تهــران، امامـزاده صالـح دهة دوم محرم 1385
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
حقايق توحيد در تشهد
در تشهد نماز، پنج حقيقت نهفته است:
بخش اول: مسألة باعظمت و اساسي توحيد مطرح است.
بخش دوم: بامنفعتترين جنبة انسان، بندگي و عبوديت نسبت به وجود مبارک حضرت حق مطرح است. بندگي در تشهد با يک ضمير در ارتباط با خداوند مهربان مطرح است.
بخش سوم: مسألة بينظير نبوت و رسالت مطرح است.
بخش چهارم: بحث دعا معنون است.
بخش پنجم: مسألة امنيت است.
هر کدام از اين پنج مسأله در قرآن و روايات و دعاها داراي بحث بسيار گسترده، حکمی، عقلي، فردي، خانوادگي و اجتماعي است. اگر اين تشهد نه تنها با لفظ بلکه عملاً در زندگي انسان تحقق پيدا کند، به فرموده رسول خدا انسان داراي خير دنيا و آخرت خواهد شد.[1]
كلمة توحيد، شعار اساسي رسالت پيامبران
مسأله توحيد در تشهد، با شعار آسماني و توحيدي «لااله الا الله» مطرح است. از «اشهد ان لا اله الا الله» به کلمة طيبه تعبیر شده است. همة پيامبران خدا، امتها را به پذيرش «لا اله الا الله» دعوت کردهاند. با تکرار اين کلام هم که مرکب از لام و الف و هاء است، دعوت حاصل نميشود. زيرا تعليم «لا اله الا الله» به قلب مردم بوده است. گفتن با زبان نشانهاي براي قلب و درک و عقل بوده است و حقيقت «لا اله الا الله» در دل تحقق پيدا ميکند؛[2] يعني دل از بتپرستي رها شود.
«اله» در اصطلاح قرآن يعني معبود و موجودي که آدمی زنجير اطاعت او را بر گردن خود بيندازد. اگر اين معبود، معبود باطلي باشد، اطاعت از معبود باطل، کلنگي براي تخريب دنيا و آخرت اطاعتکننده است. در تاريخ، معبودهاي باطل بسيار بودهاند. این معبودها براي مردم فضايي به وجود میآورند که مردم از آنها اطاعت کنند، در حالي که فرهنگشان، فرهنگ فساد بوده است.
موسي بن عمران (علیه السلام) وقتي به ملت گفت «لا اله الا الله» را بپذيريد، يعني فرعون را از همه جوانب زندگي خود بيرون کنيد. اطاعت از او را بر خود حرام کنيد؛ زيرا او خالق و رازق شما نيست، اختياردار دنيا و آخرت شما هم نيست. رزق و روزي شما در توان او نيست. او يک قلدر ستمگر است. زورگويي او وابسته به اطاعت شماست. اگر عدهاي از او اطاعت نکنند، دربار و ارتشي تشکيل نميشود.
حرف موسي بن عمران (علیه السلام) اين بود: اين شخصي را که در زندگي خود معبود انتخاب کردهايد، مثل خود شما است. به چه دليل بايد او فرمانرواي شما باشد و به چه دليل شما بايد در همة زمينهها مطيع او باشيد. قسمت اول «لا اله» تشهد يعني فرعون و يزيد را از زندگي خود پاک کنيد.
فرعون مگر چه قدرتي داشت كه در مقابل يک مقدار آب، مقاومت نداشت. ملت ميگفتند: او معبود ماست، نميگفتند آفرينندة ما است. هيچ ملتي در پرستش معبود زنده نميگفت او آفريننده و روزيدهندة ماست، ميگفتند: ما بايد شکل زندگي را از فرهنگ او بگيريم. اما انبيا آمدند و گفتند: اين انديشة شما غلط است. اين فکر، باطل است. اين سخنان را انبيا به مردم اعلان کردند. پيغمبر اکرم (ص) ما ايرانيان را از معبودي مانند آتش، نجات داد. آتش مقدس و نمايندة يزدان، آتشي که الان در معبدهاي زرتشتي در آتشكده روشن است.
بالاترين خدمت را رسول خدا به ما کرد. انبياي الاهي با اين تعصبات بيهوده، افکار و عقايد خرافي مخالف بودند. اگر رسول خدا (ص) در جامعة امروزي ما بيايد با خيلي از کارهاي مسلمانان مخالف است؛ کارهایی که بوي ضد خدا ميدهد و يک نوع بتپرستي است.
تصرف در ضريح وقفي امامزاده حرام است. قفل فولادي در شبکههاي ضريح وارد میکنند که با اين قفل بسته از کار من گرهگشايي شود. قفل و شبکههاي ضريح چه قدرتي در اين عالم دارد؟
اين توحيد منهاي پروردگار است. توجه به بتهاي زنده و بتهاي بيجان، حرکت ضد خدا و ضد توحيد است. پيامبران نخست «لا اله الا الله» را به قلب امتها القا کردند که دل بتخانهاي را از بتخانه بودن درآورند. اين بتي که در قلب تو است، فرعون، نمرود و يزيد، يا چيز ديگري است. بايد دل از اين بتها پاک شود. اگر دل از اين بتها پاک نشود، هشتاد سال هم آدم ذكر «لا اله الا الله» بگويد، باز اهل توحيد نيست و مشرک است.
شرك و ظلم عظيم
پروردگار در سورة مبارک لقمان، شرک را مساوي با ظلم عظيم دانسته و فرموده است:
(إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ)[3]
يعني دست برداشتن از خداي يكتا و ارتباط با بتهاي بيجان و مجازي واقعاً ظلم عظيمي است. که آدم طبيب اصلي را رها کند و به يک بيسواد بگويد که مشکل مرا حل کن. خالق آسمانها و زمين را رها کند و به فرعون بگويد که اگر تو نباشي من نميتوانم زندگي کنم.
تکيه کردن به غير خدا به اينکه عنوان غير خدا در زندگي من نقش مستقلي دارد، بت پرستي است. با دلي که بتخانه است روزي يک ميليون بار هم آدم بگويد «لا اله الا الله»، اين «لا اله الا الله» نه ثوابي دارد و نه نقشي در زندگي خواهد داشت. اين بازي با «لا اله الا الله» به وسيلة زبان است و چيز ديگری نيست.
انبيا و ائمه: و تجلي كلمة توحيد
124 هزار پيامبر براي تجلي ذكر «لا اله الا الله» در قلب مردم، زحمتهاي بسيار کشيدند. آيا براي چرخيدن روي زبان بود، يا تبديل کردن باطن و ظاهر مردم به توحيد؛ اگر اين نباشد، ذكر «لااله الا الله» فايدهاي ندارد.
امام (علیه السلام) طبق منابع شيعه و رواياتي که اهل سنت نقل کردهاند، برگزیدة پروردگار است. يکي از بهترين کتابهاي اهل سنت «ينابيع الموده» است. نويسندة آن يک عالم معروف متين باانصاف اهل سنت به نام شيخ سليمان بلخي قندوزي است كه نزديک 2000 حدیث از نابترين روايات در اين کتاب هست. در بخشي از اين روايات آمده است که انتخاب دوازده امام بعد از پيامبر، مستقيم به وسيلة خداوند بوده است.[4]
انتخاب ائمۀ معصومين: از سوي خداوند متعال
پيامبر اكرم (ص) از پيش خود، حضرت علي (علیه السلام) را معرفي نكرده است، خداوند به او فرمود که علي را معرفي کن. اول خدا، اميرالمؤمنين را به امامت و ولايت انتخاب کرده و بعد به پيامبر فرموده ابلاغ کن:
(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)[5]
در آيات و روايات. انتخاب از آن خداست و ابلاغ با پيامبر ميباشد.
امامت امام مجتبي (علیه السلام) به انتخاب خداست، ولي ابلاغ آن به وسيلة پيامبر است. امام حسين (علیه السلام) را خدا به امامت انتخاب کرده، ولي پيامبر ابلاغ کرده است. اين را شيعه نميگويد، بلكه اهل سنت با هزاران روايت ميگويند. پس چرا آنان به امامت اعتقاد ندارند و اقتدا به ائمه اطهار: نميکنند؟!
خدا انسان را آزاد آفريده است. خدا زمينة شناخت امام علي، امام حسن، امام حسين و دیگر ائمه: را به عقل همة انسانها ميدهد، ولي يکي ميگويد من نميخواهم به علي اقتدا کنم؛ ميخواهم به يکي ديگر اقتدا کنم، او آزاد است؛ و حساب، بعد از مرگ است. در دنيا از کسي حساب نميکشد.
بنابراين حضرت امام حسين (علیه السلام) به وسيلة خدا به امامت انتخاب شده و پيامبر اسلام هم امامتش را ابلاغ کرده است و طبق آيه شريفه سورة احزاب كه ميفرمايد:
(إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا)[6]
امام حسين (علیه السلام) داراي مقام عصمت است. يعني در همة عمر، يک بار هم فکر گناه کوچک هم به ذهن ايشان نگذشته است.
امام طبق آيات قرآن واجب الاطاعه و برگزیدة خداست و طبق روايات خزانة علم الله است.[7]
زينب کبري (س) ناگهان ديد لشکريان دشمن دارند الله اکبر میگویند. زينب کبري وقتي صداي الله اکبر دسته جمعي را شنيد، به طرف ميدان برگشت. ديد علت شعار آنها اين است که در گودال قتلگاه، سر ابيعبدالله را جدا کردهاند و بالاي نيزه بردهاند و الله اکبر ميگويند. اين الله اکبر در قتل ابيعبدالله چه ثوابي دارد؟ چه نقش مثبتي در زندگي آنان دارد؟ چه دردي از دنيا و آخرت آنان دوا ميکند.
«الا الله» يعني خدا در اخلاق، اقتصاد و زندگي حضور داشته باشد. نخست باید «لا اله الا الله» قلبي و عملي در کار باشد و آنگاله به زبان بیاید. يعني اگر ربا نخورم، رابطه با نامحرم نداشته باشم، ظلم نکنم، پايمالکنندة حقوق مردم نباشم، و دلم اسير معبود و بت ساختگي نشود، و بعد بگويم «لا اله الا الله»، آنگاه از عالم ملكوت ميگويند که راست ميگويي.
اين يک بخش از تشهد است كه «اشهد ان لا اله الا الله»؛ و با «وحده لاشريک له» يعني هيچ بتي در کنار خدا نبايد باشد. فقط خدا بايد در دل، عمل و زندگي انسان حاكم باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
[1]) بحارالأنوار، 90/311، باب 17، حديث 14: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : أَ لَاأُخْبِرُكُمْ بِمَا يَكُونُ بِهِ خَيْرُ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ وَ إِذَا كَرِبْتُمْ وَ اغْتَمَمْتُمْ دَعَوْتُمُ اللَّهَ فَفَرَّجَ عَنْكُمْ! قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ رَبُّنَا لَانُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً ثُمَّ ادْعُوَا بِمَا بَدَا لَكُمْ.»
بحارالأنوار، 49/120، باب 11، ذيل حديث 1: «رَسُولِ اللَّهِ9 قَالَ: أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَنِ اللَّهِ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ جَلَّ وَجْهُهُ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي عِبَادِي فَاعْبُدُونِي وَ لْيَعْلَمْ مَنْ لَقِيَنِي مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً بِهَا أَنَّهُ قَدْ دَخَلَ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي. قَالُوا: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا إِخْلَاصُ الشَّهَادَةِ لِلَّهِ؟ قَالَ7: طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ وَلَايَةُ أَهْلِ بَيْتِهِ7.»
الكافي، 2/499؛ بَابُ ذِكْرِ اللَّهِU كَثِيراً، حديث 1: «قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: أَ لَاأُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ أَعْمَالِكُمْ لَكُمْ أَرْفَعِهَا فِي دَرَجَاتِكُمْ وَ أَزْكَاهَا عِنْدَ مَلِيكِكُمْ وَ خَيْرٍ لَكُمْ مِنَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ خَيْرٍ لَكُمْ مِنْ أَنْ تَلْقَوْا عَدُوَّكُمْ فَتَقْتُلُوهُمْ وَ يَقْتُلُوكُمْ فَقَالُوا بَلَى فَقَالَ ذِكْرُ اللَّهِU كَثِيراً. ثُمَّ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ مَنْ خَيْرُ أَهْلِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ أَكْثَرُهُمْ لِلَّهِ ذِكْراً وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : مَنْ أُعْطِيَ لِسَاناً ذَاكِراً فَقَدْ أُعْطِيَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ وَ قَالَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ لاتَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ قَالَ لَاتَسْتَكْثِرْ مَا عَمِلْتَ مِنْ خَيْرٍ لِلَّهِ.»
[2]) الكافي، 2/518، باب من قال أشهد أن لا إله إلا الله، حديث 1: «أَبِي جَعْفَرٍ7: قَالَ مَنْ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ.»
الكافي، 2/516، بَابُ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، حديث 1: «أَبَا جَعْفَرٍ7 يَقُولُ: مَا مِنْ شَيْ ءٍ أَعْظَمَ ثَوَاباً مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَU لَايَعْدِلُهُ شَيْ ءٌ وَ لَايَشْرَكُهُ فِي الْأُمُورِ أَحَدٌ.»
بحارالأنوار، 67/211، باب 53، ذيل حديث 33: «قَالَ عَلِيٌّ الرِّضَا7: إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَةُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ حَقّاً وَ خُلَفَاؤُهُ خُلَفَاءُ اللَّهِ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ عِلْمُهُ فِي قَلْبِهِ بِأَنَّ هَذَا صَحِيحٌ كَمَا قُلْتُهُ بِلِسَانِي.»
المناقب، ابن شهرآشوب، 1/55؛ و بحارالأنوار، 18/202، باب 1، ذيل حديث 32: «طَارِقٌ الْمُحَارِبِيُّ: رَأَيْتُ النَّبِيَّ (ص) فِي سُوَيْقَةِ ذِي الْمَجَازِ عَلَيْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا. وَ أَبُولَهَبٍ يَتْبَعُهُ وَ يَرْمِيهِ بِالْحِجَارَةِ وَ قَدْ أَدْمَى كَعْبَهُ وَ عُرْقُوبَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ لَاتُطِيعُوهُ فَإِنَّهُ كَذَّابٌ.»
نهجالبلاغه، خطبه 186 (من خطبة له7 يحمد اللّه و يثني على نبيه): «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شَهَادَةَ إِيمَانٍ وَ إِيقَانٍ وَ إِخْلَاصٍ وَ إِذْعَانٍ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّينِ طَامِسَةٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَى إِلَى الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ (ص) .»
[3]) لقمان/ 13: «بى ترديد شرك ستمى بزرگ است.»
[4]) ينابيع المودة لذوي القربى، القندوزي، 1/197 ـ 198، حديث 28: «قال رسول الله9: إن الله ـ تبارك وتعالى ـ اصطفاني و اختارني و جعلني رسولا و انزل على سيد الكتب فقلت: إلهي Û
Ü و سيـدي إنك أرسلت موسى إلى فرعون فسألك أن تجعل معه أخاه هارون وزيرا يشد به عضده و يصدق به قوله، و إني أسألك يا سيدي و إلهي أن تجعل لي من أهلي وزيرا تشد به عضدي، فاجعل لي عليا وزيرا و أخا، و اجعل الشجاعة في قلبه و ألبسه الهيبة على عدوه، و هو أول من آمن بي و صدقني، و أول من وحد الله معي، و إني سألت ذلك ربىU فأعطانيه، فهو سيد الأوصياء، اللحوق به سعادة، و الموت في طاعته شهادة، و اسمه في التوراة مقرون إلى اسمى، و زوجته الصديقة الكبرى ابنتي، و ابناه سيدا شباب أهل الجنة ابناي، و هو و هما الأئمة من بعدهم حجج الله على خلقه بعد النبيين، و هم أبواب العلم في أمتي، من تبعهم نجا من النار، و من اقتدى بهم هدى إلى صراط مستقيم، لم يهب الله محبهم لعبد إلا أدخله الله الجنة.»
الكافي، 1/216، باب أن الأئمة في كتاب الله، حديث 2: «أَبِي عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ قَالَ إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِU إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِU.»
بحارالأنوار، 27/119، باب 4، حديث 99: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالبٍ خَلِيفَتِي وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِي وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِي وَ أَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِي وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِي وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي إِنْ نَادَانِي لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّي دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِي فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ خَلِيفَتِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ صَغَّرَ عَظَمَتِي وَ كَفَرَ بِآيَاتِي وَ كُتُبِي وَ رُسُلِي إِنْ قَصَدَنِي حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِي لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِي لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِي خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُهُ مِنِّي وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي Û
Ü طَالِبٍ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْكَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ النَّقِيُّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ أُمَّتِي الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً هَؤُلَاءِ يَا جَابِرُ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلَادِي وَ عِتْرَتِي مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ أَوْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي وَ بِهِمْ يُمْسِكُ اللَّهُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ يَحْفَظُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا.»
[5]) مائده/ 67: «اى پيامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره ولايت و رهبرى على بن أبى طالب اميرالمؤمنين7] بر تو نازل شده، ابلاغ كن.»
[6]) احزاب/ 33: «جز اين نيست كه همواره خدا مى خواهد هرگونه پليدى را از شما اهل بيت [كه به روايت شيعه و سنى محمّد، على، فاطمه، حسن و حسين : هستند] برطرف نمايد، و شما را چنان كه شايسته است [از همه گناهان و معاصى] پاك و پاكيزه نگه دارد.»
[7]) الكافي، 1/192، بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ: وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِهِ، حديث 1: «أَبَا عَبْدِاللَّهِ7 يَقُولُ: نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ.»
الكافي، 1/192، همان باب، حديث 3: «أَبِي جَعْفَرٍ7 قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَنْتُمْ؟ قَالَ: نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ.»
الكافي، 1/193، همان باب، حديث 4: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9 قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى Û
Ü اسْتِكْمَالُ حُجَّتِي عَلَى الْأَشْقِيَاءِ مِنْ أُمَّتِكَ مِنْ تَرْكِ وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِكَ فَإِنَّ فِيهِمْ سُنَّتَكَ وَ سُنَّةَ الْانبيا مِنْ قَبْلِكَ وَ هُمْ خُزَّانِي عَلَى عِلْمِي مِنْ بَعْدِكَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9 لَقَدْ أَنْبَأَنِي جَبْرَئِيلُ7بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ.»
الكافي، 1/193، همان با، حديث 6: «قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ7 إِنَّ اللَّهَU خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا خُزَّانَهُ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ لَنَا نَطَقَتِ الشَّجَرَةُ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُU وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ.»
بحارالأنوار، 25/298، باب 10، حديث 62: «حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ7: إِنَّ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّكُمْ آلِهَةٌ يَتْلُونَ عَلَيْنَا بِذَلِكَ قُرْآناً يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ. قَالَ: يَا سَدِيرُ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي مِنْ هَؤُلَاءِ بِرَاءٌ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ رَسُولُهُ مَا هَؤُلَاءِ عَلَى دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ اللَّهِ لَايَجْمَعُنِي وَ إِيَّاهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِمْ سَاخِطٌ. قَالَ قُلْتُ: فَمَا أَنْتُمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ. قَالَ: خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ.»
منبع : پایگاه عرفان