فارسی
شنبه 10 شهريور 1403 - السبت 24 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 192

و شرورتر از سلطان كيست؟

پس، خواجه نيز اين گونه است. هر چند كه به ظاهر اهل صلاح و سعادت می نمايد.

«صاحِبُ السُلْطانِ كَراكِبِ الاسَد يُغْبَطُ بِمُوقِعِه وَهُوَ اعْلَمُ بِمَوضِعِه» «1» همنشين سلطان به كسی می ماند كه بر شيری سوار است و ديگران بر جايگاه شكوهمند وی غبطه و حسرت می برند. اما او خود می داند كه در چه جايی خطرخيز جای گرفته است. بنابراين، تو همنشين كسی بوده ای كه همنشين ناجنسی ديگر بوده است.

ای فغان از يار ناجنس ای فغان «2» و همنشينی، تاثير گذار است. بويژه آنكه پای استادی و شاگردی نيز در ميان باشد.

هر هنر كُه استا بدان معروف شد

جان شاگردان بدان موصوف شد

پيش استادی كه او نحوی بُوَد

جان شاگردش از او نحوی بود

باز استادی كه او محوِ رَه است

جان شاگردش از او محوِ شه است «3» حال برای از ميان رفتن آن همه تاثيرات شوم و سياه و ناميمون، برای چندی، خود را به رياضت و رنج وادار.

علامه گفت: هرگز چنين نخواهم كرد. چرا كه در اين سالها همنشين كسی بوده ام كه حتی مكروهی از وی صادر نشد. و من با چنين بنده ای مُقيل هم نَفَس

______________________________
(1) نهج البلاغه، حكمت 263.

(2) مثنوی معنوی، دفتر ششم، بيت 2950.

(3) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 2829 و 2832 و 2833.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^