قال اميرالمؤمنين(عليه السلام) : حُسْن الخُلقِ رَأسُ كُلّ برّ
هداية العلم : 182
بخش پانزدهم
آراستگی به خوشخويی
اين كه گفته می شود حسنات اخلاقی و خصايل مثبت نفسانی سبب نجات انسان در دنيا و آخرت است ، سخنی به حق و كلامی بر اساس صدق و راستی است .
بسيار اتفاق افتاده كه برخی از حسنات اخلاقی در برخی از كافران و مشركان عامل نجات آنان از اعدام و روی آوردنشان به اسلام و سبب نجاتشان در آخرت شده است .
مگر نه اين كه تعدادی از بت پرستان ، و عقيده مندان به معبودهای باطل به دعوت پيامبران پاسخ گفتند و از آلودگی بت پرستی و بی دينی درآمدند و به طهارت و پاكی معنوی آراسته شدند ، آيا روی آوردنشان به دعوت پيامبران عاملی جز تواضع و فروتنی در برابر حق بوده است ؟
مگر تواضع وفروتنی رشته ای از حسنات اخلاقی وزيبايی های معنوی نيست؟
وقتی حسنات اخلاقی در دنيا عامل نجات باشد ، يقيناً نجات بخشی اش در آخرت كه زمان جلوه ی كامل رحمت خداست بيشتر است .
اميرالمؤمنين(عليه السلام) كه به فرموده ی قرآن مجيد در آخرين آيه ی سوره ی رعد همه ی دانش كتاب نزد او بوده(1) ، و در يك كلمه ، علم او متصل به علم حضرت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ( وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَی بِاللهَ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ) رعد (13) 43 .
در مصادر روايی خاصه در روايات مختلف بيان شده است كه ( وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَاب ) حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است .
كافی : 1/229 ، باب أنه لم يجمع القرآن . . . ، حديث 6 ; أمالی صدوق : 564 ، المجلس الثالث والثمانون ، حديث 3 ; بشارة المصطفی : 193 ; بصائر الدرجات : 212 ، باب 1 ; روضة الواعظين : 1 / 105 ; مناقب : 2 / 29 ، فصل فی المسابقة بالعلم ; وسائل الشيعه : 27 / 181 ، باب 13 ، حديث 33546 ، 33564 ، 33589 ; بحار الانوار : 23 / 191 ، باب 10 ، حديث 11 و . . .
حق است ، و پس از پيامبر هيچ انسانی هم چون او قواعد و مايه های تربيتی و معارف الهی و انسانی را بيان نكرده است و بايد انصاف داد كه نمونه ی راهنمايی هايش در هيچ يك از فرهنگ های بشری هرچند از مايه های معنوی برخوردار باشد يافت نمی شود ، درباره ی حسنات اخلاقی می فرمايد :
رَأسُ الإيمانِ حُسنُ الخُلقِ وَالتَحلّی بالصِدق(1) .
سر ايمان حسنات اخلاقی و آراستگی به صدق و راستی است .
راستی عجيب است انسان با نماز و روزه و حج و زكات و خمس و صدقه كه وظيفه ی بندگی اوست خداگونه نمی شود ، ولی با آراسته شدن به حسنات اخلاقی در حقيقت جلوه گاه صفات حضرت رب و به تعبير ديگر خداگونه می شود .
تعبير از حسنات اخلاقی و آراستگی به صدق به سر ايمان تعبير عجيبی است . بدن دارای اسكلتی منظم و دست و پا و شكم و شهوت و خون و گوشت و رگ و پی و عصب و پوست است ، ولی حيات او مرهون سر اوست ، اگر سر را از بدن جدا كنند حياتی باقی نمی ماند ، همين گونه اگر جای حسنات اخلاقی و صدق و راستی در وجود انسان خالی باشد از ايمان هم خبری نخواهد بود ، و در نتيجه انسان از انسانيت كه هويت و تشخّص او به آن است محروم می ماند و به قول قرآن ( كَالأَنْعَام ) می شود و به قول اميرالمؤمنين(عليه السلام) :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ غرر الحكم : 254 ، فضيلة حسن الخلق ، حديث 5361 ; هداية العلم : 183 .
فَالصُّورَةُ صُورَةُ إنسان وَالقَلْبُ قَلبُ حَيَوان(1) .
صورتش صورت انسان ولی از نظر باطن و سيرت حيوان است .
اميرالمؤمنين(عليه السلام) صبر در امور را هم تشبيه به سر فرموده ، چنان كه در روايت آمده است :
والصَّبرُ فِی الأمورِ بِمَنزِلَةِ الرَأسِ مِن الجَسَدِ ، فَإذَا فَارَقَ الرَّأسُ الجَسَدَ فَسَدَ الجَسَدُ ، وَإذا فَارَق الصَّبرُ الأمورَ فَسَدَتِ الأُمُورُ(2) .
استقامت و پايداری در امور و نگاه داشتن خويش در مرزهای معنوی و مقررات دينی به منزله ی سر نسبت به بدن است ، هنگامی كه سر از بدن جدا شود ، بدن فاسد می گردد ، و زمانی كه صبر از خيمه ی امور رخت بربندد امور با رنگ گرفتن از هوای نفس و شيطان فاسد می شود .
حضرت سجاد (عليه السلام) نيز صبر را نسبت به ايمان به منزله ی سر برای بدن دانسته اند :
الصَّبرُ مِن الإيمانِ بِمنزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الجَسَدِ وَلاَ إيمانَ لِمَنْ لاَ صَبْرَ لَه(3) .
صبر نسبت به ايمان هم چون سر نسبت به بدن است و برای كسی را كه در برابر حوادث تلخ و شيرين و اقبال و ادبار دنيا صبر و پايداری نيست ، ايمان نيست .
ارزش تحصيل ادب
چه مطلب شگفت آوری است كه از امام به حق ناطق حضرت صادق (عليه السلام)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نهج البلاغه : 174 ، خطبه ی 86 .
2 ـ كافی : 2 / 90 ، باب الصبر ، حديث 9 ; بحار الانوار : 68 / 73 ، باب 62 ، حديث 6 .
3 ـ كافی : 2 / 89 ، باب الصبر ، حديث 4 ; تحف العقول : 281 ; بحار الانوار : 68 / 91 ، باب 62 ، حديث 46 .
روايت شده است كه ارزش آداب انسانی و حسنات اخلاقی به اندازه ای است كه اگر دو روز عمرت را به تأخير انداختند ، يك روزش را برای تحصيل حسنات و آداب بگذار ، نه برای نماز و روزه و حج و روز ديگرش را برای كمك گرفتن از حسنات برای مرگی آبرومند و معنوی :
إن أُجِّلَتْ فِی عُمُرِكَ يَوْمَينِ فَاجْعَل أحَدَهُما لاَِدَبِك لِتَسْتَعِينَ بِهِ عَلَی يَومِ مَوتِكَ(1) .
اگر دو روز عمرت را به تأخير انداختند ، يكی از آن دو روز را برای به دست آوردن ادب كه حسنات اخلاقی و حقايق معنوی است قرار داده تا به وسيله ی آن برای روز مرگت ياری بجويی .
ادب و آراستگی و حسنات اخلاقی وقتی بر صفحه ی باعظمت وجود انسان نقش می بندد ، انسان احساس شرافت و بزرگواری و ارزش و كرامت می كند و چون دريايی از خصلت های مثبت و ملكات معنوی را با خود دارد ، دنيا و عناصرش در ديده ی او كوچك می نمايد و به همين سبب خود را به امور مادی هرچه باشد و هرچند باشد نمی فروشد ، بلكه دنيا و عناصرش را نيز مطابق با مقررات قرآن و آثار اهل بيت (عليهم السلام) برای بيشتر كردن كرامت و شرافتش به كار می گيرد .
از حضرت سجاد (عليه السلام) روايت شده است :
مَن كَرُمَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيهِ الدُّنيا(2) .
كسی كه احساس شرافت و بزرگواری می نمايد ، دنيا نزد او خوار و بی مقدار است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 8 / 150 ، حديث من ولد فی الإسلام ، حديث 132 ; وسائل الشيعه : 19 / 266 ، باب 6 ، حديث 24559 .
2 ـ تحف العقول : 278 ; بحار الانوار : 75 / 135 ، باب 21 ، حديث 3 .
آری ، كسی كه دريايی بی ساحل از شرافت و كرامت و زيبايی های اخلاقی را با خود دار حكومت دنيايی و امارت بردم اگر در دست او همراه با عدالت ورزی نباشد در نظرش از كفش كهنه و پاره ای كه جز خودش حوصله ی وصله بر آن را ندارد خوارتر و حقيرتر است و اين ارزيابی از شخصيتی الهی و ملكوتی كه همه ی هستی گنجايش عظمتش را نداشت چون اميرالمؤمنين(عليه السلام) است ، همان انسان والايی كه وقتی اهل تقوا و اوليای الهی را برای صحابی بزرگوارش معرفی می كند ، در بخشی از گفتارش می فرمايد :
عَظُمَ الخَالِقُ فِی أنفُسِهِم فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أعيُنِهِم(1) .
آفريننده ی هستی در باطنشان عظيم و غير او در ديدگانشان كوچك و حقير است .
زيبايی های اخلاقی از ديدگاه لقمان حكيم
حضرت موسی بن جعفر (عليهما السلام) در ضمن توضيح و تفسير عقل و بيان جنود و لشكر اين نعمت بی نظير و اشاره به منافع اين گوهر و درّ گرانمايه عرصه ی هستی برای شاگرد كم نظير مكتب اسلام ، آگاه خبير و دانای بصير ، هشام بن حكم از قول لقمان حكيم آن يگانه ی فرزانه ، كه پروردگار مهربان او را به خاطر آراسته بودنش به حسنات اخلاقی به مقام حكمت برگزيد در نصيحت به فرزندش روايت می كند كه به فرزندش فرمود :
تَواضَعْ لِلحَقِّ تَكُنْ أعقَلَ النّاسِ وَإنَّ الكَيِّسَ لَدَی الحَقِّ يَسيرٌ . يَا بُنَیَّ ! إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَمِيقٌ قَد غَرِقَ فِيها عالَمٌ كَثِير ، فَلْتَكُن سَفِينَتُكَ فِيهَا تَقوَی اللهِ ، وَحَشْوُهَا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نهج البلاغه : 425 ، خطبه ی 184 ( معروف به متقين ) .
صفحه 350
الإيمانَ ، وشِراعُهَا التَوَكُّلَ ، وَقَيِّمُها العَقلَ ، وَدَليلُهَا العِلمَ ، وَسُكَّانُهَا الصَّبرَ(1) .
در برابر حق تواضع و فروتنی كن تا عاقل ترين مردم به حساب آيی و بی ترديد انسان زرنگ و زيرك نزد حق بی مقدار و اندك است ; زيرا ارزش انسان در تواضع به حق است نه زيركی و زرنگی . پسرم ! دنيا دريايی ژرف و عميق است ، خلق بسياری در آن غرق شده اند ، پس بايد كشتی تو در اين دريا برای رسيدن به ساحل نجات تقوای الهی و پرهيزكاری باشد ، و بارش ايمان ، و بادبانش توكل ، و ملاحش عقل ، و قطب نمايش علم ، و سكانش استقامت و صبر .
در اين قطعه ی ناب به حقايقی سعادت بخش و واقعياتی باارزش چون تواضع و تقوا ، ايمان ، توكل ، عقل ، علم و صبر اشاره شده است كه هر يك از آنها به تناسب اين نوشتار نياز به توضيح دارد .
تواضع
تواضع و فروتنی كه از زيباترين خصلت های اخلاقی است حالتی در باطن است كه انسان را وادار می كند در برابر خدا و پيامبران و امامان و اوليا و مردمی كه شايسته هستند به آنان تواضع شود نرمی نشان دهد و به خواسته های ثمربخش آنان گردن نهد و حق را در همه ی شؤونش بپذيرد .
تواضع حالتی ضد كبر است ; كبر يعنی : آن مايه ی آلوده ای كه از آن ابليس به وجود می آيد و شياطين جنی و انسی از آن شكل می گيرند ، و چون در زمامداری قرار گيرد او را تبديل به فرعون می كند ، و چون سراغ ثروتمندی رود وی را به صورت قارون نمايان می كند ، و هنگامی كه در مردم قرار گيرد از آنان فاسد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 1 / 15 ، كتاب العقل و الجهل ، حديث 12 ; وسائل الشيعه : 15 / 206 ، باب 8 ، حديث 20291 .
صفحه 351
و مفسد و ياغی و طاغی و مجرم و منافق و مشرك و كافر می سازد .
به راستی تواضع و فروتنی سر رفعت انسان را به عرش محبوبيت نزد خدا و خلق خدا می رساند ، مردم از متكبر فخرفروش طبيعتاً نفرت دارند و از متواضع خاكسار با جان و دل استقبال می كنند .
داستانی از تواضع اميرالمؤمنين (عليه السلام)
حضرت امام عسكری (عليه السلام) می فرمايد : آگاه ترين مردم به حقوق برادران دينی و سخت كوش ترينشان در برآوردن حاجات آنان ، برترينشان از نظر شأن و مقام نزد خدا هستند و هركس در دنيا به برادران دينی اش تواضع و فروتنی كند نزد خدا از صديقين به شمار می آيد و شيعه ی به حق علی بن ابی طالب (عليه السلام) است .
سپس حضرت عسكری (عليه السلام) می فرمايد : دو برادر دينی علی (عليه السلام) ـ پدر و فرزندی ـ مهمان آن حضرت شدند . امام برای خدمت به آنان برخاست و مقدمشان را گرامی داشت و هر دو را بالای مجلس نشاند و روبروی آنان نشست ، سپس فرمان داد برای هر دو غذا آوردند و آنان از آن غذا خوردند . آن گاه قنبر طشت و آفتابه و حوله ای آورد و خواست دست پدر را بشويد ، حضرت از جا جست و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا آب روی دست آن مرد بريزد . مرد دستش را به خاك ماليد و گفت : يا اميرالمؤمنين ! خدا مرا ببيند كه تو بر دست من با اين مقام و عظمتت آب می ريزی ؟! حضرت فرمود : بنشين و دستت را بشوی ; زيرا خدا تو را و برادر دينی ات را می بيند كه در اين زمينه ها امتيازی به تو ندارد و در خدمت به تو فضيلتی برای او نيست ، برادر دينی ات می خواهد با شستن دست تو در بهشت زمينه ی خدمت به نفع خودش فراهم سازد ، آن هم خدمتی ده ها برابر عدد اهل دنيا و بر شمار خدمتكارانی كه در دنيا هستند !
صفحه 352
پس مرد نشست و علی (عليه السلام) به او گفت : تو را به حقی كه از من می شناسی و آن را عظيم و بزرگ می شماری و تواضعی كه برای خدا داری تا به آن پاداشت دهند سوگند می دهم كه مرا به آنچه كه از خدمتم به تو افتخارت داده اند واگذاری و آنچنان با آرامش دستت را به وسيله ی من بشويی كه گويا قنبر آب روی دستت می ريزد !
آن مرد تسليم تواضع علی (عليه السلام) شد و دستش را با آب ريختن اميرالمؤمنين (عليه السلام)شست . وقتی كار تمام شد آفتابه را به فرزندش محمد بن حنفيه داد و فرمود : پسرم اگر فقط فرزند اين مرد مهمان من بود من خود آب به روی دستش می ريختم ولی خدای عزّ و جلّ نمی پسندد كه بين پدر و پسر را چون با هم هستند فرق نگذارم ، پدر به روی دست پدر آب ريخت و بايد در اين موقعيت پسر روی دست پسر آب بريزد . پس محمد حنفيه به روی دست پسر آب ريخت و پسر دستش را شست . آن گاه حضرت عسكری (عليه السلام) فرمود : كسی كه علی (عليه السلام) را در تواضع و فروتنی پيروی كند شيعه ی واقعی او است(1) .
حضرت صادق (عليه السلام) از پدرانش روايت می كند :
إنّ مِن التَّواضُعِ أن يَرضَی الرَّجُلُ بِالمَجلسِ دُونَ المَجلسِ ، وأن يُسلِّمَ عَلی مَن يَلقی ، وَأن يَترُكَ المِراءَ وإن كانَ مُحِقّاً ، وَلاَ يُحِبُّ أن يُحمَدَ عَلَی التَّقْوَی(2) .
بخشی از تواضع به اين است كه انسان در هر مجلسی وارد شد هرجا كه جا هست بنشيند و برای خود جای نشستن خاصی را در نظر نداشته باشد ، و هركه را ملاقات می كند به او سلام دهد ، و جدال و ستيز در سخن را واگذارد ، گرچه حق با او باشد ، و دوست نداشته باشد كه او را بر تقوايی كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير امام عسكری : 325 ، التواضع وفضل خدمة الضعيف ، حديث 173 ; بحار الانوار : 72 / 117 ، باب 51 ، حديث 1 .
2 ـ معانی الاخبار : 381 ، باب النوادر المعانی ، حديث 9 ; بحار الانوار : 72 / 465 ، باب 95 ، حديث 4 .
صفحه 353
دارد ستايش كنند .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
التَّواضُعُ أصلُ كُلِّ خَير نَفيس وَمَرتَبة رَفِيعَة ، وَلو كَانَ لِلتَّواضُعِ لُغَةٌ يَفْهَمُهَا الخَلْقُ لَنَطَق عَن حَقايِقِ مَا فِی مَخفيّاتِ العَوَاقِبِ ، وَالتَّوَاضُعُ مَا يكونُ للهِِ وفِی اللهِ وَمَا سَواهُ مَكرٌ ، وَمَن تَواضَعَ للهِِ شَرَّفَهُ اللهُ عَلی كَثير مِن عبادِهِ(1) .
فروتنی ريشه ی هر خير باارزشی است و مرتبه و مقام بلندی است ، اگر برای تواضع لغتی وجود داشت كه مردمان آن را می فهميدند ، هر آينه از حقايق آنچه در پنهان سرانجام ها بود سخن می گفت و تواضع آن است كه در راه خدا و برای خداست و جز آن مكر و حيله است و كسی كه برای خدا تواضع كند ، خدا او را بر بسياری از بندگانش شرافت می دهد .
تواضع محمد بن مسلم
محمد بن مسلم چنان كه در كتاب های رجال آمده از اعاظم اصحاب حضرت امام باقر و حضرت امام صادق (عليهما السلام) و از راويان حديث و بسيار مورد اطمينان و انسانی عادل است كه روايات اهل بيت او را جزء مقربان و صدّيقان دانسته اند .
ابونصر می گويد : از عبدالله بن محمد بن خالد درباره ی محمد بن مسلم پرسيدم ؟ گفت : مردی بسيار بزرگوار ولی از نظر مال دنيايی تنگدست بود ، امام باقر (عليه السلام) به او فرمود : ای محمد ! فروتنی پيشه كن . زمانی كه به كوفه بازگشت ظرفی بافته شده از نی كه معمولا در آن خرما می ريختند پر از خرما با ترازويی برداشت و كنار در مسجد جامع نشست و صدايش را به خرمافروشی بلند كرد .
عشيره ی او نزدش آمدند و گفتند : با اين كاری كه پيشه كرده ای ما را رسوا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مصباح الشريعه : 72 ، باب الثانی و الثلاثون فی التواضع ; بحار الانوار : 72 / 121 ، باب 51 ، حديث 12 .
صفحه 354
ساختی اين كار در شأن تو و قبيله ی ما نيست . گفت مولايم حضرت باقر (عليه السلام) مرا به يكی از خصلت های اخلاقی و حسنات نفسی كه تواضع است فرمان داده و من هرگز با پيشوا و رهبر الهی ام مخالفت نمیورزم و اينجا را ترك نمی كنم تا از فروش همه ی خرما آسوده شوم . قبيله اش به او گفتند : اكنون كه برای خود از شغل و كسب چاره ای نمی بينی ، پس در ميان بازار آسياب داران برو و آسياب و شتری برای آسيا كردن گندم و جو آماده كن .
تواضع شگفت آور پيامبر
امام صادق (عليه السلام) می فرمايد : مردی بيابانی نزد پيامبر اسلام آمد و گفت : ای پيامبر خدا ! با اين ناقه ات با من مسابقه می دهی ؟ حضرت با او مسابقه داد و مرد بيابانی مسابقه را برد . پيامبر به او فرمود : شما شتر مرا بالا برديد ، خدا دوست داشت كه آن را پايين بياورد ، كوه ها در برابر كشتی نوح گردنكشی كردند و كوه جودی نهايت تواضع را از خود نشان داد ، خدا هم كشتی نوح را بر آن فرود آورد(1) .
و نيز امام صادق (عليه السلام) می فرمايد :
رسول خدا شب پنج شنبه ای در مسجد قبا افطار كرد ، پس از افطار فرمود آيا آبی برای خوردن يافت می شود ؟ اوس بن خولی انصاری قدحی بزرگ از آب مخلوط با عسل برای حضرت آورد ، هنگامی كه لب به آن قدح زد قدح را از لب مبارك دور كرد و فرمود : دو آشاميدنی است كه به يكی اكتفا می شود ، من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال : قدم أعرابي علی النبي (صلی الله عليه وآله وسلم) فقال : يا رسول الله ! تسابقني بناقتك هذه ، قال : فسابقه فسبقه الأعرابي ، فقال رسول الله (صلی الله عليه وآله وسلم) : إنكم رفعتموها فأحب الله أن يضعها ، إن الجبال تطاولت لسفينة نوح وكان الجودي أشد تواضعا ، فحط الله بها علی الجودي .
الزهد : 61 ، باب التواضع والكبر ; بحار الانوار : 72 / 123 ، باب 51 ، حديث 18 .
صفحه 355
اين مخلوط را نمی خورم و بر مردم هم حرام نمی كنم ولی برای خدا فروتنی می نمايم ; زيرا هركس برای خدا فروتنی كند خدا او را رفعت می دهد و هركس تكبر ورزد خدا او را پست می نمايد ، و كسی كه در معيشتش ميانه روی پيشه كند خدا به او روزی می بخشد و كسی كه ولخرجی كند خدا او را محروم می نمايد ، و كسی كه بسيار ياد مرگ كند خدا به او محبت میورزد(1) .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : خدا به داود وحی كرد :
يَا دَاوُدَ كَما أنّ أقرَبَ النَّاسِ مِنَ اللهِ المُتَواضِعوُنَ ، كَذلِكَ أبعَدُ النّاسِ مِنَ اللهِ المُتَكبِّرُونَ(2) .
ای داود ! چنان كه نزديك ترين مردم به خدا فروتنانند ، دورترين مردم از خدا متكبرانند .
علامه ی مجلسی در رابطه با تواضع می فرمايد :
تواضع ترك تكبّر و ذلت و خاكساری در برابر پيامبر و امامان و مردم مؤمن است ، تواضع نفرت از رفعت و چيره گی است و همه ی اين امور موجب قرب انسان به حق و ضدش موجب دوری انسان از خداست(3) .
در هر صورت تواضع و فروتنی در برابر حق و شؤون حق كه از جلوه هايش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ عن عبد الرحمن بن الحجاج ، عن أبی عبد الله (عليه السلام) قال : أفطر رسول الله (صلی الله عليه وآله وسلم) عشية خميس فی مسجد قبا ، فقال : هل من شراب ، فاتاه أوس بن خولی الأنصاری بعس مخيض بعسل ، فلما وضعه علی فيه نحاه ، ثم قال : شرابان يكتفی بأحدهما من صاحبه لا أشربه ولا أحرمه ، ولكن أتواضع للهِ ، فان من تواضع للهِ رفعه الله ، ومن تكبر خفضه الله ، ومن اقتصد في معيشته رزقه الله ، ومن بذر حرمه الله ، ومن أكثر ذكر الموت أحبه الله .
كافی : 2 / 122 ، باب التواضع ، حديث 3 ; وسائل الشيعه : 15 / 277 ، باب 31 ، حديث 20505 .
2 ـ كافی : 2 / 123 ، باب التواضع ، حديث 11 ; بحار الانوار : 72 / 132 ، باب 51 ، حديث 34 .
3 ـ بحار الانوار : 72 / 132 ، باب 51 ، ذيل حديث 34 .
صفحه 356
قبول فرمان های خدا و اوامر و نواهی پيامبر و خواسته های امامان و نرمی داشتن در برابر زن و فرزند و پدر و مادر و عموم مردم است از باارزش ترين زيبايی های اخلاق و از حسنات ملكوتيه و خصال عرشيه است .
لقمان حكيم پس از اين كه فرزندش را به تواضع توجه می دهد می فرمايد : آنان كه خود را زرنگ و تيز می دانند و تصور می كنند اين زرنگی و تيزی آنان را از حق بی نياز می نمايد سخت در اشتباهند ; زيرا زرنگ و تيز با همه ی زرنگی و تيزيش نزد حق بی مقدار و ناچيز است و بدون حق ارزش قابل توجهی ندارد .
تقوا و پرهيزكاری
لقمان در سخنان حكيمانه اش به فرزندش می گويد : در اين دنيايی كه دريايی عميق است و خلق بسياری در آن غرق شده اند كشتی خود را تقوا قرار داده تا اين كشتی تو را از ميان امواج خطر و طوفان های خانمان برانداز هوا و هوس سالم به ساحل نجات برساند .
تقوا از ماده ی « وقی » است . وقی يعنی حصار ، قلعه ی حمايت ، حافظ ، نگهدار و سپر كه اين حصار محكم الهی با تمرين ترك گناه به وجود می آيد و انسان را در پناه و حمايت و حفظ خود قرار می دهد و در نتيجه در دنيا از شرور و فتن و فساد و معصيت و گناه و تجاوز در امان قرار می گيرد و در آخرت از عذاب دوزخ و آتش ابد مصونيت می يابد .
از امام صادق (عليه السلام) از تفسير تقوا پرسيدند : حضرت جوابی معنوی و پاسخی ملكوتی دادند :
أن لاَ يَفْقِدَك اللهُ حَيثُ أمرَك وَلاَ يَراك حَيثُ نَهاك(1) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ عدة الداعی : 303 ; بحار الانوار : 67 / 285 ، باب 56 ، حديث 8 .
صفحه 357
در آنجا و در موقعيت و مكانتی كه فرمانت داده قرار داشته باشی (مانند بودن در همه ی عبادات و بودن در عرصه ی خدمت به خلق و انجام كار خير جايت را خالی نبيند ) و در آنجا كه تو را نهی فرموده نباشی مشاهده ات نكند .
و اين توضيح حضرت در حقيقت بيان عمق تقواست .
قرآن و آثار تقوا
آنان كه علاقه دارند خود را تا آنجا كه قدرت دارند و می توانند از دچار شدن به فتنه و فساد و گناه و معصيت و خلاصه گرفتار شدن به عذاب قيامت حفظ كنند و در اين زمينه ها تقوا به خرج دهند هدايت قرآن نسبت به آنان مؤثر است .
( ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدیً لِلْمُتَّقِينَ )(1) .
اين است كتابی كه در ( حقانيت ) آن هيچ ترديدی نيست ، ( و ) مايه ی هدايت تقوا پيشگان است .
آنان كه می خواهند برّ و نيكی از افق وجودشان طلوع كند و به هر خير و خوبی آراسته شوند همه ی برّ و خير و خوبی و نيكی در تقواست .
( وَلَكِنَّ الْبِرِّ مَنِ اتَّقَی )(2) .
بلكه نيكی آن است كه كسی تقوا پيشه كند .
آنان كه می خواهند فردای قيامت علم بی جهل ، عزت بی ذلّت ، ثروت بی فقر ، حيات بی مرگ به دست آورند(3) راهی جز پيشه كردن تقوا و پرهيز از همه ی معاصی و روی آوردن به همه ی واجباتی كه به آنان تعلّق می گيرد ندارند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره ( 2 ) : 2 .
2 ـ بقره ( 2 ) : 189 .
3 ـ المفردات راغب .
صفحه 358
( . . . وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ )(1) .
و از خدا بترسيد ، باشد كه رستگار گرديد .
آنان كه مشتاق معيت با حق هستند و علاقه دارند هميشه و در همه جا با خدا باشند و از انس با او لذت ببرند و از سرمايه ی همراهی با او و همراهی او با خود بهره مند شوند بايد تقوا پيشه كنند .
( . . . وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ )(2) .
و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقوا پيشگان است .
آنان كه از سختی عقاب و جريمه ی خدا بيم دارند و نمی خواهند چشم به هم زدنی دچار عذاب قيامت شوند ، چاره ای جز تقوا ورزيدن ندارند .
( . . . وَاتَّقُوْا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ )(3) .
و از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است .
آنان كه دوست دارند برای آخرت خود بهترين زاد و توشه را تهيه كنند و كنار آن زاد و توشه تا ابد با آسودگی خاطر بهره مند گردند و از هر شر و رنج و مشكلی در امان باشند بايد به تهيه ی تقوا برخيزند كه به فرموده ی قرآن ، تقوا بهترين زاد و توشه برای انسان است .
( . . . وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَی . . . )(4) .
و برای خود توشه برگيريد كه در حقيقت ، بهترين توشه ، پرهيزگاری است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره ( 2 ) : 189 .
2 ـ بقره ( 2 ) : 194 .
3 ـ بقره ( 2 ) : 196 .
4 ـ بقره ( 2 ) : 197 .
صفحه 359
آنان كه می خواهند در همه ی شؤون حيات و برای هميشه مورد محبت خدا قرار گيرند و در عرصه ی محبوبيت حضرت دوست راه يابند ، تنها كاری كه اين محبوبيت را تحقق می دهد ، تقوا است .
( . . . فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ )(1) .
بی ترديد خداوند ، پرهيزگاران را دوست دارد .
آنان كه علاقه دارند از كيد و مكر دشمنان در امان بمانند و دوست دارند هيچ كيدی از سوی دشمن به آنان زيان نزند بايد در حصار تقوا منزل گزينند و در پناه تقوا بيارامند .
كسانی كه می خواهند زحماتشان و كار و كوششان چه در مرحله ی عبادت و چه در زمينه ی خدمت به خلق خدا و چه در اعمال خير مورد قبول حضرت حق قرار گيرد و به اين خاطر به بهشت ابد راه يابند واجب است تقوا پيشه كنند ، يعنی درب همه ی گناهان را به روی خود ببندند ; زيرا باطن گناه آتش است و اين آتش خوبی ها را می سوزاند و نمی گذارد باقی بماند تا به نقطه ی قبول حق برسد !
( . . . إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ )(2) .
خدا فقط از تقوا پيشگان می پذيرد .
كسانی كه عاشق رحمت خدايند و اشتياق رسيدن به آن را دارند و می خواهند هم چون ماهی در دريا غرق رحمت دوست شوند بايد از راه تقوا خود را به آن حقيقت الهيه برسانند و با بال تقوا به آن آسمان بی نهايت پرواز كنند .
( . . . وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ )(3) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آل عمران ( 3 ) : 76 .
2 ـ مائده ( 5 ) : 27 .
3 ـ انعام ( 6 ) : 155 .
صفحه 360
و پرهيزگاری نماييد ، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد .
جامعه و ملّتی كه دنبال برف و باران به موقع و از پی ارزاق فراوان هستند و علاقه دارند از هر دری بركات الهی به آنان ببارد و همه ی مشكلاتشان از بركت آن بركات حل شود بايد به ايمان و تقوا روی آرند و در اين دو زمينه قدم ثابت داشته باشند .
( وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ . . . )(1) .
و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعاً بركاتی از آسمان و زمين برايشان می گشوديم .
آنان كه می خواهند قدرت تشخيص حق را از باطل در همه ی امور پيدا كنند و زشتی هايشان محو شود و مورد آمرزش حضرت حق قرار گيرند و ازفضل و احسان عظيم پروردگار بهره مند شوند واجب است در همه ی امور زندگی خويش تقوا را رعايت نمايند .
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَل لَكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ )(2) .
ای كسانی كه ايمان آورده ايد ، اگر از خدا پروا داريد ، برای شما ] نيروی [تشخيص ] حق از باطل [ قرار می دهد ; و گناهانتان را از شما می زدايد ; و شما را می آمرزد ; و خدا دارای بخشش بزرگ است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اعراف ( 7 ) : 96 .
2 ـ انفال ( 8 ) : 29 .
صفحه 361
روايات و تقوا
يعقوب بن شعيب می گويد : از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم می فرمود :
مَا نَقَلَ اللهُ عَزّ وَجلّ عَبداً مِن ذُلِّ المَعَاصِی إلَی عِزِّ التَّقوَی إلاّ أغنَاهُ مِن غَيرِ مَال وَأعَزَّهُ مِن غَيرِ عَشِيرَة وَآنَسَهُ مِن غَيرِ بَشَر(1) .
خدای عز و جل بنده ای را از ذلّت گناهان به عزت تقوا منتقل نكرد مگر اين كه او را بدون مال بی نياز كرد و بدون قوم و قبيله عزت بخشيد و بدون يك بشر انس داد .
امام باقر (عليه السلام) می فرمايد : اميرالمؤمنين (عليه السلام) همواره می فرمود : برای اهل تقوا نشانه هايی است كه به آنها شناخته می شوند : راستی در سخن ، ادای امانت ، وفای به پيمان ، كمی عجز و بخل ، صله ی ارحام ، مهرورزی به ناتوانان ، كمی موافقت با زنان ، بذل نيكی ، حسن خلق ، گستردگی بردباری و پيروی دانش در آنچه كه انسان را به خدا نزديك می كند ، خوشا به حال اهل تقوا ، و بر آنان باد خوبی عاقبت(2) .
مردی به محضر حضرت سجاد (عليه السلام) آمد و گفت : من گرفتار زنانم ، روزی زنا می كنم و روزی روزه می گيرم ، آيا روزه ام كفاره ی زنايم می شود ؟ حضرت به او فرمود : چيزی نزد خدا محبوب تر از اين نيست كه اطاعت شود و از معصيت او بپرهيزند ، بنابراين نه زنا كن و نه روزه بگير ، سپس او را نزديك خود خواند و دستش را گرفت و به او خطاب كرد ، عمل اهل دوزخ را انجام می دهی و اميد به ورود به بهشت را داری ؟(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 2 / 76 ، باب الطاعة و التقوی ، حديث 8 ; بحار الانوار : 67 / 282 ، باب 56 ، حديث 1 .
2 ـ خصال : 2 / 483 ، حديث 56 ; تفسير عياشی : 2 / 213 .
3 ـ كافی : 5 / 541 ، باب الزانی ، حديث 5 ; عدة الداعی : 313 ; بحار الانوار : 67 / 286 ، باب 56 .
صفحه 362
در وصيت پيامبر به ابوذر است :
عَلَيكَ بِتَقویَ الله فإنّهُ رأسُ الأمرِ كُلّه(1) .
بر تو باد به تقوا و خداترسی ، زيرا تقوا رأس همه ی كارهاست .
ايمان
ايمان كه ظرف پاك و باارزشش قلب است به معنای باور واقعی و تصديق حقيقی است .
باور داشتن خدا و قيامت و فرشتگان و پيامبران و وحی بودن قرآن ايمان است كه محصولش عمل صالح و اخلاق حسنه است و از بركت آن اعمال را می پذيرند و گناه را می بخشند .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) در روايتی بسيار مهم درباره ی ارزش ايمان می فرمايد :
مَا مِن شیء أحبّ إلی الله مِن الإيمان والعملِ الصالِحِ وَتَركُ مَا أُمِرَ أن يُترَك(2) .
چيزی نزد خدا محبوب تر از ايمان و عمل شايسته و ترك محرماتی كه به ترك آن فرمان داده اند نيست .
امام صادق (عليه السلام) درباره ی ارزش مؤمن فرموده :
المُؤمنُ أعظمُ حُرمَةً مِن الكَعْبَة(3) .
مؤمن از نظر حرمت و احترام از كعبه عظيم تر است .
و در روايتی آمده كه رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) به كعبه نظر انداخت و فرمود :
مَرحباً بالبيتِ مَا أعظَمَك وأعظمَ حُرمَتك عَلی الله ، والله للمؤمِن أعظَمُ حُرمَةً مِنك ;
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ خصال : 2 / 523 ، حديث 13 ; بحار الانوار : 67 / 289 ، باب 56 ، حديث 21 .
2 ـ بحار الانوار : 64 / 71 ، الأخبار ، حديث 37 .
3 ـ خصال : 1 / 27 ، حديث 95 ; بحار الانوار : 65 / 16 ، باب 15 ، حديث 20 .
صفحه 363
لأنّ اللهَ حَرَّمَ مِنْكَ وَاحِدَةً وَمِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلاثَة : مَالَه وَدَمَه وَأن يظن بِه الظن السوء(1) .
خوشا به بيت ، چه باعظمتی و چه بزرگ است حرمتت بر خدا ، به خدا سوگندن مؤمن حرمتش از حرمت تو بزرگ تر است ، زيرا خدا يك حرمت برای تو قرار داده و برای مؤمن سه حرمت ، حرمت مال ، حرمت خون و حرمت اين كه به او گمان بد برده شود .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره ی ايمان فرموده :
الإيمان شجرةٌ أصلُها اليَقين ، و فرعُها التُقی ، وَنورُها الحياء ، وثَمرُها السّخا(2) .
ايمان درختی است كه ريشه اش باور استوار قلبی و تنه اش تقوا و نورش حيا و ميوه اش سخاست .
و نيز از آن حضرت روايت شده است :
أصلُ الإيمانِ حُسنُ التَّسليمِ لاِمرِ الله(3) .
ريشه ی ايمان نيكو تسليم بودن نسبت به فرمان خداست .
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود :
الإيمان عقدٌ بِالقلبِ ولَفظٌ باللسانِ وعَملٌ بِالجَوارِح(4) .
ايمان اعتقاد به قلب و گفتن به زبان و عمل بوسيله ی اعضا است .
ايمان بار بسيار سنگين معنوی است كه كشتی زندگی انسان را از ميان امواج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ روضة الواعظين : 2 / 293 ، مجلس فی ذكر مناقب أصحاب الأئمة ; بحار الانوار : 64 / 71 ، الأخبار ، حديث 39 .
2 ـ غرر الحكم : 87 ، حقيقة الايمان ، حديث 1441 .
3 ـ غرر الحكم : 87 ، حقيقة الايمان ، حديث 1444 ; هداية العلم : 62 .
4 ـ معانی الاخبار : 186 ، حديث 2 ; بحار الانوار : 66 / 65 ، باب 30 ، حديث 13 .
صفحه 364
و طوفان های دريای دنيای مادی و از ميان خطرات و فتنه ها با آرامی و استواری به ساحل نجات می رساند .
توكل
بادبان كشتی نجات بخش انسان توكل است ، حقيقتی كه قرآن و روايات انسان را برای حل مشكلات و تقويت روح و آسان شدن زندگی و ادامه ی حيات دينی به آن دعوت می كنند .
توكل تسليم بودن به خواسته های حق و اعتماد صد در صد به قدرت و كارگشای او و او را در همه ی امور زندگی وكيل و كارگذار گرفتن است .
انسان هنگامی كه به طور جدی به خدا اعتماد كند و حضرت او را وكيل خود بگيرد ، يقيناً آن محبوب مهربان و آن قادر مشكل گشا همه ی زمينه های مادی و معنوی و انسانی را به گونه ای به نفع انسان هماهنگ می كند كه امور در جريان اصلی خود قرار می گيرد و هر كاری در جهت منافع مشروع انسان پيش می رود .
( . . . فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ )(1) .
هنگامی كه بر انجام كاری پس از طی مقدمات آن و مشورت با صالحان تصميم گرفتی بر خدا اعتماد و توكل نما ، زيرا خدا متوكّلان را دوست دارد .
( . . . فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ وَكَفَی بِاللّهِ وَكِيلاً )(2) .
از منافقان و دورويان و سست دينان و ياوه گويان روی گردان و بر خدا توكل كن و خدا از نظر كارسازی و قيام به امور بندگان كافی است .
امام صادق (عليه السلام) می فرمايد : ابليس گفت : پنج كس است كه مرا بر آنها تسلطی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آل عمران ( 3 ) : 159 .
2 ـ نساء ( 4 ) : 81 .
صفحه 365
نيست و ديگر مردمان در قبضه ی قدرت من هستند :
مَنِ اعتَصَمَ بِاللهِ عَن نيّة صَادِقَة وَاتَّكَلَ عَلَيهِ فِی جَميعِ أُمورِهِ ، وَمَن كَثُر تَسبيحَه فی لَيلِه وَنَهارِهِ ، وَمَن رَضِیَ لاِخيهِ المُؤمِنِ مَا يَرضاهُ لِنَفسِهِ ، ومَن لَم يَجْزَعْ عَلَی المُصيبَةِ حِينَ تُصيبُه ، ومَن رَضِیَ بِما قَسَّم اللهُ لَه وَلَم يَهْتَمَّ لِرِزْقِه(1) .
كسی كه از روی نيت صادقه به خدا تمسك جويد و در همه ی امورش بر خدا توكل نمايد و تسبيحش در شب و روز زياد باشد و برای برادر مؤمنش آنچه را برای خود می پسندد بپسندد و بر مصيبت چون به او رسد بی تابی ننمايد و به آنچه خدا از روزی ، نصيب او نموده ، راضی باشد و برای روزی خود تن به زحمت و رنج غيرمتعارف ندهد .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) از امين وحی جبرئيل پرسيد توكّل بر خدا چيست ؟ جبرئيل گفت :
العِلمُ بِأنَّ المَخلُوقَ لاَ يَضُرُّ وَلاَ يَنْفَعُ ، وَلاَ يُعطِی وَلاَ يَمنَعُ ، وَإستِعمَالُ اليَأْس مِنَ الخَلقِ . فَإذَا كانَ العَبدُ كَذلك لَم يَعمَل لاِحد سِوَی اللهِ ، وَلَم يَرْجُ وَلَم يَخفْ سِوَی اللهِ ، وَلَم يَطمَعْ فِی أحَدِ سِوَی اللهِ فَهذا هُوَ التَّوكُّلُ(2) .
آگاهی به اين كه مخلوق زيان و سود نمی زند و عطا و منع به دست او نيست و نااميد بودن از همه ی خلق . چون عبد اين چنين باشد برای احدی جز خدا نمی كوشد ، و به احدی اميد نمی بندد ، و از كسی نمی ترسد جز خدا ، و طمع در كسی نمی كند جز خدا ، اين است توكل .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ خصال : 1 / 285 ، حديث 37 ; بحار الانوار : 90 / 177 ، باب 3 ، حديث 4 .
2 ـ معانی الاخبار : 260 ، حديث 1 ; بحار الانوار : 68 / 138 ، باب 63 ، حديث 23 .
صفحه 366
داستانی از توكل يك انسان باايمان
عبدالله هبيری كه از شخصيت های ايمانی و انسانی خدمتگذار و دلسوز بود ساليانی چند فقط به خاطر خدمت به مردم و پيش گيری از ظلم در ادارات بنی اميه كارگزار بود . پس از سقوط بنی اميه بيكار شد و از خدمت رسانی به مردم باز ماند و پس از هزينه كردن آخرين حقوق مالی اش در مضيقه و تنگدستی افتاد .
روزی از شدت تنگدستی و بيكاری به در خانه ی احمد بن خالد وزير مأمون كه مردی بداخلاق و تندخو بود آمد . احمد كه او را می شناخت از ديدن او بسيار ناراحت شد و به او اعتنايی نكرد ، عبدالله به طور مكرر به خانه ی وزير مراجعه كرد ولی پاسخی نشنيد و محبتی نديد . احمد كه از پی در پی آمدن عبدالله به ستوه آمده بود به غلامش گفت او را به هر صورتی كه می دانی از در خانه ی من بران و به او اعلام كن كه من هيچ گونه كمكی به تو نخواهم كرد !
غلام كه عبدالله را آدم باشخصيت و انسان باوقار و بزرگواری می ديد از دادن آن پيام تلخ خودداری كرد و خود از نزد خود سه هزار دينار طلا به خانه ی عبدالله برد و گفت : وزير سلام رساندند و گفتند اين مقدار پول را مصرف كنيد كه برای آينده هم فكری خواهيم كرد .
عبدالله گفت : من به گدايی در آن خانه نيامدم ، نيازی به پول وزير ندارم ، من اعتماد و توكلم به خداست ، خدا كليد حلّ مشكلات مشكل داران را به دست اهل قدرت و مكنت و ثروت و مال و منال قرار داده است ، امروز كه احمد بن خالد وزير مملكت است ، كليد حل مشكل من از جانب خدا در دست اوست . من اگر در خانه ی او می آيم به شخص خودش كار ندارم ، مرتب می آيم كه اگر كليد حل مشكل من در دست اوست از آن دست بيرون آورم و اگر نيست پس از ثابت شدنش رفت و آمدم را قطع می كنم ، پول را به صاحبش برگردان كه من فردا هم به
صفحه 367
محل نخستوزيری خواهم آمد .
احمد بن خالد روز ديگر چون چشمش به عبدالله افتاد ، بسيار ناراحت شد و به نديمش گفت : مگر پيام مرا به او نرساندی ؟ غلام داستان برخوردش را با عبدالله گفت . وزير به خشم آمد و گفت : با قدرتی كه در اختيار دارم به حسابش خواهم رسيد !
احمد بن خالد هنگامی كه پس از گفتگويش با غلام وارد بر مأمون شد ، مأمون گفت : يكی دو روز است تصميم دارم برای استان مصر كه استانی ثروتمند است استانداری بفرستم . به نظر تو چه شخصی برای آن منطقه لياقت دارد ؟
نخستوزير كه تصميم داشت يكی از دوستان نزديكش را معرفی كند و به قول معروف رابطه را بر ضابطه ترجيح دهد خواست بگويد عبدالله زبيری ، زبانش بی اختيار پيچانده شد و گفت : عبدالله هبيری . مأمون گفت : مگر عبدالله هبيری زنده است ؟ او مردی است عاقل و كاردان و برای اين پست بسيار مناسب است . وزير گفت : او دشمن خاندان بنی عباس است . مأمون گفت : آنقدر به او محبت می كنيم تا دوست ما شود . وزير گفت : او به سن كهولت رسيده و برای اين پست شايسته نيست . مأمون گفت : او عقل فعال و دنيايی از تجربه است ، فعلا سيصد هزار درهم جهت خرج سفر در اختيارش بگذار تا به مصر رود و به كارگردانی آن منطقه ی حاصل خيز مشغول شود .
لقمان حكيم در پايان موعظه اش به فرزندش فرمود : بايد عقل ملاح كشتی زندگی و قطب نمايش دانش و علم و سكّانش صبر باشد(1) ، بی ترديد اين گونه زندگی كه كشتی اش تقوا و بارش ايمان و بادبانش توكل و ملاحش عقل و قطب نمايش دانش و سكّانش صبر باشد زندگی معقول و پربار و مفيدی است و ساحل نجاتش بهشت الهی است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 1 / 16 ، كتاب العقل و الجهل ، حديث 12 ; تحف العقول : 383 ; وسائل الشيعه : 15 / 206 ، باب 8 ، حديث 20291 .
1 ـ خصال : 2 / 523 ، حديث 13 ; بحار الانوار : 67 / 289 ، باب 56 ، حديث 21 .
2 ـ بحار الانوار : 64 / 71 ، الأخبار ، حديث 37 .
3 ـ خصال : 1 / 27 ، حديث 95 ; بحار الانوار : 65 / 16 ، باب 15 ، حديث 20 .
لأنّ اللهَ حَرَّمَ مِنْكَ وَاحِدَةً وَمِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلاثَة : مَالَه وَدَمَه وَأن يظن بِه الظن السوء(1) .
خوشا به بيت ، چه باعظمتی و چه بزرگ است حرمتت بر خدا ، به خدا سوگندن مؤمن حرمتش از حرمت تو بزرگ تر است ، زيرا خدا يك حرمت برای تو قرار داده و برای مؤمن سه حرمت ، حرمت مال ، حرمت خون و حرمت اين كه به او گمان بد برده شود .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره ی ايمان فرموده :
الإيمان شجرةٌ أصلُها اليَقين ، و فرعُها التُقی ، وَنورُها الحياء ، وثَمرُها السّخا(2) .
ايمان درختی است كه ريشه اش باور استوار قلبی و تنه اش تقوا و نورش حيا و ميوه اش سخاست .
و نيز از آن حضرت روايت شده است :
أصلُ الإيمانِ حُسنُ التَّسليمِ لاِمرِ الله(3) .
ريشه ی ايمان نيكو تسليم بودن نسبت به فرمان خداست .
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود :
الإيمان عقدٌ بِالقلبِ ولَفظٌ باللسانِ وعَملٌ بِالجَوارِح(4) .
ايمان اعتقاد به قلب و گفتن به زبان و عمل بوسيله ی اعضا است .
ايمان بار بسيار سنگين معنوی است كه كشتی زندگی انسان را از ميان امواج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ روضة الواعظين : 2 / 293 ، مجلس فی ذكر مناقب أصحاب الأئمة ; بحار الانوار : 64 / 71 ، الأخبار ، حديث 39 .
2 ـ غرر الحكم : 87 ، حقيقة الايمان ، حديث 1441 .
3 ـ غرر الحكم : 87 ، حقيقة الايمان ، حديث 1444 ; هداية العلم : 62 .
4 ـ معانی الاخبار : 186 ، حديث 2 ; بحار الانوار : 66 / 65 ، باب 30 ، حديث 13 .
و طوفان های دريای دنيای مادی و از ميان خطرات و فتنه ها با آرامی و استواری به ساحل نجات می رساند .
توكل
بادبان كشتی نجات بخش انسان توكل است ، حقيقتی كه قرآن و روايات انسان را برای حل مشكلات و تقويت روح و آسان شدن زندگی و ادامه ی حيات دينی به آن دعوت می كنند .
توكل تسليم بودن به خواسته های حق و اعتماد صد در صد به قدرت و كارگشای او و او را در همه ی امور زندگی وكيل و كارگذار گرفتن است .
انسان هنگامی كه به طور جدی به خدا اعتماد كند و حضرت او را وكيل خود بگيرد ، يقيناً آن محبوب مهربان و آن قادر مشكل گشا همه ی زمينه های مادی و معنوی و انسانی را به گونه ای به نفع انسان هماهنگ می كند كه امور در جريان اصلی خود قرار می گيرد و هر كاری در جهت منافع مشروع انسان پيش می رود .
( . . . فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ )(1) .
هنگامی كه بر انجام كاری پس از طی مقدمات آن و مشورت با صالحان تصميم گرفتی بر خدا اعتماد و توكل نما ، زيرا خدا متوكّلان را دوست دارد .
( . . . فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ وَكَفَی بِاللّهِ وَكِيلاً )(2) .
از منافقان و دورويان و سست دينان و ياوه گويان روی گردان و بر خدا توكل كن و خدا از نظر كارسازی و قيام به امور بندگان كافی است .
امام صادق (عليه السلام) می فرمايد : ابليس گفت : پنج كس است كه مرا بر آنها تسلطی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آل عمران ( 3 ) : 159 .
2 ـ نساء ( 4 ) : 81 .
نيست و ديگر مردمان در قبضه ی قدرت من هستند :
مَنِ اعتَصَمَ بِاللهِ عَن نيّة صَادِقَة وَاتَّكَلَ عَلَيهِ فِی جَميعِ أُمورِهِ ، وَمَن كَثُر تَسبيحَه فی لَيلِه وَنَهارِهِ ، وَمَن رَضِیَ لاِخيهِ المُؤمِنِ مَا يَرضاهُ لِنَفسِهِ ، ومَن لَم يَجْزَعْ عَلَی المُصيبَةِ حِينَ تُصيبُه ، ومَن رَضِیَ بِما قَسَّم اللهُ لَه وَلَم يَهْتَمَّ لِرِزْقِه(1) .
كسی كه از روی نيت صادقه به خدا تمسك جويد و در همه ی امورش بر خدا توكل نمايد و تسبيحش در شب و روز زياد باشد و برای برادر مؤمنش آنچه را برای خود می پسندد بپسندد و بر مصيبت چون به او رسد بی تابی ننمايد و به آنچه خدا از روزی ، نصيب او نموده ، راضی باشد و برای روزی خود تن به زحمت و رنج غيرمتعارف ندهد .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) از امين وحی جبرئيل پرسيد توكّل بر خدا چيست ؟ جبرئيل گفت :
العِلمُ بِأنَّ المَخلُوقَ لاَ يَضُرُّ وَلاَ يَنْفَعُ ، وَلاَ يُعطِی وَلاَ يَمنَعُ ، وَإستِعمَالُ اليَأْس مِنَ الخَلقِ . فَإذَا كانَ العَبدُ كَذلك لَم يَعمَل لاِحد سِوَی اللهِ ، وَلَم يَرْجُ وَلَم يَخفْ سِوَی اللهِ ، وَلَم يَطمَعْ فِی أحَدِ سِوَی اللهِ فَهذا هُوَ التَّوكُّلُ(2) .
آگاهی به اين كه مخلوق زيان و سود نمی زند و عطا و منع به دست او نيست و نااميد بودن از همه ی خلق . چون عبد اين چنين باشد برای احدی جز خدا نمی كوشد ، و به احدی اميد نمی بندد ، و از كسی نمی ترسد جز خدا ، و طمع در كسی نمی كند جز خدا ، اين است توكل .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ خصال : 1 / 285 ، حديث 37 ; بحار الانوار : 90 / 177 ، باب 3 ، حديث 4 .
2 ـ معانی الاخبار : 260 ، حديث 1 ; بحار الانوار : 68 / 138 ، باب 63 ، حديث 23 .
داستانی از توكل يك انسان باايمان
عبدالله هبيری كه از شخصيت های ايمانی و انسانی خدمتگذار و دلسوز بود ساليانی چند فقط به خاطر خدمت به مردم و پيش گيری از ظلم در ادارات بنی اميه كارگزار بود . پس از سقوط بنی اميه بيكار شد و از خدمت رسانی به مردم باز ماند و پس از هزينه كردن آخرين حقوق مالی اش در مضيقه و تنگدستی افتاد .
روزی از شدت تنگدستی و بيكاری به در خانه ی احمد بن خالد وزير مأمون كه مردی بداخلاق و تندخو بود آمد . احمد كه او را می شناخت از ديدن او بسيار ناراحت شد و به او اعتنايی نكرد ، عبدالله به طور مكرر به خانه ی وزير مراجعه كرد ولی پاسخی نشنيد و محبتی نديد . احمد كه از پی در پی آمدن عبدالله به ستوه آمده بود به غلامش گفت او را به هر صورتی كه می دانی از در خانه ی من بران و به او اعلام كن كه من هيچ گونه كمكی به تو نخواهم كرد !
غلام كه عبدالله را آدم باشخصيت و انسان باوقار و بزرگواری می ديد از دادن آن پيام تلخ خودداری كرد و خود از نزد خود سه هزار دينار طلا به خانه ی عبدالله برد و گفت : وزير سلام رساندند و گفتند اين مقدار پول را مصرف كنيد كه برای آينده هم فكری خواهيم كرد .
عبدالله گفت : من به گدايی در آن خانه نيامدم ، نيازی به پول وزير ندارم ، من اعتماد و توكلم به خداست ، خدا كليد حلّ مشكلات مشكل داران را به دست اهل قدرت و مكنت و ثروت و مال و منال قرار داده است ، امروز كه احمد بن خالد وزير مملكت است ، كليد حل مشكل من از جانب خدا در دست اوست . من اگر در خانه ی او می آيم به شخص خودش كار ندارم ، مرتب می آيم كه اگر كليد حل مشكل من در دست اوست از آن دست بيرون آورم و اگر نيست پس از ثابت شدنش رفت و آمدم را قطع می كنم ، پول را به صاحبش برگردان كه من فردا هم به
محل نخستوزيری خواهم آمد .
احمد بن خالد روز ديگر چون چشمش به عبدالله افتاد ، بسيار ناراحت شد و به نديمش گفت : مگر پيام مرا به او نرساندی ؟ غلام داستان برخوردش را با عبدالله گفت . وزير به خشم آمد و گفت : با قدرتی كه در اختيار دارم به حسابش خواهم رسيد !
احمد بن خالد هنگامی كه پس از گفتگويش با غلام وارد بر مأمون شد ، مأمون گفت : يكی دو روز است تصميم دارم برای استان مصر كه استانی ثروتمند است استانداری بفرستم . به نظر تو چه شخصی برای آن منطقه لياقت دارد ؟
نخستوزير كه تصميم داشت يكی از دوستان نزديكش را معرفی كند و به قول معروف رابطه را بر ضابطه ترجيح دهد خواست بگويد عبدالله زبيری ، زبانش بی اختيار پيچانده شد و گفت : عبدالله هبيری . مأمون گفت : مگر عبدالله هبيری زنده است ؟ او مردی است عاقل و كاردان و برای اين پست بسيار مناسب است . وزير گفت : او دشمن خاندان بنی عباس است . مأمون گفت : آنقدر به او محبت می كنيم تا دوست ما شود . وزير گفت : او به سن كهولت رسيده و برای اين پست شايسته نيست . مأمون گفت : او عقل فعال و دنيايی از تجربه است ، فعلا سيصد هزار درهم جهت خرج سفر در اختيارش بگذار تا به مصر رود و به كارگردانی آن منطقه ی حاصل خيز مشغول شود .
لقمان حكيم در پايان موعظه اش به فرزندش فرمود : بايد عقل ملاح كشتی زندگی و قطب نمايش دانش و علم و سكّانش صبر باشد(1) ، بی ترديد اين گونه زندگی كه كشتی اش تقوا و بارش ايمان و بادبانش توكل و ملاحش عقل و قطب نمايش دانش و سكّانش صبر باشد زندگی معقول و پربار و مفيدی است و ساحل نجاتش بهشت الهی است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 1 / 16 ، كتاب العقل و الجهل ، حديث 12 ; تحف العقول : 383 ; وسائل الشيعه : 15 / 206 ، باب 8 ، حديث 20291 .