فارسی
شنبه 10 شهريور 1403 - السبت 24 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: محرم راز ملكوت، ص: 128

- پسر چه كسی هستی؟

- پدرم رفاعه انصاری است.

- مادرت كجاست؟

- شوهر كرد و مرا گذاشت و رفت!

پيغمبر عظيم الشأن اسلام او را در آغوش گرفت و به خانه حضرت زهرا برد: [32]

- فاطمه جان اين برادر توست. بدنش را بشوی، موهايش را شانه كن، لباس نو بر او بپوشان تا او را با خود ببرم.

بعد، آن يتيم را نزد بچه ها برد و آن ها را صدا كرد و فرمود: كدام يك از شما گفته ايد كه اين پسر يتيم است؟ يكی دو نفر گفتند: ما اين حرف را زديم. فرمود: ولی او پدر دارد! گفتند: پدرش كجاست؟ فرمود: من هستم.

بچه ها تا شنيدند پيامبر پدر آن پسر است در آغوشش گرفتند و در بازی راهش دادند. [33]

پيامبر می دانست كه اگر از كنار ناراحتی اين يتيم بی تفاوت بگذرد، در قيامت بايد پاسخگو باشد. چه رسد به اين كه كسی بخواهد مال يتيم را بخورد. قرآن به انسان ها دستور می دهد كه در حق كسی ظلم نكنيد، بخصوص به يتيم و به مالش. اين آئين زندگی در همه عصرها و در ميان همه نسل هاست. آيا باز می توان گفت كه در اين روزگار قرآن جايی ندارد؟ با اين وصف، چه بايد كرد؟ سر يتيم را بريد و مالش را به غارت برد؟ آيا به راستی حفظ حرمت يتيم قديمی شده و ديگر به درد امروز نمی خورد؟ با اين حساب، پس چه چيزی به درد امروز می خورد؟ اين فسادها، آلودگی ها، زناكاری ها، ورق ها، عرق ها، كثرت طلاق ها، مال مردم خوری ها؟ آيا اين ها به درد بشر امروز می خورد؟ می دانيد منشأ اين كه




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^