عبرت های روزگار، ص: 148
و كرامت. و اغماض. و ناديده انگاشتن.
عفو كن تا عفو يابی در جزا
می شكافد مو قَدر اندر سزا «1» تا زجرمت هم خدا عفوی كند
زَلَّتَت را مغفرت در آگند «2» تو ز غفلت بس سبو بشكسته ای
در اميد عفو دل در بسته ای «3» ماموران دولت! رفتارتان با مردم چگونه است؟
صندلی داران، به كرسی نشينان، رئيسان، وزيران، وكيلان، و ای شما كه امروزه، و چند روزی، گوی قدرت در چوگان شماست، با مردم چُونيد و چگونه؟
امام برای گفتن چيزی نداشت، و شايد در دل او را دعا گفت.
ای خدا اين سنگدل را موم كن
ناله ما را خوش و مرحوم كن «4» و راستی كه مرد خرما فروش چگونه مشت بر بخت و اقبال و دولت خويش كوفت!
هر كه از استا گريزد در جهان
او ز دولت می گريزد اين بدان
پيشه ای آموختی در كسب تن
چنگ اندر پيشه دينی بزن
در جهان پوشيده گشتی و غنی
چون برون آيی از اينجا چون كنی
______________________________ (1) ببخشای تا در پاداش آن بخشايش يابی، كه تقدير، در مكافات، موشكاف و دقيق است.
(2) ببخشای تا خدا نيز از گناهِ تو بگذرد، و خطای تو را با بخشايش بپوشاند.
(3) مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بيت 3550 تا 3552.
(4) مثنوی معنوی، دفتر دوم، بيت 1992.