فارسی
شنبه 10 شهريور 1403 - السبت 24 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

توحید (2) - جلسه هفتم – (متن کامل + عناوین)

 

توحيد، صراط مستقيم تكوين

 

كرج، مسجد جامع رجائي شهر دهة سوم محرم 1386

الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.

 

در رابطه با وجود مبارک حضرت حق چند نکتۀ بسيار مهم در قرآن کريم بیان شده است.

نكتۀ اول: موجودات در صراط الاهی

طبق گفتۀ پروردگار، تمام موجودات عالم خلقت بدون تفاوت، در صراط مستقيم الاهی قرار دارند. در عالم تکوين و عالم هستي، در فضايي که اختيار جلوه‌اي ندارد، يک موجود گمراه و بي‌دين پيدا نمي‌شود.

پروردگار در قرآن مي‌فرمايد که همه در صراط مستقيم هستند. البته صراط مستقيم آن‌ها به زبان علمي تکويني است؛ يعني مهار وجودشان به دست رحمت خداست و او آن‌ها را در صراط مستقيم، حرکت مي‌دهد.[1]

خدا هم در اين زمينه يك سخن عاشقانه دارد که همه، هدفشان اين است که به من برسند:

(إِلى رَبِّكَ مُنْتَهاها)[2]

نام مقدسي که در اين آيه از خود آورده، ربّ است. (إِلى رَبِّكَ) يعني به مالک آنان، اما آن مالکي که به مملوکش نگاه تربيتي و رشد دهندگي دارد. مالکي نيست که موجودي را بسازد و ساختۀ خود را رها کند. او هرچه را در اين عالم آفريده، به سوي راه مستقيم قرار داده است و خود او هم به همۀ مخلوقات کمک مي‌دهد که در اين راه حرکت کنند و در پايان جاده هم با معشوق و محبوب همراه شوند.

نقطۀ پايان راه همۀ موجودات اوست؛ آن نقطۀ پايان چيست؟ درک این مسأله، خيلي مشکل است.

بنابراين، همان صراط مستقيمي را که عالم از باب لطف و احسان و عشق براي کل موجودات قرار داده ـ است و نگاهي هم غير از اين به موجودات ندارد ـ با همين نگاه براي ما هم صراط مستقيم قرار داده است؛ اما صراط مستقيم ما تشريعي است. در اینجا، فضاي اختيار مطرح است. به ما هم اعلام کرده که تمام ابزار درک حق را به شما دادهام. تمام امکانات حرکت بعد از درک صراط مستقيم را هم به شما دادهام؛ اما اين شما هستيد که دو گروه شديد:

(إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا کَفوراً)[3]

گروهي با همۀ ابزار درک، حق را میفهمند و وارد راه مستقيم میشوند و گروه دیگر ناسپاس میورزند.

(وَ أَنَّ هذا صِراطي)[4] راه من، همين راهي است که جلوۀ عيني‌اش، قرآن کريم و اهل بيت هستند. اين راه را در سورۀ انعام، «صراطي» مي‌گويد؛ چون در سورۀ انعام در سه آيه هم بحث جاده و هم بحث پيامبر مطرح است. اين که من مي‌گويم جلوۀ عيني اين صراط، قرآن و اهل بيت هستند، با تکيه بر آن آيات مي‌گويم. آن‌هایي که در صراط مستقيم من قرار مي‌گيرند، حرکتشان به جانب من است.

(إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدينِ)[5]

در اين آيه هم كلمه ربّ آمده كه حرف ابراهيم است؛ میگوید من به طرف پروردگارم حرکت مي‌کنم، او هم دست مرا مي‌گيرد و به مقام قرب او نیز مي‌رسم.

(وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ)[6]

 

نكتۀ دوم: مهر و محبت خدا به موجودات

خدا با مهر، محبت، عشقش، و لطفش، براي کل موجودات عالم و حرکت و مقصد آنها چه تدارکي ديده است. براي موجودات حق انتخاب نگذاشته، ولي براي انسان حق انتخاب قرار داده است. اگر انتخاب کرديم، مثل کل موجودات، به او مي‌رسيم؛ و اگر انتخاب نکرديم، حرکت ما برعکس مي‌شود؛ به جاي حرکت «الي الربّ»، حرکت «الي النار» پيدا مي‌کنيم. اين هم در قرآن مطرح است.

ما در پايان کار، دو نقطه بيشتر نداريم؛ يا به او مي‌رسيم يا به او نمي‌رسيم. اگر به او نرسيديم، يقيناً به دوزخ مي‌رسيم. جاده هم به اين دو مقصد ختم مي‌شود، نه از خدا مي‌شود فراتر رفت و نه از دوزخ مي‌شود فرار کرد. ما از خدا نمي‌توانيم فراتر برويم؛ زيرا

(إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ مُحيطٌ)[7]

«ولايمکن الفرار من حکومتک»[8]

از دوزخ هم نمي‌توانيم فرار کنيم، چون براي دوزخيان بعد از دوزخ فضايي نيست؛ و گريزگاه و پناهگاهي برای آنان وجود ندارد.

 

نكتۀ سوم: تسبيح و حمد موجودات

ممکن است براي اکثر مردم دنيا اين نکته نامعلوم باشد، ولي در آينده معلوم مي‌شود. مقدمات روشن شدن اين حقيقت قرآني آماده شده است كه در کتاب‌هاي علمي به يک گوشۀ اين حقيقت اشاره کرده‌اند. ولي در بيان خود پروردگار، آيه نکره در سياق نفي است:

(وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ)[9]

چيزي را در اين عالم پيدا نمي‌کنيد، مگر اين‌که (يُسَبِّحُ بِحَمْدِه)؛ یعنی هر موجودی پيوسته و بدون قطع، خدا را تسبيح و حمد مي‌کند. تك تك اتم‌ها و نوترون‌ها و الکترون‌ها و تمام ذرات معلق در عالم، تمام نباتات و حيوانات و تمام عناصر ساختمان وجود انسان، گرچه کافر باشد، همگي در تسبيح و حمد هستند.

معني‌ اين آیه آن است که تمام موجودات، داراي شعور هستند و تمام موجودات خدا را مي‌شناسند. تمام موجودات به سبب شناخت نسبت به پروردگار، تسبيح و حمد مي‌گويند؛ جاهلانه تسبيح نمي‌گويند بلکه عالمانه و با معرفت تسبيح مي‌گويند.

موجودات با شعور آفرينش تحت فرماندهي حکيمانه مالک خود هستند. به عبارت ديگر، تمام موجودات عالم ابزار دست يک نفر هستند؛ و او يا فرمان مي‌دهد يا نهي مي‌کند. آنگاه به متکبران بايد بگوييم که شما در مقابل فرماندهي او نسبت به کل موجودات عالم، چه هستيد؟ چه داريد و چه کار مي‌توانيد بکنيد؟ اين‌که قدرت يا ميدان و اسلحه‌ و پولي در اختيار شما است، و شما به زعم خود هر کاري دلتان مي‌خواهد میکنيد؛ اما اين مسخره کردن خدا نسبت به شما است:

(اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ)[10]

خدا مسخره‌تان مي‌کند و تمام عالم به وضع شما مي‌خندند. همۀ ابزار در دست او است؛ او فرمان مي‌دهد که محبت مرا انتخاب كنيد و او فرمان مي‌دهد که خشم مرا انتقال دهيد.


حيوانات، مأموران خداوند

حکومت قاجاريه يک بزرگوار را انتخاب کرد كه در کاشان، فرماندار و حاکم شود. او گفت: من نمي‌روم. گفتند: چرا؟ گفت: كاشان عقرب دارد و من از عقرب و اسم عقرب مي‌ترسم. من اگر خود عقرب را ببينم، سکته مي‌کنم. گفتند: همين بايد برود. او به كاشان آمد. تابستان بود. يک نجار را خواست و به او گفت يك تخت با چهار پايه بلند بسازد؛ و تخت را به پشت بام ببرند. گفت چهار ديگ بزرگ را پر آب کنيد و پايه‌هاي تخت را در اين چهار ديگ بگذاريد. گفت: رختخواب مرا بالاي تخت بيندازيد، آن گاه عقرب نمي‌تواند از ديگ بالا بيايد.

در خواب ديد يک عقرب سياه روي سينه‌اش نشسته است. عقرب به او گفت: من مأمور بودم تا روي سينه‌ات بيايم، اما حکم زدن به من نکردند. با وحشت از خواب پريد، ديد يک عقرب سياه روي سينۀ او است.

همه، ابزار او هستند. پروردگار هزاران بار همۀ ما را از خطر نگاه داشته است؛ چون امر نکرده به ما ضرري بزنند. همۀ ما در دهان مرگ هستيم. شهاب‌ها و سنگ‌هاي آسماني شبانه روز از بالا به زمين حمله مي‌کنند. گاهي بعضي از سنگ‌ها آن قدر بزرگند اگر در ايران فرود آيند، همۀ ايران را زير و رو و خاکستر مي‌کند؛ اما مأموريت چنین کاری را ندارند. آن‌ها از كنار زمين رد مي‌شوند. يا به جو مي‌خورند و به گلولۀ آتش تبديل مي‌شوند؛ يا خاکستر شده و به باد مي‌روند. او نمي‌گذارد. پروردگار مي‌گويد: بنده‌ام بايد  (ع)0 سال بماند. انبوه گناهان ما به سيصد هزار گناه مي‌رسد، ملائکه مي‌گويند: خدايا ريشۀ او را بکن! خطاب مي‌رسد منتظر توبه‌اش هستم. گناه او به من ضرر نزده، به خودش ضرر زده است.

ضرر گناه

حضرت زين العابدين (ع) مي‌فرمايد:

خدایا! اگر براي يک گناه به من به جاي نان، خاکستر بدهيد، اگر به جاي آب، لجن بدهيد، تا آخر عمرم اين جريمه آن يک دانه گناه مرا جبران نمي‌کند.[11]

اما گناه مي‌کنيم، او برف و باران مي‌دهد، چشمۀ آب مي‌دهد، اولاد و پول مي‌دهد؛ براي ما احترام ايجاد مي‌کند و دلها را متوجه ما مي‌کند. ملائکه عصباني مي‌شوند، ساکتشان مي‌کند. پروردگار مي‌فرمايد: صبر کنيد! نه، آبرويش را نمي‌برم؛ منتظرش مي‌مانم تا توبه کند.

چه قدر حيوانات در مسير آسيب زدن به ما بودند و خداوند فرمود: کاري به بندۀ من نداشته باشيد. چه خطرهاي حتمي ای متوجه ما بوده، كه فرموده با بندۀ من برخورد نداشته باشيد.


حكايت عقرب، حافظ جان جوان

فخرالدين رازي در تفسير مفاتيح الغيب مي‌نويسد:

روزي خسته شدم، قلم را زمين گذاشتم و از شهر بيرون آمدم. در فضاي باز لب رودخانه نشستم، ديدم يک عقرب فوق العاده جرار لب ديوار رودخانه آمد. گفتم: خدايا! عقرب که در آب نمي‌رود، اين جا چه مي‌كند؟! عقرب در خشکي است. ديدم به سرعت يک لاک پشت از آب بيرون آمد، کنار ديوار رودخانه مانند کشتي ی که پهلو مي‌گيرد، عقرب از آن بالا روي گردن لاک پشت پريد. لاک پشت به سوي رودخانه برگشت و به سرعت امواج آب رفت. من هم از روي پل به آن طرف رودخانه رفتم. لاک پشت به ديوار آن طرف رودخانه پهلو گرفت، عقرب از ديوار بالا آمد. وارد منطقهای شد كه پر از درخت و چمن طبيعي بود.

عقرب به سرعت هم مي‌رفت. من هم دنبال عقرب آمدم تا به درختي رسيدم. ديدم يک جوان نازنيني خواب است. يک مار کبري در يک متري‌ او دهان باز کرده، مي‌خواهد خيز بردارد و جوان را نيش بزند. عقرب روي کله مار پريد و آن را نيش زد. مار هم به خودش پيچيد و مرد.

عقرب كه رفت جوان را بيدار کردم و گفتم: برخيز ببين خدا با تو چه كرده است.[12]

براي ما هزاران بار اتفاق افتاده است و ما نفهميدهايم. يکي از اسامي‌ خداوند «حفيظ» است.

آفرينش موجودات و ترکيب وجودشان، نشان دهندۀ عقل، حکمت، محبت، احسان و رزّاقيّت اوست. اگر آدم، موجودات را با كمك عقل نگاه کند، مي‌بيند اين موجودات آيينۀ نشان دهندۀ جمال ازل و ابد هستند.

اين نگاه اميرالمؤمنين (ع) به پروردگار است:

«ما رأيت شيئاً الا و رأيت الله قبله و معه و بعده»[13]

چرا لقمه را مي‌بيني؟! سازندۀ لقمه را ببين! چرا ميوه را مي‌بيني؟! سازنده‌اش را ببين! چرا آب را ببيني؟! عکس رخ يار را در آب ببين!

بـه صحـرا بنگـرم صحرا تو بينـم       بـه دريـا بنگـرم دريـا تــو بينـم

به هر جا بنگرم كوه و در و دشت     نشـان از قـامت رعنـا تــو بينـم[14]

* * *

اي بـه ره جستجو نعره زنـان دوست دوست

ور به حرم ور به ديرکيست جـز او اوست اوست

پـرده نـدارد جمـال غيــر صفـات جـلال

نيست بر اين رخ نقاب نيست بـرآن مغز پوست

جـامه دران گـل از آن نعــره زنـان بلبـلان

غنچه بپيچد به خود خـون به دلش تـو به توست

يــار در ايـن انجمــن يوسف سيمين بـدن

آينـه خوان جهان او به همـه رو به روست[15]

در عكس نايژه انسان‌ها نوشته شده است «لااله الا الله». من در یک مجلۀ آلمانی ديدم که تمام گلبول‌هاي سرخ انسان‌ها در زير ميکرسکوب، وقتي عکسبرداري شده اند، به شکل الله بوده.

(وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ)[16]

از خودتان به خودتان نزديکتر هستم.

هـر که شد از يک نگاه واله و شيداي اوست

از دو جهان ديده بست بهـر تماشاي اوست

زاهـد و حـور و بهشت مـا و رخ ذات يـار

دوست چو خواهي مخواه دنيا و عقباي دوست

گنج دل و ملک عشق دولت پاينده‌اي است

کـز همه پرداختيم غيـر تمناي دوست

گيتـي و خوبـان آن در نظـر آيينه‌اي است

ديـده نديدند در آن جـز رخ زيباي دوست[17]

* * *

دل گفت: مرا علم لدني هوس است

تعليمم کن اگـر تو را دسترس است

گفتم: کــه الف، گفت: دگـر، گفتم: هيچ

در خانه اگر کس است يک حرف بس است[18]

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 


 

 


 

 

پی نوشت ها: 

 

 

 



[1]) بحارالأنوار، 8/66، باب 22، حدیث 3: «الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ7 عَنِ الصِّرَاطِ فَقَالَ هُوَ الطَّرِیقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِU وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیا وَ صِرَاطٌ فِی الآْخِرَةِ فَأَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمَفْرُوضُ الطَّاعَةُ مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الآْخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ یعْرِفْهُ فِی الدُّنْیا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِی الآْخِرَةِ فَتَرَدَّى فِی نَارِ جَهَنَّمَ.»Û

Ü بحارالأنوار، 8/69، باب 22، حدیث 18: «الإمام العسکرى7: الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیا وَ صِرَاطٌ فِی الآْخِرَةِ فَأَمَّا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ فِی الدُّنْیا فَهُوَ مَا قَصُرَ مِنَ الْغُلُوِّ وَ ارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِیرِ وَ اسْتَقَامَ فَلَمْ یعْدِلْ إِلَى شَی ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ فِی الآْخِرَةِ فَهُوَ طَرِیقُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى الْجَنَّةِ الَّذِی هُوَ مُسْتَقِیمٌ لَایعْدِلُونَ عَنِ الْجَنَّةِ إِلَى النَّارِ وَ لَا إِلَى غَیرِ النَّارِ سِوَى الْجَنَّةِ.»

بحارالأنوار، 27/222، باب 10، حدیث 11: «قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ7 قَوْلُهُU اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ یقُولُ أَرْشِدْنَا لِلصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ أَی أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِیقِ الْمُؤَدِّی إِلَى مَحَبَّتِک وَ الْمَانِعِ أَنْ نَتَّبِعَ أَهْوَاءَنَا فَنَعْطَبَ وَ نَأْخُذَ بِآرَائِنَا فَنَهْلِک ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ7 طُوبَى لِلَّذِینَ هُمْ کمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9 یحْمِلُ هَذَا الْعِلْمَ مِنْ کلِّ خَلَفٍ عُدُولٌ ینْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تأویل الْجَاهِلِینَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی عَاجِزٌ بِبَدَنِی عَنْ نُصْرَتِکمْ وَ لَسْتُ أَمْلِک إِلَّا الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکمْ وَ اللَّعْنَ فَکیفَ حَالِی فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ7 حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَنَّهُ قَالَ مَنْ ضَعُفَ عَنْ نُصْرَتِنَا أَهْلَ الْبَیتِ فَلَعَنَ فِی خَلَوَاتِهِ أَعْدَاءَنَا بَلَّغَ اللَّهُ صَوْتَهُ جَمِیعَ الْأَمْلَاک مِنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ فَکلَّمَا لَعَنَ هَذَا الرَّجُلُ أَعْدَاءَنَا لَعْناً سَاعَدُوهُ وَ لَعَنُوا مَنْ یلْعَنُهُ ثُمَّ ثَنَّوْا فَقَالُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَبْدِک هَذَا الَّذِی قَدْ بَذَلَ مَا فِی وُسْعِهِ وَ لَوْ قَدَرَ عَلَى أَکثَرَ مِنْهُ لَفَعَلَ فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِU قَدْ أَجَبْتُ دُعَاءَکمْ وَ سَمِعْتُ نِدَاءَکمْ وَ صَلَّیتُ عَلَى رُوحِهِ فِی الْأَرْوَاحِ وَ جَعَلْتُهُ عِنْدِی مِنَ الْمُصْطَفَینَ الْأَخْیارِ.»

[2]) نازعات/ 44: «نهایتش به سوى پروردگار توست [کیفیت برپا شدن و زمان وقوع و اوصافش را کسى جز خدا نمى داند.].»

[3]) انسان/ 3: «یا سپاس‌گزار خواهد بود.»

[4]) انعام/ 153: «و مسلماً این [برنامه هاى محکم و استوار و قوانین و مقرّرات حکیمانه] راه مستقیم من است.»

[5]) صافات/ 99: «و [او] به زودى مرا راهنمایى خواهد کرد.»

[6]) واقعه/ 10 ـ 11: «و پیشى گیرندگان [به اعمال نیک] که پیشى گیرندگان [به رحمت و آمرزش]اند، * اینان مقربانند.»

[7]) فصلت/ 54: «که یقیناً او به همه چیز [با قدرت و دانش بى نهایتش] احاطه دارد.»

[8]) مصباح المتهجد، 844 (دعاى کمیل).

[9]) اسراء/ 44: «وهیچ چیزى نیست مگر این‌که همراه با ستایش تسبیح او مى گوید.»

[10]) بقره/ 15: «خدا آنان را [به کیفر این کار منافقانه در دنیا و آخرت] عذاب خواهد کرد.»

[11]) صحیفۀ سجادیه، دعا 16: «یا إِلَهِی لَوْ بَکیتُ إِلَیک حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَینَی، وَ انْتَحَبْتُ حَتَّى ینْقَطِعَ صَوْتِی، وَ قُمْتُ لَک حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَای، وَ رَکعْتُ لَک حَتَّى ینْخَلِعَ صُلْبِی، وَ سَجَدْتُ لَک حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَای، وَ أَکلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِی، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِی، وَ ذَکرْتُک فِی خِلَالِ ذَلِک حَتَّى یکلَّ لِسَانِی، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِی إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْیاءً مِنْک مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِک مَحْوَ سَیئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَیئَاتِی.»

[12]) مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، 1/201، الفصل الثالث فی تفسیر قوله الرحمن الرحیم: «روى عن ذی النون أنه قال: کنت فی البیت إذ وقعت ولولة فی قلبی، و صرت بحیث Û
Üما ملکت نفسی، فخرجت من البیت و انتهیت إلى شط النیل، فـرأیت عقرباً قـویاً یعدو فتبعتـه فوصل إلى طرف النیل فرأیت ضفدعاً واقفاً على طرف الوادی، فوثب العقرب على ظهر الضفدع و أخذ الضفدع یسبح و یذهب، فرکبت السفینة و تبعته فوصل الضفدع إلى الطرف الآخر من النیل، و نزل العقرب من ظهره، و أخذ یعدو فتبعته، فرأیت شاباً نائماً تحت شجرة، و رأیت أفعی یقصده فلما قربت الأفعى من ذلک الشاب وصل العقرب إلى الأفعى فوثب العقرب على الأفعى فلدغه، و الأفعى أیضاً لدغ العقرب، فماتا معاً، و سلم ذلک الإنسان منهما.»

[13]) در روایات مضمون حدیث چنین آمده است: التوحید، 308، باب 43، حدیث 2؛ و بحارالأنوار، 4/304، باب 4، حدیث 34: «أَبِی عَبْدِاللَّهِ7: قَالَ بَینَا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ7 یخْطُبُ عَلَى مِنْبَرِ الْکوفَةِ إِذْ قَامَ إِلَیهِ رَجُلٌ یقَالُ لَهُ ذِعْلِبٌ ذَرِبُ اللِّسَانِ بَلِیغٌ فِی الْخِطَابِ شُجَاعُ الْقَلْبِ فَقَالَ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ هَلْ رَأَیتَ رَبَّک فَقَالَ وَیلَک یا ذِعْلِبُ مَا کنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ کیفَ رَأَیتَهُ قَالَ یا ذِعْلِبُ لَمْ تَرَهُ الْعُیونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَکنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ وَیلَک یا ذِعْلِبُ إِنَّ رَبِّی لَطِیفُ اللَّطَافَةِ فَلَا یوصَفُ بِاللُّطْفِ عَظِیمُ الْعَظَمَةِ لَایوصَفُ بِالْعِظَمِ کبِیرُ الْکبْرِیاءِ لَایوصَفُ بِالْکبَرِ جَلِیلُ الْجَلَالَةِ لَایوصَفُ بِالغِلَظِ قَبْلَ کلِّ شَی ءٍ لَایقَالُ شَی ءٌ قَبْلَهُ وَ بَعْدَ کلِّ شَی ءٍ ...

[14]) بابا طاهر همدانی.

[15]) ملا هادی سبزواری.

[16]) ق/ 16: «و ما به او از رگ گردن نزدیک تریم.»

[17]) الهی قمشه‌ای.

[18]) سعدی شیرازی.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

در دیر راهب نصرانی بین مسیر کوفه وشام - جلسه ...
نفس - جلسه دوازدهم
توحید (2) - جلسه هفتم – (متن کامل + عناوین)
كنار رفتن پرده‏ها
تسبيح پروردگار
خودشناسی - جلسه دوم
مشکلات فراوان امت نوح
اميرالمؤمنين عليه السلام و خروج صدق از حيات‏
خسران دارندگان اعمال سبك
احسان به يتيم‏

بیشترین بازدید این مجموعه

تأسى ائمه به امير المؤمنين در عبادت‏
بشارت و انذار داود عليه‏السلام‏
شرايط توبه از زبان اميرالمؤمنين عليه السلام‏
انسان «عزيز الوجود» عالم خلقت‏
ادامه حكايت مادر و پسر
شیطان و اهل تقوا - جلسه نوزدهم - (متن کامل + عناوین)
حكايت برادران يوسف و فراموش كردن خدا
خدايان ساختگي در برابر توحيد
داستان صبر رشید هجری
مشکلات فراوان امت نوح

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^