تواضع و آثار آن، ص: 41
قناعت مرحوم شيخ انصاری
روزی هم درس شيخ انصاری در نجف به شيخ گفت: ما مانند تو درس نخوانديم و استاد نديديم، شيخ فرمود: چرا؟ او گفت: پس تو چرا شيخ انصاری شدی و ما مانديم، شما جاده را رفتی و ما مانديم، شما صاحب بيان، مرجعيت، تأليف و نورانيت باطن شدی و ما بی بهره مانديم. ايشان فرمودند: يك روز در كاشان می خواستيم ناهار بخوريم، پول هر دو نفر ما به اندازه خريد يك نان بود، بيشتر هم نداشتيم، جنابعالی به من فرموديد: اين عطّارها و بقّال های نزديك مدرسه، ما را می شناسند، برای ما احترام قائل هستند، نسيه هم به ما می دهند. من نمی توانم نان خالی بخورم، می خواهم حلوا و ارده كاشان نسيه كنم. من به تو گفتم به همين نان خالی قناعت كن.
اندرون از طعام خالی دار |
تا در آن نور معرفت بينی «1» |
|
نه اينكه نخور؛ يعنی از آن چيزی كه اضافه تر است نخور، نيازی هم به نسيه نداريم. تو قبول نكردی، رفتی و حلوا را نسيه كردی و آوردی، من حتی لبه نانی كه حلوا به آن ماليده شده بود، نخوردم، ما نخورديم و شيخ انصاری شديم، تو خوردی و هيچ چيزی نشدی.
روزه به انسان زمينه می دهد و او را برای كسب تعليمات الهی يا الهامی مستعدّ می كند. نمونه تعليمات الهی را می توان در مساجد و مجالس مشاهده كرد، كه مردم با داشتن ضعف، گرسنگی، تشنگی، گرما و ترافيك سنگين شهر و راه های دور به مساجد می آيند، روزه به آنها حوصله، شوق و توفيق می دهد، از گوشه و كنار شهر می آيند و دو ساعت از وقت خود را برای تعليمات الهی صرف می كنند و هر روز عالم تر از ديروز از مسجد بيرون می روند و يقيناً شما در قيامت، صف دوم قرار
______________________________ (1)- سعدی شيرازی