چقدر مولوى زيبا گفته است: روزها فكر من اين است و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم از كجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود به كجا مىروم آخر؟ ننمايى وطنم مرغ باغ ملكوتم، نيم از عالم خاك چند روزى قفسى ساختهاند ...