انجامت، و درگاه توست پناهگاه كسى كه سود خود را از دست داده و به تو پناه آورده است.
004 49 (الهى!) چه بسا دشمنى كه شمشير عداوت خود را (به قصد من) از نيام بركشيده و لبه ى شمشير خود را براى (كشتن) من تيز كرده و سر نيزه اش را صيقل داده است،و زهرهاى مرگ آفرين خود را با آب آشاميدنى من در
آميخته و مرا نشانه ى تيرهاى خود ساخته و چشم مراقب خود را از من برنداشته و نخفته است، و بر آن است كه به من زيان برساند، و از آن آب تلخ و ناگوار به من بنوشاند.
005 49 ولى تو اى خداى من! ناتوانى مرا در مقابله ى با سختى ها، و زبونى مرا در انتقام گرفتن از كسى كه به نبرد با من برخاسته است، و تنهايى مرا در برابر گروه بسيارى كه با من دشمنى مى ورزند و برآنند كه از تغافل من سود جويند و گرفتارم سازند، منظور نظر داشتى (و نگذاشتى كه آسيبى از آنان به من برسد).
006 49 (از اين روى) به يارى من برخاستى و با توانايى خود پشت مرا محكم و استوار ساختى و برايى شمشير دشمن را به كندى كشانيدى و بر او پيروزم كردى و در حالى كه گروه بسيارى از او حمايت مى كردند او را در عرصه ى نبرد با من يكه تنها گذاشتى و تيرى كه نشانه اش من بودم به سينه ى دشمن نشانه رفتى و در حالت طغيان خشم و شعله ورى آتش كينه ى دشمن او را به عقب راندى تا آن جا كه (از حسرت و ندامت) سرانگشتان خود را به دندان گزيد و از سپاه در حال فرار و شكست خورده اش روى گردان شد چرا كه به وعده هايى كه به او داده بودند، عمل نكردند؛
007 49 و چه بسا بيدادگر تجاوزكارى كه از روى مكر با من ستم ورزيد و دام هاى خود را در فرا راه من گسترد و دقيقا (موقعيت) مرا در زير نظر گرفت و چونان حيوان درنده اى كه در كمين شكار خود مى نشيند و شكار او را لحظه شمارى مى كند، او نيز در كمين من نشست و (براى فريبم به ظاهر) با خوشرويى با من روبه رو مى شد ولى (در باطن) در نهايت خشم مراقب من بود؛
008 49 و چون تو اى خداى من- كه ذاتاً مبارك و از همه برترى- زشتى باطن و پلشتى آن چه در ضمير خود پنهان كرده بود مشاهده كردى، او را با سر در
گودالى كه براى شكار خود حفر كرده بود درافكندى و در پرتگاهى كه (براى من) آماده ساخته بود سرنگونش ساختى، تا سرانجام او را در نهايت زبونى و خوارى در دامى كه براى گرفتارى من مهيا كرده بود، گرفتارش كردى (و خود در چاهى كه براى من كنده بود به دام افتاد) و اگر لطف و رحمت تو نبود من هم به سرنوشت او دچار مى شدم؛
009 49 و اى بسا حسودى كه (بر احوال) من رشك مى ورزيد،به بعضى گلوگير و خشمى كه بر حنجره اش چنگ مى زد، دچار آمد و (سعى مى كرد) تا نيش زبان و نسبت دادن عيب هايى- كه در وجود خود او بود به من- آزارم كند و با تير حسادت آبروى مرا نشانه گرفت و صفات زشت و ناپسند خود را (به نامردى) چونان قلاده اى از گردنم آويخت و از سر نيرنگ به بهانه جويى از من پرداخت و مورد ستم خويش قرارم داد.
010 49 (و در اين شرايط دشوار و طاقت فرسا بود كه) اى خداى من! تو را (از ژرفاى دل) فرياد كردم و از تو يارى طلبيد، چون به شتابى كه در اجابت دعا دارى باور داشتم، و مى دانستم هر كسى كه مورد حمايت تو قرار گيرد بر او چيره نمى شوند و در حق او ستم روا نمى دارند، و كسى كه از نصرت تو برخوردار باشد به اين و آن پناه نمى برد و هراسى از ديگران به دل راه نمى دهد و (اين) تو (بودى كه) به قدرت و مرا از (آسيب) شر او نگاه داشتى؛
011 49 و چه بسيار ابرهاى اندوهبارى را كه از (آسمان زندگى) من درود كرديد و ابرهاى نعمت (و رحمت و بركت) را بر (سر) من باراندى، و (در اثر آن) جويبار رحمت خود را به جانب (گلزار زندگيم) روانه ساختى و بر (اندام) من لباس سلامت و عافيت پوشاندى، و چشم هاى بلا و فتنه را كور كردى و پرده هاى اندوه را از فراروى من) كنار زدى؛
012 49 و چه بسا گمان هاى خوبى را كه (در اثر لطف و رحمت خود) بر آورده ساختى و كمبودهاى (زندگى را) تأمين فرمودى و مرا كه از پاى در فتاده بودم به پا داشتى و از من دستگيرى كردى، و فقر و بينوايى مرا (به دارايى و توانگرى) تغيير دادى.
013 49 و تمامى اينها از (سرچشمه ى) احسان و انعام تو بود، (در حالى كه من به جاى سپاس نعمت هاى بى دريغ تو) در (گرداب) گناهان غوطه مى زدم و در نافرمانى تو مى كوشيدم، اما زشتى كردار من هيچ گاه، تو را از كامل كردن احسان خود در حق من باز نداشت، (ولى متأسفانه مشاهده ى) اين همه نعمت و احسان، مرا از ارتكاب اعمالى كه خشم تو را بر مى انگيزد، دور نساخت، و تو (آن خداوند قادرى كه) در مورد آن چه انجام مى دهى مورد پرسش قرار نمى گيرى (و مقام جبروت و كبريايى تو از چند وچون آفريدگانت مبرا است)؛
014 49 و (تو آن خداوند كريمى كه) هرگاه از تو چيزى درخواست شد، عطا فرودى و (حتى) در مورد امورى كه از تو خواسته نشده بود از راه لطف اقدام به احسان كردى، و اگر از (درگاه) فضل و بزرگوارى تو چيزى طلبيده شد (تماماً بلكه افزون از آن عطا كردى) و كم (آن) نگذاشتى. اى مولاى من! تو (آن قدر كريم و بزرگوارى كه) جز احسان و اكرام و انعام براى من نمى پسندى، ولى من (دريغا كه) و جز غوطه زدن در (گرداب) محرمات و تجاوز به حدود تو و ناديده گرفتن تهديدها و هشدارهاى تو كارى ندارم! پس تو را سپاس اى خداى من! اى (خداوند توانايى) كه هرگز مغلوب نمى شوى و اى (خداوند مهربانى) كه با مهلت دادن (به بندگان خود) در كيفر (آنان) شتاب نمى ورزى.
015 49 بارالها! اين موقعيتى است كه (از نظر فكرى عقيدتى) در آن قرار دارم (و به مطالبى كه به درگاهت عرضه داشتم اعتقاد راسخ دارم و) به وفور نعمت هايت
معترفم وى در ادادى شكر و سپاس آن ها كوتاهى كرده ام (و كردار شايسته اى نيز نداشته ام تا پاسخگوى احسان تو باشد) و اقرار مى كنم كه حق (حرمت خداى) تو را پاس نداشته ام (و به همين خاطر شديداً احساس شرمندگى مى كنم).
016 49 بارالها! مقام و منزلت والاى محمدى صلى الله عليه و آله و مرتبت شامخ و بلند (و آشكار) علوى عليه السلام را وسيله ى تقرب و نزديكى خويش در پيشگاه تو قرار مى دهم، و با اين دو (شفيع بزرگوار و آبرومند) به درگاه (رحمت و بخشايش) تو رو مى آورم تا از شر اين و آن نگاهم دارى (و بر اين باورم كه) انجام درخواست من از بى نيازى و توانگرى تو نمى كاهد و تو را به دشوارى نمى افكند، و با قدرت بى اندازه اى) كه در تو سراغ دارم (مى دانم كه از درخواست بندگان خود و اجابت دعاى آنان) ملول و آزرده خاطر نمى شوى كه بر انجام هر چيزى توانايى،
017 49 بنابراين- اى خداى من!- آن قدر از رحمت و توفيق دامنه دار خود نصيبم فرما كه از آن نردبانى براى رسيدن به خشنودى تو بسازم و از كيفر تو در امان بمانم، اى مهربان ترين مهربانان!
001 50 دعاى امام در ترس (از كيفر و ناخشنودى خدا)
001 50 بارالها! مرا به اعتدال و (از نظر اندام) موزون آفريدى، و در كودكى به پرورشم كوشيدى و روزى مرا در حد نياز عطا فرمودى.
002 50 بارالها! من در كتاب (آسمانى) تو (قرآن كريم)- كه (آن را بر پيامبرت) نازل فرموده اى و در (جاى جاى) آن بندگان خود را به امور بشارت داده اى يافته ام كه فرموده اى:
اى بندگان من! كه (با ارتكاب گناهان و نافرمانى از اوامر من در ستم) بر خويش زياده روى كرده و (از مرز بندگى خود) پا فراتر نهاده ايد، از رحمت (بى منتهاى) خدا نااميد نشويد، چرا كه خداوند تمامى گناهان (شما) رامى آمرزد تاكنون از من كارهاى (ناپسندى) سرزده كه تو مى دانى و از من درمورد گناهانى كه كرده ام داناترى، و بدا بر احوال من به خاطر گناهانى كه در نامه ى اعمال من ثبت كرده اى؛
003 50 و اگر نبود (و آگاهى نداشتم از موارد و) جايگاه هايى كه مشمول عفو فراگير توست، خود را به دست خود نابود مى كردم، اگر براى كسى امكان داشت كه از پروردگار خويش بگريزد پروردگار خويش بگريزد (تا از كيفر او در امان بماند) من (از همگان زودتر مى گريختم چرا كه در دچار شدن به اين سرنوشت سياه) از همه كس سزاواتر بودم؛ (و مى دانم كه) در (گستره ى) زمين و آسمان از تو چيزى پنهان نيست، و (در روز قيامت) همه را (در پيشگاه عدل خويش) حاضر مى سازى و (و در آن روز امر حساب و كتاب بندگان به فرمان تو سامان مى يابد) و تو نيازى به حسابرسى ديگران ندارى (تا در اين كار به تو كمك كنند.).
004 50 بارالها! اگر از كيفر تو بگريزم مرا خواهى جست و اگر (از عذاب تو) فرار كنم مرا پيدا خواهى كرد، اينك اين منم- كه در نهايت خاكسارى و با زارى و خوارى- در محضر تو (ايستاده ام و پذيراى داورى تو)، اگر در كيفرم كوشى سزاوار آنم- و اين پروردگارا! ناشى از عدالت توست- و اگر از (گناهان) من در گذرى، با من همچون گذشته رفتار كرده اى (و رحمت خود را در حق من به پايان رسانيده اى) و لباس عافيت خويش را بر من پوشانده اى (و از رسوايى عريانى و تهيدستى نجاتم داده اى).
005 50 بارالها! تو را سوگند به آن نام هايى كه در گنجينه دارى (و كسى را به آن ها راه نيست)، و به آن جلال و جمالى كه از تو در پس پرده ها پنهان است (و از چشم ها مستور)، كه بر اين (بنده ى) زار و بى قرار و بر اين يك مشت استخوان رحمت آورى (بنده اى) كه تاب آفتاب تو را ندارد چگونه گرماى آتش (دوزخ) تو را تحمل تواند كرد؟! و (بنده اى) كه طاقت شنيدن صداى رعد (ابرها) را ندارد چگونه غريو خشم تو را تاب بياورد؟!
006 50 بارالها! مرا بيامرز كه بنده اى كوچك و ناچيزم با قدر و منزلتى اندك، و عذاب (بنده ناچيزى چون) من، ذره اى به سلطنت (و قدرت نامتناهى) تو نيفزايد، و اگر كيفر من به (سلطه و سيطره ى) پادشاهى تو مى افزود، مسلما بردبارى و تحمل كيفر تو را از درگاهت آرزو مى كردم چرا كه فزونى (قدرت و) سلطنت تو در دوست دارم ولى (قدرت كبريايى تو را حد و مرزى نيست و ميزان سلطه و سيطره ى تو رااندازه اى نه)، بارالها! (گستره ى) سلطنت تو بزرگ تر و (اساس) پادشاهى تو بادوام تر از آن است كه فرمانبرى اهل طاعت بر آن بيفزايد و يا نافرمانى اهل عصيان از آن بكاهد.
007 50 بنابراين اى مهربان ترين مهربانان! بر (حال) من رحمت آور و اى دارنده ى جلال و اكرام! توبه ى مرا بپذير چرا كه تو، توبه پذير بسيار مهربانى.
001 51 دعاى امام در زارى و اظهار فروتنى (به پيشگاه خداوند)
001 51 خداى من! من تو را سپاس مى گويم و تو در خور سپاسى به خاطر احسان، وفور نعمت ها، افزونى عطا، و رحمت (فراوانى) كه بر من ارزانى داشته اى و مايه ى فضيلت من (در ميان بندگان خود) شده اى، آرى تو در حق من لطف هايى كرده اى كه من از اداى سپاس آن ها ناتوانم؛
002 51 و اگر احسان و وفور نعمت هاى تو نبود من به بهره اى پاى نمى رسيدم و در اصلاح خود موفق نبودم، و تو احسان خود را در حق من آغاز كردى و بى نيازى (به ديگران) را در همه ى امور (زندگانى) ارزانى من داشتى و (آسيب) درد و بلا را از من دو فرمودى و از پيامدهاى قضا و قدر خويش مصونم داشتى.
003 51 خداى من! چه بلاهايى را كه از من دو كردى و چه نعمت هاى فراوانى كه چشم مرا به (ديدار) آن ها روشن ساختى؛ و چه كرامت هايى كه نصيب من فرمودى.
004 51 تو آن خداى (مهربانى) كه آن چه با دعا از تو مى خواستم، فراهم آوردى و هنگام لغزش از اشتباه من در گذشتى، و كيفر مرا از دشمنان گرفتى.
005 51 خداى من! هرگز تو را به هنگام درخواست، بخيل نيافتم و تو را هنگامى كه رو به تو آوردم گرفته نديدم، بلكه تو را آماده ى شنيدن دعاى خويش احساس كردم (و دريافتم كه بدون ترديد) نياز مرا بر آورده خواهى كرد و در هر حال و زمانى نعمت هاى تو را درباره ى خود فراوان و كامل يافتن و (از اين روى) مقام و منزلت تو در نزد من ستوده (و والا)، و رفتار تو در نظر من نيكو و كريمانه است.
006 51 (خداى من!) خرد و زبان و (تمامى) وجود من تو را مى ستايند، ستايشى به كمال كه حقيقت شكر و سپاس را دريابد، سپاسى كه نماينانگر نهايت خشنودى تو از من است، پس مرا از خشم خود رهايى ده.
007 51 اى (درگاهت) در (پيمودن) راه ها و ناتوانى هاى ناشى از(طى) مراحل (زندگى) پناهگاه من! و اى در گذرنده از اشتباهات من! اگر عيب هاى فاش مرا نمى پوشاندى از رسوايان بودم، و اى (خداى مهربانى) كه با نصرت خود به يارى من برخاستى! اگر يارى تو نبود (در مصاف زندگى) از شكست خوردگان بودم، و اى (خداوند توانايى) كه در پيشگاه تو يوغ اسارت بر گردن پاشاهان است! و از هيبت و سطوت تو هراسناكند! و اى (خداوند قهارى) كه بايد از (كيفر و قهر) تو پروا كنند و اى آن كه نامهاى نيكو از آن توست! از تو (عاجزانه) مى خواهم كه از من درگذرى و مرا بيامرزى، چرا كه (آن قدر از آلايش به گناهان) پاك و مبرا نيستم كه (در پيشگاه تو) عذرم پذيرفته باشد (و مرا از عذاب معاف دارى) و (آن قدر) نيرومند نيستم (تا بر قهر تو) پيروز گردم، و (جز درگاه رحمت تو) گريزگاهى ندارم تا به جانب آن بگريزم؛
008 51 و از تو مى خواهم كه از لغزش هاى من درگذرى؛ و از گناهانى كه باعث گرفتارى من شده و با احاطه كردن من به نابوديم كشانده اند، از درگاه تو پوزش مى طلبم و (و از تمامى آن ها) بيزارى مى جويم و در نهايت پشيمانى از دست آن ها به درگاه تو پناه مى جويم، پس توبه ى مرا بپذير. (بارالها!) به درگاه تو پناه آورده ام پناهم ده، به (آستانه رحمت) تو روى آورده ام (پس دست در بر سينه ى من مگذار و) زار و خوارم مساز، به گدايى آمده ام (از احسان خويش) محرومم مكن، به رشته ى (محبت و رحمت) تو چنگ زده ام. به اين و آنم وامگذاتر و نظر (عنايت) خويش را از من بر مدار، (حاجت خود را) از تو مى خواهم و از تو مى خواهم و از تو درخواست مى كنم، از درگاه خويش نااميدم باز مگردان.
009 51 پروردگارا؛ تو را مى خوانم (و به تو روى آورده ام) در نهايت بينوايى و زارى و بيمناكى و فقر و درماندگى.
010 51 خداى من! از زبونى خويش به درگاه تو شكوه مى كنم كه در انجام آن چه به دوستان خود وعده فرموده اى نمى توانم شتاب كرد، و (از ناتوانى خويش در) پرهيز كردن از آن چه دشمنان خود را بيم داده اى، و از اندوه بسيار و وسوسه و بدگمانى خود نيز شاكى ام.
011 51 خداى من! (تاكنون) به خاطر نيت زشتى كه داشته ام رسوايم نكرده اى، و به جهت گناهانى كه كرده ام به نابودى من بر نخاستى، (تو آن خداوند مهربانى كه) هرگاه تو را مى خوانم (دعاى) مرا مى پذيرى، اگر چه در لبيك گفتن به دعوت تو سهل انگار و كاهلم! من هر چه مى خواهم از تو مى خواهم، و در هر كجا كه باشم راز خود را با تو در ميان مى گذرام، جز تو را نخواهم طلبيد وجز به 0رحمت) تو اميد نخواهم بست.
012 51 (بارالها!) لبيك! لبيك! كه هر كس به (درگاه) تو شكايت آورد (شكايت او را) مى شنوى، و به آن كه بر (لطف) تو اعتماد مى كنى، روى مى كنى (و مورد عنايتش قرار مى دهى)، و كسى كه به رشته ى (رحمت و محبت) تو چنگ مى زند نجاتش مى دهى، و كسى كه به درگاه تو پناهنده مى شود از (چنگال) غم رهايش مى كنى.
013 51 خداى من! به خاطر كمى شكر و سپاسم از خير دنيا و آخرت محرومم مساز، و از گناهان من هر آن چه مى دانى درگذر.
014 51 (خداى من!) اگر عذابم كنى (مستحق آنم چرا) كه در حق خود ستم كرده ام و پاى از مرز (بندگى) خويش فراتر نهاده ام و در (اجراى) فرمانت كوتاهى ورزيده ام و از نصيبى كه (از رحمت تو) داشته ام غفلت كرده ام، و اگر (به رحمت بى منتهاى خويش) از من در گذرى و مرا بيامرزى (عجب نيست) زيرا تو مهربان ترين مهربانانى.
001 52 دعاى امام در پافشارى درخواست از درگاه خداوند
001 52 اى خدايى كه در زمين و آسمان چيزى از تو پنهان نيست، و چگونه (ممكن است چيزى) اى خداى من! از تو پنهان بماند در حالى كه او را خود آفريده اى؟! و چگونه به شمارش در نيايد چيزى كه خود ساخته اى؟!، و يا چگونه (ممكن است) چيزى از (نظر) تو پنهان بماند كه تدبيرش به (دست) تو بوده است؟! و يا چگونه كسى مى تواند از تو بگريزد در حالى كه ادامه ى حيات او جز به روزى تو امكان پذير نيست؟! و چگونه كسى مى توند از تو رهايى يابد در حالى كه از غير (گستره ى) سلطنت تو براى او راهى نيست؟!
002 52 (بارالها!) تو پاك و منزهى، هراسان ترين آفريدگان تو، داناترين آن ها به (قدرت و هيبت لا يزالى) توست، و خاكسارترين آن ها در بارگاه (عظمت) تو عامل ترين آنان به فرمان توست، و خوارترين آنان در (پيشگاه كبرياى) تو كسى است كه تو روزى او را مى رسانى ولى او غير تو را مى پرستد و عبادت مى كند.
003 52 (بارالها!) چه پاك و منزهى! از (عظمت) سلطنت تو نمى كاهد آن كه به درگاه
003 52 تو شكر مى ورزد و پيامبران تو را تكذيب مى كند، و به رد فرمان تو قدرت ندارد آن كه حكم تو را نمى پسندند و ناگوار مى پندارد، و ياراى بيرون آمدن از حيطه ى قدرت تو را ندارد كسى كه قدرت تو را انكار مى كند، و از خاطر تو فراموش نمى شود كسى كه غير تو را مى پرستد، و براى هميشه در دنيا نخواهد ماند (و عمر ابدى نخواهد داشت) آن كه ديدار تو را (در روز قيامت) نمى پسندد.
004 52 بارالها! پاك و منزهى، مقام و مرتبه تو چه بزرگ است! سيطره و سلطنت تو چه قهرانگيز و پيروز! و قدرت و توانايى تو چه شديد! و فرمان تو چه نافذ!
005 52 (بارالها!) تو پاك و منزهى، مرگ را براى تمامى آفريدگانت امرى حتمى ساختى و همگان را چشنده ى طعم مرگ خواستى، چه آنان كه تو را به يگانگى مى پرستند و چه آنان كه كافرند، و همه به سوى تو باز مى گردند، تو مبارك و جاويد و برترى، خدايى جز تو نيست و شريكى براى تو نه.
006 52 به تو ايمان آورده ام، و پيامبران تو را تصديق كردم، و كتاب (آسمانى) تو (قرآن) را پذيرفتم، و به هر معبوى جز تو كافر شدم و از كسى كه غير تو را بندگى مى كند بيزارم.
007 52 بارالها! در حالى شب را به صبح و صبح را به شب مى رسانم كه (مقدار و ارزش) عمل خود را ناچيز مى بينم و به گناه خويش معترفم و به اشتباهات خود اقرار مى كنم، من به خاطر زياده روى (در امور) خود را خوار كردم و كردارم مايه ى نابودى من شده و هواهاى نفسانى به تباهيم كشانده و شهوت رانى هاى من موجبات محروميتم را فراهم آورده است.
008 52 و از پيشگاه تو- اى مولاى من!- در خواست مى كنم و اين درخواست كسى است كه آرزوهايى دور و دراز او به بيهودگى (و روز مرگى اش) كشانده، و بدن او به خاطر تن آسايى (از وظايف بندگى خود) غفلت ورزيده، و دل او به خاطر
نعمت هاى فراوانى كه نصيبش كرده اى به (ورطه ى) شيدايى درافتاده (و به كفران نعمت، گرفتار آمده است)، و به فرجام كار خويش كمتر مى انديشد (آگاهى او از چند و چون راهى كه در پيش رو دارد ناچيز است)؛
009 52 و (اين) درخواست كسى است كه آرزو بر او چيره شده و هواى نفس، فريبش داده و (گرفتارى هاى) دنيا اسيرش كرده و مرگ بر سر او سايه افكنده است، اعتراف مى كند، درخواست كسى كه جز تو پروردگارى ندارد، و سرپرستى جز تو برايش نيست و براى خود نجات دهنده اى جز تو نمى شناسد، و پناه و پناهگاهى جز راهى كه به تو مى انجامد (در پيش رو) ندارد.
010 52 خداى من! به (حرمت) حقى كه بر (گردن) آفريدگان خود دارى، و به (بركت) اسم اعظمت- كه به پيامبر خود فرمان دادى تا با آن اسم تو را تسبيح كند- و به عظمت ذات كريمت- كه ثابت و زوال ناپذير است و دچار تغيير و نابودى نمى گردد- (تو را سوگند مى دهم) كه بر محمد و آل او درود فرستى و مرا از (دولت) و عبادت (و بندگى) خود از هر چيزى بى نياز فرمايى، و با هراس از (كيفر وعذاب) خود، ريشه ى تعلقات و دلبستگى به دنيا را از وجودم بركنى، و با رحمت خود به جانب كرامت هاى بسيار خويش بازم گردانى (و با الطاف كرامند خود همراهم سازى).
011 52 (بارالها!) به سوى تو مى گريزم، و از (عذاب) تو هراساننم، و از درگاه تو طلب دادخواهى مى كنم و به (رحمت) تو اميدوارم، و تو را مى خوانم و به درگاه تو پناه مى برم، و به (عفو و رحمت و عنايت) تو اعتماد مى كنم، و از تو يارى مى جويم، و به تو ايمان دارم، و بر كرم و احسان تو تكيه مى كنم.
001 53 دعاى امام در اظهار فروتنى و خاكسارى به درگاه خداوند
001 53 اى پروردگار من! (سنگينى بار) گناهانم (لب) مرا از سخن فرو بسته و (شيرازه ى) سخنم را از هم گسيخته است، و (همين امر نشان مى دهد كه براى بى گناهى خود) دليلى ندارم، و من خود را اسير بلايى كرده ام (كه خود آفريده ام) و شخصاً مسئول (پيامدهاى) كردار (ناپسند) خويشم (چرا كه) در (ورطه ى) گناهان خود سرگردان، در نيت خود درمانده و با تمام وجود وامانده و حيرانم؛
002 53 خود را با گنهكاران فرومايه و پست و تيره بختان گستاخى كه از روى جسارت وعده هاى تو را سبك شمرده اند، هم منزل كرده ام.
003 53 (بارالها!) تو پاك و منزهى، (اينك پشيمانم از اين كه) با كدام قدرت و جرأتى در محضر تو گستاخى كردم؟! و چگونه (از روى غفلت) خود را فريب داده و در نابودى خود كوشيدم؟!
004 53 مولاى من! بر اين به صورت درافتادنم (بر خاك مذلت) و لغزش گام (نااستوار) من رحمت آور، و نادانى مرا به بردبارى و زشتى كردارم را با احسان خويش ناديده گير، من به گناه خود اقرار و به خطاى خود اعتراف مى كنم، اينك اين دست و موى سر من است كه در اختيار توست و من براى قصاص تو تسليم و آماده ام. بر پيرى و سپرى شدن ايام (عمر) و فرا رسيدن زمان مرگ و ناتوانى و بينوايى من رحمت آور.
005 53 مولاى من! رحمت خود را از من دريغ مدار به هنگامى كه در دنيا نشانى از من نباشد و يادم از خاطر آفريدگان برود، و همانند فراموش شدگان به (دست) فراموشى سپرده شوم.
006 53 مولاى من! به حال من رحمت آور در زمانى كه به خاطر گرفتارى هاى جسمانى صورت حالم دگرگونى پذيرد و حالتم دچار تغيير شود و شيرازه ى اعضاى (بدن) من از هم بپاشد و مفاصل من از هم جدا شود. بدا به حال (من و) بى خبرى من از آن چه قرار است برايم اتفاق افتد!
007 53 مولاى من!در روز زنده شدن و برانگيخته شدن من (از خاك) رحمت خود را از من دريغ مدار و (در روز قيامت) جايگاه مرا با دوستانت و بازگشت مرا (از ديار دنيا به ديار آخرت) همراه شيفتگانت و منزل و مأواى مرا در جوار خويش قرارده اى پروردگار جهانيان!
001 54 دعاى امام در برطرف شدن آلام
001 54 اى برطرف كننده ى غم و اى زداينده ى اندوه! اى مهربان (به حال آفريدگان) در دنيا و آخرت بر محمد و آل او درود فرست، واندوه مرا ببر.
002 54 اى يگانه! اى بى نياز! اى (خداى) كه نه مى زايد و نه (از كسى) زاده مى شود و براى او همتا و همانندى نيست! مرا (از انواع آسيب ها) حفظ كن و از آلايش (گناهان) به دور دار و پاكيزه ساز، و گرفتارى مرا بر طرف فرما.
(در اينجا سوره هاى آية الكرسى و معوذتين و توحيد را قرائت كن، و پس از آن بخوان:)
003 54 بارالها! (عاجزانه) از (پيشگاه) تو درخواست مى كنم، درخواست كسى كه نياز او (بسيار و شديد) و توانايى او ضعيف، و گناهان او (روز افزون و) در حال افزايش است، در خواست مى كنم كه هر كس به اين درجه از يقين نسبت به امر نافذ تو نايل آيد سود (بسيارش) مى رسانى (و پاداشى درخور عطا مى كنى).
004 54 بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا در راه درستى و راستى بميران، و (رشته ى) نياز دنيوى مرا بگسل و شوق و رغبت (قلبى) مرا به رحمت كرامت و عنايت خويش معطوف فرما تا ديدار تو را مشتاق باشد و توكل راستين به
(ذات) خود را به من عنايت كن.
005 54 (بارالها!) بهترين سرنوشت را (براى) گذشته ى خود از تو مسئلت مى كنم و از بدترين سرنوشت (براى) گذشته خود به (آستان رحمت) تو پناه مى برم، (بارالها!) در خواست مى كنم تا ترس عبادت كنندگان (واقعى) و (توفيق) عبادت فروتنان و باور كسانى كه به تو توكل مى كنند، و توكل كسانى را كه به تو ايمان دارند به من ارزانى دارى.
006 54 بارالها! رغبت مرا نسبت به خواسته ام همانند رغبتى كه دوستان تو به خواسته هايشان دارند، و هراس مرا (از كيفر و عذاب خود) چون ترس آنان (راستين و واقعى) گردان، و در راه كسب خشنودى خود توفيق اعمالى را به من عنايت كن كه چيزى از دين تو را به خاطر ترس از مخلوق تو ترك نكنم.
007 54 بارالها! اينها خواسته (هاى) من بود (كه به درگاهت عرضه داشتم) پس رغبت مرا در مورد آن ها بيشتر كن، و بهانه ى مرا در مورد اين درخواست ها آشكار ساز (تا معلوم شود كه نيت من با خير همراه بوده است) و دليلى را كه براى چنين درخواست هاى داشته ام (به من بياموز و) تلقينم فرما، و بدن مرا تا بر آورده شدن اين حاجات سلامت بدار.
008 54 بارالها! اگر كسى با اعتماد و اميد به غير تو شب را به صبح مى رساند، من شب خود را در حالى به روز مى رسانم كه اعتماد و اميدم در تمامى كارها به (رحمت و احسان) توست، پس فرجام همه امور را براى من به نيكى مقدر كن، و از فتنه ها و آزمايش هايى كه گمراهى از پى دارند در امانم دار. (چشم اميدم) به رحمت توست اى مهربان ترين مهربانان!
009 54 و درود خدا بر مولاى ما (حضرت) محمد- پيامبر برگزيده ى خدا- و خاندان پاك او باد!
001 55 سيد اجل نجم الدين بهاءالشرف ابوالحسن محمد بن حسن بن احمد بن على بن محمد بن عمر بن يحيى علوى حسينى - كه خداوندش رحمت كناد!-
براى ما روايت كرد كه شيخ سعيد ابوعبدالله محمد بن احمد بن شهريار - خزانه دار آستان قدس مولايمان اميرمؤمنان على بن ابيطالب عليه السلام - در ماه ربيع الاول سال 56 [ه ق] در حالى كه صحيفه را براى او قرائت مى كردند و من [نيز] مى شنيدم؛
گفت: به هنگامى كه صحيفه براى شيخ صدوق، ابى منصور محمد بن محمد بن احمد بن عبدالعزيز عكبرى (نام روستايى است در ده فرسنگى شمال شهر بغداد) معدل (به فتح حرف «دال»: كسى كه او را عادل شناسند) - كه خدايش رحمت كناد! - خوانده مى شد شنيدم از ابوالفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شيبانى؛
گفت: شريف ابوعبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن حسن بن حسن بن اميرالمؤمنين على بن ابيطالب - كه بر آنان درود باد - براى ما روايت كرد كه:
عبدالله بن عمر بن خطاب زيات (زيت به معنى روغن زيتون و زيات به كسى گويند كه كارش فروختن روغن زيتون است و يا كسى كه عصاره ى زيتون را مى گيرد) به سال 256 [ه ق] به من گفت كه:
برادر مادرم - على بن نعمان اعلم (اعلم به جز معناى معروف خود (مساوى داناتر)، معناى ديگرى نيز دارد و در لغت عرب «اعلم» به كسى گفته مى شود كه لب بالايى او پاره و شكافته شده باشد.) -
از عمير بن متوكل ثقفى بلخى روايت كرد كه پدرش متوكل بن هارون
[به او] گفته است كه يحيى بن زيد بن على را - كه بر او درود باد - پس از كشته شدن پدرش [مساوى زيد بن على عليه السلام] ملاقات كردم كه عازم خراسان بود، به او سلام كردم.
[پس از پاسخ سلام] از من پرسيد كه: از كجا مى آيى؟! جواب دادم كه: از حج [مى آيم.]
از من درباره ى افراد خانواده و عموزادگانش - كه در مدينه زندگى مى كردند - جويا شد و از حال حضرت جعفر بن محمد - كه بر او درود باد - زياده پرسش فرمود و من او را از حالات آن حضرت و افراد خانواده و عموزادگانش و نيز از اندوه آنان در شهادت پدرش - زيد بن على عليه السلام - آگاه ساختم.
يحيى [به من: متوكل بن هارون] فرمود: عمويم محمد بن على [مساوى امام باقر عليه السلام] پدرم را [مساوى زيد بن على را] به ترك خروج و قيام سفارش كرد و به او يادآور شد كه در صورت خروج و دور شدن از شهر مدينه كارش به كجا خواهد كشيد (قيام زيد بن على بن الحسين هفت سال پس از شهادت امام محمد باقر - عليه السلام - و در سال 121 ه. ق اتفاق افتاده است و اين خبر را بايد از اخبار غيبى آن حضرت برشمرد. در مشروعيت و يا عدم مشروعيت قيام زيد بن على و فرزندان او سخن بسيار رفته است، ولى نظر اغلب محققان بر اين پايه استوار است كه قيام آنان در مخالفت با «امام معصوم» نبوده بلكه انگيزه ى اصلى سران اين قيام خصوصا زيد بن على خوانخواهى حضرت مولى الكونين اباعبدالله الحسين و شهداى كربلا بوده است.) [مساوى كشته خواهد شد]، [سپس يحيى] از من پرسيد: آيا پسرعموى من حضرت جعفر بن محمد [مساوى امام صادق] عليه السلام را [در سفر حج] زيارت كردى؟ عرض كردم:
آرى.
[مجددا يحيى از من] پرسيد: آيا تو از او چيزى درباره ى من شنيدى؟ گفتم آرى.
[يحيى] پرسيد كه: [امام صادق] درباره ى من چه گفت؟ آنرا با من در ميان بگذار. عرض كردم: فدايت شوم! دوست ندارم آنچه كه درباره ى شما از امام صادق عليه السلام شنيده ام در پيش رويتان بازگو كنم.
[يحيى] گفت: آيا مرا از مرگ مى ترسانى؟ [آيا خبر مرگ مرا از امام شنيده اى؟!] براى من آنچه را [از امام] شنيده اى بازگو كن. گفتم: [از امام صادق عليه السلام] شنيدم كه مى فرمود: تو را خواهند كشت و بدن تو را از دار خواهند آويخت همان گونه كه پدرت را كشته و از دار آويختند.
[پس از شنيدن اين سخنان] رنگ چهره يحيى تغيير كرد و گفت: «خداوند، هر چيزى را كه بخواهد محو و نابود و يا ثابت و پابرجا نگاه مى دارد» (قرآن كريم، سوره ى رعد (13)، آيه ى 39). [مساوى سرنوشت آفريدگان در دست آفريدگار است] و «ام الكتاب» نزد اوست. اى متوكل! خداى عزوجل اين دين [مساوى اسلام] را به وسيله ى ما [خاندان رسول الله] تأييد و دانش و شمشير را به ما عنايت فرمود و اين هر دو [مساوى دانش و سلاح] اكنون براى ما فراهم آمده است [ولى] عموزادگان ما [مساوى كنايه از امام صادق] تنها به دانش اختصاص يافته اند [و از شمشير بهره اى نبرده اند!]
[متوكل بن هارون پس از شنيدن سخنان كنايه آميز يحيى [مساوى فرزند زيد بن على] در جواب او مى گويد:] فدايت گردم! من به چشم خود ديدم كه مردم به پسرعمويت امام صادق عليه السلام بيشتر راغب اند تا نسبت به شما و پدر شما [مساوى زيد بن على].
[يحيى] گفت: ترديدى نيست كه عمويم محمد بن على [مساوى امام محمد باقر] و فرزندش جعفر [مساوى امام صادق] مردم را به زندگى فراخوانده اند و ما [مساوى من و پدرم زيد بن على] آنان را به مرگ دعوت مى كنيم.
گفتم: اى فرزند رسول خدا! آيا آنان [در امر دين و دنياى مسلمانان] داناترند يا شما؟! [متوكل بن هارون مى گويد كه يحيى پس از اعتراض من به سخنان او] مدتى سر خود را به زير افكنده و سپس سر خود را بلند كرد و [در پاسخ سؤال من] گفت: هر يك از ما بهره اى از دانش برده ايم با اين تفاوت كه آنان [مساوى امام پنجم و ششم] هر چه را كه ما مى دانيم مى دانند ولى آن چه را كه آنان مى دانند ما نمى دانيم.
سپس [يحيى در ادامه ى سخنانش] از من [متوكل بن هارون] پرسيد: آيا از سخنان پسرعمويم [مساوى امام صادق] چيزى نوشته اى؟ گفتم: آرى.
[يحيى] گفت: [آنرا] به من نشان بده، [متوكل بن هارون مى گويد] چند نمونه از مسائل مربوط به علوم مختلف را كه از آن حضرت [فراگرفته و] نوشته بودم به او [مساوى يحيى] عرضه كردم [و در ميان آنها] دعايى را به او نشان دادم كه امام صادق عليه السلام به من ديكته فرموده [و من نوشته بودم] و امام [در آن نوشته] فرموده بود كه [آن دعا را] پدر بزرگوارشان امام باقر عليه السلام به ايشان ديكته كرده بودند و خاطرنشان ساخته بودند كه آن دعا از پدر بزرگوارشان امام زين العابدين است كه از دعاى صحيفه ى كامله [برگرفته شده] است.
يحيى از اول تا به آخر آن دعا را نگريست و سپس از من [مساوى متوكل بن هارون] پرسيد: آيا به من اجازه مى دهى كه از روى آن نسخه اى بردارم [مساوى رونويسى كنم]؟ گفتم: اى فرزند رسول خدا! آيا در مورد چيزى كه از آن شماست از من اجازه مى گيرى؟ سپس يحيى به من گفت: اكنون صحيفه اى از دعاى كامل را به تو ارائه خواهم كرد كه پدرم [مساوى زيد بن على] از پدرش [مساوى امام زين العابدين] به خاطر سپرده و مرا به نگاه داشتن آن سفارش و از ارائه ى آن به نااهلان برحذر داشته است.
عمير مى گويد كه پدرم [متوكل بن هارون] گفت برخاستم و پيشانى يحيى [مساوى فرزند زيد بن على] را بوسيدم و به او گفتم: اى فرزند رسول خدا! به خدا سوگند كه من خدا را با محبت و طاعت شما [خاندان پيامبر] مى پرستم و اميدوارم كه مرا در حيات و ممات به خاطر دوستى و محبت شما سعادتمند فرمايد.
آن گاه يحيى صحيفه اى را كه به او ارائه كرده بودم به جوانى كه همراه او بود داد و به او گفت، اين دعا را با خطى خوانا و زيبا بنويس و از نظر من بگذران، شايد آن را از بر كرده و به خاطر بسپارم، زيرا آن را [پيش از اين] از پسرعمويم جعفر [مساوى امام صادق] عليه السلام- كه خدا نگاهدارش باد - مى خواستم ولى آن را در اختيار من نمى گذاشت!
[متوكل بن هارون مى گويد وقتى سخنان يحيى را شنيدم] از كرده ى خود پشيمان شدم و نمى دانستم كه [در قبال عمل انجام شده ى خود] چه كنم؟ [هر چند] امام صادق عليه السلام به من دستور نداده بود كه آن دعا را در اختيار كسى قرار ندهم [ولى سخنان يحيى مرا در انديشه فروبرد.]
[متوكل بن هارون مى گويد پس از اين كه يحيى صحيفه ى مرا جهت نسخه بردارى در اختيار آن جوان قرار داد] يحيى [از او] صندوقچه اى را [كه به همراه آورده بود] خواست و [از داخل آن] صحيفه ى قفل خورده ى مهر شده اى را بيرون آورد (علامه ى فرهيخته مرحوم حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى مرقوم داشته اند:
«صحيفه طومارى بزرگ است از يك ورق كاغذ بلند و كم عرض، بر گرد ميله ى آهنى پيچيده و بر منتهاى آن نيز قطعه آهن به كار رفته كه پس از پيچيدن آن، قطعه آهن را با سر ميله ى اول به هم بسته و قفل كرده و مهر مى زدند، و گاه طومار پيچيده را به موم چسبانيده و مهر مى زدند. ر ك: صحيفه ى كامله ى سجاديه با ترجمه و شرح فارسى حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى، كتاب فروشى اسلاميه، تهران، چاپ افست، به خط حاج ميرزا حسن هريسى)، و به مهر صحيفه نگريست و آنرا بوسيد و گريه كرد، سپس مهر [صحيفه] را شكست و قفل آن را گشود، آن گاه صحيفه را [از هم] باز كرد و بر روى چشم خود نهاد و [صفحه ى آن را] بر چشم خود ماليد.
و [يحيى به من] گفت: اى متوكل! به خدا سوگند اگر مطلبى كه درباره ى كشته شدن و به دار آويختن من [مساوى فرجام كار من] از قول پسرعمويم [مساوى امام صادق] نقل كردى، در ميان نبود، هرگز اين صحيفه را در اختيار تو نمى گذاشتم و از ارائه ى آن به تو امساك مى كردم.
ولى من مى دانم كه سخن امام صادق عليه السلام سخن حقى است و آن سخن از پدرانش به او رسيده است و چيزى نخواهد گذشت كه درستى گفتار او [بر همگان]روشن [و ثابت] خواهد شد، و من از آن بيمناك بودم كه چنين [گنجينه ى] علمى در دست بنى اميه قرار گيرد و آن را از معرض چشم ها دور نگاه دارند و در گنجينه هاى خويش براى خود [و به نام خود] حفظ كنند.
از اين رو، اين [صحيفه] را از من بگير و خاطر مرا از پريشانى در مورد آن، جمع كن و در انتظار باش تا حكم خدا درباره ى من و اينان جارى شود، اين امانت من در نزد توست تا آن را به دو پسرعمويم: محمد و ابراهيم - فرزندان عبدالله بن حسن بن حسن بن على - [عليهماالسلام] برسانى زيرا كه آن دو پس از من در انجام اين امر [مساوى مبارزه ى با بنى اميه] قيام خواهند كرد و جانشينان من خواهند بود.
متوكل [ابن هارون] مى گويد: صحيفه را [از يحيى] گرفتم و هنگامى كه يحيى بن زيد [مساوى بن على بن الحسين عليه السلام] كشته شد به مدينه رفتم و به محضر امام صادق عليه السلام شرفياب شدم و ماجراى يحيى را [بدان گونه كه ديده و شنيده بودم] براى آن حضرت بازگو كردم. آن حضرت گريستند و بى اندازه براى [كشته شدن] يحيى اندوهناك شدند.
و فرمودند: خدا پسرعموى مرا رحمت كند و او را به پدران و اجداد خود ملحق گرداند.
اى متوكل [ابن هارون]! به خدا سوگند چيزى مرا از دادن دعا [مساوى صحيفه] به يحيى [ابن زيد بن على] بازنداشت جز آنچه كه او به خاطر صحيفه ى پدرش از آن بيمناك بود [مساوى از افتادن صحيفه به دست بنى اميه و پنهان نگاه داشتن آن از شيعيان]، اكنون آن صحيفه كجاست؟! عرض كردم اين همان صحيفه است [كه يحيى به عنوان امانت در اختيار من قرار داد]. پس امام صادق عليه السلام آن صحيفه را گشود و [به محض مشاهده ى خط آن] فرمود: به خدا سوگند كه اين خط عمويم زيد [بن على بن الحسين] و دعاى جدم على بن الحسين - عليهماالسلام - است.
پس از آن امام به فرزندش اسماعيل فرمود برخيز و آن دعايى را كه تو را به نگاهداريش فرمان داده بودم، بياور. اسماعيل برخاست و صحيفه اى را كه انگار همان صحيفه ى يحيى بن زيد بود، [به محضر امام] آورد.
امام صادق [عليه السلام] آن صحيفه را بوسيد و [به رسم احترام] بر روى چشم خويش گذاشت و فرمود: اين خط پدر من [مساوى امام محمد باقر] و املاى جدم [مساوى امام على بن الحسين] - عليهماالسلام - است كه در حضور من [كتابت آن] انجام گرفته است.
[متوكل بن هارون مى گويد كه به امام صادق] عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! اگر فرمان دهى اين نسخه از صحيفه را با صحيفه ى زيد و يحيى مقابله كنم. امام اجازه داد و فرمود: تو را بر انجام اين امر، شايسته و سزاوار مى بينم.
[متوكل بن هارون مى گويد] من آن دو نسخه [از صحيفه] را با هم مقابله كردم و هر دو را يكى يافتم [به طورى كه حتى يك حرف هم با هم اختلاف نداشتند.]
سپس از محضر امام اجازه گرفتم كه صحيفه ى يحيى [بن زيد بن على] را بنابر وصيت او به [دو عموزاده اش،] فرزندان عبدالله بن حسن بازگردانم. [امام] فرمود: «خداوند، شما را به برگردانيدن امانت ها به صاحبان آنها فرمان مى دهد» (سوره ى نساء (4)، آيه ى 58) [و بعد از تلاوت اين آيه از قرآن فرمودند:] آرى، آن را به آنان [تحويل] ده.
همين كه خواستم [براى انجام فرمان] از جاى برخيزم، [امام] فرمودند: بنشين!
[امام] سپس [كسى را] به دنبال محمد و ابراهيم [مساوى فرزندان عبدالله بن الحسن] فرستادند [تا آن دو را به خانه ى امام بياورد]، چون [آن دو] آمدند. [امام به آنان] فرمود: اين ميراثى است كه از پسرعمويتان يحيى [بن زيد بن على كه] از پدرش [زيد بن على بن الحسين به او رسيده بود] و آنرا به جاى برادران خود به شما اختصاص داده است، و ما را درباره ى [تحويل] آن [مساوى صحيفه يحيى بن زيد] به شما شرطى هست.
گفتند: خداوند تو را رحمت كناد! شرط خود را بازگوى، زيرا سخن تو [هر چه باشد] مورد قبول [ما] است.
[امام صادق به آن دو] فرمود: اين صحيفه را از مدينه بيرون نبريد.
پرسيدند: چرا؟!
[امام صادق] - فرمود: پسرعموى شما [مساوى يحيى بن زيد بن على] درباره ى اين [صحيفه) از چيزى] هراسناك بود كه من نيز از همان مسأله در مورد شما بيمناكم.
گفتند: او [مساوى يحيى بن زيد بن على] هنگامى در مورد صحيفه بيمناك شد كه كشته شدن خود را [قطعى] مى دانست.
امام صادق - عليه السلام - فرمود: شما نيز از اين حادثه [مساوى كشته شدن] در امان نيستيد زيرا كه به يزدان سوگند مى دانم كه شما به همين زودى ها قيام خواهيد كرد همان گونه كه او [مساوى يحيى بن زيد] قيام كرد، و كشته خواهيد شد به همان طرزى كه او [مساوى يحيى بن زيد] كشته شد.
[آن دو پس از شنيدن سخنان امام و آگاهى از سرنوشتى كه در انتظار آنان است] از جاى برخاستند در حالى كه مى گفتند: «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم».
[متوكل بن هارون مى گويد] هنگامى كه [محمد و ابراهيم عموزادگان يحيى بن زيد بن على از منزل امام] بيرون رفتند، امام صادق - عليه السلام - به من فرمودند: اى متوكل [بن هارون]! چگونه يحيى [بن زيد بن على] به تو گفت كه عموى من محمد بن على [مساوى امام محمد باقر] و فرزندش جعفر [مساوى امام صادق] مردم را به زندگى فرامى خوانند و ما [مساوى خاندان زيد] آنان را به مرگ دعوت مى كنيم؟! [در حالى كه واقعيت امر چنين نيست و او از اخبار غيبى نصيبى نداشت.]
عرض كردم: آرى - كه خداوند امور شما را اصلاح كناد! - پسرعموى تو يحيى [مساوى يحيى بن زيد] چنين سخنى را با من در ميان نهاد.
[امام جعفر صادق] فرمود: خداوند يحيى را بيامرزاد! پدرم از پدرش [و او] از قول جدش على - عليه السلام- برايم روايت كرد كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله - را در حالى كه بر روى منبر نشسته بود خواب سبكى در ربود.
و در عالم رؤيا ديد كه مردانى بوزينه شكل از منبر او بالا و پايين مى روند! و مردم را [مساوى امت اسلامى را كه روى در منبر [او) دارند به پشت مى گردانند [و آنان را به زمان پيشينيانشان و عصر] جاهلى فرامى خوانند.]
هنگامى كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله - به خود آمدند و به حالت عادى بازگشتند، نشستند [در حالى كه آثار] حزن و اندوه از چهره ى ايشان آشكار بود.
در اين اثنا، جبرئيل - عليه السلام- اين آيه را براى آن حضرت [از جانب خداوند] آورد: [و ما رؤيايى را كه به تو نشان داديم و شجره ى ملعونه را جز براى آزمايش مردم در قرآن قرار نداديم، و مردم را بيم مى دهيم ولى [نه تنها به حال آنان سودى ندارد و رفتار آنان را تغيير نمى دهد بلكه] جز بر طغيان و سركشى آنان نخواهد افزود] (سوره ى اسراء (17)، آيه ى 60) و مراد از شجره ى ملعونه، [دودمان] بنى اميه هستند.
رسول خدا [ص] پرسيد: اى جبرئيل! آيا ايشان در روزگار من خواهند بود؟ [و در زمان من به گمراهى مردم كمر خواهند بست؟]
[جبرئيل] عرض كرد: نه! ولى آسياى اسلام از آغاز هجرت تو [مساوى از مكه به مدينه] به گردش درآمده و تا مدت ده سال [به همين منوال] مى چرخد، سپس بر سر سال سى و پنجم از هجرت تو به گردش درمى آيد و تا پنج سال به آن صورت باقى مى ماند، آن گاه به ناگزير آسياى گمراهى بر روى محور خود خواهد ايستاد [و به كام گمراهان خواهد چرخيد]، و از آن پس [دوران] پادشاهى فراعنه آشكار خواهد شد.
[امام صادق] فرمود: و خداى بزرگ در اين باره وحى نازل كرد كه: «به درستى، ما آن را در شب قدر قرار داديم، و تو چه مى دانى كه شب قدر چيست؟! شب قدر برتر از هزار ماه است» (سوره ى قدر (97)، آيه هاى 2، 1 و 3) كه بنى اميه در آن [مدت] حكومت مى كنند و [اثرى از شب قدر در آن نباشد.]
سپس [امام صادق] فرمود: خداى عزوجل، پيغمبر خود [مساوى رسول گرامى اسلام] را آگاه ساخت كه [دودمان] بنى اميه [زمام] پادشاهى امت [او] را به دست خواهند گرفت.
و در اين مدت [مساوى در اين هزار ماه چنان حكمروايى كنند كه] اگر كوهها با آنها از در سركشى درآيند، آنان بر كوه ها غالب آيند [و اين خودكامگى ها ادامه پيدا مى كند] و در اين مدت دشمنى با اهل بيت را شعار خود خواهند ساخت.
[و امام صادق در ادامه ى سخنانشان فرمودند:] خداوند، رسول (گرامى) اسلام را از آن چه كه در زمان حكومت بنى اميه بر اهل بيت محمد و دوستداران و شيعيان آنان خواهد رسيد، خبر داده است.
آن گاه امام صادق - عليه السلام- فرمود: و خداوند درباره ى آنان [مساوى بنى اميه] وحى نازل فرمود كه: [اى پيامبر!] آيا نديدى كسانى را كه نعمت خداوند را به كفر تبديل كردند و قوم [و قبيله ى] خود را به دار هلاكت - دوزخ - درافكندند كه در آن سرنگون شوند؟ و [جهنم] قرارگاه [بسيار] بدى است. (سوره ى ابراهيم (14)، آيه ى 28).
و نعمت خدا: محمد و اهل بيت آن وجود مباركند كه دوستى آنان سبب ورود در بهشت و دشمنى آنان مايه ى كفر و نفاقى است كه باعث ورود در دوزخ مى شود.
پس رسول خدا - صلوات الله عليه و آله - اين راز را [مساوى ماجراى حكومت هزار ماهه ى بنى اميه و گمراهى امت اسلام را] با [حضرت] على و اهل بيت او در ميان نهاد.
متوكل [بن هارون] مى گويد كه [پس از اين سخنان] امام صادق - عليه السلام- فرمود: احدى از ما اهل بيت پيش از قيام قائم خاندان ما [مساوى حضرت ولى عصر ارواحنا فداه) به منظور دفع ظلم و يا برپاداشتن حق و حقيقت، قيام نكرده و نخواهد كرد مگر آنكه طوفان فتنه وبلا ريشه ى او را از جاى بركند و قيام او سبب فزونى درد و غم شيعيان ما گردد [قيام زيد بن على، يحيى بن زيد و محمد و ابراهيم فرزندان عبدالله بن الحسن نمونه هايى از اين قيام ها بود كه بدون اذن معصوم انجام گرفت و پيش بينى امام صادق درباره ى آنان تحقق يافت.]
متوكل [بن هارون] مى گويد كه امام صادق - عليه السلام- [پس از اين سخنان]، دعاى صحيفه را به من املا فرمود كه هفتاد و پنج باب بود كه [متأسفانه] يازده باب آن از دست من بيرون رفت [مساوى گم كردم] و شصت و چند باب [مساوى 64 باب] آن را حفظ كردم.
(در حال حاضر بيش از «54» باب از صحيفه ى سجاديه در دست نيست و معلوم مى شود كه علاوه بر «11» بابى كه به خاطر غفلت متوكل بن هارون از ميان رفته «10» باب ديگر صحيفه نيز توسط راويان ديگر مفقود گرديده است و جمعا «21» باب از صحيفه ى سجاديه به تاراج زمان رفته و شيفتگان مكتب شيعى از معارف زلال و درس آموز بيش از يك ثلث از صحيفه ى سجاديه محروم مانده اند).
[شيخ صدوق ابى منصور محمد بن حسن بن روزبه ابوبكر مدائنى كاتب - ساكن رحبه - (به فتح حرف اول و دوم، نام محله اى در شهر بغداد است.) - در خانه ى خودش.
و [او] از قول محمد بن احمد بن مسلم مطهرى
و او از زبان پدرش عمير بن متوكل بلخى و او نيز از قول پدر خويش متوكل بن هارون [همان كسى كه در اين سلسله سند با امام صادق - عليه السلام- طرف گفتگو بوده است]
نقل كرده كه: با يحيى بن زيد بن على ملاقات كردم و او تمام اين حديث را [مساوى حديثى را كه نقل شد] تا رؤياى رسول خدا - صلى الله عليه و آله - براى من بيان كرد [همان گونه] كه جعفر بن محمد [مساوى امام جعفر صادق] - عليهماالسلام - از پدران خود روايت كرده بودند:
ترتيب باب هاى دعاى [صحيفه ى سجاديه] براساس روايت مطهرى [مساوى محمد بن احمد بن مسلم مطهرى] چنين است: و باقى ابواب به لفظ ابوعبدالله حسنى رحمة الله عليه است.
براى ما ابوعبدالله جعفر بن محمد حسنى نقل كرد كه:
عبدالله عمر بن خطاب زيات براى ما روايت كرد:
دائى من [مساوى برادر مادرم] على بن نعمان اعلم
از قول عمير بن متوكل ثقفى بلخى و او نيز از پدرش متوكل بن هارون نقل كرد كه مولاى من امام صادق عليه السلام [متن صحيفه سجاديه را] به من [مساوى متوكل بن هارون] ديكته كردند.
[و] فرمودند كه جدم على بن الحسين [متن صحيفه را به شرح زير] بر پدرم محمد بن على [مساوى امام محمد باقر] - كه بر همه ى آنان درود باد - ديكته كردند: