
امنيّت از شرّ حوادث
- تاریخ انتشار: 8 آذر 1391
- تعداد بازدید: 1123
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد چهارم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
امنيّت از شرّ حوادث ناگوار، دام شيطان، و شرّ حاكم ستمگر
در آيات و روايات ما به انسان هشدار داده شده كه از امورى در امان نيست و بايد نگرش و تدبيرى اساسى انديشيد.
انسان نبايد به اندك عنايت و فيضى كه به او مىرسد دل خوش و فريفته گردد و در بستر عافيت و امنيت از ظرف بلا و ابتلايى كه حق تعالى بر مقتضاى حكمت در جهت رشد و شكوفايى براى او فراهم مىكند؛ غفلت ورزد.
بلكه بايد در بستر عافيت، پيش از افتادن در گرفتارى براى در امان بودن خود از انحرافات و لغزشهاى احتمالى و درماندگى و واماندگى آن ايام، دست دعا به درگاه الهى بردارد و عاجزانه از حق بخواهد در هنگامى كه در گردابهاى شرارت گرفتار مىشود؛ توجه به غير نكند و در چنگال شرك و خودبينى اسير نگردد.
اهل حكمت و انديشه مىگويند:
بايد پيش از وقوع حوادث به پيشگيرى آن پرداخت، دعا و صبر دو كليد اصلى براى كفايت از شر امور است.
خداوند به پيامبرش كه در امواج استهزا و تكذيب مشركان و كافران گرفتار شده است خطاب مىفرمايد:
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا» «1»
پس صبر كن صبرى نيكو [صبرى كه در كنارش جزع و ناخشنودى نباشد.]
«حضرت حق فرموده كه اى پيامبر! در برابر آزار آنان نيكو شكيبا باش. «صبر جميل» يعنى تحمل بسيار قابل توجه و آن استقامتى است كه تداوم داشته باشد، يأس و نوميدى به آن راه نيابد و بىتابى و شكوه و ناله همراه آن نباشد كه در غير اين صورت جميل نيست.» «2» كسى از حضرت باقر عليه السلام پرسيد: مقصود از صبر جميل چيست؟
حضرت فرمود: اين صبرى است كه در آن نزد مردم گله و شكايت نمىشود. «3» به طور كلى ايستادگى در حوادث يكى از ويژگىهاى مؤمن است و چون در برابر طوفان حادثه و آزمايشها قرار مىگيرد اين صبر است كه او را مىسازد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
الْمُؤْمِنُ يُطْبَعُ عَلَى الصَّبْرِ عَلَى النَّوائِبِ. «4»
سرشت مؤمن بر اين است كه در برابر سختىها و مشكلات صبر كند.
حتى اهل بيت عصمت و طهارت شادى درون را نتيجه ايستادگى در برابر مشكلات مىدانند كه به دنبال آن آسايش و امنيت مىآيد.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
السُّرُوُر فى ثَلاثِ خِلالِ: في الوَفاءِ وَ رِعايَةِ الحُقُوقِ وَ النُّهُوضِ في النَّوائِبِ. «5»
شادى سه خصلت است: وفادارى، رعايت حقوق و ايستادگى در برابر سختىهاى زمانه.
چاره چيست؟ اين جا سخن از ارزش صبر است كه به انسان مقام و برترى مىدهد.
اين فرمايش اميرمؤمنان على عليه السلام است كه ما را آگاه مىسازد:
هر كه گرفتارىهاى زمانه پياپى به او برسد، فضيلت صبر به او ارزانى مىشود. «6» بلكه كمال انسان در داشتن چنين شايستگى است كه او را به درجات بالاتر مىرساند:
و نيز حضرت على عليه السلام فرمود:
سه چيز است كه به آنها مسلمان كامل گردد: جستجو در دين، برنامه ريزى در زندگى و شكيبايى بر گرفتارىها. «7» و اين سيره معصومان همچنان ادامه دارد و تجلى آن در مؤمنان و شيعيان ديده مىشود كه دعاى امام سجاد عليه السلام در حق آنان است.
دام شيطان
خداوند در دو آيه وظيفه مهم رهبران و مبلغان را، روشن بينى در برابر شيوههاى شيطنت شيطان مىداند و مىفرمايد:
وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطنِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ* إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَآئِفٌ مّنَ الشَّيْطنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» «8»
و اگر [وسوسهاى از سوى] شيطان، تو را [به خشم بر مردم و تركِ مهربانى و ملاطفت] تحريك كند، به خدا پناه جوى؛ زيرا خدا شنوا و داناست.*
مسلماً كسانى كه [نسبت به گناهان، معاصى و آلودگىهاى ظاهرى وباطنى] تقوا ورزيدهاند، هرگاه وسوسههايى از سوى شيطان به آنان رسد [خدا و قيامت را] ياد كنند، پس بىدرنگ بينا شوند [و از دام وسوسههايش نجات يابند.]
شيطان بر سر راه پرهيزگاران، همواره با وسوسههاى شيطانى در شكل مقام، مال، شهوت، و امثال اينها خودنمايى مىكند و شيطان و شيطان صفتان مىكوشند آنها را از طريق اين وسوسهها از مسيرشان منحرف سازند و از هدفشان بازدارند.
قرآن دستور مىدهد كه اگر وسوسههاى شيطانى متوجه تو شد به خدا پناه ببر و خود را به او بسپار و از لطفش مدد بخواه، زيرا او سخن تو را مىشنود و از اسرار درونت آگاه و از وسوسههاى شياطين با خبر است.
وسوسههاى شيطانى همچون طواف كنندهاى پيرامون فكر و روح انسان پيوسته گردش مىكنند تا راهى براى نفوذ بيابند. اگر انسان در اين هنگام به ياد خدا و عواقب شوم گناه بيفتد آنها را از خود دور ساخته و رهايى مىيابد وگرنه سرانجام در برابر اين وسوسهها تسليم مىگردد.
وسوسههاى شيطانى پرده بر ديد باطنى انسان مىافكند آن چنان كه راه را از چاه و دوست را از دشمن و نيك را از بد نمىشناسند ولى ياد خدا به انسان بينايى و روشنايى مىبخشد و قدرت شناخت واقعيتها را به او مىبخشد.
در روايات اسلامى، به اثر عميق ذكر خدا در كنار زدن وسوسههاى شيطانى اشاره شده است. حتى افراد بسيار با ايمان و دانشمند و با شخصيت هميشه در مقابل وسوسههاى شيطانى احساس خطر مىكردند و از طريق مراقبت، با نفس مىجنگيدند.
حضرت على عليه السلام در خطبهاى براى اين موقعيت درخواست كمك مىنمايد:
وَ احْمَدُ اللَّهَ وَاسْتَعينُهُ عَلى مَداحِرِ الشَّيطانِ وَ مَزاجِرِه وَالاعْتِصامِ مِنْ حَبائِلِه وَ مَخاتِلِه. «9»
خدا را سپاس مىگويم، و از او در موجبات طرد و بازداشتن شيطان، و محفوظ ماندن از دچار شدن در دامها و فريبهايش يارى مىخواهم.
در جاى ديگر در مقام گريز از شيطان مىفرمايد:
فَاحْذَرُوا عِبادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ انْ يُعْديكُمْ بِدائِهِ وَ انْ يَسْتَفِزَّكُمْ بِنِدائِهِ وَ انْ يُجْلِبَ عَلَيْكُمْ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ فَلَعَمْرى لَقَدْ فَوَّقَ لَكُم سَهْمَ الْوَعيد وَ اغْرَقَ لَكُمْ بِالنَّزْعِ الشَّديدِ، وَ رَماكُمْ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ. «10»
بندگان خدا، از دشمن خدا حذر كنيد، مباد آن كه شما را به درد خود مبتلا كند، و با ندايش شما را به حركت آورد، و با ارتش سواره و پيادهاش بر شما بتازد.
به جان خودم سوگند كه تيرى سهمناك عليه شما به كمان گذاشته و كمان را با شدت هر چه تمامتر كشيده، و از مكانى نزديك به شما تير انداخته.
در مواعظ امام صادق عليه السلام به عبداللّه بن جندب آمده است كه:
يا ابْنَ جُنْدَبِ إِنَّ للشِّيْطانِ مَصَائِدَ يَصْطادُ بِها فَتحَامَوا شِباكَهُ وَ مَصائِدَهُ.
قُلْتُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ ما هِىَ؟
قالَ: امَّا مَصائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الاخوانِ وَ أَمَّا شِباكُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضَاءِ الصَّلَواتِ الَّتى فَرَضَها اللَّهُ، أَمَا إِنَّه ما يُعْبَدُ اللَّهُ بِمِثْلِ نَقْلِ الاقْدامِ إلى بِرِّ الإِخْوانِ وَ زِيارَتِهِمْ، وَيْلٌ لِلسَّاهِينَ عَنِ الصَّلَوَاتِ، النَّائِمينَ فِى الخَلَواتِ الْمُسْتَهْزِئِينَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ فى الْفَتَرَاتِ. «11»
اى پسر جندب! شيطان دامهايى براى صيد دارد خود را از گرفتار شدن به دامها و ريسمانهاى او نگه داريد. عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! دامهاى شيطان چيست؟ فرمود: دامهاى شيطان جلوگيرى كردن از نيكى به برادران است و اما ريسمانهاى او خوابيدن از انجام نمازهاى واجب است.
بدان كه خدا پرستش نشده به اندازه قدم برداشتن براى نيكى به برادران و زيارت و ديدار آنها. واى بر كسانى كه در نمازها سهل انگارى مىكنند و آنهايى كه در خلوت به خواب مىروند و در ضعفها و سستىها خدا و آياتش را به مسخره مىگيرند.
شر حاكم ستمگر
و امّا زندگى با سلطان ستمگر با آن تخت و تاج آلوده به غرور و غضب و تجملات دنيايى، انسان را از هستى حقيقىاش نابود مىكند.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله بسيار در اين باره هشدار مىدهند:
از ارتباط با سلطان بپرهيزيد كه آن دين را مىبرد و از كمك كردن به او دورى گزينيد؛ زيرا شما كارهاى او را نمىپسنديد. «21» آرى، حاكم ستمگر با زندگى نكبت خود گروهى از انسانها را تباه مىكند و با روان كردن مال حرام در زندگى مردم، آنها را به گمراهى مىكشاند.
حضرت على عليه السلام هم اين نكته را به فرزندش، امام حسن عليه السلام يادآورى مىكند كه:
باعِدِ السُّلْطانَ لِتَأْمَنَ خُدَعَ الشَّيطانِ. «13»
از سلطان دورى كن تا از نيرنگهاى شيطان ايمن مانى.
چه زيبا سخنى آن حضرت در نهج البلاغه فرمود:
همدم سلطان مانند كسى است كه بر شير سوار باشد مردم به حال او حسرت مىخورند در حالى كه خودش مىداند در چه وضعيت خطرناكى قرار دارد. «14»
[ «11» اللَّهُمَّ إِنَّمَا يَكْتَفِي الْمُكْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاكْفِنَا وَإِنَّمَا يُعْطِي الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَعْطِنَا وَإِنَّمَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاهْدِنَا]
خدايا! جز اين نيست كه قناعت كنندگان، به فضل نيروى تو قناعت مىكنند؛ پس بر محمد و آلش درود فرست و ما را از فضل نيروى خود كفايت فرما، و جز اين نيست كه بخشندگان از فضل جود تو مىبخشند؛ پس بر محمد و آلش درود فرست، و از فضل جود خود بر ما ببخش، و جز اين نيست كه راه يافتگان، به نور وجه تو راه مىيابند؛ پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را به نور وجه خود هدايت كن.
كفايت خداوند در قناعت
براى فهم بهتر كفايت خداوند در قناعت، توجه به مقدمه ذيل ضرورى به نظر مىرسد:
اختيار داشتن انسان؛ فطرى است و ما به طور فطرى فاعل مختاريم و از دو جهت با نظام احسن در پيوند كامل قرار داريم.
نخست اين كه ما خود، جزئى از اجزاى اين نظاميم و ديگر آن كه نظام در دست ماست. از جهت نخست كه ما در مجموع نظام قرار گرفتهايم با اين كه در ظرف اختياريم، هيچ چيز حتى مختار بودن در دست ما نيست. اوست كه در هر جا و هر زمان خواست، ما را در اين نظام عملى مىسازد.
از جهت دوّم كه نظام در دست انسان است، انسان مظهر نظام احسن است و دست كم استعداد براى مظهر شدن در قابليت انسان است. پس ما از جهت نسبت به خود يك ناظم هستيم و بايد به اندازه توان در اين نظام به بهترين گونه كار كنيم تا وصف فردى و جمعى نظام احسن در ظرف اختيار نيز بهترين باشد.
نظام احسن در ظرف ظهورى از اين جهت كه ظهور حسن و جمال حق است، احسن است. ولى از جهت مقايسه با كمال ذاتى، عين تعيّن، كاستى، نادارى است.
معصوم در ظرف اختيار- گذشته از تكوين- به لحاظ عصمت از جهت تشريع نيز مظهر اتم نظام احسن است. غير معصوم نيز بايد به اندازه توان، مظهر عصمت معصوم در جهت نظام احسن باشد و در صورت فعليت گناه بايد بداند كه گناه در نظام احسن اختلال ايجاد مىكند. از اين رو برخى از گرفتارىهايى كه به انسان مىرسد به جاى اعتراض به حق و نظام احسن الهى، بايد در اعمال خود تجديد نظر كند.
خداوند مىفرمايد:
وَ مَا بِكُم مّن نّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجَرُونَ* ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مّنكُم بِرَبّهِمْ يُشْرِكُونَ» «15»
و آنچه از نعمت ها در دسترس شماست از خداست، آن گاه چون آسيبى [مانند سلبِ نعمت] به شما رسد، ناله و فريادتان را به التماس و زارى به درگاه او بلند مىكنيد.* سپس هنگامى كه آسيب را از شما برطرف كند [بر خلاف انتظار] گروهى از شما به پروردگارشان شرك مىآورند!!
قوت بر كمال قدرت اطلاق مىشود و چون خداوند سبحان مستند همه موجودات و فياض بر همه قابليتها و استعدادهاست. پس او عطا كننده به هر چيزى است كه نيازمند به كمال قدرت او باشد. سپس يك قانون كلى كه نتيجه اعمال صالح توأم با ايمان است از هر كسى به هر صورت تحقق يابد، حيات طيب نصيب او مىشود.
حضرت حق مىفرمايد:
مَنْ عَمِلَ صلِحًا مّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُحَيَوةً طَيّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» «16»
از مرد و زن، هر كس كار شايسته انجام دهد در حالى كه مؤمن است، مسلماً او را به زندگى پاك و پاكيزهاى زنده مىداريم و پاداششان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مىدادهاند، مىدهيم.
مولود عمل صالح و ايمان در اين جهان زندگى روشن و پاكيزهاى است. يعنى پديد آمدن جامعهاى كه در آن آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، قناعت، تعاون و مفاهيم سازنده انسانى خواهد بود.
حيات طيبه
مفسران در معنى حيات طيبه تفسيرهاى گوناگون آوردهاند: از آن جمله روزى حلال، قناعت، رزق مستمر، عبادت همراه با روزى حلال، توفيق اطاعت فرمان خدا و ...
پس حيات طيبه مفهومش گسترده است كه همه مربوط به دنياست و جزاى احسن آن مربوط به آخرت است.
حضرت على عليه السلام در اين باره مىفرمايد:
كَفى بِالْقناعَةِ مُلْكاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعمياً وَ سُئِلَ عليه السلام عَنْ قَولِهِ تَعالى:
فَلَنُحْييَّنَهُ حَياةً طَيِّبَةً
فَقالَ: هِىَ الْقَناعَةُ. «17»
انسان را پادشاهى با گنج قناعت، و نعمت با حسن خلق كافى است. حضرت را از قول خداوند عزَّوجلّ: «بنده شايسته را حيات پاكيزه دهيم» پرسيدند، فرمود: حيات پاكيزه قناعت است.
اين تفسير محدود ساختن حيات طيبه به قناعت نمىباشد، بلكه بيان مصداق است، ولى مصداق روشنتر است، چرا كه اگر تمام دنيا را به انسان بدهند ولى روح قناعت را از او بگيرند هميشه در آزار و رنج و نگرانى به سر مىبرد و به عكس اگر انسان روح قناعت داشته باشد، و از حرص و طمع بركنار گردد، هميشه آسوده خاطر و خوش است.
در جاى ديگر مىفرمايد:
اگر خداوند پاك به وقت بعثت انبياى خود مىخواست درِ گنجهاى طلا و معادن زر ناب، و باغهاى سرسبز را به روى آنان باز كند و پرندگان آسمان، و جانوران زمين را همراه آنان نمايد انجام مىداد. ولى در اين صورت جايى براى امتحان باقى نمىماند و اجر و پاداش بىمورد مىشد و اخبار آسمانى از بين مىرفت و براى قبول كنندگان دعوت انبياء، ثواب مبتلايان به رنج و سختى واجب نمىگشت ...
ولى خداوند پاك پيامبرانش را در تصميمهايشان نيرومند و از نظر برنامههاى ظاهرى ضعيف قرار داد با قناعتى كه از بىنيازى چشمها را پر مىكرد و تهيدستى كه ديدهها و گوشها را از آن مملو مىساخت. «18» مردى به امام صادق عليه السلام از حال روزگار شكايت كرد كه طلب روزى مىكند و به دست مىآورد، امّا قانع نمىشود و نفسش بيشتر از آن از او مىطلبد.
عرض كرد: مرا چيزى بياموز كه مرا سود بخشد؟
حضرت فرمود:
اگر آن اندازه كه كفايتت مىكند تو را بىنياز سازد، كمترين چيز دنيا بىنيازت مىسازد و اگر آنچه را تو را بس مىكند بىنيازت نسازد، همه دنيا هم تو را بىنياز نمىگرداند. «19» از پندهاى امام على عليه السلام به فرزندش امام حسين عليه السلام اين بود كه:
لامالَ أَذْهَبُ بِالفاقَةِ مِنَ الرِّضا بِالْقُوتِ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلى بُلْغَةِ الكَفافِ تَعَجَّلَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ. «20»
هيچ ثروتى فقرزداتر از خرسندى به قوت نيست و هر كه به حاجت زندگى بسنده كند، به زودى به آسايش دست يابد و زندگى آسوده و مرفّهى به دست آورد.
حضرت رضا عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه قناعت چيست؟ فرمود:
قناعت، باعث خويشتندارى و ارجمندى و آسوده شدن از زحمت فزون خواهى و بندگى در برابر دنيا پرستان است. و راه قناعت را جز دو كس نپيمايد: يا عبادت پيشهاى كه خواهان مزد آخرت است، يا بزرگوارى كه از مردمان فرومايه دورى كند. «21»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- معارج (70): 5.
(2)- تفسير نمونه: 25/ 17، ذيل آيه 5 سوره معارج.
(3)- بحار الأنوار: 68/ 83، باب 62، حديث 22؛ الكافى: 2/ 93، حديث 23.
(4)- بحار الأنوار: 68/ 97، باب 62، ذيل حديث 63؛ مشكاة الأنوار: 23.
(5)- بحار الأنوار: 75/ 237، باب 23، ذيل حديث 107؛ تحف العقول: 322.
(6)- غرر الحكم: 281، حديث 6255.
(7)- بحار الأنوار: 1/ 210، باب 6، حديث 3؛ الخصال: 1/ 124، حديث 120.
(8)- اعراف (7): 201- 200.
(9)- نهج البلاغه: خطبه 151.
(10)- نهج البلاغه: خطبه 234، خطبه قاصعه.
(11)- بحار الأنوار: 75/ 280، باب 24، حديث 1؛ تحف العقول: 301.
(12)- بحار الأنوار: 10/ 368، باب 20، حديث 7.
(13)- بحار الأنوار: 74/ 217، باب 8، حديث 1؛ مستدرك الوسائل: 12/ 308، باب 35، حديث 14163.
(14)- نهج البلاغه: حكمت 263.
(15)- نحل (16): 53- 54.
(16)- نحل (16): 97.
(17)- نهج البلاغه: حكمت 229.
(18)- نهج البلاغه: خطبه 234، خطبه قاصعه.
(19)- الكافى: 2/ 138، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 21/ 531، باب 15، حديث 27775.
(20)- بحار الأنوار: 74/ 240، باب 9، حديث 1؛ الكافى: 8/ 19، حديث 4.
(21)- بحار الأنوار: 75/ 349، باب 26، حديث 6؛ كشف الغمة: 2/ 307.