
تقسیمبندى موجودات
معادن و نباتات همه جفت آفریده شدهاند. در عالم بالا تمام موجوداتى که قرار دارند، جفت آفریده شدهاند. اگر بخواهیم همه عالم را تقسیم بندى کنیم که چند نوع موجود در این عالم است، به بیش از سه تقسیم نمىتوان رسید. یک سلسله موجودات، موجوداتى هستند که حس و شعور ندارند که « مِمَّا تُنْبِتُ الاْءَرْضُ » از آن دسته است. دسته دوم موجوداتى هستند که حس و شعور دارند و به دلیل حفظ شعور خود، قوّه جاذبه، دافعه، هاضمه و قوّه ماسکه دارند و در حد خودشان قدرشناس و ضرر شناسند، همه آنهایى که در کتابهاى علمى از آنها تحقیق شده است. موجودات شعورى، موجوداتى هستند که شعور و درک آنها ذاتى است، مانند حیوانات و بسیارى از انسانها که تمام برنامههایشان شبیه برنامههاى حیوانات است، و آنها جزء « وَمِنْ اَنفُسِهِمْ » هستند. « مِمَّا تُنْبِتُ الاْءَرْضُ » جفت هستند، نر و ماده دارند، گیاهان، نباتات، معادن و تمام عوامل بالا، « وَمِنْ اَنفُسِهِمْ »، موجوداتى که زنده هستند و شعور و درک جزئى دارند، آنها هم همه جفت آفریده شدهاند: « وَمِمَّا لاَ یَعْلَمُونَ » و انسانهایى هستند که درک آنها کلى است، بدین معنا که به حقایق عالى عالم راه پیدا کردهاند. به خدا و معاد راه پیدا کردهاند، به انبیا، اولیا و ائمه قدس سرهما راه پیدا کردهاند. این جفت بودن آنها چگونه است : « خَلَقَ الاْءَزْوَاجَ کُلَّهَا ». دسته سومى که خدا مىفرماید : « وَمِمَّا لاَ یَعْلَمُونَ »، منظور ارزش آنهاست، به دلیل درکى که از حقایق عالم پیدا کردند و قدرت و اراده آزاد خود را در چهارچوب این درک و شعور عالى قرار دادند، خود را به جایى رساندند که اگر تمام عالم علم خود را روى هم بگذارند و بخواهند آنها را ارزیابى کنند، نمىتوانند ارزش بگذارند که چه قدر مىارزند، خدا چه قدر ارزش دارد؟ بىنهایت، على و فاطمه چه قدر ارزش دارند؟ بىنهایت، سلمان چه قدر ارزش دارد؟ پیغمبر مىفرماید : «منّا اهل البیت» چه قدر مىارزد، بىنهایت، سلمان هم بىنهایت ارزش دارد.بنابراین، قرآن مجید مىفرماید : نسبت به آنها شما و همه افراد انسان « وَمِمَّا لاَ یَعْلَمُونَ » هستند. علم کسى به مقام، ارزش و والایى آنها نمىرسد. کسى نمىداند آنها چه قدر ارزش دارند. آنها در اتصال به مقام ربوبیت و در اتصال به تمام شئون معاد، موجودى نورى شدند و منبع و مبدا این نور هم خود وجود مقدّس حق است.در حقیقت، اینها به تعبیر امام باقر علیه السلام تجلّى خدا در عالم هستند. تجلّى خداوند، مانند شعاع آفتاب است. در حقیقت، شعاع آفتاب، خود آفتاب است، تجلّى خداوند، نور خداست این که در قرآن مجید شما کلمه نور را اضافه به اللّه مىبینید، از همین قبیل است.امام حسین علیه السلام مىفرمودند : کسى که در دنیا در مقام خاموش کردن نور من برنیاید، چون قدرتى در عالم براى خاموش کردن نور من پیدا نمىشود، چون من نور اللّه هستم و نور اللّه خاموش نمىشود. قمر بنىهاشم نور اللّه بود، ابوذر نور اللّه بود، مریم علیهالسلام نور اللّه بود. آنان موجوداتى نورى هستند که احدى قدرت ارزیابى آنها را ندارد. این موجودات نورانى را خدا براى چه در میان ما قرار داده است. براى این که امام ما باشند : « اِنِّى جَاعِلٌ فِى الاَرْضِ خَلِیفَهً » براى چه امام باشند؟ براى این که ما ماموم آنها بشویم. ما اگر ماموم آنها شویم، در همان ارزشى قرار مىگیریم که آنها قرار گرفتهاند؛ از این رو وجود ما به وجودى تبدیل مىشود که داخل در قطعه « وَمِمَّا لاَ یَعْلَمُونَ » است. اگر کسى بخواهد ما را ارزیابیکند، دیگر قدرت ارزیابى کردن ندارد. وقتى پیامبر صلی الله علیه و آله بفرماید :«ضَربَهُ عِلىٍّ یَومَ الخَندَقِ افضَلُ مِن عِبادَهِ ثِقلَینِ»10 ؛
یک عملى على علیه السلام بالاتر از عبادت ثقلین است، خود على چه قدر مقام دارد، یا خود پیامبر صلی الله علیه و آله که در قرآن مجید دورنماى مقامشان را پروردگار بزرگ عالم بیان کرده است.