لحظه لحظه از سرزمين عمر اميني، روشن از آفتاب عشق و مهر معنويّت و قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) بود که اگر جز اين بود، ساقي کوثر از شراب طهور در کام جانش فرو نميريخت و او را سرمست نميکرد و او را ا ز هر چه جز خداست، تطهير نمينمود، {وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً} ( 28 ) ؛ (پروردگارشان به آنان شرابي پاکيزه نوشاند.) چگونه اينگونه نباشد کسي که مادر، در مهد همواره او را با وضو شير ميداده است. مرحوم حجتالاسلام دکتر هادي اميني ميگويد: «مادربزرگم (مادر علاّمة اميني) روزي به منزل ما در نجف آمده بودند. من، مطالبي دربارة زندگي علاّمه از ايشان پرسيدم. مادربزرگم به يکي از نکات عجيبي که اشاره کرد اين بود که ميگفت: من بعد از تولّد ا يشان تا دو سال تمام هيچ وقت بدون وضو به ايشان شير نميدادم و هر وقت هنگام شير دادن ايشان ميشد، مثل اين که به من القا ميشد و من وضو ميگرفتم و بعد به ايشان شير ميدادم، به ياد ندارم بدون وضو به ايشان شير داده باشم و برکات زيادي در اين وضو گرفتن و شير دادن نصيبم شد.» آري، چنين بود که اميني، مفتون تلاوت قرآن و سرمست کلمات آسماني آن بود. سحر، يار ديرين او و شاهد سوز و گداز و اشکهاي نيمه شب او، با صداي دل انگيز قرآن او آشنا و مأنوس بوده است. عبدالفتّاح عبدالمقصود مصري، استاد دانشگاه اسکندريّه ميگويد: «إنّه لَيَسْتَهدي التّنزيل»؛ او به حق، از قرآن، هدايت ميطلبد.» ( 29 ) نيز استاد حکيمي مينويسد: «در اينجا بايد به واقعيّتي ديگر نيز اشاره کنيم و آن، آميختگي شگرف «الغدير» با آيات قرآن است. قرآن کريم بر سراسر کتاب، حکومت ميکند. همواره با آيات قرآن، به صورتهاي گوناگون: افتتاح، اختتام، استدلال، تأييد، تضمين و اقتباس، رو به رو ميشويم، چه لطيف و زيبا، چه الهام بخش و چه نوراني، براي اين موضوع، بهتر از هر چيز، مراجعه و نگريستن به خود کتاب است.» ( 30 ) علاوه بر «الغدير» که آکنده از عطر آيات نور است و الهامگر ولايت علوي، علاّمه در رسالههايي به تفسير برخي از آيات اعتقادي و عرفاني پرداخته است؛ از جمله در رسالة تفسير فاتحة الکتاب و المقاصد العلّيّة ـ که تفسير آيات مشکلي از معارف اعتقادي است و متأسّفانه همّتي بر چاپ آبرومندانة اين آثار قيام نکرده است ـ همچنين در کتاب «العترة الطّاهرة في الکتاب العزيز»، مبادي فلسفة سياسي اسلام را ـ که بي گمان ولايت نور الهي است ـ تبيين ميکند. به راستي علاّمه، به حبل المتين ثقلين؛ (قرآن و عترت) که حقيقتي يگانه دارند و جدايي ناپذيرند معتصم بود و سرّ فتوحات مرداني چون او در صحنههاي گوناگون زندگي، همين بوده است. اصل کلّي زندگي مرداني چون اميني، اين است که آثار بيروني وجود سرشار از جود آنها، تنزّلي از شيدايي و شور باطني و عشق به حقيقت، به خدا، به قرآن و به اهل بيت (عليهم السلام) است، و اينجاست که راز دروني احاطة اينگونه انسانها را بر زمان و مکان درمييابيم. انساني به رنگ حقيقت و فطرت که هر جا و هر زمان يافت شود، همه کس، در همة زمانها و مکانها شيفتهاش ميشوند. انساني به رنگ علي (عليه السلام) ، رنگ جاودانة خدايي: {صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً} ( 31 ) ؛ اين نگارگري الهي است و چه کسي خوش نگارتر از خداوند است. 4 ـ حضور سياسي و اصلاح ديني غيرت شيعي علاّمه و تيزبيني و فراست مؤمنانة او هيچ انحراف و اهانتي را تاب نميآورد و همواره با انحراف و تحريف، در هر شکل و قالبي مبازره ميکرد و با دشمنان ولايت در هر مقام، به ستيزه ميپرداخت. در روزگار تيرة خفقان و جور، «سيّد احمد کسروي» ( 32 ) ، گمراه گمراه کننده، مشغول سست کردن پايههاي ايمان و ولايت بود که ناگاه فرياد علوي مردي شجاع برميخيزد که: آيا کسي نيست جواب اين کسروي را بدهد؟ از سويي ديگر سيّدي از سلالة نور و تقوي و طهارت، به خواستة علاّمه با جان و دل لبّيک ميگويد: آيتالله ابوالقاسم خزعلي در خاطرات خود مينويسد: «مرحوم سيّد مجتبي نوّاب صفوي (قدّس سرّه) ( 33 ) در فهم انحرافات ذهني زمان و توطئههايي که به وسيلة غربيها براي مسلمين تهيّه ميشد، يکي از افراد نادر روزگار بود، چون در آن زمان، فهم عموم مردم به درجهاي نرسيده بود تا توطئهها را تشخيص دهند. ايشان در زماني که در نجف مشغول تحصيل بود، شنيد فردي منحرف به نام «احمد کسروي» براي گمراه ساختن اذهان مردم، با کمال وقاحت به ساحت مقدّس معصومين:، اسائة ادب کرده است. اين توهين، حوزة علمية نجف را خشمگين ساخت. مردي توانا، مثل مرحوم علاّمة اميني صاحب «الغدير» آشفته شد و گفت: کسي نيست جواب اين کسروي را بدهد؟ سيّد مجتبي نوّاب صفوي در زماني که در اوج جواني بود به اين درخواست، لبّيک گفت.» ( 34 ) غروب خورشيد سرانجام صاحب «الغدير» درگذشت. (إنّا لله و انّا إليه راجعون)! او پس از پر کاري بي امان خويش، دچار فتور جسمي شد و بيمار گشت، تا حدود چهار سال قبل از درگذشت، به بيماري توجّهي چندان نميکرد و از کار باز نمينشست. تا اندک اندک کار آسيب وي بالا گرفت و او را از کار بازداشت، کتاب از جلو ديدگان وي دور کرد و خامه از دست وي ستاند. اين بود که معالجه را، رخت به تهران کشيد. در اين شهر با رسيدگي خويشان و ارادتمندانش به معالجه پرداخت تا روزي که به بيمارستان منتقل شد. بيماري و بستري شدن وي حدود دو سال به طول انجاميد. چون نزديکان وي از معالجات تهران مأيوس شدند، با هزينة خويش، او را به خارج فرستادند. اين سفر درماني، 29 روز طول کشيد. سپس بدون معالجة قطعي، همراه يکي دو تن که در خدمتش بودند، به تهران بازگشت. حال وي به سختي گراييد، تا اين که روز جمعه 12 تيرماه 1349 (28 ربيع الثاني 1390)، نزديک ظهر، در سنّ 68 سالگي بدرود جهان گفت. سپس روز شنبه، جنازة وي از خيابان شاپور تا سه راه بوذرجمهري و از آنجا تا مسجد ارک تشييع شد. آنگاه پس از چند روز، به سرزمين علم و آستانة عشق جاودان، نجف اشرف حمل گرديد. در عراق نيز از جنازة وي تجليل کردند. در نجف، پس از مراسم و طواف در حرم دوست، او را کنار کتابخانهاي که خود تأسيس کرده بود «مکتبة الامام اميرالمؤمنين العامة» به خاک سپردند دو كتابخانه در پهلوي هم؛ تا تربت او نيز، چونان کتابخانه، مطاف دل مشتاقان علم و کتاب باشد و هر محقّقي هنگام ورود به کتابخانه، از آن روح بلند و عاشق بيقرار کتاب، الهام گيرد و هر طالب علم و دانشجو، زندگي، زهد، امانت، اخلاص، استغنا، پايداري، اصلاح طلبي و چگونگي کار وي را و عشق همواره سوز او را به کتاب و خواندن، سرمشق خويش سازد.» ( 35 ) اميني رفت، امّا خورشيد «الغدير»، همواره با فروزشي وصف ناپذير، پهنة تاريخ انسان و انسانيّت و معرفت و حقيقت را روشن وتابناک نگاه خواهد داشت و جامي از صهباي غدير بر جان تشنگان فرو خواهد ريخت. سلام بر راهيان کوي ولايت علوي. پى نوشتها: ________________________________________ 1 . برگرفته از نرم افزار "غدير"، گنجينة معرفت، سخنراني مرحوم حجتالاسلام دکتر هادي اميني در سال 1379 در تبريز. 2 . روزنامة جوان، دوشنبه 22 خردادماه 1385 هجري شمسي، ص 6. 3 . ز مهر افروخته، ناگفتههايي نغز از علاّمة طباطبايي، سيّد علي تهراني، ص 55. 4 . حماسة غدير، محمدرضا حکيمي، ص 427 به نقل از سيّد حسين خديو جم. 5 . حماسة غدير، ص 480. 6 . همان، ص 480 و 481. 7 . الرحمن، آية 26 و 27. 8 . من لايحضره الفقيه، ج2، ص 609؛ التهذيب، ج6، ص 95. 9 . عايشه ميگويد: از نظر سخن و گفتار کسي را شبيهتر از فاطمه (عليها السلام) به رسولالله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نديدم. فاطمه (عليها السلام) هرگاه بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وارد ميشد، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به او خوشامد ميگفت و به سوي او برميخاست (و حرکت ميکرد)، پس دستش را ميگرفت و ميبوسيد و به جاي خود مينشاند و هرگاه رسولالله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر فاطمه (عليها السلام) وارد ميشد به او خوشامد ميگفت، به سوي او برميخاست (و حرکت ميکرد)، دست او را ميگرفت و ميبوسيد. (بشارة المصطفي لشيعة المرتضي، عمادالدّين طبري، ص 253.) 10 . من لايحضره الفقيه، ج2، ص 609؛ التهذيب، ج 6، ص 95. 11 . کافي، ج 1، ص 193. "امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند با عزّت و جلالت، ما را خلق کرد، پس خلق ما را نيکو و ما را صورتبندي نمود پس صورتهاي ما را نيکو گردانيد و ما را نگهبانان خويش در آسمان و زمينش قرار داد. درخت براي ما به سخن آمد و به عبادت ما خداوند با عزّت و جلالت عبادت ميشود. اگر ما نبوديم، خداوند عبادت نميشد. نيز در بحارالأنوار، ج 26، ص 260 آمده است: "... بنا عُرف الله و بنا عُبد الله، نحن الادلاء علي الله و لولانا ما عبدالله..." همچنين در ج 25، ص 4 و 5 آمده است: به وسيلة عبادت ما، خداوند عبادت ميشود. اگر ما نبوديم، خداوند پرستش نميشد." 12 . سخنراني دکتر هادي اميني در سال 1379، تبريز. 13 . حماسة غدير، محمدرضا حکيمي، ص 224 و 225. 14 . همان، ص 298. 15 . حديث رويش، خاطرات و يادداشتهاي حجتالاسلام و المسلمين محمدحسن رحيميان، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ص 23. 16 . تاريخ صحيح وفات علامه، 12 تيرماه 1349 ميباشد. 17 . عبيدالله بن عباس ميگويد: هنگامي که "انّا اعطيناک الکوثر" بر رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نازل شد، علي بن ابي طالب7، به ايشان عرض کرد: يا رسول الله! کوثر چيست؟ فرمود: نهري است که خداوند مرا بدان کرامت بخشيده است. علي (عليه السلام) عرض کرد: اين، نهر شريفي است، پس اي رسول خدا!6 براي ما توصيفش فرما. فرمود: آري اي علي (عليه السلام) ! کوثر، نهري است که از زير عرش الهي جاري ميشود، آبش از شير سپيدتر، از عسل شيرينتر و از کف (روي آب) نرمتر است. سنگريزههاي آن زبرجد، ياقوت و مرجان است. گياه آن زعفران، خاک آن مشک بسيار خوشبو و پايههاي آن زير عرش الهي است، پس آنگاه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دست خود را بر پهلوي اميرالمؤمنين (عليه السلام) زد و فرمود: اي علي (عليه السلام) ! اين نهر براي من، براي تو و براي دوستداران تو پس از من است... (الأمالي، شيخ طوسي، مجلس ثالث، ص 69 و 70) 18 . برگرفته از سخنراني مرحوم حجتالاسلام دکتر اميني در سال 1379، تبريز. 19 . براي توضيح بيشتر مراجعه كنيد به كتاب: شذرات المعارف، آيةالله شاه آبادي، چاپ بنياد معارف و علوم اسلامي، ص 124. 20 . امتناع، ردّ کردن. 21 . کشکول منبر، رضا استادي، ص 184 و 185. 22 . پايگاه اطلاع رساني علوم و معارف اسلام، يادداشتهاي خطّي، جنگ 17، ص 61 و 62 (احوال مرحوم علامة اميني)، مجموعة تأليفات حضرت علامه آيتالله حاج سيّد محمّدحسين حسيني تهراني. 23 . معاد شناسي. 24 . شيخ آقا بزرگ در "الذريعة الي تصانيف الشيعة" ج 22، ص 404 و 405 تحت رقم (7633) مينويسد: "منتخب ربيع الأبرار تصنيف جارالله محمود بن عمر الزّمخشري المولود بزمخشر سنة (467) و المتوفّي سنة (538) و الرّبيع مرتّبٌ علي 98 باباً بعدد اسمه محمود....". 25 . حکايت 6 و 7 و 8 ترجمه اي است از مقدّمة موسوعة الغدير، ج 1، ص 42 تا 47. 26 . حماسة غدير، ص 283 و 284. 27 . ديدار با ابرار، علاّمة اميني، مصلح نستوه، عليرضا سيّد کباري، ص 116. 28 . دهر، 21. 29 . حماسة غدير، ص 202 و 203. 30 . حماسة غدير، ص 202. 31 . سورة بقره، 138. 32 . "سيّد احمد کسروي" در سال 1269هـ ش. در خانوادهاي مذهبي چشم به جهان گشود. وي تحصيلات ديني را در زادگاهش تبريز پي گرفت و ملبّس به لباس روحانيت شد. پس از آن، وارد يک مدرسة آمريکايي در تبريز شد و در همان مدرسه به تدريس پرداخت. وي بعد از مدّتي، لباس روحانيت را کنار گذاشت و در عدليّه مشغول به کار گرديد و سرانجام به دليل مخالفت با وزير دارايي، از خدمت کناره گرفت و تا پايان عمر به وکالت پرداخت... کسروي با استفاده از شبهاتي که نويسندگان اهل سنّت مطرح کرده بودند، به انتقاد و طعن از مذهب شيعه پرداخت و طريقت جديدي به نام پاکديني بنياد گذاشت. وي سرانجام در سال 1324ش. به وسيلة نوّاب و يارانش کشته شد. برگرفته از خاطرات آيتالله ابوالقاسم خزعلي، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ص 76 و 77. 33 . "سيّد مجتبي ميرلوحي" معروف به نوّاب صفوي، فرزند سيّد جواد در سال 1303ش. درخانوادهاي روحاني متولّد شد. پس از اتمام دورة ابتدايي وارد مدرسة صنعتي آلمان گرديد و هم زمان با آن به آموختن دروس حوزه پرداخت. از همان ابتداي جواني، احساسات عميق ديني از خود ـ در شکل تظاهرات و اعتراض بر ضدّ مظاهر بيديني در جامعه ـ نشان داد. با استخدام در شرکت نفت با تشکيل جلسات شبانه ـ براي کارگران ـ به روشنگري ايشان پرداخت. سپس براي تحصيل به نجف اشرف رفت و با ملاحظة يکي از کتابهاي کسروي که در آن به حضرت امام صادق (عليه السلام) توهين شده بود، حکم ارتداد نويسندة آن را از يکي از مراجع گرفت و جهت اجراي آن روانة وطن گرديد و گروه فداييان اسلام را تشکيل داد... وي سرانجام در دادگاه رژيم سفّاک پهلوي به مرگ محکوم و تيرباران شد و به شهادت رسيد. برگرفته از خاطرات آيتالله خزعلي، ص 69 و 70. 34 . خاطرات آيتالله ابوالقاسم خزعلي، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ص 76 و 77. 35 . حماسة غدير، ص 343 ـ 345. فصل دوم: آداب کوي جانان ترجمة ادب الزّائر لمن يمّم الحائر آداب زيارت خداوند سبحان را سپاس ميگزارم و بر پيامبر اعظم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و خاندان او ـ برگزيدگان و نيکان ـ درود ميفرستم. و بعد: روشن است که اگر کسي بر کسي وارد شود، بر وارد شونده، رعايت آدابي که با مقام ميزبان تناسب دارد و نيز مراعات سنّتهايي که ا و را به ميزبان نزديک و مقرّب سازد، لازم است، چراکه تنها هدف و ثمرة ديدار و زيارت دو فرد، ايجاد محبّت و دوستي دو سويه است و اين مقصود جز با آگاهي از آداب مورد رغبت و خوشايند زيارت شونده و تخلّق به آنچه که ـ به حسب اختلاف اشخاص و مراتب و مقامات ـ شخصيّت مَزُور (زيارت شونده) آن را ميطلبد و ميپسندد؛ ميسّر و ممکن نميباشد؛ پس آمدن به درگاه خداوند سبحان به واسطة زيارت آن ابوابي که مردمان به آن امتحان ميشوند ( 1 )، ناگزير از رعايت آداب و سنني است که مورد پسند و خوشايند خداوند متعال است و بايد به گونهاي باشد که به رضا و خشنودي حقّ بينجامد و موجب قربت و نزديکي به خداوند باشد، و هر زيارتي که از جميع آداب و سنن، خالي باشد يا به همراه اعمال مخالف با آداب و سنن باشد، ناقص و بي ثمر است و چه بسا موجب خواري و اهانت به مزور باشد که در اين صورت، اين زيارت، انسان را از زيارت شونده دور ميکند و موجب جدايي از زيارت شونده خواهد بود و محبّت و نزديکي را به ارث نخواهد گذاشت. در حديث مُسندي از «مفضّل بن عمر» نقل شده است که گفت: امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اگر زيارت کنيد، بهتر از آن است که زيارت نکنيد و اگر زيارت نکنيد بهتر از آن است که زيارت کنيد. گفت: گفتم: (پشتم را شکستي!) فرمود: به خدا سوگند، هر کدام از شما با دلي شکسته و اندوهبار به سوي قبر پدرش ميرود، در حالي که شما با سفرههاي غذا به سوي امام حسين (عليه السلام) ميرويد، هرگز چنين نيست تا اين که ژوليده موي و غبارآلود به سويش برويد.» ( 2 ) نيز در حديثي از محمّد بن مسلم از امام صادق (عليه السلام) آمده است که گفت: «به او گفتم: هنگامي که به سوي [زيارت] پدر بزرگوارت ميرويم، آيا درحجّ هستيم، حضرت فرمودند: بله، عرض کردم: پس آنچه بر حجّ کننده لازم است براي ما نيز ضروري است؟ فرمود: از چه اموري؟ عرض کردم: از اموري که براي حجّ کننده لازم است؟ فرمود: بر تو لازم است... تا اين که جملهاي از آداب را برشمردند. پس فرمودند: هنگامي که اين امور را انجام دادي، حجّ و عمرة تو تمام است، و از سوي آن که [خداوند] با دادن نفقه و دوري از خانواده و اميال و رغبتي که داشتي، آنچه نزد اوست را ميخواستي، مستحق آن ميشوي که با مغفرت و رحمت و خوشنودي الهي برگردي.» ( 3 ) ما بخشي از آداب زيارت مولايمان امام سبط شهيد (عليه السلام) در کربلاي مشرّفه را که در حديث مذکور آمده است يا اعتبار صحيح، مساعد آن است ياد ميکنيم و آنچه را از لفظ حديث، از مصادر مورد وثوق، به دست آوردهايم ذکر کرده، به آن اشاره ميکنيم: الف: گامهاي عمل بعد از خلوص نيّت ( 4 ) 1 ـ هنگامي که خواستي به سوي قبر امام حسين (عليه السلام) [در کربلا] حرکت کني، پس روز چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه روزه بگير ( 5 )، وقتي شب جمعه شد، نماز شب بخوان، پس به اطراف آسمان نگاه کن و قبل از مغرب آن شب، غسل کن، سپس با حال طهارت بخواب. (6) 2 ـ قبل از ا ين که از ميان اهل [و خانوادة] خود خارج شوي غسل کن و هنگام غسل بگو: «اللّهُمَّ طَهِّرْنِي وَطَهِّرْ قَلْبِي وَاشْرَحْ لِي صَدْرِي وَأَجْرِ عَلَي لِسانِي ذِکْرَکَ وَمِدْحَتَكَ وَالثَّناءَ عَلَيْكَ، فَإِنَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاّ بِكَ ، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قِوامَ دِينِي، التَّسْلِيمُ لاَِمْرِكَ ، وَالاِتِّباعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ وَالشَّهَادَةُ عَلَي جَمِيعِ اَنبيائکَ وَرُسُلِکَ إلي جَميعِ خَلْقِكَ، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ نُوراً وَطَهُوراً وَحِرزاً وَشفاءً مِنْ کُلّ داءٍ وَسُقْمٍ وَآفَةٍ وَعاهَةٍ وَمِنْ شَرِّ ما أَخافُ وَأَحْذَرُ.» ( 7 ) 3 ـ وقتي خواستي خارج شوي، اهل و فرزندانت را جمع کن و بگو: «اللّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ الْيَوْمَ نَفْسِي وَأَهْلِي وَمَالِي وَوُلْدِي وَمَنْ كَانَ مِنِّي بِسَبِيل، الشَّاهِدَ مِنْهُمْ وَالْغَائِبَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحمّد وَآل مُحمّد وَاحْفَظْنا بِحِفْظِ الاِْيمانِ وَاحْفَظْ عَلَيْنا . اللّهُمَّ اجْعَلْنا في حِرْزِکَ وَلاتَسْلُبْنا نِعْمَتَکَ وَلاتُغَيِّرْ ما بِنا مِنْ عافِيَتِکَ وَزِدْنا مِنْ فَضْلِکَ، اِنّا إليکَ راغِبُونَ، اَللّهُمَّ إِنَّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ وَمِنْ كَآبَةِ الْمُنْقَلَبِ وَمِنْ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِي النَّفْسِ وَالاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ، اللّهُمَّ ارْزُقْنا حَلاوَةَ الايمانِ وَبَرْدَ الْمَغْفِرَةِ وَآمِنّا مِنْ عَذابِکَ اِنّا إلَيْکَ راغِبونَ وَآتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ وَآتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إنَّکَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» ( 8 ) 4 ـ از منزل خود با حالت خشوع و فروتني خارج شو و بسيار تهليل، تکبير، تحميد و تمجيد ( 9 ) و صلوات بر پيامبر بگو و بر تو باد به سکينه و وقار. (10) 5 ـ هنگامي که از ميان خانوادهات خارج شدي بگو: «اللّهُمَّ إنّي إِلَيْكَ وَجَّهْتُ وَجْهِي، وَإِلَيْكَ فَوَّضْتُ أَمْري وَإِلَيْكَ أَسْلَمْتُ نَفْسي وَإِلَيْكَ أَلْجَأْتُ ظَهْري وَعَلَيکَ تَوَکَّلْتُ، لا مَلْجَأَ وَلا مَنْجا إلاّ إلَيْکَ، تَبارَکْتَ وَتَعالَيْتَ، عَزَّ جارُکَ وَجَلَّ ثَناؤُکَ». سپس بگو: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ ، وَمِنَ اللهِ وَإلي اللهِ ، وَفي سَبِيلِ اللهِ ، وَعَلي مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلّي اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ ، عَلَي اللهِ تَوَكَّلْتُ وَإلَيهِ اَنَـبِْتُ، فاطِرِ السَّماواتِ السَّبْعِ وَالأرَضينَ السَّبْعِ ، وَرَبِّ الْعَرْش الْعَظيم ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدِ ، وَاحْفَظْني في سَفَري، وَاخْلُفني في أهْلي بِأحْسَنِ الخِلافَة، اللّهُمَّ إلَيْكَ تَوَجَّهْتُ، وَإلَيْكَ خَرَجْتُ ، وَإلَيكَ وَفَدْتُ ، وَلِخَيْركَ تَعرَّضْتُ ، وبِزيارَةِ حَبيبِ حَبيبِِكَ تَقَرَّبْتُ، اللّهُمَّ لا تَمْنَعْني خَيْرَ ما عِنْدَكَ بِشَرِّ ما عِنْدي ، اللّهُمَّ اغْفِرْ لي ذُنُوبي ، وكَفِّرْ عَنّي سَيِّئاتي، وَحُطَّ عَنّي خَطايايَ ، وَاقْبَلْ مِنّي حَسَناتي» . و سه بار بگو: «اللّهُمَّ اجْعَلْني في دِرْعِكَ الحَصينَةِ ، الَّتي تَجْعَلُ فيها مَنْ تُريدُ ، اللّهُمَّ إنّي أبْرَءُ إلَيْكَ مِنَ الحَوْلِ وَالْقُوَّةِ» سپس سورة فاتحة الکتاب، فلق، ناس، توحيد، قدر و آية الکرسي و سورة يس و آخر سورة مبارکه حشر را بخوان: {لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلي جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ * هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأَْسْماءُ الْحُسْني يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَالأَْرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}. (11) ( 12 ) 6 ـ عطر استعمال نکن و بر بدن خود روغن نزن و از سرمه استفاده نکن تا به قبر امام حسين (عليه السلام) وارد شوي. (13) 7 ـ و بر تو باد به سکينه و وقار و بر تو لازم است از آنچه برايت لازم نيست، خودداري کني. (14) 8 ـ لازم است چشمت را [از ديدن آنچه ديدنش برايت لازم نيست] بپوشاني. (15) 9 ـ بر تو لازم است، هنگامي که برادر نيازمندت، از راه بازمانده، بازگردي و [به او] مواسات و ايثار کني. (16) 10 ـ لازم است بر تو، تقيّه [که قوام و نظام دينت به آن است] و ورع [و پرهيز] از آنچه نهي شدهاي؛ نيز از خصومت و دعوا و زياد قسم خوردن و از مجادلهاي که قسم در آن است، بپرهيز. (17) 11 ـ و لازم است کم سخن بگويي مگر اين که خير باشد ( 18 ) و بر تو باد دوري از مزاح و شوخي. (19) 12 ـ و بر تو باد دوري از حمل سفرة شيريني و حلوا و مانند آنها ( 20 )؛ مشهدي در کتاب «المزار» خود ميگويد: «از غذا و نوشيدني لذيذ بپرهيز». (21) 13 ـ و بر تو لازم است با همراهان مصاحبت نيکو داشته باشي. (22) 14 ـ و بر تو باد کثرت ذکر خداوند (لازم است خداوند را زياد ياد کني.) (23) 15 ـ و بر تو لازم است لباست تميز باشد. (24) 16 ـ هنگامي که به منزل (و مقصد) رسيدي ميگويي: «رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلاً مُبارَكاً وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ، رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً، اللهُ اکبرُ الله اکبرُ الله اکبرُ. اللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُکَ خَيْرَ هذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ وَخَيْرَ أَهْلِها وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّها و شَرِّ أهْلِها، أللّهُمَّ حَبِّبْني إلي خَلْقِکَ وَأَفِضْ عَلَيَّ مِنْ سَعَةِ رِزْقِکَ وَوَفِّقْني لِلْقيامِ بِأَداءِ حَقِّکَ، بِرَحْمَتِکَ وَرِضْوانِکَ وَمَنِّکَ وَإحْسانِکَ يا کَريمُ» ( 25 ) 17 ـ هنگامي که آن بارگاه برافراشته و آن قبّة ساميه وعاليه بر تو پديدار شد، بگو: «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلامٌ عَلي عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفي آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ وَسَلامٌ عَلَي الْمُرْسَلينَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَسَلامٌ عَلي آل يس، اِنّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَسَلامٌ عَلي الطيّبينَ الطّاهرينَ الأَوْصياء الصّادقينَ الْقائمينَ بِأَمْرِ اللهِ وَحُجَجِهِِِ السّاعينَ إلي سَبيل الله الْمُجاهدينَ في اللهِ حَقَّ جِهادِهِ، النّاصحينَ لِجَميعِ عِبادِهِ الْمُسْتَخْلَفينَ في بلاده، الْمرشدينَ إلي هدايَتهِ وَاِرْشادِهِ[اِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ]. (26) 18 ـ هنگامي که بر پُل عَلقمي ( 27 ) مشرف شدي (در مصباح الزّائر آمده است: هنگامي که به مشهد (حسيني (عليه السلام) ) نزديک شدي) بگو: «اَللَّهُمَّ إِلَيْكَ قَصَدَ الْقاصِدُونَ وَفي فَضْلِكَ طَمَعَ الرّاغِبُونَ وَبِكَ اعْتَصَمَ الْمُعْتَصِمُونَ وَعَلَيْكَ تَوَكَّلَ الْمُتَوَكِّلُونَ وَقَدْ قَصَدْتُكَ وافِدَاً وَإلي سِبْطِ نَبِيِّكَ وارِدَاً وَبِرَحْمَتِكَ طامِعَاً وَلِعِزَّتِكَ خاضِعاً وَلوُلاة أَمْرِكَ طائِعاً وَلأَمْرِهِمْ مُتابِعَاً وَبِكَ وَبِمَنِّكَ عائِذَاً وَبِقَبْرِ وَلِيِّكَ مُتَمَسِّكاً وَبِحَبْلِكَ مُعْتَصِماً ، اَللَّهُمَّ ثَبِّتْني عَلي مَحَبَّة أَوْليائِكَ وَلا تَقْطَعْ أَثَري عَنْ زِيارَتِهِمْ وَاحْشُرْني في زُمْرَتِهِمْ وَأَدْخِلْني الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِمْ.» ( 28 ) 19 ـ هنگامي که به فرات رسيدي پس صد بار «الله اکبر» و صد بار «لا اله الاّ الله» بگو و صد بار بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درود فرست، آنگاه پيش از آن که از فرات عبور کني بگو: «اللَّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَنْ وَفَدَ إِلَيْهِ الرِّجَالُ وَأَنْتَ يَا سَيِّدِي أَكْرَمُ مَأْتِيٍّ وَأَكْرَمُ مَزُورٍ وَقَدْ جَعَلْتَ لِكُلِّ زَائِرٍ کَرامَةً وَلِکُلِّ وافِدٍ تُحْفَةً وَقَدْ أَتَيْتُکَ زائراً قَبْرَ ابْنِ نَبِيِّكَ صَلَواتُکَ عَلَيهِ، فَاجْعَلْ تُحْفَتَکَ اِيّايَ فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّار، وَتَقَبَّلْ مِنِّي عَمَلِي وَاشْكُرْ سَعْيِي وَارْحَمْ مَسيرِي إليکَ بِغَيْرِ مَنٍّ منّي بَلْ لَكَ الْمَنُّ عَلَيَّ إِذْ جَعَلْتَ لِيَ السَّبِيلَ إِلَي زِيَارَتهِ وَعَرَّفْتَنِي فَضْلَهُ وَحَفِظْتَنِي حَتَّي بَلَّغْتَنِي قَبْرَ ابْنِ وَليِّکَ وَقَدْ رَجَوْتُكَ فَصَلِّ عَلي مُحمّدٍ وَآل مُحمّد وَلا تَقْطَعْ رَجَائِي، وَقَدْ أَتَيتُكَ فَلَا تُخَيِّبْ أَمَلِي وَاجْعَلْ هَذَا كَفَّارَةً لِمَا کانَ قَبْلَهُ مِنْ ذُنُوبِي، وَاجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ يا اَرْحَمَ الرّاحمينَ» سپس از فرات عبور کن و بگو: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْ سَعْيِي مَشْكُوراً وَذَنْبِي مَغْفُوراً وَعَمَلِي مَقْبُولاً وَاغْسِلْني مِنَ الْخَطايا وَالذُّنوب، وَطَهِّرْ قَلْبي مِنْ کُلِّ آفَةٍ تَمْحَقُ ديني أوْ تُبْطِلُ عَمَلي يا اَرْحَمَ الرّاحمينَ.» ( 29 ) 20 ـ رحل اقامت خود را در (نينوا و غاضريه) فرود آر و تا زماني که در آنجا اقامت داري، گوشت نخور و نان و شير بخور. (30) ب: غسل و وضوي زيارت 21 ـ چون قصد زيارت کردي غسل کن، پس در حديثي از امام صادق (عليه السلام) منقول است که فرمود: «... هنگامي که مردي قصد زيارت امام حسين (عليه السلام) را كند، پس از اين كه غسل زيارت کرد، محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) او را ندا ميکند: اي وارد شوندگان بر خدا، شما را به همراهي من در بهشت بشارت باد. سپس امير مؤمنان (عليه السلام) ندا ميکند: من ضامن برآورده شدن حوايج شما و دفع بلا از شما در دنيا و آخرت ميباشم پس آنگاه پيامبر و علي [8] از راست و چپ آنها را در بر ميگيرند تا زماني که به سوي خانوادهشان برگردند.» ( 31 ) 22 ـ اگر برايت امکان داشت به آب فرات غسل کن و رو به قبر مطهّر غسل نما، از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که فرمود: «اگر کسي به آب فرات غسل کند، سپس به سوي قبر حسين (عليه السلام) بيايد، در حالي که بر حقّ حسين (عليه السلام) معرفت دارد، پس خداوند به هر گامي که برميدارد يا مينهد، صد حجّ [مقبول ] و با آن صد عمرة مبروره و صد غزوه به همراهي پيامبر مرسل با دشمنان خدا و رسول عطا ميکند.» ( 32 ) 23 ـ هنگام غسل ميگويي: «اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي وَاشْرَحْ لِي صَدْرِي وَأَجْرِ عَلَي لِسَانِي مِِدْحَتَكَ وَالثَّنَآءَ عَلَيْكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي طَهُوراً وَشِفَاءً وَنُوراً إِنَّکَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» و پس از فراغت از غسل ميگويي: «اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي وَزَكِّ عَمَلِي وَاجْعَلْ ما عِنْدَکَ خَيْراً لي، اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَاجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ» ( 33 ) دعاهاي ديگري نيز وجود دارد که در هنگام غسل و پس از آن خوانده ميشود. (34) 24 ـ اگر غسل برايت ممکن نبود، به جاي آن وضو بر تو لازم است. ابن زبرقان طبري [از مشايخ روايي جعفر بن محمّد بن قولويه قمي، صاحب «کامل الزيارات»] به اسناد مرفوعهاش تا امام صادق (عليه السلام) ميگويد: [به امام (عليه السلام) ]گفتم: «چه بسا ما به قبر امام حسين (عليه السلام) ميرويم، پس به خاطر سرما يا چيزهاي ديگر، غسل زيارت بر ما دشوار ميشود، حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر کس در فرات غسل کند و حسين (عليه السلام) را زيارت کند، فضيلت بيشمار براي او نوشته شود، پس زماني که به جايگاه غسل خود بازگردد و وضو بگيرد و حسين (عليه السلام) را زيارت کند، همان ثواب برايش نوشته شود.» ( 35 ) امام صادق (عليه السلام) در حديث ديگري ميفرمايد: «پس اگر توانستي غسل کني، غسل کن و گرنه وضو بگير و به سوي قبر امام حسين (عليه السلام) برو.» ( 36 ) ( 37 ) ج: دو لباس زيارت 25 ـ هنگامي که از غسل فراغت يافتي، دو لباس پاکيزه و تميز بپوش، از حديث استفاده ميشود آن دو لباس بايد به صفت «لباس احرام» باشد و آنچه از جابر نقل شده که يکي از دو لباس را «ازار» و ديگري را «ردا» قرار ميداد، اين مطلب را تأکيد ميکند و اين حالت، به خضوع و خشوع ـ که در زيارت امام سبط، حسين شهيد (عليه السلام) مورد تأکيد است ـ نزديکتر است. (38) 26 ـ چون لباس پوشيدي، 30 بار بگو: «الله اکبر» و بگو: «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذي إليهِ قَصَدْتُ فَبَلَغَني وَإِيّاهُ أَرَدْتُ فَقَبِلَني وَلَمْيـَقْطَعْ بِي وَرَحْمَتَهُ ابْتَغَيْتُ فَسَلَّمَني اللّهُمَّ أَنْتَ حِصْني وَكَهْفي و حِرْزي وَرَجائي وَأَمَلي لا إلهَ إلاّ أنتَ يَا ربَّ العالمين» ( 39 ) 27 ـ و خارج مَشرعة امام صادق (عليه السلام) ( 40 ) دو رکعت نماز بگزار، در رکعت اوّل سورة فاتحة الکتاب (حمد) و کافرون و در رکعت دوم، حمد و توحيد را ميخواني و چون سلام دادي، تسبيح [حضرت زهرا (عليها السلام) ]بخوان، سپس بگو: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الوَاحِدِ الاَحد المتوَحِّدِ في الأمور كُلِّها الرَّحْمـَنِ الرَّحيمِ الَّذِي هَدَانـَا لِهـَذَا وَما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ، لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ، اللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَاً كَثيرَاً أبداً لا يَنْقَطِعُ وَلايـَفْنيَ، حَمْداً يَصْعَدُ أَوَّلُهُ وَلايَنـْفَدُ آخِرُهُ، حَمْداً يَزيدُ وَلايَبيدُ وَصَلَّي اللهُ علي محمَّدٍ البَشير النَّذيرِ وَعَلي آلِهِ الأَخيارِ الأَبْرارِ وَسَلَّمَ تَسليماً کَثيراً» ( 41 ) 28 ـ هنگامي که به حاير مقدّس (حسيني (عليه السلام) ) توجّه کردي بگو: «اَللّهُمَّ إلَيْكَ تَوَجَّهْتُ وَلِبَابِكَ قَرَعْتُ وَبِفِنَائِكَ نَزَلْتُ وَبِحَبْلِكَ اعْتَصَمْتُ وَلِرَحْمَتِكَ تَعَرَّضْتُ وَبِوَلِيِّكَ تَوَسَّلْتُ فَصَلِّ علي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ زِيـَارتي مَبْرُورَةً وَدُعـَائي مَقْبـُولاً.» ( 42 ) دعاهاي ديگري نيز در اينجا وجود دارد که به هنگام حرکت به سوي حرم حسيني (عليه السلام) ، آنها را ميخواني. (43) 29 ـ پس آنگاه با قلبي خاشع و چشمي گريان راه برو و حرکت کن و بسيار ذکر «لا اله الاّ الله»، «الله اکبر»، «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» و «الحمد لله» بگو و بسيار خداوند و پيامبرش را ثنا و ستايش کن و بزرگ بدار و به ويژه بر حسين (عليه السلام) درود و صلوات بفرست و بر قاتلان و کشندگان آن حضرت بسيار لعن کن و از کساني که پايهگذار ظلم و جور بر آن حضرت بودند، برائت و بيزاري بجوي. (44) 30 ـ کفشهاي خود را از پاي درآور و با پاي برهنه راه برو چرا که تو در حرمي از حرمهاي خدا و پيامبرش هستي و بسان بندهاي ذليل راه برو. (45) 31 ـ گامهاي خود را کوتاه کن و بر تو باد به سکينه و وقار. (46) 32 ـ پس هنگامي که بر «تلّ» ( 47 ) ايستادي رو به قبر کن و بايست و 30 بار بگو: «الله اکبر» و بگو: «لا إله إلا اللهُ في عِلْمِهِ مـُنـْتـَهيَ عِلْمِهِ وَلا إِلـَهَ إِلا اللهُ بَعـْدَ عِلْمِهِ مُنْتـَهيَ عِلْمِهِ وَلا إله إلا اللهُ مَعَ عِلْمِهِ مـُنـْتـَهيَ عِلْمِهِ وَالْحَمْدُ للهِ فِي عِلْمِهِ مُنْتـَهيَ عِلْمِهِ وَالْحَمْدُ للهِ بَعـْدَ عِلْمِهِ مُنْتـَهيَ عِلْمِهِ و الحمد لله مَعَ عِلْمِهِ مُنْتـَهيَ عِلْمِهِ سُبْحـَانَ اللهِ في عِلْمِهِ مُنْتـَهيَ عِلْمِهِ و سُبْحـَانَ اللهِ بَعْدَ عِلْمِهِ مُنْتـَهيَ عِلْمِهِ وَسُبْحـَانَ اللهِ مَعَ عِلْمِهِ مُنْتـَهيَ عِلْمِهِ وَالْحَمْدُ للهِ بِجَميعِ مَحـَامِدِهِ عَلي جَميعِ نِعَمِهِ وَلا إِلهَ إِلا اللهُ وَاللهُ أَكْبـَر وَحـَقٌ لَهُ ذلكَ لا إِلهَ إِلا اللهُ الْحَليمُ الْكَريمُ لا إِلهَ إِلا الله الْعَليُّ الْعَظيمُ لا إِلهَ إِلاَ اللهُ نُورُ السَّمـَاوات السَّبْعِ وَنُورُ الأَرَضينَ السَّبـْعِ وَنُورُ الْعَرْشِ الْعَظيم وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعـَالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيـْكَ يـَا حُجَّةَ اللهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ السَّلامُ عَلَيكُمْ يـَا مَلائِكَةَ اللهِ وَزُوّارَ قَبـْرِ ابـْنِ نَبـِيِّ اللهِ» ( 48 )
منبع : پایگاه اسلام شیعه