
شیطان و اهل تقوا - جلسه نوزدهم - (متن کامل + عناوین)
اغوا
راهها و نتايج مكر شيطان
تهران، حسينيه حضرت زهرا عليها السلام رمضان 1383
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
سخن پيرامون يكى از آيات سوره مباركه ص است كه در متن آيه ، تقوا ، شيطان ، تذكر و توجه مطرح است. در آيات قرآن لفظ شيطان هشتاد و هشت بار ذكر شده كه عصيانگران ، متمردان و گمراهانى از جنس آدم و جنّ هستند كه جز انحراف در فكر ، عمل و اخلاق انسان ، هدفى ندارند .
به همين خاطر ، پروردگار عالم بسيار در آيات قرآن از آنها به عنوان دشمن آشكار ياد كرده است . دشمنى كه پنهان كارى ندارد و علنى درصدد انحراف ، گمراهى و اغواى مردم است:
» قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ × إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِينَ «(324)
تفسير مجمع البيان(325) كلمه »اغوا« - در بحث شيطان - را به سه معنا توضيح داده است.
اول : انسان را از جاده هدايت بيرون انداختن .
دوم : به معناى محروم كردن مردم از رحمت خداست ، چون وقتى كسى فاسد شود و در مقام اصلاح خودش برنيايد ، از رحمت حضرت حق محروم مىشود .
سوم : به معناى ناكام نمودن انسان است . ناكام شدن از عنايات حضرت حق ، از آخرت آباد و از رسيدن به بهشت رضوان پروردگار .
خداوند در سوره مباركه طه ، در داستان حضرت آدم عليه السلام اين كلمه را به كار گرفته است ؛ ابليس به او وعده داد كه اگر از ميوه اين درخت بخورى ، خالد و ابدى مىشوى و ديگر هيچ قدرتى نمىتواند تو را بيرون كند . ولى از اين وعدهاى كه به او داد ، قرآن مىگويد : » فَغَوى « ناكام شد و به آرزويش نرسيد .
چون صريحاً و علناً مىخواهد مردم را از صراط مستقيم حضرت حق باز دارد ، از رسيدن به هدفهاى مثبت ناكام و از رحمت پروردگار محروم كند ، فرمود :
» وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ«(326)
او دشمن آشكار شما است . عاقلانه نيست كه انسان دست دوستى به دشمن آشكار خود بدهد . او كه بنا ندارد دوست ، دلسوز و محبّ شما شود . او مبنايش همين سه كار است كه قرآن بيان كرده است ؛
محروم كردن از رحمت خدا، ناكام كردن از رسيدن به اهداف مثبت، بيرون بردن از جاده الهى .
راههاى ورودى شيطان
1- راه اقتصادى
قرآن راههاى ورودى شيطان را بيان مىكند كه چگونه انسان را به اين سه بلا دچار مىكند:
اول : راه اقتصادى است ؛ ايجاد انحراف در اقتصاد كه به بيان قرآن ، مخترعين انحراف در اقتصاد يهوديان بودند كه قرآن مجيد از آنها تعبير به شيطان مىكند؛(327)
» وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَيَطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا «(328)
سامرى ، فرعون ، عقبة بن ابى معيط و امثال اينها در اصطلاح قرآن ، شيطان واقعى هستند . عقبة بن ابى معيط كه با شخص ديگرى عليه پيغمبر همدست شد . در سوره فرقان به او اشاره شده است كه او و همدست او شيطان واقعى هستند .
2- راه فرهنگى
دوم: راه ديگرى كه قرآن بيان مىكند راه فرهنگى است كه آيهاش خيلى مهم است و صريح در اين مسأله است كه در طول تاريخ ، شياطينى باسواد ، با فكر ، زرنگ ، هنرمند بودند كه در برابر فرهنگ الهى ، فرهنگ ساختند .(329)
خيلىها را جذب كردند . مانند كار فرهنگى در عصر ما ، »لنين « با تلفيقى از مطالب فلاسفه آلمان ، به خصوص هگل ، توانست فرهنگ بسازد . رنگ و لعاب به ظاهر زيبايى به آن داد ؛ به تعبير او هدفش نجات مستضعفان و كارگران از دست حاكمان سياسى ظالم و مالكان خونخوار بود و نزديك به يك ميليارد نفر از مردم دنيا را توانست از خدا دور كند . اين راه فرهنگى نفوذ شيطان است .(330)
البته اين طرف به اين شكل جاده فرهنگى باز كردند ، در غرب نيز جاده مكتب كاپيتاليسم منهاى دين ، كه در طول دو قرن ، توانستند درب همه كليساها را ببندند .(331) البته اين دين كه مورد قبول خدا نبود ، اما رنگ ضعيفى از حضرت مسيح عليه السلام داشت ، ولى كارى كردند كه خدا ، دين ، حتى كليسا نيز از زندگى مردم بيرون برود . پول به جاى خدا قرار بگيرد . البته مدت كمى علم را به جاى خدا قرار دادند ، بعد پول را . يعنى ديدند جاذبه دانش ، فراگير نيست ، اما جاذبه پول فراگير است ، لذا فرهنگ كاپيتاليسم را با روانكاوى »فرويد« اتريشى و يهودى آميختند و اين فرهنگ پول به علاوه بىبند و بارى جنسى را حاكم كردند.
هزار و پانصد سال قبل ، امام صادق عليه السلام فرمودند :
» العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس «(332)
آگاه به زمان ، از هجوم خطرات در امان خواهد بود .
نه »العالم بالدين و بالقرآن « اين چيز ديگرى است ، علم به دين و قرآن كه واجب عينى است و در حد وظايف و تكاليف ، علم به مسائل الهى لازم است .
» العالم بزمانه «
به هر دو مكتب رنگ علمى زدند و اكنون در دانشگاهها به عنوان علم مطرح است . اقتصاد غرب ، يك مكتب است ، اقتصاد سوسياليستى مكتبى ديگر .
كسانى كه عالم به اوضاع زمان نيستند ، اسير دست اين گرگهاى دو طرف دنيا مىشوند . با تعابير جذاب مانند نظم نوين جهانى ، كلمات مقدس را استخدام مىكنند و مردم را فريب مىدهند .
قرآن مجيد در سوره منافقين به پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله مىفرمايد :
وقتى منافقين مىنشينند و شروع به سخن مىكنند ، به قدرى زيبا حرف مىزنند و كلمات خوب را استخدام مىكنند كه از آن سخنرانى شاد مىشوى و تعجب مىكنى .(333)
»لنين«(334) هيچ وقت نمىآيد دوزخ و قيامت را در فرهنگ خود نشان دهد . نظم نوين جهانى را لعاب شيرينتر از عسل مىزنند ، مىگويند : اين مسأله فلسفى است ، هگل ،(335) و فرويد(336) آن را تأييد كرده است . به قدرى هزينه كردند كه اين چهرهها را مشهور كنند و بر گرده دانشگاههاى تمام عالم سوار كنند تا همه قبول كنند .
چرا در بعضى از دانشگاهها كه از اينها حرف مىزنند ، از حضرت على بن ابى طالب عليه السلام حرف نمىزنند . مگر حضرت در فلسفه و روش آباد كردن دنيا جاهل بوده است ؟ اين مقدار كه در دانشگاههاى دنيا حرفهاى »هگل ، و فرويد« مطرح است ، بيانات امام صادق و امام باقر عليهما السلام ، ملاصدرا و حاجى سبزوارى مطرح نيست . آنها مىدانند كه اگر فلسفه ملاصدرا را در دانشگاههاى خود راه بدهند ، فلسفه ديگران به باد فنا مىرود .
راه زيركانه شياطين در القاى فرهنگى
مكتب سازان خيلى زيرك هستند ؛ اول هزينه مىكنند تا چهره بزرگان خود را بر گرده عالميان سوار كنند ، تا كره زمين را پر كنند و جايى براى ملاصدرا ، ميرزا مهدى آشتيانى ، ميرزا حسن جلوه و بالاتر ، براى اميرالمؤمنين و امام صادق و امام باقر و امام رضا عليهم السلام نماند . اين كار غرب است .
هيچ وقت نمىآيند اقتصاد ائمه عليهم السلام را درس بدهند . ما در بخش اقتصاد ، رواياتى داريم ، نزديك به دو جلد كتاب است . تحليل اين روايات را مرحوم آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر(337) در دو جلد كتاب »اقتصادنا« يعنى مبادى اقتصاد اسلام ذكر كرده است .
نه در كشورهاى شيعه و نه در كشورهاى سنى ، نه در اروپا ، در هيچ دانشگاهى اين كتاب را نمىبينيد كه راه داده باشند . بنا ندارند كه راه بدهند . مانند تار عنكبوت به همه چيز پيچيدهاند تا در مسائل علمى و فرهنگى ، كه هيچ گونه بيدارى براى هيچ كسى در دنيا به وجود نيايد .
اين راه ديگر شيطان است و اين راه را نزديك به دو قرن است كه در شرق و غرب پيمودند و جهان ، دانشگاهها ، دانشمندان و جوانان را تسخير كردند كه حيات را به دو مسأله معنا مىكنند ؛ پول و لذت بردن . هيچ وقت قيدى نيز به اين لذت نمىزنند ، مىگويند : از هر چه مىخواهى لذت ببر ، زندگى همان است . كسى نيز حق اعتراض ندارد .
خيال نكنيد ما را راحت مىگذارند كه با دين خود زندگى كنيم ، مىگويند : در نظم نوين جهانى ، اين فرهنگ بايد بر كل جهان حاكم باشد ، يعنى خدا بايد زمين را رها كند و اسم دين بايد خاموش شود . كتاب »جاهليت قرن بيستم « را ببينيد كه شيطان در فرهنگ سازى و جذب مردم چه كار مىكند .
اين اهميت آگاهى و علم به زمان است:
» العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس «
آنها مىگويند : شما اهل عرفان هستيد ، از سياست خبر نداريد . يعنى شما »تذكرة الاولياء « عطار را بخوان و منبرهاى عرفانى براى مردم برو .
رفيقى داشتم كه نمونه او را نديدهام . اهل تهجّد ، گريه و عرفان بود . او زمان شناس درجه يك بود و عليه هجوم دشمن در چهل سال قبل هزينه كرد ؛ كتاب نوشت ، كودكستان ، دبستان ، دبيرستان و دو حوزه علميه درست كرد .
او اين شعر را زياد مىخواند ؛
مَستند ذرات جهان ، هشيار كو ؟ هشيار كو؟
در قيل و قالند اين همه ، بيدار كو ؟ بيدار كو؟(338)
شياطين جهان از تنها چيزى كه مىترسند ، از آدم بيدار و بيناست .
در كتابها نوشتهاند :
شيطانى ، يك پايش را در مسجد مىگذاشت و يك پايش را بيرون . چند دفعه پا گذاشت و بيرون آمد . اهل دلى روى شانه او زد و گفت : چه مىكنى ؟ يا برو ، يا برگرد . گفت : شخصى ناآگاه دارد نماز مىخواند ، شخصى آگاه نيز آن طرف مسجد خواب است ، من مىخواهم بروم و اين نمازخوان ناآگاه را فريب بدهم ، اما مىترسم اين عالم از خواب بيدار شود و كار ما را خراب كند . يعنى از عالمِ خوابيده مىترسد .
علامه طباطبايى وقتى آن كتاب »فلسفه و روش رئاليسم « را نوشت ، سردمداران آن مكتب، كمر شكن شدند . مىگفتند : جواب اين كتاب چيست ؟ جواب نداشتند كه بدهند . نيروى آنها شكست . اين نقش عالم به زمان است .
3- راه فريبكارى
سوم: راه ديگرى كه قرآن بيان مىكند ، راه خدعه و حيله است . ترساندن ، تشويق و ترغيب كه تمامش براى فريب است ؛
» يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَنُ إِلَّا غُرُورًا «(339)
با بازى و خدعه مىخواهند عباد خدا را از خدا جدا كنند .(340)
دعايى كه مادر حضرت مريم عليها السلام كرد :
» وَإِنِّى أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَنِ الرَّجِيمِ «(341)
خدايا ! من مريم و نسل او را از شرّ شيطان به تو مىسپارم .
موسى بن جعفر عليهما السلام در زندان شيطان
اين بيان گذشت كه شياطين تحمل بيداران را ندارند . آنان در كنار قبر پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام را گرفتند ، به بصره بردند ، حتى نگذاشتند ايشان به خانه بروند . يك سال در زندان بصره بودند ، به زندانبان پيام دادند كه او را بكش . زندانبان به هارون التماس كرد كه مرا معاف كن و دست مرا به خون او آلوده نكن .
گفت : پس او را به بغداد بفرست . آوردند و در زندانى كه رئيس آن يك يهودى بود قرار دادند . او نمىفهميد كه ايشان امام است ، يعنى چه . فقط به او گفته بودند : سختگيرى كن .
در زيارتنامه ايشان مىخوانيم :
سلام ما بر تو اى انسان مظلومى كه سراپاى بدنت را به غل و زنجير كشيده بودند . اى بزرگوارى كه حلقههاى زنجير ، گوشت بدن تو را ساييده بود و به استخوان رسيده بود . اى آقايى كه شب و روز براى تو معلوم نبود ، چون دايم در اتاق زندان تاريك بود . اى آقايى كه وقتى از دنيا رفتى ، چهار كارگر بدن شما را روى تخته پاره انداختند .(342)
وقتى در تشيع جنازه ديدند اين بدن لاغر خيلى سنگين است . عبا را از روى بدن بلند كردند ، ديدند هنوز غل و زنجير به بدن حضرت متصل است .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
324) ص (83 - 82 :(38 ؛ » گفت : به عزتت سوگند همه آنان را گمراه مىكنم، × مگر بندگان خالص شدهات را .«
325) تفسير مجمع البيان: 117/6؛ ذيل آيه 39 سوره حجر )قال( إبليس؛ »رب بما أغويتني لأزينن لهم في الأرض ولأغوينهم أجمعين. قيل فيه أقوال؛ أحدها: ان الإغواء الاول و الثاني بمعنى الإضلال، أي: كما أضللتني لأضلنهم، وهذا لا يجوز لأن الله سبحانه لا يضل عن الدين إلا أن يحمل على أن إبليس كان معتقدا للخير و ثانيها: إن الإغواء الاول والثاني بمعنى التخييب أي: بما خيبتني من رحمتك، لأخيبنهم بالدعاء إلى معصيتك، عن الجبائي وثالثها: إن معناه بما أضللتني عن طريق جنتك، لأضلنهم بالدعاء إلى معصيتك ورابعها: بما كلفتني السجود لآدم الذي غويت عنده، فسمي ذلك غواية.«
326) بقره (168 : (2؛ »و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد ؛ زيرا او نسبت به شما دشمنى آشكار است .«
327) الكافى: 315/2، باب حب الدنيا و الحرص عليها، حديث 4؛ »عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِي كُلِّ شَيْءٍ فَإِذَا أَعْيَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ.«
بحار الأنوار: 223/60، باب 3، حديث 68؛ »عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ يَقُولُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا أَعْيَانِي فِي ابْنِ آدَمَ فَلَمْ يُعْيِنِي مِنْهُ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثَةٍ أَخْذُ مَالٍ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَوْ مَنْعُهُ مِنْ حَقِّهِ أَوْ وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ.«
بحار الأنوار: 176/60، باب 3؛ »وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوال: هي عبارة عن كل تصرف قبيح في المال سواء كان ذلك القبح بسبب أخذه من غير حقه أو وضعه في غير حقه و يدخل فيه الربا و الغصب و السرقة و المعاملات الفاسدة كذا قاله القاضي و قال قتادة هي أن جعلوا بحيرة و سائبة و قال عكرمة هي تبكيتهم آذان الأنعام.و قيل هي أن جعلوا من أموالهم شيئا لغير الله كما قال تعالى فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا و الأصوب ما قاله القاضي.«
تفسيرنمونه: 186 - 12/184؛ ذيل آيه 64 سوره اسراء )وسائل متنوع وسوسهگرى شيطان(
»برنامههاى اقتصادى و ظاهرا انسانى يكى ديگر از وسائل مؤثر نفوذ شيطان از طريق شركت در اموال و نفوس است، در اينجا مىبينيم بعضى از مفسران، شركت در اموال را منحصرا به معنى ربا و شركت در اولاد را فقط به معنى فرزندان نامشروع دانستهاند. در حالى كه اين دو كلمه معنى بسيار وسيعترى دارد كه همه اموال حرام و فرزندان نامشروع و غير آن را شامل مىشود. مثلا در عصر و زمان خود مىبينيم كه شياطين جهانخوار، مرتبا پيشنهاد سرمايهگذارى و تاسيس شركتها و ايجاد انواع كارخانهها و مراكز توليدى در كشورهاى ضعيف مىكنند، و زير پوشش اين شركتها انواع فعاليتهاى خطرناك و مضر را انجام مىدهند، جاسوسهاى خود را به نام كارشناس فنى يا مشاور اقتصادى و مهندس و تكنيسين به اين كشورها اعزام مىدارند، و با لطائف الحيل آخرين رمق آنها را ميمكند و از رشد و نمو و استقلال اقتصادى آنها جلوگيرى مىكنند. و نيز از طريق تاسيس مدارس، دانشگاهها، كتابخانهها، بيمارستانها، و جهانگردى در فرزندان آنها شركت مىجويند، جمعى را از آنها به سوى خود متمايل مىسازند، حتى گاهى با كمكهاى سخاوتمندانه از طريق بورس تحصيلى كه در اختيار جوانان مىگذارند آنها را به طور كامل به فرهنگ و برنامه خود جلب مىكنند، و در افكار آنها شريك مىشوند. ايجاد مراكز فساد تحت پوشش ساختن هتلهاى بينالمللى و كلوپهاى تفريحات سالم و سينماها و فيلمهاى گمراه كننده و مانند آن يكى از رايجترين برنامههاى مخرب اين شياطين است كه نه تنها فحشاء را از اين طريق ترويج مىكنند و عامل فزونى فرزندان نامشروع مىشوند، بلكه نسلى منحرف سست و بى اراده، بى خيال و هوسباز از اين طريق پرورش مىدهند، هر اندازه ما در برنامههاى آنها باريكتر و دقيقتر شويم به عمقخطرات اين وسوسههاى شيطانى آشناتر خواهيم شد.«
328) انعام (112 : (6؛ »و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنانى از شياطين انس و جن قرار داديم ، كه براى فريب مردم همواره گفتارى باطل ولى به ظاهر آراسته و دلپسند به يكديگر القاء مىكنند ، و اگر پروردگارت مىخواست چنين نمىكردند ، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم مىبافند واگذار .«
329) تحف العقول: 400 - 399؛ بحار الأنوار: 156/1، باب 4، حديث 29؛ »وَصِيَّةُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليه السلام لِهِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَ صِفَتُهُ لِلْعَقْلِ قَالَ عليه السلام: يَا هِشَامُ . . . وَ عَلَيْكَ بِالِاعْتِصَامِ بِرَبِّكَ وَ التَّوَكُّلِ عَلَيْهِ وَ جَاهِدْ نَفْسَكَ لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَيْكَ كَجِهَادِ عَدُوِّكَ قَالَ هِشَامُ فَأَيُّ الْأَعْدَاءِ أَوْجَبُهُمْ مُجَاهَدَةً قَالَ أَقْرَبُهُمْ إِلَيْكَ وَ أَعْدَاهُمْ لَكَ وَ أَضَرُّهُمْ بِكَ وَ أَعْظَمُهُمْ لَكَ عَدَاوَةً وَ أَخْفَاهُمْ لَكَ شَخْصاً مَعَ دُنُوِّهِ مِنْكَ وَ مَنْ يُحَرِّضُ أَعْدَاءَكَ عَلَيْكَ وَ هُوَ إِبْلِيسُ الْمُوَكَّلُ بِوَسْوَاسِ الْقُلُوبِ فَلَهُ فَلْتَشُدَّ عَدَاوَتَكَ وَ لَا يَكُونَنَّ أَصْبَرَ عَلَى مُجَاهَدَتِكَ لِهَلَكَتِكَ مِنْكَ عَلَى صَبْرِكَ لِمُجَاهَدَتِهِ فَإِنَّهُ أَضْعَفُ مِنْكَ رُكْناً فِي قُوَّتِهِ وَ أَقَلُّ مِنْكَ ضَرَراً فِي كَثْرَةِ شَرِّهِ إِذَا أَنْتَ اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ.«
330) كمونيسم: )لغت فرانسوى( آيين و مسلك اشتراكى مرام و مسلكى كه هدف آن الغاء مالكيت شخصى و ازبين بردن اصول سرمايه دارى است. )فرهنگ فارسى عميد(
331) كاپيتاليسم: سرمايه دارى؛ رياست سرمايه داران دركارهاى صنعتى وبازرگانى سيستم سرمايه دارى كه وسايل عمده توليد در تصرف سرمايه داران وكارخانه ها وموسسات اقتصادى را به ميل خود اداره مىكند. )فرهنگ فارسى عميد(
332) تحف العقول: 356؛ بحار الأنوار: 269/75، باب 23، حديث 109.
333) اشاره به آيه 4 سوره منافقين؛ »چون آنان را ببينى جسم و ظاهرشان ] از آراستگى و وقار [ تو را به شگفت آورد ، و اگر سخن گويند ] به علت شيرينى و جذابيّت كلام [ به سخنانشان گوش فرا مىدهى ] اما از پوچى باطن ، سبكمغزى و دورويى [گويى چوبهاى خشكى هستند كه به ديوارى تكيه دارند ] و در حقيقت اجسادى بىروحاند كه در هيچ برنامهاى اطمينانى به آنان نيست ، از شدت بزدلى [هر فريادى را به زيان خود مىپندارند . اينان دشمن واقعىاند ؛ از آنان بپرهيز ؛ خدا آنان را بكشد ؛ چگونه ] با ديدن اين همه دلايل روشن ، از حق به باطل [ منحرف مىشوند .«
334) لنين؛ ولاديمير ايليچ اوليانوف بنيانگذار و رهبر حزب كمونيست و دولت نوين شوروى (1870 - ف . 1924 م( لنين در سال 1887 م. با گرفتن مدال طلا دبيرستان سيمبيرسك را به پايان رساند و وارد دانشكده حقوق شهر كازان شد، ولى به زودى به سبب شركت در مبارزات دانشجويان اخراج گرديد. در همين سال بود كه برادر بزرگش »الكساندر« را به اتهام شركت در سوء قصد به تزار روسيه »الكساندر سوم« بازداشت و اعدام كردند. اين ضايعه در روح انقلابى لنين جوان تأثير عميقى به جاى گذاشت. وى در سال 1888 م. به كازان برگشت و به حوزههاى ماركسيستى پيوست و سپس به شهر سامارا رفت و خود در آنجا حوزهها و گروههاى ماركسيستى تشكيل داد. در پاييز سال 1891 م. لنين به عنوان داوطلب در امتحان دانشكده حقوق پترزبورگ شركت كرد و گواهينامه درجه 1 فارغ التحصيلى گرفت و در سامارا به كار وكالت پرداخت. او در همين شهر نخستين اثر خود: »جنبشهاى جديد كشاورزى و زندگى دهقانان« را نوشت. در پاييز سال 1895 م. لنين همه گروههاى ماركسيستى پترزبورگ را به نام »اتحاد مبارزه براى آزادى طبقه كارگر« متحد ساخت. در ماه دسامبر همان سال لنين بازداشت شد و به زندان افتاد. در آنجا پنهان از چشم مأموران زندان، رسالهها و كتابهاى بسيار نوشت كه از جمله: »رشد سرمايه دارى در روسيه« است. در سال 1897 م. براى مدت سه سال، لنين به سيبرى شرقى و به ده »سوشنسكى« تبعيد شد. لنين در تبعيدگاه نيز به كار تأليف و مطالعه ادامه داد و بيش از سى اثر نوشت.
نتيجه كار زياد و تأثير زخمى كه در تابستان 1918 م. از تير يك تروريست برداشته بود، قواى لنين تحليل مىرفت و بدين جهت در آخر سال 1922 بيمار گرديد و در دوره بيمارى نيز نامهها، رساله و كتابهاى بسيار نوشت و در آنها كميته مركزى حزب را درباره مسائل گوناگون راهنمايى كرد. در 21 ژانويه 1924 لنين چشم از جهان فروبست و جسد موميايى شده او را پس از اجراى تشريفات باشكوه در »آرامگاه لنين« در مسكو دفن كردند كه هم اكنون هر سال گروه بسيار از مردم شوروى و كشورهاى ديگر به ديدن آن مىروند. مجموعه آثار لنين در 55 جلد منتشر شده و مهمترين آنها را به اكثر زبانهاى دنيا ترجمه كردهاند. )فرهنگ فارسى معين، اعلام: 1824/6)
335) هگل؛ فيلسوف آلمانى (1831 - 1770 م( فلسفه اصالت تصورى وى از روزگار او تا كنون تأثير عميقى در انديشه متفكران داشته است. هگل در دانشگاههاى متعدد تدريس كرد، و استاد دانشگاه ينا، هايدلبرگ و برلين بود. فلسفه خويش را در چند كتاب تشريح كرده است، نمودشناسى ذهن (1807 م( علم منطق (1816 - 1812 م( دائرة المعارف علمى فلسفى (1817) و اصول فلسفه حق (1821).
به عقيده هگل هستى بر اصل تضاد قائم است. هر آنچه در عالم خلقت مىبينيم داراى ضدى است. شما نمىتوانيد به بىنهايت بدون نهايت و به زندگى بدون مرگ بينديشيد. مرد مرد است زيرا زن نيست. هر شيئى تنها بدان سبب خود او است كه چيز ديگرى نيست. اساس عقيدهاش بر سه اصل است، وضع، وضع مقابل، وضع جامع. )اين سه اصل را فروغى در سير حكمت به ترتيب به نامهاى برنهاده، برابر نهاده، هم نهاده آورده است( هر وضعى داراى وضع مقابل خود است. اما هر چيزى نه تنها ضد خود را در بردارد بلكه ضد خود است. هستى نزاع قواى مخالف است براى تركيب آنها به صورتى واحد. وضع از يك سو و وضع مقابل از سوى ديگر با هم در كشمكش هستند و از تركيب آنها وضع جامع نتيجه مىشود. )فرهنگ فارسى معين، اعلام: 2290/6)
336) فرويد؛ زيگموند روان پزشك اتريشى )و 1856 - ف 1939 م( فرويد از پدر و مادرى يهودى در فرايبرگ زاده شد و در چهار سالگى همراه خانوادهاش به وين رفت. پس از پايان دبيرستان به سال 1873 به دانشگاه وارد شد. رشته پزشكى را آموخت و در سال 1881 درجه دكترى گرفت. نخستين كاوشها و بررسىهايش درباره عصبها انجام گرفت. سرانجام به آرزوى خود رسيد و براى ادامه تحصيلات رهسپار پاريس گشت. چند گاهى نزد استاد به نام به بررسى درباره مرض حمله )هيسترى( پرداخت. آنگه به وين بازگشت و به درمان بيماران توسط خواب سرگرم شد.
در سال 1889 براى گسترش دايره دانش خود به نانسى سفر كرد. در سال 1895 با همكارى ژوزف بروير كتابى به نام »پژوهشهايى درباره مرض حمله )هيسترى(« نوشت. از اين پس تا پايان عمر، فرويد سخت به كار دانش نوين روانكاوى يا پسيكاناليز مشغول بود. او نظريهها و عقيدههاى خود را بر تجربههايى كه از درمان بيماران خويش به دست مىآورد پايه گذارى مىنمود. فرويد به اين اصل ايمان داشت كه سرچشمه بسيارى از بيمارىهاى روانى ناكامىهاى جنسى است. از نوشتههاى او )تعبير رؤيا، سه نظريه درباره ميل جنسى، توتم و تاپو، آينده يك پندار، روانشناسى توده و تحليل من، ماوراى اصل لذت( برجستهترند. او سرچشمه انديشهها و رفتار انسان را ضمير ناخودآگاه وى مىداند و ريشه بسيارى از دردها و عقدهها را در واپسزدگيهاى دوران كودكى مىشمارد. )فرهنگ فارسى معين، اعلام: 1352/6)
337) سيد محمد باقر صدر (1353 ق - 1359 ش( فرزند سيد حيدر فقيه، فيلسوف، انديشمند و مبارز شيعه در كاظمين متولد شد. وى دوره خارج فقه و اصول و فلسفه را نزد استادان مشهور آيت الله سيد ابوالقاسم خويى و سيد محمد روحانى و شيخ محمد رضا آل ياسين و شيخ صدرا بادكوبه گذراند و از سال 1958 م تا 1359 ش زمان شهادت در فعاليتهاى سياسى و مبارزات بر عليه كمونيستها و حكومت عراق فعال بود. از جمله آثار ايشان اقتصادنا، فلسفتنا، دروس فى علم الاصول و مباحث و حواشى و رساله هاى حول موضوعات مختلف است. )دايرة المعارف تشيع: 304/10)
338) فيض كاشانى.
339) نساء (120 : (4؛ »شيطان به آنان وعده ] دروغ [ مىدهد ، و در آرزوها ] ى سرابوار [مىاندازد ، و جز وعده فريبنده به آنان نمىدهد .«
340) نهج البلاغه: خطبه 129؛ »عِبَادَ اللَّهِ إِنَّكُمْ وَ مَا تَأْمُلُونَ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيَا أَثْوِيَاءُ مُؤَجَّلُونَ وَ مَدِينُونَ مُقْتَضَوْنَ أَجَلٌ مَنْقُوصٌ وَ عَمَلٌ مَحْفُوظٌ فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَيَّعٌ وَ رُبَّ كَادِحٍ خَاسِرٌ وَ قَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي زَمَنٍ لَا يَزْدَادُ الْخَيْرُ فِيهِ إِلَّا إِدْبَاراً وَ لَا الشَّرُّ فِيهِ إِلَّا إِقْبَالًا وَ لَا الشَّيْطَانُ فِي هَلَاكِ النَّاسِ إِلَّا طَمَعاً فَهَذَا أَوَانٌ قَوِيَتْ عُدَّتُهُ وَ عَمَّتْ مَكِيدَتُهُ وَ أَمْكَنَتْ فَرِيسَتُهُ اضْرِبْ بِطَرْفِكَ حَيْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِيراً يُكَابِدُ فَقْراً أَوْ غَنِيّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْراً أَوْ بَخِيلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً أَوْ مُتَمَرِّداً كَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً أَيْنَ أَخْيَارُكُمْ وَ صُلَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ أَحْرَارُكُمْ وَ سُمَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ الْمُتَوَرِّعُونَ فِي مَكَاسِبِهِمْ وَ الْمُتَنَزِّهُونَ فِي مَذَاهِبِهِمْ أَ لَيْسَ قَدْ ظَعَنُوا جَمِيعاً عَنْ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ الْعَاجِلَةِ الْمُنَغِّصَةِ وَ هَلْ خُلِقْتُمْ إِلَّا فِي حُثَالَةٍ لَا تَلْتَقِي إِلَّا بِذَمِّهِمُ الشَّفَتَانِ اسْتِصْغَاراً لِقَدْرِهِمْ وَ ذَهَاباً عَنْ ذِكْرِهِمْ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ظَهَرَ الْفَسَادُ فَلَا مُنْكِرٌ مُغَيِّرٌ وَ لَا زَاجِرٌ مُزْدَجِرٌ أَ فَبِهَذَا تُرِيدُونَ أَنْ تُجَاوِرُوا اللَّهَ فِي دَارِ قُدْسِهِ وَ تَكُونُوا أَعَزَّ أَوْلِيَائِهِ عِنْدَهُ هَيْهَاتَ لَا يُخْدَعُ اللَّهُ عَنْ جَنَّتِهِ وَ لَا تُنَالُ مَرْضَاتُهُ إِلَّا بِطَاعَتِهِ لَعَنَ اللَّهُ الآْمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِكِينَ لَهُ وَ النَّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعَامِلِينَ بِهِ.«
بحار الأنوار: 193/58، باب 44، حديث 73؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله الرُّؤْيَا عَلَى ثَلَاثَةٍ مِنْهَا تَخْوِيفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ بِهِ ابْنَ آدَمَ وَ مِنْهَا الْأَمْرُ يُحَدِّثُ بِهِ نَفْسَهُ فِي الْيَقَظَةِفَيَرَاهُ فِي الْمَنَامِ وَ مِنْهَا جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ.«
341) آل عمران (36 : (3؛ »و او و فرزندانش را از خطرات مهلك و وسوسههاى بنيان برانداز شيطان رانده شده به پناه تو مىآورم .«
342) بحار الأنوار: 17 - 16/99، باب 2، حديث 10؛ »زِيَارَةٌ أُخْرَى لِمَوْلَانَا أَبِي إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليه السلام . . . اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْيَارِ وَ عَيْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِكَمِ وَ الآْثَارِ الَّذِي كَانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الِاسْتِغْفَارِ حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْكَثِيرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ الْجَمِيلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَيْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الِاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وَلَاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ اللَّهُمَّ وَ كَمَا صَبَرَ عَلَى غَيْظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ فِيكَ غُصَصَ الْكُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاكَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَوَامِرِكَ وَ نَوَاهِيكَ لَوْمَةُ لَائِمٍ صَلِّ عَلَيْهِ صَلَاةً نَامِيَةً مُنِيفَةً زَاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَايَاكَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَ سَلَاماً وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوَالَاتِهِ فَضْلًا وَ إِحْسَاناً وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَاناً إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِيمِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.«