
هدف از جهاد، تربيت انسان و اقامه توحيد
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
آيين مقدس اسلام، آيين توحيد و آيين عقل و فطرت، و آيين رشد و كمال و آيين صلح و صفا و مهر و محبّت و آيين تربيت است.
اسلام علاقه دارد قلوب انسانها را از ارتباط با شرك و كفر و بت و بتپرستان و بندگى نسبت به بندگان پاك كند.
اسلام دعوتش را با دليل و برهان و موعظه حسنه و جدال احسن شروع مىكند، و از اين راه سعى مىكند انسانِ منحرفِ از فطرتِ توحيدى را، به صراط مستقيم برگرداند.
اسلام موضعگيرى عليه فطرت توحيدى را كه به ضرر خود موضعگيران و مزاحم مؤمنان پاكدل است نمىپسندد، و چنانچه ببيند دشمن عالم يا معاند جاهل در زمينه رشد انسان و انسانيّت، مانع ايجاد مىكند خود را به خاطر اقامه حق مجبور به جهاد مىبيند، و براى او جهاد ابتدايى يا دفاعى فرق نمىكند، آنچه براى او اهميّت دارد پاكسازى حيات انسان از آلودگى شرك و كفر و فسق و فجور و بت و بت پرستى است، و در اين راه اگر به او تهمت بزنند كه اين آيين، آيين خون و شمشير و جنگ و جدال است و مىخواهد به زور و قهر مسائل خود را تحميل كند، واهمهاى ندارد.
روش اعتدال در اسلام
در كتاب با ارزش «جهاد» از صاحب «الميزان» نقل شده است كه:
«به كسانى كه مىگفتند: اسلام از روش اديان ديگر تجاوز نموده و با خونريزى و چپاولگرى پيشرفت كرده و بدون آن كه راه هدايت و دعوت پويد، مردم را به زور وادار به پذيرش اسلام كرده است، تا آنجا كه برخى از مبلّغان مسيحى اسلام را دين خون و شمشير لقب دادند «1» پاسخ مىدهيم كه:
قرآن مىفرمايد: اسلام بر اساس فطرت انسانى بنيان نهاده شده است، بىشك در زندگى انسانى و كمال آن، بايد به راه فطرت رفت.
فطرت انسانى بر اساس توحيد بنا شده است و قوانين فردى و اجتماعى بر اين بنياد است. دفاع از اين اصل و نشر توحيد، و حفاظت و پاسدارى از رسالت توحيدى، حق مشروع انسان حق جوست.
اسلام براى پيمودن اين راه، روشى معتدل پيش گرفته است:
اوّل: دعوتى مسالمت جويانه كرده و به تمام مشكلات و رنجهايى كه در اين راه وجود دارد تن در داده است، سپس دفاع از اساس و حقوق اسلامى و جان و مال مسلمين را عهدهدار گشته و در پايان به جنگ ابتدايى و پيش گرفتن روش حمله گرانه پرداخته است.
بىترديد توحيد با خونريزى آغاز نگشته است، ولى آنجا كه دفاع از شؤونات توحيدى و پيشبرد اهدافش مطرح باشد، پيكار، راه حتمى هر انقلابى است با توجّه به اين كه خداوند مىفرمايد:
ادْعُ الى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ احْسَنُ» «2»
[مردم را] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن، و با آنان به نيكوترين شيوه به بحث [و مجادله] بپرداز.
يقين داريم كه در راه پيروزى حق و پاسدارى از توحيد و حيات انسانى مواردى پيش خواهد آمد كه اكراه و تحميل به وجود مىآيد، ولى اين مسألهاى نيست كه ما از آن ابا داشته باشيم؛ زيرا اگر در اين راه دلائل قانع كننده ارائه شد و جاى هيچ گونه اشكالى نماند، هر كس كه از اطاعت سرپيچى كند بايد به زور او را به اطاعت وادار كرد، و اين روش همه حكومتهاى عادله و همه راههاى منصفانه است.
دوّم: افراد متمرد ناآگاه و لجباز و عنود، فقط در يك نسل خواهند بود (نسلى كه براى نخستين بار با آن مكتب آشنا مىشود) و نسل بعد پس از آن كه آگاهانه با فطرت و اصول توحيدى آشنا شد و بر اساس اصول اسلامى تربيت يافت، در همان راه فطرى و اصولى گام برمىدارد، پس چرا بايد گفت: مجبور شده است كه اسلام را بپذيرد؟ حال آن كه او خود اسلام را درك كرده و پذيرا شده است.
مسأله انبياى ديگر نيز (كه دشمنان براى كوبيدن اسلام بدان متوسّل مىشوند و مطالب خود ساختهاى را بيان مىكنند) ياوهاى بيش نيست، چرا كه برخى از آنان همچون نوح و هود و صالح عليهم السلام قدرت متشكّل و نيروى رزمنده در اختيار نداشتهاند، گروهى ديگر چون ياران عيسى عليه السلام اگر خود جنگى نكردهاند سالها و قرنها بعد از نيروهاى رزمنده (مانند نيروهاى مسيحى و برپا كنندگان جنگهاى صليبى) به وجود آمدهاند، و برخى ديگر همچون موسى عليه السلام و سليمان و پيامبرانى ديگر پيكارگرانى مدافع حق و انسانيّت بودهاند و در اين راه قيامها و مبارزهها كردهاند. «3»
[ «11» اللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِكَ أَعْدَاءَكَ فِي أَقْطَارِ الْبِلَادِ مِنَ الْهِنْدِ وَ الرُّومِ وَ التُّرْكِ وَ الْخَزَرِ وَ الْحَبَشِ وَ النُّوبَةِ وَ الزَّنْجِ وَ السَّقَالِبَةِ وَ الدَّيَالِمَةِ وَ سَائِرِ أُمَمِ الشِّرْكِ الَّذِينَ تَخْفَى أَسْمَاؤُهُمْ وَ صِفَاتُهُمْ وَ قَدْ أَحْصَيْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ وَ أَشْرَفْتَ عَلَيْهِمْ بِقُدْرَتِكَ «12» اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِكِينَ بِالْمُشْرِكِينَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِينَ وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الاحْتِشَادِ عَلَيْهِمْ]
خدايا! اين سرنوشت را بر همه دشمنانت عموميّت بده؛ در اطراف همه كشورها، از هند و روم، و ترك، و خزر، و حبشه، و نوبه، و زنگبار، و سقالبه، و ديالمه و ديگر طوايف مشركين، آنان كه نام و نشان و اوصافشان بر ما پنهان است، و تو به دانش خود آنان را شماره كردهاى، و به قدرتت به آنان آگاهى.
خدايا! مشركان را از دستيابى به سرزمين مسلمانان به ديگر مشركان گرفتار ساز، و آنان را با كاستن عددشان، از كاستن مسلمانان جلوگير باش، و با پراكنده كردن آنان، از گرد آمدنشان عليه مسلمانان بازدار.
[ «13» اللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الاحْتِيَالِ وَ أَوْهِنْ أَرْكَانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ جُنْداً مِنْ مَلَائِكَتِكَ بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِكَ كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْكَتَهُمْ وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ «14» اللَّهُمَّ وَ امْزُجْ مِيَاهَهُمْ بِالْوَبَاءِ وَ أَطْعِمَتَهُمْ بِالْأَدْوَاءِ وَ ارْمِ بِلَادَهُمْ بِالْخُسُوفِ وَ أَلِحَّ عَلَيْهَا بِالْقُذُوفِ وَ افْرَعْهَا بِالْمُحُولِ وَ اجْعَلْ مِيَرَهُمْ فِي أَحَصِّ أَرْضِكَ وَ أَبْعَدِهَا عَنْهُمْ وَ امْنَعْ حُصُونَهَا مِنْهُمْ أَصِبْهُمْ بِالْجُوعِ الْمُقِيمِ وَ السُّقْمِ الْأَلِيمِ]
خدايا! دلهاشان را از آرامش تهى ساز، و بدنهاشان را از توانايى بىبهره كن، و قلوبشان را از چاره جويى غافل ساز، و اندامشان را از ايستادن در برابر رجال اسلام سست كن. آنان را از كوبيدن دليران بترسان، و سپاهى از فرشتگانت با عذابى از عذابهايت را عليه آنان برانگيز؛ مانند كارى كه روز جنگ بدر انجام دادى، «4» تا به اين سبب بنيانشان را قطع كنى، و شوكتشان را ريشه كن سازى، و جمعيّتشان را پراكنده كنى.
خدايا! آبهاى آنان را به وبا، «5» و خوراكشان را به بيمارىها مخلوط كن، و شهرهاشان را به زمين فروبر، و پيوسته بر آن شهرها سنگ و ريگ بباران، و به قحطى و خشك سالى بكوبان، و آذوقه آنان را در خالىترين و دورترين زمين قرار ده، و دژهاى آن زمين را از حفاظت آنان منع كن، و آنها را به گرسنگى دائم، و بيمارى دردناك دچار ساز.
جنگ بدر
از پيكارهاى سرنوشت ساز دوران پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جنگ بدر است. خبر موفقيّت و پيروزى و امدادهاى غيبى را خداوند متعال در قرآن چنين فرموده است:
وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ* إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيَكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلثَةِ آلافٍ مّنَ الْمَلئِكَة مُنزَلِينَ* بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مّن فَوْرِهِمْ هذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مّنَ الْمَلئِكَة مُسَوّمِينَ* وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» «6»
و بىترديد خدا در [جنگِ] بدر شما را يارى داد، در حالى كه [از نظر ساز و برگ جنگى و شمار نفرات نسبت به دشمن] ناتوان بوديد؛ بنابراين از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاس گزارى نماييد.* آن هنگام كه به مؤمنان مىگفتى:
آيا شما را بس نيست كه پروردگارتان به سه هزار فرشته نازل شده شما را يارى دهد؟* آرى، اگر شكيبايى ورزيد و پرهيزكارى كنيد و دشمنان در همين لحظه، جوشان و خروشان بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار يارى مىدهد.* و خدا [وعده يارى و پيروزى] را جز بشارتى براى شما و براى آنكه دلهايتان به آن آرامش يابد، قرار نداد؛ و يارى و نصرت جز از سوى خداى تواناى شكستناپذير و حكيم نيست.
ويژگى مهم اين نبرد خروج پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از مدينه براى تعقيب كاروان تجارى قريش و در پايان، نبرد در منطقه بدر بين سپاه اسلام با سپاه كفر درگرفت.
حضرت همراه با 313 نفر از مسلمانان در روز دوازدهم ماه رمضان سال دوّم هجرت در حالى كه دو اسب و هفتاد شتر داشتند مدينه را به مقصد بدر ترك كردند.
در منطقه ذفران خبر يافتند كه ابوسفيان سرپرست كاروان از بيراهه به مكّه رفته و از جنگ مسلمانان گريخته، ولى سپاه مجهّزى از مكه براى رويارويى با مسلمانان عازم بدر شده است.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله پس از اعلام اين خبر به اصحاب و مشورت با آنان، تصميم گرفت با همان سپاه اندك به مقابله با دشمن بپردازد. دو سپاه روز هفدهم رمضان در كنار چاههاى بدر، رو در روى هم قرار گرفتند. در مرحله اوّل نبرد سه تن از قهرمانان مشرك به دست امام على عليه السلام و حمزه و عبيده به هلاكت رسيدند. و در مرحله عمومى سپاهيان اسلام در سايه امدادهاى غيبى و فرماندهى حكيمانه پيامبر صلى الله عليه و آله و دلاورى گروهى از ياران ايشان در صفوفى فشرده به نيروهاى دشمن يورش برده، بسيارى از آنان به ويژه فرمانده سپاه كفر به نام ابوجهل را به هلاكت رساندند و سپاه او پس از تحمّل خسارتهاى فراوان پا به فرار گذاشت و از نيروهاى اسلام تنها چهارده نفر به شهادت رسيدند.
در جنگ بدر غنايم زيادى كه براى تجارت كفّار بود نصيب مسلمانان شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله تمامى آنها را بين نيروها تقسيم كرد. اسيران به تدريج با پرداخت ديه و پذيرش مسئوليت با سواد كردن بىسوادان، آزاد گرديدند. «7» اهميّت جنگ بدر براى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و مسلمانان به اندازهاى زياد بوده است كه با ديدن انبوه سپاهيان و قهرمانان ارتش كفر؛ نااميدى در جبهه اسلام حكفرما شد و چنانچه دعا و زارى رسول اللّه صلى الله عليه و آله در پيشگاه حق نبود و امدادهاى غيبى به يارى نمىآمد، به يقين جبهه حق شكست مىخورد و دين اسلام از روى زمين برچيده مىشد، امّا خداوند منّان به اضطرار و موقعيّت حسّاس دين خويش پاسخ شايسته فرمود:
لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ* إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنّى مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مّنَ الْمَلئِكَةِ مُرْدِفِينَ* وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» «8»
تا حق را ثابت [و پابرجا و استوار نمايد] وباطل را نابود سازد، هر چند مجرمان خوش نداشته باشند.* [ياد كنيد] هنگامى را كه [در حال مشاهده دشمنِ تا دندان مسلح با دعا و زارى] ازپروردگارتان يارى خواستيد، و او درخواست شما را اجابت كرد كه من مسلماً شما را با هزار فرشته كه پى در پى نازل مىشوند، يارى مىدهم.* و خدا آن [وعده يارى] را فقط مژده و نويدى براى شما قرار داد و نيز براى آنكه دلهايتان به سبب آن آرامش يابد؛ و گرنه پيروزى فقط از سوى خداست؛ زيرا خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است.
استغاثه و غوث در لغت به فرياد رسى از روى اضطرار و كمك خواهى براى نجات از وضعيّت سخت و نفسگير تعبير شده است. و بر اساس رواياتى كه درباره جنگ بدر به ما رسيده است؛ امام على عليه السلام خبر داده است كه در شب بدر رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز مىخواند و عرضه مىداشت: «خدايا! اگر اين گروه مسلمانان نابود شوند ديگر بندگى نخواهى شد و در آن شب باران رحمت باريد و ترس بر جانهاى كفّار افتاد.»
سپس آن شب هر كه با ما بود خوابيد، مگر رسول خدا، كه در زير درختى ايستاده بود و تا صبح نماز و دعا مىخواند و با ذكر
«يا حىّ و يا قيّوم»
در حال سجده بود كه جنگ به نفع مسلمانان به پايان رسيد. «9» صاحب مجمع البيان در ذيل آيه فوق كه استغاثه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و زارى او به درگاه الهى، عرش را به لرزه درآورد و فرشتگان به يارى مسلمانان گسيل شدند، مىنويسد:
گفته شده: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله شمار فراوان مشركان و اندك بودن تعداد مسلمانان را ديد، رو به قبله كرد و گفت: بار خدايا! وعدهاى را كه به من دادهاى به كار بند، بار خدايا! اگر اين گروه هلاك شوند، ديگر بر روى زمين پرستيده نشوى. حضرت در حالى كه دستهاى خود را به سوى آسمان كشيده بود پيوسته اين جمله را تكرار مىفرمود؛ چندان كه رداى او از شانهاش افتاد. پس خداوند متعال آيه را نازل فرمود. «10»
عوامل پيروزى در جنگ بدر
1- فرماندهى و رهبرى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و حضور ايشان در صف مقدّم نبرد با دشمن.
2- دلاورى و حملههاى سهمگين اميرمؤمنان على عليه السلام.
3- روحيه اطاعتپذيرى و صبر و پايدارى در ميدان نبرد.
4- كسب اطلاعات دقيق از موقعيّت دشمن و به كارگيرى شگردهاى نظامى به وسيله پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اميرمؤمنان عليه السلام.
5- امدادهاى غيبى تعيين كننده سرنوشت جنگ نه عوامل طبيعى.
6- نقش اساسى اراده خداوند در موفّقيّتها و پيروزىهاى مسلمانان.
7- نمايش قدرت حق در پيروزى يا شكست بر پايه حكمت.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- اين كه مىگويند: «دروغگو كم حافظه است» سخنى درست و حق است، مبلّغان مسيحى مثل اين كه محاكم بسيار مخوف و وحشتناك تفتيش عقايد را كه به وسيله كليسا بر پا شد و ميليونها نفر را به كام آتش برد تا ديگران جز از انجيل دم نزنند و همچنين جنگهاى ظالمانه صليبى را فراموش كردهاند!
(2)- نحل (16): 125.
(3)- جهاد، حسين نورى همدانى: 301، به نقل از تفسير الميزان: سوره بقره (2): ذيل آيات 190- 195.
(4)- اشاره به آيه 123 سوره آل عمران است.
(5)- از معجزات حضرت سجّاد عليه السلام است، كه قرنها قبل از پاستور به وجود ميكرب اشاره فرموده است.
(6)- آل عمران (3): 123- 126.
(7)- بحار الأنوار: 19/ 202، باب 10، غزوة بدر الكبرى؛ السيرة النبوية: 2/ 440؛ كنز العمال: 10/ 391، غزوة بدر.
(8)- انفال (8): 8- 10.
(9)- كنز العمال: 10/ 399، حديث 29950- 29951.
(10)- مجمع البيان فى تفسير القرآن: 4/ 437، ذيل آيه 9 سوره انفال.