
عامل سعادت يوسف
علت اين كه يوسف يوسف شد، با آن همه شؤونى كه پروردگار عالم براى ايشان بيان كرده است، چيست؟ او هم مانند همه انسانها، در يك خانواده كنعاننشين، از مادر بزرگوارى به نام راحيل به دنيا آمد، در حالى كه مانند همه كودكان عالم، بىرنگ بود، نه رنگ مثبتى داشت و نه رنگ منفى. مولودى بود كه بر مبناى فطرت به دنيا آمدهبود ، ولى اينمولود بزرگوار، همينگونه كه جادهزندگى را مىپيمود، با تعليماتى كه از پيامبر زمانش فرا گرفت، دوستان واقعى و دشمنان حقيقى خود را
شناخت.
وقتى اين پدر بزرگوار، دشمنشناسى را به او درس مىداد، فرزندش كمتر از ده سال داشت. چون قرآن مجيد، سوره را براى عبرت و درسآموزى مطرح كرده است، به نظر مىآيد كه مىخواهد به همه پدران بياموزد كه هنوز كودكان ده ساله نشدهاند، دشمنان واقعى را به آنان بشناسانيد. واى به حال پدرى كه فرزند را به دوستى با دشمنان تشويق مىكند و واى به حال خانوادهاى كه رابطه فرزند را با دوستان واقعى انسان قطع كند.
اين آيه شريفه، كه از تعليمات يعقوب عليهالسلام است. اين مرد الهى و اين پدر مهربان، پيش از ده سالگى يوسف، به او القا كرده است:
« لاَ تَقْصُصْ رُءْيَاكَ »
خوابت را براى برادرانت نقل نكن، آن چه به تو ارائه شده است، يعنى آينده با منفعت و عالى كه همه خير دنيا در آن است و براى تو در نظر گرفته شده است، با
كسى در ميان نگذار، چون آن چه به تو ارائه دادهاند، اكنون از اسرار تو است. عزيز دلم! ايشان آن اندازه ظرفيت ندارند كه تحمل كنند. برادران تو انسانهاى بىدينى نيستند امّا ظرفيت و درك آنها خيلى كم است.