فارسی
شنبه 10 شهريور 1403 - السبت 24 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 196

مِنْ نَفْسِكَ، وَلا تَقُلْ ما لاتَعْلَمُ وَانْ قَلَّ ما تَعْلَمُ وَلا تَقُلْ مَا لاتُحِبُّ انْ يُقالَ لَكَ» «1» ای فرزند! خود را در آنچه ميان تو و ديگران است، ترازويی پندار، پس برای ديگران دوست بدار، آنچه برای خود دوست می داری. و برای ديگران مخواه آنچه برای خود نمی خواهی. و به كسی ستم مكن همان گونه كه نمی خواهی بر تو ستم كنند. به ديگران نيكی كن، همان گونه كه خواهی به تو نيكی كنند. آنچه از ديگران زشت می داری از خود زشت بدار. آنچه از مردم به تو می رسد و خشنودت می سازد، سزاوار است كه از تو نيز به مردم همان رسد. آنچه نمی دانی مگوی، هر چند، آنچه می دانی اندك باشد. و آنچه نمی پسندی به تو گويند، تو نيز بر زبان مياور.

وقتی كه آن سه شاعر چيره دست بر توانمندی فردوسی واقف شدند او را به سلطان وقت، محمد غزنوی، معرف نمودند. و محمود به اصرار وی خواست كه تاريخ ايران را به شهر درآورد. و افزود كه برابر هر بيت شعر نيز ديناری از طلا خواهد داد. و فردوسی نيز پس از بازگشت به طوس كار خود را آغاز كرد. و پس از سی سال تمام شاهنامه را به پايان برد.

بسی رنج بردم در اين سال سی

عجم زنده كردم بدين پارسی

يكی رستمی بود در سيستان

مَنَش كردمی رستم داستان

سُنيان متعصب به محمود گفتند: ابيات شاهنامه به شصت هزار رسيده است، و ت و اكنون شصت هزار دينار طلا به كسی بايد پرداخت كنی كه از اراتمندان سينه چاكِ علی است.

و محمود نيز كه خود تعصبی سخت داشت گفت: نمی پردازم. با آنكه پيش از

______________________________
(1) نهج البلاغه، نامه 31.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^