
انسان، موسيقىِ طبيعىِ زمينى ـ آسمانى
انسان يك عنصر موسيقى طبيعى زمينى ـ آسمانى است. يك جهت اين عنصر موسيقى وصل به عالم غيب است و جهت ديگر آن وصل به خاك است. اين يك مسأله قرآنى است.
اما جهتى كه وصل به غيب است، از طريق
« نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى »
وصل به آسمان است. چون روح مادى نيست و از آثار ماديت هيچ چيزى در روح وجود ندارد، روح يك جنس لطيف آسمانى است ، نه به معنى آسمان بالاى سر، يعنى عالم بالا و با رفعت و جايگاه بسيار عالى كه ديگر بالاتر از آن جايگاه نيست، چون كلمه روح را با ياى متكلم وصل به خودش كرده است
« نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى »
از روحم در آن دميدم، يعنى يك عنصر همرنگ با ملكوتيان را به تناسب اين بدن كه در حقيقت همرنگ با خود من است، در اين بدن دميدم.
يك جهت انسان عنصر خاكى است كه همان بدنه سه تار است و يك جهت عنصر نيز آن معنويت سه تار است كه وقتى ظهور مىكند، يا انسان را در اوج نشاط مىبرد و يا آدم را به گريه وا مىدارد تا غمها و غصهها و ناراحتىها و رنجها تخليه بشود.
از زمان آدم وجود انسان كه سه تار خلقت است، هرگاه دست نادان يا داناى معاندى افتاد، فقط صداهاى ناهماهنگ غرايز نفسانى و اميال حيوانى و شهوات بىمحاسبه را از آن درآورده است.
اين صداها را به صورت عمل هم در آوردند، صداهايى كه مورد نفرت حق و ملائكه و موجودات عالم و زمين است، مورد نفرت آسمان است.
اين خواستههايى كه انگشت اين نادانان و يا دانايان معاند، از اين عنصر بروز دادهاند، هميشه بخش عمدهاى از كره زمين را دچار فساد و ناامنى و ظلم و جنايت و غارت و قتل و اختلاف ونابودى كرده است.