فارسی
شنبه 10 شهريور 1403 - السبت 24 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: كليد گنج سعادت، ص: 167

«إذ قال ربك للملائكة إنی خالق بشرا من طين». [21]

اين هيچ نيست، تنها گل است.

«فإذا سويته و نفخت فيه من روحی فقعوا له ساجدين».

تمام حيثيت بشر از همين «فيه» است. «فی» جزو ظروف و ظرف مكان است؛ يعنی وقتی او را از خودم پر كردم (دقت شود! نمی گويد در او حلول كردم. از همين جا معلوم می شود كه اعتقاد به حلول باطل است) و از روح و عقل و درك و نور خودم آن را پر ساختم:

«فقعوا له ساجدين».

به سبب آنچه كه در آن ريختم، دستور دادم همه فرشتگان، از جبرئيل كه ملك مقرّب من است تا آخرين آن ها، به او سجده كنند؛ چون همه بار خدايی خود را در اين ظرف خالی كردم.

اين ارزش واقعی انسان است كه شايد هيچ وقت اين اندازه آن را جدی نگرفته بوديم. حال، وقت آن است كه هريك از ما در هرجا و جايگاهی كه هستيم (كاسب. كارخانه دار، آخوند، خانم خانه دار) از خود بپرسيم: آيا مشغول شدن به پاكيزگی تن سبب شده درونمان را از ياد ببريم؟ آيا، به راستی، ما جلوه گاه خدا هستيم و از عقل و وجدان و فطرت بهره منديم؟ از دو بخش وجودمان، به ظرف بيشتر بها داده ايم يا به مظروف؟ و اگر به ظرف و ظاهر پرداخته ايم، مظروف و باطن مان چه شده است؟

يادمان باشد اگر خداوند ظرف تن ما را از آن مظروف الهی خالی كند، جز جنازه ای پوچ چيزی از ما نمی ماند كه حتی پدر و مادرمان هم حاضر نيستند آن را نگاه دارند. گريه بستگان و آشنايان در مرگ ما نيز در اصل به سبب خالی شدن اين ظرف از آن محتواست، وگرنه تا روح خدايی در تن ما بود پدر و مادر و ديگران دليلی برای گريه نداشتند. به اين مطالب




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^