قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اسراف‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

در قرآن مجيد از صفات ممتاز عباد الرحمن عدالت خواهى و دورى از هر گونه زياده روى و كوتاهى در امور زندگى، به ويژه مسائل مالى است.

انفاق و بخشش يكى از وظايف اخلاقى هر مسلمان است كه بايد بدون اسراف و بخل باشد. و انحراف هر يك از آنها سبب ناميزان شدن تعادل روحى انسان مى شود.

خداوند متعال در وصف حال بندگان خاص خود مى فرمايد:

وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا» «1»

و آنان كه وقتى انفاق مى كنند، نه از حدّ معمول [و متعارف ] مى گذرند و نه تنگ مى گيرند، و [انفاقشان ] همواره ميان اين دو در حدّ اعتدال است.

در تفسير اسراف و اقتار كه نقطه مقابل يكديگرند، نكته هاى بسيارى بيان شده است ولى منظور كلى اين است:

اسراف، تجاوز و فزونى از حد بدون حق و جايگاه است و اقتار، كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.

قوام، به معنى، استقامت و حد وسط ميان دو چيز است. وقتى چيزى قوام دارد يعنى او مايه اعتدال و ايستادگى در محل آن است.

حق مدارى و محل داشتن مصرف هر چيز از ملاك هاى قوام است. از رسول اللّه صلى الله عليه و آله در تفسير آيه فوق پرسيدند، فرمود:

هر كه بى جا و به ناحق عطا كند اسراف كرده است و هر كه بجا و به حق خرج نكند سختگيرى و خوارى ورزيده است. «2» از امام صادق عليه السلام از كمترين حد اسراف پرسيدند، فرمود:

كمترين اندازه آن اين است كه لباس بيرونت را لباس خانه قرار دهى و ته مانده ظرفت را دور بريزى و خرما بخورى و هسته هايش را به اطراف بيندازى. «3» هر چند ميانه روى در كسب مال، مايه زياد شدن مال مى شود ولى نبايد از مرزصحيح مصرف، گذراند.

اميرالمؤمنين على عليه السلام در رعايت حق مالى به اصحابش مى فرمايد:

مَنْ كانَ لَهُ مالٌ فَايَّاهُ وَ الفَسادَ فَانَّ إِعْطاءَكَ الْمالَ فى غَيْرِ وَجْهِهِ تَبْذيرٌ وَ اسْرافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ ذِكْرَ صاحِبِهِ فِى النَّاسِ وَ يَضَعُهُ عِنْدَ اللَّهِ. «4»

هر كه ثروتى دارد مبادا آن را تباه كند؛ زيرا صرف كردن بى دليل آن زياده روى و از حد گذراندن است و اين كار او را در ميان مردم بلند آوازه مى كند، اما نزد خداوند بى مقدار مى سازد.

گرچه اسراف و ولخرجى زياد انسان، بيشتر در مال و مصرف خوردنى و نوشيدنى و پوشاكى است.

و در مفهوم اسراف گفته اند:

مصرف مال بيشتر از اندازه جايز شرعى و عقلى يا انفاق مال زياد با غرض فرومايگى يا انفاق مال بدون سودمندى و رعايت حق و مقدار درست آن باشد.

ولى اسراف به مصرف بى رويه در مال تنها اختصاص ندارد؛ بلكه هر چيزى كه در غيرجايگاه خود قرار بگيرد و حق و حدّى درآن منظور نشود، اسراف است.

همانند قوم لوط كه در مسائل شهوى اسراف مى كردند و از حلال خدا تجاوز نمودند يا فرعون در روى زمين ادّعاى برترين كرد و در درياى غرورش غرق شد.

 

اثرات و مفاسد اسراف

بر اساس آيات و روايات، اسراف اثرات نكوهيده و مفاسد بسيارى دارد، مانند:

1- اسراف سبب ضايع شدن حقوق مى شود.

2- اسراف سبب جهل به مقدار مال و آن موجب ماندن نفس در خوارى نيازمندى و خواهش هاى نفسانى مى شود و نادانى كليد هر شرى است.

3- اسراف سبب فقر و تهيدستى شود.

4- اسراف سبب حق كشى و ستم به ديگران مى شود.

5- اسراف سبب تجمل گرايى، حرام خورى، خون ريزى مى گردد.

6- اسراف سبب توليد امراض جسمى و روانى مانند وسواسى، چاقى، اعتياد و ... و سرانجام نفس را به هلاكت مى رساند.

7- اسراف سبب زيان هاى بسيارى شود كه ضررش بيشتر از بخل و احتكار است.

8- اسراف در دنيا سبب همدمى انسان با شيطان و در آخرت همنشينى با اهل دوزخ است.

مفاسد اسراف تنها در اموال و اعمال شر و ناپسند است؛ امّا در امور خير و افعال نيك و شايسته هر چه انسان در راه خير تلاش و مصرف كند، اندوخته آخرتى آن زياد است.

حضرت على عليه السلام مى فرمايد:

اسراف در هر چيزى ناپسند است مگر در كارهاى خير. «5» و اكنون مشاهده مى كنيد كه مردم در امور ناپسند كه گرفتارى دنيا و آخرت، در پى دارد چه بسيار مال و وقت و عمر خويش را اسراف مى كنند و باطل را در هدفش يارى مى رسانند. اما در امور خيريه كه موجب سازندگى روح و روان و پاداش اخروى است و زمينه هاى آن در جامعه اسلامى فراهم است، كوتاهى مى كنند. پس اهل زمانه را بشناسيد.

 

نشانه هاى اسرافكار

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

نشانه اسرافكار چهار چيز است:

1- به كارهاى باطل مى نازد.

2- آنچه فراخور حالش نيست مى خورد.

3- در كارهاى خير بى رغبت است.

4- هر كسى را كه به او سودى نرساند، انكار مى كند. «6»

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- فرقان (25): 67.

(2)- بحار الأنوار: 66/ 261، باب 37؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن: 7/ 311.

(3)- الكافى: 4/ 56، حديث 10؛ جامع احاديث الشيعه: 16/ 719، حديث 2531.

(4)- بحار الأنوار: 75/ 97، باب 17، حديث 2؛ تحف العقول: 185.

(5)- غرر الحكم: 359، حديث 8120؛ مستدرك الوسائل: 15/ 271، باب 23، حديث 18217.

(6)- بحار الأنوار: 1/ 122، باب 4، حديث 11؛ تحف العقول: 22.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه