نسيم رحمت، ص: 333
مراحل ايمان
هيچ چيز به قدر دانش، دانايی و معرفت برای آدمی سودمند و سودآور نيست، و نه چيزی به اندازه آن مايه اعتبار و بزرگی می شود.
فضل است كه سرمايه بزرگی است |
علم است كه بنياد افتخار است |
|
فضل است چراغی كه دلفروز است |
علم است بهاری كه بی خزان است «1» |
|
باری؛ چه در ميان زنان و چه در ميان مردان، هر كسی به جايی رسيد و يا جايگاه و منزلتی معتبر يافت جز در پرتو گوهر دانش نبوده و نيست.
چه زن چه مرد، كسی شد بزرگ و كامروا |
كه داشت ميوه ای از باغ علم در دامان |
|
كسی است زند كه از فضل جامه ای پوشد |
نه آنكه هيچ نيرزد اگر شود عريان |
|
چه حُله ای است گرانتر ز حِليتِ دانش |
چه ديبه ای است نكوتر ز ديبه عرفان |
|
چو آب و رنگ فضيلت به چهره نيست چه سود |
ز رنگ جامه زر بَفت و زيور رخشان «1» |
|
اساساً، آنچه در ديدِ دين و ديدگاه پيشوايان آسمانی به شَرَف و شرافت ياد شده است، همانا علم و آگاهی است.
مرد بايد كه دانش آموزد |
تا ز هر كس شريف تر باشد «2» |
|
مولانا علی عليه السلام فرمود:
«لاشَرَفَ كَالعِلم»
شرافتی چون دانش نيست.
خاتم ملك سليمان است علم |
جمله عالَم صورت و جان است علم «3» |
|
و از شرافت علم همين بس كه اگر به نادانان و آنان كه آن را نيكو نمی دانند، نسبت داده شود، شادمان شده و بر آن فخر می كنند:
«كفی بِالعِلْم شَرَفاًانَّهُ يَدَّعِيهِ مَنْ لايُحسِنُهُ وَيَفْرَحُ بِه اذانُسِبَ الَيه» «4»
محروم
بنابراين، كسی كه علم و آگاهی ندارد از شرافت و ارزش نيز دور و محروم
______________________________ (1) پروين اعتصامی.
(2) هارون جوينی.
(3) شمس تبريز.
(4) دستور معالم الحكم/ 24.