عقل: كليد گنج سعادت، ص: 307
هرچه بگويند و هرچه انجام دهند حجت می شود و اگر در روايتی از خودشان هم تعريفی بكنند، حمل بر خودستايی نمی شود و حق بودن و ثابت بودنش معلوم است. تنها خودشان هم بايد اين سخنان را بگويند كسی ديگر نيست تا بگويد، اين جا ديگر عرصه ريا و خودنمايی نيست، چون دشمنی كه ريا و هوس و خيال را در ادمی ايجاد می كند و در آن جا راه ندارد. از باب از خود تعريف كردن هم نيست، يعنی نمی خواهد بگويد: من اين هستم، پس برای من زنده باد بگوييد. می خواهد حقيقتی را بيان كند و حقيقت خلافت انسان را نشان دهد كه خليفه يعنی آينه نشان دهنده اسماء و صفات خدا حق است. لذا ايشان می فرمايند:
«من رآنی فقد رأی الحق» [19]
هركس مرا نگاه كند، به تحقيق خدا را ديده است. خدا چيزی جز عالم و عقل و رحمت و حكمت و لطف و ودّ و ودود و غفور و عفوّ و بديع و قدوس است؟ من آينه صفات او هستم. پس، اگر مرا ببينيد، او را ديده ايد:
«من رآنی فقد رأی الحق».
جالب اين است كه اين روايت را اهل سنت هم نقل كرده اند. ابن عباس می گويد [20]:
من در طواف كعبه بودم. گوينده را نديدم، ولی با دو گوش خودم اين صدا را شنيدم كه گوينده داشت می گفت: ای مردم عالم، هركس می خواهد مستقيما با وجود مقدس پروردگار بيعت كند و دست در دست خدا بگذارد، بيايد با حسين بن علی بيعت كند [21]. [22]
اين حرف از كيست؟ آن صدای كه بود؟ ابن عباس از اين سخنی كه نقل كرده منفعتی می برده؟ يا مگر حسين بن علی مثل ما بوده كه از تعريف و تمجيد مردم خوشش بيايد؟ آن جا كه شيطان راه نداشته است، آن جا خلوص كامل، اسماء الهی و اوصاف الهی موج می زده است.