قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

همه مجنون رخ ليلايند از احمدطاوسيان

همه مجنون رخ ليلايند

محو آن سلسله ي زيبايند

دسته دسته سوي دلبر آيند

تا که سر بر کف پايش سايند

ساقي از جام وفا مي ريخت

از خم عشق پياپي مي ريخت

موسم عيش و طرب باز آمد

جلوه اي ز آن مه طنّاز آمد

عشق را قبله گه راز آمد

مولد ساقي جانباز آمد

شور و حالي همه در سر داريم

عرض تبريک به حيدر داريم

موسم مستي ديگر شده است

فصل غم هاي دلم سر شده است

بزم جانانه ي دلبر شده است

جشن سقّاي دلاور شده است

ساقيا مي بده از ساغر هو

مست مستم ز رخ و دست و سبو

مژده آن ساقي ميخانه رسيد

صاحب بزم کرمخانه رسيد

زآسمان نعره ي مستانه رسيد

بوي ياس از سوي گلخانه رسيد

عاشقان روح کرامات آمد

برهمه قبله ي حاجات آمد

يک جهان عاشق و دلداده ي اوست

آسمان واله و افتاده اوست

ميکده مستِ مي باده ي اوست

عشق و ايثار و وفا زاده ي اوست

زنده اوصاف و سجايا ز دَمَش

موج زن بحر کرم از کرمش

دفتر عشق بود ديوانش

عرش و فرش است همه حيرانش

محفل نور سروده خوانش

حوريان محور رخ جانانش

مرتضي(ع) مست جمال مستش

مي زند بوسه به چشم و دستش

باز عالم همه مستانه شده

دل ما واله و ديوانه شده

معتکف گوشه ي ميخانه شده

محو خال رخ جانانه شده

تا که ساقي مي نابي بدهد

از خم عشق شرابي بدهد

اين که بر ام بنين(س) پاره تن است

وارث حيدري بوالحسن(ع) است

برق چشمش صف دشمن شکن است

بر دل لشکر دون لرزه زن است

در گلستان ولا او ياس است

قبله ي اهل يقين عباس(ع) است


منبع : احمدطاوسيان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه