حسنات اخلاقى هنگامى که در انسان جلوه مى کند چون کریم گشاده دستى هر لحظه مى خواهد خیرش را به دیگران برساند ، صاحب حسنات اخلاقى در هزینه کردن این مایه هاى ملکوتى نسبت به دیگران حتى حیوانات سر از پا نمى شناسد و زمان و مکان برایش مطرح نیست .زینب کبرى ...
مردی از اهالی شام چنین نقل کردهاست: روزی در مدینه شخصی را با چهرهای آرام و بسیار نیکو و دارای حسن جمال دیدم. انسان وارستهای که به طرز زیبایی لباس پوشیده و بر مرکبی سوار بود. پس درباره او پرسوجو کردم و دانستم که او حسن بن علی بن ابیطالب(ع) است. ...
ابو حمزه ثمالى مىگويد :حضرت سجاد عليهالسلام را ديدم نماز مىخواند ، عباى آن جناب از شانهاش افتاد ، حضرت تا از نماز فارغ نشد به عبا دست نزد . پس از نماز پرسيدم : چرا به عبا توجه نفرمودى ؟ فرمود : واى بر تو آيا مىدانى در حضور كه بودم ؟ همانا از عبد ...
معاوية بن وهب مىگويد : به حضرت صادق عليهالسلام عرض كردم : ما در ميان خود و هم مذهبيان و با مردم ديگرى كه با ما معاشرت دارند چگونه رفتار كنيم ؟ حضرت فرمود : امانت آنان را بپردازيد ، به سود و زيانشان گواهى به حق دهيد ، بيمارانشان را عيادت كنيد و بر ...
قرآن مجيد با كمال شدت ، از انسان دعوت مىكند به سير و سفر در روى زمين بپردازد ، آن گاه با ديدن خرابهها و ويرانههايى كه از گذشتگان باقى مانده و امروز از آن آثار تعبير به آثار باستانى مىكنند ، به ياد ملّتها و دولتها و اقوامى بيفتد كه از نظر مالى ...
یک طلبه در کوچه به خواهرزادۀ آیتالله العظمی بروجردی میگوید: به داییات بگو من حدود هزار تومان بدهکار هستم، مشکل دارم. گفت: میگویم و آمد خدمت آیتالله العظمی بروجردی رنج طلبه را انتقال داد. ایشان فرمودند: خودش را بردار پیش من بیاور، یعنی همیشه ...
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: قرآن مجيد به زيباترين صورت وارد قيامت مىشود، چون بر مسلمانان مىگذرد، گويند: از ماست، بر انبيا مىگذرد، گويند: از ماست، بر ملائكه مقرب مىگذرد، گويند: از ماست، تا به پيشگاه حضرت عزّت رسد، عرضه بدارد: فلان پسر ...
پيامبر صلىاللهعليهوآله مردى به نام ابن اللُّتْبيَّه از طايفه « اَزْد » را به جمعآورى زكات فرستاد و چون آن مرد از مأموريت خود بازگشت مبلغى از اموال را كه همراه آورده بود تسليم پيغمبر صلىاللهعليهوآله كرد و مبلغى را براى خود برداشت و ...
ماه شوال سال سوم هجرت ، در شهر مدينه در ميان مسلمانان رفت و آمدهاى غير عادى ديده مىشود ؛ زيرا همه احساس مىكنند كه به همين زودى جنگى در شرف اتفاق است ، ولى در انجام آن ترديد دارند ، هر وقت به همديگر مىرسند ، درباره جنگ احتمالى سخن مىگويند و از ...
او نگاهى به چهره اين چند نفر مىكند و يكى از آنها را انتخاب مىكند. مىگويد: من اين غلام را بخرم، اما با او كمى مىخواهم حرف بزنم. به برده مىگويد: چه مىپوشى ؟ برده مىگويد: لباس پشمى. چه مىخورى ؟ آبگوشت. چقدر كار مىكنى ؟ ده ساعت.
گفت: نه، اين ...
فاضل تنكابنى مىگويد:در ابتداى امر كه هنوز آخوند ملا محمد تقى مجلسى شهرت كافى نداشت، شخصى از ارادتمندان آن جناب نزد ايشان شكايت برد كه من همسايه بدى دارم و از سوء خلق او به تنگ آمدهام، شبها دوستان نااهل خود را جمع كرده و تا صبح به شرابخوارى ...
رسول بزرگوار اسلام با تهى دستان و مستمندان و فقیران و نیازمندان ، متواضعانه نشست و برخاست داشت . به هرکسى مى رسید گرچه طفل خردسال بود ، سلام مى کرد ، بى ریا روى زمین مى نشست ، با مردم کوچه و بازار به ویژه بى نوایان انس مى گرفت ، از حال آنها و زندگى و ...
سال 1364 هجرى شمسى در اصفهان براى سخنرانى دعوت شده بودم.
مىدانستم اصفهان روزگارى مركز زندگى بسيارى از اولياى خدا و عالمان كامل بود.
شهر، شهر حكيمان، فقيهان، فيلسوفان، عارفان، عاشقان، كاملان و شهيدان خداست، بر همگان لازم است كه اين حيثيات و ...
يكى از نيكان را ديدند كه زياد گريه مىكند و فراوان اشك مىريزد، گفتند:
سبب اين همه گريه و ناله چيست؟ گفت: اگر خداوند به من بفرمايد به خاطر گناهانت، براى هميشه تو را در حمّامى گرم حبس مىكنم، سزاوار است اشك چشمم تمام نشود، ولى چه كنم كه تهديد كرده ...
امام باقر عليه السلام مىفرمايند: جوانى بود يهودى كه بسيارى از اوقات خدمت رسول خدا مىرسيد، رسول الهى رفت و آمد زيادش را مشكل نمىگرفت و چه بسا او را دنبال كارى مىفرستاد يا به وسيلهى او نامهاى را به جانب قوم يهود مىفرستاد.
چند روزى از ...
سالى براى زيارت عارف كامل، حضرت آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب كه از حسنات روزگار بود، به اصفهان رفتم. من زمانى خدمت اين مرد بزرگ رسيدم كه نزديك به هفت سال بود چشمش را بر اثر كهولت سن از دست داده بود، مردى در همان وقت به محضر ايشان مشرّف شد و گفت: فلان ...
حاجى از مكه آمده بود، چند شب براى زيارت حرم پيغمبر در مدينه ماند و خوابيد و يك كيسه پول همراهش بود.
سحر امام صادق عليه السلام آمد، سلام نمازش كه تمام شد، حاجى متوجه شد، بلند شد وضو بگيرد. فهميد كيسه پولش نيست، گريبان حضرت را گرفت و گفت: پولم را بده، ...
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
شخصى به تنگدستى مبتلا شد، هر چه فعاليت كرد، موفق به اصلاح معاش مادى خود به نحوى كه مىخواست نشد، شيطان او را وسوسه كرد تا پايه گذار دينى شود و از اين راه به نان و نوايى برسد.
دينى را از پيش خود اختراع كرد و مردم ...
در احاديث قدسيه آمده كه خداوند به موسى بن عمران فرمود: به فلان كس بگو: تو را دچار چنان بلايى كردهام كه ما فوق آن نيست. عرضه داشت: خداوندا! من او را بر بلايى نديدم، خطاب رسيد: لذت مناجاتم را از او گرفتهام!!