در اين كه منظور از ما فِي أَنْفُسِكُمْ نيات نامشروع و نيات پاك و منطقى، يا ملكات نفسانى و باطنى از قبيل تولى و تبرى، محبت و كينه، و عزم و اراده، و خطورات خالص قلبى است ميان مفسران و محققان و اهل لغت مباحث جالبى مطرح است، كه لازم است همه آنها در ذيل اين آيه شريفه مورد توجه دقيق قرار گيرد و از آنهاا بحث شود.
منظور از نيات و ملكات آنهائى است كه زمينه ظهور افعال جسمى و ظاهرى است، چرا كه دو لغت ابداء و اخفا نشان دهنده اين حقيقت است كه نيات و ملكات ممكن است عامل ظهور باشد و ممكن است منشأ آشكار شدن نباشد، در اينجا بايد گفت افكار و خيالات و تصورات مانند تصور گناه كه چون بادى مىوزد و مىرود از مقوله مطالب آيه شريفه خارج است.
روى اين حساب به قول الميزان در توضيح آيه شريفه:
احوال و ملكات نفسانى كه منشأ افعال است از طاعات و معاصى درون به شمار مىآيد و خداوند حساب آنها را از انسان مىخواهد.
وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ: «1»
ولى شما را به آنچه دلهايتان از ملكات فراهم نموده مؤاخذه مىكند.
كبر در برابر حق كه مانع روى كرد به سوى حق و اجراى اوامر حق است.
قطعاً از ملكات راسخهاى است كه قيامت مورد مؤاخذه حق خواهد بود.
بخل اين صفت زشت، و محبت به دشمنان خدا و نفرت از دوستان حق كه صفت بخل عامل باز دارنده انسان از انفاق و صدقات، و محبت و نفرت كه سبب پيروى از فرهنگ دشمن و دورى از فرهنگ خداست يقيناً مورد مؤآخذه پروردگاراست.
«آيه بيان مىكند كه ملكات نفسانى چه اظهار شود و چه پنهان بماند مورد محاسبه قرار مىگيرد، اما آيا جزاء دار مدار عزم است چه فعل صورت بگيرد و چه نگيرد، و فعل مصادف با واقع مقصود بشود يا مثلًا صورت تجرى با منظور مصادف نشود، يا داير مدار عزم نيست، اين آيه نظرى به آن ندارد.» «2» روايات به ويژهه رواياتى كه تفاسير مشهور اهل سنت نقل كردهاند در اين كه منظور از آيه كتمان شهادت است، يا آشكار شدن و پنهان ماندن نيات و هر عزمى است، يا مقصود ملكاتت غير راسخ نفسانى است به شدت مختلف و گوناگون است.
مفسر الميزان مىگويد: اين روايات با اختلافى كه در مضمون دارد در اين جهت شريك است كه همه مخالف با ظاهر آيه مىباشد، زيرا ظاهر آيه اين است كه محاسبه بر امورى است كه قلب كسب مىكند چه مستقيماً و چه از راه جوارح، ولى در خطورات ذهنى كسى در كار نيست، و ظاهر محاسبه هم محاسبه براى جزاست نه صرف خبر دادن به خطورات نفسانى.
در هر صورت مراد از فِي أَنْفُسِكُمْ به ظن قريب به يقين امورى است كه در باطن در حدى جاى پاى ثابت پيدا كرده و منشاء صدور اعمال و حركات است و نسبت به اعمال جنبه ريشه و اساس دارد، مانند حب مثبت يا منفى، كينه مثبت يا منفى، حسد، كبر، حرص، بخل، علّو و برترى جوئى، منيت و ...
مجرد خطور و عزم ناگهانى نمىتواند از مصاديق كسب قلب باشد تا محاسبه يا عذابى بر آن صورت بگيرد. وجود مقدس حق قدرت بىنهايت است، مالكيت بر همه هستى ناشى از قدرت اوست، بر محاسبه اعمال و نيت انسان و آمرزش و عذاب او توانائى دارد، و كسى را نرسد كه به حضرتش كه بر اساس حكمت و مصلحت و عدل و گذشت و انتقام با بندگانش كه مملوك او هستند رفتار مىكند ايراد بگيرد.
«مغفرت و عذاب متوقف بر علم و محاسبه و مشيت خدا بر غفران و عذاب است، و اين علم و محاسبه و مشيت بر غفران يا عذاب عدل محض است، چرا كه برخاسته از علم اتم و اكمل و حكمت بالغه كامله است، از اميرمؤمنان در برخى از حالاتش كه در اوج انقطاع از ماسوى الله بود روايت شده:
«اللهم لا تفعل بى ما انا اهله، فانك ان تفعل بى ما انا اهله تعذبنى و لم تظلمنى، اصبحت اتقى عدلك و لا اخاف جورك فيا من هو عدل لا يجور ارحمنى، اللهم افعل بى ما انت اهله، فانك ان تفعل بى ما انت اهله ترحمنى و ان تعذبنى فانت غنى عن عذابى و انا محتاج الى رحمتك فيا من انا محتاج الى رحمة ارحمنى:» «33»
خداوندا با من مطابق آنچه كه هستم رفتار مكن، اگر مطابق آنچه كه هستم رفتار كنى به عذاب دچارم مىكنى در حالى كه به من ستم نكردهاى، زندگى مىكنم در حالى كه از عدالتت مىپرهيزم و از ستمت هيچ وحشتى ندارم چون ابداً اهل ستم نيستى، اى كسى كه عدل محضى و ستم نمىكنى به من رحمت آر، با من به گونهاى كه خودت شايسته آن هستى رفتار كن، زيرا اگر مطابق شايستگىات با من رفتار كنى به من رحم مىكنى، و چنانچه برايم عذابم مقرر كنى بىنياز از عذاب من هستى ولى من نيازمند رحمت توأم، اى كسى كه به رحمتش محتاجم به من رحم كن.
آرى او قادر مطلق است، اگر بخواهد بر اساس ملكات نفسانىام مرا عذاب كند بخاطر اين است كه شايسته عذابم، اگر بخواهد در كاخ مغفرتم جاى دهد شايسته لطف و كرم اوست، در هر دو صورت نسبت به من عدالت و بزرگوارى را بكار گرفته و ايراد و اشكالى به او نيست.
گروهى مىگويند: خداوند عبد را بر همه فعلى از افعال محاسبه و مؤاخذه كند اگر توبه نكرده باشد، و آنچه را از معصيت نسبت به آن نيت كرده، يا قصد بر انجام داشته آن را به بيمارى و مصائب و آفات تلافى كند.
در روايتى از عايشه نقل شده: كه رسول اسلام فرمود: خداوند بنده را به تب يا نكبت يا سختى يا غم يا آزار جهت كفاره خطورات منفى قلبش دچار كند تا چون نزد خدا رود پاك باشد:
«لا يصيب المؤمن نصب و لا وصب و لا مخمصة حتى الهم يهمه و لا اذى الا كفر الله به من خطاياه:» «4»
عمرو بن جرير مىگويد: روزى در ايام جوانى و برنائى بر كار ناشايستى تصميم گرفتم، در راه كه مىرفتم به جمعى رسيدم كه گرد واعظى نشسته و به موعظه گوش مىدادند، اول سخنى كه از او شنيدم اين بود: اى بر معصيت عزم كرده و آن را در دل نهان داشته، آن كه دل را آفريد پنهان دل را مىداند، چون اين سخن شنيدم بيهوش افتادم، و جز با توبه حقيقى از بيهوشى برنخاستم.
در خبر است كه سالى در بنىاسرائيل قحطى سختى بود، مردى در بيابان تپههاى ريگ را مىنگريست و مىگفت: چه مىشد اگر هم اين تلها آرد بود و من مالكش بودم تا به تهيدستان مىدادم، خداوند به پيامبر زمانش وحى كرد به آن مرد بگو: من از قلب تو در آرزويت صدق و راستى ديدم آنچه در دل آوردى از تو پذيرفتم.
در روايت آمده: كه روز قيامت بندهاى را مىآورند و صحيفه عملش در دستش نهند، او نامه باز كند و در ابتداى صفحهى آن حجى مقبول و مبرور بيند، ساعتى در آن مىنگرد و انديشه كند كه من حج نكردهام، خطاب رسد نامه عملت را بخوان گويد: خدايا سهو و اشتباه بر تو روا نيست، من در دنيا حج بجا نياوردهام ولى در پروندهام حجى مقبول ثبت است خطاب رسد تو حج نكردهاى ولى به ياد دارى در فلان روز قافله حج براى رفتن به حج عبور مىكرد و تو اشك از چشم فرو ريختى و گفتى اى كاش من هم مستطيع بودم تا با اين كاروان به حج مىرفتم، من خواستهات را صدق و درست ديدم به اين خاطر در پروندهى عملت حجى مقبول نوشتم.
در هر صورت حساب براى نيك و بد قطعى باشد و مؤاخذه و آمرزش در دست قدرت اوست خواهد ببخشد و خواهد عذاب كند. «5»
نيت در ورايات.
روايات زير از رسول بزرگوار اسلام در كتابهاى مختلف نقل شده است:
«نية المؤمن خير من عمله، و عمل المنافق خير من نيته و كل يعمل على نيته فاذا اعمل المؤمن عملًا نار فى قلبه نور:» «6»
نيت مؤمن كه براى انجام كار شايستهاى در قلبش صورت مىبندد از عملش بهتر است، و عمل منافق از نيتش بهتر است، زيرا نيتش به قصد خدا نيست، بلكه نقشه تزوير و ريا و فتنه و فجور است، و هر كدام بر اساس نيتش عمل مىكند، هر گاه مؤمن عملى انجام دهد در دلش نورى روشن مىشود.
«بحسب المرء اذا رأى منكراً لا يستطيع له تغييراً ان يعلم الله تعالى انه له منكر:» «7»
هر گاه مردى كار زشت و ناشايستهاى ديد ولى قدرت تغيير آن را نداشت، براى او بس است كه خداوند متعال بداند كه او از آن كار به شدت بيزار است.
«ان الله تعالى لا ينظر الى صوركم و اموالكم و لكن ينظر الى قلوبكم و اعمالكم:» «8»
خداوند متعال به صورتها و ثروتهاى شما نظر نمىكند ولى به دلها و كردارتان مىنگرد.
«النية الحسنة تدخل صاحبها الجنة:» «9»
نيت نيكو و قصد درست و صحيح صاحبش را به بهشت مىبرد.
«من احب عمل قوم خيراً كان او شراً كان كمن عمله:» «10»
هر كس كار قومى را دوست داشته باشد، خوب باشد يا بد، مانند كسى است كه آن را انجام داده است.
پيامبر اسلام مىگويد: خداوند فرموده:
«اذا هم عبدى بحسنة و لم يعملها كتبتها له حسنة فان عملها كتبتها له عشر حسنات الى سبعمأة ضعف و اذا هم بسيئة و لم يعملها لم اكتبها عليه فان عملها كتبتها عليه سيئة واحدة:» «11»
هر گاه بندهاى به انجام كار خوبى نيت نمايد ولى آن را به چرخهى عمل نرساند براى او يك حسنه مىنويسم، و اگر آن را انجام دهد براى او ده تا هفتصد برابر حسنه مىنويسم، و چون بر انجام كار بدى همت گمارد ولى آن را انجام ندهد براى او بدى نمىنويسم، و اگر مرتكب آن شود يك بدى برايش ثبت مىكنم.
«من خرج يطلب بابا من علم ليرد به باطلا الى حق او ضلالة الى هدى كان عمله ذلك كعبادة متعبد اربعين عاماً:» «12»
كسى كه به نيت ياد گرفتن رشتهاى از دانش كوچ كند، تا با آن باطلى به سوى حق جهت دهد، يا ضلالتى را به هدايت برساند اين عملش مانند عبادت عابدى است كه چهل سال تمام عبادت كرده باشد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره 225.
(2)- الميزان ج 2، ص 608.
(3)- مواهب الرحمن ج 4 ص 423.
(4)- ابوالفتوح رازى ج 4 ص 147.
(5)- چند داستان و روايات اخير در تفسير ابوالفتوح رازى ذيل آيه مورد بحث نقل شده است.
(6)- المعجم الكبير ج 6 ص 185.
(7)- سنن ابىداود ج 2 ص 490.
(8)- سنن ابنماجه ج 2 ص 1388.
(9)- الفردوس ج 4 ص 305.
(10)- كنزالعمال ج 5 ص 341.
(11)- نهجالفصاحة 671.
(12)- معالم الزلفى ج 1 ص 48.
مطالب فوق برگرفته شده از:
کتاب : تفسير حكيم جلد هفتم
نوشته : استاد انصاریان
منبع : پایگاه عرفان