فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 1 از دعای 19 ( دعای برای باران پُر آب و فراوان )

اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَيْثَ ، وَ انْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِغَيْثِكَ الْمُغْدِقِ مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِكَ الْمُونِقِ فِي جَمِيعِ الْافَاقِ .
بارالها! ما را به (آب زلال) بران سيراب ساز و (سايه‌ى) رحمت خويش را به بارش بسيار ابرى روياندن گياهان در كرانه‌هاى زمين روانه است- (بر سر ما) بگستران.

نعمت عظيم ابر و باران و باد

از آن جا كه ابر و باران و باد، وجودشان در پهنه طبيعت بستگى به عالى‌ترين منبع انرژى يعنى خورشيد دارد، لازم است چند سطرى درباره اين نعمت عظيم الهى كه گوشه‌اى از تجلّى رحمت حضرت حق به قسمتى از عالم وجود است براى آگاهى شما بيان شود.

مسير زمين و هر جرم سماوى ديگر در اين فضاى حيرت آور تقريباً به شكل دايره است؛ زيرا خورشيد جسمى است بسيار بزرگ، به تنهايى از زمين و هشت سيّاره ديگر بازهم بزرگتر و سنگين‌تر است، و هر سيّاره را با نيروى شگرف به سوى خود جذب مى‌كند.

اين قوه جذب به مركز را ثقل يا جاذبه مى‌نامند، در همان حال هر سيّاره با قوه گريز از مركز خود، از خورشيد مى‌گريزد، و اگر نيروى جاذبه خورشيد نبود سيّاره چنان در فضا دور مى‌شد كه هيچگاه باز نمى‌گشت.


حركت خورشيد و ماه‌

پس دو نيروى متضاد در كار است: نيروى سيّاره كه آن را از خورشيد دور مى‌كند، و نيروى خورشيد كه سيّاره را به سوى آن مى‌كشاند. هيچ يك از اين دو نيرو بر ديگرى نمى‌چربد و غلبه نمى‌كند، پس هر سيّاره بر روى مدارى به دور خورشيد مى‌گردد و اين سير بى انتها را در طى قرون و اعصار ادامه داده و مى‌دهد.

﴿وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ * وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ * لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾«1»

و خورشيد [نيز براى آنان نشانه‌اى از قدرت ماست‌] كه همواره به سوى قرارگاهش حركت مى‌كند. اين اندازه‌گيرى تواناى شكست‌ناپذير و داناست،* و براى ماه منزل‌هايى قرار داديم تا اين كه به صورت شاخه كهنه هلالى شكل و زرد رنگ خرما برگردد [و باز به تدريج بدر كامل شود،]* نه براى خورشيد اين توان هست كه به ماه برسد، و نه شب از روز پيشى مى‌گيرد، و هر كدام در مدارى شناورند.

اين آيه به وضوح حركت خورشيد را به طور مستمر بيان مى‌كند. دانشمندان در اين عصر با انواع ابزار و آلات علمى، و تحقيقات مداوم شبانه روزى كشف كرده‌اند كه: خورشيد با مجموعه منظومه شمسى در وسط كهكشان ما به سوى يك سمت معين و ستاره دور دستى كه آن را ستاره وگا ناميده‌اند در حركت مى‌باشد.

حركت دادن خورشيد اين كره بسيار عظيمى كه يك ميليون و دويست هزار مرتبه از كره زمين بزرگ‌تر است، آنهم با حركت حساب شده در اين فضاى بى كران از هيچ كس ميسّر نيست جز از خداوندى كه قدرتش فوق همه قدرت‌ها و علم و دانشش بى انتهاست.

﴿ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَلِيم﴾«2»

اين اندازه‌گيرى تواناى شكست‌ناپذير و داناست.

منظور از منازل همان منزل‌گاه‌هاى بيست و هشت گانه است كه ماه قبل از محاق و تاريكى مطلق طى مى‌كند؛ زيرا هنگامى كه ماه سى روز تمام باشد تا شب بيست و هشتم در آسمان قابل رؤيت است، ولى در اين شب بيست و هشتم به صورت هلال بسيار باريك زرد رنگ و كم نور و كم فروغ در مى‌آيد، و در دو شب باقى مانده قابل رؤيت نيست كه آن را محاق مى‌نامند، البته در ماههائى كه بيست و نه روز است تا شب بيست و هفتم معمولًا ماه در آسمان ديده مى‌شود، و دو شب باقى مانده محاق است.

اين منزل‌گاه‌ها كاملًا دقيق و حساب شده است، به طورى كه منجمان از صدها سال قبل مى‌تواند طبق محاسبات دقيقى كه دارند آن را پيش بينى كنند.

اين نظام عجيب به زندگى انسان‌ها نظم مى‌بخشد و يك تقويم طبيعى آسمانى است كه با سواد وبى سواد توانايى خواندن آن را دارد، به طورى كه اگر انسان كمى دقت و ممارست در وضع ماه در شب‌هاى مختلف كند مى‌تواند با نگاه كردن وضع آن دقيقاً و تقريباً بداند آن شب كدام شب از ماه است.

در آيه چهلم سخن از ثبات و دوام اين نظم سال و ماه و شب و روز است، پروردگار آن چنان برنامه‌اى براى آنها تنظيم كرده كه كمترين دگرگونى در وضع‌پيدا نمى‌شود، و تاريخ بشر به خاطر همين ثبات، كاملًا تنظيم مى‌گردد.

نه براى خورشيد سزاوار است كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى مى‌گيرد و هر كدام از آنها در مسير خود شناورند.

مى‌دانيم خورشيد، دوران خود را در برج‌هاى دوازده گانه در يكسال طى مى‌كند، در حالى كه كره ماه منزل‌گاه‌هاى خويش را در يك ماه طى مى‌نمايد.

بنابراين حركت دورانى ماه در مسيرش دوازده بار از حركت خورشيد در مدارش سريعتر است، لذا مى‌فرمايد: خورشيد هرگز در حركت خود به پاى ماه نمى‌رسد، تاحركت يكساله خود را در يك ماه انجام دهد و نظام ساليانه بر هم خورد.

همچنين شب بر روز پيشى نمى‌گيرد كه بخشى از آن را در كام خود فرو برد و نظام موجود بهم ريزد، بلكه همه اينها مسير خود را ميليون‌ها سال بدون كمترين تغيير ادامه داده و مى‌دهند و هر كدام از اينها در مسير خود شناورند.


گرماى خورشيد

خورشيد خيلى داغ است ولى نمى‌دانيد به چه داغى؟ اگر كارخانه فولاد سازى را ديده بوديد، مى‌ديديد كه فلز مذاب از فرط حرارت رنگش سفيد شده است چگونه از دهانه كوره بيرون مى‌ريزد؟

فولاد مذاب 1450 درجه حرارت دارد، اين درجه حرارت خيلى بالاست اما درجه حرارت خورشيد از آنهم خيلى بالاتر است. در سطح خورشيد درجه حرارت نزديك به 6000 درجه و در مركز آن شايد 000000 17 درجه باشد.

همان طور كه مى‌دانيد ما حيات خود را مديون خورشيديم، خورشيد تقريباً سرچشمه تمام كار مايه ماست.

بى نور خورشيد گياهى رشد نمى‌كرد، و غذايى به وجود نمى‌آورد و چون زندگى جانوران بسته به گياهان است، بى نور خورشيد جانورى هم به روى زمين وجود نداشت.

چوب و زغال و نفتى كه هر روز مصرف مى‌كنيم كارمايه را دراعصار قديم از خورشيد گرفته ودر خود نهفته‌اند، وقتى كه زغال مى‌سوزد كارمايه‌اى را كه گياهان‌ ميليون‌ها سال قبل از خورشيد گرفته و ذخيره كرده‌اند به ما باز پس مى‌دهد.

خورشيد از عناصرى چند كه بر روى زمين هم يافت مى‌شوند تركيب گرديده است.

تقريباً شصت عنصر از آنها كه بر روى زمينند در خورشيد هم وجود دارند، عناصر اصلى خورشيد عبارتند از هيدروژن، اكسيژن، هليوم، ازت، كربن، آهن و چند فلز ديگر، اما در نتيجه حرارت فوق العاده فلزاتى كه بر روى زمين به شكل جامدند در خورشيد به صورت گاز هستند.

نور خورشيد بسيار خيره كننده است و از قشرى از گازها كه در سطح خورشيدند ساطع مى‌شود.

ستاره شناسان اين قشر را كره نور ناميده‌اند، بالاى كره نور قشر ديگرى از گازهاست به نام كره رنگ، وجه تسميه اين كره، رنگ سرخ درخشانى است كه گازهاى تركيب كننده آن دارند.

در بالاى كره رنگ، قشر سفيد ديگرى است به نام تاج كه فقط به هنگام كسوف در تلسكوب قابل رؤيت است، گاهى زبانه‌هايى تقريباً به اندازه يك ميليون و نيم كيلومتر از تاج زبانه مى‌كشند، اينها را زبانه‌هاى خورشيد مى‌نامند.

در فيزيك معمولا انرژى را با واحدى به نام «ارگ» اندازه مى‌گيرند. گرچه در موارد خاص واحدهاى ديگرى براى انرژى به كار مى‌رود، مانند «كالرى» براى اندازه گرفتن گرما، يا كيلو وات ساعت براى الكتريسته.

يك ارگ دو برابر انرژى حركتى جسمى است كه جرم آن برابر يك گرم باشد، و با سرعت يك سانتى متر در ثانيه حركت كند.

و بايد گفت كه از لحاظ تجربه‌هاى روزانه زندگى، مقدار انرژيى كه با يك ارگ نموده مى‌شود بسيار كوچك است.

مثلًا پشه‌اى كه در حال پرواز است انرژى حركتى برابر با چند ارگ دارد.

براى گرم كردن يك فنجان چاى، چند صد بليون ارگ مورد نياز است، و چراغ روميزى معمولى در هر ثانيه 25 بليون ارگ مصرف مى‌كند.

يك گرم زغال سنگ خوب چون كاملًا بسوزد 300 بليون ارگ انرژى مى‌دهد!! با نرخ جارى زغال بهاى هر ارگ برابر است با ... البته بهاى انرژيى كه با سيم برق به خانه‌هاى ما مى‌رسد از اين گران‌تر است.

انرژى اشعه آفتاب كه بريك سانتى‌متر مربع در يك ثانيه به حال عمودى بتابد معادل 1350000 ارگ تخمين زده شده، و البته در محاسبه اين رقم مقدارى از انرژى كه به وسيله فضاى اطراف زمين جذب مى‌شود نيز به حساب آمده است.

اگر اين انرژى را از روى بهاى زغال به حساب آوريم، معلوم مى‌شود كه روزانه معادل چه مقدار ريال انرژى كه بر سطح حياط خانه ما مى‌تابد از بين مى‌رود.

اگر بيان خود را با واحد اندازه‌گيرى معمولى كار تجديد كنيم، نتيجه آن مى‌شود كه مقدار انرژى روزانه خورشيد كه بر سطح زمين سقوط مى‌كند براى هر ميل مربعى با انرژى 4690000 اسب بخار است و انرژى كلى سالانه كه از اين راه به سيّاره ما مى‌رسد چندين ميليون برابر تمام انرژى‌هايى است كه در سطح زمين از سوزاندن زغال و ساير مواد سوختى به دست مى‌آيد.


نعمت ابر و باد

خورشيد اين منبع عظيم انرژى در سايه اراده و فرمان حضرت حق، هر روز در سطحى بيش از محيط و عرصه منظومه مى‌تابد و از اين تابش هزاران اثر پديد مى‌شود، از جمله آثارى كه از تابش خورشيد به وجود مى‌آيد ابر است.

آن سوى دريا هوا مرطوب است، آفتاب، هواى مرطوب را گرم مى‌كند، و در نتيجه هواى مرطوب بالا مى‌رود، سپس اندكى سرد مى‌شود و به صورت ابر در مى‌آيد.

قطرات باران، برف، تگرگ، محصول پر منفعت همين ابر است.

باد در جابه‌جائى ابرها براى اين كه تمام مناطق زمين را از نعمت برف و باران بهره‌مند سازند عامل بسيار مهم و مؤثّرى است. باد از اهميت ويژه‌اى برخوردار است، اگر جابه‌جائى هوا نبود، حيات عمرى نداشت.

ما در اعماق اقيانوس بيكرانى از هوا زندگى مى‌كنيم كه گرداگرد زمين را فرا گرفته است. دانشمندان حدس مى‌زنند كه اين قشر هوا، بيشتر از سيصد كيلومتر بالاى زمين امتداد داشته و از چند لايه تشكيل شده باشد، ضخامت اين لايه‌ها يكى نيست و حدود آنها هم نامنظم است.

شما با يكى از اين لايه‌ها كه «تروپوسفر» نام دارد آشنا هستيد و آن لايه‌اى است كه از همه به زمين نزديك‌تر است و آنچه ما به نام تغييرات جوى مى‌شناسيم در اين لايه به وقوع مى‌پيوندد.

توفان، ابر، مه، تگرگ، برف و هر چه ديگر كه به هوا مربوط بدانيم در تروپوسفر واقع مى‌شود.

چه چيز موجب تشكيل توده‌هاى هوا در تروپوسفر مى‌شود؟ شايد هيچ گاه حدس نزنيد كه موجب پيدايش اين توده‌ها، خورشيد است.

اختلاف درجه حرارت بين دو نقطه زمين كه به طور مساوى گرم شده باشند موجب وزيدن بادهاست.

آيا مى‌دانيد در زندگى جانداران و گياهان چقدر ارزش دارد؟

آيا مى‌دانيد چه نظم فوق العاده‌اى در وزش باد، در جهان طبيعت مى‌باشد؟

باران را باد درست مى‌كند، اگر بادى نبود بارانى نبود، دانشمندان طبيعى مى‌گويند:

ابر موجودى است الكتريكى، موجودات الكتريكى اگر از يك نوع باشند يكديگر را دفع مى‌كنند، و اگر از دو نوع باشند همديگر را جذب مى‌كنند.

از خاصيت‌هاى باد آن است كه در ميان دو نوع موجود الكتريكى جمع مى‌كند، در نتيجه تجاذب حاصل مى‌شود، و اتحاد الكتريكى تحقق پيدا مى‌كند.

باران نتيجه آن اتحاد مى‌باشد.

پس تنها عامل مؤثّر در ازدواج دو موجود الكتريكى كه فرزندى از آن به نام باران پديد مى‌آيد، باد است.

اگر بادهاى موسمى كه از سوى اقيانوس مى‌آيد و در مناطق گرمسير مى‌وزد، نبود زندگى از شدّت گرما در آنجاها بسيار دشوار مى‌شد.

باد شدت گرما را مى‌شكند و آن مناطق را براى زندگى آسان، آماده مى‌سازد، يكى از اين مناطق هندوستان است كه بر حسب منطقه، گرمسير است ولى باد آن جا را قابل زيست ساخته است.

بادهاى دريايى و زمينى كه شبانه روز، در كرانه‌هاى مناطق حارّه مى‌وزد زندگى را در بندرهاى آن جا ممكن گردانيده است.

بادهاى گرمى از مناطق حارّه به سوى سردسيرها روانه مى‌شوند و از سردى آن جا مى‌كاهند، مانند گلف استريم براى انگلستان، و گلف ورد براى ژاپن.

شدت گرماى زير خط استوا بر اهل دانش روشن است. و نيز آنها مى‌دانند كه گرماى استوايى به حسب طبع بالا مى‌رود، در برابر از قطب شمال و جنوب هواهاى سردى به طور مايل به سوى مناطق استوايى روان است لذا آن جا قابل زيست مى‌باشد.

باد وضع باران مناطق را تغيير مى‌دهد، در اندونزى و مانند آن فصل باران را تابستان قرار داده است، در لبنان فصل باران زمستان مى‌باشد.

در بعضى مناطق كه شايد بخش دارجيلينگ هند از آنها باشد، فصل باران تمام سال است، مقدار باران در دارجيلينگ به يازده متر در سال مى‌رسد.

اختلاف فصول باران درزمين موجب اختلاف انواع نباتات مى‌شود تا بشر بتواند از هر گونه نباتى بهره بردارد و استفاده كند.

بيشتر نباتات، داراى دو جنبه هستند، نرينه ومادينه، مانند خنثى كه هر دو خصوصيت را دارا مى‌باشد، اگر نباتات تلقيح شوند خوب ميوه خواهند داد، و اگر تلقيح نشوند بر خوبى نمى‌دهند.

تلقيح هائى كه به دست بشر مى‌شود، ويژه درخت خرما و پيوند درختانى است كه مورد خواسته بشر قرار گرفته است، ولى تلقيح بقيه درختان را از نرينه آنها به مادينه آنها باد انجام مى‌دهد.

تلقيح بادى در درخت خرما نيز تأثير دارد، تلقيح بادى، عبارت از گرفتن ذرّاتى از اين درخت است و رساندن آنها به درخت ديگر كه همانند آن است.

البته تلقيح به وسيله حشرات نيز انجام مى‌شود.

آنچه ياد شد نمونه‌اى از خدمات باد بود، هر چند باد خدماتش بسيار بيش از اينهاست.


ارزش ابر و باد در قرآن‌

اين باد اين خدمت‌هاى بزرگى را كه به طور مداوم انجام مى‌دهد خودش مى‌خواهد يا مأمور ديگرى است؟

خود باد شعور تشخيص خدمتگزارى را ندارد، پس از جانب ديگرى مأموريت دارد. آيا فرمانده باد كيست؟

به آياتى از قرآن مجيد در اين زمينه توجه كنيد.

﴿وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَالسَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَالْارْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾«3»

و گرداندن بادها و ابرِ مسخّر ميان آسمان و زمين، نشانه‌هايى است [از توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براى گروهى كه مى‌انديشند.

اين ابرهاى متراكم كه بالاى سر ما در گردشند و ميلياردها تن آب را بر خلاف قانون جاذبه در ميان زمين و آسمان معلق نگاه داشته، و آنها را از هر نقطه به نقطه ديگر مى‌برند، بى آن كه كمترين خطرى ايجاد كنند، خود نشانه‌اى از عظمت اويند.

بعلاوه اگر آبيارى و منصب آب دهى آنها نبود در سرتاسر خشكى‌هاى روى زمين نه قطره آبى براى نوشيدن وجود داشت و نه چشمه و جويبارى براى روييدن گياه، همه جا ويرانه بود و كوير و بر همه جا كوير و بر همه جا خاك مرده پوشيده مى‌شد، اين نيز جلوه‌اى ديگر ازعظمت حضرت اوست.

﴿وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾«4»

و اوست كه بادها را پيشاپيشِ [بارانِ‌] رحمتش به عنوان مژده دهنده مى‌فرستد تا هنگامى كه ابرهاى سنگين بار را بردارند، آن را به سوى سرزمينى مرده مى‌رانيم، پس به وسيله آن باران نازل مى‌كنيم و به وسيله باران از هر نوع ميوه [از زمين‌] بيرون مى‌آوريم [و] مردگان را نيز [در روز قيامت‌] اين گونه [از لابلاى گورها] بيرون مى‌آوريم، [باد، ابر، باران، زمين، روييدن گياهان و انواع ميوه‌ها را مثل زديم‌] تا متذكّر و يادآور [اراده و قدرت بى‌نهايت خدا] شويد.

در اين موقع آنها را به سوى سرزمين‌هاى مرده و خشك و سوزان مى‌رانيم و مأموريت آبيارى اين تشنگان را بر عهده آنان مى‌نهيم، و به وسيله آن، آب حيات‌ بخش را در همه جا فرو مى‌فرستيم، به كمك اين آب انواع ميوه‌ها را از خاك تيره بيرون مى‌آوريم.

آفتاب بر اقيانوس‌ها مى‌تابد، و بخار آب را به بالا مى‌فرستد، بخارها متراكم مى‌شوند، و توده‌هاى سنگين ابر را تشكيل مى‌دهند، امواج باد توده‌هاى كوه پيكر ابر را بر دوش خود حمل مى‌كنند و به سوى سرزمين هائى كه مأموريت دارند پيش مى‌روند، قسمتى از اين بادها كه در پيشاپيش توده‌هاى ابر در حركتند و آميخته با رطوبت ملايمى هستند، نسيم دل انگيزى ايجاد مى‌كنند كه از درون آن بوى باران حيات بخش به مشام مى‌رسد، اينها در حقيقت مبشران نزول باران هستند، سپس توده‌هاى عظيم ابر، دانه‌هاى باران را از خود بيرون مى‌فرستند، نه چندان درشت هستند كه زراعت‌ها را بشويند و زمين‌ها را ويران كنند، و نه چندان كوچكند كه در فضا سرگردان بمانند.

آرام و ملايم بر زمين مى‌نشينند و آهسته در آن نفوذ مى‌كنند، و محيط را براى رستاخيز بذرها و دانه‌ها آماده مى‌سازند، زمينى كه در خشكى مى‌سوخت و شباهت كامل به منظره يك گورستان خاموش و خشك داشت تبديل به كانون فعالى از حيات و زندگى و باغ‌هاى پرگل و ميوه مى‌شود.

به دنبال تمام اين حقايق عينى اضافه مى‌فرمايد: «اين چنين مردگان را از زمين بيرون مى‌آوريم».

﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ﴾«5»

و بادها را باردار كننده فرستاديم، و از آسمان آبى نازل كرديم و شما را با آن سيراب ساختيم و شما ذخيره كننده آن نيستيد.

«لواقح» جمع لاقح به معنى بارور كننده است، و در اين جا اشاره به بادهائى است كه قطعات ابر را بهم پيوند مى‌دهد و آنها را آماده باران مى‌سازد.

گرچه بعضى از دانشمندان معاصر خواسته‌اند اين آيه را اشاره به تلقيح گياهان به وسيله بادها و گردافشانى بگيرند، و از اين راه به يكى از مسائل علمى كه در عصر نزول قرآن مورد توجه جوامع بشرى نبود تفسير كنند، و از دلايل اعجاز علمى قرآن بشمارند، ولى در عين قبول اين واقعيت كه وزش بادها اثر عميقى در جابه‌جا كردن گرده‌هاى نطفه نر و بارورساختن گياهان دارند، نمى‌توان آيه فوق را اشاره به آن دانست.

چرا كه بعد از اين كلمه بلافاصله، نازل شدن باران از آسمان آنهم با فاء تفريع آمده است كه نشان مى‌دهد تلقيح كردن بادها مقدمه‌اى براى نزول باران است.

به هر حال تعبير فوق از زيباترين تعبيراتى است در مورد ابرها و تولد باران از آنها، ممكن است گفته شود، ابرها را به مادران و پدرانى تشبيه كرده كه به كمك بادها آميزش مى‌كنند، باردار مى‌شوند و فرزندان خود، دانه‌هاى باران را به زمين مى‌نهند.

شما توانايى حفظ و ذخيره كردن اين آب‌ها را نداريد، ممكن است اشاره به ذخيره كردن آب باران قبل از نزولش باشد، يعنى شما نمى‌توانيد اين ابرها كه منابع اصلى بارانند در اختيار بگيريد، و نيز ممكن است اشاره به ذخيره كردن باران بعد از نزولش باشد، يعنى شما نمى‌توانيد حتى بعد از نزول باران، آن را به مقدار زياد گردآورى و حفظ كنيد، اين خداست كه از طريق منجمد ساختن آنها در قلّه كوهها به صورت يخ و برف، و يا فرستادن آنها به اعماق زمين كه بعداً به صورت چشمه‌ها وكاريزها و چاهها ظاهر مى‌شوند، آنها را گردآورى و ذخيره مى‌كند.

﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ يُرْسِلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِيُذِيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَلِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾«6»

و از نشانه‌هاى [قدرت و ربوبيت‌] او اين است كه بادها را مژده دهنده مى‌فرستد، و تا بخشى از [باران‌] رحمتش را به شما بچشاند، و تا كشتى‌ها [به وسيله بادها] به فرمان او حركت كنند، و نيز براى اين كه از رزق و روزى او بجوييد، و باشد كه شما سپاس گزارى كنيد.

از آيات عظمت و قدرت خدا اين است كه بادها را به عنوان بشارتگرانى مى‌فرستند.

آنها در پيشاپيش باران حركت مى‌كنند. قطعات پراكنده ابر را با خود برداشته بهم مى‌پيوندند و به سوى سرزمين‌هاى خشك و تشنه مى‌برند، صفحه آسمان را مى‌پوشانند، و با دگرگون كردن درجه حرارت جوّ، ابرها را آماده ريزش باران مى‌كنند.

ممكن است اهميّت قدوم اين بشارتگران براى شهرنشينان متنعم چندان روشن نباشد، اما بيابانگردان تشنه كامى كه نياز به قطراتى از باران دارند، همين كه بادها به حركت در مى‌آيند و ابرها را همراه خود جابه‌جا مى‌كنند، و از لابه لاى نسيم، عطر مخصوص بارانى كه بر گياهان در نقطه ديگرى باريده، و به مشامشان مى‌رسد، برق اميد در دل‌هايشان جستن مى‌كند.

گرچه در آيات قرآن، بيشتر روى بشارتگرى باد، نسبت به نزول باران تكيه شده، اما كلمه‌ ﴿مبشّرات‌﴾ را نمى‌توان در آن محدود ساخت، چرا كه بادها بشارت‌هاى فراوان ديگرى نيز با خود دارند.

بادها گرما و سرماى هوا را تعديل مى‌كنند.

بادها عفونت‌ها را در فضاى بزرگ مستهلك كرده، و هوا را تصفيه مى‌كنند.

بادها از فشار حرارت خورشيد روى برگ‌ها و گياهان مى‌كاهند و جلو آفتاب سوختگى را مى‌گيرند. بادها اكسيژن توليد شده به وسيله برگ‌هاى درختان را براى انسان‌ها به ارمغان مى‌آورند، و گازكربنيك توليد شده به وسيله بازدم انسان را براى گياهان هديه مى‌برند.

بادها بسيارى از گياهان را تلقيح مى‌كنند، و نطفه‌هاى نر و ماده را در جهان نباتات بهم پيوند مى‌دهند.

بادها وسيله‌اى براى حركت آسياب‌ها و عاملى براى تصفيه خرمن‌ها هستند.

بادها بذرها را از نقاطى كه در آن بذر فراوان موجود است حركت مى‌دهند، و همچون باغبانى دلسوز در سرتاسر بيابان مى‌گسترانند.

و بادها كشتى‌هاى بادبانى را با مسافران و بار زياد به نقاط مختلف مى‌برند، و حتى امروز كه وسايل ماشينى جانشين نيروى باد شده، باز هم وزش بادهاى مخالف يا موافق در پيشرفت يا كندى كار كشتى‌ها بسيار مؤثّر است.

آرى، آنها بشارت دهندگانى هستند در جهات مختلف. به اين خاطر در دنباله آيه مى‌خوانيم خدا مى‌خواهد بدين سبب شما را از رحمت خود بچشاند، و كشتى‌ها به فرمانش حركت كنند، وشما از فضل و رحمت او بهره گيريد، شايد شكرگزارى كنيد.

آرى، بادها، هم وسيله توليد نعمت‌هاى فراوان در زمينه كشاورزى و دامدارى هستند، و هم وسيله حمل و نقل، و سرانجام سبب رونق امر تجارت كه با جمله‌ ﴿لِيُذِيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ‌﴾ به اولى اشاره شد و با جمله‌ ﴿لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ﴾ به دوم، و با جمله‌ ﴿لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ﴾ به سوّمى.

جالب اين كه همه اين بركات مولود حركت است، حركت در ذرات هوا، در محيط مجاور زمين.

اما هيچ نعمتى تا از انسان سلب نشود، قدر آن معلوم نخواهد شد. اين بادها و نسيم‌ها نيز تا متوقف نشوند، انسان نمى‌داند چه بلائى بر سر او مى‌آيد.

توقف هوا، زندگى را در بهترين باغ‌ها همچون زندگى در سياه چال‌هاى زندان مى‌كند، و اگر نسيمى در سلول‌هاى زندان انفرادى بوزد، آن را همچون فضاى باز مى‌كند، و اصولًا يكى از عوامل شكنجه در زندان‌ها همان توقف هواى آنهاست.

حتى در سطح اقيانوس‌ها اگر بادها متوقف شود و امواج خاموش گردد، زندگى جانداران درياها بر اثر كمبود اكسيژن هوا به مخاطره خواهد افتاد، و دريا تبديل به مرداب و باتلاق متعفن و وحشتناكى خواهد شد.

فخر رازى مى‌گويد: «جمله:

﴿وَ لِيُذِيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ‌﴾

«تا شما را از رحمت خود بچشاند».

با توجه به اين كه چشانيدن در مورد «شى‌ء قليل» گفته مى‌شود، اشاره به اين است كه تمام دنيا و نعمت دنيا رحمت اندكى بيش نيست، و رحمت واسعه الهى مخصوص جهان ديگر است«7»

﴿اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ ۖ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ﴾«8»

خداست كه بادها را مى‌فرستد تا ابرى را برمى‌انگيزد، پس آن را در آسمان آن گونه كه بخواهد مى‌گستراند و به صورت بخش بخش و پاره‌هاى مختلف در مى‌آورد، پس باران را مى‌بينى كه از لابه‌لاى آن بيرون مى‌آيد و چون آن را به هركس از بندگانش كه بخواهد مى‌رساند، آن گاه شادمان و خوشحال مى‌شوند.

آرى، يكى از نقش‌هاى مهم، هنگام نزول باران بر عهده بادها گذاشته شده است، آنها هستند كه قطعات ابر را از سوى درياها به سوى زمين‌هاى خشك و تشنه حمل مى‌كنند، و همانها هستند كه مأموريت گستردن ابرها را بر صفحه آسمان و سپس متراكم ساختن آنها و بعد از آن خنك كردن محيط ابرها و آماده نمودن براى باران زائى را بر عهده دارند.

بادها همچون چوپان آگاه و پرتجربه‌اى هستند كه گله گوسفندان را به موقع از اطراف بيابان جمع مى‌كند و در مسيرهاى معينى حركت مى‌دهد، سپس آنها را براى دوشيدن شير آماده مى‌سازد. جمله:

﴿فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ﴾

دانه‌هاى باران و ذرّات كوچك آن را مى‌بينى كه از لابه لاى ابرها خارج مى‌شوند.

ممكن است اشاره به اين باشد كه غلظت ابرها و شدت وزش بادها در حدى نيست كه مانع خروج قطره‌هاى كوچك باران از ابر و نزول آن بر زمين شود، بلكه اين ذرّات كوچك عليرغم طوفان و ابرى كه صحنه آسمان را پوشانده، راه خود را از لابه‌لاى آنها به سوى زمين پيدا مى‌كنند، و نرم نرم بر زمين‌هاى تشنه پاشيده مى‌شوند تا به خوبى آنها را سيراب كنند و در عين حال ويرانى به بار نياورند.

باد و طوفانى كه گاه درختان عظيم را از جا مى‌كند، و صخره‌ها را به حركت درمى‌آورد، به قطره كوچك و لطيف باران اجازه مى‌دهد كه از لابه‌لاى آن بگذرد و بر زمين قرار گيرد.

اين نكته نيز قابل توجه است كه قطعه قطعه بودن ابرها هر چند در يك روز ابرى كه ابر تمام صفحه آسمان را پوشانيده براى ما چندان محسوس نيست، اما به هنگامى كه با هواپيما از لابه‌لاى ابرها عبور مى‌كنيم، يا بر فراز آن قرار مى‌گيريم كاملًا روشن و نمايان است.

در قسمتى از آيه پنجاهم سوره مباركه روم مى‌فرمايد:

﴿فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾«9»

به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مى‌كند؟

تكيه روى جمله‌﴿فَانْظُرْ﴾ اشاره به اين است كه آن قدر آثار رحمت الهى در احياى زمين‌هاى مرده به وسيله نزول باران آشكار است كه با يك نگاه كردن بدون نياز به جستجو گرى بر هر انسان ظاهر مى‌شود.

تعبير به «رحمت الهى» در مورد باران اشاره به آثار پربركت آن از جهات مختلف است.

باران زمين‌هاى خشك را آبيارى، و بذر گياهان را پرورش مى‌دهد.

باران به درختان زندگى و حيات نوين مى‌بخشد.

باران گرد و غبار هوا را فرو مى‌نشاند و محيط زيست انسان را سالم و پاك مى‌كند.

باران گياهان را شستشو داده به آنها طراوت مى‌بخشد.

باران هوا را مرطوب و ملايم، و براى انسان قابل استنشاق مى‌كند.

باران به زمين فرو مى‌رود و بعد از چندى به صورت قنات‌ها و چشمه‌ها ظاهر مى‌شود.

باران نهرها و سيلاب‌ها به راه مى‌اندازد كه بعد از مهار شدن در پشت سدها، توليد برق و نور و روشنائى و حركت مى‌كنند.

و بالاخره باران، هواى گرم و سرد را تعديل مى‌كند، از گرمى مى‌كاهد، و سردى را قابل تحمّل مى‌نمايد.

﴿وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَىٰ بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ كَذَٰلِكَ النُّشُورُ﴾«10»

خداست كه بادها را فرستاد تا ابرى را برانگيزند، پس ما آن را به سوى سرزمين مرده رانديم و زمين را پس از مردگى‌اش به وسيله آن زنده كرديم؛ زنده شدن مردگان هم اين گونه است.


تفسيرى بر آيه فوق‌

«نظام حساب شده‌اى كه بر حركت بادها، و سپس حركت ابرها، و بعد از آن نزول قطره‌هاى حيات بخش باران، و به دنبال آن زنده شدن زمين‌هاى مرده، حاكم است خود بهترين دليل و خود بهترين گواه بر اين حقيقت است كه دست قدرت حكيمى در پشت اين دستگاه قرار دارد و آن را تدبير مى‌كند.

نخست به بادهاى گرم و داغ دستور مى‌دهد از مناطق استوائى به سوى مناطق سرد حركت كنند، و در مسير خود آب درياها را بخار كرده به آسمان فرستند، سپس به جريان‌هاى منظم سرد قطبى كه دائماً در جهت مخالفت جريان اول حركت مى‌كنند دستور مى‌دهد بخارها را جمع‌آورى كرده و ابرها را تشكيل دهند.

باز به همان بادها دستور مى‌دهد ابرها را بر دوش خود حمل كنند و به سوى بيابان‌هاى مرده گسيل دارند، تا قطرات زنده كننده باران از آنها سرازير گردد.

سپس به شرايط خاص زمين و بذرهاى گياهانى كه در آن افشانده شده، فرمان پذيرش آب و نمو و رويش مى‌دهد، و از موجودى ظاهراً پست و بى ارزش موجوداتى زنده وبسيار متنوّع و زيبا، خرم و سرسبز، مفيد و پربار به وجود مى‌آورد كه هم دليلى است بر قدرت او، و هم گواهى است بر حكمت او، و هم نشانه‌اى است از رستاخيز بزرگ!!

در حقيقت آيه فوق از چند جهت دعوت به توحيد مى‌كند:

از نظر برهان نظم، و از نظر برهان حركت كه هر موجود متحركى محركى مى‌خواهد، و از نظر بيان نعمت‌ها كه از جهت فطرى انگيزه‌اى است براى شكر منعم. و از جهاتى نيز دليل بر مسئله معاد است.

از نظر سير تكاملى موجودات، و از نظر پديدار شدن چهره حيات از زمين مرده، يعنى اى انسان! صحنه معاد در فصول هر سال در برابر چشم تو و در زير پاى توست.

جالب اين كه در حديثى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) چنين مى‌خوانيم:

يكى از اصحاب عرض كرد:

يا رَسُولَ اللّهِ كَيْفَ يُحْيِى اللّهُ الْمَوتى وَ ما آيَةُ ذلِكَ فِى خَلْقِهِ؟

اى رسول خدا! چگونه پروردگار مردگان را زنده مى‌كند و نشانه و نمونه آن در جهان خلقت چيست؟

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

اما مَرَرْتَ بِوادى اهْلِكَ مُمْحِلًا ثُمَّ مَرَرْتَ بِهِ يَهْتَزُّ خُضْراً؟

آيا از سرزمين قبليه‌ات گذر نكرده‌اى، در حالى كه خشك ومرده بوده، و سپس از آن جا عبور كنى در حالى كه از خرّمى و سرسبزى گوئى به حركت درآمده؟

قُلْتُ: نَعَمْ يا رَسُولَ اللّهِ.

گفتم: آرى، اى رسول خدا.

قالَ: فَكَذلِكَ يُحْيِى اللّهُ الْمَوتى، وَتِلْكَ آيَتُهُ فِى خَلْقِهِ.«11»

فرمود: اين گونه خداوند مردگان را زنده مى‌كند و اين نمونه و نشانه او در آفرينش است«12»

در پايان اين قسمت كه در رابطه با مسئله با عظمت باد كه محصول جابه‌جائى هواست، دورنمائى از آثار هوا را از زبان دانش امروز عنايت كنيد، تا به معجزه بزرگ علمى حضرت صادق (عليه السلام) در بيان آثار هوا خطاب به مفضّل بن عمر كوفى اشاره كنم:


آثار هوا و باد

آنچه كه ثابت شده در ميان كره‌هاى جهان بزرگ، كره زمين داراى هواى ثابت مى‌باشد، ضخامت هواى دور كره زمين را از صد كيلومتر تا هشتصد كيلومتر تخمين زده‌اند.

هوا جسمى است لطيف، شفاف و ناپيدا و داراى پنج هزار و نهصد ميليارد تن وزن مى‌باشد.

هوا پر ارزش‌ترين موجود براى حيات انسان است. انسان و سلسله جانوران و سلسله گياهان، براى زندگى نياز به تنفس دارد، و تنفس بى وجود هوا ممكن نيست، پس اگر هوا نبود زنده‌اى نبود، اگر هوا نبود روشنائى ماه، روشنائى‌هاى ديگر نبودند و حس باصره از كار مى‌افتاد، تنها نقاطى كه برابر تابنده قرار مى‌گرفت و مى‌توانست نور را منعكس سازد روشن بود.

اگر هوا نبود صدايى و بانگى نبود، چون هوا وسيله نقل موج‌هاى صوتى است، در نتيجه حسّ سامعه از كار مى‌افتاد.

اگر هوا نبود خاك نبود، پس كشت و كار و زراعتى نبود، چرا؟ اكسيژن كه جزئى از هواست، در سنگ و آجر و فلز اثر مى‌گذارد، سطح مواد ارضى در اثر تركيب با اكسيژن نرم شده و مى‌شود و از آن خاك نرم به وجود آمده و مى‌آيد، خاك را كه هواى آرام درست كرده، باد به اطراف برده و مى‌برد، و بر روى زمين گسترانيده و مى‌گستراند.

آرى، اگر هوا نبود خوراكى يافت نمى‌شد، و حسّ ذائقه از كار مى‌افتاد! اگر هوا نبود آتش نبود، چون آتش در اثر اكسيژن هوا مى‌باشد، وقتى بخواهند چاه نفت فروزانى را خاموش كنند، توليد خلأ مى‌كنند. يعنى هوا را نابود مى‌سازند، اگر آتش نبود زندگى بشر با نبودن آتش چگونه مى‌شد؟! آيا آسايشى در جهان بود؟

اگر هوا نبود بويى در جهان نبود؛ زيرا بو عبارت است از پخش ذرّات بودار در هوا، پس در اثر نبودن هوا شامه از كار مى‌افتاد.

اگر هوا نبود رگ‌هاى بدن ما پاره مى‌شد و خون بيرون مى‌ريخت، ديگر حياتى باقى نمى‌ماند، هوا فشار مخصوصى به بدن وارد مى‌سازد، يعنى در هر سانتى متر مربع در حدود يك كيلوگرم، اين فشار از پاره شدن رگ‌ها جلوگيرى مى‌كند، در نقاط بالا كه فشار هوا كم است با وسايل مصنوعى فشار هوا را زياد مى‌كنند.

اگر هوا نبود كره زمين هر روز به وسيله بيست ميليون سنگ‌هاى آسمانى بمباران مى‌شد، سنگ هائى كه در حدود پنجاه كيلومتر در ثانيه سرعت دارد، آيا در اين صورت جاندارى در روى زمين زنده مى‌ماند؟

هوا اين سنگ‌ها را در خود حل مى‌كند تا به زمين نرسند، اگر هوا نبود گرماى سوزان روزها، و سرماى سخت شب‌ها زنده‌اى باقى نمى‌گذارد، و سودهاى ديگر و بسيار كه در هواست!!

آيا گران قيمت‌ترين چيز را در حيات جانداران، اين گونه رايگان تحت اختيار آن گذاردن، نشانه قدرت نامتناهى و رحمت نامتناهى و حكمت نامتناهى سازنده جهان نمى‌باشد؟

هوائى كه كره زمين را احاطه كرده است، موجودى است متحرك، و بيشتر وقت‌ها در جريان است و از اين سو به آن سوى مى‌رود.

شگفتى اين جاست كه چنين موجودى كه بيشتر عمرش در حركت مى‌باشد، و از اين جا به آن جا مى‌رود، چرا از زمين سفر نمى‌كند، لااقل برود و برگردد!

چه كسى آن را به زمين دوخته است. چه قلعه‌اى به گرد آن كشيده‌اند كه در فضا پخش نمى‌شود، كى اين قلعه را كشيده است و قلعه را از چه ساخته است؟ و بنيادش را روى چه قرار داده است.

با چه نيروئى اين هواى متحرك را به تمام نقاط زمين دوخته‌اند؟ و يا به آن چسبانيده‌اند؟ آيا ماده مى‌تواند هواى متحرك را در حال حركت ثابت قرار دهد؟

ولى قدرت نامتناهى و علم نامتناهى و حكمت نامتناهى او، هواى متحرك را بر زمين ثابت قرار داده است.«13»


معجزه علمى درباره هوا و باد

حضرت صادق (عليه السلام) در رابطه با مسئله هوا و باد در گفتگوئى با مفضّل بن عمر كوفى مى‌فرمايد:

اى مفضل! تو را بر باد و آنچه در آن است آگاه كنم: آيا نبينى چون بايستد، چگونه اندوهى جان ستان آرد، و تندرست‌ها را پريشان كند، و بيماران را بكاهد، و ميوه‌ها را تباه سازد و سبزى‌ها را بگنداند، و جسم‌ها را وبائى سازد و غلات را دچار آفت كند.

با توجه به اين همه مسائل روشن است كه وزش باد تدبير حكمت‌دار و مصلحت جوى خلق است، و از هوا خاصيت ديگرى هم به تو گوشزد كنم، آواز اثرى است كه از برخورد اجسام در هوا نقش بندد، و هوا آن را به گوش رساند، مردم روز و شب در كارها و حوايج خود سخن گويند، و اگر اثرش در هوا بجا ماند، چنانچه نوشته در كاغذ، جهان از آن پر شود و آنها را گرفتار سازد، و نيازشان به تازه كردن و عوض كردنش بيش از نياز به تازه كردن كاغذ است؛ زيرا گفته بيش از نوشته است.

و آفريننده حكيم جلّ قدسه اين هوا را كاغذى سبك ساخته تا سخن را تا هر جا برساند و باز پس رود تا صفحه تازه و پاكى به جاى آن آيد، و پيوسته تو را همين نسيم به نام «هوا» بس كه از مصالحش عبرت‌گيرى و خدا را بشناسى؛ زيرا كه آن زندگى تن است، و با نفس آن را به درون كشد و از برون نسيم روح بخش آن را فرا گيرد، و مركب آواز باشد تا آن را از دور به گوش رساند و بوها را از جائى به جائى برساند، ننگرى كه بوى از آن سوى آيدت كه باد وزد و هم آواز، و هم او پذيراى گرما و سرماى پى در هم است كه وسيله خوبى و نشاط جهانند، و اين باد وزنده از اوست.

باد از اجسام تراود و ابر را از اين جا به آن جا براند تا سودش همگانى باشد، ابر را درهم كند تا ببارد، و از هم بگسلد تا سبك شود و نازك گردد، و درخت را آبستن كند و كشتى را به راه برد، و خوراك‌ها را نرم سازد، و آب را خنك كند و آتش را برافروزد، و هرچه‌تر است خشك كند و خلاصه هر چه در زمين است زنده كند، اگر باد نبود گياه پراكنده مى‌شد، جاندار مى‌مرد، هر چيزى داغ مى‌شد و تباه مى‌گرديد!«14»


آثار ديگرى از هوا و باد

از آثار هوا و باد، مسائلى كه از معجزات علم امام معصوم است:

1- نورزيدن باد علّت غم و اندوه، تبديل سلامتى به بيمارى، باعث تشديد مرض، گنديدن گياهان، از بين رفتن ميوه‌جات، باعث پخش ميكرب وبا، و به آفت خوردن غلّات است.

2- هوا علّت رساندن صوت به گوش، و پخش صدا در تمام كره زمين است.

3- هوا باعث حيات موجودات زنده است.

4- هوا علت رساندن بو به حس شامه است.

5- هوا مؤثّر در گرما و سرما و تعديل آن دو در تمام كره زمين است.

6- هوا، جا به جا كننده ابرها، و به هم رساننده آنها جهت توليد باران و از هم شكافنده ابر براى صافى فضاست.

7- تلقيح كننده نباتات براى به وجود آمدن ميوه هاست.

8- حركت دهنده كشتى‌ها دردرياهاست.

9- خنك كننده آب‌هاى روى زمين است.

10- علت برافروخته شدن آتش است.

براى هر يك از موارد دهگانه بالا مى‌توان مقالات جالب و مفصلى نوشت. در اين زمينه مى‌توانيد به كتابهاى مفصل و مهم علمى مراجعه كنيد تا بيش از پيش ارزش و قيمت علم معصوم براى شما روشن شود.

كيست كه بتواند آثار نعمت‌هاى حضرت حق را به شماره آورده و به اداى شكر نعمتى از نعمت‌هاى آفريننده جهان هستى اقدام كند؟!

الهى! غرق جهليم، درنادانى و نفهمى دست و پا مى‌زنيم، از هستى و عناصر آن بى خبريم، عمرى است دچار معصيت و گناهيم، از خط هدايت و صراط مستقيم دوريم، از لطف و عنايت و رحمت خاصت مهجوريم، در هر صورت به عجز و ذلت و بى خبرى و ضعف و زبونى خود و اين كه جز گناه و معصيت كار ديگرى از ما صادر نشده معترفيم، ما را به نور هدايت منور فرما، و از بند هواى نفس آزاد كن، وتوفيق شكر نعمت هايت را همراه با بصيرت و روشندلى به ما مرحمت كن.

الهى از دعاى اهل حالى‌

زآه سينه صاحب كمالى‌

رسان بر جاه از زندان و چاهم‌

از اين زندان برآور بانگاهم‌

الهى قادرى بر هر چه خواهى‌

تعالى الله از اين پادشاهى‌

به رفعت بين كه در زندان ذلّت‌

گرفتار است در قيد خجالت‌

نه يك جو فكر فرداى قيامت‌

نه از غفلت كند يكروز غفلت‌

نه از بهر سفر زادى مهيا

نه زين غم يك دل شادى مهيا

چه گويم اى عزيزان رفتم از دست‌

پرمرغ هوايم بال بشكست‌

نه دردى تا سوى درمان نهم رو

نه عشقى تا سوى جانان نهم رو

نه راه چاره و نى چاره جويم‌

نه دل تا دست از هستى بشويم‌

منم شرمنده از اين بى‌نوايى‌

عنايت كن ز لطف خود نوايى‌

(ميرزا عباس همدانى، رفعت) بنابراين به اين نكات توجه كرديد كه خورشيد باعث حرارت، و حرارت باعث تبخير آب، و بخار به علت سردى هوا تبديل شونده به ابر، و باد باعث تلقيح ابرها و در نتيجه باريدن باران بر سطح زمين و خلاصه ظهور آب براى ادامه حيات موجودات روى زمين است.


آب از ديدگاه قرآن‌

﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ﴾«15»

و از آسمان، آبى به اندازه نازل كرديم و آن را در زمين جاى داديم.

﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ ۖ أَفَلَا يُبْصِرُونَ﴾«16»

آيا ندانسته‌اند كه ما آب را به سوى زمين بى‌گياه مى‌رانيم و به وسيله آن‌ زراعتى را بيرون مى‌آوريم كه دام‌هايشان و خودشان از آن مى‌خورند؟ پس آيا [آثار رحمت خدا را] نمى‌بينند؟!

﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا﴾«17»

و اوست خدائى كه از آب بشر را آفريد.

بيش از هر چيز آب در ساختمان بدن انسان به كار رفته است.

چه بنابر تحقيقات فهلينگ: در 5/ 2 ماهگى 94% و در 4 و 5 ماهگى 90% و در هفت ماهگى 80% و در موقع زايمان 69% وزن جنين انسان از آب تشكيل شده است، و از نظر زيست شناسان، انسان به اسفنجى مى‌ماند كه از هر طرف آب آن را فرا گرفته است.

﴿أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ * أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ * لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ﴾«18»

به من خبر دهيد آبى كه مى‌نوشيد،* آيا شما آن را از ابر باران‌زا فرود آورده‌ايد يا ما فرود آورنده‌ايم؟* اگر بخواهيم آن را تلخ مى‌گردانيم، پس چرا سپاس گزارى نمى‌كنيد؟

﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ﴾«19»

و اوست كه از آسمان آبى فرستاد، و به وسيله آن گياهان گوناگون را [از زمين‌] رويانديم.

باران درون خاك را خيس و مرطوب مى‌كند، و درختان از راه ريشه و گل‌ها به وسيله ريشه يا ساقه آب را به سوى بالا جذب مى‌كنند، و شاخه‌هاى گل از آب غذا مى‌گيرند:

﴿وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ﴾«20»

و از آسمان، آبى [مانند برف و باران‌] نازل كرد و به وسيله آن از ميوه‌هاى گوناگون، رزق و روزى براى شما بيرون آورد.

﴿وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا﴾«21»

و براى شما از آسمان آبى نازل كرد كه به وسيله آن باغ‌هايى خرم و باطراوت رويانديم كه روياندن درختانش در قدرت شما نيست.

﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا﴾«22»

آيا ندانسته‌اى كه خدا از آسمان آبى نازل كرده است، پس به وسيله آن ميوه‌هايى كه رنگ‌هايش گوناگون است، پديد آورده‌ايم.

هزاران عامل، با برنامه هايى منظم در عالم طبيعت به اراده حكيمانه حضرت حق دست به دست مى‌دهند، تا انواع روييدنى‌هاى رنگارنگ و ميوه‌هاى گوناگون و جالب پديد آيد.


خواص ميوه‌ها

قرآن مجيد در آيات مربوط به آب به مسئله ميوه‌جات تحت عنوان ثمرات، اشارات فراوانى دارد. كه در گذشته به قسمتى از آن آيات توجه كرديد.


تحقيقات دانشمندان بزرگ، درباره خواص ميوه‌ها

دكتر محمد صادق رجحان استاد دانشگاه تهران، در كتاب شفاى خود در بخش ميوه درمانى، در رابطه با خواص ميوه‌ها كه از آثار صنع حق و آيات حضرت ربّ العزّه است، مى‌نويسد:

از نظر باغبانى به اندامى كه از تغييرات و نمو بخشى از گل به دست مى‌آيد ميوه گفته مى‌شود.

ميوه ممكن است خوراكى بوده و يا مصرف داروئى داشته باشد. ميوه غالباً پس از عمل لقاح از نمو قسمت هائى از گل به وجود مى‌آيد، ولى در بعضى موارد نيز بدون آن كه عمل لقاح رخ دهد ميوه توليد مى‌شود كه اين كيفيت را پارتنوكارپى مى‌نامند.

در اين حالت گاهى ميوه بى دانه حاصل مى‌شود مانند نارنگى بى دانه، بعضى اوقات بدون عمل لقاح باز هم ميوه دانه دار به وجود مى‌آيد كه در اين مورد مسلماً پارتنوكارپى همراه با كره زائى «پارتنوژنز» است.

بشره ميوه حاصل موجودات ذره بينى نظير مخمرها، قارچ‌هاى مختلف، ميكرب‌ها، عوامل تخمير و فاسد كننده مى‌باشد، و گاهى براى خوشرنگ كردن ميوه موادى از قبيل، اتيلن و استيلن به كار مى‌برند، بنابراين لازم است بشره ميوه را به خوبى شسته و سپس مصرف نمايند.

از طرف ديگر هنگام چيدن بعضى از ميوه‌ها مانند انجير و خربزه درختى، شيرابه‌اى خارج مى‌شود كه حاوى آنزيم پروتئاز مى‌باشد و براى پوست دست مضر است، لذا براى چيدن اين قبيل ميوه‌ها از دستكش استفاده شود.


نقش طبّى ميوه‌ها

ميوه‌ها از نظر پزشكى در بدن انسان اعمال مهمى را انجام مى‌دهند:

1- ميوه‌ها قسمت اعظم آب بدن را به ويژه در فصل تابستان تأمين مى‌كند.

2- ميوه‌ها اشتها را تحريك مى‌نمايند.

3- ميوه‌ها انواع مختلف ويتامين را به بدن مى‌رسانند.

4- ميوه‌ها مدرّ هستند، يعنى به علت دارا بودن آب زياد و املاح معدنى، مخصوصاً نمك‌هاى پتاسيم تا حدى دفع ادرار را مى‌افزايند و از اين طريق مقدارى از سموم بدن خارج شده، احساس فرح و نشاط در شخص به وجود مى‌آيد.

5- ميوه‌ها به علت دارا بودن اسيدهاى مختلف ومخصوصاً تركيبات پكتيكى و سلولز معمولًا، مليّن هستند، و بعضى ديگر به علت دارا بودن مقدارى «تانن» قابض مى‌باشند.

6- ميوه‌ها مواد معدنى مورد نياز بدن را تأمين مى‌كنند، يعنى توسط ميوه‌ها مقدار قابل توجهى، كلسيم- فسفر- سديم- پتاسيم- منيزيم- آهن- يد و غيره كه همگى براى انسان لازمند وارد بدن مى‌شود.

7- ميوه‌ها حالت اسيدى كه از تغذيه گوشت زياد، و ديگر مواد پروتئينى حاصل مى‌گردد كم نموده و محيط داخلى بدن را متعادل مى‌كنند.

8- بعضى از ميوه‌ها به خاطر تركيبات شيميايى ويژه خود براى شفاى عده‌اى از امراض مفيد بوده و گاهى اعجاز مى‌كنند.


نقش غذايى ميوه‌ها

انسان با خوردن ميوه مقدارى از كمبود غذايى خود را تأمين مى‌كند؛ زيرا تركيبات غذايى كه براى بدن لازمند، كم يا بيش در ساختمان ميوه‌ها به كار رفته‌اند، اين مواد عبارتند از:

1- آب‌

2- مواد معدنى‌

3- قندها و مواد مشابه آنها مانند تركيبات پكتيكى

4- چربى ها

5- پروتئين ها

6- اسيدهاى آمينه‌

7- ويتامين ها

8- تانن

‌ 9- اسيدهاى آلى‌

10- رنگ دانه ميوه‌

11- تركيبات معطر «اسانس‌ها»

آب، يكى از مهم‌ترين موادى است كه حيات انسان را تأمين مى‌كند و قسمت اعظم وزن بدن را تشكيل مى‌دهد، به طورى كه اگر وزن شخصى صد كيلوگرم باشد، حدود 65 كيلو گرم از وزن بدنش آب است.

براى تأمين اين مقدار آب، يك انسان بايد در شرايط معمولى روزانه حدود 12 ليوان «تقريباً هر يك ساعت يك ليوان» آب تناول نمايد.

اما چون آب سالم مايعى بى رنگ، بى بو، بى مزه مى‌باشد معلوم است كه نوشيدن اين مقدار آب به تنهايى لذت بخش نيست، بلكه شكنجه است، بنابراين خوشبختانه در تركيب تمام مواد غذايى حتى آنها كه به ظاهر خشكند مقدارى آب به كار رفته، تا در تأمين آب بدن سهيم باشند.

آفرينش ميوه‌هاى گوناگون با مزه بسيار مطبوع و رنگ و طعم‌هاى متنوع كه براى روزى بشر تعبيه شده احتمالًا بدان جهت است كه اين ماده حياتى يعنى آب به مقدار 12 ليوان، همراه با مواد مفيد ديگر نه با زحمت، بلكه با كمال لذّت و رغبت وارد بدن شده، سلامتى انسان را تأمين نمايد، بنابراين مخصوصاً در فصل تابستان و يا در هنگام ورزش و كار زياد كه با عمل تعريق مقدارى از آب بدن دفع شده و كمبود آن به صورت عطش جلوه گر مى‌شود بايد علاوه بر آب، از ميوه‌ها استفاده شود؛ زيرا همراه باعرق مقدارى هم ويتامين و مواد معدنى از بدن خارج مى‌شود كه براى جبران آنها بهتر از هر چيز ميوه مناسب است.


اهميت آب براى بدن ما

آب اعمال مهم زير را در بدن ما انجام مى‌دهد:

1- تمام اعمال حياتى بدن انسان بر روى زمينه آب امكان‌پذير مى‌شود.

2- آب موجود در غذا از يك طرف، و آب موجود در بزاق از طرف ديگر مهم‌ترين عاملى هستند كه عمل بلع غذا را ممكن مى‌سازند؛ زيرا در غير اين صورت به هيچ وجه بلعيدن غذا مقدور نخواهد بود.

3- آب موجود در معده و روده از يك طرف غذا را به صورت مايع رقيقى در مى‌آورد تا آماده هضم شود و از طرف ديگر آب، شيره هاضمه را با خود به معده مى‌آورد تا غذا را هضم و قابل جذب كند.

4- آب در ساختمان سلول‌هاى بدن انسان به كار مى‌رود و مهم‌ترين عامل ساختمان سلول است، تقريباً 45 درصد از آب بدن در عضلات و 20 درصد آن در پوست مجتمع مى‌شود.

5- آب، خون را به صورت مايعى روان و جارى مى‌كند تا مواد غذايى به تمام نقاط بدن برسد.

6- آب در فضاى بين سلول‌ها واسطه‌اى است كه غذا و فضولات سلولى را حمل و نقل مى‌كند.

7- آب درجه حرارت بدن را حدود 37 درجه سانتى گراد ثابت نگه مى‌دارد، و مانند آب رادياتور اتومبيل از گرم شدن يا سرد شدن ماشين بدن جلوگيرى مى‌كند.

8- آب با جريان ملايم خود دائماً سلول‌ها را شستشو داده، مقدارى از سموم‌ بدن را گرفته از طريق ادرار، عرق و مدفوع به خارج منتقل مى‌كند.

9- آب در تمام فعل و انفعالات فيزيك و شيميايى بدن شركت مى‌نمايد.

به عبارت ديگر همان طور كه يك خانم خانه دار، براى تهيه نوع غذا بالاخره به نحوى از آب استفاده مى‌كند، سلول‌هاى بدن ما نيز درتمام اعمال خود به نحوى آب به كار مى‌برند.


مواد معدنى يا املاح معدنى‌

﴿وَ اللّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ﴾«23»

و خدا شما را از خاك [مرده‌]، سپس از نطفه آفريد.

تمام عناصرى كه در ساختمان بدن انسان به كار رفته منشأش خاك است.

مواد معدنى يا املاح معدنى دسته‌اى از مواد غذايى هستند كه به مقدار كم، وجودشان براى بدن انسان بسيار لازم است.

تركيبات معدنى اگر چه از طريق همه نوع ماده غذايى به بدن انسان مى‌رسند، ولى ميوه‌ها نيز يكى از منابع مهم آنها مى‌باشند.

به طور متوسط 5 درصد از وزن بدن هر شخصى را تركيبات معدنى تشكيل مى‌دهد، 65 درصد وزن بدن آب است، و 30 درصد بقيه از مواد آلى «پروتئين‌ها- قندها- و چربى‌ها» تركيب يافته است.

آنچه از تركيبات معدنى كه در اين جا مورد بحث قرار مى‌گيرد عبارت است از كلسيم، فسفر، منيزيم، كلر، سديم، پتاسيم، آهن كه مقدارشان نسبتاً دربدن فراوان مى‌باشد، و آنچه به نام عناصر كمياب فعلًا در ساختمان بدن انسان تشخيص داده شده است شامل يد، مس، روى، منگنز، كبالت، گوگرد، فلوئور، سلنيوم، كروميوم، موليبدنوم، كادميوم و غيره مى‌باشد.

اين مواد همگى در خاك قرار داشته از راه گياهان به بدن حيوانات منتقل مى‌شوند، و سپس انسان باخوردن گياهان و حيوانات، از مواد معدنى آنها استفاده مى‌كند.

﴿هُوَ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ﴾«24»

اوست كه شما را از خاك آفريد.

امروزه درباره تركيبات معدنى درعلم شيمى مفصل بحث مى‌شود، و عده‌اى از بى خبران تصوّر مى‌كنند كه اين علم از افتخارات ملل غربى و اروپايى مى‌باشد، در حالى كه در تاريخچه علم شيمى آمده است:

مهد شيمى در اسكندريه بود كه از راه سوريه به خاك عرب منتقل گرديد، و به وسيله اعراب از طريق اسپانيا در اروپا رسوخ يافت.

جابر بن حيان شيمى دان معروف اسلامى كه خود شاگرد امام جعفر صادق (عليه السلام) پيشواى شيعيان بود از مشاهير اين علم است.

همچنين محمّد زكرياى رازى پزشك و شيمى دان بزرگ ايرانى (251 تا 313 هجرى قمرى) كه موفق به كشف الكل و مواد ديگرى در علم شيمى گرديد يكى از ستارگان معروف علم شيمى به شمار مى‌رود.

ابن سينا فيلسوف ايرانى، رساله معروفى دارد كه ضمن آن مواد معدنى را به چهار دسته: سنگ‌ها وخاك‌ها، تركيبات سوختنى و گوگرد، املاح و فلزات طبقه بندى نموده است.

دانشمند ديگر ايرانى به نام ابوريحان بيرونى مجموعه‌اى به زبان عرب روى فلزات قيمتى نوشته است كه در آن از معلومات معدن‌شناسى عصر خود ذكر مى‌نمايد.

به يقين كتب شيمى عرب كه در قرن نهم نوشته شده است، در تاريخ شيمى نقش بزرگى به عهده دارد؛ زيرا براى نخستين بار اوّلين روش‌هاى جستجوى شيميايى را بيان مى‌دارد.


نقش مواد معدنى دربدن انسان‌

تركيبات معدنى كه معمولا به نام املاح از آنها ياد مى‌شود، تماماً از خاك گرفته شده، توسط مواد غذايى گياهى و حيوانى وارد بدن مى‌شوند، اين مواد در بدن انسان وظايف مهم زير را به عهده دارند:

1- حالت اسيدى و قليايى مايعات بدن به وسيله بعضى عناصر معدنى تنظيم و متعادل مى‌شود.

2- عناصر معدنى براى مايعات بدن ايجاد فشار ويژه‌اى مى‌كنند كه به نام فشار اسمزى معروف مى‌باشد، فشار اسمزى خاصيتى است كه باعث مى‌شود مايعات از جدار سلول‌ها عبور نموده مواد غذايى و عناصر معدنى را جابه‌جا كنند.

3- بعضى عناصر معدنى مانند كلسيم و فسفر باعث استحكام استخوان‌ها و دندان‌ها مى‌شوند.

4- برخى عناصر معدنى فعاليت حياتى مخصوص به خود دارند، مثلًا آهن براى تهيه رنگدانه گلبول قرمز خون لازم است.

5- بسيارى از آنزيم‌هاى بدن انسان فقط در مجاورت فلزاتى از قبيل منيزيم، منگنز، پتاسيم و روى فعاليت دارند.

6- عناصر معدنى «به صورت كاتيون و آنيون» درتعادل الكتروليت‌هاى بدن سلول‌ها را يارى مى‌دهند كه اعمال حياتى خود را انجام دهند.

اكنون در ذيل، ابتدا كاتيون، آنيون، و الكتروليت‌ها را شرح داده و سپس درباره‌ مواد معدنى جداگانه بحث خواهيم كرد.

بايد دانست كه رويهم رفته در بدن يك شخص به وزن 70 كيلوگرم تقريباً 5/ 3 كيلوگرم مواد معدنى وجود دارد، از اين مقدار 90 درصد آن در ساختمان اسكلت و دندان‌ها به كار رفته و 10 درصد بقيه در بافت‌هاى نرم و مايعات بدن شركت نموده و به نام الكتروليت‌ها خوانده مى‌شوند؛ زيرا به صورت يون به داخل و خارج سلول‌ها مبادله گشته و عمل انتقال مايعات را انجام مى‌دهند.

مواد معدنى در خون غالباً به حالت يون هستند، يعنى بار الكتريكى مثبت يا منفى دارند.

يون‌هائى كه بار الكتريكى مثبت دارند كاتيون ناميده مى‌شوند مانند سديم، پتاسيم، كلسيم، منيزيم و يون‌هائى كه بار الكتريكى منفى دارند آنيون خوانده مى‌شوند مانند كلر، فسفات‌ها، سولفات‌ها، بيكربنات‌ها، پروتئين‌ها و اسيدهاى آلى.


كلسيم‌

شير، پنير، عدس، لوبيا، شاهى، گل كلم، ميوه زيتون، فندق خشك، بادام خشك، انجير خشك سرشار از كلسيم هستند، ولى انگور، زردآلو، گيلاس، سيب، موز و پرتقال نيز حاوى كلسيم مى‌باشند.

وجود كلسيم در بدن انسان براى اعمال زير لازم است:

1- كلسيم در ساختمان استخوان‌ها و دندان‌ها شركت نموده براى تأمين استحكام و رشد آنها ضرورى مى‌باشد.

2- كلسيم عامل مهم انعقاد خون است.

3- عنصر كلسيم براى انقباض عضلات لازم خواهد بود و كمبود آن باعث تشنج مى‌شود.

4- كلسيم انقباضات عضله قلب را تقويت مى‌كند.

5- كلسيم براى عمل طبيعى اعصاب لازم است، يعنى انتقال پيام‌هاى عصبى و هدايت امواج عصبى را تسهيل مى‌كند.

6- كلسيم قابليت نفوذ جدار سلول‌ها را كم مى‌كند و از تحريك پذيرى سلول‌ها مى‌كاهد.

7- كلسيم قابليت نفوذ مويرگ‌ها را كم مى‌كند، و مانع مى‌شود از اين كه پلاسما و يا خون از جدار رگ‌ها خارج شود، لذا از بروز ورم وخون ريزى جلوگيرى مى‌كند.

8- كلسيم عامل فعال كننده بعضى آنزيم‌ها مى‌باشد.

9- كلسيم قدرت دفاعى و تحرك گلبول‌هاى سفيد خون را در عمل بيگانه خوارى مى‌افزايد، اين گلبول‌ها سربازان مسلّح هستند كه در برابر ميكرب‌ها دفاع مى‌كنند.

10- كلسيم واكنش‌هاى هيستامينى را نقصان مى‌دهد، لذا در تسكين و معالجه خارش‌ها، كلسيم به كار مى‌رود.

11- كلسيم در هنگام تقسيم سلول‌ها دخالت مى‌نمايد.

12- كلسيم در توليد مقدار شير دخالت دارد؛ زيرا به تجربه ثابت شده است، چنانچه كلسيم جيره غذايى دام‌هاى شيرده را كم كنيم ميزان توليد شير آنها كاسته مى‌شود.


فسفر

شير، پنير، گوشت، گردو، فندق، بادام، انجير خشك، عدس و نخود، سرشار از فسفر هستند، ولى تمشك، گيلاس، هلو، شاه بلوط، نيز حاوى فسفر مى‌باشند.

فسفر يكى از مهم‌ترين مواد معدنى است كه وجودش در بدن انسان براى اعمال زير لازم خواهد بود.

1- فسفر همراه با كلسيم همه جا براى شركت در ساختمان استخوان‌ها و دندان‌ها و رشد آنها دخالت مى‌نمايد.

2- تركيبات فسفر دار، در بدن انسان «مانند يك دستگاه آداپتور» به منزله مركز تغيير شكل انرژى عمل مى‌كند و در اين تغيير شكل مقدار قابل توجهى كالرى آزاد مى‌كند.

3- فسفر عمل ذخيره انرژى را در بدن به عهده دارد، طرز عمل فسفر همانند يك باطرى است كه متناوباً انرژى حاصل از سوخت و ساز مواد غذايى را ذخيره نموده، در هنگام نياز سلول‌ها در اختيار آنها قرار مى‌دهد.

4- تركيبات فسفردار به صورت فسفولپيد در ساختمان غشاء سلول‌ها و همچنين در ساختمان‌هاى بافت عصبى شركت مى‌نمايند.

5- فسفر در ساختمان اسيد نوكلئيك شركت مى‌كند، همين اسيد نوكلئيك‌ها هستند كه اعمال حياتى سلول را زير نظر داشته در مرحله تقسيم و تكثير سلول‌ها و انتقال توارث دخالت مى‌نمايند.

6- فسفر درساختمان كوآنزيم‌ها شركت مى‌كند.

7- فسفر در ساختمان فسفوپروتئين‌ها «از جمله كازئين شير» و فسفولپيدها «از جمله ليستين زرده تخم مرغ» شركت مى‌كند، اين قبيل تركيبات را فسفر آلى مى‌نامند.


منيزيم‌

دانه جو، ذرّت، لوبيا خشك، نخود خشك، شكلات، گردو خشك، فندق خشك و بادام خشك سرشار از منيزيم هستند.

1- منيزيم به منزله جرقه‌اى است كه باعث شروع بعضى واكنش‌هاى شيميايى در بدن مى‌شود.

2- منيزيم يكى از عناصرى است كه همراه با مواد ديگر براى رشد و ترميم بافت‌هاى بدن به كار مى‌رود.

3- منيزيم در بسيارى از اعمال آنزيمى بدن و غيره دخالت مى‌كند.

4- منيزيم براى متحرك شدن كلسيم از استخوان لازم است.

5- منيزيم براى انجام عمل طبيعى كلسيم و پتاسيم ضرورى مى‌باشد.

6- منيزيم در عمل انتقال امواج عصبى از عصب به عضله دخالت دارد.

7- منيزيم درعمل اتصال پيام بر به ريبوزم مؤثر است.

8- منيزيم در تنظيم درجه حرارت بدن و تعادل انقباض عضلات دخالت دارد.

9- منيزيم در مصرف چربى‌هاى بدن رل مؤثّرى دارد ولى فعلًا نحوه عمل آن بر ما معلوم نيست.

10- كمبود منيزيم در بدن انسان باعث عصبانيت شديد و عكس العمل بسيار تند در مقابل ناراحتى‌هاى جزئى مى‌شود.

11- رابطه‌اى بين مقدار منيزيم خون و هورمون كورتيزون وجود دارد.


كلر

كلر مهم‌ترين آنيون خارج سلولى است، كلر غالباً به صورت تركيب با سديم به نام نمك طعام توسط مواد غذايى وارد بدن مى‌شود.

كلر گاهى در داخل سلول‌ها وجود دارد، مثلًا در گلبول‌هاى قرمز به صورت كلرور پتاسيم و در سلول‌هاى غدد معده به شكل اسيد كلروئيدريك فراوان است، ولى در سلول‌هاى غدد جنسى و پوست به مقدار كم وجود دارد.

مقدار كلر پلاسما تقريباً به اندازه سديم مى‌باشد، با خوردن نمك طعام موجود در غذا كلر نيز وارد بدن مى‌شود و توسط ادرار دفع مى‌گردد بنابراين تعادل كلر خون تا حدى بستگى به مقدار مصرف نمك طعام دارد.


سديم‌

سديم عنصرى است كه به صورت تركيب با كلر به نام نمك طعام وارد بدن مى‌شود.

1- سديم مهم‌ترين كاتيون خارج سلولى است، سديم و «پتاسيم» آب را در فضاى بين سلول‌ها متعادل نگاه مى‌دارند، به اين معنى كه افزايش سديم در مايع بين سلولى باعث مى‌شود كه مقدارى آب به مايع بين سلولى منتقل شود و در نتيجه خيز «ورم» به وجود مى‌آيد.

2- سديم و پتاسيم در حفظ تعادل اسيدى و قليايى خون مؤثرند.

3- سديم و پتاسيم در انقباض عصبى به ويژه انقباضات عضله قلب دخالت دارند.

4- سديم و «پتاسيم» براى اين كه اعصاب عمل طبيعى خود را انجام دهند لازم است؛ زيرا به انتقال امواج جنسى از عصب به عضله كمك مى‌كنند.

5- افرادى كه در گرماى شديد كار نموده عرق زيادى از بدنشان دفع مى‌شود چون مقدار زيادى نمك توسط عرق از دست مى‌دهند ممكن است عضلات دست و پايشان دچار گرفتگى و انقباض دردناكى شود كه معالجه آن خوردن مقدارى آب نمك است.

در كتب طب قديم مندرج است كه نمك معدنى و نمك دريايى اشتها آور، هضم كننده غذا و نيكو كننده رنگ رخسار مى‌باشد.


پتاسيم‌

شير، گوجه فرنگى، گوشت، ماهى، عدس، لوبيا، گندم، جو، ذرت، شلغم، اسفناج، فندق، بادام، انجيرخشك، گوجه برغانى، ميوه زيتون، سيب، پرتقال، ليموترش و گيلاس پتاسيم زياد دارند.

پتاسيم مهم‌ترين كاتيون مايع داخل سلولى است كه به مقدار 175 تا 250 گرم در بدن شخص بالغ طبيعى وجود دارد.

از اين مقدار 90 درصد آن داخل سلول‌هاست، هر شخص بالغ بر حسب عادات غذايى شبانه روزى 8/ 2 تا 4 گرم پتاسيم با غذا مى‌خورد، املاح پتاسيم به آسانى از لوله هاضمه جذب شده وارد خون گشته از راه ادرار دفع مى‌شود و اثر مدرّى دارد.

1- پتاسيم اثر مدرّ، مليّن و مسهل دارد.

2- پتاسيم اثر خلط آور دارد.

3- پتاسيم براى نمو بدن لازم است.

4- پتاسيم فعال كننده بعضى آنزيم هاست.

5- يون پتاسيم انتقال موج عصبى را در سيناپس‌ها تقويت مى‌كند.


آهن‌

در فندق، گردو، توت فرنگى، سيب قرمز، ميوه زيتون، خرما، انجير، زرده تخم مرغ، جگر، دل، قلوه، اسفناج وميوه‌هاى ديگر آهن فراوان است.

آهن درتمام مواد غذايى حتى در آب آشاميدنى وجود دارد، به طورى كه بعضى از آب‌ها به مقدار 5 ميلى گرم در ليتر حاوى آهن مى‌باشد.

آهن براى ادامه حيات انسان لازم و ضرورى است؛ زيرا آهن يك هسته مركزى تشكيل مى‌دهد به نام «هيمى» كه اكسيژن را در بدن حمل و نقل مى‌كند و رنگ قرمز گلبول‌هاى خون انسان به خاطر وجود همين ماده است.

عناصرى كه شرح آنها گذشت به مقدار فراوان در بدن انسان وجود دارند، ولى علاوه بر آنها عناصر كمياب ديگرى هستند كه اگر چه مقدارشان در بدن بسيار كم است، ولى اهميت بسزائى دارند مانند يد، اما دسته ديگر از اين عناصر كمياب، اهميتشان هنوز بر ما مجهول است.


يد

يد شبه فلزى است كه به صورت يدور«25» با غذا و آب آشاميدنى و بعضى ميوه‌ها وارد بدن شده و از راه خون به غده تيروئيد رفته و در آن جا تبديل به هورمون تيروئيد مى‌گردد.

غده تيروئيد كه در جلو گردن قرار دارد بر اثر كمبود يد بزرگ مى‌شود، اين بيمارى در طب جديد گواتر ساده نام دارد.

يد عنصرى است كه در غده تيروئيد به مصرف تهيه هورمون تيروئيد مى‌رسد، لذا براى پى بردن به اهميت يد لازم است اعمالى كه هورمون تيروئيد در بدن انجام مى‌دهد در زير مختصراً بيان كنيم.

1- هورمون تيروئيد رشد و نمو بدن را تنظيم مى‌كند، لذا بر اثر كمبود اين هورمون علائم كم كارى تيروئيد به وجود مى‌آيد.

كم كارى تيروئيد در كودكان موجب كند ذهنى، كوتاهى قد، بزرگى سر نسبت به تنه، چين خوردگى پوست صورت، بزرگى دهان و زبان مى‌شود.

2- هورمون تيروئيد تنظيم اعمال دستگاه هاضمه را به عهده دارد.

3- تنظيم دستگاه اعصاب.

4- تنظيم دستگاه قلبى و عروقى.

5- تنظيم حرارت بدن و فعاليت عضلات.

6- تنظيم ويتامين‌هاى مورد لزوم انسان.

7- تنظيم عمل خون سازى.

8- تنظيم توليد مثل.

اين اعمال مهم همگى به عهده هورمن تيروئيد است كه در بعضى موارد از ارگان‌هاى ديگر نيز كمك دريافت مى‌دارد.

9- آزمايش‌هاى انجام شده بر روى انسان و موش صحرايى نشان داده است، كمبود يد ممكن است موجب افزايش سرطان غده تيروئيد گردد.


مس‌

خرما، انجير خشك، سيب قرمز، توت فرنگى، فندق، گردو، زرده تخم مرغ، جگر، دل و قلوه مس فراوان دارد، يكى از عناصر معدنى كه براى رشد و سوخت و ساز بدن لازم خواهد بود مس است.

1- مس يكى از اجزاى تأمين كننده رنگدانه گلبول قرمز مى‌باشد. وبراى عمل خون سازى گلبول‌هاى قرمز لازم است.

2- مس براى رشد استخوان‌ها و غضروف‌ها لازم است.

3- مس براى اين كه مغز (دستگاه اعصاب مركزى) اعمال طبيعى خود را انجام دهد نقش مؤثرى دارد.

4- وجود مس براى فعاليت بعضى آنزيم‌ها لازم است.


روى‌

غذاهاى حيوانى به ويژه ماهى، سرشار از روى هستند، ولى درسبزى‌ها و ميوه‌ها نيز روى فراوان است.

1- در بدن انسان بالغ و سالم مجموعاً 2 تا 3 گرم روى وجود دارد، در غده پروستات طبيعى انسان به ازاى هر كيلوگرم وزن غده، 860 ميكروگرم روى، در كبد، استخوان، عضلات، لوز المعده، و درقرنيه، شبكيّه و كروئيد چشم، روى فراوان است.

2- گلبول‌هاى قرمز و سفيد در حال طبيعى حاوى مقدارى روى هستند ولى مقدار روى در گلبول‌هاى سفيد چندين برابر مقدار گلبول‌هاى قرمز است.

3- روى در ساختمان بسيارى از آنزيم‌هاى بدن انسان شركت مى‌نمايد كه مهم‌ترين آنها آنزيم كربنيك انيدراز مى‌باشد.

اين آنزيم به كمك روى در ساختمان گلبول‌هاى قرمز انسان گاز كربنيك را جابه‌جا مى‌كند.

4- روى در ساختمان زهر جانوران گزنده به كار رفته و هر قدر مقدار روى بيشتر باشد سمّيّت زهر بيشتر است.

5- در طب قديم براى التيام زخم‌ها وضد عفونى آنها از روغن عقرب براى پانسمان استفاده مى‌كردند كه بسيار مفيد و مؤثر بود و احتياجى به بخيه كردن نداشت.

اين زخم‌ها بدون چرك كردن و به سرعت جوش مى‌خورد، چنين اثر عالى روغن عقرب را مربوط به روى موجود در روغن عقرب مى‌دانند؛ زيرا روى دو خاصيت مهم دارد:

اول اين كه: خاصيت ضدعفونى كننده داشته و مانع از چركين شدن زخم‌ها مى‌شود.

دوم اين كه: خاصيت التيام دهنده دارد، لذا به زودى زخم‌ها را مرمّت نموده، بهبود مى‌بخشد.


قند ميوه‌ها

ميوه‌ها از نظر مقدار قند شامل سه گروه مى‌باشند:

1- گروه اول، ميوه‌هاى كم قند شامل: گريپ فورت، خربزه، توت فرنگى.

2- گروه دوم، ميوه‌هاى با قند متوسط مانند: سيب، زردآلو، انجير تازه، توت، نارنگى، پرتقال، شليل، گلابى، آناناس، آلو، گوجه، كشمش پلو.

3- گروه سوم، ميوه‌هاى پرقند مانند خرما، انگور، خرمالو، موز.

حدود 50 تا 70 درصد از كالرى مورد نياز روزانه انسان توسط مواد قندى تأمين مى‌شود. قندها مهم‌ترين مواد سوختنى بدن هستند كه به صورت قند ساده، قند دوتايى، و قند چند تايى در ساختمان ميوه‌ها به كار رفته‌اند.


چربى ميوه‌ها

چربى‌ها شكل ذخيره انرژى در بدن هستند، و با سوختن خود براى بدن توليد حرارت يا انرژى مى‌كنند، از طرف ديگر چربى‌ها در بدن اسيدهاى چرب را به وجود مى‌آورند كه براى انسان ضرورى و لازمند.

بعضى چربى‌ها محتوى ويتامين مى‌باشند، چربى‌ها در ميوه‌ها به دو صورت هستند يك گليسريدها و ديگرى موم‌ها.

گليسريدها چربى‌هايى هستند كه بر اثر آنزيم ليپاز هيدروليز شده، توليد اسيد چرب و گليسرين مى‌كنند، و اسيد چرب با سوختن خود در بدن توليد انرژى مى‌نمايد، هر يك گرم چربى كه در بدن مى‌سوزد، مى‌تواند 9 كيلو كالرى حرارت يا انرژى توليد كند، قدرت انرژى زايى چربى دو برابر قند و دو برابر پروتئين است.

در ميان ميوه‌هايى كه دانه آنها خوراكى و سرشار از مواد چربى است بايد گردو، فندق، بادام زمينى، كتان، كرچك، زيتون، مغز هسته زردآلو، را نام برد، منتها ساختمان اين چربى‌ها متفاوت است.

موم‌ها به مقدار زياد در سطح خارجى ميوه‌ها وجود دارند و خود مجموعه غامضى از تركيبات شيميايى گوناگون مى‌باشند.


پروتئين ميوه‌ها

پروتئين يكى از مهم‌ترين مواد است كه در ساختمان سلول‌ها و بافت‌هاى بدن به كار رفته در اعمال مهم نقش مؤثّرى دارد، و چون سلول‌ها مرتباً به انجام وظيفه‌ مشغول هستند پروتئين آنها تحليل مى‌رود و دائماً به پروتئين جديد نيازمند خواهند بود، به همين جهت است كه در بعضى مواقع احتياج بدن به مواد پروتئينى بيشتر مى‌شود.

مثلًا در هنگام رشد كودكان، در زمان بلوغ جوانان، در ضمن بيمارى‌هاى تب دار، در هنگام التيام زخم‌ها، در فشارهاى روحى و عصبى، بدن انسان نياز بيشترى به پروتئين دارد.

پروتئين‌هاى بسيار ساده به مقدار 5/ 0 تا 5/ 1 درصد در تركيب ميوه: سيب، گلابى، انجير، زردآلو، گوجه و گيلاس به كار رفته است.


ويتامين‌ها

ويتامين‌ها گروهى از مواد غذايى غير انرژى‌زا هستند كه در اعمال حياتى بدن حاضر شده، كمى از آنها اعمال مهمى انجام مى‌دهند.

اكثر ويتامين‌ها بايد توسط غذا وارد بدن شوند؛ زيرا متأسفانه بدن انسان قادر به ساختن تمام ويتامين‌ها نيست، پس اگر فردى به مدت طولانى از غذاهاى تازه به خصوص سبزيجات و ميوه‌جات محروم بماند دچار كمبود ويتامين مى‌گردد كه به نام آويتامينوز خوانده مى‌شود.

كمبود هر يك از ويتامين‌ها آشفتگى‌هاى مهمى ايجاد مى‌كند، به طور كلى مقدار ويتامين‌ها در شيره ميوه و قسمت سطحى آن بيشتر است. از باب نمونه به چند ميوه اشاره مى‌كنم تا معجزه كلام حضرت سجّاد (عليه السلام) در دعاى مورد شرح بيش از پيش روشن شود.


تركيب غذايى آلو

تركيب غذايى آلو: يك عدد آلو به قطر 5/ 4 سانتى متر 30 كيلو كالرى ارزش‌ انرژى‌زايى دارد، و از نظر مواد غذايى علاوه بر آب حاوى تركيبات زير است:

1- پروتئين‌

2- چربى‌

3- قند 7 گرم‌

4- كلسيم 10 ميلى گرم‌

5- آهن 3/ 0 ميلى گرم‌

6- ويتامين آ 200 واحد بين المللى‌

7- ويتامين ب 1، 04/ 0 ميلى گرم‌

8- ويتامين ب 2، 02/ 0 ميلى گرم‌

9- ويتامين پ پ 3/ 0 ميلى گرم‌

10- ويتامين ث 3 ميلى گرم‌


تركيب شيميايى انگور

تركيب شيميايى انگور: تركيب انگور بر حسب نژادهاى مختلف، كمى متفاوت است، ولى دانشمندان از تجزيه شيميايى 100 گرم انگور رسيده به طور متوسط مواد زير را به دست آورده‌اند:

1- آب 79 گرم‌

2- قندها 14 گرم «از نوع ساكارز گلوكز دكستروز- سوربيتول»

3- اسيدها و موادآلى 8/ 1 گرم- اسيد سيتريك- اسيدماليك- اسيد ساليسيليك- اسيد سوكسينيك- اسيد وينيك- تانن- انورتين- اينوزيت- پنتوزان- لسيتين- لوسين- تيروزين- كوئرسيترين و صمغ.

4- مواد معدنى شامل سديم 6 ميلى گرم- پتاسيم 254 ميلى گرم- كلسيم 10 ميلى گرم- فسفر 21 ميلى گرم- منيزيم 10 ميلى گرم- گوگرد 9 ميلى گرم- منگنز 1/ 0 ميلى گرم- آهن 6/ 0 ميلى گرم- يد 002/ 0 ميلى گرم.

5- ويتامين آ 80 واحد بين المللى‌

6- ويتامين ب 1، 05/ 0 ميلى گرم

‌7- ويتامين ب 2، 04/ 0 ميل گرم‌

8- ويتامين پ پ 4/ 0 ميلى گرم.

9- ويتامين ث 4/ 0 ميلى گرم.

10- آنزيم و اسانس‌


تركيب غذايى كشمش‌

تركيب غذايى كشمش: يك فنجان به حجم 240 سانتى متر مكعب كشمش 460 كيلو كالرى ارزش انرژى‌زايى دارد و از نظر مواد غذايى به جز آب داراى تركيبات زير است.

1- پروتئين 4 گرم

‌2- چربى كم

‌3- قند 124 گرم

‌4- كلسيم 99 ميلى گرم‌

5- ويتامين آ 30 واحد بين المللى

‌6- ويتامين ب 1، 13/ 0 ميلى گرم

‌7- ويتامين ب 2، 12/ 0 ميلى گرم

‌8- ويتامين پ پ 7/ 0 ميلى گرم‌

9- ويتامين ث 2 ميلى گرم‌


رنگدانه ميوه‌ها

﴿وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ﴾«26»

و نيز آنچه را كه در زمين به رنگ‌هاى گوناگون براى شما آفريد [رام و مسخّرتان ساخت‌]؛ مسلّماً در اين [امور] نشانه‌اى است [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براى گروهى كه متذكّر مى‌شوند.

﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا﴾«27»

آيا ندانسته‌اى كه خدا از آسمان آبى نازل كرده است، پس به وسيله آن ميوه‌هايى كه رنگ‌هايش گوناگون است، پديد آورده‌ايم.

در ميوه‌ها آنچه بيش از همه جلب توجه مى‌كند رنگ‌هاى بسيار زيبا و گوناگونى است كه آنها را نقاشى كرده است.

اصولًا در طبيعت مسئله رنگ‌ها يكى از غامض‌ترين و زيباترين و عالى‌ترين مسائل خلقت است.

مثلًا در ميوه‌ها از يك خاك و آب انواع رنگ‌هاى سبز، قرمز، بنفش، آبى، زرد و سياه بدون اين كه ساقه يا برگ را رنگين نمايد به ميوه منتقل مى‌شود، جالب‌تر اين كه بعضى از ميوه‌ها مانند هنداونه پوستش با چندرنگ مختلف نقاشى شده، مغزش به رنگى و دانه‌اش به رنگ ديگر با مهارت فوق العاده‌اى تزيين شده است، در بدن انسان هم مسئله رنگدانه هنوز نكات نامعلومى دارد.

رنگ سبز در ميوه‌هايى مانند خيار، گردو و غيره به خاطر وجود رنگدانه‌اى به نام كروفيل است.

رنگ زرد و نارنجى ميوه‌هايى مانند نارنج، پرتقال، موز، به خاطر وجود موادى است به نام آلفا كاروتن، بتاكاروتن كه به نام كاروتنوئيدها، موسومند.

رنگ قرمز يا آبى ميوه‌هايى چون انواع گوجه‌ها، آلوها، هلو، شفتالو، سيب، آلبالو، گيلاس به خاطر وجود رنگدانه‌هائى به نام آنتوسيانين مى‌باشد.

رنگ قرمز گوجه فرنگى، گريپ فروت صورت «تو سرخ» به خاطر رنگدانه ليكوپن است.

رنگ زرد روشن ميوه‌هايى مانند ليمو، به، و بعضى سيب‌ها به خاطر وجود رنگدانه‌هايى است كه به نام فلاون‌ها و فلاونول‌ها موسومند.

رنگ سفيد بعضى از ميوه‌ها مانند خربزه به علت دارا بودن ماده‌اى به نام آنتوگزانتين است.

به عقيده كارشناسان و متخصصان گياه‌شناسى افزايش قند زمين باعث تشديد رنگ قرمز سيب مى‌شود، از طرف ديگر به عقيده آنها تغيير رنگ سيب هلو، گلابى، زرد آلو، احتياج به كودهاى مخصوص و همچنين اشعه ماوراى بنفش آفتاب دارد.


تركيبات معطر «اسانس‌ها»

بوى مخصوص ميوه‌ها مربوط به اسانسى است كه در بعضى از آنها مانند ليمو، نارنج، پرتقال، و نارنگى به مقدار زياد وجود دارد.

در سيب، هلو، آناناس، موز و مركبات اسانس‌هاى مختلفى با فرمول شيميايى ويژه‌اى پيدا كرده‌اند و از آنها براى خوشبو كردن مواد استفاده مى‌كنند.

مثلًا اسانس ليمو شيرين را در صنعت ادكلن سازى مصرف مى‌نمايند.

آرى، علم و حكمت و اراده و قدرت و رحمت و لطف بى‌نهايت در بى‌نهايت اقتضا كرده كه خورشيد بر سطح درياها بتابد، بخار آب به بالا رود، در آسمان به صورت ابر درآيد و از بركت باد ابرها بارور شده به اطراف جهان سفر كنند و آن جا كه لازم باشد بر زمين آب بريزند، تا زمين با سيراب شدنش اين همه گياهان و ميوه‌جات متنوع همراه با رنگ‌هاى مختلف و انرژى‌هاى مادّى و مزه‌ها و ويتامين‌هاى گوناگون بر سر سفره بشر قرار دهد!!

نمى‌دانم چرا خوردن اين همه نعمت، و استفاده كردن از اين همه لطف خداوندى جزايش اين همه معصيت و گناه و طغيان و ظلم و بيدادگرى و جنايت و عبادت شيطان است؟

مگر بشر عقل ندارد، مگر انسان از انصاف خالى است، مگر نمى‌بيند، مگر نمى‌شنود، مگر انديشه نمى‌كند، مگرنه اين است كه تمام قواعد عقلى- فلسفى- علمى- شرعى- انسانى- الهى- ملكوتى- معنوى يكجا و يك صدا مى‌گويند:

﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ﴾«28»

آيا پاداش نيكى جز نيكى است؟

اى كاش! در اين همه آثارى كه از آب باران پديد مى‌آيد و ما مجانى از آن استفاده مى‌كنيم انديشه مى‌كرديم.

اى كاش! خالق و صاحب اين همه عنايت ولطف را با تمام وجود لمس مى‌كرديم.

اى كاش! به سوى قرآن و فرمايش‌هاى انبيا و امامان مى‌رفتيم تا بدانيم، پس از خوردن اين همه نعمت در برابر صاحب نعمت چه وظيفه‌اى داريم؟

اى كاش! در برابر هزار يك از يك نعمت دست سپاس به سوى خالق بى نياز بر مى‌داشتيم و حداقل شكر را بجا مى‌آورديم.

بردرش حلقه زدم از سردرد

گفت بيهوده مكوب آهن سرد

گفتم اندر ره وصلم پويان‌

گفت از اين راه كه دارى برگرد

گفتم اين ره كه بسر خواهد برد

گفت آن كس كه بخون دل پرورد

گفتمش هستى من جز به تو نيست‌

گفت اين دفتر هستى بنورد

گفتم از درد دوا مى‌طلبم‌

گفت رو رو تو نه‌اى صاحب درد

گفتمش عاشق بيمار توام‌

گفت كو سرخى اشك ورخ زرد

گفتم آخر زغمت خواهم مرد

گفت از مرگ نينديشد مرد

گفتم از خاك، كِيم برگيرى‌

گفت آنگه كه شود خاك تو گرد

گفتمش غم شده با فرصت جفت‌

گفت بايد نشود زين غم فرد

(فرصت شيرازى)

آثار عظمت حق در آب‌

قبل از تحرير مسائل مهمى در زمينه ميوه‌جات به مناسبت آيات 22 سوره بقره و 60 سوره نمل و 27 سوره فاطر، در رابطه با تفسير جملات اول دعاى نوزدهم درباره باران مطالب مهمى براى نشان دادن نقش اين عنصر عظيم كه از باب رحمت حق به موجودات زنده عنايت شده نگاشته شد. اكنون به دنبال آن مطالب بسيار مهم، لازم مى‌دانم مسائل ديگرى را به لطف حق ارائه دهم، باشد كه بيش از پيش عظمت خالق هستى براى ما آشكار شود.

اتم همان چيزى است كه مى‌خواهد قيافه دنيا را به نفع مردم يا به ضرر مردم تغيير دهد، و تعجبى نيست كه عده كثيرى از مردمان طالبند اطلاعاتى درباره آن داشته باشند؛ زيرا اثرى كه اتم درزندگى آنها مى‌بخشد بسيار بزرگ است.

ليكن اين شى‌ء كه اسمش بسيار عظيم است، خود بسى كوچك است.

وقتى هوا گرم است ليوانى به دست گرفته مقدارى آب در آن مى‌ريزيد چه اندازه اتم در اين ليوان آب است؟

جواب اين پرسش عددى است تقريباً اينطور:

000/ 000/ 000/ 000/ 000/ 000/ 000/ 1000 اين عدد براى هيچ كس معنى صحيحى ندارد، لذا سعى مى‌كنيم اتم همين مقدار آب را به نحو ديگر معرفى كنيم.

چند صد ميليون از اتمى كه در يك ليوان است بگيريد «البته اين كار ميسر نيست ولى چنين فرض كنيد».

اين چند صد ميليون را روى يك مربع كه 5/ 2 سانت مربع مساحت دارد قرار دهيد، اين كار را تكرار نماييد، چندين بار صدها ميليون اتم را از ليوان گرفته و روى يك مربع ديگر به همين اندازه قرار دهيد و آن قدر اين كار را ادامه دهيد تا ليوان خالى شود.

به زودى خواهيد دانست كه به اين ترتيب با اتم‌هاى محتوى يك ليوان كليه سطح زمين را پوشانده‌ايد!!


تركيب آب‌

گاز اكسيژن مى‌سوزاند، گاز ئيدروژن مى‌سوزد، آيا مى‌دانيد كه از تركيب اين دو عامل مرگ، يعنى سوزانيدن و سوختن، عامل حيات و زندگى درست شده است؟

عامل حيات بر روى زمين آب مى‌باشد.

تركيب نشانه علم است، نشانه عقل است، نشانه قدرت است، تركيب به طور تصادف نمى‌شود؛ زيرا تركيب موجود سومى از دو موجود ساختن است.

تصادف تنها دو موجود را در كنار هم قرار مى‌دهد، ولى موجود سومى نمى‌تواند بسازد.

تركيب نشانه آن است كه تركيب كننده از اين كارش هدف دارد، پس تركيب نشانه عقل است. شرط تركيب آن است كه اجزا قابليت براى تركيب داشته باشند، پس تركيب نشانه علم است.

سازنده بايستى اين را بداند، آيا دانش، از اين بالاتر مى‌باشد كه از دو عامل مرگ‌ اصيل‌ترين عامل زندگى را درست كنند.

آيا ماده مى‌تواند به اين نكته علمى پى ببرد؟ نكته علمى را كه بشر پس از تكامل بدان رسيده است.

آرى، آب سازنده‌اى دارد، داراى علم نامتناهى، قدرت نامتناهى، حكمت نامتناهى.


شورى آب دريا

بسيارى از مردم شورى آب درياها را خوش ندارند و مى‌پندارند كه اگر آب درياها شيرين بود بهتر بود.

چرا آب درياها شور است؟ با آن كه همه رودخانه‌هايى كه در روى زمين به درياها مى‌ريزند داراى آب شيرين هستند.

آيا چه كسى اين نمك فراوان را در آب دريا ريخته و چرا ريخته، آيا اين نمك از كجا آمده، آيا تمام شدنى نيست؟

مقاومت آب شيرين در برابر فساد از آب شور كمتر است. اگر آب‌هاى اقيانوس‌ها شيرين مى‌بود، خطر فاسد شدن و گنديدن آنها بسيار بود.

اگر آب‌هاى درياها بگندند، زنده‌اى در روى كره زمين باقى نخواهد ماند، بوى گند وتعفّن آب، موجود زنده‌اى را باقى نخواهد گذارد. آب‌هاى گنديده بهترين جا براى زند و زاى حشرات به ويژه حشره‌هاى سمّى مى‌باشد، آن وقت است كه حشرات نه نباتى را باقى خواهند گذارد نه حيوانى نه انسانى. آيا شور شدن آب درياها نشانه حكومت اراده و علم و عقل در دستگاه آفرينش نمى‌باشد. ماده فاقد علم، فاقد عقل در آغاز پيدايش جهان مى‌توانسته به اين دقت علمى پى برد كه مقاومت آب شور در برابر فساد از آب شيرين بيشتر است؟

آيا شور شدن آب‌هاى دريا كه از باران‌هاى شيرين ريشه گرفته است نشانه قدرتى‌ عظيم نمى‌باشد؟

قدرتى كه در اثر مهر براى حفاظت جان زندگان اين پديده بزرگ را به كار برده است.


باران شيرين‌

آيا مى‌دانيد كه همه آب‌هاى شيرين و گواراى زمين، از آب شور پيدا شده است؟

يك چهارم كره زمين خشكى است و سه چهارم آن را درياهاى شور تشكيل مى‌دهند و همه باران‌هاى شيرين از اين آب‌هاى شور مى‌باشد. او آب‌هاى درياها را تقطير كرده، و آب شيرينى براى سلسله گياهان و سلسله جانوران و انسان‌ها فرستاده است.

دستگاه تقطير آب درياها، مانند دستگاه تقطير بشر كوچك نيست، اين دستگاه تقطير آن قدر بزرگ است كه همه درياها در آن جاى مى‌گيرند.

دستگاه تقطير آب درياها ساخته او مى‌باشد نه ساخته دست انسان كه از زير حرارت ببيند. دستگاه تقطير آب دريا طورى ساخته شده كه از رو حرارت مى‌بيند.

خورشيدى كه هزاران بار از كره زمين بزرگ‌تر مى‌باشد، آب‌هاى درياها را گرم مى‌كند، آب بخار مى‌گردد، بخار بالا مى‌رود، باز هم بالا مى‌رود، باد در بالا رفتن بخار كمك مى‌كند، بخار كه بالا رفت و در آن جوّ پهناور تكثيف مى‌شود، ابر مى‌گردد، ابر حركت مى‌كند و نزديك زمين اشباع مى‌شود و مى‌بارد، رودها جارى مى‌شود، جوى‌ها روان مى‌گردد، زمين زنده مى‌شود، ديباى سبز برتن مى‌كند و فرش زمردين مى‌گستراند.

بخشى ديگر از باران به زمين فرو مى‌رود، منابع و مخازن زيرزمينى تشكيل مى‌دهد. در اثر آن چشمه سارها پيدا مى‌شود، كاريزها آماده مى‌گردد.

بخش ديگر از آب باران به وسيله رودها دوباره به درياها باز مى‌گردد، جريان‌ سابق تكرار مى‌شود، قطره‌اى از اين آب‌ها در اثر تقطير به هوا نمى‌رود چون يا انسان‌ها و جانورها و گياهان از آن بهره بر مى‌دارند، و يا زمين مى‌مكد و يا بخار مى‌شود و يا به دريا باز مى‌گردد.

آب پيوسته اين مسافرت دوره را طى مى‌كند، دريا بخار مى‌شود، بخار ابر مى‌شود، ابر باران مى‌شود، باران جوى مى‌شود، جوى رود مى‌شود، رود دريا مى‌گردد.

تا وقتى كه او بخواهد اين گردش ادامه خواهد داشت.

آيا ماده بى شعور ناتوان قادر به اين تقطير عظيم مى‌باشد؟ هرگز، اين ماده هنگامى كه به عالى‌ترين مرحله تحول خود رسيد و انسان شد قادر به تقطير به اين بزرگى و عظمت نيست، هر چند همه افراد انسان در آن شركت كنند، پس چگونه مى‌تواند قبل از تكامل و در مرحله بدايت قادر به آن باشد؟ وقتى كه نه آب شيرينى مى‌شناخته نه آب شور.

آيا اين سخن مانند اين نيست كه بگوييم رستم هنگام پهلوانى قادر به كشتن اشكبوس نبوده ولى هنگام شيرخوارگى قادر بود؟!!

باران و برف اگر بيشتر از اندازه بود، همه سودهاى آنها تبديل به زيان مى‌گرديد.

سيلاب‌ها راه مى‌افتاد، هر كوى و برزن را ويران مى‌كرد. درختان و گياهان را مى‌شست و مى‌برد نه شهرى مى‌ماند و نه دهى و نه باغى و نه بوستانى.

مرداب‌هاى بسيار در جميع مناطق پيدا مى‌شد و بهترين مؤسسه توليد حشرات مى‌گرديد، فرآورده‌هاى اين مؤسسه زنده‌اى در روى زمين باقى نمى‌گذاردند، گل و لاى آن قدر زمين را مى‌پوشاند كه ديگر قابل كشت وزرع نبود.

براى جانوران جايى يافت نمى‌شد، كم كم همگى نابود مى‌شدند، جانوران كه مى‌رفتند انسان‌ها در دنبالشان بودند، آيا تشخيص مقدار احتياج زمين را به باران و دادن همان مقدار به زمينيان نشانه او نمى‌باشد.

آيا هزاران سال به اين روش ادامه دادن نشانه او، نشانه حكمت او، نشانه دانش او، نشانه قدرت او نمى‌باشد؟

اگر برف و باران كمتر بود، ذخاير آبى زمين بسيار كم مى‌شد، آب‌هاى روى زمين در اثر تبخير از آب‌هاى زيرزمين كمتر مى‌گرديد. رودهاى عظيمى ديگر يافت نمى‌شد و به جوى‌ها تبديل مى‌گرديد، سال به سال خشكسالى بيشتر مى‌شد، زير زمينى يا تمام مى‌شد يا آن قدر پائين مى‌رفت كه ديگر قابل بهره بردارى نبود.

قحطى سراسر جهان را مى‌گرفت، ديگر گياهى نمى‌روئيد و آنچه روئيده بود خشك مى‌شد، زندگى بر جانداران بسيار سخت مى‌شد و مرگ به استقبال ايشان مى‌شتابيد.

ولى لطف و مهربانى او نگذاشته كه چنين شود، باران و برف را به اندازه احتياج زمينيان داده است.

﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾«29»

و هيچ چيزى نيست مگر آن كه خزانه‌هايش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معين نازل نمى‌كنيم.

﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ ۖ وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ﴾«30»

و از آسمان، آبى به اندازه نازل كرديم و آن را در زمين جاى داديم؛ و بى‌ترديد به از بين بردن آن كاملًا توانمنديم.


درياى خزر

سطح آب درياى خزر از آب درياهاى آزاد پائين‌تر است در حدود 6/ 27 متر و پائين‌تر نيز مى‌شود.

درياى خزر با درياهاى آزاد پيوستگى ندارد، لذا تابع جزر و مد عمومى اقيانوس‌ها نمى‌باشد، و در اثر كوچكى به طور كافى نمى‌تواند از جاذبه ماه استفاده كند، پس بايستى جزر و مدى نداشته باشد و بگندد و ماهى‌هايش بميرند و كرانه‌هاى چار سويش را به گند بزند. و جاندارى و گياهى در آن جا نرويد.

چرا چنين نشد و نمى‌شود؟

آن كه درياى خزر و سواحلش را به وجود آورد، مى‌دانست كه اين نقيصه را چگونه جبران كند.

بادهايى را به نام «سرنوك» و «خزرى» و «ميانوا» فرستاد كه آب در ميان اين دريا را با فشارى هر چه تمام‌تر به حركت درآورند، به طورى كه سطح رودهايى را كه در آن مى‌ريزند بالا ببرند و پائين بياورند.

اين بادها به قدرى پر زور آب درياى خزر را بالا مى‌برند كه اغلب قايق رانان نمى‌توانند در برابر فشار آب مقاومت كنند.

اين بادها كار ديگرى نيز انجام مى‌دهند، ابرها را از شمال بحر خزر به جنوب آن مى‌رانند و در سواحل شمالى ايران بارندگى ايجاد مى‌كنند تا در مرغزارهاى آن جا هميشه گل برويد و بوستان‌هايش لاله و سنبل بزايد. اين بادها آب دريا را به داخل مرداب انزلى مى‌رانند، تا عمل تخليه و پاكيزه كردن مرداب را انجام دهند.

رودهاى گيلان در اثر بارندگى‌هاى پى در پى و كوهبارهاى سيل آسا بيشتر اوقات گل آلود مى‌باشند و پر از ريشه‌ها و تخم‌هاى گياهان جنگلى هستند، گل و لاى رودهائى كه وارد مرداب مى‌شوند، در آن جا رسوب مى‌كنند، كف آن را بالا مى‌آورند و مرداب را پر مى‌كنند. تخم‌ها و ريشه‌ها نيز نمو و رشد مى‌نمايند و همين دو عامل بس است كه به زودى مرداب را خشك كرده، تبديل به باتلاق نمايند، ولى هزاران سال است كه مرداب در حال خود باقى است، چرا؟

خداوندِ درياى خزر، براى جلوگيرى از آن، آب دريا را به ملاقات سيلاب‌ها مى‌فرستد، و همان موقع كه بادهاى سرنوك و خزرى و ميانوا، ابرها را براى باريدن به سوى جنوب حركت مى‌دهند، آب پاك و تميز دريا به جلوى آب‌هاى گل آلود رودخانه‌ها مى‌رود، و با آنها مخلوط مى‌شود، غلظت آنها رقيق مى‌گردد، ريشه‌ها و تخم‌ها در اثر آب شور دريا از بين مى‌رود.

هنگامى كه اين بادها آرام گرفت، بادهاى كراموا، كناروا، آفتاب بوشو وارد عمل مى‌شوند و اين آب‌ها را سرازير كرده از مرداب، داخل درياى خزر مى‌كنند و عمل تخليه مرداب از آب‌هاى گل آلود انجام مى‌شود.

بادهاى گيلوا، درشتوا، نيز مأمور فشار دادن آب مرداب از مشرق به سوى مغرب هستند و براى اختلاط آب‌ها كمك مؤثّرى مى‌كنند.

آيا بشر اين عنايات را مى‌بيند و مى‌فهمد، اگر مى‌بيند و مى‌فهمد چرا ناسپاسى مى‌كند؟!

بيا بگذر زتن جانى طلب كن‌

بده جان را و جانانى طلب كن‌

بيفشان آستين بر هر دو عالم‌

حريف پاك دامانى طلب كن‌

خرد خضر تو در ظلمات تن شد

از اين خضر آب حيوانى طلب كن‌

چو ما گر خاطر مجموع خواهى‌

سرزلف پريشانى طلب كن‌

زتير غمزه ابرو كمانى‌

بچشم خويش پيكانى طلب كن‌

به ديو نفس سركش همرهى چند

از او بگريز و انسانى طلب كن‌

به ذرات جهان كن چشم دل باز

ز هريك مهر تابانى طلب كن‌

تن خاكى بنه در ملك امكان‌

به ملك لامكان جانى طلب كن‌

زدست عارفان بزم وحدت‌

چو فرصت جام عرفانى طلب كن‌

(فرصت شيرازى)

ويژگى‌هاى آب‌

وزن مولكولى آب 18 مى‌باشد، با اين حال تا چندين درجه بالاى صفر به صورت مايع مى‌باشد و بخار نمى‌شود، اين خصوصيت آب هر چند بسيار عادى به نظر مى‌آيد، ولى از نظر علم بسيار غيرعادى است، بلكه امرى است غيرطبيعى و معجزه مى‌باشد.

زيرا آمونياك در وزن مولكولى همسايه آب مى‌باشد، يعنى وزن مولكولى آن 17 است و در 33 درجه سانتى گراد زير صفر هنوز در حال بخار است و به صورت مايع در نمى‌آيد در وزن‌هاى مولكولى تفاوت ميان دو همسايه خيلى كمتر از اين است.

آرى، آب استثنائى است در قوانين طبيعى.

استثناء در قوانين طبيعت نشانه عقل بزرگ و علم بزرگ و قدرت بزرگ، سازنده مستثنى و همسايگان وى مى‌باشد.

پديد آورنده آب جورى آن را آفريده كه مانند همسايه‌اش در حرارت معمولى بخار نشود. اگر آب طبق اقتضاى وزن مولكوليش در حرارت معمولى بخار مى‌شد، چه مى‌شد؟ آب درياها كه دچار حرارت‌هاى گوناگون زمين است بخار مى‌شد.

اگر اين ماده حيات، در برابر تغيير حرارت زمين تا اين اندازه استقامت نداشت و قانون همسايگى (اختلاف بسيار كم) شامل حال آن بود زنده‌اى بر روى زمين باقى نمى‌ماند.

زيرا هر چه آب بود بخار مى‌شد، بشر ازتشنگى به هلاكت مى‌رسيد، جانداران در آرزوى يك قطره آب همگى مى‌مردند، نباتات همگى خشك مى‌شدند، بلكه بشرى، جانورى، گياهى نبود و زنده‌اى بر روى زمين يافت نمى‌شد.

پس پديد آورنده آب بسيار دانا و بسيار توانا و بر زندگان بسيار مهربان مى‌باشد و گرنه آب را جور ديگرى مى‌آفريد كه با همسايگانش همنشين باشد.

چرا يخ از آب سبك‌تر شد؟ اين نيز يكى از استثناهاى قوانين طبيعت است، قانون كلى است كه تكاثف‌«31» اجزاى هر جسمى بيشتر باشد، آن جسم سنگين‌تر خواهد بود. تكاثف به طور معمول در جامدات، بيشتر از مايعات است، لذاست كه جامدات سنگين‌تر از مايعات مى‌باشند.

آب منجمد از اين قانون كلّى مستثنى است، چرا؟ چون يخ از آب سبك‌تر است و به جاى فرو رفتن به ته آب در روى آب مى‌ماند. در اقيانوس‌ها و رودخانه‌هاى منجمد يخ‌ها بر سطح آب قرار مى‌گيرند، در اثر ادامه سرما به اندازه لازم ضخيم مى‌شوند تا مانع از سرد شدن و يخ بستن آب‌هاى زيرين گردند، تا خط دفاعى در برابر سرما براى زنده ماندن حيوانات دريايى تشكيل دهند، و آنها در زير يخ به زندگى ادامه دهند.

آب را بر خلاف قوانين طبيعى قرار دادن، و جامدش را از مايعش سبك‌تر گردانيدن نشانه حكومت عقل و علم و قدرت نامتناهى در آفرينش آب است. هر چه علوم طبيعى بيشتر ترقى كند حقايق جهان آفرينش بيشتر آشكار مى‌شود.

اوليووندل هولمز طبيعى دان بزرگ آمريكايى مى‌گويد:

هر قدر معلومات بشرى زيادتر مى‌شود، شكاف ميان علم و دين تنگ‌تر مى‌گردد و فهم درست علوم، ايمان به خدا را بيشتر مى‌كند.«32»

______________________________

(1)- يس (36): 38- 40.

(2)- يس (36): 38.

(3)- بقره (2): 164.

(4)- اعراف (7): 57.

(5)- حجر (15): 22.

(6)- روم (30): 46.

(7)- التفسير الكبير، فخر رازى: 25/ 131، ذيل آيه 46 سوره روم.

(8)- روم (30): 48.

(9)- روم (30): 50.

(10)- فاطر (35): 9.

(11)- تفسير القرطبى: 14/ 327؛ مسند احمد بن حنبل: 4/ 11.

(12)- تفسير نمونه: 18/ 192، ذيل آيه 9 سوره فاطر.

(13)- در مسئله باد و باران در تفسير دعاى سوم صحيفه سجّاديه مسائل مهمى نگاشته شد.

(14)- بحار الأنوار: 3/ 119، باب 4، حديث 1؛ توحيد المفضّل: 140.

(15)- مؤمنون (23): 18.

(16)- سجده (32): 27.

(17)- فرقان (25): 54.

(18)- واقعه (56): 68- 70.

(19)- انعام (6): 99.

(20)- بقره (2): 22.

(21)- نمل (27): 60.

(22)- فاطر (35): 27.

(23)- فاطر (35): 11.

(24)- غافر (40): 67.

(25)- يدور: جسم مركبى كه از اختلاط يد با جسم بسطى فراهم شود، تركيب يد با عنصر ديگر.

(26)- نحل (16): 13.

(27)- فاطر (35): 27.

(28)- الرحمن (55): 60.

(29)- حجر (15): 21.

(30)- مؤمنون (23): 18.

(31)- تكاثف: غلظت و تيرگى.

(32)- برگرفته از: علم و زندگى، پيدايش و مرگ خورشيد، مجله نور دانش، تفسير نمونه، نشانه‌هايى از او، رساله آب.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - ابراهیم سبزواری - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^