لطفا منتظر باشید

مرگ و عالم آخرت - جلسه بيست و دوم(2) - (متن کامل + عناوین)

اختيار در انتخاب طاغوت و ايمان

 كارى به كار مردم ندارم كه كدام راه را انتخاب كنند :

  » فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى «(505)

  كسى كه طاغوت را دفع كند ، هر نوع طاغوتى را ، طاغوت ممكن است خود انسان باشد ؛ طاغوت يعنى طغيانگر . وقتى خواسته‏هاى خودم را رها كنم ، به خواسته‏هاى غير منطقى ، نامعقول ، بى محاسبه و بى مهار تبديل شوم ، خود من طاغوت مى‏شوم ، فرقى ندارد : كسى كه از طاغوت جدايى كند ، از تصرف طاغوت پنهان شود ، به پرودرگار تكيه كند و ايمان بياورد ، به دستگيره محكمى كه از آن محكم‏تر نيست ، متوسل شده است . او اهل نجات ، سعادت و خوشبختى است ، ولى من هيچ كس را وادار نمى‏كنم .

 

 پاداش انتخاب‏ها در قيامت

 من راه خوشبختى و بدبختى را آدرس مى‏دهم و ترازوهايم را در قيامت بر پا مى‏كنم - به فرشته ، ملك ، جنّ و آدم كار بر پا كردن ترازوهاى قيامت را نداده - مستقيماً خودم انجام مى‏دهم .

 

 » وَ نَضَعُ الْمَوَ زِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَمَةِ «(506)

  فعل »نضع« يعنى ما ترازوهاى قيامت را مى‏گذاريم و نصب مى‏كنيم ، ولى بر چه اساسى ؟ ترازوهاى من بر چه اساسى است ؟ چون قدرت بى‏نهايت هستم ، به هر شكلى كه بخواهم ، ترازو مى‏گذارم ؟ و كسى حق اعتراض ندارد.

 

 قدرتمند عدالت محور

 خداوند متعال تمام كارها را فقط بر اساس نظم ، حساب و ميزان انجام مى‏دهد :

  » وَ السَّمَآءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ «(507)

 

 درست است من قدرت بى‏نهايت و مالك روز قيامت هستم و كسى نمى‏تواند به من ايراد بگيرد ، ولى ترازوهايى را كه من در روز قيامت قرار مى‏دهم ، »بالقسط« است ؛ بر اساس عدالت و انصاف مى‏باشد.

 اين هم درس عجيبى است كه قدرتمندان از قدرت خود ، جمعيت دارها از جمعيت خود و پولدارها از پول خود سوء استفاده نكنند . چه قدرت مالى باشد ، چه قدرت مقامى و يا علمى .

 

 سنخيت سه گروه با آتش جهنم

 به همين خاطر پيامبر صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد : در قيامت آتش جهنم از جهنم بيرون آمده و در محشر شروع به چرخيدن مى‏كند و در اين چرخيدن سه گروه را با خود مى‏برد :

 نخست : دانشمندان بى‏عمل

 دوم : پولداران بخيل و بى خير

 سوم : مقام داران زورگو .(508)

 بعد آتش به آنها مى‏گويد : خدا به شما صندلىِ مقام داد كه بين مردم به عدالت رفتار كنيد و شما ظلم كرديد ؟ به پولدار مى‏گويد : بايد با پول مشكلات مردم را حل مى‏كرديد ، اما ماشين و خانه چند ميلياردى داشتيد ؟

 مگر تو چه كسى بودى كه در خانه چند ميلياردى زندگى مى‏كردى ؟ على بن ابى طالب عليه السلام با آن همه عظمت ، در خانه فقيرانه‏اى بود . وسعت خانه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله به صد متر نمى‏رسيد .

 پيامبر صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد : مانند مرغى كه از روى زمين دانه جمع مى‏كند ، آتش صندلى داران ظالم ، ثروتمندان بخيل و دانشمندان بى‏عمل را جمع مى‏كند و با خود به جهنم مى‏برد و آنها فريادرسى ندارند .(509)

 

 رعايت نهايت قسط در ترازوى آخرت

 من خدايى هستم كه قدرت بى‏نهايت دارم ، ولى از قدرت بى‏نهايتم سوء استفاده نمى‏كنم كه بگويم : كسى جرأت ندارد به من ايراد بگيرد . اگر كسى ايراد بگيرد ، بگويم : دهان‏بند به دهانش بسته و او را در جهنم بياندازيد . من خدا هستم و هر كارى مى‏خواهم مى‏كنم ، نه .

 ما ترازوهاى خود را به عدل ، انصاف و قسط برپا مى‏كنيم . ترازويى كه به عدالت برپا مى‏شود . حرف بعدى خدا چيست ؟ اول آيه مى‏فرمايد : ما ترازوهاى خود را به عدالت برپا مى‏كنيم . آيا اين جمله تأكيد است ؟ يا مى‏خواهد ارزش كار خدايى خود را بيشتر بفهماند ؟

 وقتى مى‏فرمايد : ترازو را به عدالت برپا مى‏كنم ؛ يعنى شما منتظر ذره‏اى ظلم به كسى نباشيد ، ولى همين حرف را اظهار مى‏كند :

  » فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيًْا «(510)

  در قيامت به كسى كمترين ستمى نخواهد شد .

 اين مسأله در »بالقسط« نيز هست ، ولى باز اظهار كرده است ؛ يعنى خدايى كه داراى قدرت بى‏نهايت است ، به احدى كمترين ستمى نخواهد كرد .(511)

 

 تفاوت ما و خدا در برخورد با مجرمان

 اگر امثال فرعون را ارزيابى كند ، به اندازه جرم ، آنان را تنبيه مى‏كند . اين كه عصبانى شود و بگويد : چون فرعون مثلاً سى هزار گناه دارد ، اى ملائكه ! شما سى ميليون شعله آتش بر سر او بريزيد ، نه . اين عصبانيت‏ها در ما وجود دارد . ما هستيم كه اگر يك سيلى بخوريم ، ده لگد مى‏زنيم . خدا اين گونه نيست .

 خودش در قرآن مى‏فرمايد :

 

 » وَيَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ «(512)

  بسيارى از گناهان را گذشت مى‏كنم . مگر كارى كرده باشيد كه قابل گذشت نباشد . خدا هميشه نسبت به مجرم سبك مى‏گيرد ، اما نسبت به نيكوكار سنگين حساب مى‏كند . مى‏گويد : به نيكوكار اضافه‏تر از كار خوبش مزد مى‏دهم ، ولى نسبت به مجرمان و گنهكاران مى‏فرمايد :

 

 » وَ لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ «(513)

  فقط به گناهانى كه مرتكب شده‏ايد ، كيفر مى‏دهم .

  احضار كوچك‏ترين اعمال براى سنجش

 در جريمه كردن مى‏فرمايد :

  » فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيًْا «

  ما ترازوهاى خود را به عدالت برپا مى‏كنيم و به كسى كمترين ستمى نمى‏كنيم :

 

 » وَ إِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا «(514)

  بعد از اين كه من از خود نفى ستم مى‏كنم ، بندگان من ! اگر وزن اعمال شما به اندازه دانه خردل باشد ، آن را در قيامت ، كنار ترازو حاضر و ارزيابى مى‏كنم :

  » وَ كَفَى بِنَا حَسِبِينَ «(515)

 بدانيد كه حسابگر اعمال شما خداوند است . چيزى از وجود مبارك او پنهان نيست و باطن همه اعمال را مى‏بيند .

 

 ترس ، ذكر و ياد حسابرسى آخرتى

 اين آيه شريفه ذكر اهل دل بوده است ؛ يعنى آن را حفظ كرده‏اند و دائم اين آيه را به خودشان تلقين مى‏كردند . به جاى تسبيح گرداندن و »الله اكبر« گفتن ، با اين آيه قيامت را در خودشان مى‏ديدند و به خود نمره مى‏دادند .

 وقتى امام رضا عليه السلام به اين آيات مى‏رسيدند ، صداى گريه ايشان تا درون كوچه مى‏آمد . امامى كه مى‏دانست عمل به اندازه خردل او به اندازه تمام عالم نزد خدا ارج دارد ، ولى امام عليه السلام از قيامت حساب مى‏برد .

 هيچ امامى نسبت به اوضاع آينده تا اين حد شجاعت باطنى نداشت كه به خود بگويد : من پسر پيامبر صلى الله عليه وآله هستم ، امامم و بالاخره دست مرا مى‏گيرند . ائمه عليهم السلام نيز از قيامت مى‏ترسيدند :

 

 » يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَرُ «(516)

 

 امام هشتم عليه السلام نيز از قيامت حساب مى‏برده و خيال راحتى نداشته است . امام حسن عليه السلام وقت شهادت گريه مى‏كردند ، عرض كردند : يابن رسول الله ! چه شده است ؟ فرمود : از آنجايى كه مى‏روم ، وحشت دارم .(517)

 بيشتر مردم شجاع هستند . چنان نسبت به قيامت نترس هستند كه از انبيا و ائمه عليهم السلام نيز نترس‏ترند . دليل آن هم اين است كه هر گناهى مى‏خواهند ، انجام مى‏دهند و هيچ باكى ندارند . اين آيه ذكر اولياى خداست .بار ديگر متن آيه را ببينيد :

 

 » وَ نَضَعُ الْمَوَ زِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَمَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيًْا وَ إِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَى بِنَا حَسِبِينَ «(518)

 

 

 حسابرسى دقيق در قيامت

 من به خوابهاى عمومى اعتقاد ندارم ، دليل من نيز قرآن و روايات است . بخشى از خوابها را كه نقل مى‏كنند ، با قواعد دين مى‏سنجم . بيشتر آنها دروغ صد در صد و ساختگى است . بعضى خوابها در قرآن آمده است . حدود پنج خواب و تعدادى خواب در روايات و تعدادى نيز از اولياى خدا كه با قواعد موافق است ؛ يعنى قابل قبول است .

 يكى اين خواب است كه در كتاب »نامه دانشوران« در نه جلد ، زير نظر ميرزا ابوالفضل ساوه‏اى آمده است . اين كتاب زير نظر اين مرد بزرگ و به وسيله چند دانشمند فقيه ، حكيم ، فيلسوف و طبيب نوشته شده است . آنجا مى‏نويسد :

 خانمى بسيار متدينه ، با ايمان ، بزرگوار و با سواد در بصره بود . عمر اين خانم به چند چيز گذشت : كسب علم ، تعليم ، عبادت و خدمت به خلق خدا .

 وقتى از دنيا رفت ، يكى از شاگردانش كه از مرگ اين زن خيلى ضربه روحى خورد و نمى‏توانست مرگ استاد را از ياد ببرد ، شبى استاد خود را در عالم رؤيا ديد ، عرض كرد : استاد ! با اين عمر خير ، طلب علم ، خدمت و عبادت ، در آن دنيا از شما چگونه استقبال كردند ؟ گفت : خيلى عالى بود ، ولى از زمانى كه از دنيا رفتم ، مورد عتاب هستم .

 عتاب ؛ يعنى سؤال همراه با تلخى . آن عتاب اين است كه همسايه روبرويى ما انسان بدى بود و رفيق‏هاى بدى داشت . شبى داشتند مشروب مى‏خوردند . هوا نسبتاً بهارى و تاريك بود . اين بدكار چراغ خانه‏اش را روشن كرد . نيم ساعت بعد چراغ خاموش شد . صاحبخانه بررسى كرد كه چرا چراغ خاموش شده است ؟ ديد فتيله ندارد .

 به حساب همسايگى به درب خانه ما آمد و گفت : خانم ! شما فتيله اضافه داريد ؟ ما مهمان داريم و چراغ ما خاموش شده است . من فتيله را به او دادم ، رفتند و زير نور آن به معصيت خود ادامه دادند .

 از وقتى مرده‏ام ، مرا به پاى محاكمه مى‏آورند و مى‏گويند : چرا با يك فتيله به مجلس گنهكاران كمك كردى ؟(519)

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

پی نوشت ها:

505) بقره (256 : (2؛ »پس هر كه به طاغوت ] كه شيطان ، بت و هر طغيان گرى است [ كفر ورزد و به خدا ايمان بياورد ، بى‏ترديد به محكم‏ترين دستگيره كه آن را گسستن نيست ، چنگ زده است.«

506) انبياء (47 : (21؛ »و ترازوهاى عدالت را در روز قيامت مى‏نهيم.«

507) الرحمن (7 : (55؛ »و آسمان را برافراشت و ] براى سنجش هر امر معنوى و مادى [ ترازو نهاد.«

508) عيون أخبار الرضا عليه السلام: 28/2، باب 31؛ »عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عليهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ أَمِيرٌ مُتَسَلِّطٌ لَمْ يَعْدِلْ وَ ذُو ثَرْوَةٍ مِنَ الْمَالِ لَمْ يُعْطِ الْمَال.«

 بحار الأنوار: 38/2، باب 9، حديث 64؛ »قَالَ صلى الله عليه وآله أَشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِمٌ لَمْ يَنْفَعْهُ عِلْمُه.«

 مجموعة ورام: 220/1؛ »قال صلى الله عليه وآله أشد الناس عذابا في القيامة عالم لم يعمل بعلمه و لم ينفعه علمه.«

509) مخزن العرفان در تفسير قرآن: 98/14، سخنان مفسرين در معنى كلمه )للشوى(؛ »تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى، وَ جَمَعَ فَأَوْعى.

 آتش كفار را بزبان حال ميخواند و چون منزل هر يك از كفار زاويه‏اى از جهنم است گويا منزل آنها آنان را صدا مى‏زند خداوند در آتش كلام خلق مى‏نمايد و آتش بزبان فصيح گويد اى كافر اى منافق و كفار و منافقين را از زمين بر مى‏چيند مثل مرغى كه از زمين دانه برچيند از كاشفى چنين نقل شده كه آتش زبانه مى‏زند و از صد و دويست راهه كافر را بخود مى‏كشد چنانچه مغناطيس آهن را به خود مى‏ربايد و مى‏گويد بيا بيا اى كافر و اى منافق من جاى تو و منزل تو مى‏باشم.«

 سرشك خوبان: 58، مقدمه سوم: درباره سوگوارى؛ ». . . از سوى خداى U خطاب مى‏رسد كه اى فاطمه! من تو را خشنود مى‏سازم.

 مى‏گويد: پروردگارا! از قاتلش انتقام مرا بگير.« خداى متعال به شعله‏اى از آتش امر مى‏فرمايد و آن شعله از دوزخ زبانه مى‏كشد و چنان كه پرنده دانه برمى‏چيند قاتلان حسين بن على را بر مى‏چيند و سپس آن‏ها را با خود به دوزخ باز مى‏گرداند تا به انواع عذاب شكنجه شوند. سپس حضرت فاطمه عليها السلام بر مركبش سوار مى‏شود، تا به بهشت مى‏رسد. در اين حال فرشتگان و فرزندان و دوستانش از چپ و راست او را همراهى مى‏كنند.«

510) انبياء (47 : (21؛ »و به هيچ كس هيچ ستمى نمى‏شود.«

511) الجواهر السنية، كليات حديث قدسى: 618، باب أمير المؤمنين علي عليه السلام؛ »سمعت عليّ ابن الحسين عليهما السلام يحدث في مسجد رسول اللَّه صلى الله عليه وآله قال: حدّثني أبي أنّه سمع أباه عليّا عليه السلام يقول: إذا كان يوم القيامة- و ذكر الحديث إلى أن قال: - فيشرف الجبّار جلّ جلاله عليهم فيقول: أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا الحكم العدل الذي لا يجور اليوم، أحكم بينكم بعدلي و قسطي لا يظلم اليوم  ]عندي[أحد. اليوم آخذ للضعيف من القويّ بحقّه، و لصاحب المظلمة بالمظلمة بالقصاص من الحسنات و السيّئات و اثيب على الهبات. و لا يجوز هذه العقبة عندي ظالم و لأحد من عبادي عنده مظلمة إلّا مظلمة يهبها لصاحبها و اثيبه عليها و آخذ بها عند الحساب. فتلازموا أيّها الخلائق و اطلبوا مظالمكم عند من ظلمكم بها في الدنيا و أنا شاهد لكم عليهم و كفى بي شهيدا. . . .«

512) مائده (15 : (5؛ »و از بسيارى ] از پنهان كارى‏هاى نارواى شما هم  [درمى‏گذرد.«

513) جاثيه (22 : (45؛ »و تا هر كس در برابر اعمالى كه انجام داده است ، پاداش يابد.«

514) انبياء (47 : (21؛ »و اگر ] عمل خوب يا بد [ هم وزن دانه خردلى باشد آن را ] براى وزن كردن  [مى‏آوريم.«

515) انبياء (47 : (21؛ »و كافى است كه ما حسابگر باشيم.«

516) نور (37 : (24؛ »] و [ پيوسته از روزى كه دل‏ها و ديده‏ها در آن زير و رو مى‏شود ، مى‏ترسند.«

517) الكافى: 461/1، باب مولد الحسن بن علي صلوات الله عليه، حديث 1؛ »عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ لَمَّا حَضَرَتِ الْحَسَنَ عليه السلام الْوَفَاةُ بَكَى فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَبْكِي وَ مَكَانُكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله الَّذِي أَنْتَ بِهِ وَ قَدْ قَالَ فِيكَ مَا قَالَ وَ قَدْ حَجَجْتَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِياً وَ قَدْ قَاسَمْتَ مَالَكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى النَّعْلَ بِالنَّعْلِ فَقَالَ إِنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ.«

518) انبياء (47 : (21؛ »و ترازوهاى عدالت را در روز قيامت مى‏نهيم و به هيچ كس هيچ ستمى نمى‏شود ؛ و اگر ] عمل خوب يا بد [ هم وزن دانه خردلى باشد آن را ] براى وزن كردن  [مى‏آوريم ، و كافى است كه ما حسابگر باشيم.«

519) مائده (5 : (2؛ »وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ«

 

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه