لطفا منتظر باشید

اخلاق پسنديده پيامبر(صلی الله علیه وآله)منشأ پيدايش روحيات انساني

  • تاریخ انتشار:   1 خرداد 1389
  • تعداد بازدید:   866

 وجود ناهنجاريهاي اجتماعي، اخلاقي، سياسي و... در جامعه عرب بدوي و به عبارتي جامعه عرب عصر جاهليت، از جمله موارد و نكاتي است كه در مطالعه سيره پيامبر(ص) و آگاهي درباره آن، ما را در شناخت بهتر و درك عميق تر اقدامهاي فرهنگي و ارزشي پيامبر(ص) ياري مي نمايد و اين نكته را ثابت مي كند كه آغاز رسالت و نبوت حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي(ص)، زمينه ساز انقلاب فرهنگي و عاطفي در جامعه عرب و پس از آن جامعه جهاني شد.
پيامبر(ص)، ساختار فكري و فرهنگي جامعه آن زمان را اصلاح و جامعه اي متعالي و مترقي را پي ريزي نمودند...
عصر جاهليت يعني عصر بي تمدني، بي فرهنگي، ظلم، زور، فحشا، منكرات و بي قانوني. اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: "اي ملت عرب، شما در عصر جاهليت به گونه اي زندگي مي كرديد كه هم عقايد خرافي و غير عقلاني داشتيد و هم زندگي و معاشرت شما نسبت به خانواده زشت بود."
در روايات آمده است كه قبل از بعثت رسول گرامي اسلام(ص)، يك شب ميهماني بين دو قبيله بزرگ عرب در حجاز برگزار شد. پس از اينكه شام را خوردند و عياشي هاي خاص خود را داشتند، رئيس يكي از اين دو قبيله، پاي خود را دراز كرد و گفت: چه كسي جرأت دارد پايم را جمع كند؟ رئيس قبيله دوم كه در آن جا ميهمان بود، شمشيرش را از غلاف بيرون كشيد و هر دو پاي طرف را از ناحيه ران، قطع كرد. اين دو رئيس پيروان و حامياني داشتند كه در آن جلسه به ظاهر ميهماني، به جان هم افتادند. در فاصله چند ساعت و در يك شب، بيش از صد نفر آن هم براي دراز كردن پا، كشته شدند و اين از نوع درك آنها و حتي از مجالس ميهماني و به ظاهر شب نشيني آنان حكايت مي كرد كه اين گونه وحشيانه با يكديگر در تعامل بودند. از نظر عقايد و افكار هم به يك سلسله خرافاتي معتقد بودند كه به هيچ كدام از پيامبران دين حنيف انتساب نداشت. تمام قوانين آنها، قوانين خود ساخته ذهن بشر بود و لذا هر كسي قدرت و ثروت بيشتري داشت و جزو اعيان و اشراف آن عصر به شمار مي آمد، مي توانست به محرومان جامعه حكمراني كند.
جو حاكم بر عصر جاهليت، آن قدر زشت است كه ما در روايات خودمان وقتي مسأله امامت را مطرح مي كنيم، مي گوييم: اگر كسي بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ دوران جاهليت مرده است.
اين، حكايت از آن دارد كه جو دوران قبل از بعثت، تا چه اندازه دور از تمدن بوده است. رسول گرامي اسلام(ص)، با مأموريتي كه از جانب پروردگار متعال به ايشان محول شده بود، اين قيدها را برداشت و فضاي جديدي از معرفت و همزيستي را براي مردم به ارمغان آورد.
خداي تبارك و تعالي وقتي كه مي خواهد حركت و بعثت پيامبرش را در قرآن ترسيم نمايد، مي گويد: اين پيامبر آمد و تمام آن زنجيرهاي گراني را كه به دست و پاي اين ملت جاهل بسته شده بود، پاره كرد و يك فكر باز و روشن در اختيارشان گذاشت، به آنها درس زندگي و چگونه زيستن آموخت و آنها را در مسير صراط مستقيم الهي دعوت كرد و تمدن را به معناي واقعي، برايشان ايجاد كرد.
خداوند در چنين فضايي، گوهر رسالت خويش را در وجود مردي قرار مي دهد كه سرآمد فضايل و خوبيهاي آن عصر بود. اگر بخشي از اين توفيق پيامبر(ص) را موهبت الهي به ايشان بدانيم، بدون ترديد، بخش مهمي از آن را بايد در رفتار، ظرفيت و خصوصيات فردي حضرت رسول(ص) جستجو كرد. مايليم شخصيت پيامبر اسلام(ص) را در آن عصر، بيشتر بشناسيم.
معمولاً اگر فردي در يك محيطي فرهنگي، رشد علمي يا تعالي فكري داشته باشد، تأثيرپذيري از آن محيط را در رفتار خود نشان مي دهد. اما در قرآن مجيد آمده: "هوالذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و..." ؛ يعني خداوند تبارك و تعالي، اين سؤال را چنين پاسخ مي دهد كه از ميان يك امت امي، يعني ملت بي سواد، ناآگاه و درس نخوانده، يعني از خود آنها و نه از مكان و كشور ديگري، فردي را به رسالت برگزيده ام؛ يعني اين طور نبوده كه پيامبر(ص) در يك كشور ديگر كه محيطي آماده داشته، خود را اصلاح كرده و بعد از خودساختگي، به اين رسالت منصوب شده است.
پيغمبر(ص)، از كودكي در ميان همين مردم جاهل و به تعبير قرآن "امي"، بزرگ شده و نكته مهم اين است كه از همان روزهاي نخست زندگي، آن قدر پاكي، بزرگواري، اخلاق و حتي دانش در وجود آن بزرگوار متبلور بوده كه در سنين نوجواني، ايشان را با عنوان "محمد امين" مي خواندند. او هنوز پيغمبر نيست و مبعوث به رسالت هم نشده است، ولي مورد اعتماد ملتي است كه در چنين وضع جاهليتي به سر مي بردند.
ايشان در ميان اين ملت، همواره انگشت نماي خوبي ها و فضايل بود. براي تشريح بهتر اين بخش از فضايل ايشان، يعني براي آشنايي با خصوصياتي كه منجر به رسالت ايشان شد، بايد بحثي را از عصمت، مورد توجه قرار دهيم. عصمت، چهار بخش و پايه دارد. اول؛ عصمت در گرفتن و اخذ وحي الهي، دوم؛ عصمت در تحفظ وحي و سوم؛ عصمت در انتقال صحيح و كامل وحي. تا اينجا، به رابطه بين خدا و پيامبر(ص) و به تفويض يك رسالت بر مي گردد. اما پايه چهارم كه خيلي مهم است، لياقت خود طرف است. اين خود رسول خداست كه نشان مي دهد در چه شرايطي از رشد و تعالي قرار دارد و اين، عصمت از هر نوع لغزش و خطاست. يعني بايد گفت كه ظرفيت و شايستگي خاصي در وجود پيامبر(ص) بود كه خداوند اين گوهر را در وجود ايشان قرار مي دهد و اين مقام را به آن بزرگوار عنايت مي كند.
يكي از نكات مهمي كه مي توان از موضوع مبعث پيامبر(ص) استنتاج كرد، نقش عبادت در خودسازي آدمي و حتي انتخاب او براي مقامي بس بزرگ است؛ به گونه اي كه نوشته اند پيامبر(ص) قبل از بعثت، راز و نيازهاي فراواني در خلوت شبانه با خداي خويش داشته است. به نظر شما، عبادت و خلوت بين انسان با خدا، چه تأثيرهايي مي تواند در شخصيت و زندگي انسان داشته باشد؟
بايد عرض كنم كه پيامبر اكرم(ص) براي اينكه كاملاً به آن صفاي باطن برسد و قلب خود را مستعد و آماده نزول وحي كند، خود را از مردم شهر جدا مي كرد و در غار حرا مشغول مناجات با پروردگار مي شد. آنها كه به مكه مشرف شده اند، به خوبي مي دانند كه رفتن بالاي اين كوه، آن هم در شرايطي كه هم اينك مي توان با وسيله نقليه تا سينه كوه رفت، چه كار سخت و طاقت فرسايي است. پيغمبر اكرم(ص) تمام اين مشقتها را به جان مي خريد تا در جايي مشغول عبادت پروردگار باشد كه جز او و خدايش، كسي نباشد تا به دور از چشم خلق بتواند آن انقطاع واقعي را از تمام دنيا داشته باشد. اين سيره، در ميان همه انبياي الهي هم بوده است. اگر زندگينامه پيامبران را مطالعه كنيد، مي بينيد كه به همين طريق عمل كرده اند.
مثلاً در مورد عيسي(ع) مي بينيم كه اگر ايشان قرار است به مقامي چون نبوت برسد، حتي از مادر او شروع مي كنند؛ يعني او بايد مادري داشته باشد چون مريم(س) كه عمري خداي خويش را عبادت كند تا شايسته مادري براي فرزندي شود كه قرار است دين و شريعتي را رهبري كند. مصداق اكمل اين قضيه، پيامبر اسلام(ص) است.
ايشان از همان دوران كودكي مشغول عبادت پروردگار بودند. از آن بزرگوار سؤال مي كنند كه شما قبل از رسالت تابع كدام دين بوده ايد كه حضرت در پاسخ مي فرمايند: "كنت نبياً آدم بين الماء و الطين"؛ يعني قبل از اينكه حضرت آدم(ع) بين آب و گل باشد، من پيغمبر بودم. يعني آن لياقت ذاتي را خداوند تبارك و تعالي از بدو خلقت در وجود من قرار داده بود. عبادت پيامبر(ص) قبل از بعثت، مي تواند يك الگو و اسوه باشد براي ما كه پيروان آن حضرت هستيم.
من اعتقاد دارم كه سيره نبوي، بهترين روش براي رسيدن به اين مرحله است، چون در بندگي خدا و بخصوص در تقيد به عبادت ، مي توان به مراتب بسياري دست يافت. يكي از افتخارات شيعه و پيروان مكتب اهل بيت(ع) اين است كه مجموعه اي از مناجاتها، نيايشها و دعاهاي پرمحتوا دارد.
درس آموزيهاي عجيبي در اين دعاها و نيايشها وجود دارد كه بايد به آن ها پايبند بود و اگر چه انسان با اهتمام به آنها به مقام نبوت نمي رسند، ولي به لذتي كه انبيا و اوليا در مناجات و ارتباط با پروردگار به آن رسيده اند، نايل مي شود. نكته مهمتر در اين قضيه، ادامه اين روند است.
اجازه مي خواهم دوباره به قضيه مبعث و اتفاقهاي پس از بعثت پيامبر(ص) اشاره اي داشته باشم. در آغاز گفتگو به ويژگيهاي عصر جاهليت اشاره كرديد و حال پيامبري آمده و قرار است قوانين پويا و متعالي، اسلام را در ميان مردم بدوي و در عصر جاهلي، اشاعه و گسترش دهد. لطفاً اين بعد از مشقتهاي پيامبر(ص) را تشريح كنيد.
شاید بتوان گفت که اگر پيامبر(ص) فرمودند: "ما اوذني نبياً مثل ما اوذيت" يعني هيچ پيغمبري را مثل من اذيت نكردند، دقيقاً از اين جهت است كه ايشان از آغاز نزول آيه شريفه "اقرا..." مورد آزار و اذيت مردم قرار داشته اند. قبل از اينكه پيامبر(ص) دعوت خود را علني كنند، مشكلي براي ايشان نبود. از آن به بعد بود كه آزارها و شكنجه هاي روحي شروع شد. همه مي دانيم كه سوره علق و اولين عبارتي را كه به صورت علني و ظاهر به پيامبر گرامي اسلام(ص) خطاب شده، كلمه "اقرا" بوده است. "اقرا" اولين كلمه اي است كه توسط آن، پيامبر(ص) مورد خطاب قرار گرفته اند. در اين كلمه، نكات فراواني نهفته است. "اقراء" را مي توان به معناي "بدان" هم دانست. در اين دانستن، معارف كليه كائنات نهفته شده است. از اين كلمه مي توان فهميد كه مأموريت پيامبر(ص) چيست. مأموريت ايشان آگاهي دادن به مردمي است كه سرشار از جهل و ناداني اند و حال قرار است پيامبر(ص) در ميان چنين قومي، به ترويج فضايل و معرفت بپردازد و اين دقيقاً نقطه اصلي مشقتهاي پيامبر(ص) بود. مأموريت ايشان از اينجا شروع مي شود. اغلب مورخان نوشته اند اولين كسي كه از ميان زنان به پيامبر(ص) ايمان آورد، حضرت خديجه(س) و در ميان مردان علي بن ابيطالب(ع) بوده است. خديجه(س) نقل مي كند كه پيامبر(ص) به ايشان فرمودند: كه "اي خديجه! براي من جامه اي بياور كه به خود بپيچم و استراحتي كنم." وحي براي اولين بار بر قلب پيامبر(ص) نازل شده و اين كلام ا... يك سنگيني خاص دارد. تا پيامبر(ص) براي لحظه اي مشغول استراحت شد، آيه ديگر نازل گرديد، "يا ايهاالمدثر، قم فانذر و..." اي جامه بر خود پيچيده، برخيز و مردم را انذار كن.
رسول خدا(ص) بلافاصله از جاي خود بلند شدند و در روايت دارد كه انگشتها را در گوش خود نهاده و فرياد برآوردند: "ا...اكبر ... ا...اكبر". اولين تكبيري كه گفته شد، از حنجره نازنين رسول گرامي اسلام(ص) صادر شد. اولين "ا...اكبر" را خود پيغمبر گفتند و اين كلمه تكبير، تأثيرپذيري خاصي دارد. اما در مورد تغيير در اخلاق و افكار آن مردم، وقتي انسان به تاريخ مراجعه مي كند، مي بيند اين عربي كه كوچكترين كلام عاطفي در او وجود نداشت و برخوردهاي خشن توأم با قتل و جنايت و خونريزي جزو كارهاي رايج در ميان آنها بود، پيغمبر اكرم(ص) با اخلاق خوش خود، چه تغييرات اساسي در زمينه هاي فكري و اخلاقي در جامعه عرب به وجود آورد.
روشهاي پسنديده رسول عظيم الشأن اسلام(ص)، فرهنگي را در جامعه ايجاد كرد كه واقعاً مي توان آن را يك انقلاب فرهنگي و عاطفي در ميان مردم دانست كه در اينجا لازم مي دانم به يك نمونه اشاره كنم. نمونه اي كه با مطالعه آن، متوجه مي شويم رسول ا...(ص) چه تحول بزرگي در خلقيات و روحيه مردم به وجود آوردند. پيغمبر(ص) در فاصله اي كوتاه به گونه اي افراد را تربيت كرد كه همين عرب خشن و سخت، به كانون عاطفه و محبت تبديل مي شود. در روايت داريم كه يكي از ثروتمندان مسلمان، شبي غذايي را طبخ كرد و ظرف غذا را به دست غلامش داد و گفت: من مطلع هستم كه فلان منزل امشب شام ندارند. اين غذا را براي آنها ببر. غلام، ظرف غذاي آماده را گرفت و نزد آن خانواده رفت. وقتي در زد، گفتند: كيستي؟ وقتي از موضوع غذا اطلاع حاصل كردند، صاحب آن خانه به غلام گفت: با اينكه ما امشب گرسنه ايم و غذا نداريم، اما من اطمينان دارم كه چند خانه آن طرف تر، امشب بي غذا هستند. اين غذا را براي آن خانه ببريد. غلام به در خانه دومي مراجعه كرد و همين پاسخ را شنيد. دومي به سومي حواله داد و سومي به چهارمي و مورخان نوشته اند كه اين مسأله تا ده منزل اتفاق افتاد و اين چنين روحيه ايثار و از خود گذشتگي در بين مردم حاكم شده بود. اين جامعه را چه كسي تربيت كرد و به وجود آورد؟ اين نفس قدسي، حسن اخلاق و برخوردهاي عاطفي پيغمبر بود كه منشأ پيدايش اين روحيات شده بود.
در ايام مبعث پيامبر(ص)، يعني در آستانه روزي قرار داريم كه خداوند، شريعت پوياي اسلام را به ما ارزاني داشت. براي اينكه با تمام وجود از دستاوردها و اهداف رسالت پيامبر(ص) پاسداري كنيم، جناب عالي چه راهكارها و توصيه هايي را ارائه مي كنيد؟
بر حسب نظر اكثر مورخان، دقيقاً در سالروز و شامگاه مبعث، امام حسين(ع) كنار قبر جدشان رسول خدا(ص) آمده و در همان جا لحظه اي خوابشان برد و پيامبر(ص) را در خواب ديدند و به امام حسين(ع) فرمودند: "اخرج الي العراق، ان ا... شاء ان يراك قتيلا" اين مسأله تداعي بسيار زيبايي است كه ما اين موضوع مهم را بررسي كنيم كه چگونه است آغاز قيام و حركت امام حسين(ع)، دقيقاً از سالروز بعثت پيامبر خدا(ص)، شروع مي شود.
در اينجاست كه به اين روايت مي رسيم كه: "الاسلام، محمديه الحدوث و حسينيه البقاء"؛ يعني اسلام به دست گرامي پيامبر(ص) حادث مي شود، ولي توسط امام حسين(ع) بقا مي يابد.
باید به اين نكته برسيم كه اين دين عظيم، ديني است كه جانفشاني حسين(ع) را به همراه دارد. و همه اينها يك پيام دارد و آن پيام اين است: ما كه مدعي پيروي اين مكتب هستيم، اگر هر آينه بخواهيم پيرو خوبي نباشيم، در واقع به همه ائمه معصومين(ع) ظلم كرده ايم. زحمات آن بزرگواران را ناديده گرفته و در مسيري رفته ايم كه امام زمان(عج) را از خود ناراضي كرده ايم. اگر بخواهيم قدردان زحمات آن بزرگواران باشيم، بايد بين خودمان و آن عزيزان، ايجاد سنخيت كنيم.

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه