وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا
حشر ( 59 ) : 7
بخش هشتم
تعاليم اخلاقی حيات بخش پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله وسلم)
وصايای پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلم) به ابوذر
وصايای پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلم) به ابوذر
پيامبر عظيم الشأن اسلام جلوه ی اعلای اسما و صفات حق و مصداق اتم و اكمل عملی آيات قرآن و اسوه و سرمشق حسنات و مكارم اخلاقی برای جهانيان و آموزگاری بی نظير و شخصيتی بی بديل برای تعليم و تربيت انسان ها تا روز قيامت است .
سفارشاتی كه در زمينه های اخلاقی به ابوذر غفاری دارند ، گوشه ای از دريای بصيرت و علم و عقل و دانايی او به حقيقت و حاكی از دلسوزی برای بشريت و نشانه ای از دعوت انسان برای آراسته شدنش به كرامت و فضيلت است .
بزرگان دين و عالمان وارسته هم چون صدوق ، ديلمی ، علامه ی مجلسی با اسناد حديثی خود از ابوذر غفاری روايت كرده اند كه گفت :
أوصَانِی رَسولُ اللهِ بِسبع : أوصانِی أن أنظُرَ إلی مَن هُوَ دونِی وَلاَ أنظر إلی مَن هُو فَوقِی ، وَأوصَانِی بِحُبِّ المَساكِينِ والدُنُوِّ مِنهُم ، وأوصانِی أن أقولَ الحقَّ وَإن كَانَ مُرّاً ، وَأوصَانِی أن أصِل رَحِمی وَإن أدبرت ، وأوصانی أن لاَ أخافُ فِی الله لَومَةَ لائِم ، وَأوصَانِی أن أستَكثِرُ مِن قَولِ لاَ حَولَ وَلاَ قُوّةَ إلاَّ بِاللهِ العَلِیِّ العظيمِ ; فَإنّها مِن كَنوز الجَنّة(1) .
پيامبر خدا مرا به هفت خصلت سفارش كرد : مرا سفارش كرد كه ( در امور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ خصال : 2 / 345 ، حديث 12 ; بحار الانوار : 74 / 75 ، باب 4 ، حديث 2 .
مادی و مال و منال ) به پست تر و پايين تر از خودم نگاه كنم و از نظر به بالاتر از خود بپرهيزم ; و مرا سفارش كرد به بينوايان و تهيدستان عشق ورزم و به آنان نزديك باشم ; و مرا سفارش كرد كه حق را گويم گرچه تلخ باشد ; و مرا سفارش كرد كه صله ی رحم كنم گرچه رحم من به من پشت كرده باشد ; و مرا سفارش كرد كه در راه خدا و برای دين از ملامت ملامت كننده نترسم و مرا سفارش كرد كه زياد « لا حول و لا قوة الاّ بالله العلی العظيم » گويم ; زيرا اين ذكر از گنج های بهشت است .
1 ـ نظر به مادون و چشم پوشی از نظر به مافوق
چنين حالتی كه از سفارشات بسيار مهم پيامبر است و در هر فرصتی مردم را به آن توجه داده اند ، اگر با تمرين در باطن انسان تحقق يابد ، انسان را به عرصه گاه قناعت و شكرگزاری می كشاند و از هجوم حرص و طمع كه محصول تلخ چشم هم چشمی است در مصونيت می برد .
انسان ها بنا به فرموده ی قرآن مجيد به خاطر مصالحی از نظر رزق و روزی و مال و منال يا در وسعت و گشايشند يا در مضيقه و تنگی .
پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلم) می فرمايد :
در هر مرتبه ای از امور مادی هستی برای اين كه سپاسگزار خدا باشی و قدر نعمت های او را بدانی و به داده ی حق كه بر اساس مصلحت و حكمت است قانع باشی ، به مادون خود بنگر و از چشم دوختن به مافوق خويش چشم بپوش ; زيرا هنگامی كه در امور مادّی به مافوق خود چشم بدوزی ، ديو حرص و آز و شيطان، طمع و زياده خواهی تو را وادار می كند كه همه ی همّ و غمّ و فكر و انديشه ی خود را در به دست آوردن متاع دنيا و مال و ثروت به كار گيری تا با مافوق خود مساوی و برابر شوی ، يا از او پيشی گيری ; و اگر در اين زمينه نتوانی از راه
مشروع اين راه را بپيمايی بی ترديد تو را در راه نامشروع می اندازد تا با غارت مال مردم و رشوه و غصب و پايمال كردن حقوق ديگران خود را با مافوق خود برابر و يكسان سازی !
ولی اگر در اين زمينه به مادون خود بنگری كه در چه مضيقه و تنگی كمر شكنی قرار دارد ، و برای لقمه نانی و به دست آوردن آنچه برای زندگی اوليه لازم دارد چه رنج و زحمتی را متحمل می شود و چه مشكلاتی را بر خود هموار می نمايد ، به آنچه در اختيار داری و تا حدی زندگی تو و خانواده ات را اداره می كند و از بسياری از مشكلات و سختی ها در امانی ، قناعت میورزی و به شكرگزاری و سپاس خدا برمی خيزی و از هيجانات روحی و عصبی به سلامت می مانی ، و از بسياری از گناهان كه در اين مسير به ناچار پيش می آيد در مصونيت قرار می گيری .
قرآن مجيد در اين زمينه در سوره ی حجر می فرمايد :
( لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ )(1) .
ديده ی خود را ] به رغبت و ميل [ به آنچه از نعمت های مادی به گروه هايی از آنان ] ناسپاسان و كافران [ داده ايم مينداز .
نعمت های مادّی اموری ناپايدارند ، سختی هايی كه از آنها به انسان به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ حجر ( 15 ) : 88 . اينكه خدای متعال پيامبر خود را از نگاه كردن به نعمتهای مادی و . . . كافران نهی می كند به اين دليل است كه توجه او را به اين مطالب جلب نمايد كه ما بهترين نعمتها را به تو عنايت كرديم كسی كه بهترين نعمت را دارد ديگر معنا ندارد كه به مسائل بی ارزش مادی چشم بدوزد ; چرا كه در آيه ی قبل از اين آيه ی شريفه می فرمايد : ( وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ) ما به تو سوره ی حمد و قرآن عظيم داديم . بنابراين هر فردی كه به اين مطالب با دقت توجه كند و بداند كه سرمايه ای همچون قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) را دارد ، نبايد در هيچ زمانی احساس نياز به مسلمانان نمايد تا چه رسد كه به خاطر مسائل مادی و امور دنيوی بر كافران و سركشان و ناسپاسان و فاسدان چشم بدوزد .
شكل های مختلف می رسد كم نيست ، حفظ و نگاهداريش بسيار مشكل است . منبع هجوم هم و غم و اندوه و غصه می باشد ، مگر اين كه از راه حلال به دست آيد و در راه خير برای تبديل شدنش به توشه ی آخرت مصرف شود ; بنابراين به خودی خود چيز باارزشی نيست كه ديده ميل و رغبت تو را به جانب خود جلب كند و در برابر نعمت های عظيم معنوی قابل ارزش و اهميت باشد .
در سوره ی طه می فرمايد :
( وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَی )(1) .
ديده ی ] ميل و رغبت [ خود را به نعمت های مادی كه به گروه هايی از آنان ] كافران و ناسپاسان [ داده ايم باز مگشا ، اينها شكوفه های ] پرپر شدنی و از دست رفتنی و زودگذر [ زندگی دنياست ، ] به آنان داده ايم [ تا آنها را ] به وسيله ی آنها [ بيازماييم ; و آنچه پروردگارت به تو روزی داده است برای تو بهتر و پايدارتر است .
بسيار افراد تنگ نظری كه همواره مراقب اين و آن هستند كه اينان چه دارند و آنان چه دارند و مرتباً وضع مادی خود را با ديگران مقايسه می كنند و از كمبودهای مادی در اين مقايسه رنج می برند ، هرچند آنان كه مورد چشم هم چشمی اينانند آن امكانات را به بهای از دست دادن ارزش انسانی و استقلال شخصيت به دست آورده باشند ، در زندگی شكست خورده و سرخورده می باشند ; چرا كه به خاطر نظر به زندگی ديگران از زندگی خود راضی نخواهند بود .
اين طرز تفكر كه نشانه ی عدم رشد كافی و احساس حقارت درونی و كمبود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ طه ( 20 ) : 131 .
همت است ، يكی از عوامل مؤثر عقب ماندگی در زندگی حتی در زندگی مادی است .
كسی كه در خود احساس شخصيت می كند به جای اين كه گرفتار چنين مقايسه ی زشت و رنج آوری شود ، نيروی فكری و جسمانی خود را در راه رشد و ترقی خويش به كار می گيرد و به خود می گويد :
من از نظر استعداد و قدرت و همت چيزی از ديگران كم ندارم و دليلی ندارد كه نتوانم از آنان پيشرفت بيشتری كنم . من چرا چشم به مال و مقام آنان بدوزم من خودم بهتر و بيشتر توليد می كنم .
اصلا زندگی مادّی هدف و همّت او نيست . او آن را می خواهد ولی تا آنجا كه به معنويت او كمك كند ; و به دنبال آن می رود ، اما تا جايی كه استقلال و آزادگی او را حفظ نمايد ، نه حريصانه به دنبال آن می دود و نه همه چيزش را با آن مبادله می كند كه اين مبادله ی آزاد مردان و بندگان خدا نيست ، و نه به صورتی زندگی می كند كه نيازمند و محتاج ديگران گردد(1) .
از پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله وسلم) روايت شده است :
مَن رَمی بِبَصَرِه مَا فِی يَدِ غَيرِهِ كَثُرَ هَمُّه وَلَم يَشْفِ غَيظُه(2) .
كسی كه ديده ی خود را به آنچه از ( نعمت های مادی ) در اختيار ديگران است بدوزد همواره اندوهناك و غمگين خواهد بود و آتش خشم در دلش فرو نخواهد نشست .
2 ـ عشق ورزی به تهيدستان و فقيران
بسياری از اوليای خدا و عارفان معارف و عابدان زاهد و شيداييان واله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير نمونه : 11 / 135 .
2 ـ تفسير صافی : 3 / 121 ; بحار الانوار : 74 / 118 ، باب 6 ، حديث 11 .
و مجذوبان عاشق در ميان تهيدستان و فقيرانند . از اين جهت نبايد به احدی از اين طايفه به چشم حقارت نظر كرد ، بلكه بايد ادب و احترام و خوش اخلاقی و نيك رفتاری را نسبت به آنان رعايت نمود و آنان را از خود برتر و بهتر دانست .
اينان گروهی هستند كه خدای مهربان در قرآن مجيد از آنان به خوبی ياد كرده و بزرگشان دانسته و پيامبرش را به احترام آنان فرمان اكيد داده است(1) .
اينان چهره های معنوی وارسته و والايی هستند كه خدای بزرگ پيامبرش را به بودن با آنان امر می كند و اجازه نمی دهد به خاطر چيزی و كسی دست از آنان بردارد و روی از آنان بگرداند !(2)
خدای عزيز شب معراج به پيامبرش فرمود :
محبت برای خدا محبت به تهيدستان و فقيران و نزديك شدن به ايشان است . پيامبر گفت : پروردگارا ! تهيدستان و فقيران كيانند ؟ خدا فرمود : كسانی كه به كم راضی اند و بر گرسنگی صابرند و بر آسانی شاكرند ، از گرسنگی و تشنگی خود شكايت نمی كنند و دروغ نمی گويند و بر پروردگارشان خشمگين نمی شوند و بر آنچه از دستشان رفته اندوه نمی خورند و به آنچه به آنان داده شده شاد نمی گردند .
ای احمد ! محبت من محبت به تهيدستان و فقيران است ، پس به آنان نزديك شو و نشستن آنان را به خود نزديك گردان تا به تو نزديك شوم(3) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ( لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ) حجر ( 15 ) : 88 .
2 ـ ( وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلاَ تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً ) كهف ( 18 ) : 28 .
3 ـ يا أحمد ! إن المحبة لله هی المحبة للفقراء ، والتقرب إليهم قال : يا رب ! ومن الفقراء قال : الذين رضوا بالقليل وصبروا علی الجوع وشكروا علی الرخاء ولم يشكوا جوعهم ولا ظمأهم ولم يكذبوا بألسنتهم ولم يغضبوا علی ربهم ولم يغتموا علی ما فاتهم ولم يفرحوا بما آتاهم ، يا أحمد ! محبتی محبة للفقراء فادن الفقراء و قرب مجلسهم منك وبعد الأغنياء وبعد مجلسهم منك فإن الفقراء أحبائی
ارشاد القلوب : 1 / 200 ، الباب الرابع و الخمسون ; بحار الانوار : 74 / 23 ، باب 2 .
نشست و برخاست با فقيران ، به خانه ی آنان رفتن ، با آنان عاشقانه معاشرت كردن ، و به آنان محبت ورزيدن ، آلودگی كبر را از قلب می زدايد و نقش زيبای تواضع را بر صفحه ی جان صورت گری می كند و بيماری نخوت و خودبينی و فخرفروشی را درمان می كند و راه رسيدن به فيوضات الهی را هموار می نمايد و نهايتاً انسان را محبوب خدا می كند .
متكبّران ـ كه از رحمت پروردگار محرومند و از اخلاق پيامبران و امامان دورند و درونی آلوده دارند ـ از نشست و برخاست با فقيران امتناع میورزند و از نزديك شدن به تهيدستان و افتادگان دوری می جويند . درِ خانه ی آنان به روی اينان كه گاهی در ميانشان اهل الله هستند بسته است .
اين خودخواهان مغرور و آلودگانی كه نشست و برخاست با فقيران و محبت ورزيدن به آنان را برای خود ننگ و عار می دانند گويا خبر ندارند كه پيامبر فرموده است :
لاَ يَدخُلُ الجَنّةَ مَن كَانَ فِی قَلْبِهِ مِثقالُ حَبّة مِن خَردَل مِنْ كِبْر . . .(1) .
كسی كه در دلش به وزن دانه ی خردلی از كبر است وارد بهشت نمی شود !
و گويا نمی دانند كه گاهی بندگان خاص خدا و عباد روشن ضمير حق در ميان اين طايفه اند كه از هر جهت قابل احترامند .
داستان جنيد بغدادی و مسكين
جنيد می گويد : وارد مسجدی شدم ، فردی را ديدم كه به مردم می گفت : اگر امكان حل مشكل من برای شما فراهم است مشكلم را حل كنيد . در دلم گذشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ معانی الاخبار : 241 ، باب معنی الكبر ، حديث 2 ; مجموعه ی ورام : 1 / 198 ، بيان ذم الكبر .
كه اين بدبخت مفت خور و سربار مردم چهارچوب بدنش سالم است چرا از پی كاری نمی رود ؟
فردای آن روز كنار دجله آمدم ، ديدم آن مرد سائل خرده سبزی هايی كه مردم بالاتر از آن محل به آب می دهند از آب می گيرد و می خورد . تا چشمش به من افتاد گفت : ديروز بدون دليل و علت در باطنت از من غيبت كردی و مرا هدف سوء ظن قرار دادی ، به خاطر اين كه باطنت را آلوده نمودی و خود را از رحمت خدا محروم كردی توبه كن ، من گرچه چهارچوب بدنم سالم است ولی او خواسته كه در چهارچوب تنگ مادی گرفتار باشم و اين مطلب ربطی به تو ندارد كه نسبت به آن قضاوت بی جا كنی من در عين تنگدستی و تهيدستی از پروردگارم راضی و خشنودم و كمترين گله و شكايتی از او ندارم !
آری ، در ميان تهيدستان كسانی هستند كه آنچه بر دل انسان می گذرد می خوانند ، سپس آدمی را به حضرت حق و توبه ی از گناه راهنمايی می كنند .
عزّت نفس زنی تهيدست
دوستی داشتم كه در صبر و متانت ، جود و كرم و انجام كار خير و به خصوص رسيدگی به تهيدستان ، انسان كم نمونه ای بود .
او نسبت به فقرا و نيازمندان و سائلان و مشكل داران محبت فوق العاده ای داشت و جانب احترام و ادب را درباره ی آنان رعايت می كرد .
می گفت : به واسطه ی يكی از دوستانم در يكی از محلات فقير نشين قم به چند خانواده ی آبرومند در حدّ برطرف شدن نيازشان كمك می كردم و هر شب جمعه كه به قم مشرف می شدم احوال آنان را به توسّط دوستم خبر می گرفتم .
عصر پنج شنبه ای در گوشه ی مسجد معروف به مسجد طباطبايی كه وصل به حرم مطهر است و مخارج كاشی كاری آن را قبول كرده بودم به تماشای كار
اساتيد هنرمند كاشی كار ايستاده بودم ، زنی باوقار و متين سراغ مرا از يكی از خادمان حرم گرفت ، خود را به او معرفی كردم ، پولی بسيار اندك كه شايد قيمت دو گرده ی نان بود به من داد ، گفتم : چيست ؟ گفت : از شخصی كه هر هفته به من كمك می كرد به زحمت نام شما را پرسيدم ، من تا اين هفته مستحق بودم ، ولی تنها فرزند يتيمم اين هفته از خدمت سربازی آمد و مردی محترم او را برای كار به حجره اش برد و حقوقی كه برايش قرار داده كفاف هزينه ی ما را می كند و از شبی كه فرزندم حقوقش را به خانه آورد من از استحقاق درآمدم و اين پول اندك كه از كمك شما نزد من مانده بود هزينه كردنش برای من شرعی نبود ، به اين خاطر به شما برگرداندم !!
آری ، در ميان تهيدستان و فقرا كه خدای مهربان به همگان سفارش فرموده است به آنان محبت ورزند و پيامبر بزرگ به ابوذر وصيت می كند كه به آنان عشق بورز و نزديكشان رو ، چنين انسانهای باعزت و كرامتی هم يافت می شود .
چهره ای برجسته و مؤمن در لباس باربری
در حادثه ای عجيب در راه تبليغ دين كه شرحش مفصل است با مردی باربر و به اصطلاح گذشتگان « حمال » آشنا شدم كه به خاطر حالات معنوی و چهره ی ملكوتی و اخلاق انسانی اش به او دلبستگی پيدا كردم تا جايی كه اگر زمينه برايم فراهم بود هفته ای يك بار در منزلش كه در حجره ای در يكی از مساجد قديمی تهران بود به دست بوسش می رفتم . او انسانی بود كه در طول دوستی و آشنايی ام با او به اين نتيجه رسيدم كه بار امانتی كه آسمان ها و زمين و كوه ها از حملش امتناع كردند او به درستی و سلامت آن بار امانت را بر دوش تكليف حمل
كرده بود .
رابطه ی معنوی من با او تا زمان مرگش برقرار بود ، از كسانی بود كه وقتی خبر
درگذشتش را شنيدم بسيار بر من سنگين آمد . او علاقه ی عجيبی به اهل بيت (عليهم السلام) بخصوص حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) داشت ، و با دعا و قرآن انسی شگفت داشت ، تا جايی كه هر سه روز يكبار قرآن را از ابتدا تا انتها با توجه و حال قرائت می كرد .
وقتی در جلسات كميل شركت می كرد ، بودن او را غنيمت و بركت می دانستم و برايم روشن بود كه حال تضرّع و زاری و گريه ی شديد او عامل جلب رحمت خدا نسبت به آن مجلس است .
او در حالی كه بيش از نود سال از عمرش گذشته بود با نشاطی فوق العاده برای باربری بيرون می رفت و بار مردم را با مزدی عادلانه جابه جا می كرد !
با پول باربری در كمال قناعت زندگی خود را اداره می نمود و مازاد آن را به مردی كاسب كه دارای چهار فرزند بود و درآمدش با هزينه اش مساوی نبود می پرداخت و می گفت : اين مرد كاسب هم خودش محترم است و هم همسرش از خانواده ای معتبر است و من طاقت ندارم كه اين مرد برای مخارج زندگی اش شرمنده ی همسر و فرزندانش شود !
اگر باز هم مازادی از مال دنيا نصيبش می شد در راه خدا انفاق می كرد و به اين عمل راضی و خوشنود بود .
مجموعه ی اثاث و وسايل زندگی اش در حدی بود كه انسان با ديدن آن به ياد مسيح و زاهدان واقعی دنيا می افتاد .
از صدايی خوش برخوردار بود ، تا جايی كه مردم از شنيدن اذان و دعا و مناجات و قرآن خواندنش لذت می بردند ، و هرگاه در جلسات حضور نداشت احساس می كردند گوهری قيمتی را گم كرده اند . او مصداق حقيقی « عاش سعيداً و مات سعيداً » بود .
از طرفی با غرق بودن در معنويت و حسنات اخلاقی می زيست و از طرف
ديگر امور دنيای خود را با باربری اداره می كرد و سربار كسی نبود و با اين همه مازاد مال به دست آمده را در راه خدا هزينه می كرد .
او در تمام دوران زندگی اش با اين كه از سواد چندانی برخوردار نبود ولی با كسب معلوماتی كه از طريق مجالس مذهبی و نشست و برخاست با عالمان داشت، سعی كرد در اخلاق ورفتار ومنش وكردار شيعه ی حقيقی اميرمؤمنان (عليه السلام)باشد .
تا ز نور معرفت در دل صفا را ننگری *** جلوه ی آيينه ی گيتی نما را ننگری
مُلك دل جای كدورت نيست جای دلبر است *** گر سرا تاريك شد صاحب سرا را ننگری
روی جانان در دل روشن تجلی می كند *** بی چنين آيينه روی آشنا را ننگری
تا نباشد پرتو عشق حقيقی رهبرت *** گر چراغ عقل باشی پيش پا را ننگری
در مقام عشق بی نور است عقل دوربين *** چون كشد خورشيد سر نور سها را ننگری
نرم هم چون دانه كی گردد نهاد سخت تو *** تا فشار سخت اين نه آسيا را ننگری
آخر از ترك هوا واصل به دريا شد جناب *** چون تو پابست هوايی جز هوا را ننگری
3 ـ حق گويی
گاهی ممكن است هجوم باطل و فرهنگ های شيطانی به يك فرد يا به يك خانواده يا به يك جامعه ميان آنان و حق جدايی اندازد ، و پس از مدتی حق را از ياد آنان ببرد ، يا ممكن است ستمگری برای ارضای هوا و هوس خود زمينه ای فراهم آورد كه سبب پنهان ماندن حق شود . در چنين پيش آمدهايی بر مؤمن واجب است حق را اظهار كند و نقاب از چهره ی حقيقت بركشد تا بی خبری يا بی خبرانی از خواب بيدار شوند ، يا گمراهی يا گمراهانی هدايت گردند ، يا واقعيتی از اسارت نجات يابد و باطلی كوبيده شود و ملتی از خطر وسوسه ها و اغواگری های اهل باطل برهند .
در اين موارد اگر حق گو احساس كند كه با گفتن حق و اظهار حقيقت ، تلخی و دشواری و زيان و خسارت ـ هرچند سنگين و قابل توجه ـ به او وارد می شود باز هم به فرموده ی پيامبر اسلام بايد حق را بگويد و از اظهار حقيقت امتناع نورزد .
حق گويی چراغ دين را در ميان مردم روشن نگاه می دارد و تكاليف و وظايف الهی را به مردم می رساند و ياران شيطان را ضعيف و ناتوان می نمايد و به ياران خدا اضافه می كند و به آنان قدرت و نيرو می بخشد .
در اين زمينه روايات بسيار مهمی از پيامبر و اهل بيت بزرگوارش در كتاب های معتبر حديث آمده كه به برخی از آن روايات اشاره می شود .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
أتقَی النّاسِ مَن قَال الحَقَّ فِيمَا لَه وَعَليهِ(1) .
پرهيزكارترين مردم كسی است كه در آنچه به سود او و زيان اوست حق بگويد .
حضرت امام باقر (عليه السلام) فرمود :
قُلِ الحَقَّ وَلَو عَلی نَفْسِكَ(2) .
حق بگو ، گرچه به زيان خودت باشد .
حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :