قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نفس امّاره و برخورد آن با تکلیف

خداى تبارک و تعالى مى فرماید : «اِنَّ النَّفْسَ لاَءَمَّارَهُ بِالسُّوءِ اِلاَّ مَا رَحِمَ رَبَّى ...»1 .چرا نَفْس انسان شدیدا امر به بدى مى کند و بدترین بدىِ محصول نفس امّاره جدایى انسان از وجود مقدّس حضرت حق و غفلت از او در همه زمینه هاست که در مباحث گذشته بیان شد.خلاصه بحث هاى گذشته این شد که نفس که کارگردان وجود انسان است و تمام اعضا و جوارح در اختیار خواسته ها، غرایض، شهوات و فعالیّت هاى او هستند، از بدو ولادت تا هنگام تکلیفْ دائما با ظواهر دنیا و مسائل مادى سروکار و برخورد دارد و برخورد هم به قدرى قوى است که انگار مى کنى نفس با تمام مظاهر زندگى مادى وحدت پیدا کرده است، اما تکلیف مى خواهد نفس را از این وابستگى شدید به مسائل مادى که اکثر آنها هم براى بدن لذت آفرین هستند، جدا کند، او را از این زندان، حبس، چهارچوب، محدودیّت و از این بدبختى درآورد و وادار کند تا در یک سفر بسیار مهم که مبدا آن تکلیف و منتهایش وجود مقدّس حق است، حرکت کند. در این جاست که وقتى پاى مسائل الهى در کار مى آید، قبول مسائل الهى و عمل کردن به آنها هم براى انسان سنگین است و هم تلخ، رنج آور، با مشقّت و سخت است. انسان که به خودش مراجعه مى کند، مى بیند که گویا نمى خواهد و دوست ندارد این مسائل را بپذیرد.اما از طرف دیگر، نَفْس انسان را شدیدا دعوت مى کند که در همان چهارچوبى که بوده بماند و از لذت ها، مادیات و دنیا دست برندارد و در این سفر حرکت نکند و این همان حالت امّاره بودن نفس و خطرناک ترین حالتى است که آن دارد ؛ یعنى نقطه اتصال نفس به تمام بدبختى ها و هلاکت ها همین حالت امّاره بودن آن است.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه