فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

صبر از ديدگاه اسلام - جلسه یازدهم (متن کامل +عناوین)

مقام انسان صبر در برابر گناهان 

 

تهران، مسجد امير

رمضان 1385

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين

وصلّ على محمد و آله الطاهرين.

از حقايق نفيس نفسى كه قرآن مجيد بيش از صد آيه در رابطه با آن نازل فرموده است، حقيقت صبر است. صبر به اين معنا است كه انسان خودش را در حريم حق، دين و ايمان حفظ كند و هزينه غير خدا نشود. معارف الهيه، تمام مواردى را كه لازم است انسان در آن صبر كند و خود را حفظ كند، بيان كرده اند.

از جمله صبر در برابر گناه كه تا آخر عمر هر كسى، به صورت هاى گوناگونى رخ نشان مى دهد و دلبرى آن نيز بسيار قوى است. خداوند مهربان، انبيا، ائمه طاهرين، اولياى الهى و دلسوزان، از مرد و زن خواسته اند: براى تأمين سلامت و عادت دنيا و آخرت خود، در برابر هر گناهى، خود را حفظ كنيد و نگذاريد دامن پاك، فطرت، روح، نفس، باطن، ظاهر، دنيا و آخرت شما آلوده شود، چون هر آلودگى، حجابى بين شما و رحمت و فضل و احسان پروردگار است.

وجود مبارك حضرت زين العابدين عليه السلام در يكى از دعاهاى شريف خود گناه را به گونه اى ارزيابى مى كنند كه اگر گناهكاران اين ارزيابى حضرت را باور كنند، يقيناً از گناه دست برمى دارند، و اگر پاكدامنان به اين ارزيابى توجه داشته باشند، مى كوشند تا به گناه آلوده نشوند.

ارزيابى امام عليه السلام بر اساس بصيرت و علم است. آن بصيرت و علمى كه از خدا، رسول خدا، اميرالمؤمنين و حضرت سيدالشهداء عليهم السلام به زين العابدين عليه السلام رسيده است. امام عليه السلام در اين ارزيابى، سه مسأله را در ارتباط با گناه كه از آثار گناه است،

مطرح مى كنند. تجربه تاريخ گنهكاران نيز نشان داده است كه گنهكار، به اين سه بلا دچار خواهد شد:

«الهى! الْبَسَتْنِى الخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتِى» «1»

امام سجّاد عليه السلام مى فرمايند: خدايا! گناهان، معاصى و خطاها، ما را از ارزش واقعى خواهد انداخت. شما بدون گناه، نزد پروردگار مهربان عالم ارزشى داريد كه از خود حضرت حق، در تفاسير قرآن مجيد اين روايت را آورده اند كه درباره جايگاه انسان نقل شده است:

«الانْسانُ سِرّى وَ انَا سِرُّهُ» «2»

پروردگار مى فرمايد: در اين عالم خلقت، انسان گنج پنهان من است و من نيز گنج پنهان درون انسان هستم.

به عبارت روشن تر: انسان براى من است و من نيز براى انسان هستم. انسان راز من و من راز انسان هستم. گناه، اين ارزش را نابود مى كند و روزگار انسان را به جايى مى كشاند كه پروردگارى كه انسان سرّ او و او سرّ انسان است، مى فرمايد:

«أُوْلئِكَ كَالأْنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُ » «3» اين جنس دو پا مانند چهارپايان است. يعنى ديگر ارتباطى با حريم و سرّ من نخواهد داشت، با اين كه انسان سرّ من و از من مى باشد و من نيز براى او مى باشم.

انسان اين ارزش را در پيشگاه مبارك خدا و انبياى خدا دارد.

 

ارزش وجودى پرورش يافتگان دين

رسول خدا صلى الله عليه وآله بر اساس اين ملاك اعلام كردند:

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 91/ 142، باب 32، المناجاه الاولى، حديث 21.

(2)- منهاج النجاح فى ترجمه مفتاح الفلاح: مقدمه 2/ 91.

(3)- اعراف 179: 7؛ «آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه ترند.»

 

«سلمانُ منّا اهل البيت» «1»

و الّا گوشت، پوست، استخوان، رگ، پى و خون سلمان را كه نفرمودند از ما اهل بيت است. پس به چه ملاكى سلمان از اهل بيت عليهم السلام است؟ به چه ملاكى پروردگار جبرييل را مأمور مى كند كه سلام مرا به پيغمبر صلى الله عليه وآله و چهار نفر ابلاغ كن؛ على، سلمان، ابوذر و مقداد؟ به چه ملاكى جبرييل به پيغمبر صلى الله عليه و آله عرض مى كند:

به اين غلام و برده بگو: بهشت من مشتاق تو است؟ اين ملاك، ملاك بدنى، مادى و ظاهرى است؟ «2» «ان الله لاينظر الى صوركم و لا الى اموالكم و لكن ينظر الى قلوبكم» «3»

خدا به قيافه و ثروت شما كارى ندارد. خدا باطن نگر است، نه ظاهر نگر. اين ظاهر و ماديت را همه موجودات زمين دارند.

آن ملاكى كه باعث شده پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اعلام كنند: «سلمان منّا اهل البيت» آن ارزش وجودى برخاسته از معنويت، معرفت، ايمان، عمل، اخلاص و كمال سلمان است.

انسان اين ارزش را در پيشگاه مبارك ائمه طاهرين عليهم السلام دارد، تا جايى كه وقتى «ابان بن تغلب» «4» درب اتاق حضرت صادق عليه السلام را باز مى كند، امام عليه السلام در برابر ديد

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 11/ 313، باب 3، حديث 6.

(2)- بحار الأنوار: 22/ 341، باب 10؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله إِنَّ الْجَنَّهَ لَأَشْوَقُ إِلَى سَلْمَانَ مِنْ سَلْمَانَ إِلَى الْجَنَّهِ وَ إِنَّ الْجَنَّهَ لَأَعْشَقُ لِسَلْمَانَ مِنْ سَلْمَانَ لِلْجَنَّهِ.»

(3)- مستدرك الوسائل: 11/ 264، باب 20، حديث 6.

(4)- من لايحضره الفقيه، ترجمه غفارى: 6/ 408، راويان احاديث كتاب و شناخت طريق موف به آنان، بنام خداوند بخشنده مهربان شرح المشيخه

نويسنده كتاب محمّد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمّى رحمه الله گفته است:... و آنچه در آن از ابان بن تغلب كه كنيه اش ابو سعيد است نقل شده، پس آن را روايت كرده ام از پدرم- رضى اللَّه عنه- از سعد بن عبد اللَّه از يعقوب بن يزيد از صفوان بن يحيى از ابى ايّوب از ابى على صاحب كلل از ابان بن تغلب، و او كندى و از اهل كوفه است، و در ايّام امام صادق عليه السلام از دنيا رفته است، و جميل بن درّاج در نزد امام صادق عليه السلام نام او را برد و آن حضرت گفت: خدايش رحمت كند آرى بخدا سوگند مرگ او دلم را بدرد آورد. و نيز به ابان بن عثمان فرمود: براستى كه أبان بن تغلب از من روايات بسيارى نقل كرده است، پس تو هر روايتى را كه او براى تو نقل كرده است آن را از من روايت كن. و او حضرت باقر و حضرت صادق عليهماالسلام را ديدار كرده و از آن دو امام روايت مى كند.

توضيح: «ابان بن تغلب ثقه و از بزرگان است، و در فقه و حديث و قراءت و ادب و لغت وارد و استاد است، و داراى كتابهائى است كه از جمله آنها غريب القرآن يعنى تفسير لغات مشكل قرآن و كتاب فضائل است، و قراءت معروفى دارد در نزد قرّاء مشهور و طريق موّف باو به ابو على صاحب كلل كه مجهول الحال است، ضعيف است، ولى طريق او بصفوان صحيح است، و چون صفوان از اصحاب اجماع است ميتوان اين طريق را باين جهت تصحيح نمود.»

 

او تمام قد بلند مى شوند و به ابان مى فرمايند: بيا در كنار من بنشين. اجازه نمى دهند كه ابان بنشيند، به فرزند خود مى فرمايند: برو زيرانداز و پشتى بياور، «1» زير پاى ابان پهن كن و پشتى بگذار. بعد به ابان مى فرمايند: حالا بنشين. ملاك اين ارزش در ابان، جز معرفت، پاكى و درستى ابان، چه بوده است؟

در كتاب هاى قرن چهارم نوشته اند: امام صادق عليه السلام وقتى خبر مرگ «عبدالله بن ابى يعفور» «2» را شنيدند، چنان گريه مى كردند كه شانه هاى مباركشان مى لرزيد، بعد فرمودند: خدا «عبدالله بن ابى يعفور» را رحمت كند، «3» به محض ورودش به

______________________________
(1)- اصل روايت پيدا نشد ولى روايتى به اين مضمون آمده است:

بحار الأنوار: 16/ 235، فى الرفق بأمته؛ «عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِىِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ مُتَّكِىٌ عَلَى وِسَادَهٍ فَأَلْقَاهَا إِلَىَّ ثُمَّ قَالَ يَا سَلْمَانُ مَا مِنْ مُسْلِمٍ دَخَلَ عَلَى أَخِيهِ الْمُسْلِمِ فَيُلْقِى لَهُ الْوِسَادَهَ إِكْرَاماً لَهُ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ.»

(2)- ابو محمد از قبيله عبدالقيس از محدثان و فقهاى نامدار شيعه و از خواص اصحاب امام صادق عليه السلام شيخ ابوالعباس نجاشى وثاقت او را با تكرار كلمه ثقه تاكيد نموده است وى از قاريان و مفسران قران بوده است جمعى از محدثان معروف مانند عبدالله بن سنان و عبدالله بن مسكان و ابو جميله وابان بن عثمان و اسحاق بن عمار از او، حديث گرفته اند. عبدالله با وجود علم سرشار و موقعيت ممتازى كه داشت از بيماريهاى جسمانى رنجور بود و در زمان امامت امام صادق عليه السلام به بيمارى طاعون از دنيا رفت. دايره المعارف تشيع: 11/ 78

(3)- من لايحضره الفقيه، ترجمه غفارى: 6/ 393، راويان احاديث كتاب و شناخت طريق موف به آنان.

و آنچه در آن از عبد اللَّه بن أبى يعفور آمده است، پس روايت كرده ام آن را از احمد بن محمّد بن يحيى العطّار- رضى اللَّه عنه- از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن أبى- عبد اللَّه برقى از پدرش از محمّد بن ابى عمير از حمّاد بن عثمان از عبد اللَّه بن أبى- يعفور.

توضيح: «عبد اللَّه بن ابى يعفور واقد يا وقدان عبدى به ولاء از اهل كوفه است و بسيار جليل القدر و مورد احترام امام صادق عليه السّلام است و رجاليّون او را از حواريان امام باقر و امام صادق دانسته اند، در زمان حضرت صادق از دنيا رفت و حضرتش براى او رحمت فرستاد و مدحش در روايات بسيار آمده است، و طريق موّف به او صحيح است.»

مشكاه الأنوار فى غرر الأخبار: 65، الفصل الثالث فى آداب الشيعه؛ «عَنْ أَبِى أُسَامَهَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأُوَدِّعَهُ فَقَالَ لِى يَا زَيْدُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ قَدْ حَمَّلْتُمُ النَّاسَ عَلَىَّ وَ اللَّهِ مَا وَجَدْتُ أَحَداً يُطِيعُنِى- وَ يَأْخُذُ بِقَوْلِى إِلَّا رَجُلٌ وَاحِدٌ رَحِمَ اللَّهُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِى يَعْفُورٍ فَإِنَّهُ أَمَرْتُهُ بِأَمْرٍ وَ أَوْصَيْتُهُ بِوَصِيَّهٍ فَاتَّبَعَ قَوْلِى وَ أَخَذَ بِأَمْرِى.»

 

عالم بعد، خدا جايى به او مى دهد كه يك طرف آن به خانه پيغمبر صلى الله عليه وآله و يك طرف به خانه جدم اميرالمؤمنين عليه السلام ويك طرف به خانه عمويم امام مجتبى عليه السلام ويك طرف به خانه جدم حضرت سيد الشهداء عليه السلام وصل است. ملاك اين مقام، پاكى، معرفت وكرامت نفس او بوده است.

 

ارزش و مقام انسان

انسان در نزد تمام فرشتگان نيز داراى ارزش است. ملائكه وقتى به حضرت آدم عليه السلام سجده كردند، يعنى به كل انسان ها سجده كردند. براى اين كه فرشتگان عالم، على الخصوص فرشتگان عرش و حول عرش ارزش انسان را در پيشگاه خدا مى دانستند.

ما از عرش و حول عرش خبر نداريم. نمى دانيم كه عرش چه مقامى است و چه اشرافى به عالم دارد. امر معنوى است؟ امر مادى و معنوى است؟ بعضى ها مى گويند: ممكن است مكان باشد. در هر صورت، هر چه هست و هر كجا هست، جايگاه فرشتگان مقرب پروردگار است و مقام بعد از عرش نيز مقام فرشتگانى است كه مادون فرشتگان مقرب هستند. در مورد آن مقام بعد از عرش، آيه هفتم سوره مباركه مؤمن را ببينيد كه پروردگار مى فرمايد:

«الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ » «1» فرشتگانى كه حامل عرش هستند و اين حمل و فرشتگانى كه در اطراف عرش هستند، براى ما روشن نيست. اين فرشتگان هم مؤمن دايم هستند و هم بنده عملى دايم پروردگار.

اينان مرتب به پروردگار عالم مى گويند:

«رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَىْ ءٍ رَّحْمَهً وَ عِلْمًا»

______________________________
(1)- غافر 7: 40؛ «فرشتگانى كه عرش را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون آن هستند.»

 

خدايا! تو با علم و رحمت خود، همه چيز را فرا گرفتى.

بعد مى گويند:

«فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا» «1» خدايا! ما فرشتگان مقرب از تو درخواست مى كنيم كه تمام بندگان توبه خواه خود را مورد آمرزش قرار بدهى.

 

گناه، نابود كننده ارزش هاى معنوى

اگر كسى از اين ارزش بيافتد، ميلياردها دعاگو و نگاه خدا، انبيا و همه امامان عليهم السلام را از دست خواهد داد.

پروردگار در سوره آل عمران مى فرمايد:

«وَلَا يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَمَهِ » «2» در قيامت به گناهكارانى كه آلودگى را به عالم بعد آورده اند، ابدا نگاه نخواهم كرد. شما فكر كنيد كه در اين صورت شخص گناهكار به چه غربتى در آن عالم دچار مى شود.

«الانسانُ سِرّى و انَا سِرُّهُ»

وقتى است كه ارزش هاى او پابرجا باشد. امام چهارم عليه السلام مى فرمايند: گناه، اين

______________________________
(1)- غافر 7: 40؛ « [و مى گويند:] پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چيز را فرا گرفته اى، پس آنان را كه توبه كرده اند و راه تو را پيروى نموده اند بيامرز.»

(2)- آل عمران 77: 3؛ «و در قيامت به آنان نظر [لطف و رحمت ] نمى نمايد.»

 

ارزش ها را از بين برده، انسان را ذليل مى كند.

با از دست رفتن ارزش نزد پروردگار، پيغمبر صلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام، انسان در دنيا نيز به غربت كامل دچار مى شود، يعنى تمام وسايل كمك دهنده معنوى از او گرفته مى شود.

در سوره مباركه يونس مى فرمايد:

«إِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ» «1» اى مردان و زنان! اگر در گناه كردن، بى ادبى و بى تربيتى، كار به جايى برسد كه من به زندگى شما گره اى بياندازم، در عالم كسى جز خود من نمى تواند اين گره را باز كند.

باز كردن اين گره منوط به اين است كه از تمام گناهان بيرون بيايى و دوباره به ارزش از دست رفته خود برگردى، تا من گره را باز كنم و الا تمام جاده ها را به روى تو مى بندم و هيچ راه فرارى براى تو باز نمى گذارم.

مگر نبودند كسانى كه چنين گره هايى در زندگى آنها خورد؟ كسانى كه خدا حتى دل نزديكترين دوستان آنان را از آنها برگرداند. مگر نبود شاه كه به مصر، مراكش و پاناما رفت، گفتند: نمى توانيم از تو محافظت كنيم. به آمريكا رفت كه سى و هفت سال، روزى چهار ميليون بشكه نفت به آنان داده بود، اما به او گفتند: نمى توانيم از تو نگهدارى كنيم. سرطان گرفت، قوى ترين طبيبان عالم را آوردند، آنها گفتند:

نمى توانيم تو را معالجه كنيم، عاقبت به حالت نيمه جان او را به مصر آوردند، چند طبيب يهودى صهيونيسم و اسرائيلى دور او چرخيدند و از او پول گرفتند و گفتند:

تو را مداوا مى كنيم و عاقبت او را كشتند و در قبرستان كهنه و قديمى مصر دفن كردند و فقط چند سگ ولگرد دور قبر او پرسه مى زدند.

اگر گره به زندگى شما بياندازند، كسى نمى تواند آن گره را باز كند. قديمى ها

______________________________
(1)- انعام 17: 6؛ «و اگر خدا تو را آسيب و گزندى رساند، كسى جز او برطرف كننده آن نيست.»

 

جمله زيبايى مى گفتند: «با خدا باش و پادشاهى كن» نه پادشاهى دربار و كاخ و تخت. اگر با خدا باشى، دل هاى يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر صلى الله عليه وآله و دوازده امام عليه السلام و تمام قلوب مؤمنين را با تو همراه خواهد كرد. تمام فرشتگان عرش را مسئول دعاى به تو خواهد كرد و تمام راه ها را به روى تو باز خواهد گذاشت. «1» اگر خدا همه درهاى خير را باز بگذارد، زمينيان فتنه گر، حسود، كينه ورز، شيطان پرست ودچار هواى نفس، ممكن است راه را به روى انسان ببندند و كارى كنند كه خير خدا به انسان نرسد؟

خدا در سوره يونس جواب اين مطلب را نيز داده است:

«وَ إِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَآدَّ لِفَضْلِهِ » «2» بخواهم خيرى به تو برسانم، اگر تمام عالم جمع شوند كه نگذارند، نمى توانند و من خير را به تو مى رسانم. چون مالك، خدا است و عالم مالك ديگرى ندارد.

همچنين خدا قادر است و عالم قدرتمند ديگرى ندارد. رحمت و كرم خدا بى نهايت است و عالم، كرم و رحمتى بى نهايت غير از او ندارد.

صبر بسيار ارزش دارد. اگر همه در برابر گناهان صبر كنيم، نيرويى مانند خدا، انبيا، ائمه عليهم السلام و فرشتگان با ما خواهند بود و تمام انبيا، ائمه عليهم السلام و اولياى خدا از اين كه در زندگى ضرر كنند، كمترين نگرانيى نداشتند، چون مى دانستند كه ضرر كردن براى مؤمن محال است، آنچه براى مؤمن به وجود مى آيد، خير و خوبى است.

______________________________
(1)- الكافى: 2/ 12؛ «أَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً فَانْظُرْإِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَهِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَهِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»

(2)- يونس 107: 10؛ «و اگر براى تو خيرى خواهد فضل و احسانش را دفع كننده اى نيست.»

 

 

خبر شهادت حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام

حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام در سحرگاه بيست و هفت رجب، وقتى صورتش را روى قبر پيغمبر صلى الله عليه وآله گذاشت، گريه كرد و عرضه داشت: دلم نمى خواهد از كنار تو بروم.

خوابش برد. در حالى كه اشك روى صورت حضرت مانده بود، پيغمبر صلى الله عليه وآله را ديد. البته خواب امام و پيغمبر با بيدارى آنان يكى است؛

«تَنامُ عَيْناىَ وَ لايَنامُ قَلْبِى» «1»

خواب براى آنها حجت است. پيغمبر صلى الله عليه وآله را در خواب ديد، همديگر را در آغوش گرفتند. امام حسين عليه السلام گريه كرد و فرمود: نمى خواهم از نزد شما بروم، اما پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: حسين من!

«اخْرُجْ فَانَّ اللّه قَدْ شاءَ انْ يَراكَ قَتِيلًا» «2»

نزد من نمان، به سمت عراق برو. حسين من! خداى تو، براى حفظ دين و زحمات انبيا عليهم السلام و من، شهادت را براى تو رقم زده است و مقامى در اين عالم براى تو قرار داده كه جز از طريق شهادت به آن مقام نخواهى رسيد.

اين سفر و كربلا براى او تلخ و سخت بود. چون به حضرت گفته بودند: حسين جان! سربالايى سنگينى به نام جهاد، شهادت، آتش گرفتن خيمه ها و اسارت گرفتن زينب و بچه ها در پيش دارى، اگر در اين سربالايى حركت كنى، به گنج ابدى مى رسى كه آن گنج مخصوص تو است و براى كس ديگرى نيست.

______________________________
(1)- مستدرك الوسائل: 5/ 123، باب 35، حديث 6.

(2)- بحار الأنوار: 44/ 364، باب 37، حديث 2.

 

بالا رفتن از اين سربالايى تلخ است و نفس نفس زدن و خسته شدن دارد. شاميان و كوفيان بايد در طلا و نقره و آب خنك بغلتند و تو در اينجا با فرزند شش ماهه، بچه هاى يك يا دو ساله از تشنگى بميريد.

اما امام عليه السلام فرمود:

«الهى رِضاً بِقَضائِكَ صَبْراً عَلى بَلائِكَ تَسْلِيماً لِامْرِكَ لامَعْبُودَ لِى سِواكَ» «1»

به هيچ چيز غير از خودت نظر ندارم. در عوض اين شهادت چه چيزى به او دادند؟ سه جمله از وجود مبارك امام زمان عليه السلام راجع به جايزه شهادت امام حسين عليه السلام تحليل كرده ام كه فكر مى كنم آن سخنرانى از لطف هاى خاص پروردگار به من بوده، و در عمرم نسبت به حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام بى نظير بوده است.

 

ارزش و مقام انسان

صبر به انسان ارزشى مى دهد كه انسان را حفظ مى كند. بى صبرى؛ يعنى به سوى بى ارزشى حركت كردن. هر قدم و نقطه اى از آلودگى، يك قدم دور شدن از خدا، ائمه، انبيا و فرشتگان عرش است.

ارزش انسان به قدرى بالا است كه خدا زلف شما را با هر ملائكه اى گره نزده است، بلكه زلف شما را فقط به فرشتگان عرش و اطراف عرش گره زده است. بقيه فرشتگان در آن مقام نبودند كه زلف آنها را به شما گره بزنند.

بار ديگر از ملك پرّان شوم

______________________________
(1)- ينابيع الموده لذوى القربى، القندوزى: 3/ 8.

 

آنچه اندر وهم نايد آن شوم «1»***

طيران مرغ ديدى تو ز پايبند شهوت

به در آى تا ببينى طيران آدميت       رسد آدمى به جايى كه بجز خدا نبيند

بنگر كه تا چه حد است مكان آدميت «2» «مَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَآءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَلِحًا وَ لَا يُشْرِكْ بِعِبَادَهِ رَبّهِ أَحَدَا» «3» فرشته كجا و انسان با ارزش كجا؟ اگر بعضى از روايات در كتاب هاى بسيار قوى ما نباشد، انسان باور نمى كند كه مقام انسان تا اين حد بالا باشد. سعى من اين است كه مطالب خيلى بلند را نگويم و همچنين سعى من اين است كه دين را در آن حد عالى و تا آنجايى كه صد در صد به آن يقين دارم، براى مردم بگويم.

مرحوم كلينى «4» كار بسيار مهمى انجام داده است. او حدود هفده هزار روايت را در ده جلد به نام «اصول كافى» جمع آورى كرده است.

او در اول اين كتاب نوشته است: آن رواياتى كه بين خودم و پروردگار- كارى به علماى ديگر ندارم، كه بعضى از روايات كتاب مرا بررسى كنند و بگويند: به نظر ما اين روايت ضعيف است- و طبق قواعدى كه خودم به آن مطمئن بودم، رواياتى را كه بين خودم و خدا حجت بوده است كه ذكر آنها در قيامت مرا گرفتار نكند، در اين كتاب نوشتم. اين گونه از قيامت مى ترسيدند. مگر هر قلمى را بايد برداشت و هر چيزى را نوشت و هر حرفى را زد؟ حساب رسى در آنجا عجيب دقيق است.

 

حال مؤمن صبور بعد از مرگ

______________________________
(1)- ابن يمين.

(2)- سعدى شيرازى.

(3)- كهف 110: 18؛ «پس كسى كه ديدار [پاداش و مقام قرب ] پروردگارش را اميد دارد، پس بايد كارى شايسته انجام دهد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نكند.»

(4)- شرح حال ايشان در كتاب حلال و حرام مالى، جلسه 15 آمده است.

 

پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايند: كسى را در روز قيامت مى آورند و به او مى گويند: هشت ميليون نفر را كشته اى. به پروردگار مى گويد: هيچ كس نداند، تو مى دانى، من چاقو نيز تا به حال به دست نگرفتم. خداوند مى گويد: آن وقت كه در اروپا، آلمان و انگليس، يك كلمه از دهانت بيرون آمد، با آن يك كلمه تو، هشت ميليون نفر از

بندگان مرا مانند برگ درخت روى زمين ريختند. يك كلمه حرف نيز حساب و كتاب دارد. «1» وقتى سنگ لحد را در قبر مى چينند و خاك روى قبر مى ريزند، همسر، فرزند، عروس، داماد، عمو، دايى، عمه، خاله و رفيق، همگى به سوى خانه هاى خود برمى گردند، پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايند: بين ميّت و كسانى كه پشت كردند، از عالم برزخ حالت پنجره مانندى پيدا مى شود و مى بيند كه همه مى روند.

آن كسى كه ما را رها نمى كند، خداست. كسانى كه براى ما دغدغه دارند، انبيا، ائمه، اوليا و فرشتگان هستند. مى بيند كه همه رفتند. خطاب مى رسد:

«عَبْدِى! بَقيت فريداً، وَحِيداً فى لَحَدِكَ»

تو را تنها گذاشتند و رفتند؟ به تو رحمى كنم كه:

«فأَنَا رَحمِكَ اليوم رحمهً تَتَعَجَّبُ الخلائقُ منها» «2»

______________________________
(1)- الكافى: 2/ 115، حديث 14؛ «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِىُّ صلى الله عليه وآله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِى فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِى قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِى قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ وَيْحَكَ وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِى النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم.»

(2)- تفسير منهج الصادقين فى إلزام المخالفين: 1/ 13، [سوره الفاتحه 1: آيات 1 تا 7]؛ «ابو سعيد خدرى از پيغمبر صلى الله عليه وآله روايت كرده كه عيسى عليه السلام مى گفت كه «الرحمن رحمن الدنيا و الرحيم رحيم الآخره» و از تابعين صحابه منقولست كه او سبحانه رحمن است نسبت بجميع مردمان از مون و كافر و بر و فاجر به اين معنى كه خالق و رازق همه است و رحيم است بمونان باين وجه كه توفيق دهنده ايشان است در طاعت و عبادت و آمرزنده ذنوب ايشان و دهنده ثواب ايشان و رساننده ايشان بدرجات جنان و فريادرس ايشان در ظلمت قبر و حسرت قيامت و فزع نامه خواندن و خوف ميزان و صراط و نيران چنان كه در آثار آمده كه چون بنده مون را بقبر در آورند و سر قبر را استوار كرده دوستان و مصاحبان همه باز گردند و او را در كنج لحد تنگ و تاريك تنها بگذارند حق سبحانه و تعالى از روى لطف و بنده نوازى خطاب كند به او كه «عبدى بقيت فريدا وحيدا» اى بنده من در اين كنج لحد تنها مانده آن دوستان و ياران كه از براى ايشان در حق من عصيان ميكردى و رضاى ايشان را برضاى من اختيار ميكردى تو را اينجا تنها بگذاشتند «فانا رحمك اليوم رحمه تتعجب الخلائق منها» امروز تو را برحمت شامله خود بنوازم چنان كه همه خلايق از آن تعجب نمايند پس خطاب فرمايد بفرشتگان كه اى ملائكه من اين غريبى است بيكس و بى يار و از وطن و ديار خرد جدا افتاده و از همنشينان خود دور شده و الحال در اين كنج لحد مهمان منست آنچه مقدور شما ميشود بروى كرم و احسان نمائيد و درى از جنت بر او گشائيد و قبر او را موسع و منور سازيد و انواع رياحين و موايد نزد او حاضر كنيد و بعد از آن او را بمن واگذاريد كه بمقتضاى «اللَّه مونس كل وحيد» مونس و همنشين او خواهم بود تا روز قيامت.»

 

چنان خودم از تو پرستارى كنم كه تمام موجودات شگفت زده شوند. اين خدا را از دست ندهيم. خدا اين گونه است. هيچ كدام به داد ما نمى رسند.

پيامبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد: بعد فرشته هايى مى آيند و رختخوابى مانند رختخواب شب زفاف براى روح او پهن مى كنند. مى گويند: عمرى را براى خدا و انبيا، ائمه عليهم السلام، قرآن، عبادت و كار خير دويدى، روزه گرفتى، نماز خواندى، خسته شده اى، استراحت كن، تا موقعى كه بياييم و تو را بيدار كنيم.

چه وقت بيدارش مى كنند؟ وقتى كه قيامت برپا مى شود. چه وقت قيامت برپا مى شود؟ ممكن است ميليون ها سال ديگر باشد، يا ده هزار سال ديگر، نمى دانيم.

اين عبارت از قرآن است: وقتى بيدارش مى كنند، شخص كنارى به او مى گويد:

چه مقدار در عالم برزخ بودى؟ فكر مى كند كه من چه موقع از دنيا رفتم؟ به او مى گويد: نمى دانم، فكر كنم يك ساعت يا نصف روز است كه من مرده ام. «1» كيفيت اين استراحت را ببينيد.

خدا مى فرمايد: بنده من! درب قبرت را كه مى بندند و مى روند، به فرشته اى امر مى شود- چون تو از فرشته بالاترى و بايد در قبر استراحت كنى- مى گويند: بر سر قبر برو و تا روز قيامت نماز بخوان و تسبيح بگو كه پرونده بنده من بسته نباشد.

ثواب كل آن نمازها را در پرونده بنده ام منتقل كنيد.

______________________________
(1)- بقره 259: 2؛ «أَوْ كَالَّذى مَرَّ عَلى قَرْيَهٍ وَ هِىَ خاوِيَهٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيى هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَهً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ»

 

بار ديگر از ملك پران شوم آنچه در وهم نايد آن شوم «1» اين يكى از نظرات حضرت زين العابدين عليه السلام در ارتباط با گناه است:

«الهى! الْبَسَتْنِى الخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتِى» «2»

گناه شما را بى ارزش مى كند. در برابر گناه صبر كنيد.

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جایگاه حقیقی انسان در آیات و روایات
ارزش شیعه در کلام اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
خاطره مردان مخلص خدا
مصاديق منعمين در قرآن
چند روايت عجيب در مورد پدر و مادر
امر و نهی واجب پروردگار بر مردم مؤمن
تاريكى‏اى كه متعلق به مادر بود
حل مشكل مردم، ارزشى بالاتر از ده عمره رجبيه
خلاصة مباحث ماه مبارک
استقامت مؤمن در برابر تحريكات‏

بیشترین بازدید این مجموعه

تفاوت «ضرر» و «خسران»
ارزش عمر و راه هزينه آن-جلسه بیست وچهارم (متن ...
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد قرآن
شیطان و اهل تقوا - جلسه پانزدهم – (متن کامل + ...
مرگ و عالم آخرت - جلسه اول (1) - (متن کامل + عناوین)
مصاديق منعمين در قرآن
شب قدر
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه نوزدهم - (متن کامل + ...
خلاصة مباحث ماه مبارک
دهه دوم محرم 94 خوی آرامگاه شیخ نوایی سخنرانی هفتم

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^