
ارزش عمر و راه هزینه آن -جلسه یازدهم(متن کامل +عناوین)
- تاریخ انتشار: 4 اسفند 1389
- تعداد بازدید: 893
قزوين، مسجد النبى ، دهه اول صفر 1384
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
كلام در ارتباط با عمر بود. به فرموده خدا در قرآن كريم: سرمايه عظيم و نعمت بىنظيرى كه پروردگار عالم از باب رحمت به انسان عنايت كرده است. اين سرمايه در طول تاريخ، در دو مسير هزينه شده است؛ نخست، مسيرى بوده كه وقتى عمر در آن هزينه شده، به تجارتى تبديل شده است كه هزينه كننده عمر، چند برابر، سود ماندنى، ابدى و بىنهايت برده است. مسير ديگرى كه انسان در تاريخ بشر، عمر خويش را هزينه كرده است، مسيرى بوده كه شخص را دچار خسارت غيرقابل جبران كرده است. خسارت، زيانها و خلأهاى آن خسارت و در مقابل، منافع و سودهاى آن تجارت، در قرآن كريم مطرح شده است. اما در زمينه هزينه شدن عمر در مسيرى كه به تجارت و يا خسارت تبديل شده، دو روايت و يك سوره كامل از قرآن را انتخاب كردهام.
عظمت سوره عصر
اما سورهاى كه در قرآن كريم است و نام آن مربوط به قطعهاى از زمان، وقت و عمر است. مرحوم سيد جمال الدين اسدآبادى، اين حكيم، فيلسوف و زمانشناس زمان قاجاريه كه از شاگردان شيخ انصارى در نجف بود، در كشور مصر، در جلسهاى سنگين كه علما، بزرگان، سياستمداران و دانشمندان مصر و اساتيد دانشگاه الازهر شركت داشتند، ايشان محور سخنرانى خود را همين سوره قرار مىدهند كه سه آيه بيشتر ندارد.
بعد از «بسم اللّه» آيه اول آن مربوط به بخش كوتاهى از عمر است و آيه دوّم، بيان وجود خسارت براى انسان است، آيه سوّم نيز بيان همان تجارت است. وقتى ايشان اين سوره را در آن جلسه تفسير مىكند، در احوالات آن جلسه نوشتهاند: تعدادى در اين جلسه غش كردند و بيهوش شدند. يا از شدت غصه نسبت به عمر خود، يا به خاطر اين كه شديداً تحت تأثير اين آيات شريفه قرار گرفتند و يا بخاطر نفَس خود سيد. در پايان سخنرانى اعلام كردند كه اگر ملت اسلام، از مجموعه قرآن كريم، فقط به اين سوره عمل كنند، چيزى نخواهد گذشت كه تمام جهان، اسلامى شده، تمام كره زمين مانند خانهاى براى مسلمانان خواهد شد.
تفسيرى اجمالى از سوره عصر
سوره خيلى عجيبى است. من كتابى را كه در قم چاپ شده بود ديدم، هزار و پانصد صفحه است كه فقط تفسير اين سه آيه است. آيه نخست قسم است: «وَالْعَصْرِ» كه به نظر بعضى از مفسران، چون مردم زمان نزول قرآن، مخصوصاً مردم مكه، ظهر كه غذا مىخوردند، تا غروب، تمام ساعات عصر و بعد از ظهر، به قدرى در اين قطعه از زمان گناه مىكردند كه من كارهاى آنها را نمىتوانم ذكر كنم.
بعد از ظهر مگر چند ساعت است؟ چون شهر مكه در نزديك منطقه استوا است، در طول سال، اذان ظهر تا اذان مغرب آن حدود شش ساعت است، يعنى در آنجا مقدار شب و روز خيلى تفاوتى ندارد. برعكس، كشور ما در منطقه معتدل شمالى است و مقدار ساعات روز و شب ما در چهار فصل فرق مىكند. اما روز و شبِ مكه نسبتاً مساوى است. فقط حساب كنيد كه پروردگار عالم، به قطعه زمانى شش ساعته قسم خورده، مگر اين قطعه از زمان چقدر ارزش داشته است؟ با همين شش ساعت، چه قدمها، كارها و برنامههاى مثبتى مىشود انجام داد. شش ساعت مطالعه، نوشتن، هنر، كار، خدمت، عبادت به معناى جامع كلمه. آدمى كه هشتاد سال عمر مىكند، هشتاد را در سيصد و شصت و پنج شبانه روز ضرب كنيد، بعد ضرب در شش ساعت بعد از ظهر كنيد، ببينيد حدود صد و هفتاد و پنج هزار ساعت مىشود كه چه زمان گستردهاى است و در اين مدت، چقدر كار مىتوان انجام داد؟ اين كه پروردگار عالم به اين قطعه از زمان قسم مىخورد، فقط مىخواهد نشان بدهد كه زمان، گر چه كم، نزد من ارزش دارد و اين مايه با ارزش را من به شما عنايت كردهام. شما اين مايه با ارزش را براى طرح من هزينه كنيد تا همان تجارتى كه خدا در قرآن مجيد فرموده است، بشود.
همت در هزينه عمر
يكى از بزرگترين علماى شيعه، مرحوم صاحب جواهر «1» است كه اين كتاب فقهى عظيم را از سنّ بيست سالگى شروع به نوشتن كرد و در سنّ هفتاد سالگى آن را تمام كرد، چون خيلى مفصل، اجتهادى و كاربردى است. روزى قلم در دستش، در حال نوشتن بود، با گريه به محضر مبارك ايشان آمدند و عرض كردند: فرزند جوان بيست ساله شما، امروز سحر از دنيا رفت. اشك ايشان ريخت، قلم را از روى كاغذ برداشت، فاتحهاى خواند، گفت: بيشتر از اين من وظيفه ندارم، چون بايد اين كار خدايى را تمام كنم. او را ببريد دفن كنيد، چون تشييع جنازه بر من واجب نيست. دلم مىسوزد، چون پدر هستم، ولى اين كار، كار پروردگار است. من نمىتوانم وقت داده شده به من را، در غير اين كار هزينه كنم. اكنون وظيفه من اين است. خدا به كمّيت كار ندارد. ممكن است شش ساعت به نظر ما كم باشد، ولى از ارزش عظيمى برخوردار است. اين شش ساعت را مىشود به منفعت ابدى و سود دايمى، بهشت، رضايت خدا، نشاط قلب مردم و هدايت يك گمراه تبديل كرد.
حركت مثبت موجودات عالم
سوگند به بعد از ظهر، به عصر، به حدود شش ساعت زمان كه در اختيار انسان است. خيلى عجيب است؛ ما در عالم نتوانستيم حيوانى را بشناسيم، چه دريايى، چه صحرايى و چه هوايى، كه عمر خويش را تلف كند. تمام
حيوانات عالم، از هر صنفى، در محدوده وجود خود، در كار مثبت هستند. وحشتى كه دانشمندان فعلى جهان دارند، انقراض نسل بعضى از حيوانات بر اثر شكارهاى بىرويه است كه ثابت كردند كه اگر نسل اين حيوانات منقرض شود، به زندگى، هوا و اوضاع كره زمين لطمه مىخورد. معلوم مىشود كه همه موجودات در كار مثبت هستند كه انقراض يكى از آنان به جهان لطمه وارد مىكند. معلوم مىشود همه در كار درست هستند و قدم منفى ندارند. از آيات قرآن كريم استفاده مىشود كه حتى صداى حيوانات، صداى مثبت است:
«وَ إِن مّن شَىْءٍ إِلَّا يُسَبّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِن لَّاتَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» هيچ موجودى نيست، مگر اين كه با صدا و گفتار خود، خدا را تسبيح مىكند: «قَالُواْ أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنطَقَ كُلَّ شَىْءٍ»
در آيه، مسأله نطق، گفتار و قول مطرح است. وجود مبارك حضرت سيد الشهداء عليه السلام روايتى دارند كه حدود پنجاه حيوان را حضرت اسم مىبرند و نطق آنها را ترجمه مىكنند. با اين توضيح حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام معلوم مىشود كه هيچ حيوانى صدا، قدم و حركت بىربط ندارد. «2» همكارى بين حيوانات نيز از شگفتىهاى كار پروردگار مهربان است كه دو حيوان يا دو گياه غيرهمجنس، چگونه در هنگام نياز، به كمك و يارى يكديگر مىآيند. ملاحظه كرديد، قارچها سبزينه ندارند. رنگ تمام قارچها، سفيد و خاكسترى است، ولى به كلروفيل، يا همان ماده سبزينه نيازمند هستند. بخشى از قارچها روى تنه درختها روييده مىشوند كه اين كمبود خود را از سبزينه درختها تأمين كنند و درختها نيز اين ماده را كريمانه به آنها مىدهند و تعدادى از قارچها در كنار جلبكها مىرويند، چون جلبكها ريشه ندارند، ولى ماده سبزينه اضافه دارند. اما قارچها ريشه دارند و ماده سبزينه ندارند. جلبكها از ريشه قارچ استفاده مىكنند و قارچها از ماده كلروفيلى جلبكها. همجنس نيستند، ولى مانند دو دوست، نيازهاى يكديگر را برطرف مىكنند.
انسان، تنها خسرانگر عالم
كار باطل در نباتات، درختان و حيوانات عالم نيست. بخش خسارت در آنجا ديده نمىشود. هر چه هست، تجارت است. اين جنس دو پاست كه مرحله ديگرى به نام خسارت به وجود آورده است، چون عمر خود را در انحراف هزينه مىكند. هيچ درد ديگرى نيست. قسم به زمان، به اين قطعه از زمان، به بعد از ظهر، به حدود شش ساعت عمر شما انسانها. قسم مىخورد كه چه چيزى بگويد؟ «إِنَّ الْإِنسنَ لَفِى خُسْرٍ» اين «انّ» آب پاكى را روى دست همه ريخته است؛ يعنى قرآن حرف سست نزده است. «انّ» يعنى بىترديد، بىشك و قطعاً. خيلى از ترجمههاى قرآن را ديدم كه از اين حروف در ترجمه غفلت شده است، يعنى آنها اصلًا ترجمه نشده است. در حالى كه «انّ»، «انّ»، «كان»، «يكون»، «لعلّ» اينها از جانب پروردگار عالم در قرآن مجيد، به طرز حكيمانهاى به كار گرفته شده است. «الف و لام» در كلمه «الانسان» به معناى كل و جميع است. كلمه «فى» يعنى در، ظرف است. اين لام كه بر سر كلمه «فى» آمده است، چيست؟ در عربى خيلى مواقع داريم كه «فى» به كار برده شده، اما لام ندارد؛ «ذَ لِكَ الْكِتبُ لَارَيْبَ فِيهِ هُدًى لّلْمُتَّقِينَ» «إِنَّ فِى خَلْقِ السَّموَ تِ وَالْأَرْضِ»
اما لام ندارند، پس براى چه در اينجا لام بر سر «فى» درآمده است؟ اين لام به چه معناست؟ اين لام همان كار «انّ» را مىكند. اين لام را كه آورده است، يعنى مسلماً، قطعاً، بىترديد، چون پاى خسارت سنگينى در كار است و با كلمه «انّ» و «لام» مىخواهد هشدارى قوى بدهد.«إِنَّ الْإِنسنَ لَفِى خُسْرٍ» قسم به زمان، قطعاً و مسلماً همه انسانها در خسارت، سرنگون هستند.
تفاوت «ضرر» و «خسران»
چرا پروردگار «لفى ضرر» نفرموده است؟ كلمه «ضرر» نيز در قرآن استعمال شده است. چه فرقى بين «ضرر» و «خسارت» است كه پروردگار عالم در اينجا كلمه «ضرر» را نياورده و «خسر» را آورده است؟
خداوند متعال در استخدام كلمات، عالمانه و حكيمانه كار كرده است. بگذاريد با مثال اين تفاوت را توضيح دهم: «ضرر» يعنى من اول سال پنجاه ميليون تومان سرمايه داشتم، كاسبى كردم، زحمت كشيدم، سال بعد، همه حسابها را مىرسم، مىبينم، سود كه نكردم هيچ، يك ميليون تومان نيز از سرمايهام كم شده است. اين را عرب «ضرر» مىگويد. اما اگر ديدم تمام سرمايهام از دست رفته، يك ميليون نيز بدهكار شدهام، اين را عرب «خسارت» مىگويد. يعنى همه سرمايهها تباه، خاكستر و دود شد. قسم به عصر، يقيناً و قطعاً تمام انسانها در چاه تباه شدن تمام سرمايه وجود و عمر خود سرنگون هستند. آيهاى از سوره مباركه حج كه خيلى عجيب است ذكر كنم. «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِوَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةَ ذَ لِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ» باز اينجا كلمه خسارت دارد. يعنى با اين هزينه كردن غلط عمر، هم در دنيا تمام مايههاى وجود خود را به باد دادند و هم در آخرت. نه دنيا دارند و نه آخرت.
زندگى در خسارت، بدتر از حيوانيت
ما مىبينيم اتفاقاً خيلىها در دنيا، خانههاى سنگين و پول، ثروت، مال، مقام و مكنت حسابى دارند، پس چرا خدا در قرآن مىفرمايد: تمام سرمايههاى وجود خود را در دنيا از دست داده و تباه كردند؟ اين آدمى كه اين زندگى را دارد، مگر كيست كه اين زندگى را دارد؟ خدا در قرآن مجيد مىفرمايد:«أُوْلئِكَ كَالأْنْعمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»
انسانى كه اين زندگى را ندارد، مانند حيوانات، شكم چران و شهوتران هستند و اين زندگى در اين فضا، بازدهى ندارد و همه سرمايههاى خود را دارد از دست مىدهد. براى اين گونه موجودى، سود ندارد. وقتى ثروت، خانه، ملك و زمين، سودى مثبت براى من نداشته باشد و فقط در مسير شكم و شهوت باشد، اين زندگى، زندگى انسانى نيست كه بگوييم سودى دارد. اين چه زندگى است كه هيچ سودى ندارد؟ در نهايت مىخواهد بگويد: خيلى زحمت كشيدم و عرق ريختم، من نيز پاداش مىخواهم، مىگويند: معده و شهوت تو همراه توست، عمر خود را براى اين دو تا هزينه كردى، دست خود را دراز كن و پاداش خود را از اين دو تا بگير. شكمى كه در قيامت گرسنه ابدى است و شهوتى كه ديگر در آنجا اثرى ندارد؛
«هَلْ أَتَيكَ حَدِيثُ الْغشِيَةِ* وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خشِعَةٌ* عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ* تَصْلَى نَارًا حَامِيَةً* تُسْقَى مِنْ عَيْنٍ ءَانِيَةٍ* لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ» غذاى اينها در قيامت، گياه خشكى است كه در زمين جهنم روييده مىشود.
اين گياه به قدرى سفت است كه آتش جهنم آن را نمىسوزاند. گياه نسوزى است.
اين قابل خوردن است؟ نه، ولى به او مىخورانند. خدا در قرآن مىفرمايد:«لَّايُسْمِنُ وَ لَايُغْنِى مِن جُوعٍ»
شكم اينها را از اين گياه پر مىكنند كه نه به وزن آنان اضافه مىشود و نه گرسنگى از آنها برطرف مىشود.
دنيا و آخرت آباد
دنياى آباد براى آن افرادى بود كه سه روز، روزى چند نان خشك را به يتيم و اسير و مسكين در خانه دادند. ببينيد خداوند متعال براى زندگى اينها در قرآن چه عظمتى قائل شده است: «إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا* عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجّرُونَهَا تَفْجِيرًا* يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا* وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيًما وَ أَسِيرًا* إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَانُرِيدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَ لَاشُكُورًا* إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا* فَوَقهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَ لِكَ الْيَوْمِ وَ لَقهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا»
دنياى درست اين است. ما نيز هم به يتيم و اسير و مسكين خدمت كرديم، هم عبادت. اين تعريف خدا از سه روز دنيايى اين خانواده است. تازه اين نانها از درآمد اميرالمؤمنين عليه السلام نبوده است، بلكه از درآمد فروش پشمى بود كه حضرت زهرا عليها السلام ريسيده بود. مزد آن را داد و نان خريد و سه شبانه روز به مسكين و يتيم و اسير دادند. اين مال يك نفر يعنى خانم خانه بوده است. دنيا چه فايدهاى دارد كه هميشه هزينه شكم كنيم و بعد، مگر سود شكم چيست؟ چند خروار كود. شكم اينها را توليد مىكند. خودشان كه محتويات شكم را دور ريختند و از آن فرارى بودند، محتويات شهوت نيز همين طور. مگر با شهوت خود چه كار كردند؟ چند فرزند درست كردند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: اگر گرگ و مار و عقرب مىساختند، از اين بچهها بهتر بود. عمر سعد و شمر سازى كار شد؟ عرق خور، زناكار، بوش و صدام سازى چه عملى است. شما مبادا حرف مردم زمان حضرت موسى عليه السلام نسبت به قارون را بزنيد! كه به پروردگار گفتند: اين نماز را ما مىخوانيم، روزه را ما مىگيريم، مجالس مذهبى را شركت مىكنيم، اما همه پولها را به قارون دادى، اين چه وضعى است؟ چند وقت بعد را ببينيد كه قارون با ثروتش دارد فرو مىرود. اين آيات در سوره مباركه قصص آيات 76 تا 79 آمده است.
تاجران پرسود
اما در ادامه سوره عصر مىفرمايد: «الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصلِحتِ» آن افرادى كه عمر خود را در به دست آوردن ايمان و انجام كار مثبت هزينه كردند: «وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ»
صدا و گلوى خود را در كار مثبت هزينه كردند، اينها برندگان و متّصلين به تجارت پر سود هستند و غير از آنها، به خسارت ابدى وصل شدند. اما دو روايت از وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله همراه با يك سؤال و جواب است كه راه عالى هزينه كردن مثبت عمر چيست؟ كه بايد گفته شود، تا به حقيقت آن دو روايت برسيم. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته