
چاهكن در ته چاه
- تاریخ انتشار: 26 آذر 1391
- تعداد بازدید: 485
نخست وزير شاه كه همه كاره اين مملكت بود و هر كار و ظلمى خواست ، كرد و در زمان او زندانهاى بسيار سختى بود ؛ يعنى وقتى مذهبىها را مىگرفتند و به آن زندانها مىبردند ، خانوادهاش احتمال آزادى يا زنده برگشتن او را نمىدادند . زندانهاى خيلى مخوفى بود .
او بعد از پيروزى انقلاب ، اسير مردم مؤمن و زندانهاى خود شد . سلولى كه به او دادند ، عرض و طولش به اندازه قبر بود . وقتى از صليب سرخ جهانى و عفو بين الملل به ايران آمدند و گفتند : ما مىخواهيم زندانها را بازديد كنيم ، از جمله گفتند : مىخواهيم نخست وزير زمان شاه را ببينيم .
كليد آوردند و درب آن سلول را باز كردند . افراد عفو بين الملل و صليب سرخ آمدند به نخست وزير شاه گفتند : شما مشكلى نداريد ؟ گفت : از نظر غذا ، لباس و شستشو نه ، اما تنها مشكل من اين است كه جاى من تنگ است . ببينيد كه به من چه مىگذرد .
آن مأمور انقلابى كه با اينها بود ، به مأموران عفو بين الملل و صليب سرخ گفت : اين اتاقها را ما درست نكرديم . اينها به دستور خود ايشان درست شده بود كه ما را اينجا بياندازند و نابود كنند ، اما خودشان به اينجا افتادند .
پيغمبر صلى الله عليه وآله فرمودند :
» من حفر بئراً لاخيه وقع فيه «
هر كسى براى انسانى چاه بكند ، خودش در آن چاه مىافتاد . اين معناى :
» كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ «
است .