سه ، چهار بار برای تبلیغ به دبی دعوت شدم . جوانی به نام آقای اخگری ، که پدرش با من رفیق بود ، معمولا به پای منبر من می آمد . آقای اخگری در تأسیس درمانگاه قرآن و عترت قم ، با ما همکاری کرده و از اعضای هیئت مدیره بود . سخنرانی های من در دبی ، یا در باشگاه ...
سالهای قبل از انقلاب گروهی به نام مجاهدین خلق فعالیت سیاسی و فرهنگی گسترده و داغی داشتند . در کتابهایشان که دقت می کردی ، تعالیم و معارف ناب اسلامی مشاهده نمیشد ، بلکه با افکاری دیگر در آمیخته و رنگ و بوی التقاط می داد. جوانی از کاسبهای بازار ، با ...
در اوج اختلافات اصفهان و در زمان سید مهدی هاشمی که گروه ها به مجالس و منابر حمله می کردند ، برای منبر به آن شهر دعوت شدم . هیچ یک از دوستان نظر مساعدی دربارۀ این سفر نداشتند ، ولی به هر حال من رفتم . در بدو ورود ، از چند تن افراد بی طرف خواستم تا اوضاع را ...
گویا حاج اسماعیل رضایی ، اصالتا اهل آشتیان یا تفرش بود . او نیز در میدان تره بار کار می کرد و همکار طیب بود ، اما نزدیکی چندانی با او نداشت . حاج اسماعیل بسیار متدین و اهل مسجد و منبر و مقید به پرداخت حقوق مالی شرعی و جزو هئیت مدیرۀ یکی از هیئت های مذهبی ...
برای دهۀ دوم ماه شعبان ، به همدان دعوت شده بودم . میزبانم آقای حاج ابراهیم مقدسیان ، یکی از تجار متدین و بزرگوار همدان بود که در تهران زندگی می کرد . سال 52-1353 بود . چند روزی از منبرم می گذشت و اثر فوق العادۀ آن را بر مردم احساس می کردم . روزی چند جوان ...
در یکی از سفرهایم به مشهد ، در سالهای قبل از انقلاب ، در حسینیۀ همدانی ها اتاقی گرفته بودم . یک روز بعد از ظهر می خواستم به حرم بروم . برای وضو گرفتن از اتاق بیرون آمدم . در اتاق بغلی باز بود . هنگام برگشتن پیرمردی مرا به اسم صدا زد و تعارف کرد با هم چای ...
زمانی استاد ابوالقاسم بنا در خانۀ ما بنایی می کرد . او در حین کار مطلب جالبی برایم تعریف کرد و گفت : « روزی شخصی بر ضد حاج آقا برهان حرفهایی به من زد و مرا نسبت به او مردد ساخت ، تا این که نماز جماعت آنجا را ترک کردم . طبق معمول که اگر کسی به مسجد نیاید، ...
زمانی که آیت الله حکیم ، مرجع اعلم زمان ، دارفانی را وداع گفته بود ، بین اصحاب حل و عقد بحث در گرفته بود که اکنون چه کسی اعلم است . اکثریت معتقد به اعلمیت امام بودند . بالاخره ، 12 نفر از علمای قم ، طی اطلاعیه ای حضرت امام را اعلم مراجع معرفی کردند . ...
مسئلۀ آمدن و به سلامت رسیدن حضرت امام به ایران ، یکی از مهمترین مسایل انقلاب بود . در آن زمان عمدۀ بحثهای ما در جلسات حول چگونگی انجام این مهم دور می زد . شایعات زیادی پخش شده بود که مثلا می خواهند هواپیما را در آسمان بربایند و امام را به جایی ببرند که ...
ماه شعبان فرا رسید و من طبق برنامۀ همه ساله به همدان رفتم . در این سفر حاج آقا مقدسیان ، بانی مجلس ، مرا همراهی می کرد . امام فرموده بود که آن سال نیمۀ شعبان جشن نگیرید ، به همین دلیل مجالس ما به نحو عادی برگزار شد و تقربیا حالت عزاداری هم داشت . مردم ...
از طرف یکى از دوستان که در عشق به امام زمان (علیه السلام) زبان زد اهل ایمان در نیشابور است و با شنیدن نام آن حضرت و یاد آن یادگار انبیاء و امامان (علیهم السلام)چون باران بهار از دیده اشک مى بارد ، در دهه دوم ماه ذو الحجه به مناسبت عید ولایت جهت تبلیغ ...
پیش از انقلاب ، زلزلۀ شدیدی منطقۀ گناباد را به لرزه درآورد و چندین هزار نفر را کشت . در این زمان پسر عمه ام در آنجا ماموریت بانکی داشت . برای خبرگیری از او ، نیز کمک رسانی به مردم منطقه ، روانۀ آن دیار شدیم . در این سفر آقای حاج اسدالله صفا – از نزدیکان ...
قبل از انقلاب ، روزی در خیابان ری می گذشتم ، جوانی لوطی وار جلوی مرا گرفت و گفت : « من اینجا مغازه دارم و کارهای تعمیر ماشین انجام می دهم . دوست دارم چند دقیقه به مغازۀ بیایی و با هم یک چای بخوریم . » رفتم و ساعتی با او نشستم . او می گفت : « شبی در حال مستی ، ...
سالی برای سخنرانی در شبهای اول ماه مبارک شعبان ، به اردکان دعوت شده بودم . روز اول که وارد شدم به دیدار آیت الله خاتمی ، پدر بزرگوار آقای سید محمد خاتمی که شنیده بودم روشنفکر و اهل مطالعه است ، رفتم و از محضرشان استفاده کردم .شب اول برگزاری مجلس ، ...
سال بعد که فضای سیاسی مقداری آرام تر شده بود و کمتر دنبال سرباز گیری بودند ، دوباره به قم برگشتم . در آن زمان می بایست مهم ترین کتاب ها ؛ یعنی « رسائل » و « مکاسب » را شروع می کردم . استاد برجستۀ « مکاسب» ، آیت الله فاضل لنکرانی (ره) و استاد ممتاز « رسائل ...
طیب حاج رضایی ، یکی از افراد فعال قیام پانزده خرداد 1342 بود . از آنجا که همسایۀ دیوار به دیوار ما بودند ، من از بچگی او را می شناختم . مردی پر جذبه و قدرتمند و یک سر و گردن از دیگران بالاتر و به عبارتی قلدر زمانه بود . کسی جرأت رویارویی با او را نداشت . این ...
ترور آقای مطهری ، حادثه ای بسیار ناگواری بود که شیرینی پیروزی انقلاب را در کام ملت ایران تلخ کرد . این ضایعۀ اسف بار ، که خیلی زود و نابهنگام پیش آمد ، همه را غافلگیر کرد و در غم و اندوهی گران فرو برد . وی مغز متفکر انقلاب و صاحب نظر در علوم و معارف الهی ...
آیت الله محمد رضا سعیدی ، قبل از شهادتش برای مدت پنج شب از من دعوت کرده بود در مسجدش منبر بروم . در پایان با شوخی به من گفت : « آقا ، چقدر باید به شما تقدیم کنم . » گفتم : « هیچی ، شما آن قدر ارزشمند هستید که دوست دارم در طول سال برایتان منبر بروم و از ...
من پاریس بودم، چند جلسه از من دعوت برای سخنرانی کرده بودند. یک روز، یک دکتری – که خیلی آدم باسوادی است - به من گفت: یک استاد بسیار مهم فوق تخصص انرژِی هستهای از کانادا برای همین مسائل علمی به پاریس آمده است و من به او گفته ام: یک عالِم از مذهب ما، مکتب ...
صبح ها در اصفهان ، منبری داشتم که در کنار زاینده رود برگزار می شد . چهار خانۀ بسیار بزرگ در کنار هم به اضافۀ پیاده رو برای جمعیت فرش می شد . رفت و آمد انبوه جمعیت مشکلاتی برای محله ایجاد کرده بود ، به این دلیل یکی ازهمسایه ها مرتب به بانی مجلس پرخاش می ...