
مرگ و عالم آخرت - جلسه بيست و يكم (2) - (متن کامل + عناوین)
تفضل خدا در پاداش دادن
شما پنجاه سال نماز مىخوانيد و روزه مىگيريد ، ولى به شما پاداش پنجاه ساله نمىدهم . در قرآن كريم دقت كنيد ! همراه واجبات و اعمال شايسته دو كلمه در قرآن به كار گرفته شده است ؛ كلمه ابد و خالد :
» خَلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا «(488)
پاداش شما نسبت به انجام فرائض كه در زمان محدودِ عمر انجام دادهايد ، ابدى و خالد است و قطع نمىشود .
در سوره ابراهيم عليه السلام مىفرمايد :
» عَطَآءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ «(489)
پاداش من قطع شدنى نيست .
بهشت در انجام واجبات
بعد اميرالمؤمنين عليه السلام درباره واجبات نكته خيلى مهمى را بيان مىكنند كه شايد خيلىها از اين نكته بىخبر باشند . حضرت مىفرمايد :
» الْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ أَدُّوهَا إِلَى اللَّهِ تُؤَدِّكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ «
واجبات را ادا كنيد كه خود واجبات شما را به بهشت مىرساند . اين نكته مهمى است كه مىفرمايد : واجبات شما را مىرسانند ، نه خداوند .
اگر شما در پرونده خود واجبات نداشته باشيد ، يعنى مركب نداشته باشيد كه به بهشت برويد ، در قيامت جا مىمانيد . اگر اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمودند : خدا شما را به بهشت مىرساند ، ممكن بود كسى بگويد : ما در قيامت به خدا مىگوييم : اشتباه كرديم ، شايد خدا مىبخشيد ، ولى اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد : آن چيزى كه شما را به بهشت مىرساند ، خدا نيست ، بلكه خود واجبات است .
يعنى خدا طرح راه رسيدن به بهشت را ريخته است و مركبى كه شما را به آنجا مىرساند ، واجبات است . بنابراين كسى كه پروندهاش از واجبات خالى است ، اصلاً هيچ وقت نبايد نجات و بهشت را توقع داشته باشد .
اجتناب از ارزيابىهاى غلط
مركب رساننده به رحمت و نعمت ابدى الهى ، واجبات است . من نمىدانم بعضىها در ارزيابى در چه حدى از پستى قرار دارند ؟ مىگويد : من نماز نمىخوانم ؛ چون خدا به نماز من نيازى ندارد . چرا اميرالمؤمنين عليه السلام اين حرف را نزد ؟ عقل تو خيلى بالاتر است ؟ مگر حضرت على عليه السلام در نماز كشته نشد ؟ خدا به نماز احتياج ندارد ، ما به نماز احتياج داريم .
ما دو زندگى داريم ؛ يكى در دنيا است كه با پول اداره مىشود و ديگرى در قيامت كه با عبادت بايد اداره شود . قيامت كه با پول اداره نمىشود . پروردگار مىفرمايد : كسى كه پروندهاش از عبادت خالى است ، وقتى وارد قيامت مىشود ، اگر آن چه در زمين است و ارزش آن را كسى نمىداند و دو برابر آن را به منِ خدا بدهد كه برات آزادى او از جهنم را بدهم ، قبول نمىشود .
تفاوت لوازم زندگى دنيايى و آخرتى
در قيامت ، زمين به اين شكل نيست . معدن طلا ، نقره ، فيروزه و نفت وجود ندارد :
» يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ «(490)
در قرآن مىفرمايد : اين زمين ديگر نيست ، بلكه صورت ديگرى پيدا مىكند .(491)
در قيامت زندگى با پول ميسر نيست و حيات قيامت فقط با عبادت ميسر است . عبادت نيز بايد در دنيا انجام گيرد . آنجا عبادت فايدهاى ندارد . كسى كه از اينجا پروندهاى داراى عبادت و بندگى بردارد و ببرد ، آنجا زندگى آخرتى خوبى دارد .
آنجا سجده كردن نيز ميسر نيست ؛ چون برزخ و قيامت، دار تكليف نيستند . و الا تمام دوزخيانى كه وارد عالم برزخ مىشوند ، آنقدر آنجا عبادت مىكردند كه ديگر آنها را به جهنم نبرند .
تذكرى درباره حجاب
حجاب از ضروريات و واجبات دين است . در قرآن منظور از حجاب چيست ؟ پوششى براى زنان است كه وقتى بيرون مىروند ، هيچ نامحرمى تشخيص ندهد كه او زيبا است ، يا زشت ؟ عشوهگرى و طنازى نكند و طورى بيرون برود كه باعث تحريك هيچ مردى نشود .
هر كسى با علم به اين كه حجاب ضرورى قرآن و از واجبات الهى است ،(492) منكر آن باشد ، بگويد : من حجاب را قبول ندارم ، علم دارد كه حجاب واجب و ضرورى قرآنى است و انكار آن موجب انكار دين است ، هيچ دخترى را نمىشود براى او عقد كرد و اگر عقد كنند ، آن عقد باطل است و آن دختر همسر او نمىشود .
همچنين اگر دخترى با اين شرايط منكر حجاب باشد، اگر چه عقد بخوانند ، عقدى بسته نمىشود و آن دختر به آن پسر نامحرم است . در اين قسمت فقها اتفاق نظر دارند .
اين ارزش ضرورى دين و حكم پروردگار است . حكم خدا ، آيات قرآن و حلال و حرام خدا را سبك ندانيد و آسان مشماريد . مسائل الهى و ارزش هر آيه الهى در قرآن از كل آفرينش سنگينتر و بالاتر است .
لزوم تذكر دادن به حجاب
وقتى از بزرگان دين ما پرسيدند : شب قدر كدام يك از اين سه شب است ؟ همگى احتمال قوى را به شب بيست و سوم دادند . سؤال كردند : در شب بيست و سوم كه از شب تا اذان صبح بايد بيدار بود ، چه عملى از همه اعمال بالاتر است ؟ فرمودند : تعليم ، تعلم و ياد گرفتن مسائل الهى .(493) حجاب يكى از مسائل الهى است .
با كنايههايى كه آيات خدا نسبت به حجاب دارند ، حجاب صريح قرآن است . در تحقيقات بزرگان دين در مورد حجاب ، از آيات استفاده كردهاند كه بعضى از آيات صريح است . چه كسانى به زن محرم هستند و چه كسانى نامحرم ، همه را در قرآن مجيد بيان مىكند .
بدحجابى خلاف امر پروردگار است . اين زنان و دخترانى كه بد حجاب بيرون مىآيند و اگر گاهى به آنها تذكر دهند ، به حجاب مىخندند ، در حقيقت به پروردگار ، قرآن ، زحمات بيست و سه ساله پيامبر صلى الله عليه وآله و خون ائمه عليهم السلام مىخندند . اين خنده ، خنده مسخره كردن و انكار حجاب است .
تا آخر عمر اين نكته را فراموش نكنيد : آن چيزى كه شما را به بهشت مىرساند ، خداوند نيست ، بلكه دستورهاى خداوند است . اين طور نيست كه خداوند در قيامت بدون ملاحظه پرونده به ملائكه بگويد : اين شخص را به بهشت ببريد ، بلكه هر كس فرمانهاى خدا را عمل كرده باشد ، آن عملها او را به بهشت مىرسانند . سعدى مىگويد :
گر قدمت هست ، چو مردان برو
و ر عملت نيست ، چو سعدى بنال(494)
خصوصيات جهنم و افراد وارد شونده در آن
چرا قيامت ، روز حسرت و تغابن است ؟ براى اين كه عدهاى وارد مىشوند ، اما پرونده آنها خالى است و براى بهشت مركبى ندارند . بهشت بعد از جهنم است ، البته روبروى جهنم نيست .
اين طور كه از آيات و روايات استفاده مىشود ، جهنم روى همين زمين است ، ولى بهشت در »سدرة المنتهى« است كه براى ما معلوم نيست كجاست .
مسير بهشت از درون جهنم عبور مىكند . متن آيه را ببينيد :
» وَ إِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتًْما مَّقْضِيًّا × ثُمَّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّ نَذَرُ الظَّلِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا «(495)
همه وارد جهنم مىشوند ، نه از روى پل . اين ورود به جهنم براى شما حتمى و قطعى است . دسته دسته وارد جهنم مىشوند و بعد از ورود به جهنم ، كسانى كه اهل واجبات بودهاند ، نجات پيدا مىكنند و وارد بهشت مىشوند . از بدو ورود به جهنم ، تا خروج از آن لحظاتى بسيار اندك طول مىكشد كه خوبان عالم به بهشت برسند ؟(496)
اين براى خوبان است ، اما كسانى كه از احكام خدا متجاوز بودند ، آنها را رها مىكنيم . چگونه ؟ وقتى وارد جهنم مىشوند ، ساق پاى آنها از زانو تا كف پا برمىگردد و به پشت ران آنان مىچسبد و با زانو درون جهنم مىافتند و تا ابد آنجا مىمانند و ديگر نمىتوانند حركت كنند .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
488) نساء (57 : (4؛ »در آنجا جاودانهاند.«
489) هود (108 : (11؛ »عطايى قطع ناشدنى و بىپايان است.«
490) ابراهيم (48 : (14؛ »] در [ روزى كه زمين به غير اين زمين ، و آسمانها ] به غير اين آسمانها [تبديل شود.«
491) تفسير العياشي: 238/2، من سورة إبراهيم، حديث 56؛ »عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ U يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ قَالَ تُبَدَّلُ خُبْزَةً نَقِيَّةً يَأْكُلُ مِنْهَا النَّاسُ حَتَّى يَفْرُغُوا مِنَ الْحِسَابِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ إِنَّهُمْ لَفِي شُغُلٍ يَوْمَئِذٍ عَنِ الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ U خَلَقَ ابْنَ آدَمَ أَجْوَفَ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ أَ هُمْ أَشَدُّ شُغُلًا يَوْمَئِذٍ أَمْ مَنْ فِي النَّارِ فَقَدِ اسْتَغَاثُوا وَ اللَّهُ U يَقُولُ وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّراب.«
تفسير العياشي: 236/2، من سورة إبراهيم، حديث 52؛ »عن علي بن الحسين عليه السلام قال »تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ« يعني بأرض لم تكتسب عليها الذنوب بارزة، ليست عليها جبال و لا نبات كما دحاها أول مرة.«
492) نور (24 : (31؛ »وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ«
البرهان في تفسير القرآن: 59/4، حديث 7592؛ »عن أبي عبد الله عليه السلام - في حديث - قال: و فرض الله على البصر أن لا ينظر إلى ما حرم الله عليه، و أن يعرض عما نهى الله عنه مما لا يحل له، و هو عمله، و هو من الإيمان، قال الله تبارك و تعالى: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ فنهاهم أن ينظروا إلى عوراتهم، و أن ينظر المرء إلى فرج أخيه، و يحفظ فرجه أن ينظر إليه، و قال: وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَمن أن تنظر إحداهن إلى فرج أختها، و تحفظ فرجها من أن ينظر إليها- و قال- كل شيء في القرآن من حفظ الفرج فهو من الزنا، إلا هذه الآية، فإنها من النظر.«
البرهان في تفسير القرآن: 59/4، حديث 7593؛ »عن الفضيل بن يسار، قال سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الذراعين من المرأة، أ هما من الزينة التي قال الله تبارك و تعالى: وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ؟ قال: نعم، و ما دون الخمار من الزينة، و ما دون السوارين.«
493) الأماليللصدوق: 649، المجلس الثالث و التسعون؛ »و من أحيا هاتين الليلتين بمذاكرة العلم فهو أفضل.«
494) سعدى شيرازى )مواعظ(.
495) مريم (72 - 71 : (19؛ »و هيچ كس از شما نيست مگر آنكه وارد دوزخ مىشود ، ] ورود همگان به دوزخ [ بر پروردگارت مسلّم و حتمى است . × سپسآنان را كه ]از كفر ، شرك ، فساد و گناه [پرهيز كردند ، نجات مىدهيم، و ستمكاران را كه به زانو درافتادهاند ، در دوزخ رها مىكنيم.«
496) تفسير نور الثقلين: 354 - 353/3، حديث 132؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب: 257/8؛ »روى أبو صالح غالب بن سليمان، عن كثير بن زياد، عن أبي سميّة قال: اختلفنا في الورود. فقال قوم: لا يدخلها مؤمن. و قال آخرون: يدخلونها جميعاً، ثمّ ينجّي الّذين اتّقوا. فلقيت جابر بن عبد اللّه، فسألته. فأومأ بإصبعيه إلى أذنيه و قال: صمّتا، إن لم أكن سمعت رسول اللّه- صلى الله عليه وآله- يقول: الورود الدّخول. لا يبقى برّ و لا فاجر، إلّا يدخلها. فتكون على المؤمنين بردا و سلاما، كما كانت على إبراهيم، حتّى أنّ للنّار- أو قال: لجهنّم- ضجيجا من بردها. ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا.«
تفسير نور الثقلين: 354/3، حديث 134؛ »أنّ النّبيّ صلى الله عليه وآله أنّه سئل عن معنى الآية، فقال: إنّ اللّه - تعالى - يجعل النّار كالسّمن الجامد، و يجمع عليها الخلق. ثمّ ينادي المنادي أن: خذي أصحابك! و ذري أصحابي! فو الّذي نفسي بيده، لهي أعرف بأصحابها من الوالدة بولدها.«