
وسائل هدايت - جلسه هفدهم (2) - (متن کامل + عناوین)
گناه در ديدگاه امامان معصوم عليهمالسلام
كسانى كه از حلال و حرام خدا تجاوز كردند، در مسير جهنم زانويشان تا مىشود
1 ـ مريم (19) : 71؛ «و هيچ كس از شما نيست مگر آنكه وارد دوزخ مىشود ، [ ورود همگان به دوزخ [ بر پروردگارت مسلّم و حتمى است .»
2 ـ مريم (19) : 72؛ «سپس آنان را كه [از كفر ، شرك ، فساد و گناه] پرهيز كردند ، نجات مىدهيم، و ستمكاران را كه به زانو درافتادهاند ، در دوزخ رها مىكنيم .»
و پا به ران مىچسبد و الى الأبد از آنجا نجات پيدا نخواهد كرد.
شما نهج البلاغه اميرالمؤمنين عليهالسلام را ببينيد، محور اساسى حرفهاى اميرالمؤمنين عليهالسلام تقوا است.
فرمايشهاى رسول خدا صلىاللهعليهوآله را ببينيد، محور حرفهايشان تقوا است.
شما همين جمله را از حضرت زين العابدين عليهالسلام دقت كنيد كه در صحيفه سجاديه آمده است؛ به پيشگاه خدا عرضه مىدارد:
« عَمِّرنى ما كان عُمرى بذلةً فى طاعتك »(1)
خدايا! تا در عبادت و تقوا هستم، مرگ من را نرسان، اما به محض اين كه وجود من بخواهد مرتع گناه و معصيت بشود، ملك الموت را بفرست تا همان وقت جان من را بگيرد، كه من طاقت ثبت يك گناه را در پروندهام ندارم.
اميرالمؤمنين عليهالسلام در نهج البلاغه مىفرمايد:
اگر بدن على عليهالسلام را برهنه كنند، روى تيغ تيز و در بيابان بخوابانند، بيايند پا و دست من را زنجير كنند و بدن عريان زنجير شده من را روى تيغهاى تيز بيابان بكشند، براى من خيلى شيرينتر است تا روز قيامت، خدا و پيغمبر را ملاقات كنم، به من بگويند: على عليهالسلام ! مقدارى در پروندهات ظلم به مردم هست، مقدارى هم خطاى مالى دارى. گناه، معصيت.(2)
3 ـ تبعيت از ولايت و رهبرى
سومين برنامهاى كه خدا مردم را در قرآن به آن دعوت كرده است، اطاعت از
1 ـ صحيفه سجاديه: دعاى 20.
2 ـ نهج البلاغه: خطبؤ 215؛ «. . . وَ اللَّهِ لاَءَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الاْءَغْلاَلِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ . . .
رهبرى صحيح است. شناخت رهبرى صحيح هم كار مشكلى نيست؛ انبيا، ائمه، عالم ربانى و فقيه واجد شرايط. نفر چهارم هم مردم هستند، بعد از انبيا و ائمه و فقيه واجد شرايط، همه بايد شاگردى كنند، معلمى نكنند.(1)
عبادت، تقوا، اطاعت از رهبرى صحيح را در يك آيه بشنويد:
« أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ »(2)
1 ـ الأمالي، شيخ مفيد: 13، حديث 1؛ بحار الأنوار: 27/101، باب 4، حديث 63؛ «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليهالسلام قَالَ قَالَ رَسُولُ االلَّهِ صلىاللهعليهوآله الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ وَ هُوَ يُحِبُّنَا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ يَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا.»
هم چنين آمده: المحاسن: 1/153، باب 21، حديث 76؛ بحار الأنوار: 27: 93، باب 4، حديث 53؛ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهالسلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله فِي الْجَنَّةِ ثَلاَثُ دَرَجَاتٍ وَ فِي النَّارِ ثَلاَثُ دَرَكَاتٍ فَأَعْلَى دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ لِمَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِلِسَانِهِ وَ يَدِهِ وَ فِي الدَّرَجَةِ الثَّانِيَةِ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِلِسَانِهِ وَ فِي الدَّرَجَةِ الثَّالِثَةِ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ فِي أَسْفَلِ الدَّرْكِ مِنَ النَّارِ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَ عَلَيْنَا بِلِسَانِهِ وَ يَدِهِ وَ فِي الدَّرْكِ الثَّانِيَةِ مِنَ النَّارِ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَ عَلَيْنَا بِلِسَانِهِ وَ فِي الدَّرْكِ الثَّالِثَةِ مِنَ النَّارِ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِه.»
و نيز در تفسير زمخشرى سنى آمده: الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل: 4/220 ـ 221؛ «قال رسول اللّه صلىاللهعليهوآله : من مات على حب آل محمد مات شهيدا ألا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا له، ألا و من مات على حب آل محمد مات تائبا، ألا و من مات على حب آل محمد مات موءمنا مستكمل الإيمان، ألا و من مات على حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنة، ثم منكر و نكير، ألا و من مات على حب آل محمد يزف إلى الجنة كما تزف العروس إلى بيت زوجها، ألا و من مات على حب آل محمد فتح له في قبره بابان إلى الجنة، ألا و من مات على حب آل محمد جعل اللّه قبره مزار ملائكة الرحمة، ألا و من مات على حب آل محمد مات على السنة و الجماعة، ألا و من مات على بغض آل محمد جاء يوم القيامة مكتوب بين عينيه: آيس من رحمة اللّه، ألا و من مات على بغض آل محمد مات كافرا، ألا و من مات على بغض آل محمد لم يشم رائحة الجنة.»
2 ـ نوح (71) : 3؛ «كه خدا را بپرستيد و از او پروا كنيد و از من اطاعت نماييد.»
مردم! عبادت، تقوا، تسليم بودن مقام الهى و ملكوتىِ ولايت.
4 ـ توبه و استغفار و تدارك گذشته
و اما مسأله چهارم: توبه است،
« اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا »(1)
اگر در عبادت عيب داريد، اگر در تقوا عيب داريد، اگر در اطاعت از مقام عرشىِ رهبرى صحيح كم گذاشتيد، تا نمرديد توبه كنيد. لنگ بودن در عبادت را با توبه جبران كنيد. خلأهاى در عبادت را با توبه بگيريد.
يك سال نماز واجبت را نخواندى، توبه كن، توبه نماز واجبِ نخوانده هم به اين است كه همه را بخوانى. خلأ را با توبه پر كن! روزه نگرفتى؟ بگير، خمس ندادى؟ بپرداز. مرتكب گناهان مختلف مىشدى؟ قطعش كن.
با رهبرى واجد شرايط ميانه سالمى نداشتى؟ غرور و تكبر داشتى؟ حالا غرور و تكبرت را بشكن، مطيع شو، و توبه كن.
« اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا »
مردم! ملت بزرگوار! عاشقان خدا! عاشقان حقيقت! در برابر اجراى اين چهار برنامه؛ عبادت و تقوا و رهبرى و توبه، خداوند عالم سند در قرآن مجيد داده كه من هفت منفعت به شما مىپردازم.
1 ـ نوح (71) : 10؛ «پس [ به آنان [گفتم : از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره بسيار آمرزنده است .»
منافع حاصله از چهار معامله با خدا
شما چهار معامله با من داشته باشيد، من در مقابل اين چهار معامله، در همين دنيا هفت منفعت به شما مىپردازم. پروردگار متعال در مقابل اين چهار حقيقت، وعده نسيه نمىدهد، بلكه يك وعده نقد مىدهد.
1 ـ بخشش گناهان
وعده اول: « يَغْفِرْ لَكُم مِن ذُنُوبِكُمْ »(1)
با اين چهار برنامه تمام گناهان گذشته شما را مىبخشد. اين وعده خدا است. با قلب مباركتان به اين وعده يقين كنيد.
شب بيست و يكم، روى منبر پيغمبر صلىاللهعليهوآله قسم مىخورم، براى اين كه راحت و آسان بپذيريد، به خدا قسم! اگر كسى امشب با بار زياد گناه در اين مجلس شركت كرده باشد، با همه گناهان، در قلب خودش به پروردگار بگويد: من از امشب رفتم كه عباداتى كه وظيفهام است انجام دهم، تقوا پيشه كنم، مطيع رهبر واجد شرايط باشم، توبه را نصب العين خودم قرار بدهم، تمام گناهان گذشته او الان آمرزيده مىشود.
2 ـ عمر طولانى
وعده دوم: « وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلَىآ أَجَلٍ مُّسَمًّى »(2)
با اين چهار برنامه عمر شما را طولانى مىكنم، حفظتان مىكنم كه تصادف
1 ـ نوح (71) : 4؛ «تا خدا گناهانتان را بيامرزد.»
2 ـ نوح (71) : 4؛ «و شما را تا زمانى معين مهلت دهد .»
نكنيد، سرطان، سكته، امراض غير قابل علاج سراغتان نيايد. عمر طولانى به شما مىدهم.
شما عمرهاى طولانى را در زمان خودتان ديديد، وعده خدا را در حق عابدان، اهل تقوا و اطاعت و توبه ديدهايد، صد سال با بدن صد در صد سالم.
من به ديدن يك پيرمردى مىرفتم، البته دو سال است كه از دنيا رفته است. هر سه شبانه روز يك بار قرآن مجيد را ختم مىكرد. يك مرتبه به ايشان عرض كردم، چند سالتان است؟ گفت: صد و شانزده سال. گفتم: شما اهل هيچ گناهى نبودى؟ گفت: نه.
3 ـ بركت آسمانى
وعده و منفعت سوم: « يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا »(1)
باران و برف به موقع براى شما مىبارم.
خدا را امتحان كنيد، اگر همه يك ماه بنده واقعى و با تقواى واقعى بشويم، مطيع واقعى امامت بشويم، توبه كنيم، ببينيد آن وقت آسمان با ما چه معاملهاى مىكند.
4 و 5 ـ امداد با اموال و فرزندان
وعده چهارم: « وَ يُمْدِدْكُم بِأَمْوَ لٍ »
تمام شما را با مال كمك مىدهم.
وعده پنجم: « وَ بَنِينَ »
بچههاى شما را تكيهگاهتان قرار مىدهم؛ به جاى اين كه از دست بچههاى خود غصه بخوريد و رنج بكشيد، آنها را يارى دهنده شما مىكنم.
1 ـ هود (11) : 52؛ «[ تا [براى شما باران فراوان و پى در پى فرستد.»
6 و 7 ـ بركت در زندگى
وعده ششم: « وَ يَجْعَل لَّكُمْ جَنَّـتٍ »
تمام زمينهاى شما را آباد مىكنم.
وعده هفتم: « وَ يَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَـرًا »(1)
تمام رودخانههاى شما را پر آب مىكنم، و چشمهها را مىجوشانم.
ولى همه اين هفت منفعت در گرو اجراى آن چهار برنامه است.
مهربانتر از مادر
به موسى عليهالسلام خطاب رسيد، موسى! فردا كنار فلان تپه بيا! جريانى را مىخواهم در معرض ديد تو قرار بدهم.
موسى آمد، طرف صبح، ديد يك خانمى با پسر بيست و دو سالهاش سر مسأله ازدواج درگير هستند. مادر به بچه مىگويد: اين دخترى كه مىخواهى بگيرى به صلاح خانواده ما نيست. جوان مىگويد: من اين دختر را مىخواهم بگيرم.
درگيرى زياد شد، جوان عصبانى شد، يك سنگ بلند كرد و به طرف مادر پرت كرد، سنگ افتاد به سر مادر و سر را شكافت، خون روى صورت مادر ريخت، جوان رفت، تپه را كه داشت بالا مىرفت، شنهاى زير پايش ريخت و جوان افتاد، مادر كتك خورده خونآلود اشكش ريخت و صدا زد: اى خدا! بچهام را نگهدار، جوانم را محافظت كن تا مشكلى برايش پيش نيايد.
خطاب رسيد: موسى! ديدى؟ مادر كتك خورده خونآلود، باز هم چقدر دلش رحم آمد؟
1 ـ نوح (71) : 12؛ «و شما را با اموال و فرزندان يارى كند ، و برايتان باغها و نهرها قرار دهد.»
حالا برگرد و به مردم بگو: مردم! من از اين مادر به شما مهربانترم. سى چهل سال است كه داريد سنگ پرت مىكنيد؛ گناه، معصيت، دورغ، غيبت، تهمت، حرام و حلال را رعايت نمىكنيد، ولى من شما را رد نمىكنم، بياييد آشتى كنيد، من خداى مهربانى هستم.
نداى هر روزه خدا با بنى آدم
يك گفتگوى عجيبى پروردگار بزرگ عالم با ما دارد. چه گفتگوى پرسوز و جگرسوزى است:
« يابن آدم! فى كل يوم يأتى رزقك و انت تحزن و ينقُص من عمرك و أنت لا تحزن »(1)
مردم! هر روز دارى به طرف تمام شدن عمر مىروى، اما توجه ندارى، دو سال، ده سال، بيست سال گذشت.
هر روز دارم صبحانه و ناهار و شام تو را مىدهم، ولى از من تشكر نمىكنى. خوابى، غافلى، نمىدانى كه هر يك لقمهاى كه سر اين سفره مىآورم، چند ميليارد چرخ را گرداندهام تا اين يك لقمه را براى تو فراهم كردم.
« لابقليل تقنع »
چرا به كم قناعت نمىكنى و خودت را به آب و آتش گناه و غصب و حرام مىزنى؟
1 ـ التفسير المعين للواعظين و المتعظين: 18؛ الفتوحات المكية: 4/534؛ «يا ابن آدم في كل يوم يأتي رزقك و أنت تحزن، و ينقص من عمرك و أنت لا تحزن، تطلب ما يطغيك و عندك ما يكفيك لا بقليل تقنع و لابكثير تشبع.»
« و لا بكثير تشبع »
چرا روزيت فراوان هم كه مىشود، اعلام سيرى نمىكنى و باز هم مىگويى مىخواهم؟
ناسپاسى انسان در برابر منعم
« يابن آدم! ما من يومٍ جديد الا يأتيك من عندى »(1)
هر روزى كه آفتاب مىزند و روز تازه مىآيد، من روزى تازه به تو مىدهم.
« و ما من ليلةٍ الا و تأتى الملائكة من عندِك بعملٍ قبيح »
من روز سفره تو را پر مىكنم، شب ملائكه من از جانب تو بار گناه براى من مىآورند، چه مىكنى؟ من روز سفره تو را پر مىكنم، غروب كه مىشود، نويسندگان عملت براى من پرونده سياه تو را مىآورند. روز آب و نانت را مىدهم، هزار محبت به تو مىكنم، آن وقت تلافىاش اين است كه تو اول شب به سوى من و براى من گناه بفرستى؟
« تأكلُ رزقى و تعصينى »
روزى من را مىخورى، ولى با من مخالفت مىكنى؟
اجابت دعوت بندگان معصيتكار
حالا عجيبتر از اين: بنده من! « و أنت تدعونى » تا گرفتار مىشوى، با آن همه گناه در خانه من مىآيى و دعا مىكنى و من جوابت را مىدهم، با تو قهر نمىكنم،
1 ـ الجواهر السنية، حر عاملى: 79، با كمى اختلاف؛ «يابن آدم! ما من يوم جديد إلا يأتيك من عندى و ما من ليلة إلاّ و تأتى الملائكة من عندك بعمل قبيح خيرى اليك نازل و شرك الى صاعد.»
روى رحمتم را از تو برنمىگردانم.
تا مىآيى مىگويى: خدايا! بچهام، مىگويم: شفايش مىدهم، خدايا! مشكلم، مىگويم: حلش مىكنم، خدايا! دردم، مىگويم: دوا مىكنم.
در حالى كه طبيعت قضيه اين است كه بايد من هم با تو قهر كنم، قهر دو طرفه بشود، اما هميشه كه تو با من قهر مىكنى، بنده من، هميشه هم من با تو آشتى مىكنم.
رسم بندهپرورى خدا
« خيرى إليك نازل » هر چه خوبى دارم به طرف تو مىفرستم.
« و شرُّك إلىَّ صاعد » اما تو هر چه بدى دارى به طرف من مىفرستى.
« فنعم المولى أنا » بنده من! من عجب خداى خوبى براى تو هستم.
« و بئس العبد أنتَ » و تو چه بنده بدى براى من هستى.
من چه مولا و تكيهگاه خوبى براى تو هستم. من چه طبيب خوبى هستم، اما تو چه بنده بدى هستى.
« تسألُنى فأُعطيك » هر وقت مىآيى تا از در خانه من گدايى كنى، من دست تو را پر مىكنم، مگر هر سال شب احيا نمىآيى؟ مگر من خيلى از مشكلاتت را حل نمىكنم؟ مگر بعد از ماه رمضان من را فراموش نمىكنى؟ مگر دوباره به گناهان گذشتهات برنمىگردى؟ چرا هر سال مىآيى، با من قرارداد مىبندى، ولى قراردادت را مىشكنى؟
پرده پوشى خدا و بى حيايى بنده
« و أستُر إليكَ سوءً بعد سوء و قبيحا بعد قبيح »
چقدر گناه مىكنى؟ من پرده مىپوشانم، مىگويم: مردم و زن و بچه، پدر و مادرش، رفقايش باخبر نشوند آبروى بندهام نرود.
بدىهايت يكى و دوتا هم كه نيست. هر روز و شب، محرم و صفر، هر روز بدى و كار قبيح كردى.
اين جمله ديگر خيلى سوزنده است و آدم را مىكشد: بنده من!
« أنا أستحيى مِنك و أنت لا تستحيى مِنّى »
من كه ديگر از تو خجالت مىكشم اما تو از من حيا نمىكنى.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته