نسيم رحمت، ص: 51
و رنج ها، راحت و آرامش پديد آورد، همچنانكه روز را از دل شب.
«تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ»
بنابراين، هركجا از رحمت و لطف و التفاتِ حق سخن به ميان می آيد، از بلا و محنت و رنج و ملالت نيز غافل نمی توان بود.
و البته اگر در اين كتاب تنها از رحمت بی دريغ و نوازش بی بديل حق سخن رفته، اما از غم و اندوه و بلا و ملالت هيچ كلامی به ميان نيامده، غافلانه نبوده است، بلكه خود حكايت از نوعی باطن نگری و عمق انديشی است كه خصيصه مردم آخر بين است، كه هيچگاه ظواهر امور را لحاظ نمی كنند.
باری، در پيش چشم مردم واقع بين و عاقبت انديش، هميشه، باطن و حقيقت امور ملاك و هدف و مورد چشم انداز است، و اينجاست كه «علی العموم» آنچه ايشان می بينند درست خلاف آن چيزی است كه مردم ظاهربين می بينند.
از باب تمثيل و نمونه؛ ديگران اگر چه فرعون را در جنات عدن و در اوج طراوت و حياتا و نشاط می ديدند، اما موسی هرگاه و هر كجا و به هرگونه ای كه او را می نگريست جز آتش و دود و سياهی و رسوايی چيزی ديگر نمی فهميد و شايد اگر كسی از او می پرسيد كه پايان كار فرعون چون و چگونه است؟ با دنيايی از آرامش و اطمينان می گفت: در آب غرقه می شود. و اگر می پرسيدند: چرا؟ و يا اين را از كجا می گويی؟ می گفت: فرعون را جز آتش نمی بينم و آتش را با آب خاموش می كنند، همچنانكه آتش نمرود تنها با وجود ابراهيم، كه همچون آب مايه حيات