قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صحبت كسى طلب كه . .

.شيخ كبير ابو عبداللّه محمّد بن الخفيف گفته :يك بار شنيدم كه در مصر پيرى و جوانى به مراقبت نشسته اند بر دوام ، آنجا رفتم دو شخص را ديدم روى به قبله كرده سه بار سلام كردم ، جواب ندادند ؛ گفتم : به خداى بر شما كه سلام مرا جواب دهيد .آن جوان سر برآورد و گفت : يابن خفيف ! دنيا اندك است و از اين اندك اندكى مانده است ، از اين اندك نصيب بسيار بستان . يابن خفيف ! مگر فارغى كه به سلام ما مى پردازى .اين بگفت و سر فرود برد و من گرسنه و تشنه بودم ، گرسنگى را فراموش كردم ، توقف كردم و با ايشان نماز پيشين گزاردم و نماز ديگر گزاردم و گفتم : مرا پندى ده . گفت : يابن خفيف ! ما اهل مصيبتيم ، ما را زبان پند نبود ، كسى بايد كه اصحاب مصيبت را پند دهد .سه روز آنجا بودم با خود گفتم : چه سوگند دهم تا مرا پندى دهند . آن جوان سربرآورد و گفت : صحبت كسى طلب ، كه ديدن او تو را از خداى ياد دهد و هيبت او بر دل تو افتد و تو را به زبان فعل پند دهد نه به زبان گفتار !!

 


منبع : بر گرفته از كتاب داستانهاي عبرت اموز استاد حسين انصاريان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه