روزی ، بعد از منبر درلندن ، آقای موقری ، که با زبان فارسی حرف می زد ، نزد من آمد و سئوال کرد : « آیا کتاب 12 جلدی عرفان اسلامی را شما نوشته اید ؟ » گفتم : « آری » گفت : « من در دانشگاه آکسفورد ، استاد روان شناسی و روان کاوی هستم . یکی از دوستان یک دوره از کتاب ...
پرفسور حامد الگار ، در هفت زبان و دنیا تخصص دارد و استاد ممتاز دانشگاههای آمریکاست . اطلاعات گسترده ای نیز از مذهب تشیع دارد . وی قبلا مسیحی بوده ، به دنبال مطالعات زیادی دربارۀ اسلام مسلمان می شود . او ابتدا اهل سنت و سپس شیعه می شود . در انگلستان که ...
در تهران و در اوج کارهای خود – تبلیغ و تألیف – بودم و چند ماهی به جبهه نرفته بودم . نامه ای در چهار صفحه از سوی سرداران جبهه برایم ارسال شد . در آن نامه خیلی در حق من اغراق شده ، تمجید و تشکر فراوانی کرده بودند . در جواب ، من نیز متقابلا نامه ای خیلی مفصل ...
با پیش آمدن حادثۀ خونین 19 دی 1356 در ایام محرم و حمله به حوزۀ علمیه قم ، خطبا و گویندگان مذهبی بهانۀ خوبی برای حمله به دستگاه پیدا کرده بودند . آنها تا آخر ماه صفر ، که ایام تبلیغی محسوب می شود وبا توجه به فضای باز سیاسی که جرأت دو چندان شده بود ، ...
در یکی از سفرهایم به مشهد ، در سالهای قبل از انقلاب ، در حسینیۀ همدانی ها اتاقی گرفته بودم . یک روز بعد از ظهر می خواستم به حرم بروم . برای وضو گرفتن از اتاق بیرون آمدم . در اتاق بغلی باز بود . هنگام برگشتن پیرمردی مرا به اسم صدا زد و تعارف کرد با هم چای ...
چندی بعد از عملیات و تصرف فاو ، شهید دستواره ، فرمانده لشکر محمد رسول الله ، از خط مقدم پیغام داد و ما را به جبهه فرا خواند . من به خرمشهر رفتم . از آنجا همراه چند تن از رزمندگان ، تا لب رودخانه رفتیم و پس از آن با قایق موتوری به سوی فاو روانه شدیم . منطقۀ ...
آیت الله سید محمد تقی خوانساری همشهری ما بود و به پدر بزرگ مادری ام بسیار ارادت می ورزید و او را نمونۀ انسانی متدین و با ایمان می دانست و به حق که چنین بود. اهالی محل مدت 50 سال با اذان او نماز می خواندند و در ماه مبارک رمضان با اذان او سحری خورده ، ...
مرحوم آقای برهان از وضع آن روز تهران خیلی نگران بود ، وجود سینماها و کارباره ها و مراکز فساد، بخصوص در محله لاله زار و خیابان شاه آباد، روح او را رنج می داد ، به طوریکه همیشه روی منبرمی گفت : «من از سرانجام این وضع تهران می ترسم که مبادا خداوند غضبناک ...
انتشار کتاب « شهید جاوید » و دیدگاه های نویسندۀ آن ، آقای صالحی نجف آبادی ، موج اختلافی را در حوزۀ علمیه به راه انداخت (من نویسندۀ کتاب را به خوبی می شناختم ) . آقای صالحی در ابتدای کتابش اعلام کرده بود که من علم امام به گذشته و آینده را انکار نمی کنم و ...
زمانی استاد ابوالقاسم بنا در خانۀ ما بنایی می کرد . او در حین کار مطلب جالبی برایم تعریف کرد و گفت : « روزی شخصی بر ضد حاج آقا برهان حرفهایی به من زد و مرا نسبت به او مردد ساخت ، تا این که نماز جماعت آنجا را ترک کردم . طبق معمول که اگر کسی به مسجد نیاید، ...
در ابتدا توجه مردم و تحصیل کرده ها به حسینیه ، به دلیل وجود آقای مطهری بود . او جزو هیئت مدیرۀ حسینیه و مورد قبول همگان بود . البته اوج آوازۀ حسینیه مربوط به زمانی است که آقای شریعتی در آنجا سخنرانی می کرد . دو نوع برخورد و مقابله با شریعتی و اشتباهاتش ...
چندین سال بعد از انقلاب ،آقای مدبر به نمایندگی جمعی از جوانان تبریز ، پی درپی زنگ می زد و اصرار می کرد که به آن شهر سفر کنم . کارهایم خیلی زیاد بود و فرصت مناسبی پیش نمی آمد . پس ازچندی که خود آقای مدبر برای کاری به تهران آمده بود ، نزد من آمد و اصرار کرد ...
چهار – پنج سالی بود که در مسجد لاله زار منبر می رفتم . امام در اعلامیه ها به روحانیون سفارش کرده بود تا می توانند مردم را از خواب غفلت بیدار کنند . طی سالهای گذشته ، منبرهای ما در آن مسجد بر روی مردم و کسبۀ بازار اثر بسزایی گذاشته بود . در آن سال و با ...
آیت الله حاج آقا رضا صدر ، انسان باسواد ، وارسته و جامع و کاملی بود . ایشان شبهای پنجشنبه در قم جلسۀ درس اخلاق داشتند و طلاب قم از او بهره های فراوانی می بردند . مسجد بزرگ امام حسین (ع) تهران که ساخته شد ، وی به عنوان امام جماعت آنجا انتخاب گردید . آیت ...
با پیروزی انقلاب ، مردم هر شهر و دیاری احساس آزادی کردند و این احساس برایشان بسیار جالب و تازه بود . هنوز حد و حدودی برای آزادی ، و قاعده و نظامی برای بهره برداری از آن تعریف نشده بود . هر کس آزادانه خیال پردازی می کرد و چیزی می گفت . در این بحبوحه ، ...
صبح ها در اصفهان ، منبری داشتم که در کنار زاینده رود برگزار می شد . چهار خانۀ بسیار بزرگ در کنار هم به اضافۀ پیاده رو برای جمعیت فرش می شد . رفت و آمد انبوه جمعیت مشکلاتی برای محله ایجاد کرده بود ، به این دلیل یکی ازهمسایه ها مرتب به بانی مجلس پرخاش می ...
ظهر یکی از روزهای ماه رمضان (سال 1360یا61) مشغول سخنرانی بودم که مردی با لباس شیک و کیف سامسونت وارد مجلس شد و خیره خیره به من نگاه کرد . خیال کردم فردی خارجی است که از اینجا رد می شده ، جمعیت را دیده ، آمده تا ببیند چه خبر است . بعد از منبر پیش من آمد و شروع ...
هنگامی که به طور رسمی لباس روحانیت پوشیدم ، قبل از شروع فعالیت های تبلیغی برای زیارت حضرت رضا (ع) به مشهد رفتم . پایین پای حضرت رو به قبله نشستم و زیارت خواندم و در اعتقاد کامل به این جمله از زیارت نامه : « اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی » ، ...
دو نوع درس را در پیش گرفتیم ؛ یکی خصوصی و دیگری عمومی . درس خارج خصوصی را گذراندیم تا در ابتدای کار مطالب را به خوبی بفهمیم . استاد ما در این قسمت حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری ، از شاگردان مرحوم آقای شیخ محمد حسین کمپانی بود و برای درس ...
در شیراز بودم ، نامه ای به دستم رسید که نوشته بود : « من استاد و رییس دانشگاه هستم و می خواهم خدمت شما برسم .» اطلاع دادم که به منزل تشریف بیاروند . او با برادرش آمد و گفت : « برادرم فارغ التحصیل انگلستان است و مشکلی دارد که از شما راه حل می خواهد . » او تا ...