
ترس ، ذكر و ياد حسابرسى آخرتى
اين آيه شريفه ذكر اهل دل بوده است ؛ يعنى آن را حفظ كردهاند و دائم اين آيه را به خودشان تلقين مىكردند . به جاى تسبيح گرداندن و »الله اكبر« گفتن ، با اين آيه قيامت را در خودشان مىديدند و به خود نمره مىدادند .
وقتى امام رضا عليه السلام به اين آيات مىرسيدند ، صداى گريه ايشان تا درون كوچه مىآمد . امامى كه مىدانست عمل به اندازه خردل او به اندازه تمام عالم نزد خدا ارج دارد ، ولى امام عليه السلام از قيامت حساب مىبرد .
هيچ امامى نسبت به اوضاع آينده تا اين حد شجاعت باطنى نداشت كه به خود بگويد : من پسر پيامبر صلى الله عليه وآله هستم ، امامم و بالاخره دست مرا مىگيرند . ائمه عليهم السلام نيز از قيامت مىترسيدند :
» يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَرُ «
امام هشتم عليه السلام نيز از قيامت حساب مىبرده و خيال راحتى نداشته است . امام حسن عليه السلام وقت شهادت گريه مىكردند ، عرض كردند : يابن رسول الله ! چه شده است ؟ فرمود : از آنجايى كه مىروم ، وحشت دارم .
بيشتر مردم شجاع هستند . چنان نسبت به قيامت نترس هستند كه از انبيا و ائمه عليهم السلام نيز نترسترند . دليل آن هم اين است كه هر گناهى مىخواهند ، انجام مىدهند و هيچ باكى ندارند . اين آيه ذكر اولياى خداست .بار ديگر متن آيه را ببينيد :
» وَ نَضَعُ الْمَوَ زِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَمَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيًْا وَ إِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَى بِنَا حَسِبِينَ «