ترجمه نهج البلاغه، ص: 507
حكمت 455
از بهترين شعرا از حضرت پرسيدند، فرمود: اين طايفه در يك نوع ميدان مسابقه است فصاحت نتاخته اند تا برنده آنان معلوم شود، اگر چاره ای از پاسخ نباشد بايد گفت: سلطان گمراه. مراد آن حضرت إمْرَءُ الْقَيْس است.
حكمت 456
و آن حضرت فرمود: آيا آزاد مردی نيست كه اين نيم خورده دنيا را به اهل دنيا واگذارد؟ برای وجود شما قيمتی جز بهشت نيست، آن را جز به بهشت نفروشيد.
حكمت 457
و آن حضرت فرمود: دو گرسنه اند كه سير نمی شوند: طالب علم و طالب دنيا.
حكمت 458
و آن حضرت فرمود: نشانه ايمان اين است كه راستی را در جايی كه به زيان توست بر دروغی كه به سود توست مقدم بداری، و اينكه گفتارت از كردارت بيشتر نباشد، و در سخن گفتن درباره ديگری از خدا پروا كنی.
حكمت 459
و آن حضرت فرمود: مقدّارت بر تدبير غالب آيند تا بدان جا كه گاهی آفت آدمی به تدبير خود اوست. اين معنا در گذشته (شماره 16) به روايتی با الفاظ ديگر گذشت.
حكمت 560
و آن حضرت فرمود: بردباری و درنگ دو فرزند دوقلويند كه همت بلند آنها را می زايد.
حكمت 461
و آن حضرت فرمود: غيبت كوشش ناتوان است.
حكمت 462
و آن حضرت فرمود: چه بسا آدمی با ستايشی كه از او شود فريب خورد. (تكرار شماره 16).
حكمت 463
و آن حضرت فرمود: دنيا برای ديگری به وجود آمده نه برای خودش.
حكمت 464
و آن حضرت فرمود: بنی اميه را عرصه مهلتی است كه در آن می رانند، اگر در سلطنت و حكومت بينشان اختلاف شود، آنگاه كفتارها فريبشان دهند، بر آنان پيروزی يابند.
«مردود» در اينجا مُفعَل است از «ارواد» و آن مهلت دادن است. اين از فصيح ترين