
مرگ و عالم آخرت - جلسه بيست و چهارم (2) - (متن کامل + عناوین)
معرفت واقعى
اما انسانى كه چون خودش را نمىشناسد ، خدا را نيز نمىشناسد ؛ يعنى اگر به خود معرفت پيدا كند ، عرفان به حق را نيز پيدا مىكند .
بگويد : من كجا بودم ؟ چگونه بودم ؟ به كجا مىروم ؟ خاك زمينهاى كشاورزى بودم . پدر و مادر من محصولات كشاورزى را خوردند ، از آنها نطفه به وجود آمد . تنها پدر و مادرم كه مرا به وجود نياوردند ، در غيب وجود پدر ، رحم مادر ونطفه چه كسى مرا به وجود آورد ؟ شما مىتوانيد متحركى را نام ببريد كه بدون محرِّك باشد ؟ اين امر امكان ندارد .
لزوم شناخت مبدأ و معاد
نقل مىكنند : رسول خدا صلى الله عليه وآله از بيابان عبور مىكردند ، به پيرزنى رسيدند كه داشت با چرخ ، نخ مىريسيد . پيامبر صلى الله عليه وآله را نمىشناخت . حضرت صلى الله عليه وآله به پيرزن فرمودند : به چه دينى متدين هستى ؟ گفت : اسلام . فرمود : خدا را قبول دارى ؟ گفت : صد در صد . حضرت فرمود : دليل تو بر وجود خدا چيست ؟ پيرزن دستش را از چرخ برداشت و گفت : اين دليل من است . اگر دست من چرخ را حركت ندهد ، اين چرخ حركت نمىكند و متوقف مىشود . چرخ چوبى محرك مىخواهد ، پس اين همه حركت در عالم ، محرك نمىخواهند ؟(540)
اين را همه دانشمندان عالم قبول دارند . جالب است كه كمونيستها نيز در قوانين فيزيكى اين حرف را زدهاند كه متحركِ بىمحرك نداريم ؛ چون حركت در ذات هيچ شيئى نيست .
كسى كه به گذشتهاش دقيق نگاه مىكند ، كه من روزى نبودم ، خاك را حركت دادند ، به صورت گياه و محصول شد ، در وجود پدر و مادرم حيات ايجاد كرد ، اين محصولات را خوردند و بدون آن كه آنان نقش مستقلى داشته باشند ، نطفه صلب پدر من در رحم مادرم ، من را ساخت .
اين خداست . پس مسأله مبدأ در باطن حل است كه مىبينيم احدى از گذشتگان ما نمانده و مردهاند . ما نيز در اين كاروان هستيم كه ما را از درخت طبيعت مىچينند و مىميريم .
توجه به تكليف و كيفيت معاد
حال اين خدايى كه با شناخت خود پيدا كردهام ، مىبينم از معاد و زنده شدن مردگان حرف زده است . چگونه مرا زنده مىكند ؟ من كه در قبر خاك مىشوم ؟ بدانم كه روزى خاك بودهام ، بعد مرا به وجود آوردهاند و روزى ديگر كه خاك مىشوم ، همان به وجود آورنده دوباره مرا زنده مىكند .(541)
انسان بين مبدأ و معاد بايد دو نگاه داشته باشد نگاه نخست اين كه بايد به پروردگار نگاه كنم كه آيا در اين دنيا با من كارى دارد يا نه ؟ آيا مرا آفريد ، بعد رهايم كرد كه هر كجا مىخواهم بروم ؟ هيچ كارى به كار من ندارد ؟
مىبينم كه يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر عليهم السلام را با معجزه فرستاده است ؛ يعنى با تو كار دارم . كارى كه به نفع خود انسان است . سلسلهاى از تكاليفى كه نسبت به خدا دارم كه خالق من است و سلسله تكاليفى كه نسبت به ديگران دارم ؛ پدر ، مادر ، اقوام و مردم . اين چند روزه دنيا تكاليف را عمل كنم . اين نگاه به مبدأ .
نگاه دوم: نگاه به معاد است كه خدا مىگويد : اين تكاليف را در روز قيامت با ترازوهايى كه قرار مىدهم ، ارزيابى مىكنم . اگر ارزش دار بود ، بهشت براى توست .
حكايت ابولهب در قرآن
اين ترازوهايى كه مىخواهد عملكرد ما را با آن بسنجد ، چيست ؟ مىگويد : اين ترازوهاى من عدالت خالص است :
» فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيًْا «(542)
من خدايى نيستم كه به احدى كمترين ظلمى كنم .
ابولهب مردى است كه خدا عليه او در قرآن سورهاى نازل كرده است . خدا از مخالف ، بيكار و فرار كننده از تكاليفى كه به نفع خود انسان است ، متنفر است . اين كه عموى پيامبر است ، باشد ، بايد اين سوره در قرآن بماند ، تا مردم بدانند كه من با مخالف حرفى ندارم :
» تَبَّتْ يَدَآ أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ × مَآ أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَبَ × سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ «(543)
خيلى زود عموى تو در جهنمى مىافتد كه شعلههايش زبانههاى سنگينى دارند . اين ابولهب بعد از مرگ به اين عذاب برزخى دچار شد كه نمونهاى از عذاب جهنم است . در قيامت نيز به جهنم مىرود .
علت تخفيف عذاب ابولهب
اما روايت دارد : خدا به كارگران عذاب جهنم فرمود : در عذاب عموى پيامبر كمى تخفيف بدهيد ، چرا ؟ چون عموى پيامبر است ؟ ابدا ، به اين مسأله هيچ ربطى ندارد ، بلكه تخفيف براى اين است كه روزى - در دوران كودكى - دايه پيامبر صلى الله عليه وآله - حليمه سعديه - شير نداشت كه به حضرت بدهد ، پيامبر نيز گرسنه بود .
ابولهب كنيزى داشت كه بچهدار شده بود . به او گفت : برو به برادرزاده من شير بده . به همين خاطر عذاب او را تخفيف بدهيد ؛ چون من به كسى ظلم نمىكنم . خوبى كردى ، اما بايد به جهنم بروى ، ولى مطابق خوبى كردن ، عذابت را تخفيف مىدهم . يا در دنيا مزد خوبى را مىدهم كه در قيامت طلب نداشته باشى .(544)
اين خدا است ، نه خدايى كه كشيشهاى مسيحى ، خاخامهاى يهودىها و غير شيعه مانند بنىاميه ساختهاند . اين خدايى كه ديگران دارند ، ساختگى است .
شب جمعهاى در مسجد الحرام به غير شيعهاى گفتم : شب جمعه است و مسجد الحرام پر نعمت . او متوجه نشد كه من شيعه هستم . گفت : بله ، اول غروب خدا تخت خود را از آسمان هفتم به آسمان اول مىآورد كه به زمين نزديك باشد . روى تخت مىنشيند ، پاهايش را به طرف زمين دراز مىكند ، مىگويد : هر كدام امشب به در خانه من بيايد ، من او را مىبخشم و دردش را دوا مىكنم . سحر دوباره تختش را برمىدارد ، تا شب جمعه ديگر .
خداى كليساها ساخت كشيشهاست . خداى يهودىها ساخت خاخامها و خداى غير شيعه ساخت بنىاميه . خداى ما شيعيان خداى قرآن است ؛ يعنى خداى واقعى عالم كه »محيط و عليم بكل شىء« است ، »ليس كمثله شىء« ، غفور ، رحيم ، ودود ، كريم و بىنهايت است . جسم ندارد . قدرت بىنهايت است ، همراه با صفات جلاليه و كماليه ، كه اين صفات نيز بىنهايت هستند . رحمت و علم بىنهايت . خداى ما خداى قرآن است .
افتراى جاهلانه به پروردگار
خداى ما ظالم نيست .(545) ديگران مىگويند : خدا هر ظلمى مىتواند بكند و اگر ظلم كرد ، نبايد به او ظالم گفت . همه چيز ملك او است . اگر خواست كسى را بىخودى از بين ببرد ، نبايد ايراد گرفت . ولى ما مىگوييم : نه ، خداى ما حكيم است . دل بخواهى نيست كه اين كار را بكند يا نكند . خداى ما عالم ، عادل ، كريم و رزاق است و هر كارى در حق ديگران بكند ، بر اساس حكمت و علم است .
علت اين حرفهايى كه شما درباره خدا مىگوييد اين است كه خداى شما را بنىاميه ساخته است ، نه قرآن . خداى كليسا ، يهود ، برهمن و غير شيعه ظالم است . آن خدايى كه قرآن ، پيامبر صلى الله عليه وآله و اهلبيت عليهم السلام به ما معرفى كردهاند ، خداى عالم است ، نه ظالم .
ترازوهاى سنجش اعمال در قيامت
1 - قرآن
ترازوهاى ارزيابى در قيامت چيست ؟(546) چون همه چيز جمع است ، لذا خودشناس ، هم خداشناس است ، هم معاد شناس . خودشناس نگاه مىكند پروردگار از او چه مىخواهد و روز معاد چه عملى را قبول مىكند . بر اساس اين ديدگاه زندگيى مانند ابوذر ، سلمان و مقداد دارد . پاك و منزه است .
اين سه ترازو را نام ببرم . ترازوى اول : قرآن كريم است :
» وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ «(547)
2 - پيامبر صلى الله عليه وآله
ترازوى دوم : وجود مبارك پيامبر عظيم الشان اسلام صلى الله عليه وآله است :
» لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ «(548)
پيامبر صلى الله عليه وآله در قيامت به عنوان گواه، اعمال شما را با شما روبرو مىكند ؛ اگر اعمال و حركات شما با نبوت او تناسب داشت ، اعمال با ارزشى است ، ولى اگر تناسب نداشت ، مىگويند :
» فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ «(549)
3 - اميرالمؤمنين عليه السلام
ترازوى سوم : همان آقايى است كه در نجف ، در حرمش مىخوانيد :
» السلام على ميزان الاعمال «(550)
سلام بر تو اى اميرالمؤمنين ! كه روز قيامت خدا اعمال امت را با تو مىسنجد . تو ترازوى خدا هستى كه اعمال مردم با تو ارزيابى مىشود .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
540) المحجة البيضاء: 134/5؛ »المستفاد من كلام المحقق البهائى في حاشية الزبدة أن هذا هو حكاية دولابها و كف اليد عن تحريكها لإظهار اعتقادها بوجود الصانع المحرك للافلاك المدبر للعالم و الذي ذكره القوشجي و تبعه الفاضل الجواد- رحمه الله- هو ما روى أن عمرو بن عبيد لما أثبت منزلة بين الكفر و الايمان فقالت عجوزة قال الله تعالى هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ فلم يجعل الله من عباده الا الكافر و المؤمن، فقال سفيان: عليكم بدين العجائز انتهى. و لا يخفى أن صدور هذا الكلام عن سفيان لا ينافي صدوره عن النبي صلى الله عليه وآله.«
541) تفسيرالعياشي: 296/2، و من سورة بني إسرائيل، حديث 89؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَال:َ جَاءَ أُبَيُّ بْنُ خَلَفٍ فَأَخَذَ عَظْماً بَالِياً مِنْ حَائِطٍ فَفَتَّهُ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ.«
542) انبياء (47 : (21؛ »و به هيچ كس هيچ ستمى نمىشود.«
543) مسد (3 - 1 : (111؛ »نابود باد قدرت ابولهب ، و نابود باد خودش ؛ × ثروتش و آنچه از امكانات به دست آورد چيزى ] از عذاب خدا را كه در دنيا عذاب استيصال است [ از او دفع نكرد . × به زودى در آتشى زبانهدار درآيد.«
544) تفسير روح البيان: 407/4؛ »و استثنى من شدة العذاب عما النبي صلى الله عليه وآله فكان له جارية يقال لها ثويبة و هى أول من ارضعته عليه السلام بعد إرضاع امه له فبشرته بولادته عليه السلام و قالت له أشعرت ان آمنة ولدت ولدا و فى لفظ غلاما لاخيك عبد اللّه فاعتقها ابو لهب و قال أنت حرة فجوزى بتخفيف العذاب عنه يوم الاثنين بان يسقى ماء فى جهنم فى تلك الليلة اى ليلة الاثنين فى مثل النقرة التي بين السبابة و الإبهام و فى المواهب رؤى ابو لهب بعد موته فى المنام فقيل له ما حالك قال فى النار الا انه يخفف عنى كل ليلة اثنين و امص من بين إصبعي هاتين ماء و أشار برأس إصبعيه و ان ذلك باعتاقى لثويبة عند ما بشرتنى بولادة النبي صلى اللّه عليه و سلم بارضاعها له كذا فى انسان العيون.«
545) حج (22 : (10؛ »ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ«
يونس (10 : (44؛ »إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون«
546) مجمع البيان في تفسير القرآن: 616/4؛ » »وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ« ذكر فيه أقوال )أحدها( أن الوزن عبارة عن العدل في الآخرة و أن لا ظلم فيها على أحد عن مجاهد و الضحاك و هو قول البلخي )و ثانيها( أن الله ينصب ميزانا له لسان و كفتان يوم القيامة فتوزن به أعمال العباد الحسنات و السيئات. . . .«
تفسير نور الثقلين: 5/2 ]سورة الأعراف (11 - 1 : (7]، حديث 13؛ »قال الصادق عليه السلام في كلام طويل: فاذا أردت أن تعلم أصادق أنت أم كاذب فانظر في قصد معناك و غور دعواك و عيّرهما بقسطاس من الله U كأنك في القيامة قال الله تعالى: »وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ« فاذا اعتدل معناك بدعواك ثبت لك الصدق.«
تفسير نور الثقلين: 5/2 ]سورة الأعراف (11 - 1 : (7]، حديث 14؛ عن محمد بن موسى قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: ان الخير ثقل على أهل الدنيا على قدر ثقله في موازينهم يوم القيامة، و ان الشر خف على أهل الدنيا على قدر خفته في موازينهم يوم القيامة.«
547) اعراف (8 : (7؛ »ميزان ] سنجش اعمال [در آن روز حق است.«
548) حج (78 : (22؛ »تا پيامبر گواه بر شما باشد.«
549) ماعون (4 : (107؛ »پس واى بر نمازگزاران.«
550) بحار الأنوار: 330/97، باب 4، حديث 92؛ »زِيَارَةُ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْأَئِمَّةِ وَ مَعْدِنَ الْوَحْيِ وَ النُّبُوَّةِ وَ الْمَخْصُوصَ بِالْأُخُوَّةِ السَّلَامُ عَلَى يَعْسُوبِ الدِّينِ وَ الْإِيمَانِ وَ كَلِمَةِ الرَّحْمَنِ وَ كَهْفِ الْأَنَامِ السَّلَامُ عَلَى مِيزَانِ الْأَعْمَالِ وَ مُقَلِّبِ الْأَحْوَالِ وَ سَيْفِ ذِي الْجَلَالِ السَّلَامُ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ الْحَاكِمِ يَوْمِ الدِّينِ السَّلَامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى وَ سَامِعِ السِّرِّ وَ النَّجْوَى وَ مُنْزِلِ الْمَنِّ وَ السَّلْوَى السَّلَامُ عَلَى حُجَّةِ اللَّهِ الْبَالِغَةِ وَ نِعْمَتِهِ السَّابِغَةِ وَ نَقِمَتِهِ الدَّامِغَة.«