فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مؤمنین، بهترین مخلوقات پروردگار


خطاب خداوند به اهل ایمان - جلسه سوم؛ شنبه (5-1-1402) - رمضان 1444 - - 24.22 MB -

مقدمۀ بحثسرمایۀ نوری انسان در روز قیامتارزش خواندن یک آیۀ قرآن در ماه رمضاناهل ایمان، از بهترین آفریده‌های پروردگارفرشتگان، خادمان و حافظان مؤمنیندو بال انسان برای رسیدن به لقا و قرب الهیآرامش ابدی در رسیدن به قرب پروردگاربهشت‌های دائمی، پاداش پروردگار برای مؤمنینرضایت دوطرفۀ خداوند و مؤمنین از یکدیگرنزول آیۀ «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» در شأن امیرالمؤمنین(ع) و شیعیانکلام آخر؛ عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردیددعای پایانی

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد، صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

مقدمۀ بحث

دربارهٔ روزه، ماه مبارک رمضان، آثار روزه و نیز آثار خود ماه، وقتی انسان با آیات قرآن و روایات روبه‌رو می‌شود، حس می‌کند با یک اقیانوس بی‌ساحل که عمقش ناپیداست، روبه‌روست. یکی از آیات مربوط به روزه و ماه رمضان، آیهٔ 183 و 184 سورهٔ مبارکهٔ بقره است. در آیهٔ 183 وجوب روزه بیان شده و در آیهٔ 184 هم، بعضی از ویژگی‌ها برای روزه‌دار و معذور بیان شده است. 

وقتی آیهٔ 183 را می‌خوانیم، می‌بینیم آیه خطاب به اهل ایمان است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛[1] ولی بیان نکرده که اهل ایمان چه کسانی‌اند، چه ویژگی‌ها، ارزش و عاقبتی دارند. همهٔ این مسائل در دو آیهٔ پایانی سورهٔ مبارکهٔ بیّنه بیان شده؛ این دو آیه هم از آیات فوق‌العاده مهم قرآن مجید است و سبب دل‌خوشی سنگین، مثبت و امیدوارکنندهٔ شما مردم. 

 

سرمایۀ نوری انسان در روز قیامت

پیش از اینکه این دو آیه قرائت بشود، حدیثی دربارهٔ شنیدن آیات قرآن برایتان بخوانم. این‌که ما دور همدیگر جمع می‌شویم، یک نفر آیاتی را قرائت می‌کند یا معلم خدمتگزاری یک آیه را می‌خواند و توضیح می‌دهد؛ چه سودی برای ما دارد؟ روایتی که نقل می‌شود، در یک تفسیر قرآن دیده‌ام که در قرن یازدهم (بیش از چهارصدسال پیش) نوشته شده است. نویسندهٔ این تفسیر، آدم موفق و استاد سه زبان عربی، فارسی و ترکی استانبولی بوده که هر سه زبان را هم در تفسیرش به‌کار گرفته است. ایشان مسائل خیلی مهمی را هم دربارهٔ اهل‌بیت، به‌ویژه امیرالمؤمنین(ع) در این تفسیر نقل کرده است. مضمون روایت این است: «مَنِ اسْتَمَعَ إلى آيَةٍ مِن كتابِ اللّهِ»[2] کسی که فقط یک آیه از کتاب خدا را بشنود؛ حالا بعضی از روزها مردم پنجاه تا، سی تا، چهل تا یا یک جزء از قرآن را می‌شنوند و یا در این‌گونه جلسات، پنج تا ده آیه می‌شنوند؛ همین که کسی دل بدهد و یک آیه را به‌عنوان کلام‌الله، کلام ربّ‌العالمین، ارحم‌الراحمین و اکرم‌الأکرمین بشنود، «كانَت لَهُ نوراً يَومَ القِيامَةِ». 

این خیلی عجیب است! این خیلی تجارت است که هزینه‌ای هم نمی‌خواهد؛ فقط انسان باید گوشِ سر و گوشِ دل به آیه بسپارد، این آیه در روز قیامت برای او نور است. در واقع، سرمایهٔ نوری است که در طول عمرش، انسانی که آیاتی را شنیده و غیر از شنیدن آیات، اهل خدا هم بوده؛ در سورهٔ حدید به پیغمبر(ص) می‌فرماید: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَىٰ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ»[3] آن روز (روز قیامت) همهٔ مردان مؤمن و زنان اهل ایمان را مشاهده می‌کنی که نورشان پیش روی آنها و دست راستشان در حرکت است. خدا نمی‌گوید نور من، بلکه می‌گوید «يَسْعَىٰ نُورُهُمْ» نور خودشان؛ همین نوری که در دنیا یک عمر با شنیدن آیات و با اخلاق، ایمان و عمل به‌دست آوردند؛ چون همهٔ اعمال مثبت، شنیدنی‌ها، دیدنی‌ها، گفتنی‌ها و عمل‌کردن‌ها نور است. این کلام پیغمبر(ص) است: «اَلْوُضو نورٌ»، «الصَّلاةُ نُورٌ»، «اَلْقُرآنُ نورٌ»؛ این نورها وقتی در باطن انسان جمع می‌شود (تا در دنیا هست، این نور مشاهده نمی‌شود)، در قیامت طلوع می‌کند و «يَسْعَىٰ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ» تو می‌بینی که نور خودشان، یعنی نوری که با زحمت به‌دست آورده‌اند، پیشِ رو و دست راست آنها در حرکت است. 

این نور جاده را برایشان روشن می‌کند و آنها از دلِ این نور و حقیقت این نور این صدا را می‌شنوند. آیه نمی‌گوید صدای کیست؛ اما یا صدای خود پروردگار است و یا صدای فرشتگان الهی. البته از بعضی از آیات، مثل یکی از آیات سورهٔ یس می‌شود استفاده کرد که این صدا صدای خود حق است. 

خداوند به تمام مردان مؤمن و زنان اهل ایمان در آن نور خطاب می‌کند: «بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ»[4] من امروز به شما مژده می‌دهم که «جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».[5] این‌که خدا حقیقتی را «عظیم» بگوید، خیلی فوق‌العاده است و قابل‌درک هم نیست. پروردگار خودش وجود بی‌نهایت است؛ چنان‌که در روایاتمان داریم که کل این دنیای ظاهر پیش پروردگار، به‌اندازهٔ یک بال مگس هم دیده نمی‌شود. به‌راستی این چه حقیقتی است که پروردگار می‌فرماید «ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» این برای مردم مؤمن و زنان اهل ایمان رستگاری و نجات عظیم است؟!

 

ارزش خواندن یک آیۀ قرآن در ماه رمضان

این ارزش و اهمیت شنیدن یک آیه بود؛ اما غفلت نکنیم که در روایات مستند و قَوی ما (در باارزش‌ترین کتاب‌هایمان نقل شده)، ائمه فرموده‌اند: کسی که در ماه رمضان یک آیهٔ قرآن بخواند؛ البته قرآن می‌گوید وقتی آیه را می‌خوانید، در آیه عمیق بشوید، تدبر و اندیشه کنید، آیه را بیابید و دریافت کنید؛ به هر حرفی از آن آیه، ثواب یک ختم قرآن برای شما نوشته می‌شود. روایت نمی‌گوید برای آن یک آیه، بلکه برای هر حرفی از آن آیه! مثلاً آیهٔ «بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِيمِ» را می‌خوانید که بالاترین و عظیم‌ترین آیهٔ قرآن است، این آیه نوزده تا حرف دارد: «ب»، «سین»، «میم» تا «میم» آخر؛ الآن که آیهٔ «بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِيمِ» را آهسته به زبان مبارکتان جاری کردید، ثواب نوزده بار ختم قرآن به شما داده می‌شود.

کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان

هیچ خواهنده از این در نرود بی‌مقصود[6]

خزانه‌اش محدود نیست و و هرچه به شما عطا می‌کند، از خزانه‌هایش کم نمی‌شود؛ مثلاً به‌خاطر گفتن یک «بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِيمِ»، نوزده تا ختم قرآن با ثوابش به شما عطا می‌کند، همچنین نعمت‌های دیگر و هر نعمتی که به کل موجودات عطا می‌کند، «لا تَنْقُصُ خَزآئِنُهُ»[7] یک ارزن از خزائن او کم نمی‌شود. از زمانی که عالم را آفریده، در حال عطاکردن است و «یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّةِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ»[8] چیزی از آن کم نشده است. اگر کم شده بود که کل عالَم لَنگ می‌شد و می‌گفت دیگر چیزی ندارم که بپردازم؛ اما هیچ‌وقت چنین چیزی پیش نمی‌آید که بگوید ندارم، بلکه امر می‌کند: «سَلْ تُعْطَهُ» هرچه می‌خواهی، به تو می‌دهم؛ کم نمی‌آورد و کم هم نمی‌شود. این روایت برای خواندن خودتان بود و آن حدیث هم برای شنیدنتان.

 

اهل ایمان، از بهترین آفریده‌های پروردگار

اما این دو آیه که ابتدا متن را بشنویم تا برای قیامتمان به نور تبدیل بشود: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ × جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ».[9] در این آیه نمی‌گوید «خَشِيَ اللّه»، بلکه می‌گوید:‌ «ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ». ترجمه: آنهایی که اهل ایمان قلبی‌ و ایمان عملی‌اند؛ یعنی با چشم، گوش، زبان، دست، شکم‌، غریزه و قدمشان عمل مثبت انجام می‌دهند (عمل مثبت عملی است که خدا روی آن فرمان دارد و من این عمل را انجام می‌دهم؛ یعنی یک عمر با اطاعت و عبادتم، برای پروردگار عملگی می‌کنم)؛ «أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» اینها از بهترین آفریده‌های من هستند. ای اهل ایمان‌، خودتان را کم و کوچک و حقیر ندانید! در واقع، شاکر پروردگار باشید که شما را شایسته دیده و دو نعمت ایمان و عمل صالح را به شما عطا کرده است. کل آنهایی که دارای ایمان قلبی و عملی هستند؛ چون همهٔ اعمال شایسته جلوهٔ ایمان قلبی است. اگر یک‌خرده دقت بکنیم، ایمان قلبی با اعمال عبادی یک واحد است؛ یک چهره‌اش، نور قلبی است و یک چهره‌اش هم نور عملی. اینها با این عمل و ایمانشان، از مجموعهٔ آفریده‌شده‌های من بهترند. 

 

فرشتگان، خادمان و حافظان مؤمنین

آیا ما با داشتن ایمان و عمل صالح، از ملائکه هم بهتریم؟ نه‌تنها بهتر، بلکه پیغمبر(ص) می‌فرمایند: «مَثَلَ المُؤمِنِ عِندَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ كَمَثَلِ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ، وَ اِنَّ المُؤمِنَ عِندَ اللهِ اَعظَمُ مِن ذلِكَ».[10] در روایت دیگری، حضرت رضا(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که پیغمبر(ص) می‌فرمودند: «فرشتگان خادمان ما هستند».[11] قرآن نیز می‌فرماید: برای هر یک نفر شما حافظانی از فرشتگان قرار دادم که شما را از انواع حوادث حفظ می‌کنند؛ مگر این‌که مرگ طبیعی‌تان برسد. این‌طور نیست که اول صبح، راحت از خانه بیرون بیایید و شب برگردید، فکر بکنید خیلی مواظب خودتان بودید که هیچ‌ اتفافی برایتان نیفتاد؛ موتور یا ماشین به شما نزد، از جایی نیفتادید و پایتان نلغزید. شب که به خانه می‌آیید و صبح می‌کنید، فکر نکنید سلامت و آرامشتان برای خودتان است! قرآن می‌گوید: همهٔ اینها برای فرشتگان من است که مأمور شما قرار داده‌ام تا شما را بپایند. شما بندگان من هستید و من شما را دوست دارم. اینها شما را می‌پایند که حادثه‌ای به شما نخورد و مشکلی برایتان پیش نیاید.

زن و مرد متدینی بودند که یک سال بعد از عروسی‌شان، خداوند فرزندی به آنها عطا کرد. آنها از فرزندشان مواظبت می‌کردند تا این‌که دوسه‌ماهه شد. این بچه شب کنار مادر خوابیده بود. معمولاً مادرها با بچه‌ها این‌گونه معامله می‌کنند که یک‌وقت بچه گرسنه‌اش باشد، بیدار شود و گریه کند، به او شیر بدهد. این زوج در یک خانهٔ قدیمی زندگی می‌کردند. این اتفاق در یکی از شهرهای ایران افتاد. نیمهٔ شب یک دزد به این خانه می‌آید. هوا خوب بود و درهای اتاق هم باز بود. دزد وارد اتاق می‌شود و اول ارزیابی می‌کند که چه‌چیزهایی را می‌تواند بدزد و با خودش ببرد! ناگهان چشمش به بچه می‌افتد، می‌بیند اگر مشغول جمع‌آوری طلا و جواهر و هدیه‌های عروس بشود، ممکن است بچه بیدار شده، پدر مادر هم بیدار بشوند و گیر بیفتد. خیلی آرام، بچه را از کنار مادر که روی تشکچهٔ بچه خوابیده بود، برمی‌دارد و بیرون می‌آورد و در ایوان خانه می‌گذارد. بچه بیدار می‌شود و شروع به گریه می‌کند، دزد از ایوان پایین می‌آید و به گوشهٔ حیاط می‌رود. مادر از صدای بچه بیدار می‌شود و می‌بیند بچه نیست، ولی صدایش می‌آید؛ همسرش را بیدار می‌کند و دو نفری با اضطراب به بیرون اتاق می‌دوند، می‌بینند بچه گوشهٔ ایوان است. همین که بیرون می‌آیند تا بچه را بردارند، سقف می‌ریزد و کل اتاق زیر آوار می‌رود. دزد وقتی می‌بیند که سقف ریخت، آرام از تاریکی درمی‌آید و سلام می‌کند، بعد به پدر و مادر می‌گوید آوردن این بچه‌ به گوشهٔ ایوان کار من بود. خدا به شما چقدر لطف داشته که خودتان و بچۀتان سالم ماندید! این کار پروردگار بود و به دست من دزد هم انجام گرفت. من هم حالا می‌خواهم توبه کنم؛ چه‌کار کنم؟ شما فکر می‌کنید خودتان حافظ خودتان هستید؛ در واقع، تمام عوامل من برای حفظ شما در کارند.

جمله ذرات زمین و آسمان

لشکر حقّ‌اند گاهِ امتحان[12]

شما در همین زلزلهٔ کم‌نظیر ترکیه دیدید که گاهی بعد از هفت روز، از زیر آن آوارهای بتون‌آرمه بچهٔ پنج‌شش‌ماهه را زنده و سالم درآوردند؛ درحالی‌که همهٔ کس و کارش نابود شده بودند. چه کسی به این آوار بتون‌آرمه گفته وقتی می‌ریزی، به این بچه کاری نداشته باش؟! چه کسی این بچه را حفظ کرده است؟

خداوند دوستتان دارد و برایتان نگهبان قرار داده است. شما نگهبان را نمی‌بینید؛ ولی در وقت مردنتان، نگهبان‌ها را می‌بینید که با شما حرف می‌زنند. در سورهٔ فصلت می‌خوانیم: «نَحنُ أَولِياؤُكُم فِي الحَياةِ الدُّنيا وَفِي الآخِرَةِ»[13] ما هم در دنیا دوستان شما بودیم (حالا دنیایتان تمام شد) و هم در آخرت دوستان شما هستیم. این یعنی، بندگان مؤمن من! شما تنها نیستید و یک ارتش از فرشتگانم محافظ، بپا و نگهدار شما هستند. مؤمن افضل از ملک مقرب است و فرشتگان خادم مردم مؤمن هستند. 

 

دو بال انسان برای رسیدن به لقا و قرب الهی

پس معلوم شد که آیه چه می‌گوید! «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»[14] مؤمنان دارای عمل صالح، از بهترین مخلوقات و آفریده‌های من هستند. عنایت هم داشته باشید که در بیشتر آیات، ایمان و عمل صالح در کنار هم هستند؛ قلبِ تنها نه، بلکه اعضا و جوارح هم باید مؤمن باشد و عملشان عمل ایمان باشد. 

چه شد که وقتی ده تا برادر از کنعان به مصر آمدند، عزیز را نشناختند و نفهمیدند این برادرشان است؟! آنها نسبت به یوسف(ع) در جهل محض بودند. سفر دوم هم که آمدند و بنیامین(ع) را با خودشان آوردند، باز هم یوسف(ع) را نشناختند و برگشتند؛ ولی بنیامین(ع) تا چشمش به یوسف(ع) افتاد، دلش تکان خورد و گفت: او چه کسی است که این‌قدر دل مرا جذب کرد؟ آیا او واقعاً اهل مصر است؟ این «عزیز» واقعاً اهل این مملکت است؟ در آن حال، یوسف(ع) او را به خلوتی آورد و گفت که من برادرت یوسف هستم. برادرها در سفر اول مرا نشناختند و در این سفر هم مرا نشناختند. من می‌خواهم تو را پیش خودم نگه دارم تا اینها بروند و خانواده‌مان را از کنعان به مصر بیاورند. 

بنیامین(ع) جریان را در ذهنش می‌دید؛ وقتی برادرها به پدر گفتند بنیامین را بده تا ما ببریم. عزیز مصر گفته شما برادر دیگری در کنعان دارید، او را هم بیاورید. یعقوب(ع) تکان خورد و گفت: آن یکی را بردید، دیدید که چه بلایی بر سرش آوردید! حالا این را به شما بدهم که ببرید؟! بنیامین(ع) می‌داند که یعقوب(ع) دچار دو فراق شده: یکی، فراق یوسف و یکی هم فراق بنیامین؛ ولی به برادرش یوسف(ع) نگفت که اگر من بمانم، اندوه پدر دو برابر می‌شود؛ بگذار من بروم، بعداً برمی‌گردم. وقتی یوسف(ع) گفت می‌خواهم تو را نگه دارم، بنیامین(ع) گفت: مرا نگه دار. چرا ؟ چرا آن ده تا برادر او را در دو سفر نشناختند و دلشان هیچ تکانی نخورد؟ چون بنیامین(ع) دو تا رابطهٔ قوی، به‌شدت طبیعی و ذاتی با یوسف(ع) داشت: یکی، از طریق یعقوب(ع) که پدر هر دوی آنها بود و یکی، از طریق راحیل که مادر آنها بود. این‌ دو از پدر و مادر یکی بودند و آن رابطهٔ ذاتی، عمقی، ریشه‌ای و عاطفی بین بنیامین(ع) با پدرومادرش سبب شد که وقتی یوسف(ع) را دید، حالش عوض بشود. وقتی یوسف(ع) به او گفت من برادرت هستم و می‌خواهم تو را نگه دارم، بنیامین(ع) گفت: مرا نگه دار تا پیش تو بمانم. با دو تا رابطه به یوسف(ع) رسید و یوسف(ع) را شناخت.

حالا در آیهٔ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» نیز، ما با دو تا رابطه می‌توانیم به خدا برسیم، خدا را بیشتر بشناسیم و به لقای الهی و قرب حق برسیم: یک رابطه، ایمان است و یک رابطه هم عمل صالح. در حقیقت، هر مرد و زنی که با این دو رابطه، با خدا در ارتباط باشد (یکی قلبی و یکی عملی)، یقیناً به حق، لقاءالله و قرب‌الله می‌رسد. همهٔ شما در همین راه هستید. شما واقعاً دوستدار شیطانید؟ شما دشمنان خدا را دوست دارید؟ شما از شیطان و دشمنان خدا لذت می‌برید؟ خیر. شما خدا را دوست دارید؛ همچنین اولیا، انبیا، ائمهٔ طاهرین و قرآنش را دوست دارید. پس شما الآن سالک هستید؛ یعنی در مسیر و در حرکت هستید. آخرین آیهٔ سورهٔ کهف چه آیهٔ عجیبی است! آیه می‌فرماید: «فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ»[15] هر که واقعاً به لقای من امید دارد، «فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»[16] هم عمل صالح باید داشته باشد و هم معبودی غیر از من را قبول نداشته باشد. 

 

آرامش ابدی در رسیدن به قرب پروردگار

پس با این دو ارتباط، یعنی ایمان و عمل صالح، ما به حق، لقا و قرب می‌رسیم و به‌طور کامل، به عشق او نائل می‌شویم. الآن همهٔ شما مردان و زنان، مسافر به‌سوی حق هستید و وقتی برسید، «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنّةُ»[17] می‌شوید و آرامش ابدی پیدا می‌کنید. الآن ما آن آرامش ابدی را نداریم و وقتی به معبود، معشوق و حضرت او وصل بشویم، آن آرامش کامل برای ما خواهد آمد. ما در حال سلوک و رفتن هستیم. الآن ما نباید توقع خیلی از چیزها را داشته باشیم؛ بگذارید پرده برداشته بشود و ما وارد قیامت بشویم، آن‌وقت می‌بینید که خدا، پیغمبر(ص) و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در دنیا با شما چه کرده‌اند!

 

بهشت‌های دائمی، پاداش پروردگار برای مؤمنین

با این دو مسئلهٔ ایمان و عمل صالح، پاداشتان چیست؟ «جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ»[18] چون شما در دنیا فقط او را مالک می‌دانستید و با تربیت او سروکار داشتید (کتاب تربیتی‌اش قرآن است)، پاداشتان پیش مالک و مربی‌تان، نه یک دانه بهشت، بلکه بهشت‌های دائمی است که «تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا».[19] خدا در آیه «خَالِدِينَ» می‌گوید و «أَبَدًا» را هم به آن اضافه می‌کند؛ یعنی یک اطمینان کامل به شما می‌دهم که دائمی‌ در بهشت هستید و دوباره می‌گوید دائمی هستید. آیه آرامش می‌دهد. 

 

رضایت دوطرفۀ خداوند و مؤمنین از یکدیگر

سپس در ادامه می‌فرماید: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»[20] خدا از این بندگانش کاملاً راضی است. خدا نسبت به شما اهل ایمان و دارندگان عمل صالح هیچ نفرت، خشم و غضبی ندارد و رضایت کامل از شما دارد. همچنین اهل ایمان و عمل صالح هم از پروردگارشان خشنودند. «چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی»؛[21] هم خدا از شما راضی است و هم شما از خدا راضی هستید. 

همهٔ اینهایی که در این دو آیه است، پروردگار می‌فرماید: «ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ»[22] اینها محصول ترس بندگانم از عذاب و جریمهٔ من است؛ محصول آن ترس هم این است که نیروی خودنگهداری از معصیت‌ها را به آنها می‌دهد. این معنی آیهٔ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»[23] است؛ این مؤمنینی که می‌گوید، اینان هستند که در آیهٔ هفتم و هشتم سورهٔ بیّنه معرفی‌شان کرده است.

 

نزول آیۀ «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» در شأن امیرالمؤمنین(ع) و شیعیان

یک روایت ناب هم دراین‌زمینه برایتان بخوانم تا بیشتر دلتان خوش بشود، بیشتر خوشحال بشوید و بیشتر احساس امنیت برای خودتان کنید. میثم تمار یک پسر به نام یعقوب دارد. این پسر پیش پدرش بزرگ شد و می‌دید که پدرش عاشقانه خدمتکار امیرالمؤمنین(ع) است. یعقوب هم کنار پدرش عاشق شده بود و وقتی یک مقدار بزرگ‌تر شد، خدمتکار وجود مبارک حضرت زین‌العابدین(ع) شد. او عاشق و خدمتکار زین‌العابدین(ع) بود. در واقع، انگار خودش را عملهٔ زین‌العابدین(ع) می‌دانست. زین‌العابدین(ع) هم به او علاقه داشتند. 

من آدرس روایت را هم بگویم: کتاب «أمالی» شیخ طوسی. شیخ طوسی تا الآن یک چهرهٔ زندهٔ شیعه است. جامعهٔ شیعه و تمام حوزه‌های علمیه در این هزار سال، مدیون شیخ و علم شیخ طوسی‌اند. قبر او نزدیک صحن امیرالمؤمنین(ع) است که زمان آیت‌الله‌العظمی حکیم فرو ریخت و خراب شد. علمای آن زمان، مثل آقای حکیم و دیگران، به مقبره‌اش نزدیک درِ ورودی صحن آمدند. یک نفر با طهارت وارد شد، لحد را جمع کرد و خاک‌ها را بیرون ریخت. بعد از هزار سال، بدن شیخ که یک آدم لاغر (شاید پنجاه‌شصت کیلو هم نبود) بود، سالمِ سالم پیدا شد. به آقای حکیم گفتند: از این جنازه عکس بگیریم؟ گفت: خیر. شیخ یکی از بالاترین عباد الهی است؛ عکس جنازه‌اش را نگیرید!

ایشان در کتاب «أمالی» نقل می‌کند و می‌گوید: یعقوب پسر میثم به زیارت امام باقر(ع) آمد و گفت: یابن رسول‌الله! از پدر من نوشته‌هایی باقی مانده است. من وقتی به نوشته‌های پدرم نگاه می‌کردم، دیدم پدرم از قول امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است: وقتی آیات «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ × جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ»[24] نازل شد، پیغمبر(ص) مرا صدا کردند و گفتند بیا! پیغمبر(ص) به من گفتند: علی جان، والله (روایت در «أمالی» شیخ طوسی است و مرحوم بحرانی هم در جلد آخر «تفسیر برهان» خود نقل کرده)! کلّ این آیه در حق تو و شیعیان توست. اینکه خدا می‌گوید «أولئک»، «أولئک» صیغهٔ جمع است و منظورش، تو و پیروان و اقتداکنندگان به توست. علی جان! تو و شیعیانت در روز قیامت، با همدیگر وارد محشر می‌شوید؛ نه اینکه شیعه را جدا از قبرها درآورد و تو را هم جدا. قیافهٔ شما در کنار حوض کوثر می‌درخشد و پروردگار تاج کرامت بر سرتان گذاشته و در آنجا قرار می‌گیرید. 

این روایت شیخ طوسی است و اما دنبالهٔ این روایت؛ امام باقر(ع) می‌فرمایند: من عین روایتی را که میثم نقل کرده، در کتاب پدرم امیرالمؤمنین(ع) که به خط خودشان نوشته‌اند، دیده‌ام. امیرالمؤمنین(ع) یک کتاب نوشته‌اند که بین اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به «کتابُ علیٍ» معروف است. امام باقر(ع) فرمودند: این آیه و این توضیح در کتاب امیرالمؤمنین(ع) هم که نزد ماست، وجود دارد. 

 

کلام آخر؛ عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

برای من خیلی مهم است که روزهٔ شما با گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) مخلوط شود؛ این روزه چه روزه‌ای می‌شود! 

«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا مِصباح الْهُدی وَ سَفینَة النِّجاة»؛ 

«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاب نِجاة الْأمّة»؛ 

«اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَحْمَة اللّهِ الْوَاسِعَة»؛

«اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أبا عَبْدِ اللّه». 

برای من خیلی سخت است که بخوانم؛ اما می‌خوانم!

هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت

نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد[25]

او داشت از ذوالجناح می‌افتاد و 84 زن و بچه هم داشتند نگاه می‌کردند که یک‌مرتبه همه با هم فریاد زدند: «وامحمدا!».

 

دعای پایانی

خدایا! به حقیقت ابی‌عبدالله(ع)، آنچه به خوبان عالم عنایت کردی، به ما و خانواده‌ها و نسل ما، همچنین همهٔ شیعیان (زنده و مرده، کوچک و بزرگ، زن و مرد، حاضر و غایب) عنایت بفرما. 

خدایا! به حقیقت پیغمبر(ص)، امام زمان(عج) را دعاگوی ما قرار بده. 

خدایا! از جا بلندنشده، کل گناهان گذشتهٔ ما را بیامرز.

خدایا! اموات ما را از این مجلس بهره‌مند فرما. 

خدایا! شرّ دشمنان را به خودشان برگردان. 

الهی! به عزت و جلالت قسم (قسمی است که هر کس تو را این‌جور قسم بدهد، برنمی‌گردانی)، توفیق فهم قرآن و روایات را که دریای عظیم معارف و معرفت‌اند و باعث رشد ما، نور ما و قیامت آباد ما می‌شود، به ما عنایت بفرما.

 


[1]. سورهٔ بقره، آیهٔ 183.
[2]. کنزل‌العمال، 2136: «عنه صلى الله عليه و آله: مَنِ استَمَعَ إلى آيَةٍ مِن كتابِ اللّهِ كُتِبَت لَهُ حَسَنةً مُضاعَفةً و مَن تَلا آيَةً مِن كتابِ اللّهِ كانَت لَهُ نورا يَومَ القِيامَةِ».
[3]. سورهٔ حدید، آیهٔ 12.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. شعر از سعدی شیرازی.
[7]. فرازی از دعای افتتاح.
[8]. این دعا از دعاهای غیرمأثور است که در شب جمعه خوانده می‌شود. کفعمی از عالمان شیعه، در کتاب «المصباح»، در باب اعمال شب جمعه آورده است که این دعا ده مرتبه خوانده شود. شیخ عباس قمی در «مفاتیح‌الجنان»، خواندن این دعا را برای شب عید قربان، شب عید فطر و ماه شوال نیز وارد دانسته است. متن کامل دعا به این شرح است: «يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ».
[9]. سورهٔ بینه، آیات 7 و 8.
[10]. مشکاة‌الأنوار، ج1، ص145؛ کفایة‌الأثر، ص119.
[11]. بحارالأنوار، ج26، ص335؛ تفسیر اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ج۸، ص۲۵۰: «اِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا یَا عَلِیُّ».
[12]. شعر از مولانا.
[13]. سورهٔ فصلت، آیهٔ 31.
[14]. سورهٔ بینه، آیهٔ 7.
[15]. سورهٔ کهف، آیهٔ 110.
[16]. همان.
[17]. سورهٔ فجر، آیهٔ 27.
[18]. سورهٔ بینه، آیهٔ 8.
[19]. همان.
[20]. همان.
[21]. شعر از باباطاهر عریان.
[22]. سورهٔ بینه، آیهٔ 8.
[23]. سورهٔ بقره، آیهٔ 183.
[24]. سورهٔ بینه، آیات 7 و 8.
[25]. شعر از مقبل کاشانی.

0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
کلیپ های منتخب این سخنرانی
سخنرانی های مرتبط
- جلسه بیست‌ونهم؛ پنج‌شنبه (31-1-1402) - جلسه بیست‌وهشتم؛ چهارشنبه (30-1-1402) - جلسه بیست‌وهفتم؛ سه‌شنبه (29-1-1402) - جلسه بیست‌وششم؛ دوشنبه (28-1-1402) - جلسه بیست‌وپنجم؛ یک‌شنبه (27-1-1402) - جلسه بیست‌وچهارم؛ شنبه (26-1-1402) - جلسه بیست‌وسوم؛ جمعه (25-1-1402) - جلسه بیست‌ودوم؛ پنج‌شنبه (24-1-1402) - جلسه بیست‌ویکم؛ چهارشنبه | روز شهادت امام علی(ع) (23-1-1402) - جلسه بیستم؛ سه‌شنبه (22-1-1402) - جلسه نوزدهم؛ دوشنبه (21-1-1402) - جلسه هجدهم؛ یک‌شنبه (20-1-1402) - جلسه هفدهم؛ شنبه (19-1-1402) - جلسه شانزدهم؛ جمعه (18-1-1402) - جلسه پانزدهم؛ پنج‌شنبه (17-1-1402) - جلسه چهاردهم؛ چهارشنبه (16-1-1402) - جلسه سیزدهم؛ سه‌شنبه (15-1-1402) - جلسه دوازدهم؛ دوشنبه (14-1-1402) - جلسه یازدهم؛ یک‌شنبه (13-1-1402) - جلسه دهم؛ شنبه (12-1-1402) - جلسه نهم؛ جمعه (11-1-1402) - جلسه هشتم؛ پنج‌شنبه (10-1-1402) - جلسه هفتم؛ چهارشنبه (9-1-1402) - جلسه ششم؛ سه‌شنبه (8-1-1402) - جلسه پنجم؛ دوشنبه (7-1-1402) - جلسه چهارم؛ یک‌شنبه (6-1-1402) - جلسه دوم؛ جمعه (4-1-1402) - جلسه اول؛ پنج‌شنبه (3-1-1402)
پربازدیدترین سخنرانی ها
ایمان ماه رمضان عمل صالح امیرالمؤمنین(ع) آرامش ابدی پاداش پروردگار آیۀ خیرالبریة

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^