شیطان و اهل تقوا - جلسه بيستم - (متن کامل + عناوین)
- تاریخ انتشار: 11 آبان 1391
- تعداد بازدید: 824
شيطان مالى
راههاى نفوذ شيطان
تهران، حسينيه حضرت زهرا عليها السلام رمضان 1383
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
قرآن مجيد راههاى نفوذ شيطان به زندگى انسان را بيان مىكند . به سه راه از راههايى كه شيطان در حيات انسان نفوذ مىكند ، اشاره شد .
اول: از طريق اقتصاد است .
دوم: از طريق فرهنگ است.
سوم: از طريق حيله ، مكر و فريب .
آياتى در اين موارد در سورههاى متعدد قرآن كريم موجود است .
علاقه به مال ، علاقهاى طبيعى و خدادادى است . اگر پروردگار اين علاقه را عنايت نمىفرمود ، انسان حاضر نبود زحمت و كوشش و جهاد مثبتى را در راه تأمين معيشت به كار گيرد .
مهمترين حرفى كه خدا در رابطه با علاقه به مال دارد اين است كه : اين علاقه طغيان نكند تا به حد تفريط ، افراط و اسراف برسد .
اين علاقه را محدود به حدود پروردگار كنيد . وقتى اين علاقه ، علاقه متعادلى باشد ، در كنار اين تعادل ، قناعت به حلال خدا قطعى است . اما اگر اين علاقه ، دچار افراط ، اسراف و به تعبير قرآن دچار شدّت و سختى شود ، به تدريج حرص در باطن انسان خودش را نشان خواهد داد . حرص مرز قناعت را خواهد شكست و انسان خيلى راحت ، آسان ، سهل و بدون فشار روحى وارد حرام مىشود و شياطين ، به خصوص شياطين انسى ، يا اميال و غرايز انسان ، با اسلحه اين علاقه مشغول منحرف كردن انسان در امر اقتصاد مىشوند .
شياطين در امر مال اختراعاتى داشتند روزگارى ربا نبوده ، اما شياطين يهود آن را اختراع كردند . رشوه و غصب نبوده ، روزگارى بر انسان گذشته كه امر معاش خود را از داد و ستد طبيعى و مشروع تأمين مىكرده است ؛ يعنى انحرافات اقتصادى ، كار شياطين انسى است . فكر نمىكنم چيزى از آن در ارتباط با شياطين جنّى باشد .
در اين زمينه دو آيه از سوره مباركه بقره كه مسأله معيشت مادى و شيطان در كنار هم مطرح است را بيان مىكنم.
تمهيدات پروردگار، قبل از تولد انسان
قبل از بررسى اين دو آيه بايد به اين حقيقت اشاره شود كه مجموعه ساختمان بدن ما ، در ارتباط با معيشت مادى ما است . وقتى جسم در رحم مادر شكل مىگيرد ، خداوند در كنارش منبعى قرار مىدهد كه اسم آن جفت است . نمىدانم از چه زمانى اين اسم گذارى شده است .
مواد لازم براى همه نواحى بدن ؛ رنگ پوست ، مو ، استخوان و پى بدن ، در اين جفت است . بين جفت و انسان از طريق ناف لولهاى وصل است ، چون در آنجا كه انسان با دهان غذا نمىخورد، چون نمىتواند.
بدن در آن مدتى كه حيات به او داده مىشود ، مقدار نياز خود را از طريق آن لوله از آن جفت تأمين مىكند كه خود اين نكته واقعاً جاى فكر دارد كه پروردگار در آن نُه ماهى كه ما در رحم بوديم ، چقدر كريمانه و حكيمانه از ما پذيرايى كرده است .
آن موادى كه در جفت موجود است ، موادى صد در صد كامل . احتياج همه نواحى وجود انسان را تأمين مىكند و او را رشد مىدهد .
بحث در اين است كه صورتگر هستى در آن تاريك خانه ، چگونه صورت ما را نقاشى كرد و هر عضوى را در جاى معين خودش پديد آورد و وزن ما را با بدن و رحم و طاقت مادر تنظيم كرد و هنگام به دنيا آمدن ما چه حرارتى به پاى مادر دميد كه استخوانهاى دو طرف بدن او نرم شود و ما راحت بتوانيم بيرون بياييم و استخوان ما خورد نشود .
يا اين كه سه ماه به تولد ما مانده ، در رحم انگشت ما را روى دو لب ما گذاشت كه لبها تمرين مكيدن كنند ، تا در دنيا معطل نباشد كه با آمپول يا با لوله از داخل گلويش به او غذا بدهند . اين كلاس مكيدن در رحم براى او باز شد و بعد به دنيا آمد .(343)
وقتى كه به دنيا آمد ، ديگر به جفت نيازى ندارد ، چرا ؟ قبل از به دنيا آمدن ، خداوند براى مهمانش دو ظرف پر از شير ، با انواع ويتامينهاى لازم با رنگ سفيد قرار داده است آيا فكر كردهاى كه اين كارخانه رنگ در كجاى بدن مادر است ؟
رنگ ، مزه و ويتامينهاى شير از كجا تأمين مىشود ؟ اغلب غذاهايى كه مادر مىخورد ، رنگى است ، اما اين رنگ سفيدِ شير چگونه تأمين مىشود ؟ لوله كشىهايى كه از سينه مادر به منابع تأمين شير تهيه شده و خود توليد شير، مسأله خيلى عجيبى است .
اين كه شيرى كه در سينه مادر است ، با اين كه نوك سينهها سوراخ است ، اما شير نمىريزد ؟ شما مشكى را پر از آب كنيد كه كمتر از ميلى متر در حجم و بدنه آن سوراخ باشد ، فشار آب باعث مىشود كه آب بيرون مىزند و كم كم آب خالى مىشود . اما اين سينه دو سال شير را نگه مىدارد ، ولى با اين كه سوراخ است نمىريزد ، بلكه حتماً بايد بچه با مكيدن ، اين شير را بيرون بياورد .
سينه را طورى قرار داده است كه متناسب با دهان و لب بچه است .
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
هيچ وقت در دوره عمر خود فكر كردهايد كه پروردگار عالم با شما چگونه معامله كرده است ؟ اگر محبت شما را در آن وقت به مادر نمىداد ، حاضر بود نُه ماه اين بار را تحمل كند ؟ يا دو سال شما را در آغوش خود نگهدارد ؟ و با كوچكترين گريه شما ، نصف شب از خواب بپرد ؟ دايم اين لباسهاى آلوده شما را بشويد و اين همه رنج را تحمل بكند ؟
آيا شما مىتوانيد غير از خدا را در مجموع اين جريان ببينيد ؟ پاى هيچ كس ديگرى در كار هست ؟ دو سال بدن با شير عنصر بندى مىشود ، تا دندانها در بيايد و طفل شروع به غذا خوردن كند و تا آخر عمر ، از همه مواد غذايى عالم تغذيه كند .(344)
جلوگيرى از نفوذ شيطان
حرف قرآن اين است كه اگر شيطان در اقتصاد شما انحراف ايجاد كند و معيشت شما آلوده به حرام شود ، كل بدن شما و عيال شما از عنصر نجسِ حرام ساخته مىشود و من عبادتهاى برخاسته از گوشت و پوست و خون و رگ و پى حرام را نمىپذيرم و اين بدن نجس را در بهشت راه نمىدهم .
در اين زمينه هيچ جاى قرآن و روايات ما نفرمودند اين مقدار مال حرام ، اين مقدار حق مردم و اختلاس و ربا و رشوه و غيره عيبى ندارد .
قرآن كريم و روايات زيادى در باب حلال و حرام و معيشت است و اسلام در زمينه حرام مالى تسامح و تساهلى نشان نداده باشد .
حضرت مسيح عليه السلام از قبرستان عبور مىكردند ، از وجود مقدس پروردگار درخواست كردند كه اجازه بده من با يكى از اين مردهها صحبت كنم . قبرى را در نظر گرفت و سلام كرد . مسأله زنده شدن مرده با دم حضرت مسيح عليه السلام مسأله صد در صد قطعى و قرآنى است . ما نيز به سراغ اين مسأله مىرويم كه مردم هيچ شك و ترديدى نكنند .
قبر شكافته شد ، پيرمردى بلند شد و ايستاد و جواب حضرت مسيح عليه السلام را داد . پرسيد : چند سال است كه مردهاى ؟ گفت : هزار و هشتصد سال . فرمود : در چه حالى هستى ؟ گفت : مختصرى مال يتيم نزدم بود ، به او برنگرداندم ، از زمانى كه مُردم ، دچار مضيقه هستم . آن يتيم هزار و هشتصد سال قبل مرده بود.(345)
اما با مردن كه تبعات اعمال از بين نمىرود . هنگام مردن نمىتواند خودش را تكان بدهد و گناهان مالى را از خودش بريزد .
توانگرى نه به مال است پيش اهل كمال
كه مال تا لب گور است و بعد از آن اعمال(346)
تكليف بر حق الناس از طفوليت
اين قاعده دينى را شما مىدانيد ، اما شايد بيشتر مردم ندانند كه تكاليف واجب الهيه بنابر گفته مراجع از زمان بلوغ پسر و دختر به هر دو تعلق مىگيرد ، ولى مسائل مالى كارى به بلوغ ندارد . شما ده ساله بوديد ، مال كسى را تلف كرديد ، برداشتيد ، آن مال بر ذمّه شما است ،(347) يعنى اين دِين كارى به بلوغ و تكليف ندارد . اصرارى كه دين در اجتناب از حرام مالى دارد ، در هيچ چيز ديگرى ندارد و هيچ بابى از ابواب فقهى نيست مگر اين كه در آنجا مسأله مال حلال و حرام مطرح شده است ؛ به عبارت ديگر مال و دارايى انسان در سلامت عبادت براى اسلام اصالت دارد .
من از مرحوم آيت الله العظمى بروجردى تا به امروز فتواى مراجعى كه به ياد دارم ، اين است : كسى كه جنب است ، وقتى حمام مىخواهد برود ، اگر قصد دارد پول حمامى را ندهد ، مىفرمايد : اين شخص حق ندارد كه به مسجد برود ، چون هنوز جنب است و غسل او باطل است .
يا قصد كرده است كه آب لوله كشى را مصرف كند و پول آن را ندهد ، غسل او باطل است . غسل كه باطل باشد ، نماز ، روزه ، حج و عبادات نيز باطل است .
يا مىخواهد پول حمام و قبض آب را از پول حرام بدهد ، اينجا نيز باطل است . يا آب حلال بود و غسل كرد ، آمد وارد نماز شد ، هنوز تكبيرة الاحرام را نگفته ، كسى آمد و ثابت كرد كه اين دكمه كوچك روى آستين شما مال من است ، راضى نيستم با آن نماز بخوانى . اگر بگويى : اين همه لباس ، يك دكمه چه ارزشى دارد ؟ مىخواهى راضى باش ، مىخواهى راضى نباش . اينجا نيز نماز او باطل است .
آياتى در باب شيطان اقتصادى
اين دو آيه در امر اقتصاد - يكى از راههاى نفوذ شيطان - است . جالب اين است كه خطاب در اين آيه به مؤمنين نيست ؛ يعنى در حرام و حلال مالى ، كارى به مؤمن و شيعه ندارد :
» يَأَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِى الْأَرْضِ حَلَلاً طَيِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ × إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَآءِ وَ أَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «(348)
براى تمام مردم جهان ! مسيحى ، يهودى ، زرتشتى ، بىدين ، شيعه ، سنى . چيزى كه مورد استفاده شما قرار مىگيرد بايد هم حلال باشد و هم پاكيزه .
اين جنايت شيطان از طريق اقتصاد است . قدم جاى قدم او نگذاريد ، رباخور ، رشوهگير ، غاصب ، اختلاسگر ، كم فروش ، مال ارث خور نباشيد و حرامخورى نكنيد . »خطوات « يعنى قدمها . قدم شيطان در اين آيه چيست ؟ كل اموال حرام .
اى كاش آن احتياطاتى كه شيعه در قديم داشت ، از بين نرفته بود .
نقل است در حالات مرحوم آيت اللَّه درچهاى :
مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد باقر درچهاى ، استاد آيات عظام بروجردى ، شهيد مدرس ، شيخ مرتضى طالقانى و استاد پنجاه مرجع تقليد كه بيش از پنجاه نفر از شاگردانش از مراجع بزرگ شيعه شدند ، دوست داشت بيرون خانهاش سر جوى آب وضو بگيرد . داخل كوچه جوى آب تميزى از شعبههاى زاينده رود بود .
مىگفت : ايشان قبل از اين كه وضو بگيرد ، خودش مىآمد و آن سطل چرخ چوبى را در چاه منزلش مىانداخت ، سطل آب را پر مىكرد ، سطل آب را به كوچه مىآورد ، در جوى آب مىريخت ، بعد وضو مىگرفت .
به او مىگفتند : چرا اين كار را مىكنيد ؟ مىفرمود : اين آب براى كشاورزى است ، به اندازهاى كه به صورت و دست من ماليده مىشود ، از زمينهاى مردم كم مىشود ، من از چاه خانهام آب مىآورم و در اين جوى آب مىريزم كه فرداى قيامت گرفتار كشاورزان نباشم كه بگويند : به اندازه آب وضو ، آب كشاورزى ما را كم كردى . چه فكرهايى مىكردند ؟
اگر اين نفس را نداشت كه بروجردىها را نمىساخت . اينها، بدنها ، ارواح و افكار پاكى در امر اقتصاد داشتند : بار ديگر آيه را با تدبّر و دقّت بخوانيم:
» يَأَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِى الْأَرْضِ حَلَلاً طَيِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ × إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَآءِ وَ أَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
343) بحار الأنوار: 62/3، باب 4، حديث 1؛ »الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَال جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِق: نَبْتَدِئُ يَا مُفَضَّلُ بِذِكْرِ خَلْقِ الْإِنْسَانِ فَاعْتَبِرْ بِهِ فَأَوَّلُ ذَلِكَ مَا يُدَبَّرُ بِهِ الْجَنِينُ فِي الرَّحِمِ وَ هُوَ مَحْجُوبٌ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ظُلْمَةِ الْبَطْنِ وَ ظُلْمَةِ الرَّحِمِ وَ ظُلْمَةِ الْمَشِيمَةِ حَيْثُ لَا حِيلَةَ عِنْدَهُ فِي طَلَبِ غِذَاءٍ وَ لَا دَفْعِ أَذًى وَ لَا اسْتِجْلَابِ مَنْفَعَةٍ وَ لَا دَفْعِ مَضَرَّةٍ فَإِنَّهُ يَجْرِي إِلَيْهِ مِنْ دَمِ الْحَيْضِ مَا يَغْذُوهُ كَمَا يَغْذُو الْمَاءُ النَّبَاتَ فَلَا يَزَالُ ذَلِكَ غِذَاؤَهُ حَتَّى إِذَا كَمَلَ خَلْقُهُ وَ اسْتَحْكَمَ بَدَنُهُ وَ قَوِيَ أَدِيمُهُ عَلَى مُبَاشَرَةِ الْهَوَاءِ وَ بَصَّرَهُ عَلَى مُلَاقَاةِ الضِّيَاءِ هَاجَ الطَّلْقُ بِأُمِّهِ فَأَزْعَجَهُ أَشَدَّ إِزْعَاجٍ وَ أَعْنَفَهُ حَتَّى يُولَدَ وَ إِذَا وُلِدَ صَرَفَ ذَلِكَ الدَّمَ الَّذِي كَانَ يَغْذُوهُ مِنْ دَمِ أُمِّهِ إِلَى ثَدْيَيْهَا فَانْقَلَبَ الطَّعْمُ وَ اللَّوْنُ إِلَى ضَرْبٍ آخَرَ مِنَ الْغِذَاءِ وَ هُوَ أَشَدُّ مُوَافَقَةً لِلْمَوْلُودِ مِنَ الدَّمِ فَيُوَافِيهِ فِي وَقْتِ حَاجَتِهِ إِلَيْهِ فَحِينَ يُولَدُ قَدْ تَلَمَّظَ وَ حَرَّكَ شَفَتَيْهِ طَلَباً لِلرَّضَاعِ فَهُوَ يَجِدُ ثَدْيَيْ أُمِّهِ كَالْإِدَاوَتَيْنِ الْمُعَلَّقَتَيْنِ لِحَاجَتِهِ إِلَيْهِ فَلَا يَزَالُ يَغْتَذِي بِاللَّبَنِ مَا دَامَ رَطْبَ الْبَدَنِ رَقِيقَ الْأَمْعَاءِ لَيِّنَ الْأَعْضَاءِ حَتَّى إِذَا تَحَرَّكَ وَ احْتَاجَ إِلَى غِذَاءٍ فِيهِ صَلَابَةٌ لِيَشْتَدَّ وَ يَقْوَى بَدَنُهُ طَلَعَتْ لَهُ الطَّوَاحِنُ مِنَ الْأَسْنَانِ وَ الْأَضْرَاسِ لِيَمْضَغَ بِهِ الطَّعَامَ فَيَلِينَ عَلَيْهِ وَ يَسْهُلَ لَهُ إِسَاغَتُهُ فَلَا يَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى يُدْرِكَ فَإِذَا أَدْرَكَ وَ كَانَ ذَكَراً طَلَعَ الشَّعْرُ فِي وَجْهِهِ فَكَانَ ذَلِكَ عَلَامَةَ الذَّكَرِ وَ عِزَّ الرَّجُلِ الَّذِي يَخْرُجُ بِهِ مِنْ حَدِّ الصَّبَا وَ شِبْهِ النِّسَاءِ وَ إِنْ كَانَتْ أُنْثَى يَبْقَى وَجْهُهَا نَقِيّاً مِنَ الشَّعْرِ لِتَبْقَى لَهَا الْبَهْجَةُ وَ النَّضَارَةُ الَّتِي تَحَرَّكَ الرِّجَالَ لِمَا فِيهِ دَوامُ النَّسْلِ وَ بَقَاؤُهُ . . .«
344) بحار الأنوار: 63/62، باب 4، حديث 1؛ »اعْتَبِرْ يَا مُفَضَّلُ فِيمَا يُدَبَّرُ بِهِ الْإِنْسَانُ فِي هَذِهِ الْأَحْوَالِ الْمُخْتَلِفَةِ هَلْ تَرَى يُمْكِنُ أَنْ يَكُونَ بِالْإِهْمَالِ أَ فَرَأَيْتَ لَوْ لَمْ يَجْرِ إِلَيْهِ ذَلِكَ الدَّمُ وَ هُوَ فِي الرَّحِمِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَذْوِي وَ يَجِفُّ كَمَا يَجِفُّ النَّبَاتُ إِذَا فَقَدَ الْمَاءَ وَ لَوْ لَمْ يُزْعِجْهُ الْمَخَاضُ عِنْدَ اسْتِحْكَامِهِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَبْقَى فِي الرَّحِمِ كَالْمَوْءُودِ فِي الْأَرْضِ وَ لَوْ لَمْ يُوَافِقْهُ اللَّبَنُ مَعَ وِلَادَتِهِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَمُوتُ جُوعاً أَوْ يَغْتَذِي بِغِذَاءٍ لَا يُلَائِمُهُ وَ لَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ بَدَنُهُ وَ لَوْ لَمْ تَطْلُعْ عَلَيْهِ الْأَسْنَانُ فِي وَقْتِهَا أَ لَمْ يَكُنْ سَيَمْتَنِعُ عَلَيْهِ مَضْغُ الطَّعَامِ وَ إِسَاغَتُهُ أَوْ يُقِيمُهُ عَلَى الرَّضَاعِ فَلَا يَشُدُّ بَدَنُهُ وَ لَا يَصْلُحُ لِعَمَلٍ ثُمَّ كَانَ تَشْتَغِلُ أُمُّهُ بِنَفْسِهِ عَنْتَرْبِيَةِ غَيْرِهِ مِنَ الْأَوْلَادِ وَ لَوْ لَمْ يَخْرُجِ الشَّعْرُ فِي وَجْهِهِ فِي وَقْتِهِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَبْقَى فِي هَيْئَةِ الصِّبْيَانِ وَ النِّسَاءِ فَلَا تَرَى لَهُ جَلَالَةً وَ لَا وَقَارا.«
345) كشكول بهايى - اثر شيخ بهايى .
346) سعدى شيرازى.
347) بحار الأنوار: 148/71، باب 8، حديث 1؛ »أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ جَمَعَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكُمْ وَ التَّعَرُّضَ لِلْحُقُوقِ وَ اصْبِرُوا عَلَى النَّوَائِبِ وَ إِنْ دَعَاكُمْ بَعْضُ قَوْمِكُمْ إِلَى أَمْرٍ ضَرَرُهُ عَلَيْكُمْ أَكْثَرُ مِنْ نَفْعِهِ لَكُمْ فَلَا تُجِيبُوهُ.«
الكافى: 233/7، باب حد الصبيان في السرقة، حديث 9؛ »مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنِ الصَّبِيِّ يَسْرِقُ فَقَالَ إِنْ كَانَ لَهُ تِسْعُ سِنِينَ قُطِعَتْ يَدُهُ وَ لَا يُضَيَّعُ حَدٌّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ U.»
مجمع المسائل )فارسى(، السيد الگلپايگاني: 271 - 3/270؛ »سوال 152 - بچه نابالغ صدمه جانى يا مالى به كسى مىرساند ولى آن بچه ضامن است يا نه؟ و هم چنين اگر ديوانه صدمهاى به كسى بزند تكليف چيست؟
جواب - بچه اگر مميز باشد و صدمه مالى و يا جانى كمتر از موضحه به كسى وارد كند خود او ضامن است و اگر صدمه جانى موضحه و بالاتر باشد ديه بر عاقله بچه است، و اگر مميز نيست كسى ضامن نيست مگر مستند به تقصير و عدم حفظ متصدى و حافظ طفل باشد كه در اين صورت او ضامن است و ديوانه اگر ضررى وارد آورد كسى ضامن نيست مگر آن كه شخصى سبب شده باشد كه در اين صورت آن شخص ضامن است.«
348) بقره (169 - 168 : (2؛ »اى مردم ! از آنچه ] از انواع ميوهها و خوردنىها [ در زمين حلال و پاكيزه است، بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد؛ زيرا او نسبت به شما دشمنى آشكار است. × فقط شما را به بدى و زشتى فرمان مىدهد، و اينكه جاهلانه امورى را ] به عنوان حلال و حرام [به خدا نسبت دهيد .«