فارسی
شنبه 10 شهريور 1403 - السبت 24 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 191

مرحوم محقق رفت. و نخستين سخنی كه مرحوم محقق با او گفت، اين بود: هيچ می دانی كسی را شاگردی كرده ای كه با دربار و درباريان همنشين و هم مجلس بوده است؟

بيچاره زاهدان مُزَوِّر كه می خرند

دنيا به دين، كه سود ندارد بجز زيان «1» آری، مشربِ اولياء خدا اين است:

رضای دوست بدست آر و ديگران بگذار «2» بنابراين ديگران را نمی شناسد و نمی فهمند، و غمی نيز از ايشان به دل راه نمی دهند.

چه باك، اگر جمله خلق بد خواهند «3» از اين رو تنها خواست و مشيّت او را دنبال می كنند. و تنها او را بندگی می نمايند. و در بند هيچ چيز جز او نيستند. آری، نه تشنه آبرو هستند، و نه كشته نام و نشان. لذا اگر رضای خدا را در اين يابند كه رو به دربار يابند، چنين می كنند، تا شايد گرهی از كار فروبسته ديگران بگشايند.

علامه گفت: آری، می دانم. خواجه با دربار مرتبط است. محقق گفت:

«فَانَّ الصاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصاحِبه» «4» هر كسی را با دوستش می شناسند.

دوست اگر شرير باشد، دوستش نيز شرور خواهد بود.

«فَانَّ الشرَّ بِالشرّ مُلْحَق» «5»

______________________________
(1) نجم الدين رازی، متوفی 451.

(2) سعدی، 691.

(3) حسين بن اسعد دهستانی، قرن هفتم.

(4) نهج البلاغه، نامه 69.

(5) نهج البلاغه، نامه 69.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^